✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
تصاویر متحرک ولادت حضرت معصومه و روز دختر


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



۲ جمله از مرحوم حضرت آیت الله محمّدتقی بهجت :

اگر کسی أهلیّت داشته باشد
یعنی طالب معرفت باشد و در طلب ، جدیّت و خلوص داشته باشد ، در و دیوار به اذن الله معلّمش خواهند بود!

تمام نقص بشر ،
در اثر پیروی نفس و دوری از تعالیم و متابعت انبیاء (علیهم السلام) است.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

آفت اول :
اگر مبتلا به شهوت شدى

 راه حل :
در نمازت تجديد نظر كن
حتما دچار سهل انگارى
در نماز شده اى

به دليل آيه

(فخلف من بعدهم خلف
اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات…
سوره مریم،آیه 59،ص309).

آفت دوم:
اگر احساس بدبختى
وعدم توفيق كردى

 راه حل :
در رابطه با مادرت
تجديد نظر كن

به دليل آيه
(وبرا بوالدتى ولم يجعلنى جبارا شقيا…سوره مریم،آیه 32، ص307).

آفت سوم:
اگر احساس تنگى
وسخت شدن زندگى كردى

 راه حل :
رابطه ات را با قرآن درست كن

به دليل -آيه

(ومن اعرض عن ذكرى فان له معيشة ضنكا…سوره طه آیه 124، ص320).

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




الهی…!
نسیمی دمید،از باغ دوستی،دل را فدا کردیم.
بویی یافتیم از خزانه ی دوستی،به پادشاهی،بر سر عالم ندا کردیم،
برقی تافت از مشرق حقیقت،آب و گل کم انگاشتیم،و دو گیتی بگذاشتیم.
یک نظر کردی،در آن نظر،بسوختیم و بگداختیم.
بیفزای نظری و این سوخته را مرهم ساز و غرق شده را دریاب که:
مٍی زده را هم به مٍی دارو و مرهم بود…!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




رجبعلی خیاط

اگر طالب زرق و برق دنيا هستي ،

آن را دير يا زودبه دست مي آوري ،

ولي چيزي در آن نيست .

اما اگر بخواهي وجود حق تعالي ترا صدا كند

و دستت را بگيرد

مقداري معرفت پيدا كن

و با او معامله كن.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خدایا…
قصه وکالت را زياد شنيده ام
اما قصه وکیلی چون تو را نه …
تو که وکیل باشی همه حق ها گرفتنی است
پرونده ای که تو وکیلش باشی قصه اش ستودنی است
از روزی که ایمان آوردم، تو وکیل منی و تنها پناهم
و تو در این عشق بازی، پرده از رازی بزرگ برداشتی، رازی که اسمش را می دانستم اما رسمش را …

رازی بنام “توکل” …
“توکل” قصه ای است که از روز ازل برایمان خواندی و گفتی در هر تاریکی و پیچ و خم دنیا و حتی در تمام لحظات روشنایی،
دستانت در دست من است …
بنده من، نگران نباش و به من اعتماد کن…
“توکل” …
و فهمیدم :
“حسبنا الله ونعم الوکیل”

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




الهی، در زندگیم با من باش. حتی در مکثِ نفس هایم.

الهی، مرا به حال خود وا مگذار. بگذار که با تو باشم و تو در من و بر من باشی
که زندگی با تو، سراسر عشق و اسرار است.
به دعایم گوش کن،
حتی وقتی زبان من خاموش میشود ، دعای خاموشی مرا تو بشنو
ای مهربان ترین مهربانان……….

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

امام علی «علیه السلام» فرمودند :

أدیَنُ الناسِ مَن لم تُفسِدِ الشَهوَةُ دِینَهُ

دین دارترین مردم، کسی است که شهوت، دینش را تباه نکند .

غرر الحکم ،ح 1405

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ذهن شما هر آنچه به آن می اندیشید را بصورت فر کانس یا انرژی به محیط میفرستد
و این انرژی تمام انرژی های مشابه را جذب میکند و طبق قانون بقای انرژی به سمت منبع انرژی که خود شما هستید باز خواهد گشت …. حال این سوال پیش میآید که
پس چرا دچار بیماری،فقر ، مشکل و ….. میشویم ؟؟؟
…… پاسخ این است که :
گفتیم ذهن هرآنچه به آن بیندیشید را
بصورت انرژی به طبیعت ارسال میکند

ولی کاری ندارد شما آنچه به آن فکر میکنید را دوست دارید یا نه ….
وقتی شما به این فکر میکنید که من دوست ندارم بیمار باشم ،
ذهن فقط میفهمد که شما درحال اندیشیدن به بیماری هستید
و انرژی ناشی از بیماری را به طبیعت ارسال میکند ….
……..
وقتی می اندیشید من دوست ندارم فقیر باشم هم همینطور ….
…………پس چه کنیم ؟؟؟؟ باید همواره مثبت بیندیشید
به جای اینکه بگویید :
من نمیخواهم بیمار باشم بگویید و بیندیشید که:
خدایا شکرت که
من هر لحظه به قدرت تو سالم و سالم تر میشوم.
یا بجای اینکه من دوست ندارم فقیر و محتاج شوم
بگویید :
خدایا شکرت که ذخایر ثروت الهی به سوی من در حرکت هستند.خداوندا شکرت که همیشه پول کافی برای زندگی بهتر به من میرسانی.
بجای
من نمیخوام بدبخت باشم ،
بگویید :
خدایا شکرت که در همین لحظه زندگی مرا طوری داری هماهنگ میکنی که
من هر لحظه نسبت به قبل خوشبختی را بیشتر درک میکنم.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




مرحوم حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی :

یک وقت پیش خودم فکر کردم

من که از قارون بدتر نیستم

ما هیچ کدام از قارون بدتر نیستیم

خداوند به موسی فرمود:

  اگر او به من رو کرده بود

  من از او می گذشتم

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





 مرحوم حاج محمّد اسماعیل دولابی:

  الحمدلله خداوند به ما لطف دارد و در ما دارد کار می کند.
  خدای ما همه وقت کار می کند.
 دستش توی کار است.

