✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
آن روز آغاز عشق است


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



آقا جان یوسف زهرا !!!

بے تو تا دنیاست دنیایے نداریم ….

چون سنگ خاموشیم و غوغایے نداریم ..

در این سایه سار ظهر گرم بے ترحم …

جز سایه دستان تو جایے نداریم ….

بے تو شادیهایمان حالتے ازغم در سینه دارد…

السلام علیک یا بقیة الله فے ارضه


موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




بعضیا موقع انتخاب همسر

یادشون میره خودشون کی بودن !

یه ملاک ها و معیارهایی میذارن

که یوسف نبی برای انتخاب همسر

نذاشته بود !

ملاک و معیار خوبه و باید رو فکر

و تعقل و حساب شده انتخاب کرد ،

ولی نه اینکه دیگه آقا پسرمذهبی

چندین ساله موقعیت ازدواج رو داره ،

ولی وقتی بهش میگی چرا ازدواج نکردی ،

میخنده میگه :” هنوز اون موردی که

میخوام و در حدم باشه نیست !!”

مورد که زیاده ،

ولی نکنه خدای نکرده شما دچار

خود بینی و تکبر شدی که هیچ کس رو

در حد خودت نمیبینی ؟

اصلا من به شما بگم ؛

اونایی که انتظاراتشون از همسر رو

بیخودی بالا بردند ، زندگی شیرینی

نخواهند داشت !

چون وقتی وارد زندگی میشن ،

میبینن اون ملکه رویائی که قرار بود

همسرشون بشه ،

یه آدم عادی مثل بقیه است !

همسرت هم یه آدم مثل تو ..

خودت خیلی بیست و عالی بودی

که انتظارات فضایی داری ؟

ازدواج رو از چنگال این بهانه گیری

های الکی دربیاریم تا معنی آرامش

و محبت و تو زندگی لمس کنیم .

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




 

استاد پناهيان:

ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﻴﻢ ﺩﻗﻴﻖ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺩﻫﻴﻢ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﻓﻄﺮﺕ ﺧﻮﺩ ﺩﻗﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺧﺎﻧﻢﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﻴﻨﻄﻮﺭ. ﺯﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺗﻮﺳﻂ ﻳﻚ ﻣﺮﺩ ﻣﻮﺭﺩ ” ﻣﺤﺒﺖ ” ﻗﺮﺍﺭ ﮔﻴﺮﺩ. ﻣﺤﺒﺘﻲ ﻛﻪ ﻗﻠﺒﺶ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺷﺪ . ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﺤﺒﺖ ﻫﻢ ﭼﻴﺰﻱ ﺟﺰ ﻧﻮﺍﺯﺵ

ﻧﻴﺴﺖ . ﻭﻟﻲ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺯﻥ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﻮﺭﺩ “ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺻﻤﻴﻤﺎﻧﻪ ” ﻗﺮﺍﺭ ﮔﻴﺮﺩ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦﺻﻮﺭﺕ، ﻣﺮﺩﻱ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺣﻘﻮﻗﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺯﻧﻲ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻋﺎﻃﻔﻲ، ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻫﻢﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﺗﻌﺎﺩﻝ ﻣﻲﺭﺳﻨﺪ. .

ﮔﺎﻩ ﺯﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺩﺭ، ﻧﻮﺍﺯﺷﮕﺮ ﻣﺮﺩﻱ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺣﺘﻲ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﺴﻦﺗﺮ ﺍﺳﺖ . ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺩﻳﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺩﺧﺘﺮﻱ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﻣﺤﺒﺖ ﭘﺴﺮﻱ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﻝﺭﺣﻤﻲ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻩ، ﺗﻘﺎﺿﺎﻱ ﻣﺤﺒﺖ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻩ ﻭ ﺣﺲ ﻣﺎﺩﺭﻱ ﻭ ﺯﻧﺎﻧﻪﺍﺵ ﺟﻮﺷﻴﺪﻩ

ﺍﺳﺖ ‏( ﺍﻳﻦﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﺤﺪﻭﺩﻩ ﺷﺮﻉ ﺍﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﻓﺴﺎﺩ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﻧﻪ، ﺑﺤﺚ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺍﺳﺖ ‏). ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﺮﺩﻫﺎ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺭﻧﺪﻱ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺲ ﻣﺎﺩﺭﻱ ﺩﺧﺘﺮﻫﺎ ﺳﻮﺀ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻛﻨﻨﺪ !

ﺧﺎﻧﻢﻫﺎ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﺭﺍﻫﻲ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻫﺎ ﺑﻪ ﺯﻥﻫﺎ ﻇﻠﻢ ﻧﻜﻨﻨﺪ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ ﺭﺋﻴﺲ ﻧﺒﺎﺵ، ﺑﻪ ﺁﻥﻫﺎ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ ﺭﺋﻴﺲ ﺑﺎﺵ ﻭ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﺭﻳﺎﺳﺖ ﺩﻳﺪ ﻇﻠﻢ

ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺩ ﺭﺋﻴﺲ ﺯﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﻭ ﺫﻟﻴﻞ ﺍﻭ ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻇﻠﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ ﺑﻠﻜﻪ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻫﻢ ﻣﻲﻛﻨﺪ.

ﻣﺮﺩ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺑﻨﺸﻴﻨﺪ ﺑﺎ ﺯﻥ ﻣﺬﺍﻛﺮﻩ ﻛﻨﺪ، ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺒﻴﻨﺪ ﺍﺯ ﭼﻪ ﭼﻴﺰ ﺩﻟﺶ ﻣﻲﺷﻜﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﺮﻫﻴﺰ ﻛﻨﺪ. ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﮔﻞ ﻧﺎﺯﻙﺗﺮ ﺑﻪ ﺯﻥ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﻳﺤﺎﻧﻪﺍﻱ ﺗﻠﻘﻲ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻟﻄﺎﻓﺖ ﺭﻭﺣﻲ ﺍﻭ ﺣﻔﻆ ﺷﻮﺩ، ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﺣﺎﻝ ﺯﻥ ﻏﻴﺮﺕ ﻭ ﻣﺤﻜﻤﻲ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﻲﺧﻮﺍﻫﺪ.

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




دلا تا باغ سنگی، در تو فروردین نخواهد شد

به روز مرگ، شعرت، سوره ی یاسین نخواهد شد

فریبت می دهند این فصل ها، تقویم ها، گل ها

از اسفند شما پیداست، فروردین نخواهد شد

مگر در جستجوی ربّنای تازه ای باشیم

وگر نه صد دعا زین دست، یک نفرین نخواهد شد

مترسانیدمان از مرگ، ما پیغمبر مرگیم

خدا با ما که دلتنگیم، سر سنگین نخواهد شد

به مشتاقان آن شمشیر سرخ شعله ور در باد

بگو تا انتظار این است، اسبی زین نخواهد شد

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




سلام حضرت باران سلام یا مولا

امام زاده ی سلطان سلام یا مولا

گدا برای تو بودن بهانه می خواهد

ظهور معرفتی عاشقانه می خواهد

شکوه حسن تو را آسمان نمی داند

سرود اوج تو را جز ملک نمی خواند

نگاه لطف تو را عالمی گدا بوده

فقیر منّت آیات هل اتی بوده

سحاب رحمت و رافت ، عطای بی منّت

جواد جود و کرم ، نور ذاتی عصمت

قنوت صبح دعا در نگاه شبهایت

نشسته خیره به هر لحظه ی تماشایت

به جان خریده ام آقا مدال دینت را

شکوه صبح طلایی کاظمینت را

رفیق نیمه شب از آسمان دعایم کن

برای صبح زیازت مرا صدایم کن

صدا کن ای تو مرا مقتدای زیبایی

سرود آبی گلواژه های دریایی

مدام معتکفم در حریم احسانت

نشسته ام به گدایی روح ایمانت

نشسته ام که امام الهدی مرا بخری

مرا خریده و تا وادی فنا ببری

شبیه رقص کبوتر کنار آینه ها

طواف می کنم این لحظه ها به دور شما

کنار شمع وجودت که حرف سرما نیست

تو هستی از چه بترسم که نار بر ما نیست.

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




 

1 – پیامبر اکرم (ص) می فرمایند : خداوند ، نمازجمعه را بر شما واجب کرد . هرکس آن را در حیات من یا پس از وفات من ، از روی سبک شمردن ، و یا انکار رها سازد ، خداوند ، او را پریشنا می کند ، و به کارش برکت نمی دهد . بدانید ! نمازش پذیرفته نمی شود . بدانید ! بدانید ! زکاتش را قبول نمی کنند . بدانید ! حجش ، قبول نیست ، بدانید ! کارهای نیک او قبول نخواهد شد تا آنکه توبه کند و دیگر نمازجمعه را رها نکند ، سبک نشمارد ، و منکر نشود . (وسایل الشیعه، ج 5 ص 7)

2 - پیامبر اکرم (ص) می فرمایند : کسی که ندای اذان نماز جمعه را بشنود ، نماز جمعه بر او واجب خواهد شد . (کنزالعمال، ج 7 ص 723)

3 - پیامبر اکرم (ص) می فرمایند : چهار نفر ، عمل (زندگی) را از نو آغاز می کنند : 1 – بیمار هنگامی که بهبود یابد 2 – مشرک هنگامی که اسلام می آورد . 3 – حج گذارنده، هنگامی که از مناسک آسوده شود . 4 – آنکه بعد از گذراندن نمازجمعه باز می گردد . (بحارالانوار ج 86 ص 197)

4 - پیامبر اکرم (ص) می فرمایند : خطاب به مومنی که به ایشان عرض کرد بارها عزم رفتن به حج نموده ام ولی توفیق عایدم نشده است ، فرمود : بر تو باد که پیوسته در نماز جمعه حضور یابی که آن حج مستمندان است . (وسایل الشیعه، ج 5 ص 5)

5 - پیامبر اکرم (ص) می فرمایند : کسی که در روز جمعه ناخن هایش را گرفته و صورت خود را اصلاح نماید ، دندان هایش را مسواک زده . برای رفتن به نمازجمعه غسل کند ، هفتاد هزار فرشته او را بدرقه کرده و برایش طلب استغفار نموده و شفاعتش می کنند . (مستدرک الوسایل، ج 6 ص 4)

6 - پیامبر اکرم (ص) می فرمایند : هر کس از روی ایمان و به خاطر رضای خدا ، به نماز جمعه رود، برنامه عملش را از سر گرفته است . (وسایل الشیعه، ج 5 ص 4)

7 - پیامبر اکرم (ص) می فرمایند : رفتن به نماز جمعه هم دیدار است و هم زینت و زیبایی . (بحارالانوار ، ج 89 ص 197)

8 - پیامبر اکرم (ص) می فرمایند : کسانی که نماز جمعه را ترک کنند ، باید نهی از منکر شوند و بر دل های آنان مهر زده خواهد شد . (وسایل الشیعه، ج 5 ص 6)

9 - پیامبر اکرم (ص) می فرمایند : هرگاه مؤمنی به سوی نماز جمعه حرکت کند، خداوند دلهره های روز قیامت را برای او کاهش داده و به سوی بهشت راهنمایی اش می کند . (وسایل الشیعه، ج 7 روایت 9390)

10 - پیامبر اکرم (ص) می فرمایند : کسی که سه نوبت نماز جمعه را از روی اهمیت ندادن به آن ترک کند، خدا بر دلش مهر می نهذ . (کنزالعمال، حدیث 21123)

11- پیامبر اکرم (ص) می فرمایند : پیش از آنکه از دنیا بروید، از خداوند طلب بخشش کنید، قبل از اینکه گرفتار شوید، در انجام کارهای نیک سبقت بگیرید و با ذکر خدا و دادن صدقه به طور آشکار و پنهان، میان خود و پروردگارتان پیوند بر قرار کنید و بدانید که خداوند نماز جمعه را تا قیامت بر شما واجب کرده است. (جواهرالکلام، ج 11 ص 158)

12 - پیامبر اکرم (ص) می فرمایند : سه کار است که اگر امت من پاداش عظیم آن را درک می کردند، برای به دست آوردن آن، ازدحام و قرعه کشی می نمودند: 1 – اذان 2 – شتاب در رفتن به نماز جمعه. 3 – در صف اول نماز جمعه و جماعت قرار گرفتن . (بحارالانوار، ج 84 ص 156)

13 - پیامبر اکرم (ص) می فرمایند : می خواهید بدانید اهل بهشت چه کسانی هستند؟ کسانی که گرما و سرمای شدید، مانع حضورشان در نماز جمعه نمی شود. (کنزالعمال، ج 7 ح 21085)

14 - پیامبر اکرم (ص) می فرمایند : زمانی که روز جمعه فرا می رسد، شیاطین به بازارها رفته و برای مردم مانع ایجاد می کنند تا مردم را از رفتن به نماز جمعه باز دارند. (کنزالعمال، ج 7 ص 736)

15 - پیامبر اکرم (ص) می فرمایند : هر کس در روز جمعه غسل کرده و به سوی نماز جمعه قدم بر دارد، و به خطبه های امام گوش کند ، برای هر قدمش پاداش یک سال عبادت که روزش را روزه بوده و شبش را عبادت کرده به او داده می شود . (مستدرک الوسایل، ج 2 ص 504)

16 – پیامبر اکرم (ص) می فرمایند : در رکعت نماز جمعه ، سوره جمعه و در رکعت دوم سوره منافقون خوانده شود .

17 - پیامبر اکرم (ص) می فرمایند :  هر کس بعداز نماز جمعه یک مرتبه سوره توحید، هفت مرتبه سوره فلق و هفت مرتبه ناس را بخواند، تا جمعه دیگر بلا و فتنه ای به او نمی رسد. (ثواب الاعمال، ص 455)

18 - پیامبر اکرم (ص) می فرمایند : جمعه روزی است که خداوند همگان را در آن جمع کند، پس هیچ مؤمنی نیست که در آن روز به سوی نماز جمعه رود، مگر اینکه خداوند روز قیامت بر او آسان گرفته و دستور می دهد که او را به بهشت ببرند . (من لا یحضره الفقیه، ج 1 ص 427)

19 – امیرالمؤمنین علی (ع) می فرمایند : جمعه روزی است که خداوند آن را برای شما عید قرار داده  است، جمعه سرور روزها و برترین عیدهاست. خدا شما را امر کرده که در آن روز به سوی ذکرش(سوره جمعه آیه 9) بشتابید. پس با رغبت شما به عبادت و نماز جمعه به حدی باشد که نیت شما خالص گردد. در این روز بسیار زاری و نیایش کنید، نیازهای خود را از خداوند خواسته و طلب رحمت و آمرزش کنید. زیرا خداوند دعای هر کس که او را به حقیقت بخواند، اجابت کرده و هر کس را که از بندگی و فرمانش امتناع کند، وارد دوزخ می کند… نماز جمعه بر هر مؤمنیع به جز: کودک، بیمار، دیوانه، پیر و ناتوان، نابینا، مسافر ، زن، بنده مملوک و کسی که در فاصله دو فرسخی باشد، (هر فرسخ حدود 4 کیلومتر است) واجب است. (من لا یحضره الفقیه، ج 2 ص 104)

20 - امیرالمؤمنین علی (ع) می فرمایند : کسی که سه هفته متوالی، بدون عذر نماز جمعه را ترک کند از جمله منافقان به حساب می آید. (مستدرک الوسایل، ج 2 ص 6291)

21 - امیرالمؤمنین علی (ع) می فرمایند : من برای شش نفر نزد خداوند ضمانت بهشت می نمایم، یکی از آنان کسی است که به سوی نمازجمعه برود، و در راه بمیرد، آنگاه بهشت برای اوست . (وسایل الشیعه، ج 5 ص11)

22 - امیرالمؤمنین علی (ع) می فرمایند : اگر در سه چیز با رهبران و پیشوایان خود مخالفت ورزید، هلاک خواهید شد: نمازجمعه، جهاد با نفس و مناسک حج. (مستدرک الوسایل، ج 6 ص 7)

23 - امیرالمؤمنین علی (ع) می فرمایند : در روز جمعه سفر مکن تا نماز جمعه را بگزاری، مگر سفری باشد که در آن روی به خدا داری، یا چاره ای دیگر جز رفتن به آن سفر را نداری . (نهج البلاغه نامه 70)

24 - امیرالمؤمنین علی (ع) می فرمایند : اقامه نماز جمعه، بر کسی جایز نیست مگر این که امام و یا منصوب از نزد امام باشد . (مستدرک الوسایل، ج 6 ص 13)

25 - امیرالمؤمنین علی (ع) می فرمایند : مردم شرکت کننده در نماز جمعه، سه دسته هستند: دسته ای قبل از امام در نماز جمعه شرکت می کنند، در حالی که سکوت کرده و به خطبه ها گوش می دهند، شرکت آن ها در نماز جمعه، کفاره گناهان آن ها از این جمعه تا جمعه آینده است، به اضافه سه روز. دسته دیگر کسانی هستند که در نماز جمعه شرکت می کنند، در حالی که مشغول صحبت و حرکت هستند، بهره آن ها از نماز جمعه، صحبت با دوستان و نشستن با آن هاست. دسته سوم، هنگامی که امام جمعه، به خطبه مشغول می شود، به نماز مشغول می شوند، آنها نیز بر خلاف سنت عمل کرده اند، آنها از کسانی هستند که اگر چیزی از خداوند بخواهند، اگر بخواهد عطا کرده و اگر بخواهد محرومشان سازد. (بحارالانوار، ج 86 ص 198)

26 – امام باقر(ع) می فرمایند : سه چیز موجب رفعت درجات آست: وضوی کامل در هوای سرد، انتظار نماز بعد از نماز و رفتن در روز و شب به سوی نماز جماعت و جمعه. (بحارالانوار، ج 88 ص 10)

27 - امام باقر(ع) می فرمایند : نماز جمعه، واجب بوده و اجتماع برای آن به امامت معصوم، واجب است. هرگاه مردی بدون عذر، سه جمعه را ترک گوید، امر واجب را ترک کرده و کسی سه امر واجب را بدون دلیل ترک نمی کند، مگر آن که منافق باشد . ( وسایل الشیعه، ج 5 ص 4)

28 - امام باقر(ع) می فرمایند : هر گاه تعداد نمازگزاران به هفت تن برسد، نماز جمعه واجب می شود . (وسایل الشیعه، ج 5 ص 8)

29 - امام باقر(ع) می فرمایند : نماز جمعه سنتی است از پیامبر اسلام ، بشارتی است برای مؤمنان و توبیخی است برای منافقان . (وسایل الشیعه، ج 6 روایت 7602)

30 - امام باقر(ع) می فرمایند : به خدا سوگند، به من خبر رسیده است که اصحاب پیامبر(ص)، از روز پنجشنبه برای نماز جمعه آماده می شدند، چون روز جمعه برای مسلمانان کوتاه است . (من لایحتضره تافقیه، ج 1ص 416)

31 - امام صادق(ع) می فرمایند : مسافری که نماز جمعه را از روی شوق، محبت و عشق اقامه نماید، خداوند بزرگ، پاداش صد نمازجمعه کسانی که در وطن خود هستند را به او عطا می کند . (وسایل الشیعه، ج 5 ص 35)

32 - امام صادق(ع) می فرمایند : هر گاه کسی به سوی نماز جمعه قدم بردارد، خداوند جسد او را بر اتش دوزخ حرام خواهد کرد . (من لایحتضر الفقیه، ج 1 ص 247)

33 - امام صادق(ع) می فرمایند : وقتی که امام از خطبه ها فارغ شود تا زمانی که صف های نماز جمعه مرتب گردد، دعا مستجاب می شود. همچنین آخر روز جمعه تا غروب نیز دعا مستجاب خواهد شد . (وسایل الشیعه، ج 5 ص 45)

34 - امام صادق(ع) می فرمایند : خداوند روز جمعه را بر سایر روزها برتری داده، و همانا روز جمعه بهشت برای کسی که به سوی نماز جمعه بشتابد، به زیورها آراسته و زینت می یابد، و همانا شما به سوی بهشت به اندازه سبقتتان به سوی نماز جمعه پیشی می گیرید و همانا درهای آسمان برای بالا رفتن کارهای بندگان باز می گردد. (وسایل الشیعه، ج 5 ص 70)

35 - امام صادق(ع) می فرمایند : بدانید که خداوند، مؤمنان را به وسیله نماز جمعه گرامی داشته است . (مستدرک الوسائل، ج 6 ص 5)

 

موضوعات: نماز  لینک ثابت




 

امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:

صلوات فرستادن بر پیامبر صلى الله علیه وآله گناهان را از بین مى برد، بهتر از نابود کردن آب آتش را. سلام کردن بر پیامبر صلى الله علیه و آله برتر از آزاد کردن چند برده است.

دوست داشتن رسول خدا صلى الله علیه و آله برتر از فدا کردن جانهاست . یا فرمودند: برتر از شمشیر زدن در راه خداست.

ثواب الاعمال ، ص ۳۳۱

امام صادق علیه السلام فرمودند:

هنگامى که پیامبر صلى الله علیه و آله را یاد کردند، زیاد بر او صلوات بفرستید. زیرا همانا کسى که یک بار بر پیامبر صلى الله علیه و آله صلوات بفرستد، خداوند در هزار صف از فرشتگان هزار بار بر او صلوات مى فرستد و آفریده اى از آفریدگان خدا باقى نماند، مگر این که به خاطر صلوات خدا و صلوات فرشتگانش ، بر او صلوات مى فرستند. و جز نادان مغرور که خدا و رسول از او بیزارند، کسى از این ثواب رو نمى گرداند

ثواب الاعمال ، ص ۳۳۱

امام صادق علیه السلام فرمودند:

کسى که در یک روز صد بار بگوید ((رب صل على محمد و اهل بیته ))، خداوند صد حاجت او را بر مى آورد که سى تاى آن مربوط به دنیا و هفتاد تاى آن مربوط به آخرت است .