  اگر دیدی روزگار خوبی یا سرگذشت خوبی نداری ، حالت عبادت نداری ، نگران نباش.

  انسان درست نمی تواند ببیند و گاهی عوضی می بیند.
  می گوید از بچگی وضعم بد بود.
 بدشانس بودم.

 بگو خدایا تو بلدی ، دست تو در آب و گل است ، وضع مرا عوض کن.
  خدا از کار نیفتاده است ؛ می تواند.
  ان شاءالله در هیچ کدام از شما شک نباشد.
 در خانه خدا قرص و محکم باشید.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




پیش از اینها فكر می كردم خدا
خانه ای دارد كنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج وبلور
بر سر تختی نشسته با غرور

ماه برق كوچكی از تاج او
هر ستاره، پولكی از تاج او

اطلس پیراهن او، آسمان
نقش روی دامن او، كهكشان

رعد وبرق شب، طنین خنده اش
سیل وطوفان، نعره توفنده اش

دكمه ی پیراهن او، آفتا ب
برق تیغ خنجر او ماهتاب

هیچ كس از جای او آگاه نیست
هیچ كس را در حضورش راه نیست

پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود

آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان،دور از زمین

بود، اما در میان ما نبود
مهربان وساده و زیبا نبود

در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت

هر چه می پرسیدم، ازخود، ازخدا
از زمین، از آسمان، از ابرها

زود می گفتند : این كار خداست
پرس وجو از كار او كاری خداست

هرچه می پرسی، جوابش آتش است
آب اگر خوردی، عذابش آتش است

تا ببندی چشم، كورت می كند
تا شدی نزدیك، دورت می كند

كج گشودی دست، سنگت می كند
كج نهادی پای، لنگت می كند

با همین قصه، دلم مشغول بود
خوابهایم، خواب دیو وغول بود

خواب می دیدم كه غرق آتشم
در دهان اژدهای سركشم

در دهان اژدهای خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین

محو می شد نعره هایم، بی صدا
در طنین خنده ی خشم خدا …

نیت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه می كردم، همه از ترس بود
مثل از بر كردن یك درس بود

مثل تمرین حساب وهندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه

تلخ، مثل خنده ای بی حوصله
سخت، مثل حل صدها مسئله

مثل تكلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود

تا كه یك شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یك سفر

در میان راه، در یك روستا
خانه ای دیدم، خوب وآشنا

زود پرسیدم : پدر، اینجا كجاست ؟
گفت، اینجا خانه ی خوب خداست!

گفت : اینجا می شود یك لحضه ماند
گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند

با وضویی، دست و رویی تازه كرد
با دل خود، گفتگویی تازه كرد

گفتمش، پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست ؟ اینجا، در زمین ؟

گفت : آری، خانه او بی ریاست
فرشهایش از گلیم و بوریاست

مهربان وساده و بی كینه است
مثل نوری در دل آیینه است

عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی

خشم، نامی از نشانی های اوست
حالتی از مهربانی های اوست

قهر او از آشتی، شیرین تر است
مثل قهر مهربان مادر است

دوستی را دوست، معنی می دهد
قهر هم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌با دوست معنی می دهد

هیچ كس با دشمن خود، قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی است…

تازه فهمیدم خدایم، این خداست
این خدای مهربان وآشناست

دوستی، از من به من نزدیك تر
از رگ گردن به من نزدیك تر

آن خدای پیش از این را باد برد
نام او را هم دلم از یاد برد

آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی، نقش روی آب بود

می توانم بعد از این، با این خدا
دوست باشم، دوست، پاك وبی ریا

می توان با این خدا پرواز كرد
سفره ی دل را برایش باز كرد

می توان درباره ی گل حرف زد
صاف وساده، مثل بلبل حرف زد

چكه چكه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صد هزاران راز گفت

می توان با او صمیمی حرف زد
مثل یاران قدیمی حرف زد

می توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سكوت آواز خواند

می توان مثل علفها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد

می توان درباره ی هر چیز گفت
می توان شعری خیال انگیز گفت

مثل این شعر روان وآشنا :

پیش از اینها فكر می كردم خدا

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

آیت‌الله‌ العظمی بهجت رحمة الله علیه:

بابا با خدا بساز کار را درست می‌کند. چرا در خلوت و جلوت (آشکارا) دلت هر چه می‌خواهد می‌کنی. مگر [خدا]

نمی‌فرماید:
《مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا‏.》

به‌سوی محبوب، ص۱۰۲

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




آیت الله خوشوقت

آدم که عصبانی می شود نه خدا سرش میشود، نه دین و نه عقل؛ هر کاری که دلش بخواهد می کند.

بعد که عقلش سر جایش آمد پشیمان می شود.در حالت غضب نه باید حرف زد و نه باید کاری کرد.

چون حرف بزنیم گناه می کنیم و اگر کاری هم بکنیم گناه می‌شود. وقتی غضب از بین رفت آن وقت آدم باید آرام حرفش را بزند.

در حال غضب هیچ کاری نباید کرد. چون غضب پرده ضخیمی مقابل عقل و دین و خداست. آدم در آن حال نمی فهمد که خدا چه گفته است، عقل چه گفته است؛ آن چیزی که می خواهد را می گوید، آن هم دیگر پدرِ آن ذخائر معنوی را در می آورد!

لذا در حال غضب فقط سکوت توصیه شده است؛ هیچ حرفی هم نباید بزنیم، محلی هم که در آنجا عصبانی شده ایم را ترک کنیم؛ آرام که گرفتیم بعد بیاییم و حرف بزنیم.