ثواب الاعمال ، ص ۳۴۱

از امام صادق علیه السلام پرسیدند:

چگونه بر محمد و آل او صلوات بفرستیم فرمود شما مى گوئید:

صلوات الله و صلوات ملائکته و انبیائه و رسله و جمیع خلقه على محمد و آل محمد و السلام علیه و علیهم و رحمة الله و برکاته .

گفته شد ثواب کسى که به این طریق بگوید چه مى باشد، فرمود: بیرون شدن از گناهان است ، به خدا قسم مثل روزى که او را مادر زائیده

ختوم و اذکار، ج ۱، ص ۴۸///// بحار، ج ۹۴٫ ص ۵۵

امام باقر علیه السلام فرمودند:

هنگامى که در روز جمعه نماز عصر را خواندى ، بگو:

اللهم صل على محمد و آل محمد الاوصیاء المرضیین بافضل صلواتک و بارک علیهم بافضل برکاتک و السلام علیهم و على ارواحهم و اجسادهم و رحمة الله و برکاته .

همانا کسى که پس از نماز عصر این صلوات را بفرستد، خداوند صد هزار حسنه براى او نوشته ، صد هزار گناه او را پاک کرده ، به واسطه آن صد هزار حاجت او را برآورده نموده صد هزار درجه براى او مى نویسد.

ثواب الاعمال ، ص ۸۳ و ۲۳۹

امام باقر علیه السلام فرمود:

کسى که در رکوع ، سجده و قیامش بگوید ((اللهم صل على محمد و آل محمد)) خداوند براى او همانند ثواب رکوع ، سجده و قیام را مى نویسد.

ثواب الاعمال ، ص ۷۵

حضرت صادق (ع ) فرمود:

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا یَزَالُ الدُّعَاءُ مَحْجُوباً حَتَّى یُصَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

پیوسته دعا محجوبست (و میانه آن و استجابش حجاب و پرده اى حائل است ) تا بر محمد و آلش صلوات فرستاده شود (که آنگاه پرده و حائل برطرف شود)

اصول کافى جلد ۴ صفحه : ۲۴۷ روایة : ۱

حضرت صادق (ع ) فرمود

عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ دَعَا وَ لَمْ یَذْکُرِ النَّبِیَّ ص رَفْرَفَ الدُّعَاءُ عَلَى رَأْسِهِ فَإِذَا ذَکَرَ النَّبِیَّ ص رُفِعَ الدُّعَاءُ

هر که دعائى کند و نام پیغمبر (ص ) را نبرد آن دعا بالاى سرش (چون پرنده اى ) بچرخد، و چون نام پیغمبر (ص ) را برد دعا بالا رود.

اصول کافى جلد ۴ صفحه : ۲۴۸ روایة : ۲

پیامبر اسلام(ص) فرمود :

در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد

کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹

پیامبر اسلام(ص) فرمود :

بر من بسیار صلوات بفرستید که صلوات بر من نوری در قبر، نوری در پل صراط و نوری در بهشت خواهد بود

بحار الانوار، ج ۷۹، ص ۶۴

پیامبر اسلام(ص) فرمود :

صلوات فرستادن، فقر را برطرف می نماید.

جلاء الافهام، ص ۲۵۲

پیامبر اسلام(ص) فرمود :

هر کس در روز جمعه هزار بار بر من صلوات بفرستد، فرشتگان همواره برای او آمرزش می طلبند.

جامع احادیث شیعه، ج ۶، ص۱۸۷

پیامبر اسلام(ص) فرمود :

آوای خود را به هنگام صلوات بر من بلند کنید که نفاق را از بین می برد.

محجه البیضاء، ج ۲، ص ۳۱۳

پیامبر اسلام(ص) فرمود :

هر کس در نوشته ای بر من درود بفرستد فرشتگان همواره برای او آمرزش می طلبند.

میزان الحکمه، ج ۷، ح ۱۰۷۹۵

پیامبر اسلام(ص) فرمود :

هر کس پایان سخنش صلوات بر من و علی (ع) باشد به بهشت وارد می شود.

عیون الاخبارالرضا، ج ۲، ص ۶۴

پیامبر اسلام(ص) فرمود :

صلوات بر من و خاندانم، نفاق و دورویی را از بین می برد.

ثواب الاعمال، ج ۴، ص ۱۲۱۱

پیامبر اسلام(ص) فرمود :

هر کس بر من صلوات بفرستد، در قیامت او را شفاعت می کنم .

فضائل الخمسه، ج ۱، ص ۲۰۸

حضرت علی علیه السلام:

صلوات فرستادن بر پیامبر (ص)، گناهان را بسان ریختن آب بر آتش از بین می برد.

ثواب الاعمال،‏ص ۱۸۷

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




بودنت جمعه های تلخ مرا شیرین میکند .

برای ما که دلمان این روزها پیش نفس های غمناک این سرزمین است ،

عطر وجود تو تسلّی بخش لحظه هاست .

هر راهی چراغی میخواهد ،

تو هم راه مایی ، هم چراغ ما .

دلتنگت می شویم چون باقی مانده خدایی بر زمین ،

………….

گِره خستگی هایمان را به تو می آوریم ،

چون واسطه آسمان و زمینی ،

اما اگر گاهی رویمان نمی شود روبرویت بایستیم نپرس چرا !!!

بماند…..

شرمنده ایم………

می خواهم خدا را شکر کنم که تو هستی و به روز هایم طراوت میدهی .

بودنت جمعه های تلخ مرا شیرین میکند .

اللـهم عـجـل لـولـیـک الـفـرج

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




ﯾﮑﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭼﺎﺩﺭ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ

ﯾﮑﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮐﺎﺧﺶ ﺑﻨﺎﻟﺪ

ﯾﮑﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﻏﻢ ﻋﺠﯿﻦ ﺍﺳﺖ،

ﯾﮑﯽ ﺳﻬﻤﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﺖ.

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺎﻝ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﯽ ﻧﺼﯿﺐ ﺍﺳﺖ،

ﯾﮑﯽ ﺩﺭ ﻣﺎﻝ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﯽ ﺭﻗﯿﺐ ﺍﺳﺖ

ﯾﮑﯽ ﺳﯿﻠﯽ ﺷﺪﻩ ﺳﺮﺧﯽ ﺭﻭﯾﺶ،

ﯾﮑﯽ ﺳﯿﻠﯽ ﻓﻘﻂ ﺷﺪ ﺣﺮﻑ ﺯﻭﺭﺵ

ﯾﮑﯽ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻟﻘﻤﻪ ﺩﺍﺭﺩ، ﯾﮑﯽ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺭﺩ

ﯾﮑﯽ ﺳﻘﻒ ﻧﯿﺎﺯﺵ ﯾﮏ ﻟﺒﺎﺱ ﺍﺳﺖ،

ﯾﮑﯽ ﻓﮑﺮﺵ ﻟﺒﺎﺱ ﺑﺎﮐﻼﺱ ﺍﺳﺖ

ﯾﮑﯽ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﺎﺩﺭ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﺳﺖ،

ﯾﮑﯽ ﺷﺎﮐﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻭﯾﻼﻧﺸﯿﻨﯽ ﺳﺖ

ﯾﮑﯽ ﻣﺎﺩﺭ ﺷﺪﻩ، ﺷﯿﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ،

ﯾﮑﯽ ﺳﯿﺮ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﯽ ﺳﯿﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ

ﯾﮑﯽ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﻓﻘﺮﺵ ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﻣﺎﻧﺪ،

ﯾﮑﯽ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﭘﻮﻟﺶ ﺑﯽ ﺧﺪﺍ ﻣﺎﻧﺪ

ﯾﮑﯽ ﺑﺎ ﺩﺭﺩ ﺧﻮﺩ ﻣﻨﺠﯽ ﻃﻠﺐ ﮐﺮﺩ،

ﯾﮑﯽ ﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﺧﻮﺩ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻋﻮﺽ ﮐﺮﺩ

ﯾﮑﯽ ﭼﺸﻤﺶ ﺑﻪ ﻇﺮﻑ ﺑﯽ ﻏﺬﺍ ﻣﺎﻧﺪ،

ﯾﮑﯽ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺻﻔﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪ

عجب دردي ايست در اين عالم خدايا

 

موضوعات: حجاب  لینک ثابت





امیــرالمـومـنین علی ع فرمـودند:

هر کس نماز صبح را بر پا دارد و پس از نماز در جایش بنشیند و سوره توحید را یازده مرتبه قبل از طلوع خورشید قرائت کند آن روز مرتکب گناه نمیشود، هر چند شیطان به سوی او طمع کند.

«ثواب الاعمال، صفحه 341»

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 

حَمدُ لِلَّه پدرِ فاطمه ، پیغمبر ماست

حضرت عشق فرمود ، علی دلبر ماست

نخِ یک چادر خاکی شده ، تاج سر ماست

حضرت فاطمه در هر دو جهان ، مادر ماست

نام قدیس ، حسن ، نور دل و مفخر ماست

تربت قبر حسین ، ناب ترین گوهر ماست

صاحب تیغ دو دم ، شیر خدا رهبر ماست

بخدا مردترین شاه جهان ، حیدر ماست

انبیا و صلحا ، جن و ملک ،حیدری اند

ابر و باد و مه و خورشید ، همه حیدری اند

عاشق دشت بلا ، تذکره ات با حیدر

هرکه دارد هوس کرببلا ، یا حیدر …

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




آورده اند که در شهر بغداد تاجری بود که به امانت داری و مروت و انصافو مردم داری شهره شهر شده بود و بیشتر اجناس مطلوب آن زمان را از خارج وارد می نمود و با سود مختصری به مردم می فروخت و از این لحاظ محبوبیتی خاص بین مردم پیدا کرده بود و نیز رقیب و همکار تاجر یک نفر یهودی بود که خیلی سنگدل و بیرحم بود و برعکسآن تاجر همه مردم مکروهش می داشتند و اجناس خود را باسود گزاف به مردم می فروخت و نیز شغل صرافی شهر را هم بر عهده داشت و هر یک از بازرگانان که احتیاج به پول پیدا می کردند از او وام می گرفتند و او با شرایطی سختبه آنها پول قرض می داد .

از قضای روزگار آن تاجر با مروت احتیاج به پول پیدا نمود و نزد یهودی آمد و مطالبه مبلغی به عنوان قرض نمود .

یهودی از آنجایی که با این تاجر عداوت دیرینه داشت گفت:

من با یک شرط به تو پول قرض می دهم و آن این است که باید سند و مدرک معتبری بدهی تا چنانچه در موعد مقرر نتوانی مبلغ را بپردازی ، من حق داشته باشم تا یک رطل از هرمحل که بخواهم از گوشت بدنت را ببرم و چون آبروی آن تاجر در خطر بود ، با این شرط تسلیم شده و مدرک معتبر به آن یهودی سپرد که چنانچه تا موعد مقرر در سند پول آن یهودی را نپردازد علاوه بر پرداخت وام یهودی حق دارد تا یک رطل از گوشت تن او را از هر محل که بخواهد ببرد .

و از آنجایی که هر نوشی بی نیش نیست آن تاجر با مروت در موعد مقرر نتوانست دین خود را ادا نماید .

پس یهودی از خدا خواسته قضیه را به محضر قاضی شکایت نمود و قاضی تاجر را احضار نموده و چون طبق قرارداد قبلی تاجر محکوم بود تا بدن خود را در اختیار یهودی بگذارد .

آن یهودی با دشمنی که داشت البته عضوی را می برید که قطع حیات تاجر بدبخت را می نمود و از این لحاظ قاضی حکم را به امروز و فردا موکول می نمود تا شاید یهودی از عمل خود منصرف شود ولی یهودی دست بردار نبود و هر روز مطالبه حق خود و اجرای حکم را داشت و این قضیه در تمام شهر بغداد پیچید وهمه مردم دلشان به حال آن تاجر با مروت می سوخت واز طرفی چاره دیگری نیز نداشت.

تا اینکه این خبر به بهلول رسید و فوراً در محضر قاضی حاضر شد و جزء تماشاچیان ایستاد و خوب به قرار داد آن یهودی و تاجر گوش داد .

در آخرین مرحله که قاضی به تاجر گفت:

تو طبق مدارک موجود محکوم هستی و باید بدن خود را در اختیار این مرد یهودی قرار دهی تا یک رطل از هر محل که بخواهد قطع نماید .

برای دفاع هر مطلبی داری بیان نما .

مرد تاجر با صدای بلند گفت : یا قاضی الحاجات تو دانایی و بس.

ناگهان بهلول گفت:

ای قاضی آیا به حکم انسانیت می توانم وکیل این تاجر مظلوم شوم .

قاضی جواب داد البته می توانی هر دفاعی داری بنما بهلول بین تاجر و یهودی نشست و گفت:

البته بر حسب مدرکی که قاعده است این شخص حق دارد یک رطل از گوشتبدن تاجر را ببرد ولی باید از جایی ببرد که یکقطره خون از این تاجر به زمین نریزد و نیز چنان باید ببرد که درست یک رطل نه کم و نه زیاد .

چنانچه بر خلاف این دو مطلب بریده شود این مرد یهودی محکوم به قتل و تمام اموال او باید ضبط دولت شود . قاضی از دفاع به حق بهلول متعجب و بی اختیار زبان به تحسین او گشود و یهودی قانع گشت.

قاضی نیز حکم نمود که فقط عین پول را به یهودی رد نماید .

موضوعات: حکایات بهلول  لینک ثابت




قیصر امین پور چه زیبا گفت :

مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺭﻭﺡ ﻭ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ کلمه ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ :

“ببخشید”

ﻣﮕﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻋﻤﺮﯼ ﺭﺍ ﻫﺪﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ:

” ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﯿﮑﻨﻢ “

مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻏﺮﻭﺭ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺧﺮﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ی “ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ” ﻏﺮﻭﺭ له ﺷﺪﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺰﻧﯽ !!؟؟

مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﮐﺴﯽ ﺯﻭﺩ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﺮﺩ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﺑﮕﻮﺋﯽ:

” ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ “

با ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ : ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩ؟

چه ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺨﺸﯿﺪ؟

گاهی ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻧﯿﺴﺖ ….

کاری ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻣﺮﻫﻢ ﺩﺭﺩ ﺑﺎﺷﺪ، نیست.

گذﺷﺖ ﻫﻢ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ،

ﻭﻗﺘﯽ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﻢ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﺎﺭ ﻫﻮﯾﺖ ﻭ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ ….

انتظار ﺑﺨﺸﺶ ﻫﻢ ﻧﺎﺑﺠﺎﺳﺖ ….

شخصیت ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﺑﻪ ﺁﺷﻮﺏ ﮐﺸﯿﺪﯼ ، ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺁﺭﺍﻡ نمی ﺷﻮﺩ …

آدمها را بفهمید،

دل، آلزایمر نمی گیرد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خاطره ای که شهید مطهری را بیست دقیقه خنداند.

علامه جعفری می گوید :فردی برای من تعریف میکرد که: تو یکی از زیارتها که مشهد رفته بودم به امام

رضا گفتم “یا امام رضا، دلم میخواد تو این سفر خودمو از نظر تو بشناسم که چه جوری منو می بینی…

نشونه شم این باشه که تا وارد صحن شدم ، از اولین حرف اولین کسی که با من حرف می زنه من پیامتو بگیرم.”

وارد صحن که شدم خانوممو گم کردم ، اینور بگرد،اونور بگرد،یه دفعه دیدم داره میره .خودمو رسوندم

بهش و از پشت سر زدم بهش که کجایی؟

روشو که برگردوند دیدم خانم من نیست.!

بلافاصله بهم گفت :خیلی خری…!

حالا منم مات و مبهوت که امام رضا عجب رک حرف میزنه؛ خانمه که دید انگار دست بردار نیستم و دارم

نگاش می‌کنم گفتش:

نه فقط خودت، بلکه پدر و مادر و جد و آبادت هم خرن…!

علامه میگوید این داستان را برای مطهری تعریف کردم تا بیست دقیقه می خندید.

موضوعات: بزرگان و علما  لینک ثابت




ﺑﭽﻪ ﻛﻪ ﺑﻮﺩﻡ

ﻓﻜﺮ ﻣﻲ ﻛﺮﺩﻡ ﭘﺪﺭﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎ ﻣﺜﻞ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ

ﺗﻤﺎﻡ ﻛﻪ ﺑﺸﻮﻧﺪ

ﺑﺮﺷﺎﻥ ﻣﻲ ﮔﺮﺩﺍﻧﻲ

ﺍﺯ ﻧﻮ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ ..

ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺭﺍﺑﺨﻮﺍﻫﻲ

ﭘﺪﺭ ﻫﺎ ﻭﻣﺎﺩﺭﻫﺎ

ﻣﺜﻞ ﻗﻨﺪ ﻣﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ

ﭼﺎی ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺷﻴﺮﻳﻦ ﺑﻜﻨﻨﺪ

ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ.

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




در بهشت درختى است که آن را محبوبه گويند. ميوه آن درخت از انار کوچکتر ,

از سيب بزرگتر, سفيدتر از شير, شيرين تر از عسل و نرم تر از مس است,

و از آن ميوه نمى خورد مگر کسى که هر روز مداومت نمايد به گفتن  ( اللهم صل على محمد و آل محمد و عجل فرجهم)

آثار برکات صلوات, ص 155

موضوعات: روایات  لینک ثابت




فرض کن حضرت مهدی به تو ظاهر گردد؛

ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟

باطنت هست پسندیده صاحب نظری؟

خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟

لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟

پول بی شبهه و سالم ز همه داراییت،

داری انقدر که یک هدیه برایش بخری؟

حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟

با چنین شرط که در حافظه اش دست نبری؟

واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران؟

میتوان گفت تورا شیعه اثنی عشری؟!

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




 

دوباره پرشده از عطر گیسویت شبستانم

دوباره عطر گیسویت،چقدر امشب پریشانم

 

کنارت چای می نوشم به قدر یک غزل خواندن

به قدری که نفس تازه کنم خیلی نمی مانم

 

کتاب کهنه ای هستم پر از اندوه یا شاید

درختی خسته در اعماق جنگل های گیلانم

 

رها بی شیله پیله روستایی سادهءساده

دوبیتی های “باباطاهرم” عریان عریانم

 

شبی می خواستم شعری بگویم ناگهان در باد

صدای حملهء چنگیز خان آمد… نمی دانم _

 

چه شد اما زمین خوردم میان خاک و خون دیدم

درآتش خانه ام می سوخت گفتم آه … دیوانم

 

چنان باخاک یکسان کرد از تبریز تا بم را

زمان لرزید از بالای میز افتاد لیوانم…

 

فراوان داغ‌دیدن‌ها، به مسلخ سر بریدن‌ها

حجاب از سر کشیدن‌ها، از این غم‌ها فراوانم

 

شمال و درد “کوچک‌خان"، جنوب و زخم “دلواری”

به سینه داغدار کشتهء حمام کاشانم

 

سکوت من پر از فریاد، یعنی جامع اضداد

منم من اخم سعدآباد و لبخند جمارانم

 

من آن خاکم، که همواره در اوج آسمان هستم

پر از “عباس بابایی"، پر از “عباس دورانم”

 

گرفته شعله با خون جوانانم حنابندان

که تهران‌تر شود تهران، من آبادان ویرانم

 

صلاة ظهر تابستان، من و بوشهر و خوزستان

تورا لب تشنه‌ایم از جان، کمی باران بنوشانم

 

سراغت را من از عیسی گرفتم، باز کن در را

منم من “روزبه” اما، پس از این با تو “سلمانم”

 

شکوه تخت جمشید اشک شد از چشم من افتاد

از آن وقتی که خاک پای سلطان خراسانم

 

اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می گویم

که من یک شاعر درباری ام، مداح سلطانم

 

سید حمیدرضا برقعی

موضوعات: بانوی کرامت  لینک ثابت




 

پیر مردی تصمیم گرفت تا با پسر وعروس ونوه ی چهارساله خود زندگی کند.دستان پیر مرد می لرزیدوچشمانش خوب نمیدید و به سختی می توانست راه برود. هنگام خوردن شام غذایش را روی میز ریخت و لیوانی رابرزمین انداخت وشکست.

پسروعروس از این کثیف کاری پیرمرد ناراحت شدند:باید درباره پدربزرگ کاری بکنیم وگرنه تمام خانه را به هم می ریزد. آنها یک میز کوچک در گوشه اطاق قراردادند وپدربزرگ مجبور شد به تنهایی آنجا غذا بخورد . بعد از این که یک بشقاب از دست پدر بزرگ افتاد و شکست دیگر مجبور بود غذایش را درکاسه چوبی بخورد هروقت هم خانواده او را سرزنش می کردند پدر بزرگ فقط اشک می ریخت وهیچ نمی گفت.

یک روز عصر قبل از شام پدر متوجه پسر چهار ساله خود شد که داشت با چند تکه چوب بازی می کرد. پدر روبه او کرد وگفت:پسرم داری چی درست می کنی؟ پسر با شیرین زبانی گفت:دارم برای تو و مامان کاسه های چوبی درست می کنم که وقتی پیر شدید در آنها غذا بخورید!

یادمان بماند که : “زمین گرد است…”

موضوعات: حکایات جالب و شنیدنی  لینک ثابت




 

تمام پنجره را غرق حسن یوسف کن

دل اهالى این  کوچه راتصرف کن


قدم بزن وسط شهر با صداى بلند

ب عابران پیاده غزل تعارف کن


و بى بهانه تبسم کن و نگاهت را

شبیه آینه ها عارى از تکلف کن


سپس ب مجلس ترحیم برو

و چشم هاى خودت را پر از تاسف کن


صداى ضبط،اتوبان،هواى بارانى

ب خود بیا نرسیده به قم توقف کن


سلام دختر باران!سلام خواهر ماه

بهشت را ب همین سادگى تصرف کن

موضوعات: اهل بیت (ع), ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




 

داستان چشم برزخی دار شدن شیخ رجبعلی خیاط

سر و گوشش زیاد میجنبید. دخترخاله‌ی رجبعلی را میگویم. عاشق سینه چاک پسرخاله اش شده بود. عاشق پسرخاله‌‌ی جوان یک لا قبائی که کارگر ساده‌ی یک خیاطی بود و اندک درآمدی داشت و اندک جمالی و اندک آبروئی نزد مردم. بدجوری عاشقش شده بود. آنگونه که حاضر بود همه چیزش را بدهد و به عشقش واصل شود.

رجبعلیِ معتقد و اهل رعایت حلال و حرام نیز چندان از این دخترخاله بدش نمی آمد، اما عاشق سینه‌چاکش هم نبود. دخترخاله‌ی عاشق مترصّد فرصتی بود تا به کامش برسد و رجبعلی را به گناه انداخته و نهایتا به وصال او نائل شود. و این فرصت مهیا شد!

آن هم در روزی که مادر رجبعلی غذای نذری پخته بود و مقداری از نذری را در ظرفی ریخته بود و به رجبعلی داده بود تا برای خاله اش ببرد. رجبعلی رسید به خانه‌ی خاله، در زد؛ صدای دخترخاله بلند شد: «کیه؟» و گفت: «منم، رجبعلی» و صدای دخترخاله را شنید که میگوید: «بیا داخل رجبعلی، خاله‌ات هم هست». رجبعلی وارد شد و سلام و علیکی با دخترخاله‌اش کرد و ناگهان متوجه شد که خبری از خاله نیست و دخترخاله در خانه تنهای تنهاست! تا به خودش آمد دید که پشت سرش درب درب خانه قفل شده و دخترخاله هم ….

با خودش گفت: «رجبعلی! خدا می تواند تو را بارها و بارها امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن». پس تأملی کرد و به محضر خداوند عرضه داشت: «خدایا! من این گناه را به خاطر رضای تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن».و توسط پنجره  از آن خانه فرار کرد و برگشت به خانه‌ی خود تا استراحت کند. صبح از خواب بلند شد و از خانه به قصد مغازه خیاطی بیرون زد و با کمال تعجب دید خیابان پر از حیوانات اهلی و وحشی شده است !!

آری! چشم برزخی رجبعلی در اثر چشم‌پوشی از یک گناهِ حاضر و آماده و به ظاهر لذیذ باز شده بود و این چشم‌پوشی، آغازی شد برای سیر و سلوک و صعود معنوی “شیخ رجبعلی خیاط” تا اینکه کسب کند مقامات عالیه معنوی را.

چه اکسیر ارزنده ای است این قاعده!! برای عارف شدن، نیاز نیست به چهل - پنجاه سال چله گرفتن و ریاضت کشیدن و نخوردن این غذا و ننوشیدن آن آشامیدنی. نه اینکه اینها بی اثر باشند، نه! اما “اصل” چیز دیگری است. بیهوده نبود که مرحوم بهجت تاکید میفرمودند بر این نکته که:

راه واقعی عرفان “ترک گناه است

منبع:

کتاب کيمياي محبت،‌ حجة الاسلام محمدي ري شهري

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




هیچ راهی برای حماقت کوتاهتر از انکار نیست

انکار دقیقا متضاد اعتراف و توبه است

انکار یک نوع تلقین منفی به خود و در نتیجه ترغیب و تشویق خود به تکرار عمل خلاف می باشد.

انکار کردن یعنی صادقانه با مطلب برخورد نکردن

انکار شخص را بیمار و بیمارتر میکند و او را در جهان توهم و بیماری سردرگم می سازد

اولین پله در راه حق ” صداقت” است با خود و با دیگران.

آزاده مرد “اخلاق نیک” را فقط از خود طلب میکند

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




روزی عقربی یکی از دوستان امیرالمومنین عليه السلام را نیش زد،
او سریعا نزد امیرالمومنین عليه السلام آمد… حضرت به او فرمود:
بر اثر این نیش نمی میری برو.
او رفت و پس از مدتی آمد و گفت: یاامیرالمومنین بر اثر آن نیش عقرب دوماه زجر کشیدم.
حضرت به او فرمود:
میدانی آن عقرب چرا تو را نیش زد؟
گفت نه
حضرت فرمود: چون یکبار در حضور تو سلمان را به خاطر دوستی ما مسخره کردند و تو هیچ نگفتی و از سلمان دفاع نکردی این بخاطر آن است.
نیش و کنایه زدن به محبین و موالیان حضرات معصومین(ع) اینقدر مهم و حساس است.
دفاع نکردن از سلمان این عقوبت را داشت دفاع نکردن از امیرالمومنین(ع) چه عقوبتی برای ما در پی خواهدداشت؟!!!!!

مستدرک الوسایل جلد 12 صفحه 336

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




آیت الله بهجت:
مرگ، ترسی ندارد. از نظر ظاهر، همان خواب است و در خصوص مشکلات پس از مرگ هم، به اندازه یک مو، محبت اهل بیت(ع) برای نجات کافی است

و آن مقدار محبت را هم که ما داریم. باید توجه داشت که انسان در صورتی می تواند

محبت اهل بیت(ع) را همراه خود به عالم برزخ و قیامت ببرد که آفت گناه، موجب سلب این نعمت از او نگردد.

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت





میخوام دل شکستمو نذرامام رضا کنم
قفل سکوتو بشکنم عقده ی دل رو واکنم


پربگیرم به آسمون به دورگنبد طلاش
باکفترای حرمش رضارضا رضا کنم


پنجره ی شکسته ی دلم رو باز جلا بدم
توبغلم ضریحشو بگیرم و دعا کنم


دعاکنم امام رضا گدای درگاه توام
آقامیشه توحرمت هوای کربلا کنم؟


تموم دنیا زائربرق نگاه تو شدن
میخوام برات بمیرم و جون ودل وفداکنم

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




خیانت فقط داشتن رابطه جنسی نامشروع نیست
خیانت یعنی همیشه در شبکه های اجتماعی در دسترس و آنلاین باشی اما همسرت که کنار نشسته بهت دسترسی نداشته باشه!
خیانت یعنی تو پی وی همه رفتن و از عاشقی گفتن اما همسرت کنارت باشه و از بی توجهی های تو به خودش بپیچه و نتونه حرفی بزنه
خیانت یعنی قربون و صدقه دوستای مجازی رفتن و در جواب همسرت که صدات میزنه بگی ” هان ” و ” چیه “
خیانت یعنی متاهل باشی و باز با غریبه ها چت عاشقونه کنی
خیانت یعنی تا صبح با همه چت کنی اما به همسرت که می رسی حوصله نداشته باشی و نسبت به همسرت که احتیاج داره با تو دردودل کنه بی تفاوت باشی
خیانت یعنی هی خودتو خوشگل کنی هی عکس دلربا بندازی برای دوستای مجازیت اما برای همسرت یه دست لباس قشنگ نپوشی
خیانت یعنی آهنگ مورد علاقه همه فرنداتو دانلود کنی و هی خود شیرینی کنی اما از آهنگ تنهایی همسرت بی خبر باشی
خیانت یعنی دور همی های مجازی اما برای قدم زدن با همسرت وقت نزاری
خیانت یعنی با همه باشی الا با همسرت که پاره وجودته

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




رفتند کربلا و مرا جا گذاشتند
روی دلم دوباره همه پا گذاشتند


تنها دلم به کرب و بلایی شدن خوش است
گیرم مرا ز قافله تنها گذاشتند


این بار هم ز قافله جا ماندم ای دریغ
خوبان چه شد بحال خودم وا گذاشتند


دنبال آفتابِ سرِ نیزه گم شدم
حالا دل مرا به تماشا گذاشتند


با دل مرا به کرب و بلا می برد حسین
سهم مرا به عهده مولا گذاشتند


حالا اگر لیاقت آنجا نداشتم
یک کربلا برای من اینجا گذاشتند


آری مرا که خادم هیئت نوشته اند
دربست وقف زینب کبری گذاشتند


بر دیده اَبر مقتل مولا چکیده است
بر سینه مِهر حضرت زهرا گذاشتند


بر دل جمال حضرت مولا کشیده اند
بر جان وصال آل عبا را گذاشتند


آنانکه می روند سوی هیئت حسین
انگار دل به جنّت اعلا گذاشتند


این ساده نیست، دل حرم الله می شود
این را به دل در عالم بالا گذاشتند


هرکس که اهل چله نشینیِ کربلاست
یک اربعین در عالم معنا گذاشتند


می خواستم شهید ره کربلا شوم
این وعده را دوباره به فردا گذاشتند

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت





مراقب چشم زخم باشیم
چشم زخم حق هست ودر قران ذکر شده.
خونه ها پر شدن از بيماريها و مشكلات.. طلاق ، مرگ و مير .. و دليل اون خود ماييم
تعجب نكنيد…
خواهران و برادرانم…
نيازي نيست ديگران بدونند که آيا من در زندگى مشترکم با همسر خود خوشبختم یا نه!
نيازي نيست از غذا يا نوشيدني خود عكس بگيريم و آن را به عنوان عكس پروفايل خود قرار دهيم يا آن را براي گروهها بفرستيم.. (حتى اگر همسرش قطعه شکولاتى واسش مياره ، ازون عكس ميگيره و در پروفايلش مينويسه اي تاج سرم.. ازت ممنونم!)
برادرم… خواهرم…
نيازي نيست عكس بچه هاى خودتو به نمايش بذاري…
(چه بسيارند اونايي كه آرزوي بچه هاي تو رو دارن.. يا چشمانى شيطاني كه به هنگام ديدن عكس بچه هات خدا رو ذكر نميكنه! بعدشم مياي تو وضعيتت مينويسي.. “خدا بچه هامو حفظ کنه “
وضعيت *واتساپ * جاى دعا کردن نيست
بلكه تو داري اونا رو به نمايش ميذاري.)
خواهرم… برادرم…
نيازي نيست ديگران عکس همسرتو در واتساپ ببينن، تو با اين كار نعمتي رو كه خيليا ازش محرومن داري در معرض ديد همه قرار ميدي… پس از خدا بترس و تقوا پيشه کن و مواظب خودت باش.

نيازي نيست مردم بدونن كجا رفتي و يا اينكه از كجا داري مياي.
جزئيات زندگى ما واسه ديگران واضح و مشخص شده!
وضعيت و عكس پروفايل واسه اين ساخته نشده كه ما بيايم راز زندگيمونو واسه ديگران برملا كنيم.. چون هر مردي واسه زنش هديه نميده ، اي زن مراقب باش… هر مادري بچه هاش برتر نيستن پس بر حذر باش.. همه مردم اون چيزايي رو كه تو داري شايد نداشته باشن… پس اى مرد.. برحذر باش
زناني هستند كه با همسرشون خوشبخت نيستند.. اي زن برحذر باش!
هر كسي توانايي اينو نداره كه بره مسافرت…پس اى مرد برحذر باش..
هر زني نميتونه به رستورانها و بازارها بره…پس اى زن برحذر باش…
برادرم …خواهرم …
ما اهميت توكل بر خدا را انكار نميكنيم
اما…
رازهاي زندگيتون و خونتون رو پيش خودتون نگه دارين
خداوند عيبهاي ما رو پوشونده فلذا ما هم بايد عيبها و مشكلات خودمونو واسه ديگران فاش نكنيم.
خداوند ما و شما را حفظ كند… و ما را از شر و بدي هر صاحب بدي در امان نگه دارد…
به اين گفته ها فکر كنيد و به آن عمل كنيد و ديگران را نيز آگاه سازید کسی داشت راه می رفت، پايش به سکه ای خورد.
فکر کرد سکه طلا است، نورکافی هم نبود،
کاغذی را آتش زد و گشت ببيند چی هست،
ديد يک دو ريالی است.
بعد ديد کاغذی که آتش زده، هزار تومانی بوده است.
گفت:
چی را برای چی آتش زدم!
واقعا اين زندگیِ غالب ما انسانها است.
ما يک چيزهای بزرگ را برای چيزهای بسيار کوچک آتش می زنيم.
و خودمان هم خبر نداريم!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





در ژاپن مرد میلیونری برای درد چشمش درماني پیدا نمیکرد
بعداز ناامید شدن ازاطباء پیش راهبی رفت
راهب به او پیشنهاد کرد به غیر از رنگ سبز به رنگ دیگری نگاه نکند
وی پس از بازگشت دستور خرید چندين بشکه رنگ سبز را داد و
همه خانه را رنگ سبز زدند،
همه لباسهایشان را
و وسایل خانه وحتی ماشینشان را به رنگ سبز تغییر دادند،
و چشمان او خوب شد.
تا اینکه روزی مرد میلیونر راهب را برای تشکر به منزلش دعوت کرد
زمانیکه راهب به محضر ميليونر میرسد جویای حال وی میشود
مرد میلیونر میگوید:
خوب شدم
ولی این گرانترین مداوایی بود که تابه حال داشته ام…
راهب با تعجب گفت اتفاقا این ارزانترین نسخه ای بوده که تجویز کرده ام
برای مداوا
تنها کافی بود
عینکی با شیشه سبز
تهیه ميكرديد !!
برای درمان دردهايت،
نمیتوانی دنیا را تغییر دهی.!
بلکه با تغییر نگرشت میتوانی دنیا را به کام خود در بیاوری
“تغییر دنیا کار احمقانه ایست…”
ولي
“تغییر نگرش ارزانترين و موثرترين راه است”



موضوعات: حکایات جالب و شنیدنی  لینک ثابت




زمانی كه مردم پادشاه خوش سیما را دیدند خوشحال شدند زیرا تصور كردند وی بهترین قربانی برای تقدیم به خدای آنهاست!!!
آنها پادشاه را در برابر تندیس الهه خود بستند تا وی را بكشند،
اما ناگهان یكی از مردان قبیله فریاد كشید:
چگونه میتوانید این مرد را برای قربانی كردن انتخاب كنید در حالی كه وی بدنی ناقص دارد، به انگشت او نگاه كنید !
به همین دلیل وی را قربانی نكردند و آزاد شد.
پادشاه كه به قصر رسید وزیر را فراخواند و گفت:
اكنون فهمیدم منظور تو از اینكه میگفتی هر چه رخ میدهد به صلاح شماست چه بوده زیرا بریده شدن انگشتم موجب شد زندگی ام نجات یابد اما در مورد تو چی؟
تو به زندان افتادی این امر چه خیر و صلاحی برای تو داشت؟!
وزیر پاسخ داد: پادشاه عزیز مگر نمیبینید، اگر من به زندان نمی افتادم مانند همیشه در جنگل به همراه شما بودم در آنجا زمانی كه شما را قربانی نكردند مردم قبیله مرا برای قربانی كردن انتخاب میكردند، بنابراین میبینید كه حبس شدن نیز برای من مفید بود!!!
پس بدانید هر چه رخ میدهد خواست خداوند است و هر اتفاقی كه می افتد به صلاح ماست.

موضوعات: حکایات جالب و شنیدنی  لینک ثابت




یک نفر گفت که این ضربه حیدر باشد
یک نفر گفت که عباس دلاور باشد


دیگری گفت که این یکّه سوار جمل است
دیگری گفت که این لشگر ما را اَجَل است


دیگری گفت به واللهِ حسن آمده است
زرهی نیست، کفن کرده به تن آمده است


ناگهان بند نقاب از قدِ رعنا که گرفت
هو زد و با رجزی گفت اناابن الحسنم

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




خدایا!


چمران نیستم که برایت زیبا بنویسم….
همت نیستم که برایت زیبا شهید شوم….


آوینی نیستم که برایت زیبا تصویرگری کنم…
متوسلیان نیستم که برایت زیبا جاوید شوم…


بابایی نیستم که برایت زیبا پرواز کنم…
«پرنده پر شکسته ای هستم که نیاز به مرهم دارم..»


پس پروردگارا خودت مرهم زخمهایم باش…
مرهم ما ظهور حجت توست…
اَللّٰهُمَ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ اٌلْفَرَجْ…

موضوعات: مناجات  لینک ثابت


...



ﺟﻬﻞ !!
ﺑﭽﻪ ﺍﯼ ﻧﺰﺩ ﺍﺳﺘﺎﺩ  ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ : “ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻗﺼﺪ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺍﺿﯽ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻌﺒﺪ
ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺤﺒﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮐﺎﻫﻦ ﻣﻌﺒﺪ ﺩﺍﺭﺩ، ﺧﻮﺍﻫﺮ ﮐﻮﭼﮑﻢ ﺭﺍ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻨﺪ. ﻟﻄﻔﺎ ﺧﻮﺍﻫﺮ
ﺑﯽ ﮔﻨﺎﻫﻢ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﻫﯿﺪ “.
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺳﺮﺍﺳﯿﻤﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺯﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺣﯿﺮﺕ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺯﻥ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﯼ ﺩﺧﺘﺮﺧﺮﺩﺳﺎﻟﺶ ﺭﺍ
ﺑﺴﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺩﺭ ﻣﻌﺒﺪ ﻗﺼﺪ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺎ ﭼﺎﻗﻮ ﺳﺮ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﺩ. ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺯﻥ ﺑﺨﺖ
ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﺭﺍ ﺩﻭﺭﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﮐﺎﻫﻦ ﻣﻌﺒﺪ ﻧﯿﺰ ﺑﺎ ﻏﺮﻭﺭ ﻭﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯼ ﺭﻭﯼ ﺳﻨﮓ ﺑﺰﺭﮔﯽ
ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭ ﻣﻌﺒﺪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺷﺎﻫﺪ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺑﻮﺩ .
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺯﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺯﻥ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ
ﺩﺭﺁﻏﻮﺵ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ﻭ ﻣﯽ ﺑﻮﺳﺪ. ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﻋﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﻮﺩﮐﺶ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﺪ . ﺗﺎ ﺑﺖ
ﺍﻋﻈﻢ ﻣﻌﺒﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺒﺨﺸﺪ ﻭ ﺑﺮﮐﺖ ﻭ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻭ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ ﺩﺍﺭﺩ .
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺍﺯ ﺯﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺭﺍ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﺯﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﮐﺎﻫﻦ ﻣﻌﺒﺪ
ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﯾﻦ ﭘﺎﺭﻩ ﻭﺟﻮﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻨﺪ، ﺗﺎ ﺑﺖ ﺍﻋﻈﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺒﺨﺸﺪ ﻭ
ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺵ ﺑﺮﮐﺖ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ ﺩﺍﺭﺩ.
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺗﺒﺴﻤﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : “ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻪ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﯾﻦ ﺑﺨﺶ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ . ﭼﻮﻥ
ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﻪ ﻫﻼ ﮐﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯼ. ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﯾﻦ ﺑﺨﺶ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺗﻮ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﻫﻦ ﻣﻌﺒﺪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ
ﺧﺎﻃﺮ ﺣﺮﻑ ﺍﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯼ ﺩﺧﺘﺮ ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﯽ. ﺑﺖ ﺍﻋﻈﻢ ﮐﻪ ﺍﺣﻤﻖ ﻧﯿﺴﺖ. ﺍﻭ
ﺑﻪ ﺗﻮ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﯾﻦ ﺑﺨﺶ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺑﺒﺮﯼ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ
ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﮐﺎﻫﻦ ﺩﺧﺘﺮﺕ ﺭﺍ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻨﯽ. ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﺪ ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﺮﭘﯿﭽﯽ
ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺑﺖ ﺍﻋﻈﻢ ﺑﻼ ﻭ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﻫﻢ ﮔﺮﯾﺒﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ “!
ﺯﻥ ﻟﺨﺘﯽ ﻣﮑﺚ ﮐﺮﺩ. ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﯼ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ . ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺩﺭ
ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﭼﺎﻗﻮ ﺭﺍ ﻣﺤﮑﻢ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﭘﻠﻪ ﺳﻨﮕﯽ ﻣﻌﺒﺪ ﺩﻭﯾﺪ. ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭻ
ﺍﺛﺮﯼ ﺍﺯ ﮐﺎﻫﻦ ﻣﻌﺒﺪ ﻧﺒﻮﺩ !
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺴﯽ ﮐﺎﻫﻦ ﻣﻌﺒﺪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻧﺪﯾﺪ !!
ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻭﯾﺮﺍﻧﮕﺮﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﻮﯾﻢ ﻛﺴﯽ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﯾﻢ،
ﻋﻤﺮﯼ ﻓﺮﯾﺒﻤﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ …
ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺁﻥ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻭ ﺧﺮﺩ ﺍﺳﺖ .
ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﺁﻥ ﺟﻬﻞ ﻭ ﻧﺎﺩﺍﻧﻴﺴﺖ “متنی که برنده ی جایزه ی بهترین متن سال شد”


گوش هایم را می گیرم!
چشم هایم را می بندم!
زبانم را گاز می گیرم!
ولی حریف افکارم نمی شوم!
چقدر دردناک است فهمیدن…!!!
خوش بحال عروسک آویزان به آینه ماشین،
تمام پستی بلندی زندگیش را فقط میرقصد…!!

موضوعات: حکایات جالب و شنیدنی  لینک ثابت




روزی شیطان نزد حضرت موسی علیه السلام آمد و گفت: تو پیامبر خدا هستی و من از مخلوقات گنه کار خدا می باشم و می خواهم توبه کنم، تو از خدا بخواه تا توبه ام را بپذیرد.
موسی پذیرفت و برای او دعا کرد، خداوند فرمود: ای موسی، شفاعت تو را در حق او می پذیرم، به او بگو که بر قبر حضرت آدم سجده کند تا توبه اش را بپذیرم
موسی با شیطان ملاقات کرد و گفت: با سجده بر قبر آدم توبه ات پذیرفته می شود.
شیطان گفت: من بر آدم، در وقتی که زنده بود سجده نکردم، اینک چطور بر قبر او که مرده است سجده کنم، هرگز چنین نخواهم کرد.! آنگاه گفت: ای موسی! تو بخاطر آنکه شفاعت مرا نزد خدا نمودی حقی بر گردنم پیدا کرده ای، من به تو نصیحت می کنم که در سه جا مواظب من باش تا هلاک نشوی.
اول: به هنگام غضب، که روح من در آن هنگام در قلب تو و چشم من در چشم تو می باشد. دوم: در جنگها، زیرا در آن هنگام من رزمندگان را به یاد زن و بچه و خویشان و اقوامش می اندازم تا پشت به جبهه کرده و بگریزند.سوم: هیچگاه با زن نامحرم در یک جا ننشین که من بین تو و او وسوسه خواهم نمود.)۱)

 

۱. شنیدنیهای تاریخ ص ۲۵۸- محجة البیضاء ۵/۵۹.
منبع : یکصد موضوع ۵۰۰ داستان ، ج۱ ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر ناصر

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





برخی ازﺍﺳﺎﻣﻰ ﻭ ﺍﻭﺻﺎﻑ ﻭ ﺍﻟﻘﺎﺏ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻯ (عج)

ﺑﻘﻴّﺔ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ:
ﺑﺎﻗﻴﻤﺎﻧﺪﻩ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ.