ولی در آن حالِ غضب اگر یکی به دو کردیم، حتماً در آن گناه خواهد بود : فحش، بی حرمتی، تهمت و… در آن است. آدم تا خلاص نشود و راحت نشود، رها نمی کند! هر چیز از دستش بر بیاید! تیر، تفنگ، چوب، سنگ، همه را در آن جا مصرف می کند. غضب این طور است، جلوی عقل و دین را می گیرد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




آیت الله مجتهدی تهرانی

 

گناه، انسان را سنگین می کند. رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) در خطبه ی شعبانیه می فرماید: “گناهان، پشت شما را سنگین کرده است” ماه رمضان روزه بگیرید و عبادت کنید تا از این سنگینی بیرون بیایید.

دیدید بعضی ها می خواهند دو رکعت نماز صبح بخوانند، انگار یک کوه، پشت آنها افتاده، هر چه آنها را صدا می کنید، مثل اینکه بختک روی آنها افتاده است. اینها همه بر اثر گناهان زیاد است.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

عبدالواحد رازی گوید : سالی با جماعتی به سفر دریا شدیم . چون به میان دریا رسیدیم ، بادی بر آمد و کشتی را به جزیره ای انداخت . در آن جزیره غلامی سیاه دیدم نشسته بود و صنمی در پیش داشت ، منحوتی را معبود ساخته و معبود را ضایع گذاشته ؛ گفتم : ای غلام ! این را معبودی نشاید . گفت : پس معبود کدام است ؟ گفتم : خدای آسمان و زمین و عرش و کرسی . گفت : آخر این معبود را نامی بود ؟

گفتم : هو الله الذی لا اله الا هو الملک القدوس السلام المؤمنین المهیمن العزیز الجبار المتکبر ؛ من این آیت می خواندم و غلام می گریست . آنگه اسلام بر وی عرضه کردم . قبول کرد و با ما در کشتی نشست و همه روز به عبادت مشغول بود . چون شب در آمد ، و ما هر یک از ادای فرایض فارغ شدیم و روی به خابگاه آوردیم غلام به تعجب بر ما نگاه کرد و گفت : ای قوم ! مگر خدای شما خسبید ؟ گفتم : کلا و حاشا، لا تاءخذه سنة و لا نوم ؛

گفت : بئس العبید اءنتم تنامون و مولیکم لا ینام . ف . ین اءنتم من خدمة مولیکم . . انصاف بده کی روا باشد که خواجه بیدار باشد و بنده در خواب ؟ ! همه شب در تضرع و زاری بود . چون صبح صادق سر از دریچه مشرق بر آورد حال بر غلام بگردید ، در تاءی مرگ افتاد ، در زعر و النازعات گرفتار شد .

زورق حیاتش در غرقاب : قل یتوفیکم ملک الموت ؛ غرق شد و جان عزیز به حق تسلیم . به کار وی قیام کردم . شبانه وی را در خواب دیدم در بهشت که در کوشکی از یاقوت سرخ بر تختی از زمرد سبز نشسته و هزار ملایک در پیش وی صف زده و روی سیاه غلام چون ماه شب چهارده شده به من نگریست . در وی نگاه کردم ، این آیت می خواند : و الملائکة خلون علیهم من کل باب سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




مهربان خدایم

وقتی دلم ناآرام هست، می‌دانم جایی از زندگی فراموشت کرده‌ام..

 نیازمندم به تو
به نگاهت
به توجهت
به مهربانیت
من جز تو کسی را ندارم…
جز تو هیچ کسی و هیچ چیزی آرامم نمی‌کند…

 یا رفیقَ مَن لا رفیقَ لَه

تویی که هر وقت می‌خوانمت اجابتم می‌کنی…
پناهم باش،
پناه دلی که جز تو کسی ندارد…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




چون نور که از شمس جدا هست و جدا نیست…
عالم همه آیات خدا هست و خدا نیست…


در آیینه بینی تو اگر صورت خود را…
ان صورت آیینه شما هست و شما نیست…


عالم همه جا جلوه گه شاهد غیبیست…
او را نتوان گفت کجا هست و کجا نیست…

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




بزرگترين روز زندگي ………….

زماني فرا مي رسد كه در خود چيزي براي دور ريختن نيابي
و خالي خالي باشي.

در اين فضاي كاملا خالي، خودآگاهي نابت را خواهي يافت.


 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




گاندی معتقد بود . . ،
من نباید چیزی باشم که تو می‌خواهی
منی که من از خود ساخته‌ام، آمال من است و
توئی که تو از من می سازی آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند. و بدان لیاقت انسان‌ها کیفیت زندگی را تعیین می‌کند، نه آرزوهایشان.
این جهان مملو از انسان‌هائیست که هر لحظه مالک
احساسی جدید هستند .
پس من متعهد نیستم چیزی باشم که تو میخواهی.
میتوانی دوستم داشته باشی، همین گونه که هستم
و من هم.
می‌توانی از من متنفر باشی بی‌هیچ دلیلی و من هم.
تو نمی‌توانی برایم به قضاوت بنشینی و حکمی
‌صادر کنی و من هم.
من قابل ستایشم و تو هم.
یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد ،
به خاطر بیاوری که آن‌هایی که هر روز می‌بینی
و با ایشان مراوده می‌کنی ،همه انسان هستند و دارای خصوصیات یک انسان، با نقابی متفاوت،
اما همگی جایزالخطا. روزی می توانی نامت را انسانی باهوش بگذاری که بتوانی انسان‌ها را از پشت نقاب‌های متفاوتشان بشناسی