ﺧﻠﻴﻔﺔ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ:
ﺟﺎﻧﺸﻴﻦ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺧﻠﺎﻳﻖ.

ﻭﺟﻪ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ:
ﻣﻈﻬﺮ ﺟﻤﺎﻝ ﻭ ﺟﻠﺎﻝ ﺧﺪﺍ، ﺳﻤﺖ ﻭ ﺳﻮﻯ ﺍﻟﻬﻰ ﻛﻪ ﺍﻭﻟﻴﺎﻯ ﺣﻖ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺭﻧﺪ.

ﺑﺎﺏ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ:
ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﻌﺎﺭﻑ ﺍﻟﻬﻰ، ﺩﺭﻯ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﺟﻮﻳﺎﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺳﺎﺣﺖ ﻗﺪﺱ ﺍﻟﻬﻰ ﻗﺼﺪﺵ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ.

ﺩﺍﻋﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ:
ﺩﻋﻮﺕ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﻟﻬﻰ، ﻓﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺧﺪﺍ، ﻣﻨﺎﺩﻯ ﺭﺍﺳﺘﻴﻦ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺇﻟﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ.

ﺳﺒﻴﻞ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ:
ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ، ﻛﻪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺳﻠﻮﻛﺶ ﺭﺍ ﺟﺰ ﺩﺭ ﺭﺍﺳﺘﺎﻯ ﺁﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﺪ، ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻣﻰ ﺟﺰ ﻫﻠﺎﻛﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ.

ﻭﻟﻰّ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ:
ﺳﺮﺳﭙﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺣﺎﻣﻞ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﺍﻟﻬﻰ، ﺩﻭﺳﺖ ﺧﺪﺍ.

ﺣﺠّﺔ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ:
ﺣﺠّﺖ ﺧﺪﺍ، ﺑﺮﻫﺎﻥ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ، ﺁﻥ ﻛﺲ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ، ﻭ ﺣﺴﺎﺏ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺕ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺣﺘﺠﺎﺝ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ.

ﻧﻮﺭ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ:
ﻧﻮﺭ ﺧﺎﻣﻮﺷﻰ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﺧﺪﺍ، ﻇﺎﻫﺮ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﻌﺎﺭﻑ ﻭ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﺗﻮﺣﻴﺪﻯ، ﻣﺎﻳﻪ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺭﻩ ﺟﻮﻳﺎﻥ.

ﻋﻴﻦ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ:
ﺩﻳﺪﻩ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺧﻠﻖ، ﺩﻳﺪﻩ ﺑﺎﻥ ﻫﺴﺘﻰ، ﭼﺸﻢ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻛﺮﺩﺍﺭ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ.

ﺳﻠﺎﻟﺔ ﺍﻟﻨﺒﻮّﺓ: ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻧﺒﻮّﺕ، ﺑﺎﻗﻴﻤﺎﻧﺪﻩ ﻧﺴﻞ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ.

ﺧﺎﺗﻢ ﺍﻟﺄﻭﺻﻴﺎﺀ:
ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺑﺨﺶ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺍﻣﺎﻣﺖ، ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺟﺎﻧﺸﻴﻦ ﭘﻴﺎ

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت





ﭼﻮﻥ ﻣﺸﮑﻞ ﮔﺸﺎ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ
ﻟَﻴْﺲَ ﻟَﻬَﺎ ﻣِﻦ ﺩُﻭﻥِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻛَﺎﺷِﻔَﺔٌ
ﮐﺴﯽ ﺟﺰ ﺍﻟﻠﻪ ﺍ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻧﯿﺴﺖ
ﻓﻘﻂ ﺑﮕﻮﺍﻟﻠﻪ


ﭼﻮﻥ ﻏﯿﺮﺍﻟﻠﻪ
ﻣِﻦ ﺩُﻭﻥِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻫَﻞْ ﻳَﻨﺼُﺮُﻭﻧَﻜُﻢْ ﺃَﻭْ ﻳَﻨﺘَﺼِﺮُﻭﻥَ
ﺁﯾﺎﻏﯿﺮ ﺍﻟﻠﻪ ﺷﻤﺎﺭﺍﯾﺎﺭﯼ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪﯾﺎﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍﻣﯽ ﺗﻮﻧﻨﺪﯾﺎﺭﯼ ﮐﻨﻨﺪ
ﻓﻘﻆ ﺑﮕﻮﺍﻟﻠﻪ


ﻭَﺍﺗَّﺨَﺬُﻭﺍ ﻣِﻦ ﺩُﻭﻥِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺁﻟِﻬَﺔً ﻟَّﻌَﻠَّﻬُﻢْ ﻳُﻨﺼَﺮُﻭﻥَ
ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﻟﻠﻪ ﮐﺴﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺍﻟﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﺎﺭﯼﺷﻮﻧﺪ،ﻫﺮﮔﺰﺁﯾﺎﻣﯿﺪﺍﻧﯽ
ﻟَﺎ ﻳَﺴْﺘَﻄِﻴﻌُﻮﻥَ ﻧَﺼْﺮَﻫُﻢْ
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﯾﺎﺭﯼ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ.
ﻓﻘﻂ ﺑﮕﻮﺍﻟﻠﻪ


ﺃَﻟَﻴْﺲَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺑِﻜَﺎﻑٍ ﻋَﺒْﺪَﻩُ
ﺁﯾﺎ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ

ﻓﻘﻂ ﺑﮕﻮﺍﻟﻠﻪ

موضوعات: مناجات  لینک ثابت





من ملا نیستم
عبارت عجیبی است که امروز مسلمانان از آن استفاده میکنند:
اگر به یکی از آنها بگویی که چرا آهنگ گوش میكني؟ آن را ترک کن
جواب میدهد [من ملا نیستم]
اگر به یکی از آنها بگویی که چرا ریشت را ميتراشي؟
جواب میدهد [من ملا نیستم]
اگر به یک زن گفتی ابرویت را برندار میگوید [من ملا نیستم]
اگر به داماد گفتی عروسی اسلامی بگیر و به عروس گفتی
لباس اسلامي وحجاب بپوش و موهایت را بپوشان میگوید [من ملا نیستم]
اگر یکی از آنها را از چیزی نصیحت کنی . جواب میدهد تو از کی ملا شدی
و حرفهای دیگر…
آیا اطاعت از اوامر الله فقط برای ملاها و متدینین است
آیا مسلمان نیستی
مگر خواستار رضای الله و بهشت نیستی
پس به خود بیا .
چون بهشت برای کسانی است که از الله ورسولش اطاعت میکنند
و بهشت برای متقین(پرهيزکاران) است. الله تعالی میفرماید:
وسارعوا إلى مغفرة من ربكم وجنة عرضها السماوات والأرض أعدت للمتقين".آل عمران 133
و بشتابید به سوی آمرزشی از پرودگارتان و بهشتی که عرضش ، آسمانها و زمین است برای متقین و پرهیزگاران آماده شده است

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





این چیست که چون دلهره افتاده به جانم
حال همه خوب است- من اما نگرانم


در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر
مثل خوره افتاده به جانم که بمانم


چیزی که میان من و تو نیست غریبی ست
صد بار تو را دیده ام ای غم به گمانم؟!


انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
اینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم


از سایه سنگین تو من کمترم آیا؟!
بگذار به دنبال تو خود را بکشانم


ای عشق…! مرا بیشتر از پیش بمیران
آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





هوای جبهه پاک و صیقلی بود
شهادت تحفه آل علی بود
.
هوای جبهه پر از بوی خون است
شهادت خیمه اهل جنون است
.
شهیدان خاکی و افتاده بودن
همه مجنون مادرزاده بودن
.
شهیدان سینه را آتش کشیدن
صدای پای زهرا (س) را شنیدن
.
شهیدانن اهل عشق سرکش
همه مهمان بزم تیر ترکش
.
به حق اشک چشمان خمینی (ره)
مرا کن از شهیدان حسینی (ع)……

 

برگرفته از نرم افزار رهیافتگان وصال «خاطرات شهدای کانون رهپویان وصال»

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




از معـبـرها ی مجــازی ،
تا خـاکـریزهای فـــکـه و شــلـمچـه ،


تنـها یـک نـیـــتـــــــ فـاصـلـه داریم
مـراقب باشـیم نـاممـان را از رزمـــنـده به کـاربـر ،


و ســــنـگـرمـان را به صـفـحه و پـیـج ، تـغــییر ندهنـد.
مــا افــســـران جــنـگـــ نــرم ، بـه “ســـــــیـــد عـــلــی” قــول داده ایــم ،


که تـمـام معـبـرهای مجــازی را فـتـــح و پـــرچــم اســـــلـام را بـالا نـگــه داریـم …

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




باز امشب یاد لشکر کرده ‏ام
یاد سرداران بی ‏سر کرده‏ ام


باز امشب یاد یاران شهید
پرده‏ ی بغض گلویم را درید


یاد مردانی ز نسل بوتراب
شرمگین از خونشان صد آفتاب


یاد گمنامان « تیپ ذوالفقار »
می ‏کند باز این دلم را بی ‏قرار


یاد مردانی که بی ‏سر بوده ‏اند
با شقایق‏ها برادر بوده‏ اند


یاد غواصان « گردان حبیب »
سینه سرخان صمیمی و نجیب


یاد سوسنگرد و « تیپ نینوا»
یاد « بهمنشیر » و شب‏های دعا


یاد سرداران عاشورا ، خدا
می ‏برد دل را به سمت « کربلا »


می ‏برد آنجا که آغاز است و بس
می ‏برد آنجا که پرواز است و بس


می ‏برد « اروند » و نجوا می ‏کند
در دلم صد شور برپا می‏ کند


می ‏برد بی ‏دغدغه ، بی‏ ادعا
کو به کو تا سرزمین لاله‏ ها


در جزیره می ‏برد ، مجنون کند
چون بلم‏ ها باز غرق خون کند


می ‏برد آنجا که پرپر می ‏شدیم
تا همان جا که کبوتر می‏ شدیم


برد و آخر کار دستم داد عشق
باز هم امشب شکستم داد عشق


یاد « خرمشهر » و « آبادان » بخیر
یاد « مهران » ، یاد « حاج عمران » بخیر


آی « سوسنگرد » ، سردارت کجاست

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت


...



اول که رفته بودیم(اردوگاه اسرا) گفتند که کسی حق ورزش کردن نداره!
یه روز یکی از بچه ها رفت ورزش کرد. مامور عراقی تا دید،در حالیکه خودکار و کاغذ دستش بود برای نوشتن اسم دوستمون جلو اومد و گفت: «ما اسمک؟ اسمت چیه؟»
رفیقمون هم که شوخ طبع بود برگشت و گفت: « گچ پژ »!
باور نمیکنید تا چند دقیقه اون مامور عراقی هرکاری کرد این اسم رو تلفظ کنه نتونست. ول کرد گذاشت و رفت و ما همینطور میخندیدیم!!!
او مهدی باکری بود…
جبهه قسمت تعمیرگاه کار می کردم چون هوای جنوب خیلی گرم بود صبح زود تاظهر کار می کردیم ظهر هم میرفتیم استراحت.
یه روز ظهر تو هوای گرم یه بسیجی جوانی اومد گفت:
اخوی خداخیرت بده ماعملیات داریم ماشین مارو درست کن برم.
گفتم مردحسابی الان ظهره خسته م برو فردا صبح بیا
با آرامش گفت:اخوی ما عملیات داریم از عملیات میمونیم
منم صدامو تند کردم گفتم برادر من از صبح دارم کار میکنم خسته ام نمیتونم خودم یه ماهه لباس دارم هنوز وقت نکردم بشورم
گفت:بیا یه کاری کنیم من لباسای شمارو بشورم شماهم ماشین منو درست کن..
منم برا رو کم کنی رفتم هر چی لباس بود مال بچه هارو هم برداشتم گذاشتم جلو تانکر گفتم بیابشور ایشون هم آرام بادقت لباسارو میشست منم برا اینکه لباسارو تموم کنه کار تعمیررو لفت دادم بعد تموم شدن لباسا اومد گفت:
اخوی ماشین مادرست شد؟
ماشین رو تحویل دادم داشت از محوطه خارج می شد که با مسئولمون برخورد کرد بعد پیاده شد و روبوسی کردن وهم دیگه رو بغل کردن

اومدم داخل سنگر به بچه ها گفتم:این آقا از فامیلای حاجی هست حاجی بفهمه پوستمونو میکنه
حاجی اومد داخل سفره رو انداختیم داشتیم غذا می‌خوردیم حاجی فهمید که داریم یه چیزی رو پنهان می‌کنیم پرسید:چی شده؟
گفتم:حاجی اونی که الان اومده فامیلتون بودن؟
حاجی گفت:چطور نشناختین؟ایشون مهدی باکری فرمانده لشکر بودن…
راوی: رضا رمضانی کتاب خداحافظ سردار

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت





روایتی از امام صادق (ع) :
إِذَا دَعَا الرَّجُلُ لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ نُودِیَ مِنَ الْعَرْش
اگر شخصی در پشت سر برادر مؤمنش برای او دعا کند، ، از عرش ندا می شود
ِ وَ لَكَ مِائَةُ أَلْفِ ضِعْفِ مِثْلِهِ
برای تو صد هزار برابر مثل او است (صد هزار برابر برای تو است)
وَ إِذَا دَعَا لِنَفْسِهِ كَانَتْ لَهُ وَاحِدَةٌ. فَمِائَةُ أَلْفٍ مَضْمُونَةٌ خَیْرٌ مِنْ وَاحِدَةٍ
لَا یَدْرِى یُسْتَجَابُ لَهُ أَمْ لَا
این در حالی است كه اگر برای خودش دعا می كرد،
فقط به اندازه همان یك دعایش به او داده می شد.
پس دعای تضمین شده ای که صدهزار برابر آن داده می شود بهتر است از دعایی
(دعای شخص دعا کننده برای خود) که معلوم نیست مستجاب بشود یا نشود.


« من لا یحضره الفقیه جلد دوم صفحه۲۱۲

موضوعات: اخلاق  لینک ثابت




امام صادق علیه السلام:


خدا حرمی دارد که آن مکّه است، پیامبرش حرمی دارد که آن مدینه است، امیرالمؤمنین حرمی دارد که آن کوفه است، و ما هم دارای حرمی هستیم که قم است و به زودی بانویی از فرزند من آن جا دفن می‌شود که نامش فاطمه است، هر کسی او را زیارت کند بهشت بر او واجب می‌شود.

بحارالانوار/ج 99/ص267

 
امام رضا علیه السلام:
هر کس او -حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها- را زیارت کند، بهشت بر او واجب می‌گردد.

 

امام جواد علیه السلام:
کسی که قبر عمه‌ام را در قم زیارت کند پاداش او بهشت است.

موضوعات: بانوی کرامت  لینک ثابت




خستگی در وسط راه چه لذت دارد
زائرت در نظر فاطمه عزت دارد


عاشق آن است که اسپند در آتش باشد
هربلایی رسد از یار دچارش باشد


جز غم عشق مگر غصه ی دیگر داریم
قسمت این است که چون کوزه ترک برداریم


در ازل با نفس عشق که بیدار شدیم
ما به بین الحرمین تو گرفتار شدیم


داغ داریم، نپرسید چرا تب داریم
از ازل در دلمان روضه ی زینب داریم


اِنّی اُحِبُّ هرچه که دارد هوای تو
شرمنده ام قدم نزدم جای پای تو


اِنّی بَرِئْتُ هرکه بخواندبه جزتورا
اِنّی عَجِبْتُ هرکه ندیده عطای تو


وَیْلٌ لِمَنْ یُریدُ اطاعت ز غیر تو
تَبَّتْ یَداهُ هرکه نِشیند به جای تو


اِنّی عَصَیْتُ خواسته ات را مکرراً
اما بگو کجا بروم جز سرای تو


گفتی که شرط دلشدگی سَر نهادن است
این سَر چه قابل است وجودم فدای تو


بازار مصر جمع شود چون تو پا نهی
صد یوسف و هزار زلیخا بهای تو


گویند دل،اسیر همان شد که دیده دید
این دل شنید وصف تو،شد مبتلای تو

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت





١٣ راه برای ازدیاد محبت امام زمان علیه السلام در قلبمان


١- امیرالمومنین (عليه السلام)فرمودند:هر کس چیزی را دوست بدارد، همواره نام او را بر زبان جاری می کند.(بحار الانوار)
سعی کنیم در هر جایی که هستیم و در هر حالتی که هستیم، ایستاده ،نشسته، خوابیده…و یا بهتر از آن بیایید تصمیم بگیریم هر موقع که خواستیم از جا بلند شویم همیشه ذکر یا صاحب الزمان در سر زبانمان باشد.
٢- امام صادق(عليه السلام): …(در زمان غیبتش )دیدگان مومنان بر او بسیار گریان است.(بحار الانوار)
اگر محبی از محبوب خویش دور بیفتد و به هجران او گرفتار شود بی قرار خواهد شد گریه سر خواهد داد و به دنبال او خواهد گشت. سعی کنیم در مجالسی که از امام زمان علیه السلام یاد می کنند شرکت کنیم.
٣- از میان زیارت های امام زمان علیه السلام به چند زیارت بیشتر اهتمام بورزیم:
یکی آل یاسین که خود آقا فرموده اند هر وقت می خواهید به من توسل کنید و با من سخن بگویید این زیارت رو بخوانیم. دوم زیارت جامعه کبیره که حداقل هفته ای یک بار بخوانیم و سوم زیارت عاشورا به نیابتشان بخوانیم.
٤- با القائات شیطان مبارزه کنید:
امام زمان علیه السلام از پدر مهربان تر و از مادر دلسوز تر و از برادر به ما نزدیک ترند. شیطان در صدد ایجاد فاصله میان ما و امام و القای این فاصله است. نگویید -ما کجا و امام زمان علیه السلام کجا؟…ما رو سیاهیم…گناه کاریم
٥- با امامان حرف بزنیم:
حرف هایی که با نزدیک ترین افراد به خویش نمی توانیم مطرح کنیم به راحتی و بدون خجالت با امام خویش مطرح سازید. مشکلات مربوط به ازدواج تحصیل شغل مسکن بیکاری دنیا آخرت…
٦- به نیابت از امام زمان علیه السلام…:
هر کارخیری که می خواهیم بکنیم به نیابت از امام زمان علیه السلام و تعجیل در فرج انجام دهیم. صلوات، ختم قرآن، زیارت امامان معصوم علیهم السلام، صدقه و حتی خواندن سه بار سوره توحید که ثواب ختم قرآن رو دارد
٧- موفقیت هایی برای شیعیان را از ایشان بخواهیم:
هر دعایی که داریم از امام زمان علیه السلام بخواهیم. اما بیشتر دعاهایمان در مورد موفقیت های شیعیان در سرتاسر دنیا باشد.
٨- رنگ امام زمان علیه السلام:
اتاق ها و در و دیوار منزل محل کسب و کار، بک گراند گوشی و کامپیوتر را با نام، تصاویر گرافیکی، احادیث در مورد امام زمان علیه السلام مزین کنیم.
٩- مجلس عزای حضرت فاطمه(سلام الله علیها)
یکی از میانبرترین و مجرب ترین راه ها برای تقرب به امام زمان علیه السلام شرکت در مجالس حضرت زهراو لعن دشمنان اهل بیت علیهم السلام است. یک فرزند حتما در مجلس مادرش شرکت می كند.

١٠- کار فرهنگی
اگر خود قادر به تالیف کتاب نیستید و یا سرمایه ای قابل توجه برای هزینه کردن در راه امام ندارید حداقل با زبان خویش مبلغ زیبایی های امام زمان علیه السلام و ظهورشان باشید. بهترین کار نوشتن یک وبلاگ است.
١١- نصرت مالی:
نصرت مالی امام زمان علیه السلام از وظایفی است که تقریبا به فراموشی سپرده شده. اگر یقین داریم که هر نعمتی به ما می رسد از ناحیه آن امام است و به واسطه ی آن گرامی است، نباید در خرج کردن برای آن حضرت اندک تردیدی به خرج دهیم.
امام صادق(عليه السلام): یک درهم خرج کردن در راه حج از یک میلیون درهم در غیر از آن بهتر است. و یک درهم که به امام علیه السلام برسد بهتر ازخرج كردن یک میلیون درهم برای غير امام علیه السلام است.
١٢- نماز امام زمان علیه السلام:
سعی کنیم حداقل هفته ای دو سه بار برای سلامتی و تعجیل در فرج آن امام هدیه کنید. یادمان باشد که نماز امام زمان علیه السلام فقط مختص مسجد مقدس جمکران نیست.بلکه در هر زمان و مکانی می توان آن را به جای آورد.
١٣- اذکار:
روزی صد مرتبه ذکر شریف لاحول ولا قوه الا بالله در رفع هم و غم موثر است. به نیابت از امام زمان علیه السلام وجهت رفع هموم ایشان این ذکر را بگوییم.