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





تا مقصد چقدر راه است ؟
تاجری در روستایی، مقدار زیادی محصول کشاورزی خرید و می‌خواست آنها را با ماشین به انبار منتقل کند.
در راه از پسری پرسید:
«تا جاده چقدر راه است؟»
پسر جواب داد:
«اگر آرام بروید حدود ده دقیقه.
اما اگر با سرعت بروید نیم ساعت و یا شاید بیشتر!»
تاجر از این تضاد در جواب پسر ناراحت شد و به او بد و بیراه گفت و به سرعت خودرو را به جلو راند.
اما پنجاه متر بیشتر نرفته بود که چرخ ماشین به سنگی برخورد کرد و با تکان خوردن ماشین، همه محصول‌ها به زمین ریخت. تاجر وقت زیادی برای جمع کردن محصول ریخته شده صرف کرد و هنگامی که خسته و کوفته به سمت خودرواش بر می‌گشت یاد حرف‌های پسر افتاد…
شاید گاهی باید آرام تر قدم برداریم تا به مقصد برسیم.
“برای كسی كه آهسته و پيوسته راه می‌رود، هيچ راهی دور نیست

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




شخصی تلاش پروانه برای بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله را تماشا می کرد.
ناگهان تقلای پروانه متوقف شد و به نظر رسید که خسته شده و دیگر نمی تواند به تلاشش ادامه دهد. آن شخص مصمم شد به پروانه کمک کند و با برش قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد.
پروانه به راحتی از پیله خارج شد اما جثه اش ضعیف و بال هایش چروکیده بودند. آن شخص به تماشای پروانه ادامه داد. او انتظار داشت پر پروانه گسترده و مستحکم شود و از جثه او محافظت کند اما چنین نشد.
در واقع پروانه ناچار شد همه عمر را روی زمین بخزد و هرگز نتوانست با بال هایش پرواز کند.
آن شخص مهربان نفهمید که محدودیت پیله و تقلا برای خارج شدن از سوراخ ریز آن را خدا برای پروانه قرار داده بود تا به آن وسیله مایعی از بدنش ترشح شود و پس از خروج از پیله به او امکان پرواز دهد.
نتیجه ی اخلاقی :
گاهی اوقات در زندگی فقط به تقلا نیاز داریم.
اگر خداوند مقرر می کرد بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج می شدیم. به اندازه کافی قوی نمی شدیم و هر گز نمی توانستیم پرواز کنیم.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




روزی ﺍﻧﻮﺷﯿﺮﻭﺍﻥ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺟﻤﻠﻪ ﺣﮑﯿﻤﺎنه ﺍﯼ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﻭﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺳﮑﻪ ﻃﻼ ﺑﺪﻫﻨﺪ.
ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺰﺭﻋﻪﺍﯼ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺖ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻧﻮﺩ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﮐﻪ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺷﺘﻦ ﻧﻬﺎﻝ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﺍﺳﺖ.
شاه ﺟﻠﻮ ﺭﻓﺖ ﻭﺍﺯ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ ، ﻧﻬﺎﻝﺯﯾﺘﻮﻥ ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻝ ﻃﻮﻝ ﻣﯽ ﮐﺸﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺑﺎﺭﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﻭﺛﻤﺮ ﺩﻫﺪ، ﺗﻮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻝ ﺑﺎ ﭼﻪﺍﻣﯿﺪﯼ ﻧﻬﺎﻝ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﻣﯽ ﮐﺎﺭﯼ؟
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼﺯﺩ ﻭﮔﻔﺖ : ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﮐﺎﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﻣﺎﻣﯽ ﮐﺎﺭﯾﻢ ﺗﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ.
سلطان ﺍﺯ ﺟﻮﺍﺏ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺧﻮﺷﺶ ﺁﻣﺪﻭﮔﻔﺖ : ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺟﻮﺍﺑﺖ ﺣﮑﯿﻤﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩ ﻭﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺳﮑﻪ ﻃﻼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ.
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﺧﻨﺪﯾﺪ ، شاه ﮔﻔﺖ : ﭼﺮﺍ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯼ ؟
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺯﯾﺘﻮﻥ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻝ ﺛﻤﺮﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﻣﻦ ﺍﻻﻥ ﺛﻤﺮ ﺩﺍﺩ!!!!
باز ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺳﮑﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ . ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺧﻨﺪﯾﺪ ،ﺍﻧﻮ ﺷﯿﺮﻭﺍﻥ ﮔﻔﺖ : ﺍین باﺭ ﭼﺮﺍ ﺧﻨﺪﯾﺪﯼ؟
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺯﯾﺘﻮﻥ ﺳﺎﻟﯽ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺛﻤﺮ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﻣﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﻭﺑﺎﺭ ﺛﻤﺮ ﺩﺍﺩ !!!
مجددا ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺳﮑﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﻭﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ.
پرسیدند چرا با عجله میروید؟
گفت : نود سال زندگیِ با انگیزه و هدفمند، ازاو مردی ساخته که تمام سخنانش سنجیده وحکیمانه است ، پس لایق پاداش است.
اگر می ماندم خزانه ام را خالی میکرد …!!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




هیچگاه فراموش نکنیم که هیچکس بر دیگری برتری ندارد

مگر به “فهم و شعور
مگر به ” درک و ادب
آدمی فقط در یک صورت حق دارد به دیگران از بالا نگاه کند
و آن هنگامی است که بخواهد دست کسی را که بر زمین افتاده را بگیرد و او را بلند کند

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




عشق، زاده‌ی عمل است
اگر بدانی که کسی جز خودِ تو نمی‌تواند
تو را خوشبخت کند، و اگر بدانی که خوشبختی
نتیجه‌ی عشقی‌ست که در دلِ تو می‌جوشد
آنگاه به آفریننده‌ی عشق تبدیل خواهی شد؛
اربابِ عشق خواهی شد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