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت





روزی ابوریحان درس به شاگردان می گفت که خونریز و قاتلی پای به محل درس و بحث نهاد. شاگردان با خشم به او می نگریستند و در دل هزار دشنام به او می دادند که چرا مزاحم آموختن آنها شده است. آن مرد رسوا روی به حکیم نموده چند سئوال ساده نمود و رفت. فردای آن روز، شاعری مدیحه سرای دربار، پای به محل درس گذارده تا سئوالی از حکیم بپرسد شاگردان به احترامش برخواستند و او را مشایعت نموده تا به پای صندلی استاد برسد.
که دیدند از استاد خبری نیست هر طرف را نظر کردند اثری از استاد نبود. یکی از شاگردان که از آغاز چشمش به استاد بود و او را دنبال می نمود در میانه کوچه جلوی استاد را گرفته و پرسید: چگونه است دیروز آدمکشی به دیدارتان آمد پاسخ پرسش هایش را گفتید و امروز شاعر و نویسنده ایی سرشناس آمده، محل درس را رها نمودید ؟!
ابوریحان گفت: یک بزهکار تنها به خودش و معدودی لطمه میزند، اما یک نویسنده و شاعر خود فروخته کشوری را به آتش می کشد.
شاگرد متحیر به چشمان استاد می نگریست که ابوریحان بیرونی از او دور شد.
ابوریحان بیرونی دانشمند آزاده ایی بود که هیچگاه کسب قدرت او را وسوسه ننمود و همواره عمر خویش را وقف ساختن ابوریحان های دیگر کرد.

 

موضوعات: حکایات تاریخی  لینک ثابت





اردوان (سومین پادشاه اشکانی و فرزند تیرداد یکم) پادشاه ایران از بستر بیماری برخواسته بود با تنی چند از نزدیکان، کاخ فرمانروایی را ترک گفته و در میان مردم قدم می زد. به درمانگاه شهر که رسیدند اردوان گفت به دیدار پزشک خویش برویم و از او بخاطر آن همه زحمتی که کشیده قدردانی کنیم.
چون وارد درمانگاه شد کودکی را دید که پایش زخمی شده و پزشک پایش را معالجه می نماید. مادر کودک که هنوز پادشاه را نشناخته بود با ناله به پزشک می گفت خدا پای فرزند پادشاه را اینچنین نماید تا دیگر این بلا را بر سر مردم نیاورد.
پادشاه رو به زن کرده و گفت مگر فرزند شاه این بلا را بر سر کودکت آورده و مادر گفت آری کودکم در میانه کوچه بود که فرزند پادشاه فریاپت با اسب خویش چنین بلای را بر سر کودکم آورد. پادشاه گفت مگر فرزند شاه را می شناسی ؟ و زن گفت خیر، همسایگان او را به من معرفی نمودند. پادشاه دستور داد فریاپت را بیاورند پزشک به زن اشاره نمود که این کسی که اینجاست همان پادشاه ایران است.
زن فکر می کرد به خاطر حرفی که زده او را به جرم گستاخی با تیغ شمشیر به دونیم می کنند. پسر شاه ایران را آوردند و پدر به او گفت چرا این گونه کردی و فرزند گفت متوجه نشدم. و کودک را اصلا ندیدم. پدر گفت از این زن و کودکش عذرخواهی کن. فرزند پادشاه روی به مادر کودک نموده عذر خواست پادشاه ایران کیسه ایی زر به مادر داده و گفت فرزندم را ببخش چون در مرام پادشاهان ایران، زور گویی و اذیت خلق خویش نیست.
زن با دیدن این هم فروتنی پادشاه و فریاپت به گریه افتاده و می گفت مرا به خاطر گستاخی ببخشید. و پادشاه ایران اردوان در حالی که از درمانگاه بیرون می آمد می گفت : فرزند من باید نمونه نیک رفتاری باشد نمونه…
این داستان به ما می آموزد هیچ چیزی بالاتر و مهمتر از نیک رفتاری و فروتنی نیست.

 

موضوعات: حکایات تاریخی  لینک ثابت





ناصر خسرو قبادیانی بسوی باختر ایران روان بود. شبی میهمان شبانی شد در روستای کوچکی در نزدیکی سنندج ، نیمه های شب صدای فریاد و ناله شنید برخاست و از خانه بیرون آمد صدای فریاد و ناله های دلخراش و سوزناک از بالای کوه به گوش می رسید. مبهوت فریاد ها و ناله ها بود که شبان دست بر شانه اش گذاشت و گفت: این صداها از آن مردیست که همسر و فرزند خویش را از دست داده، این مرد پس از چندی جستجو در غاری بر فراز کوه ماندگار شد هر از گاهی شبها ناله هایش را می شنویم . چون در بین ما نیست همین فریاد ها به ما می گوید که هنوز زنده است و از این روی خوشحال می شویم. که نفس می کشد . ناصر خسرو گفت می خواهم به پیش آن مرد روم . مرد گفت بگذار مشعلی بیاورم و او را از شیار کوه بالا برد. ناصر خسرو در آستانه غاری ژرف و در زیر نور مهتاب مردی را دید که بر تخته سنگی نشسته و با دو دست خویش صورتش را پنهان نموده بود.
مرد به آن دو گفت از جان من چه می خواهید ؟ بگذارید با درد خود بسوزم و بسازم .
ناصر خسرو گفت: من عاشقم این عشق مرا به سفری طول دراز فرا خوانده، اگر عاشقی همراه من شو. چون در سفر گمشده خویش را باز یابی. دیدن آدمهای جدید و زندگی های گوناگون تو را دگرگون خواهد ساخت. در غیر اینصورت این غار و این کوهستان پیشاپیش قبرستان تو و خاطراتت خواهد بود . چون پگاه خورشید آسمان را روشن کند براه خواهم افتاد اگر خواستی به خانه شبان بیا تا با هم رویم.
چون صبح شد آن مرد همراه ناصرخسرو عازم سفر بود . سالها بعد آن مرد همراه با همسری دیگر و دو کودک به دیار خویش باز گشت در حالی که لبخندی دلنشین بر لب داشت.
شوریدگان همواره در سفر هستند و چون خواسته خویش یافتند همانجا کاشانه ایی بسازند ، و چون دلتنگ شوند به دیار آغازین خویش باز گردند…

 

موضوعات: حکایات تاریخی  لینک ثابت





گویند سربازان سر دسته راهزنان را گرفته و پیش فرمانروای شهر یزد آوردند چون او را بدید بی درنگ شمشیر از نیام بیرون کشیده و سرش را از بدن جدا ساخت یکی از پیشکاران گفت گرگ در گله خویش بزرگ می شود این گرگ حتما خانواده دارد بگویید آنها را هم مجازات کنند . فرمانروا که سخت آشفته بود گفت آنها را هم از میان برخواهم داشت تا کسی هوس راهزنی به سرش نزند . همسر و کودک راهزن و همچنین برادر او را نزد فرمانروا آوردند کودک و زن می گریستند و برادر راهزن التماس می کرد و می گفت چاه کن است و گناهی مرتکب نشده اما فرمانروا در کوره خشم بود و هیچ کس در دفاع از آن نگون بختان دم بر نمی آورد .

چون فرمانروا دست به شمشیر برد یکی از رایزنان پیر سالخورده گفت وقتی برادر شما محاکمه شد شما کجا بودید . فرمانروا به یاد آورد که زمانی برادر خود او را به جرم دزدی و غارت از دم تیغ گذرانده بودند. پیرمرد گفت من آن زمان همین جا بودم ، آن فرمانروا هم قصد جان نزدیکان برادر شما را داشت اما همانجا گفتم فرمانروای عادل ، بیگناهان را برای ایجاد عدل نمی کشد .
فرمانروای یزد دست از شمشیر برداشت و گفت این بیچارگان را رها کنید.

 

موضوعات: حکایات تاریخی  لینک ثابت




روزی حضرت سلیمان (ع ) در کنار دریا نشسته بود ، نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را باخود به طرف دریا حمل می کرد .سلیمان (ع) همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید.در همان لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود ، مورچه به داخل دهان او وارد شد ، و قورباغه به درون آب رفت.
سلیمان مدتی در این مورد به فکر فرو رفت و شگفت زده فکر می کرد ، ناگاه دید آن قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود ، آن مورچه آز دهان او بیرون آمد، ولی دانه ی گندم را همراه خود نداشت .
سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید و سرگذشت او را پرسید.
مورچه گفت : ” ای پیامبر خدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی می کند . خداوند آن را در آنجا آفرید او نمی تواند از آنجا خارج شود و من روزی او را حمل می کنم . خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا درون آب دریا به سوی آن کرم حمل کرده و ببرد .
این قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است می برد و دهانش را به درگاه آن سوراخ می گذارد من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه گندم را نزد او می گذارم و سپس باز می گردم وبه دهان همان قورباغه که در انتظار من است وارد می شود او در میان آب شناوری کرده مرا به بیرون آب دریا می آورد و دهانش را باز می کند ومن از دهان او خارج میشوم .”
سلیمان به مورچه گفت : (( وقتی که دانه گندم را برای آن کرم میبری آیا سخنی از او شنیده ای ؟ ))
مورچه گفت آری او می گوید :
ای خدایی که رزق و روزی مرا درون این سنگ در قعر این دریا فراموش نمی کنی رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن

 

موضوعات: حکایات تاریخی  لینک ثابت




“شیرین” ملقب “ام رستم” دختر رستم بن شروین از سپهبدان خانان باوند در مازندران و همسر فخرالدوله دیلمی(387ق. ـ 366ق.) که پس از مرگ همسر به پادشاهی رسید او اولین پادشاه زن ایرانی پس از ورود اسلام بود. او بر مازندران و گیلان، ری، همدان و اصفهان حکم می راند.
به او خبر دادند سواری از سوی محمود غزنوی آمده است.
سلطان محمود در نامه ی خود نوشته بود: باید خطبه و سکه به نام من کنی و خراج فرستی والا جنگ را آماده باشی.
ام رستم، به پیک محمود گفت: اگر خواست سرور شما را نپذیرم چه خواهد شد ؟ پیک گفت آنوقت محمود غزنوی سرزمین شما را براستی از آن خود خواهد کرد.
ام رستم به پیک گفت: که پاسخ مرا همین گونه که می گویم به سرورتان بگویید: در عهد شوهرم همیشه می ترسیدم که محمود با سپاهش بیاید و کشور ما را نابود کند ولی امروز ترسم فرو ریخته است برای اینکه می بینم شخصی مانند محمود غزنوی که می گویند یک سلطانی باهوش و جوانمرد است برروی زنی شمشیر می کشد به سرورتان بگویید اگر میهنم مورد یورش قرار گیرد با شمشیر از او پذیرایی خواهم نمود اگر محمود را شکست دهم تاریخ خواهد نوشت که محمود غزنوی را زن جنگاور کشت و اگر کشته شوم باز تاریخ یک سخن خواهد گفت محمود غزنوی زنی را کشت.
پاسخ هوشمندانه بانو ام رستم، سبب شد که محمود تا پایان زندگی خویش از لشکرکشی به ری خودداری کند. به سخن دانای ایرانی حکیم ارد بزرگ: “برآزندگان شادی را از بوته آتشدان پر اشک، بیرون خواهند کشید. “
ام رستم پادشاه زن ایرانی هشتاد سال زندگی کرد و همواره مردمدار و نیکخو بود.

 

موضوعات: حکایات تاریخی  لینک ثابت





“خسرو” (اشک بیست و چهارم) فرمانروای ایران پس از آنکه توسط مجلس مهستان به پادشاهی دودمان اشکانیان ایران انتخاب شد .
شنید عده ایی از رایزنان دربار به شاهزادگان ” اُمیت ” و ” روژوه ” ، فرزندان “پاکور” پادشاه پیشین ایرانزمین نهیب می زنند که پادشاهی از آن شماست و نه عمویتان خسرو!
هر دو برادر با این سخنان سرافکنده و سرشکسته می شدند ، بیشتر روزها در انزوا و تنها بودند .
پادشاه ایران ماجرای این دو را شنید از این روی امیت و روژوه را فراخواند و به آنها گفت : ریش سفیدان و خردمندان ایران مرا به فرمانروایی برگزیده اند اما باز هم برای من ارزش برادرم پاکور که اکنون در بین ما نیست و شما فرزندان او، بسیار مهمتر از این عنوان است . حال اگر هر دو شما به این نتیجه رسیده اید که بهتر است من در این موقعیت نباشم نامه ایی برای مجلس مهستان می نویسم و از آنها خواهم خواست این عنوان را به کس دیگری بدهند ، شاید انتخاب آنها شما باشید .
فرمانروا ، پسران پادشاه پیشین را تنها گذاشت تا فکر کنند . وقتی برگشت دید در مقابل تخت پادشاهی دو تاج شاهزادگی پسران پاکور است و این بدان معنا بود که آنها به شرایط جدید تن داده و نظر مجلس مهستان را پذیرفته اند و دیگر سهمی از قدرت برای خود قائل نیستند .
پاکور دستور داد تاج ها را به آنها برگردانند و از آنها خواست در کشورداری تنهایش نگذارند . و به آنها گفت قوی باشند و به سخن بدخواهان توجه نکنند. و اینچنین بود که در طی 19 سال پادشاهی خسرو پادشاه اشکانی ، این دو برادر یاور او و افسرانی شجاع برای کشورمان ایران بودند .

 

موضوعات: حکایات تاریخی  لینک ثابت




روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.

اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!

دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی !

سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی !!!

پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟

لقمان جواب داد : اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد . اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است .

و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست…

موضوعات: حکایات تاریخی  لینک ثابت





در این مقاله به معرفی مسجدی می پردازیم که در و دیوارش شاهد نجواها و نیایش ها و عبادت های امام زمان عج و بارها محل رسیدن عاشقان آن حضرت به یار غایب از نظرشان بوده است.
در احادیث معصومان تأکید شده است که این مسجد منزلگاه و بیت المال امام مهدی عج پس از ظهور است.
نام های این مسجد:
بنی ظفر/ القری / یری/ بنی عبدالقیس / سهیل / سهله
در روایات فضائل زیادی برای این مسجد نقل شده است از جمله:
√ آنجا محل ریسندگی حضرت عیسی ع بوده و ایشان از آن مکان به آسمان عروج کرده اند.
√ حضرت ابراهیم از این مسجد به یمن رفته است.
√ حضرت داوود از این مکان مقدس به سوی جالوت و ظالوت رفته است.
√ در این مسجد صخره ای سبز رنگ وجود دارد که تصویر تمام پیامبران در آن وجود دارد و گل تمام آن ها از زیر آن صخره گرفته شده است.


احادیث زیادی از امامان درباره این مسجد وجود دارد؛
امام علی (ع) می فرماید: «این مسجد منزلگاه حضرت خضر است و غمگینی اینجا نیامد مگر اینکه خداوند گشایش برای او حاصل کرده است.1»
امام سجاد ع نیز فرموده اند: «هرکه دو رکعت نماز در مسجد سهله بجا آورد، خداند دو سال عمر او را افزایش می دهد.2»


√√ ویژگیهای خاص مسج سهله:
°-محل عروج پیامبر
°- محل نزول فرشتگان
°- اقامتگاه حضرت مهدی عج پس از ظهور
°- اقامتگاه حضرت ابراهیم
°- محل نیایش امام زمان عج
°- دمیده شدن صور در این مسجد
°- مرکز بیت المال حضرت مهدی عج
°- محل تقسیم غنایم در عصر ظهور
°- استجابت دعا در این مسجد
°- محشر به سوی این مسجد است.
در بخشهای مختلف صحن این مسجد محراب هایی وجود دارد که به نام پیامبران و امامان نامگذاری شده و به آنها مقام می گویند.


این مقامها عبارتند از:
*-مقام حضرت ابراهیم
*- مقام حضرت یونس
*- مقام حضرت ادریس
*- مقام حضرت صالح
*- مقام امام سجاد ع
*- مقام امام صادق ع
*- مقام امام زمان (ع)،
که این مقام به نام صاحب الزمان یا صاحب العصر شناخته می شود و در جنوب مسجد قرارگرفته است و به این دلیل مشهور است که امام در آن نماز خوانده و عبادت کرده است.
ابوبصیر نقل کرده که امام صادق ع به ایشان فرمودند
«ای ابا بصیر! گویی روزی را می بینم که حضرت مهدی عج با خانواده اش در مسجد سهله فرود می آیند.»
ابوبصیر می گوید به حضرت عرض کردم آن مسجد منزل قائم خواهد بود؟
فرمودند: «آری» ؛ دوباره عرض کردم حضرت قائم همیشه در آنجا خواهند بود؟
حضرت فرمود: «آری».3
در طول این یازده قرن غیبت کبرا، بسیاری از دوستداران و منتظران امام به امید اینکه او را ببینند به مسجد سهله رفته اند اما فقط تعداد بسیار کمی از آنها موفق به دیدار با حضرت شدند.
محمد بن ابی رواد رواسی: که در این مسجد دعای معروف اللهم یاذالمنن السابغة را از آن حضرت شنیده اند.
آیت الله حاج میرزا مهدی اصفهانی: که توانستند امام را در آنجا ببینند و این جمله را بر سینه حضرت مشاهده کردند: «طلب المعارف من غیر طریقنا الاهل البیت مساوی لانکارنا»
طلب کردن معارف دینی بجز از طریق ما اهل بیت با انکار ما مساوی است.» 4


———————
1- البلدان، ص 174
2- المشهدی، المزارالکبیر
3- بحارالانوار، ج 97، ص 435، ح 3
4- ابواب الهدی، مقدمه، ص 46

 

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت





شباهت های حضرت معصومه به حضرت زهراء علیهما السلام

با‌ این كه حضرت موسی‌بن‌جعفر علیهماالسلام غیر از فاطمه‌ی معصومه علیهاالسلام دختران دیگری نیز داشتند امّا در میان همه‌ی آنها، تنها حضرت معصومه سلام‌الله علیهاست كه دارای امتیازات والایی است.
او همچون جدّه اش حضرت زهرا علیهاالسلام در علم و عمل و قداست و كمالات، گوی سبقت از دیگران ربود و به راستی حضرت معصومه، فاطمه‌ی دوم و جلوه‌ی دوباره‌ی حضرت زهرا علیهاالسلام است.
پژوهشگر معاصر علامه بزرگوار حاج محمد تقى تسترى مولف قاموس‏‌الرجال مى‏ نویسد: «درمیان فرزندان امام کاظم علیه السلام با آن همه کثرت‌شان بعد از امام ‏رضا علیه‌السلام کسى هم‌سنگ حضرت معصومه علیهاالسلام نمى‏ باشد. »
محدث گرانقدرحاج شیخ عباس قمى به هنگام بحث از دختران حضرت موسى‌بن‏‌جعفر علیهما السلام مى‏ نویسد: «برحسب آنچه به مارسیده، افضل آنها سیده جلیله معظمه، فاطمه‏ بنت امام موسى علیهاالسلام، معروف به حضرت معصومه سلام الله علیها است.»
مقام و منزلت ایشان آنقدر بالاست که از ایشان به عنوان فاطمه دوم یاد می شود.
در این نوشتار ما به 4 مورد از شباهت های حضرت معصومه و حضرت زهراء سلام الله علیهما اشاره ای کوتاه خواهیم داشت1


1- دارای مقام عصمت
بر اساس روایتى که مرحوم سپهر در «ناسخ‏» از امام رضا علیه‌السلام روایت کرده، لقب «معصومه‏» را به حضرت معصومه، امام هشتم‏ اعطا کرده‌اند. طبق این روایت امام رضا علیه السلام فرمودند:
«من زار المعصومه بقم کمن زارنى‏؛ هرکس حضرت معصومه را درقم زیارت کند، همانند کسى است که مرا زیارت کرده باشد.»
با توجه به این که حضرت معصومه علیها‌السلام نام شریفشان «فاطمه‏»است و در حال حیات به «معصومه‏» ملقب نبودند، تعبیر امام علیه السلام دقیقا به معناى اثبات عصمت است، زیرا بر اساس قاعده معروف “تعلیق حکم به وصف مشعر بر علیت است‏” دلالت‏ حدیث‏ شریف برعصمت آن بزرگوار بى‌‏تردید خواهد بود.
واز آن جایی كه هیچگاه امام علیه‌السلام در سخنانش به گزافه گویی و غلوّ نمی‌پردازد، این سخن گهربارش بر عصمت حضرت معصومه علیهاالسلام دلالت دارد.
تشریف فرمایی دو شخص ناشناس كه به احتمال قوی امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام بودند ـ برای مراسم تجهیز و نماز این بانوی بزرگوار2، تأیید واضحی بر عصمت وی می‌باشد. زیرا مطابق اعتقاد قطعی شیعه «جنازه معصوم را فقط معصوم به خاك می‌سپارد»
البته تردیدی نیست كه عصمت نیز مانند كمالات دیگر انسانی دارای مراتب و درجاتی است كه عالی‌ترین درجه آن را پیامبر خاتم صلی‌الله علیه و آله و فاطمه زهرا علیهاالسلام و دوازده جانشین پیامبر علیهم السلام دارا هستند.


2- شفاعت گسترده
بالاترین جایگاه شفاعت، از آن رسول گرامى اسلام است که در قرآن‏ کریم از آن به «مقام محمود» تعبیر شده است. و گستردگى آن باجمله بلند «وَ لَسَوْفَ یُعْطیكَ رَبُّكَ فَتَرْضى»‏3 بیان گردیده است.
دو تن ازبانوان خاندان رسول مکرم شفاعت گسترده‌‏اى دارند که بسیار وسیع‏ و جهان شمول است و مى‌‏تواند همه اهالى محشر را فراگیرد:
1- خاتون محشر، صدیقه طاهره، حضرت فاطمه زهرا سلام الله ‏علیها.
2- شفیعه روز جزا، حضرت فاطمه معصومه علیها السلام.
در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا سلام الله علیها همین بس که‏ شفاعت، مهریه آن حضرت است و به هنگام ازدواج پیک وحى طاق‌ه‏ای ابریشمى از جانب پروردگار آورد که در آن، جمله «خداوند مهریه ‏فاطمه زهرا را شفاعت گنه‌کاران از امت محمد صلی الله علیه و آله قرار داد.» نقش بسته بود.
این حدیث از طریق اهل سنت نیز آمده است.
بعد از فاطمه زهرا سلام الله علیها از جهت گستردگى شفاعت،هیچ بانویى به شفیعه محشر، حضرت معصومه سلام الله علیها نمى‌‏رسد.
امام صادق علیه‌السلام می فرمایند: «اَلا وِ اِنّ قُم، الْكُوفَةُ الصّغیرةُ، اَلا اِنّ لِلْجَنَّةِ ثَمانِیَةَ اَبْوابٍ ثَلاثَةٌ مِنْها اِلی قُمْ، تُقْبَضُ فیها اِمْرَأةٌ مِنْ وُلْدی اسمُها فاطِمَة بنتَ مُوْسی، و تُدْخَلُ بشفاعَتِها شیعَتی الْجَنَّةَ بِاَجْمَعِهِمْ؛4قم كوفه ی كوچك است و بهشت هشت در دارد، سه در از آن ها به روی قم باز است و بانویی از فرزندان من در آن جا دفن خواهد شد كه فاطمه دختر موسی نام دارد. و با شفاعت وی همه ی شیعیان وارد بهشت می شوند».


3- فداها ابوها
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله برای تجلیل و قدردانی از دخترش زهرا علیهاالسلام و مقامات او، بارها درباره اش این جمله را بیان فرموده بود كه: «فَداها اَبُوها»5 پدرش قربانش گردد.
پدر بزرگوار حضرت معصومه علیهاالسلام ، امام كاظم علیه السلام ، نیز درباره ی وی چنین جمله ای فرموند.
جمعی از شیعیان برای دریافت پاسخ به سؤال های خود، وارد مدینه شدند تا به محضر امام كاظم علیه السلام برسند، آن حضرت در مسافرت بود. آن ها ناگزیر بودند، از آن سفر مراجعت كنند. پرسش های خود را نوشتند و به افراد خانواده ی امام كاظم علیه‌السلام تحویل دادند تا در سفر بعد به جواب آن نائل شوند.
هنگام خداحافظی، دیدند حضرت معصومه علیهاالسلام (كه حدود شش سال داشت) پاسخ سؤالات آن ها را نوشته و آماده نموده است.
بسیار شادمان شدند و آن نامه را گرفتند. هنگام مراجعت، در راه با امام كاظم علیه‌السلام كه از سفر باز می گشت، ملاقات كردند و ماجرا را به عرض امام رساندند، امام علیه السلام آن نوشته را از آن ها طلبید و مطالعه كرد و پاسخ های حضرت معصومه علیهاالسلام را درست یافت، آن گاه به نشان تمجید از حضرت معصومه علیهاالسلام و تصدیق او سه بار فرمود: «فَداها اَبُوها: پدرش فدایش باد»6.
این حادثه ی جالب بیانگر آن است كه حضرت معصومه علیهاالسلام چون زهرا مرضیه، عالمه غیرمعلّمه است و در خردسالی از رشد، شناخت، علم و كمال بالایی برخوردار است.


4- بارگاه حضرت معصومه علیهاالسلام تجلّی‌گاه مرقد حضرت زهرا علیهاالسلام
مرحوم آیت الله سیّد شهاب الدین نجفی مرعشی رحمه الله می فرمود:
«پدرم ـمرحوم آیة الله علاّمه سیّد محمود مرعشی رحمه الله كه در نجف اشرف می‌زیستـ بسیار علاقه‌مند بود، محلّ قبر شریف جدّه‌اش حضرت زهرا علیهاالسلام را بیابد، برای این مقصود، ختم مجرّبی انتخاب نمود، چهل شب به آن مداومت كرد تا شاید از محلّ مرقد شریف حضرت زهرا علیهاالسلام آگاه گردد.
شب چهلم بعد از انجام ختم و توسّل فراوان، به بستر خواب رفت در عالم خواب به محضر امام باقر (یا امام صادق) علیهما السلام رسید.
امام علیه‌السلام به او فرمود: «عَلَیْكَ بِكَرِیمَةِ اَهْلِ الْبَیْتِ» به دامن كریمه اهل بیت چنگ بزن.
ایشان تصوّر كرد، منظور امام علیه السلام از این جمله، حضرت زهرا علیهاالسلام است.
عرض كرد: «آری قربانت گردم، من نیز ختم را برای همین گرفتم كه محل قبر شریف آن حضرت را دقیق‌تر بدانم، و زیارتش كنم» امام علیه السلام فرمود: «منظور من قبر شریف حضرت معصومه علیهاالسلام در قم است».
سپس افزود: به خاطر مصالحی، خداوند اراده فرموده است كه قبر حضرت زهرا برای همیشه برای همگان مخفی باشد، از این رو قبر حضرت معصومه علیها السلام را تجلّی‌گاه قبر شریف حضرت زهرا علیهاالسلام قرار داده است.
مرحوم آیة الله سید محمود مرعشی، وقتی از خواب برخاست، تصمیم گرفت به قصد زیارت حضرت معصومه علیهاالسلام به قم مهاجرت كند.
او بی‌درنگ با همه ی اعضای خانواده اش از نجف اشرف، عازم قم شد و به زیارت مرقد مطهّر حضرت معصومه علیهاالسلام مشرّف گردید7.
امام خمینی ره مقام آن حضرت را آن قدر ارجمند می‌دانست كه در قصیده‌ای حضرت معصومه علیهاالسلام را با حضرت زهرا علیهاالسلام مقایسه كرده و هر دو را بك نواخت ستوده است كه بیانگر شباهت این دو بانوی برگزیده الهی است.8


اشعاری از این قصیده زیبا:


نور خدا در رسول اکرم پیدا؛ کرد تجلی ز وی به حیدر صفدر
وز وی تابان شده به حضرت زهرا؛ اینک ظاهر ز دخت موسی جعفر
آبروی ممکنات جمله از این نور؛ گر نبدی باطل آمدند سراسر
دختر چون این دو از مشیمه قدرت؛ نامد و ناید دگر هماره مقدر
آن یک، امواج علم را شده مبدأ، وین یک افواج حلم را شده مصدر
لم یلدم بسته لب و گرنه بگفتم، دخت خدایند این دو نور مطهر
آن یک بر ملک لایزالی، تارک؛ وین یک بر عرش کبریایی، افسر
آن یک خاک مدینه کرده مزین؛ صفحه قم را نموده این یک، انور


———————————-
1- برگرفته از مقاله ویژگی های حضرت معصومه سلام الله علیها ؛ هادی دانشور؛ با کمی دخل و تصرف
2- اعیان الشّیعة، ج 8،ص 391 به نقل از تاریخ قم، تألیف حسن بن محمد؛ بحارالانوار، ج 60، ص 219؛ ناسخ التواریخ، جلد امام كاظم علیه السلام جلد 7، ص 337
3- سوره مبارکه ضحی ، آیه 5
4- بحار الانوار، ج 6، ص 228
5- بحارالانوار،ج 43، ص 86
6- حضرت معصومه فاطمه دوم، محمد محمدی اشتهاردی، ص 133
7- حضرت معصومه فاطمه دوم محمد محمدی اشتهاردی، ص 140 ـ 141
8- دیوان امام خمینی رحمه الله ، ص 257 ـ 253.

موضوعات: بانوی کرامت  لینک ثابت




چرا امام صادق(ع) قیام نکرد؟

• در حالیکه زمینۀ قیام برای امام صادق(ع) بسیار مهیا بود، چرا باوجود پیشنهادها و اصرارها قیام نکردند؟/رفتار حضرت شبیه رفتار امیرالمؤمنین(ع) بود؛ امام نمی‌خواست یک حکومت ناپایدار و موقت تشکیل دهد/ /بعد از حکومت دینی، دشمنی‌ها با دین و خوبان صد برابر می‌شود

توقع امام صادق(ع) از یارانش برای برقراری حاکمیت، در حدّ شیعۀ تنوری بود/ فرهنگ سیاسی جامعۀ ما با فضای بیانات امام صادق(ع) فاصله دارد/ ما باید از سیاسیون خود بیشترین تقوا، ولایتمداری و محبت به اهل ایمان را انتظار داشته باشیم، اما چنین انتظاری نداریم/ ضعف مهم جامعۀ ما اینست که اساساً مردم از مسئولین سیاسی زیاد انتظار تقوا ندارند

مسلماً وضعِ زمانۀ‌ ما از وضع زمانۀ امام صادق(ع) بهترست، ولی هنوز در حدّ مطلوبی که حضرت بیاید و حاکمیت دینیِ مطلق را برقرار کند، نیستیم/ یکی از دلایل اینکه هنوز به وضع مطلوب نرسیده‌ایم، اینست که انتظارات ما از تقوای مسـئولین، زیاد بالا نیست، باید انتظارات‌مان را بالا ببریم/ در این شرایط، باید زیر بیرق نائب امام زمان(ع) «کادرسازی» کنیم

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت





بسیاری از افرادی که به زیارت قبور ائمه هدی یا امامزادگان می روند ، به قصد تبرک ، ضریح یا اشیائی را که آنجاست می بوسند. در صدر اسلام نیز مسلمانان چنین عملی را انجام می دادند و از لحاظ شرع و عقل هیچ مانعی ندارند؛ بطور مثال پیامبر عظیم الشأن اسلام حجر الاسود را استلام می نمودند و می بوسیدند، افرادی در زمان رسول الله (صلی الله علیه و آله) از آب وضوی آن حضرت و یا از دهانه‌ی مَشکی که آن حضرت آب نوشیده، تبرک می جستند و یا تبرک جستن حضرت یعقوب به پیراهن حضرت یوسف که سبب شد بینایی چشم ایشان برگردد؛‌ لذا تبرک جستن به آثار اولیای خداوند، عملی مورد قبول بوده و هست.

محبت و تکریم امامزادگان محبت و تکریم به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام) است.

تکریم امامزادگان تکریم رسالت و امامت است چرا که خداوند متعال در قرآن کریم به رسول گرامی اسلام صلی ا… علیه و آله فرمود که برای اجر و مزد رسالت، از مردم مودت فی القربی را بخواهد که منظور همان اهل بیت علیهم السلام هستند.

موضوعات: بانوی کرامت  لینک ثابت




تمام داستان زندگی انسان در دوست‌‌داشتن خلاصه می‌شود؛ چیزهایی را دوست داریم که نداریم

و به دنبال به‌دست‌آوردن‌شان‌ هستیم، و چیزهایی را دوست نداریم که مجبور به تحمل‌‌شان هستیم!

باید قبل از آنکه بخواهیم به‌دنبال دوست‌داشتنی‌ها باشیم تکلیف خودمان را با نحوۀ علاقمندشدن‌مان روشن کنیم.

موضوعات: بیانات معنوی  لینک ثابت




وعده حق از آن خداوند جل جلاله است:
《 إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا》
هر آينه از پی دشواری آسانی است.

《وَمَن يَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُون》
و هر که با خدا و پيامبر او و مؤمنان دوستی کند ، بداند که پيروزمندان گروه خداوندند.

“اللَّهُمَّ أَسْلَمْتُ نَفْسِيْ إِلَيْكَ، وَفَوَّضْتُ أَمْرِيْ إِلَيْكَ، وَوَجَّهْتُ وَجْهِيْ إِلَيْكَ، وَأَلْجَأْتُ ظَهْرِيْ إِلَيْكَ، رَغْبَةً وَرَهْبَةً إِلَيْكَ لاَ مَلْجَأَ وَلاَ مَنْجَا مِنْكَ إِلاَّ إِلَيْكَ، آمَنْتُ بِكِتَابِكَ الَّذِيْ أَنْزَلْتَ وَبِنَبِيِّكَ الَّذِيْ أَرْسَلْتَ". (البخاري مع الفتح 11/113 ومسلم 4/2081).(بار الها! جانم را به تو سپردم، و كار خود را به تو تفويض نمودم، و چهره‏ام را به سوى تو گرداندم، و به تو اتّكا كردم، در حالى كه به نعمت‏هاى تو اميدوارم و از عذابت بيم‏ناكم، به جز تو پناهگاهى و جاى نجاتى ندارم. الهى! به كتابى كه تو نازل فرمودى، و پيامبرى كه تو مبعوث كردى، ايمان آوردم). َ

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




رنگ اشکم بی تو دارد ارغوانی می شود
سرفه هایم تازگی ها آن چنانی می شود

انتظارت کار دارد دست چشمم می دهد
رفته رفته عینکم ته استکانی می شود

هرچه غم بود از دلم با اشک بیرون شد ولی
خاطراتت پشت پلکم بایگانی می شود

کوه طاقت هم که باشی عشق آبت می کند
شانه های مرد عاشق استخوانی می شود

گاه مثل بیژن و یوسف به چاهت می کشد
گاه جسمت مثل عیسى آسمانی می شود

شب به شب جنگ ست بین عقل من با عشق تو
نقش من هم این وسط پا در میانی می شود

چشم و ابروی خشن از بس که می آید به تو
گاهی آدم عاشق نامهربانی می شود

صفحه ای از دفترم را باد با خود برد و رفت
داستان عشق ما فردا جهانی می شود

بی تو اطرافم پر از ارواح سرگردان شده
بر نگردی شاعرت قطعا روانی می شود

کار و بار آدم عاشق ندارد اعتبار
مردنش هم مثل اشکش ناگهانی می شود..

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




چرابرای امام زمان (عج) باید صدقه گذاشت؟

وقتی آقا بدنیا آمدند، ابلیس فریاد بلندی به آسمان کشید…که تا آن زمان این طور فریاد نزده بود…
همه فرماندهان ابلیس جمع شدند و جویای علت شدند.
ابلیس گفت:
آخرین حجت خدا بدنیا آمد با ظهور او مرگ میرسد…
هرکدام ازشیاطین پیشنهادی دادند، یکی گفت درکودکی اورا بکشیم.
ابلیس: اگراو را بکشیم خودمان هم نابود میشویم
( لولاالحجه لساخت الارض باهلها)….
وبه نتیجه نرسیدند.
تصمیم گرفتند که سلامتی حضرت رابه خطر بیندازند…
هر روزه نه تنها “من نوعی” باعث آزردگی قلب نازنینش میشوم که شیاطین هم دست به دست هم داده اند تاسلامتی “جان عالم” را به خطر بیندازند…

منتهى الامال، شیخ عباس قمی، ج 1، ص 18.

 

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




 

مدتی هست که ظرف گله ام سر رفته
خودم از دست خودم حوصله ام سر رفته


نه امید است به من تا که امیدت باشم
نه مفیدم که مگر«شیخ مفیدت» باشم


دلم آن دل که خودت دست دلم دادی نیست
نفسم آن نفس پنجره فولادی نیست


نیتم پاک نشد فال دلم خوب شود
باز با روضه مگر ، حال دلم خوب شود


موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




رهبر عزیزم:

ـــــــــــــــــــــــ

تا نفس دارم کنم از تو اطاعت رهبرم

بوده بر رخسار تو نور ولایت رهبرم

 

تاظهور حضرت مهدی دعایم این بُوَد

از گزند دشمنان باشی سلامت رهبرم

 

کورباد آنکه ندارد این ولایت را قبول

مرگ بر آنکه کند بر تو اهانت رهبرم

 

خطبه هایت خوارو رسوا میکند بیگانه را

مرحبابر اقتدارو آن شجاعت رهبرم

 

تو همان سردار عشقی ما همه سرباز تو

از تو میگیریم،چون اذن شهادت رهبرم.

موضوعات: رهبرم  لینک ثابت




من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم
از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!
.
همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس
من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم!
.
رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند
من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم!
.
همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن
از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!
.
سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست
من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!
.
تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم
از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم!
.
طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است
از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم!
.
شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد
من از بیماری آن دیده خونبار میترسم!
.
به وقت ترس و تنهایی، تو هستی تکیه گاهم
مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!
.
دلت بشکسته از من، لکن ای دلدار رحمی کن
که از نفرین و از عاق پدر بسیار میترسم!
.
هزاران بار رفتم، ولي شرمنده برگشتم
ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم!
.
دمی وصلم ، دمی فصلم، دمی قبضم، دمی بستم
من از بیچارگیِ آخرِ این کار میترسم!
اللهم عجل لولیک الفرج…

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




حرم دورم ولی، عیبی ندارد آرزو
یک شب جمعه، من و شش گوشه ای در پیش رو…

تا گره می بندم این دل را به کنج آن ضریح
ناگهان وا می شود بغض گرفتار گلو…

روسیاهم روسیاهم روسیاهم روسیاه
باز اما تو نبردی از دل من آبرو…

دلخوشم با این زیارت های در ذهن خودم
با همین اشک و همین حرف و همین بغض مگو

خوش بحال زائرانی که حرم را دیده اند…
سهم ما هم یک شب جمعه و کلی آرزو…

 

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت





گفتم گرفتارم خدا

گفتی که آزادت کنم


گفتم گنه کارم خدا

گفتی که عفوت میکنم


گفتم خطا کارم خدا

گفتی که می بخشم خطا


گفتم جفا کارم خدا

گفتی وفایت میدهم


گفتم صدایت میکنم

گفتی جوابت می دهم


گفتم ز پا افتاده ام

گفتی بلندت میکنم


گفتم نظر بر من نما

گفتی نگاهت می کنم


گفتم بهشتم می بری؟

گفتی ضمانت می کنم


گفتم که ادعونی بگم

گفتی اجابت می کنم


گفتم که من شرمنده ام

گفتی که پاکت می کنم


گفتم که یارم می شوی

گفتی رفاقت میکنم


گفتم ندارم توشه ای

گفتی عطایت میکنم


گفتم دردمندم خدا

گفتی مداوایت کنم


گفتم پناهی نی مرا

گفتی پناهت می دهم

 

موضوعات: مناجات  لینک ثابت




مبتلا گفت علی
گرم دعا گفت علی
توبه كرد آدم و هی رو به خدا گفت علی

آب و گل گفت علی
بحر خجل گفت علی
نوح رد شد ز خطر بس كه به دل گفت علی

الَمی گفت علی
غرق غمی گفت علی
يونس اندر شكم حوت همی گفت علی

بحر و بر گفت علی
رمل و حجر گفت علی
كوه با ناقه صالح چقدر گفت علی

هر كسی گفت علی
خوش نفسی گفت علی
صبرِايوب كم آورد و بسی گفت علی

مصطفی گفت علی
غار حرا گفت علی
شب معراج، محمد به خدا گفت علی

ايليا گفت علی
كهف وَری گفت علی
من همانم كه خداوند مرا گفت علی

مجتبي گفت علی
سبزْ قبا گفت علی
بين صفين امير الكرما گفت علی

كربلا گفت علی
خون خدا گفت علی
چيست نام پسران تو شها ؟ گفت علی

اكبرش گفت علی
گل پسرش گفت علی
رو و مو، ابرو و چشم و سرش گفت علی

هر نفس گفت علی
مست ز بس گفت علی
قاسم ابن الحسن از پشت فرس گفت علی

آتشين گفت علی
زينب دين گفت علی
بر بلندای فلك صبر يقين گفت علی

شاپرك گفت علی
باغ فدك گفت علی

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




اسم شما ارباب شنیدن داره

نازه شما ارباب کشیدن داره


مرغ دل من تاحرم شما

باز دوباره شوق پریدن داره


منت تو ارباب خریدن داره

می ناب عشقت چشیدن داره


شده عشق تو کل دارو ندارم

به اینو اون ارباب ندی تو حوالم


تو توی طومار زوارت اسممو نندازی

از قلم ثارالله

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




من به میدان شهادت آمدم
بر کفم جان با رشادت آمدم

با تن خونین و داغ دوستان
در دلم عشق شهادت آمدم

آشنای کوی یاران حسین
می کشم پر سوی یاران حسین

گرچه در بندم ولی آزاده‌ام
مرشد راهم بُوَد پیر خُمین

من اسیرم کوه صبرم شیر در بند و کمندم
از مصیبت‌ها نترسم زینب این را داده درسم

*******

من نِیم چون کوفی دنیاپرست
نی مَنَم چون مردمان خار و خس

حیدریّم زاده ی شمشیر و جنگ
چون رفیقانم ز جانم شُسته دست

دشمن ار بر نیزه افرازد سرم
یا که در آتش بسوزد پیکرم

لحظه‌ای دست بر ندارم از جهاد
تا که سازم جان فدای کشورم

من اسیرم کوه صبرم شیر در بند و کمندم
از مصیبت‌ها نترسم زینب این را داده درسم

*******

ای علمداران علمداری کنید
رهبر اسلام را یاری کنید
أین عمار علی آید بگوش
گوش جان خویشتن را وا کنید

این زمین بی حجت و بی پیر نیست
پیر این میخانه بی تدبیر نیست
چهره ی ایمان ز رویش منجلی
رهبر بیدار ما سید علیست

ما همه رهپوی کوی خون و رهپوی ولایت
پیرو سید علی آماده ی راه شهادت
ما چو قاسم مثل اکبر طالب راه سعادت
شهد احلی من عسل شد مرگ در راه ولایت

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




یا امام رضـــــــــــا”

اگربناست که لطف کسی به مابرسد
خداکند فقط ازجانب شمابرسد


نخواه منت بیگانه برسرم باشد
خوش است خیرهمیشه از آشنابرسد


از آستان رضا ع هرچه می رسد بی شک
بدون واسطه از محضرخدابرسد


شمادعاکن اگرعمر من کفاف نداد
جنازه ام شب جمعه به کربلا برسد..