سوار تاکسی بین شهری شدم، مسیرم تهران بود. اصلا با راننده درباره مقدار کرایه صحبتی نکردم از بابت پول هم نگران نبودم اما وسط راه که بیابان بود، دست کردم تو جیب راست شلوارم ولی پول نبود…! جیب چپ نبود… جیب پیرهنم! نبود که نبود … گفتم حتما تو کیفمه! اما خبری از پول نبود… به راننده گفتم: اگر کسی رو سوار کردی و بعد از طی یک مسیری به شما گفت که پول همراهم نیست، چیکار میکردی ؟!! گفت: به قیافه اش نگاه می کنم!
گفتم : الان فرض کن من همان کسی باشم که این اتفاق براش افتاده…!!! یکدفعه کمی از سرعتش کم کرد و نگاهی از آینه به من انداخت و گفت : به قیافه ات نمیاد که آدم بدی باشی ، می رسونمت … .
خدای من! من مسیر زندگی ام رو با تو طی کردم به خیال اینکه توشه ای دارم اما الان هرچه نگاه می کنم ، می بینم هیچی ندارم، خالیه خالی ام … فقط یک آه و افسوس که مفت عمرم از دست رفت …
خدایا ما رو می رسونی؟؟؟ یا همین جا وسط این بیابان سردرگمی پیاده مون میکنی؟؟؟ الهی و ربی من لی غیرک …

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




مطالعه کن، وقتی که دیگران در خوابند.
تصمیم بگیر، وقتی که دیگران مُرَددند.
خود را آماده کن، وقتی که دیگران در خیال پردازی‌اند.
شروع کن، وقتی که دیگران در حال تعلل‌اند.
کار کن، وقتی که دیگران در حال آرزو کردن‌اند.
صرفه جویی کن، وقتی که دیگران در حال تلف کردن‌اند.
گوش کن، وقتی که دیگران در حال صحبت کردن‌اند.
لبخند بزن، وقتی که دیگران خشمگین‌اند.
پافشاری کن، وقتی که دیگران در حال رها کردن‌اند.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




من شبیه کوهم امّا از وسط تا خورده ام
تو تصوّر می کنی چوبِ خدا را خورده ام


نه! خیال بد نکن، چوب خدا اینگونه نیست
من هرآنچه خورده ام از دست دنیا خورده ام


ساده از من رد نشو ای سنگدل، قدری بایست
من همان « فرش ِ گران سنگم » ، فقط پا خورده ام


قطره ام امّا هزاران رود ِ جاری در من است
غرق در دلشوره ام انگار دریا خورده ام


دائما در حال تغییرم ، بپرس از آینه
بارها از دیدن تصویر خود جا خورده ام…!!!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





زاهدی از کویی می گذشت.حاکمی با خدم و حشم و قراولان بسیار از مسیر مخالف می آمد و مردم نیز کنار ایستاده و به او تعظیم می کردند و زاهد کنار ایستاد و تعظیم نکرد.
حاکم، زاهد را دید که به او اعتنایی نکرد؛ خشمگین شد و فریاد زد: ای ژنده پوش! آداب احترام نمی دانی؟
زاهد گفت: سلام علیکم!
حاکم بدون اینکه پاسخ سلام او را بدهد با ناراحتی گفت: نمی دانی در برابر چه کسی ایستاده ای؟ من حاکم این شهرم، فرمانده لشکریان تحت نظر من است، هیچ کس نمی تواند در برابر قدرت و اندیشه من مقاومت کند.
زاهد گفت: آری، اما سخن خدا را نشنیده ای که فرموده است: خودستایی نکنید و انتظار تملق گویی نداشته باشید.
حاکم گفت: چنین آیاتی به گوشم آشنا نیست، بگو تا بدانم!
زاهد گفت: خداوند سبحان درباره دوری از خودستایی فرموده اند: الم تر الی الذین یزکون انفسهم.

آیا ندیدی کسانی را که خودستایی می کنند؟! (این خودستایی ها بی ارزش است.) (نساء ۹۴) فلا تزکوا انفسکم هو اعلم بمن اتقی. خودستایی نکنید زیرا او (خداوند) پرهیزگاران را بهتر می شناسد. (نجم/۲۳)
همچنین درباره سرنوشت وحشتناک تملق دوستان فرموده اند: لاتحسبن الذین یفرحون بما اتوا و یحبون ان یحمدوا بما لم یفعلوا فلا تحسبنهم بمفازه من العذاب و لهم عذاب الیم.
گمان نبر کسانی که از اعمال (زشت) خود خوشحالند و دوست دارند در برابر کار (نیکی) که نکرده اند (از سوی مردم) مورد ستایش قرار گیرند از عذاب الهی برکنارند. (برعکس) برای آنها عذاب دردناکی مهیا است! (آل عمران/۸۱۸)

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

روزی دو بازرگان به حساب معامله هایشان می رسیدند. در پایان، یکی از آن دو به دیگری گفت: «طبق حسابی که کردیم من یک دینار به تو بدهکار هستم.»
بازرگان دیگر گفت: «اشتباه می کنی! تو یک و نیم دینار به من بدهکار هستی؟»
آن دو بر سر نیم دینار با هم اختلاف پیدا کردند و تا ظهر برای حل آن با هم حرف زدند اما باز هم اختلاف، سر جایش ماند. هر دو بازرگان از دست هم خشمگین شدند و با سر و صدا تا غروب آفتاب با هم درگیر بودند. سرانجام بازرگان اولی خسته شد و گفت: «بسیار خوب! تو درست می گویی! یک روز وقت ما به خاطر نیم دینار به هدر رفت.»
سپس یک و نیم دینار به بازرگان دوم داد. بازرگان دوم پول را گرفت و به سمت خانه اش به راه افتاد. شاگرد بازرگان اولی پشت سر بازرگان دوم دوید و خودش را به او رساند و گفت: «آقا،انعام من چی شد؟»
بازرگان، ده دینار به شاگرد همکارش انعام داد. وقتی شاگرد برگشت، بازرگان اولی به او گفت: «مگر تو دیوانه ای پسر؟! کسی که به خاطر نیم دینار ،یک روز وقت خودش و مرا به هدر داد چگونه به تو انعام می دهد؟!»
شاگرد ده دینار انعام بازرگان دومی را به اربابش نشان داد. آن مرد خیلی تعجب کرد و در پی همکارش دوید و وقتی به او رسید با حیرت از او پرسید: «آخر تو که به خاطر نیم دینار این همه بحث و سر و صدا کردی، چگونه به شاگرد من انعام دادی؟!»
بازرگان دومی پاسخ داد: «تعجب نکن دوست من، اگر کسی در وقت معامله نیم دینار زیان کند در واقع به اندازه نیمی از عمرش زیان کرده است چون شرط تجارت و بازرگانی حکم می کند که هیچ مبلغی را نباید نادیده گرفت و همه چیز را باید به حساب آورد، اما اگر کسی در موقع بخشش و کمک به دیگران گرفتار بی انصافی و مال پرستی شود و از کمک کردن خودداری کند نشان داده که پست فطرت و خسیس است. پس من نه می خواهم به اندازه نیمی از عمرم زیان کنم و نه حاضرم پست فطرت و خسیس باشم.»
بر اساس حکایتی از کتاب قابوس نامه