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




دلـــم گــرفـــتــــه بــــرای دیــــار کـرب و بـلا
ربـــود صــبــــر و قــــرارم مــــزار کـرب و بـلا


حـرم حـرم هـمـه جــا گـفـتــم و نـدیـدم مـن
شـدم ز هـجــر حـرم بـی قــرار کـرب و بــلا


اسـیـــر قـبــه شــاه و امـیـــــر علـقــمــه ام
اسـیـــر بــیـــرق آن تــک ســوار کـرب و بـلا


اگـر کـه روزی چشـمـان مـن شـود حـرمــت
بـه الـتــمـــــاس بـگـــویـــم کنـار کـرب و بـلا


که ای حسین دعا کن که جان دهم ز غمت
کـه هـسـت نــوکـــر تــو داغــدار کـرب و بـلا


بـگـو چــقــدر تـحـمـــل کــنـــم فــراق تــو را
وصـال کـو ؟!! چه قـدر انتظار کرب و بـلا ؟!!


به قـاب عکس حرم اشک نوکر تو چکیــد
جنـون زده به سرش شـد دچــار کـرب و بـلا…

روی قبرم بنویسید به یک خط درشت…
حسرت دیدن دلدار مرا آخر کشت…


صلي الله علي سيدنا المظلوم…يا اباعبدالله…

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




حضرتِ پدر مولاعـلـی جان
مهمان
می کنی
دل بابایی مان را ،
یک سفر
از
ایوان نجف
سینه زنان
سمتِ کربلا !؟ … .
.

چه غوغایی شود
به دلمان
اگر کنی نگاه … .

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




چه خبر در حرم ضامن آهو شده است؟

صحن ها بیشتر از پیش چه خوش بو شده است

طرف پنجره فولاد هیاهو شده است

باز یک چشمه از آن لطف و کرم رو شده است

مادری گریه کنان ذکر رضا می گیرد

دست و پای فلجی باز شفا می گیرد


موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




جان عالم بر لب آمد‌ای خدا مهدی نیامد

دیده پر خون شد جدا و دل جدا مهدی نیامد

 

بزم انس ما ندارد بی‌حضور او صفایی

عید ما رنگ عزا دارد چرا مهدی نیامد

 

پرچم سرخ حسینی نامد دلیل آنکه گویم

طالب خون شهید کربلا مهدی نیامد

هر چه گفتم یابن طا‌ها یابن یاسین یابن احمد

العجل یابن نبی المصطفی مهدی نیامد

 

هر چه گفتم یا مغیث الشیعه نشنیدم جوابی

هرچه گفتم یا معزالاولیا مهدی نیامد

 

ذکر من امن یجیب است به مضطر حقیقی

من دعا کردم ولی روح دعا مهدی نیامد

 

مجلس ختم از برای مادرت زهرا گرفتیم

هر که بود آمد ولی مهدی نیامد

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




هنوز هم تو هیاهوی شهر…
تو این همه زرق و برق…
این همه تجملات و سرگرمی…
این همه فریب و نیرنگ…
بین این همه حرفی که به جوونهای امروزی میزنن؛
که آره اینا دیگه ارزشهارو فراموش کردند…
هستند جوونایی که با یه عده بی نام و نشون رفیقن…
نه دیدنشون..
نه میشناسنشون..
و نه اسمشونو میدونن…
فقط میدونن آرامش واقعی همین جاست…
هر کیه اروم میکنه دلشو
.
.
تهران..بهشت زهرا..قطعه ی شهدای گمنام
انشالله که شهدا دستگیر ما هم باشند …

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




خوشا به حال دل بی شکیبِ بعضیها!
هزار غبطه به حال غریبِ بعضیها!

قنوت وتر، سحر در جوار شش گوشه
طبیبِ حاذقِ دردِ غریبِ بعضیها!

نصیب همچو منی مُهر تربت و حسرت
برات کربُبلا هی نصیب بعضیها!

دلم شکسته خدایا مرا اجابت کن
به حق حرمت امن یُجیب بعضیها!

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




ما را برای نوکری ات انتخاب کن

دل را میان آتش عشقت مذاب کن

 

شاید اجل به ما ندهد عمر عاشقی

آقا بجان حضرت زهرا شتاب کن

 

اینجا فقط به نام شما آبرو دهند

ای صاحب کرم زدلم فتح باب کن

 

ما نذر مادران خود از روز اولیم

زان رو تو نذرشان زکرم مستجاب کن

 

ای مصحف ورق ورق آل فاطمه

شرح غمت به سینه ی ما هم کتاب کن

 

راضی نشو به خشکی چشم خرابمان

با نام خود تو چشمه ی ما را پر آب کن

 

دل می رود به کرب و بلا با مِی غمت

با جرعه اشک روضه تو ما را خراب کن

 

ای ناخدای کشتی الطاف سرمدی

ما را برای نوکری ات انتخاب کن

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




 

گام اول:
دنیا دو روز است….یک روز با تو و روز دیگر علیه تو ….
روزی که با توست مغرور مشو و روزی که علیه توست ناامید مشو…
زیرا هر دو پایان پذیرند …

گام دوم:
بگذارید و بگذرید ….. ببینید و دل نبندید …… چشم بیاندازید و دل نبازید…. که دیر یا زود …… باید گذاشت و گذشت…

گام سوم:
اشکها خشک نمیشوند مگر بر اثر قساوت قلبها و قلبها سخت و قسی نمیگردند مگر به سبب زیادی گناهان
ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﺷﺐ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺴﭙﺎﺭ؛
ﻭ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺑﺨﻮﺍﺏ، ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺍﺳﺖ؛
ﻭ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ؛ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎ،
ﻣﺤﺒﺖ ﻫﺎﯼ ﺍﻟﻬﯽ ﺍﻧﺪ؛ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ،
ﭘﺸﺖ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺑﺴﺘﻪ؛ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﮐﻠﯿﺪ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ…!

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




ﭘﺮﺳﺶ:
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ «ﺟﻌﻔﺮ» ﻣﯽ‌ﺑﺎﺷﺪ، ﭼﺮﺍ ﺑﻪ «ﺻﺎﺩﻕ» ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟

✔️ﭘﺎﺳﺦ:
ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺷﻴﺦ ﺻﺪﻭﻕ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﻧﻔﻴﺲ ﻭ ﺍﺭﺯﻧﺪﻩ ﯼ ﺧﻮﺩ ﻋﻠﻞ ﺍﻟﺸﺮﺍﻳﻊ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﻣﯽ‌ﮔﻮﻳﺪ:

ﺭﺳﻮﻝ ﮔﺮﺍﻣﯽ ﺍﺳﻠﺎﻡ(ص) ﻓﺮﻣﻮﺩ:
«ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﺍﺑﻦ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﺍﺑﯽ ﻃﺎﻟﺐ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ، ﻧﺎﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺻﺎﺩﻕ ﺑﮕﺬﺍﺭﻳﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﯼ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻭ ﮐﺴﯽ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﻨﺎﻡ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺩﻋﺎﯼ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ ﻭ «ﮐﺬﺍﺏ» ﻧﺎﻣﻴﺪﻩ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ»[1].

ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺩﻳﮕﺮﯼ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ(ص) ﻓﺮﻣﻮﺩ:
«ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺖ ﺻﺎﺩﻕ ﻧﺎﻣﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺣﻖ ﺍﺩﻋﺎﯼ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ، ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ. »

ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
«ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺩﻋﺎﯼ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ، ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ، ﺩﻭﻣﻴﻦ ﭘﻴﺸﻮﺍﯼ ﻓﻄﺤﻴﻪ ﺍﺳﺖ» [2].
ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺍﺑﯽ ﺧﺎﻟﺪ ﻣﯽ‌ﮔﻮﻳﺪ:
ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺳﺆﺍﻝ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﮐﻴﺴﺖ؟
ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﻣﺤﻤﺪ ﮐﻪ ﺷﮑﺎﻓﻨﺪﻩ ﯼ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﺳﺖ،
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺟﻌﻔﺮ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﺍﻭ ﻧﺰﺩ ﺍﻫﻞ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺻﺎﺩﻕ ﺍﺳﺖ.
ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻡ: ﺑﺎ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺷﻤﺎ ﺍﺋﻤﻪ ﺻﺎﺩﻕ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﭼﺮﺍ ﻓﻘﻂ ﻧﺎﻡ ﺍﻭ ﺻﺎﺩﻕ ﺍﺳﺖ؟
ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﺪﺭﻡ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ(ص) ﻓﺮﻣﻮﺩ:
«ﻫﺮﮔﺎﻩ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﺍﺑﯽ ﻃﺎﻟﺐ ﺗﻮﻟﺪ ﻳﺎﻓﺖ، ﻧﺎﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺻﺎﺩﻕ ﺑﮕﺬﺍﺭﻳﺪ،
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﭘﻨﺠﻤﻴﻦ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻭ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﻭﯼ ﺟﻌﻔﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﮔﺴﺘﺎﺧﯽ ﻭ ﺑﯽ ﺷﺮﻣﯽ ﻭ ﻧﺘﺮﺳﻴﺪﻥ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﺴﺘﻦ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺍﺩﻋﺎﯼ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺟﻬﺖ ﭘﻴﺶ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺟﻌﻔﺮ ﮐﺬﺍﺏ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﺍﻓﺘﺮﺍ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﻣﯽ‌ﺑﺎﺷﺪ».

ﺳﭙﺲ ﺍﻣﺎﻡ ﭼﻬﺎﺭﻡ(ع) ﮔﺮﻳﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﻣﺜﻞ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺟﻌﻔﺮ ﮐﺬﺍﺏ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﺑﻴﻨﻢ ﮐﻪ ﺳﺘﻤﮕﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﯼ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍ (ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ(ع)) ﻭ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﻭ ﻣﺤﺎﻓﻈﺖ ﺍﻭ ﻭﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻈﺮﻫﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﺩ. ﻭ ﻫﻤﻴﻦ ﮐﺎﺭ ﻧﻴﺰ ﺻﻮﺭﺕ ﭘﺬﻳﺮﻓﺖ [3].

✔️پی نوشت:
[1] «ﻭ ﮐﺎﻧﺖ ﻣﻦ ﺍﺗﻘﯽ ﻧﺴﺎﺀ ﺯﻣﺎﻧﻬﺎ» (ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺍﻟﻮﺻﻴﺔ، ﺹ 178).
[2] «ﺍﻥ ﺍﺑﺎﺑﮑﺮ ﻭﻟﺪﻧﯽ ﻣﺮﺗﻴﻦ» (ﺍﻋﻴﺎﻥ ﺍﻟﺸﻴﻌﻪ، ﺝ 1، ﺹ 659).
[3] «ﻭ ﮐﺎﻧﺖ ﺍﻣﯽ ﻣﻤﻦ ﺁﻣﻨﺖ ﻭ ﺍﺗﻘﺖ ﻭ ﺍﺣﺴﻨﺖ ﻭ ﺍﻟﻠﻪ ﻳﺤﺐ ﺍﻟﻤﺤﺴﻨﻴﻦ» (ﺍﻟﺎﻣﺎﻡ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ ﻭ ﺍﻟﻤﺬﺍﻫﺐ ﺍﻟﺎﺭﺑﻌﺔ، ﺝ 4، ﺹ 283؛ ﺍﺻﻮﻝ ﮐﺎﻓﯽ، ﺝ 1، ﺹ 472).

《برگرفته از ﭘﺮﺗﻮﯼ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ / ﺗﺄﻟﻴﻒ ﻧﻮﺭﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﺪﻭﺳﺖ ﺧﺮﺍﺳﺎﻧﯽ؛ ﺑﺎ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﺟﻌﻔﺮ ﺳﺒﺤﺎﻧﯽ》

 

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت





1- گريه نکردن از سختي دل است.
2-سختي دل از گناه زياد است.
3-گناه زياد از آرزوهاي زياد است.
4-آرزوي زياد از فراموشي مرگ است.
5-فراموشي مرگ از محبت به مال دنياست.
6- محبت به مال دنيا سرآغاز همه خطاهاست
1.مردم را با لقب صدا نکنيد.
2.روزانه از خدا معذرت خواهي کنيد.
3.خدا را هميشه ناظر خود ببينيد.
4.لذت گناه را فاني و رنج آن را طولاني بدانيد.
5.بدون تحقيق قضاوت نکنيد.
6.اجازه ندهيد نزد شما از کسي غيبت شود.
7.صدقه دهيد،چشم به جيب مردم ندوزيد.
8.شجاع باشيد،مرگ يکبار به سراغتان مي آيد.
9.سعي کنيد بعد از خود،نام نيک بجاي بگذاريد.
10.دين را زياد سخت نگيريد.
11.با علما و دانشمندان با عمل ارتباط برقرار کنيد.
12.انتقادپذير باشيد.
13.مکار و حيله گر نباشيد.
14.حامي مستضعفان باشيد.
15.اگر ميدانيد کسي به شما وام نميدهد،از او تقاضا نکنيد.
16.نيکوکار بميريد.
17.خود را نماينده خدا در امر دين بدانيد.
18.فحّاش و بذله گو نباشيد.
19.بيشتر از طاقت خود عبادت نکنيد.
20.رحم دل باشيد.
21.با قرآن آشنا شويد.
22.تا ميتوانيد بدنبال حل گره مردم باشيد.

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




بندهای زیر جملات مثبتی هستند که اگر روزانه تکرار شود و یا بر روی صفحه ای نوشته شده و ان نوشته در معرض دید قرار گیرد و شما هر روز این تابلو ی زیبا را مشاهده کنید
به خود ببالید و بگوئید که:
1- در وجود من عظمت و بزرگی نهفته است
2-من یک نابغه هستم و از نبوغ خود استفاده میکنم
3-من ایده های بزرگی در سر دارم و انها را به واقعیت تبدیل میکنم
4- من هر روز سلامت تر و تندرست تر هستم
5- من یک پرنده ی بزرگ هستم
6-من واقعا انسانی بزرگ هستم
7- چقدر دنیای من قشنگ و زیبا شده است
8- چقدر من هر روز خوشبخت تر و سعادتمند تر میشوم
9-من همواره در هر کاری موفق و پیروز میشوم
10- خدای رحمان مرا بسیار دوست دارد و در همه ی امور زندگیم مرا کمک میکند
11-ثروت و معنویت بسوی من همواره است و من هر چه بخواهم برای خودم خلق میکنم
12-سراسر وجودم غرق در انرژی و شادی ست
13-من همواره منتظر اتفاقات خوب در زندگیم هستم
14- من به خود افتخار میکنم
15-همواره از وجود و چهره ی من شادی , انرژی و عشق ساطع میشود
16-هرچه بیشتر می بخشم بیشتر می ستانم و احساس شادمانی میکنم
17-من با اقتدار زندگیم را آن گونه که می خواهم طراحی میکنم
18- من انسان مقتدر , خلاق و دوست داشتنی هستم
19-من سزاوار بهترین ها هستم
20-در هر لحظه به خاطر همه ی نعمت ها و موهبت هایی که خداوندبه من داده او را شکر میگویم
21- من در کمال ارامش بسر میبرم و همواره رو حیه ای شاد و چهره ای خندان دارم
22 - من با اقتداری خداگونه بر روحیه و عواطف و احساسات خود کنترل دارم و انها را مدیریت میکنم
22-خداوند مرا ازاد افریده و من محکوم به هیچ سرنوشتی از پیش تعیین شده نیستم

موضوعات: روانشناسی  لینک ثابت




 

 

ﮐﺠﺎ ﺭﻭﻡ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﺭ،ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ،
ﮐﺒﻮﺗﺮ ﺗﻮﺍﻡ ﻭ ﺁﺷﯿﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ،
ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺑﺎﻝ ﻭ ﭘﺮ ﻣﻦ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﻣﺎ ﺷﮑﺮ،
ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﯾﺖ ﮐﻪ ﻻﻧﻪ ﺍﻡ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ،
ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ، ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﺪﻥ ﺗﻮ،
ﻧﻤﯽ ﺭﻭﻡ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ…..

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




در آن صحن قدیمی حرم، روبروی پنجره فولاد

یکی جامعه می خواند یکی رفت یکی ماند، که ،یک دفعه زنی داد زد آنجا! و سَر سَر شد و پا پا …

زنی چادر مشکی به سرش بود، و دستی به روی پنجره دستی کمرش بود

کنار قد و بالای جوانی که گمانم پسرش بود

فقط خیره به اطراف به آن دور و برش بود …

لبی حرف نمی زد! ولی از سر و وضعش به یقین بود مشخص که از شهر دگر آمده مشهد

و با ناخن گریه همه ی پلک نگاهش شده رَد رَد،

نگاهش متغیر شده و رفت به سمت سر گنبد و ناگاه صدا زد …

خدایا پسرم… وای خدایا پسرم ناقص و بیمار و فلج بود

تمام بدنش ناقص و کج بود

گمانم که شفا یافت، و این کارِ همین

حضرت ثامن، همین روح حُجَج بود …

چه آقای کریمی، خدایا چه طبیبی، نفرمود برو اهل صلیبی

نفرمود که در مسلک ما فرد غریبی

و فرزند مسیحی مرا نیز شفا داد

چه آقای نجیبی…

عجب حال و هوایی، عجب صحن و سرایی،

که هر کس به طریقی شده مشغول گدایی

یکی مثل کبوتر پی دانه، یکی مثل گیاهی، و در این مزرعه دنبال جوانه

یکی داد زد آقا که برای خودتان آمدم اینجا

نه پی دانه و یا این که جوانه …

که مقصود تویی، کعبه و بت خانه بهانه …

و من نیز خلاصه به صدا آمدم و داد زدم ضامن آهو …

ببین آمده ام بهر گدایی

ببین آمده ام تا بدهی بال رهایی

ببین آمده ام فطرس شهر تو شوم داخل ایوان طلایی، پرم سوخته تاکی نشوم کرببلایی…به خوبان مقیم حرمت فلسفی وشیخ بهایی… شما را به خدا حال مرا این رقمی کن، ، وَ اشعار مرا محتشمی کن زمان می گذرد وای محَرم… بیا وکرمی کن کرم کن که مگر زنده بمانم،دوباره وسط دایره سینه زنان گریه کنان سینه زنان باز بخوانم… «که حق شور تو از روز ازل در سرم انداخت وَبر گردن من شال عزا مادرم انداخت»

بیا اشک تفقد کنم آقای خراسان! بیا ضامن آهوی بیابان،بیا منتظرم منتظر لحظه باران بیاچشمه بده چشمه ای از اشک خروشان. همان اشک که در جوهره اش نفحۀ سیب است

همان اشک که باگفته یتان همقدم ابن شبیب است

همان اشک که پلک خودتان زخمی آن اشک عجیب است

همان اشک که در روضه هفتاد ودو خورشید غریب است…

همان اشک صباحا ً وَمَساء

همان اشک زلالی که مبدل به دموع می شود آری

همان اشک که در« ناحیه» خواندند شماری، همان اشک که از کثرت آن مهدیتان رانبوَد لیل و نهاری

همان اشک که باشد اثر چوب تَر ولعل تََرَک خورده قاری

همان اشک که سر منشأ آن هست همین بیت، همین زمزمه محکم وکاری

« بیا محرم زینب که شده وقت سواری َوبرَناقه من نیست جهازی وعِماری »

مرابال بده تا که در اثنای خیالات، ازاین معرکۀ عصر مکافات،روم پای دل عمه سادات… روم درملأعام،وَسنگی برسد از لبۀ بام،همان لحظه که نیلوفر زخمی به نفس آمدو می گفت خدایاسربابام…

همان بادیۀ شام،همانجاکه دوباره به زبان آمد وفرمود خودعمه سادات سرانجام «برادر بدنت کو لباس وکفنت کو به نی خانه گرفتی سرت هست تنت کو»

خدایاچه قَدَر بغض نشسته وسط راه صدایم…

سحر شد! پراز اشک بوَد باز ورق های دعایم…

کجایم؟ نکند کرببلایم؟که چنین همسفر روضه ومقتل وَ در این حال و هوایم

ولی نه وسط صحن قدیمی حرم روبروی پنجره فولاد رضایم…

خدایا چه قَدَر زود زمان می گذردمن که نفهمیدم وشب هم سپری شد،

شفق رفت وَحالم سحری شد

سرانجام میان دل ما هم خبری شد…

ببین با پر زخمی خیالم به کجاها که نرفتم! سفرنامه ما هم سفری شد…

دگر وقت تمام است وَباید بروم زود به خانه ببخشید که از عشق نداریم نشانه…

دو بیت از دو غزل حسن ختام شب رؤیایی این شاعر مهجور زمانه

یکی اینکه ببخشید که من ساده نوشتم پر ایراد و بهانه

«که هرکس به زبانی صفت وصف توگوید. بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه… »

التماس دعا

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




موضوعات: گالری تصاویر  لینک ثابت




امرای سربداران در سبزوار به سال 7 علیها السلام 7 منطقه بیهق یعنی سبزوار کنونی و نواحی آنها و دیگر قلمرو خراسان را تصرف نمودند و یک دولت شیعی در مقابل سلطه مغول بر سر کار آوردند .

علت نامگذاری آنها به سربداران ، این است که : پنج ایلچی مغول در خانه دو برادر به نامهای حسن حمزه و حسین حمزه از مردم شیعه قریه باشتین سبزوار نزول کردند و از ایشان شراب و شاهد خواستند و لجاج کردند و بی حرمتی نمودند . یکی از دو برادر قدری شراب آورد . وقتی که ایلچیان مست شدند شاهد طلبیدند و کار فضاحت را به جائی رساندن که عورات ایشان را خواستند .

دو برادر گفتند : دیگر تحمل این ننگ نخواهیم کرد . بگذار سر ما به دار رود . پس شمشیر از نیام کشیدند و هر پنج تن مغول را کشتند و از خانه بیرون رفتند و گفتند :

ما سر به داریم ، و قیام بدین طریق آغاز شد . این کاری بود که در آن زمان بسیار بزرگ می نمود ، کشتن پنج ایلچی مغول خطری در پیش داشت که چه بسا به قیمت نابودی تمام قلمرو بیهق می شد . ولی چاره ای نبود که آن دو برادر جانباز و غیرتمند شیعه سبزواری این کار را کردند و باعث بر سر کار آمدن امرای سربداران شدند . پایه گذار نهضت فکری سربداران ( شیخ خلیفه مازندرانی ) یک نفر روحانی پاکدل شیعه بود . پس از شهادت وی به دست بدخواهان که نفوذ روحانی شیعه مانند او را به زیان مذهب خود می دانستند شاگرد شیخ خلیفه به نام ( شیخ حسن جوری ) که اهل ( جور ) محله ای از نیشابور بود ، راه او را دنبال کرد تا کار سربداران نضج گرفت . شیخ حسن جوری نیز در گرماگرم جنگ با دشمن به شهادت رسید ، ( خواجه علی مؤ ید ) آخرین امیر سربداران 17 سال بر سر کار بود و بیش از بقیه امرای سربداران حکومت کرد ، او در سال 766 ه به حکومت رسید و دو سال بعد 788 یا به گفته شهید ثانی 789 یا ده سال بعد از شهادت شهید اول به امر تیمور لنگ که همه جا او را به همراه خود می برد به قتل رسید و در حقیقت او نیز شهید شد . او بیش از اسلاف خویش در مذهب تعصب نشان می داد ، به دستور وی بنام دوازده امام سکه زدند ، سادات و علما مورد احترام خاص وی بودند . پیوسته جامه بی تکلف می پوشید ، در سفره او خاص و عام شرکت می کردند و هر سال نو خانه خود را تاراج دادی و شبها در محلات ، بیوه زنان را طعام دادی و . . . ( 36 ) آخرین امیر سربداران خواجه علی بن مؤ ید برای اخذ نتیجه بیشتر و رسمیت دادن و گسترش مذهب شیعه در داخله ایران متوسل به اعلم علمای وقت و فقیه عالیقدر شیعه شهید اول می شود و نامه ای به محضر آن بزرگوار می نویسد .

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت




موضوعات: گالری تصاویر  لینک ثابت




مادرم درحرمت بین دعاگفت: حسین
پدرم وقت زیارت به خداگفت: حسین


یک نفردرپس دیواربقیع گفت: حسین
دیگری درحرم کرب وبلا گفت: حسین


دست سائل به در صحن شما میکوبد
شاه هستی وببین بازگداگفت: حسین


نوکری که به دلش داغ زیارت ماندو
ناامید از همه وازهمه جاگفت: حسین


نوکری که به غم عشق توبیمار شدو
بین آن روضه به امیدشفاگفت: حسین
نوکری که وسط هروله هاگفت:حسین


و همان کس که دگر بار سفر را بسته
باتعجب پدرش گفت:کجا گفت: حسین


صحن سقا، حرم عشق، دم شش گوشه
زیر آن قبه ودر شور و نوا گفت: حسین


وهمان کس که کنارحرمت جان دادو
وهمان تک نفس خاتمه راگفت: حسین


درشب اول قبرش که رسید اربابش
نوکرایستادوبه اوگفت شما!گفت:حسین…

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




مولای ما نمونهء دیگر نداشته است
اعجاز خلقت است و برابر نداشته است
وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته است

دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینه ای برای پیمبر نداشته است

سوگند می خورم که نبی، شهر علم بود
شهری که جز علی در دیگر نداشته است

طوری ز چارچوب در قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است

یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرِِییل واژهء بهتر نداشته است

چون روز روشن است که در جهل گمشده است
هر کس که ختم نادعلی بر نداشته است

این شعر استعاره ندارد برای او
تقصیر من که نیست برابر نداشته است

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




یا امام رضا،…

در حیرَتم ز پنجره فولاد مشهدت

هم مُرده زنده میکند ، هم زنده می کُشد…

سلام بر امام خوبیها….

پی نوشت،:

شکر لله همه را دلبر و دلداری تو
در مدار ازلی نقطه پرگاری تو

با غریبیت به غربت زدگان یاری تو
روز محشر چقدر بچه محل داری تو

شبنمی در حرمت طعنه به دریا زده است
هر که آمد حرمت قید دو دنیا زده است

دو سه تا قفل به آن پنجره عیسی زده است
گنبدت دید که خورشید کمی جا زده است

من ندیدم کسی از پیش شما طرد شده
از سر لطف تو خورشید خودش زرد شده


موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




سجده بر خاك حسين سجده ى اعلاى خداست
چون كه خاك حرمش خاك كف پاى خداست

هركه مجنون حسين است خوشا بر حالش
چون كه ليلاى دلش ليلى ليلاى خداست

نوكرش روز جزا غصه ندارد زيرا
مورد مرحمت از جانب زهراى خداست

نه منا و عرفات و نه زمين كعبه
كه فقط كرب وبلا عرش معلى خداست

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




پسری مانده به خاک و پدری می نگرد
مانده حیران که چگونه بدنش را ببرد


چون که این چاک ترین جسم میان شهداست
مدد از کل جوانان بنی هاشم خواست


خوب شد بار دگر بوسه بر آن لب نگذاشت
ور نه می مرد از آن بوسه….که زینب نگذاشت

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت





ﻣﮑﺎﺷﻔﻪ ﯼ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ (ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻬﺎﺀﺍﻟﺪﯾﻨـﯽ )

ﯾــﮏ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺍﯾﺎﻡ ﻣﺤـﺮﻡ ﺑﻪ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻬﺎﺀﺍﻟﺪﯾﻨـﯽ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺑــﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺍﻗﻌــﻪ ﯼ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﮑﺎﺷﻔﻪ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻟﺤﻈﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻧﻤﺎﯾﺎﻧــﺪﻩ ﺷﻮﺩ !
ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﯿــﺪ ﻭ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺑﻬﺎﺀ ﺍﻟﺪﯾﻨــﯽ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻭﺿــﻮ ﻭ ﻧﯿﺎﯾﺶ ﻣﺨﺘﺼــﺮﯼ ﺑﻪ ﮐﻨﺠﯽ ﺭﻓﺘــﻦ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻗﺒﻠﻪ ﺧﯿــﺮﻩ ﻣﺎﻧﺪﻧــﺪ.
ﺍﺯ ﻗﺒﻞ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻧﯿــﺰ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧــﺪ ﮐﻪ ﺗﺤﺖ ﻫﯿﭻ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘــﻪ ﺑﺎﺷﻨــﺪ.
ﻫﻤﺴﺮ ﯾﺎ ﻓﺮﺯﻧــﺪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﻃﻼﻉ ﺩﺍﺷﺘـﻪ ﻣﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺳﺮ ﻣﯿﺰﺩﻧــﺪ ﻭ ﻧﻘﻞ ﻣﯿﮑﻨﻨــﺪ ﮐﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﺑــﻪ ﻇﻬﺮ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﻣﯿﺸﺪ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﻠﺘﻬﺐ ﺗﺮ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺗــﺮ ﻣﯿﺸﺪ ، ﺗﺎ ﺍﯾﻨــﮑﻪ ﺻـﺪﺍﯼ ﺍﺫﺍﻥ ﺑﺮﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺮﺧﻮﺍﺳﺘﻨــﺪ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﻗﺎﻣـﻪ ﮐﺮﺩﻧــﺪ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﺎﻟﺖ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻗﺒﻠﻪ ﺭﻓﺘﻨـﺪ ﮔﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻪ ﭼﯿــﺰﯼ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻣﯿﺸﻨﻮﻧــﺪ .
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺁﻣﺪﯾــﻢ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﭘــﺮ ﺍﺯ ﺍﺷﮏ ﺑــﻮﺩ ﻭ ﮔﺮﯾﺎﻥ ﺗﺎ ﺍﯾﻨــﮑﻪ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﺮﯾــﻪ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻕ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺮﺧﻮﺍﺳﺖ ﮔﺎﻫﺎ ﺻﺪﺍﻫﺎﯼ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﻢ ﻭ ﮔﺎﻫﺎ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﯿﺸﺪ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﮔﺎﻩ ﻧﻌــﺮﻩ ﺍﯼ ﮐﺸﯿﺪﻧــﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﺭﻓﺘﻨــﺪ.
ﺑﻪ ﺻــﺪﺍﯼ ﻧﻌﺮﻩ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﻭ ﺳﻌﯽ ﺩﺭ ﺑﻬﻮﺵ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﮐﺮﺩﯾﻢ
ﺍﻣﺎ ﺗﺎ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﻣﯽ ﺁﻣﺪﻧــﺪ ﺑﻘﺪﺭﯼ ﻣﯽ ﮔﺮﯾﺴﺘﻨــﺪ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻧﻌﺮﻩ ﻭ ﺑﯿﻬﻮﺷﯽ ﺗﺎ 5 ﺑﺎﺭ ﺍﯾــﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﺪ.
ﺑﺎﺭ ﺷﺸﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻬﻮﺵ ﺁﻣﺪﻧــﺪ ﻓﻘﻂ ﻣﯽ ﮔﺮﯾﺴﺘﻦ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺗﺎ ﺷﺐ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﯾﺎﺭﺍﯼ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﻧﺒﻮﺩﻧــﺪ.
ﺷﺐ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﻋﺸﺎﺀ ﮔﺮﯾــﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻗﻄﻊ ﺷﺪ ﻭﻟﯿﮑﻦ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯿﺰﺩﻧــﺪ. ﯾــﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﯾﮑﺎﻥ ﺳﻌﯽ ﺩﺭ ﺗﮑﻠﻢ ﮐﺮﺩﻧـﺪ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻧــﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﮐﺪﺍﻡ ﺻﺤﻨــﻪ ﮐﺮﺑـﻼ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﺮﺁﺷﻔﺘﻨــﺪ.
ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺑﻬﺎﺀ ﺍﻟﺪﯾﻨـﯽ ﻣﺠﺪﺩﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧــﺪ

ﻭ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﻐﺾ ﮔﻠﻮ ﻓﻘﻂ ﮔﻔﺘﻨــﺪ:

ﭼﺸﻤـﺎﻥ ﻋﺒــﺎﺱ ، ﻭﻗﺘــﯽ ﮐﻪ ﻣﺸﮏ ﭘــﺎﺭﻩ ﺷﺪ.

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




مشهدی یا کربلایی، دل به فکر دانه است
تو کبوتر باش، رزقت پیش صاحب خانه است

این که مصباح الهدی وآن یکی شمس الشموس
دل یکی داریم، اما در دو جا پروانه است

کربلا با تربتش عمری است که دارالشفاست
مشهد اما نسخه اش با آب سقاخانه است

ضامن آهو حسین وکشته ی عطشان رضاست
هر کسی این را نمی فهمد بدان دیوانه است

از صفا تا مروه ی من راه مشهد-کربلاست
آهویی هستم که یک عمراست بی کاشانه است

مست مشهد بود دل، در کربلا شد مست تر
چون شرابی کهنه تر این بار در پیمانه است

دل جواز کربلا را آخر از مشهد گرفت
سفره ی شاه خراسان این چنین شاهانه است

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




آقا نکند حنای من بی رنگ است
والله دلم برای صحنت تنگ است

ای دست دهنده ی خدا روی زمین
امضای برات کربلایم لنگ است…
اربابم

اﺯ ﻧﻮﻛَﺮﻱِ ﺩَﺭﺕ ﻣَﺮا ﺳﻴﺮ ﻣَﻜُﻦ
ﺟُﺰ ﺩَﺭﮔﻪِ ﺧﻮﺩ ﺟﺎﻱ ﺩِﮔﺮ ﭘﻴﺮ ﻣَﻜُﻦ

مَن ﻣُﻨﺘﻆﺮ ﺗﻮاﻡ ﺷَﺐ اﻭّﻝ ﻗَﺒﺮ
ﺳﻮﮔَﻨﺪ ﺑﻪ حَقِّ ﻣﺎﺩَﺭﺕ ﺩﻳﺮ ﻣَﻜُﻦ

السلام عليك یا اباعبدالله(ع)

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




به روی دستشان نور خدا بود و نفهمیدند

تمام حرمت شمس الضحی بود و نفهمیدند

 

نفهمیدند محبوب خدا بر نیزه می خواند

تمام ربّنا بر نیزه ها بود و نفهمیدند

 

شکوه آیه ها در نای سرها بود و می جوشید

خدا در رازهای کربلا بود و نفهمیدند

 

شبی در آسمان شرکشان خورشید جاری شد

سلام “مطلع الفجر” بقا بود و نفهمیدند

 

خدا صد جلوه در دشت بلا خود را نشان می داد

صفای کعبه در شور منا بود و نفهمیدند

 

شکوه عرش اعلی، کربلا بود و ندانستند

تمام اسم اعظم نینوا بود و نفهمیدند

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




کاروان ها یک به یک رفتند سوی کربلا
دیدی آخر ماند بر دل آروزی کربلا


همچو بیداران بیدل در میان خاک و خون
کی شود جانم بگیرد رنگ و بوی کربلا


حاضرم بود و نبودم را بگیری در عوض
یک دو جرعه می بنوشم از سبوی کربلا


باز من شب های جمعه قبله را گم میکنم
باز میخوانم نمازم را به سوی کربلا


هم صفا و هم منا در آروزی تربتش
کعبه گیرد آبرو از آبروی کربلا

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




گفتم:خسته ام…

گفتي:"لا تقنطوا من رحمة الله"يعني:"از رحمت خدانااميد

نشويد."(زمر/53)

گفتم:هيچ كس نميداند در دلم چه ميگذرد…

گفتي:"ان الله يحول بين المرء وقلبه"يعني:"خداحائل است

بين انسان وقلبش."(انفال/24)

گفتم به غيراز تو(خدا)كسي راندارم…

گفتي:"نحن اقرب اليه الوريد"يعني:"ما از رگ گردن به

انسان نزديك تريم."(ق/16)

گفتم ولي انگار اصلا مرافراموش كردي…

گفتي:"فاذكروني اذكركم"يعني:"مراياد كنيد تا ياد شما باشم”

(بقره/152)

گفتم:"تاكي بايد صبر كرد؟

گفتي:"و مايدريك لعل الساعه تكون قريبا"يعني:"توچه

ميداني؟شايد مؤعدش نزديك باشد"(احزاب/63)

گفتم:توبزرگ هستي…ونزديكي كه ميگويي براي من خيلي

دور است…تا آن موقع چه كنم؟

گفتي:"و اتبع ما يوحي اليك واصبر حتي يحكم الله"يعني:”

كارهايي كه گفتم انجام بده تا خدا خودش حكم كند”

(يونس/109)

گفتم:"خيلي خونسردي!تو خدايي وبزرگ…من بنده هستم و

ظرف صبرم كوچك…يه اشاره كني تمومه…

گفتي:"عسي ان تحبوا شيئا وهو شر لكم.” يعني:"شايد

چيزي كه دوست داري به صلاحت نباشد"(بقره/216)

گفتم: انا عبدك الضعيف…اصلاچطور دلت مياد؟

گفتي:"ان الله بالانسان رئوف رحيم"يعني:"خدا نسبت به

همه مهربان است"(بقره/143)

گفتم: دلم گرفته…

گفتي:"بفضل الله وبرحمة فبذلك فيفرحوا"يعني:"(مردم

به چه دل خوش كرده اند؟)بايد به فضل و رحمت خدا شاد

باشند(يونس/58)

گفتم:"اصلا بيخيال..!توكلت علي الله…

گفتي:"ان الله يحب المتوكلين."يعني:"خداكساني را كه توكل

ميكنند دوست دارد"(آل عمران/159)

گفتم:"خيلي مخلصيم!

ولي اين بار گويا گفتي:"حواست را خوب جمع كن…يادت

باشد:ومن الناس من يعبد الله علي فان اصابه خير اطمان به

و ان اصابته فتنه انفلب علي وجه خسرالدنيا والاخره”

يعني:"بعضي از مردم خدا را فقط به زبان عبادت ميكنند

اگر خيري به آنهابرسد آرامش پيدا ميكنند واگر بلايي

برسرشان بيايد تا امتحان شوند روي گردان ميشوند

خودشان دردنيا و آخرت ضررميكنند” (حج/11)

گفتم چقدر احساس تنهايي ميكنم..

گفتي :"فاني قريب"يعني:"من كه نزديك هستم"(بقره/186)

گفتم:توهميشه نزديكي..من دورم..كاش ميشد نزديك شوم..

گفتي:"واذكر ربك في نفسك تضرعا وخيفه ودون الجهر من

القول بالغدو والاصال"يعني:"هرصبح وعصرپروردگارت

راپيش خودت به خوف وتضرع وباصداي آهسته يادكن”

(اعراف/205)

كفتم:اين هم توفيق ميخواهد…گفتي:"الا تحبون ان يغفرالله

لكم"يعني:"دوست نداريد خداشما راببخشد؟!"(نور/22)

گفتم :معلومه كه ميخوام منوببخشي…گفتي:"واستغفروا

ربكم ثم توبوا اليه” يعني:"پس از خدا بخواهيد تا شمارا

ببخشد وسپس توبه كنيد"(هود/90)

گفتم:بااين همه گناه..آخه چيكارميتونم بكنم؟؟؟

گفتي:"الا يعلموا ان الله هويقبل التوبه عن عباده"يعني:”

مگرنميدانيد خداست كه توبه را از بندگانش قبول ميكند؟”

(توبه/104)

گفتم:ديگر روي توبه ندارم…

گفتي:"الله العزيز العليم غافر الذنب و قابل التوب” يعني:"(

ولي)خداعزيزوداناست.او آمرزنده ي گناهان وپذيرنده ي

توبه است."(غافر/2و3)

گفتم:با اين همه گناه براي كدام گناهم توبه كنم؟

گفتي:"ان الله يغفر الذنوب جميعا"يعني:"خداهمه ي گناهان

را ميبخشد."(زمر/53)

گفتم:يعني بازهم بيايم مرا ميبخشي؟

گفتي:"ومن يغفرالذنوب الا الله"يعني:به جز خداكيست كه

گناهان راببخشد؟"(آل عمران/135)

گفتم نمي دانم چراهميشه دربرابراين كلامت كم مي آورم…

مرا آتش ميزند…ذوب ميشوم…عاشق ميشوم…توبه ميكنم..

ياغافرالذنب…اغفر ذنوبي جميعا…

گفتي:” ان الله يحب التوابين ويحب المتطهرين"يعني:”

خدا هم توبه كنندگان و هم كساني راكه پاك هستند دوست

دارد."(بقره/222)

نا خواسته گفتم: الهي وربي من لي غيرك..

گفتي:"اليس الله بكاف عبده؟"يعني:"آيا خدا براي بنده ي

خويش كافي نيست؟"(زمر/36)

گفتم در برابر اين همه مهرباني چه كاري ميتوانم انجام

دهم؟

گفتي:"يا ايها الذين آمنو اذكروا الله ذكرا كثيرا وسبوه بكره

واصيلا هو الذي يصلي عليكم وملائكته ليخرجكم من

الظلمت الي نور وكان بالمومنين رحيما"يعني:"اي مومنان!

خدارا بسيار ياد كنيد و او را صبح وشب تسبيح گوييد. او

كسي ست كه خودش و فرشته هايش بر شما درود ورحمت

مي فرستد تا شما را از تاريكي به سوي روشنايي بيرون

بياورند.خداوند نسبت به مؤمنان مهربان است”

(احزاب/42و43)

موضوعات: قرآن کریم  لینک ثابت




ﺧﺪﺍﯾﺎ
ﻣﺮﺍ ﺑﺒﺨﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻟﺬﺗﺶ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻣﺎ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺘﺶ
ﻣﺎﻧﺪﻩ …
ﺧﺪﺍﯾﺎ
ﻫﺮ ﮔﺮﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺷﺎﻧﺲ ﻧﺴﺒﺖ ﺩﺍﺩﻡ .
ﻫﺮ ﮔﺮﻩ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﮐﻮﺭ ﺷﺪ ﻣﻘﺼﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ !!
ﮐﻤﮑﻢ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﺗﻮ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﻨﯽ ﻧﻪ ﺭﻭﺑﺮﻭﯼ ﻣﻦ ..
ﺧﺪﺍﯾﺎ
ﺣﮑﻤﺖ ﻭ ﻗﺴﻤﺖ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﺎﻧﮑﻪ ﺩﺭﮐﺶ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﮐﻦ !
ﺧﺪﺍﯾﺎ
ﻫﯿﭻ ﺷﺒﺎﻫﺘﯽ ﺑﻪ ﯾﻮﺳﻒ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻧﻪ ﺭﺳﻮﻟﻢ ﻧﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﻢ ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼﮐﺴﯽ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﭼﺎﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﻡ؛
ﮐﺎﺭﻭﺍﻧﯽ ﺑﻔﺮﺳﺖ!

موضوعات: مناجات  لینک ثابت




« فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان اين گونه مي گفت : مي آيد ، من تنها گوشي هستم كه غصه هايش را مي شنود و يگانه قلبي ام كه دردهايش را در خود نگه مي دارد و سر انجام گنجشك روي شاخه اي از درخت دنيا نشست .

فرشتگان چشم به لبهايش دوختند ، گنجشك هيچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از انچه سنگيني سينه توست . گنجشك گفت لانه كوچكي داشتم ، آرامگاه خستگيهايم بود و سرپناه بي كسي ام . تو همان را هم از من گرفتي . اين توفان بي موقع چه بود ؟ چه مي خواستي از لانه محقرم كجاي دنيا را گرفته بود ؟

و سنگيني بغض راه بر كلامش بست . سكوتي در عرش طنين انداز شد . فرشتگان همه سر به زير انداختند . خدا گفت : ماري در راه لانه ات بود . خواب بودي . باد را گفتم تا لانه ات را واژگون كند . آنگاه تو از كمين مار پر گشودي . گنجشك خيره در خدايي خدا مانده بود . سپس خدا گفت : چه بسيار بلاها كه به واسطه محبتم از تو دور كردم و تو ندانسته به دشمني ام بر خاستي اشك در ديدگان گنجشك نشسته بود . ناگاه چيزي در درونش فرو ريخت . هاي هاي گريه هايش ملكوت خدا را پر كرد »

موضوعات: حکایات جالب و شنیدنی  لینک ثابت