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




اگر در رابطه هایتان احساس نا خشنودى و فلاكت ميكنيد، درگير يك يا چند مورد از موارد چهارگانه زير هستيد كه اساسا تلاش براي كنترل ديگري است.
١- شما ميخواهيد ديگري كاري را انجام بدهد كه خودش نميخواهد و معمولا از طرق مختلف، به طور ضمني يا علني، سعي ميكنيد مجبورش كنيد خواسته شما را انجام دهد.
٢-فرد ديگري تلاش ميكند شما را به انجام كاري مجبور كند كه شما نميخواهيد.
٣-شما و ديگري هر دو، تلاش ميكنيد يكديگر را به انجام كاري مجبور كنيد كه نميخواهيد.
٤- شما خود را مجبور به انجام كاري ميكنيد كه برايتان دردناك و يا حتي غير ممكن است.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

روزى مردی نزد عارف اعظم آمد و گفت
من چند ماهى است در محله اى خانه گرفته ام روبروى خانه ى من يک دختر و مادرش زندگى مى کنند هرروز و گاه نيز شب مردان متفاوتى انجا رفت و امد دارند مرا تحمل اين اوضاع ديگر نيست.
عارف گفت شايد اقوام باشند.
گفت نه من هرروز از پنجره نگاه ميکنم گاه بيش از ده نفر متفاوت ميايند بعدازساعتى ميروند.عارف گفت:کيسه اى بردار براى هرنفريک سنگ درکيسه اندازچند ماه ديگر با کيسه نزد من آيى تا ميزان گناه ايشان بسنجم.
مرد با خوشحالى رفت و چنين کرد.
بعد از چند ماه نزد عارف آمد وگفت من نمى توانم کيسه را حمل کنم از بس سنگين است شما براى شمارش بياييد..
عارف فرمود يک کيسه سنگ را تا کوچه ى من نتوانى چگونه ميخواى با بار سنگين گناه نزد خداوند بروى ؟؟؟
حال برو به تعداد سنگها حلاليت بطلب و استغفارکن…
چون آن دو زن همسر و دختر عارفى بزرگ هستند که بعدازمرگ وصيت کرد شاگردان و دوستارانش در کتابخانه ى او به مطالعه بپردازند.
اى مرد انچه ديدى واقعيت داشت اما حقيقت نداشت…
همانند توکه درواقعيت مومنی اما درحقيقت شيطان …
بیایید ديگران را قضاوت نكنيم..

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




شب باش : در پوشیدن خطای دیگران
زمین باش : در فروتنی
خورشیدباش : در مهر و دوستی
کوه باش : در هنگام خشم و غضب
رودباش : در سخاوت و یاری به دیگران
دریاباش : در کنار آمدن با دیگران
خودت باش : همانگونه که می نمایی
ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺭﺍ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻧﮑﻨﯿﺪ :
ﺍﻭل ﺁﻧﭽﻪ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ…ﺩﻭﻡ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻧﭽﻪ هستید .
همیشه یادمان باشد که نگفته ها را میتوان گفت ولی گفته ها را نمیتوان پس گرفت!
چه سنگ را به کوزه بزنی چه کوزه را به سنگ بزنی شکست با کوزه است

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




وقتی میشود دقایق عمرت را با آدمهای خوب بگذرانی،
چرا باید لحظه هایت را صرف آدمهایی کنی که با دلهای کوچکشان مدام درگیر حسادتها و کینه ورزی های بچه گانه اند…
یا مدام برای نبودنت،برای خط زدنت تلاش میکنند!
نه !
همیشه جنگیدن خوب نیست!
من همیشه جنگیده ام تا چیزی را عوض کنم،اما این روزها فهمیده ام که با آدمهای کوته نظر نباید جنگید.
فهمیده ام برای اثبات دوست داشتن نباید جنگید،
برای بدست آوردن دل آدمها نباید جنگید،
برای اثبات خوب بودن نباید جنگید!
“بعضی چیزها وقتی با جنگیدن بدست می آیند بی ارزش می شوند”
این روزها نسخه فاصله گرفتن را میپیچم برای هر کسی که رنجم می دهد
از آدمهایی که زیاد دروغ می گویند فاصله میگیرم
از آدمهایی که زیاد ظلم میکنند فاصله میگیرم،
از آدمهایی که حرمتم را نگه نمیدارند فاصله میگیرم،
با حقارت برخی آدمها و دلهایشان نباید جنگید،
باید نادیده شان گرفت و گذشت،
می بخشمشان؛
نه برای اینکه مستحق بخششند
برای اینکه من مستحق آرامشم

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




هيچ وقت از خودمون پرسيديم قيمت يه روز زندگى چنده؟
ما که قيمت همه چيزو با پول ميسنجيم تا حالا شده از خدا بپرسيم:
قيمت يه دست سالم چنده؟
يه چشم بى عيب چقدر مى ارزه؟
چقدر بايد بابت اشرف مخلوقات بودنمون پرداخت کنيم؟
قيمت يه سلامتى فابريک چقدره؟
و خيلى سوال ها مثل اين….
چيه…؟
خيلى خنده داره نه؟
اگه يه روزى فهميديم قيمت يه ليتر بارون چنده؟
قيمت يه ساعت روشنايى خورشيد چنده؟
چقدر بايد بابت مکالمه رايگان با خدا پول پرداخت کنيم؟
يا اينکه چقدر بديم تا بى منت نفسمون رو،با طراوت طبيعت پر کنيم….

تموم قشنگى هاى دنيا مال ما،مجانى مجانى
خدايا برای تمام نعمتهايت هزاران بار سپاس

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




زندگی….
ساختنی ست…
نه ماندنی….
بمان برای «ساختن»
نسازبرای«ماندن».
منتطرنباش…
کسی برایت گل بیاورد!
خاک رازیروروکن…
بذررابکار…
ازان مراقبت کن…
«گل خواهدداد»

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




همه امور را به خدا بسپار
مردی ثروتمند وجود داشت که همیشه پر از اضطراب و دلواپسی بود . با اینکه از همه ثروتهای مادی دنیا بهرهمند بود قلبش هیچگاه شاد نبود .
او خدمتکاری داشت که ایمان به خداوند درونش موج می زد.
روزی خدمتکار وقتی که دید مرد تا حد مرگ نگران است به او گفت ” ارباب , آیا حقیقت ندارد که خداوند پیش از به دنیا آمدن شما جهان را اداره می کرده است ؟ “
او پاسخ داد : ” بله “….
خدمتکار پرسید ” آیا درست است که خداوند پس از آنکه شما دنیا را ترک کردید آن را اداره میکند . “
ارباب دوباره پاسخ داد “بله”
خدمتکار گفت : “پس چطور است به خداوند اجازه بدهید وقتی که شما در این دنیا هستید او آن را اداره کند؟”
به او اعتماد کن, وقتی که تردید های تیره به تو هجوم می آورد !
به او اعتماد کن , وقتی که نیرویت کم است!
به او اعتماد کن , زیرا وقتی که به سادگی به او اعتماد کنی , اعتمادت سخت ترین چیز ها خواهد بود.
آیا راه سخت و ناهموار است؟.
آن را به خداوند بسپار . !
آیا می کاری و برداشت نمی کنی؟
آن را به خدا بسپار.
اراده انسانی خود را به او واگذار .
با تواضع گوش کن و خاموش باش.
ذهن تو از عشق الهی لبریز می شود .
آن را به خداوند بسپار !
در این دنیای گذارا دنیایی که چیزها می آیند و می روند , هیچ چیز باقی نمی ماند .پس آیا چیزی ارزش نگران شدن دارد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




هنگامی که از درون زلال باشی
خداوند به تو نوری می بخشد آنچنان که ندانی،
و مردم تو را دوست مي دارند از جایی که ندانی
و نیازهایت از جایی برآورده شود که ندانی چه شد
“این یعنی پاک نیتی “
و پاک نیت کسی است که برای همه، بدون استثنا ،خیر بخواهد
چون می داند
سعادت دیگران از خوشی او نمی کاهد
و بی نیازی آنها از ثروت او کم نمی کند
و سلامت آنها عافیت و آرامش او را سلب نخواهد کرد
پس، چه زیباست که همیشه نیک اندیش و خیر خواه باشیم

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خدا همواره با ماست. مشكل از جانب ماست. ماييم كه با خدا نيستيم.
اگر خدا با ما نبود حتي براي يك لحظه نمي توانستيم وجود داشته باشيم. او زندگي ماست. چون نفس در ما جاري است. تپش قلب ماست.
آگاهي ماست. خدا هميشه با ماست اما ما هميشه با او نيستيم. آنگاه كه ما نيز با خدا باشيم، تحولي بنيادين رخ مي دهد. آنگاه تو از معنا، اهميت و ترانه زندگي آگاه مي شوي. آنگاه از اينكه خدا چقدر به تو ارزاني داشته، از اينكه چقدر به تو بخشيده شده است آگاه مي شوي. احساس شكرگزاري از وجودت برمي خيزد و اين شكرگزاري هسته اصلي دين و روح دين است. همه چيز ديگر تشريفاتي است. احساس شكرگزاري عين دينداري است.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




همانقدر كه زن را بايد فهميد
مرد را هم بايد درك كرد
همانقدر كه زن “بودن”
ميخواهد …
مرد هم “اطمينان” ميخواهد
همانقدر كه بايد قربان صدقه
ي روي بي آرايش زن رفت
بايد فداي خستگي هاي مرد
هم شد …
همانقدر كه بايد بي حوصلگي
هاي زن را طاقت آورد …
كلافگي هاي مرد را هم بايد
فهميد ..

خلاصه “مرد” و “زن” ندارد
به نقطه ي “مــا” شدن كه
رسيدي …
بهترين باش برايش …
بگذار حس كند هيچكس به
اندازه تو دركش نميكند …

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




یکی از مهمترین خصایص انسان
روزی شاگردی به استاد خویش گفت: «استاد می‌خواهم یکی از مهمترین خصایص انسان‌ها را به من بیاموزی؟»
استاد گفت: «واقعا می‌خواهی آن را فرا گیری؟»
شاگرد گفت: «بله، با کمال میل.»
استاد گفت: «پس آماده شو با هم به جایی برویم.»
شاگرد قبول کرد. استاد شاگرد جوانش را به پارکی که در آّن کودکان مشغول بازی بودند، برد. استاد گفت: «خوب به مکالمات بین کودکان گوش کن.»
مکالمات بین کودکان به این صورت بود: «الان نوبت من است که فرار کنم و تو باید دنبال من بدوی. نخیر الان نوبت توست که دنبالم بدوی. اصلا چرا من هیچ وقت نباید فرار کنم؟ و حرف‌هایی از این قبیل…»
استاد ادامه داد: «همانطور که شنیدی تمام این کودکان طالب آن بودند که از دست دیگری فرار کنند. آدم بزرگ نیز این گونه است. او هیچگاه حاضر نیست با شرایط موجود روبرو شود و دائم در تلاش است از حقایق و واقعیات زندگی خود فرار کند و هرگز کاری برای بهبود زندگی خود انجام نمی‌دهد.
تو از من خواستی یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های انسان را برای تو بگویم و من آن را در چند کلام خلاصه می کنم؛ تلاش برای فرار از زندگی!»

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


...


امام علی(علیه السلام)
از تقوا به عنوان عامل تقویت اراده و مالکیت نفس که نقش عمده ای در ترک گناه و عادات ناپسند دارد، یاد می کند و می فرمایند: آگاه باشید! خطاها و گناهان مانند اسب های سرکش و لجام گسیخته ای هستند که گناه کاران بر آن ها سوارند و آنان را در قعر دوزخ سرنگون خواهند ساخت و تقوا همانند مرکب های راهوار و آرامی است که صاحبانشان بر آن ها سوارند و زمامشان را به دست دارند و آنان را تا بهشت پیش می برند?
باید در نظر داشت که این کار شدنی است. افرادی که در این وادی قدم بنهند، مشمول الطاف خفیه الهی خواهند بود. چنان که قرآن کریم می فرمایند:«والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» آنان که در راه ما جهاد و کوشش می کنند، راه های خود را به آن ها نشان می دهیم.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




حرف مردم مانند موج دریاست
اگر در مقابلش بایستی
خسته ات میکند!!
واگر با آن همراهی کنی
غرقت میکند!!

قرار نیست که همه آدمها شما را درک کنند
و این اشکالی ندارد.
آنها حق دارند نظر دهند و شما
کاملا حق دارید آنرا نادیده بگیرید..

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




به ابوسعید ابوالخیر گفتند:
فلانی قادر است پرواز کند،
گفت: این که مهم نیست ،
مگس هم میپرد.
گفتند: فلانی را چه میگویی؟
روی آب راه میرود !
گفت: اهمیتی ندارد،
تکه ای چوب نیز همین کار را میکند.
گفتند: پس از نظر تو شاهکار چیست؟
گفت: اینکه در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنی، دروغ نگویی،
کلک نزنی و سو استفاده نکنی و
کسی را از خود نرنجانی.
این شاهکار است …

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


...


ترس
سالهاپیش زمانی که کودک بودم,میترسیدم.
پدربزرگ پیری داشتم که میگفت:بزرگ میشوی,قوی میشوی ومیفهمی که ترس معناندارد.
امروزکه پابه سن گذاشتم از هیچ نمیترسم
نه ازتاریکی
نه ازخون
نه ازرعدوبرق
نه ازمکان بسته
نه ازبلندی
نه از شب
نه از…
اماقوی نشدم
ضعیف ترشدم
کودک که بودم قلبی داشتم گرم,
لبریزازمحبت که میتوانست همه رادوست داشته باشد.
اما
الآن من ماندم وقلبی سرد,یخ زده وتکه تکه.
این روزهامیترسم,
ازکارهایی که میکنم.
این روزها فقط از
“خودم”
میترسم.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




از مهربانی
خسته شدم.
ازهمه خسته شدم.
ازمردمی که نمیفهمند,
اگرخوب و ساده ای,
اگردورو دروغگو نیستی,
اگر دلسوز و بی ریایی,
اگردوستشان داری وبدشان را نمیخواهی,
اگر…
ازحماقت تو نیست,
از مهربانی توست.
خسته شدم.
اماادامه میدهم,به مهربانی ادامه میدهم.
من با مهربانی پیروز میشوم.
من بنده خدایی هستم که به مهربانی معروف است.
من از خدای خود مهربانی را آموختم.

بندگان مرا آگاه ساز که من بسیار آمرزنده و مهربانم. الحجر ۴۹

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





توکل
کلمه جالبیست
آرامش خاصی دارد
توکل برخدا
یعنی خدادرتیم من
یعنی من وخدا
یعنی هرچه میخواهد پیش آید
توکل که که میکنی,میتوانی بادنیابجنگی
کار سختی نیست
دلت راصاف کن
باخالقت خلوت کن
بگو کمک میخواهی
بگوکمکت میکند
منتظرست که توبخواهی
بخشنده است ومهربان
توکل کن
وقدرت خداراببین
توکل که میکنی دلت قرص میشود
انگار ته سناریو دنیاراخوانده ای
توکل که کردی صبر پیشه کن
لذت ببراززندگی
ازمهربانی وقدرت خدا
تازه معنی خالق ومخلوق رامیفهمی
به راستی که,
هرکه بخدا توکل کند مغلوب نمیشود
توکل کن بر دانای توانا.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




اللهم عجل لولیک الفرج

گم کرده ای دارم,
گم کرده ای تنها.
مرا دوست دارد,
برای من دل میسوزاند,
برای من غصه میخورد,
برای من دعا میکند,
اما
من دیر به دیراورایاد میکنم.
گاهی حتی فراموش میکنم که هست.
کاش میدیدم اورا,
کاش میشناختمش,
کاش بیاید,
کاش….

السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج)

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




الهی تو در جویبار رگهایم جریان داری….
در همه نفسهایم جاری هستی….
در شگفتی های وجودم بودنت را ب تماشا گذاشته ای
هر تپش دلم تو را فریاد میزند….
خدایا در کعبه چرا….
تو در قلب منی…..
سرگشتگی …در بادیه ها چرا….
تو در دل منی….
در بی سوئی ها و بی کرانگی هاچرا
تو در جان منی……
نازنین خدای من،همه روز برای همه دوستانم عشق حقیقی،سلامتی،آرامش و نیکبختی را آرزو دارم.
خدایا عطا کن به آنان هر آنچه بر ایشان خیر است.و دلشان را لبریز از شادی کن ….

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خدای مهربانم


می دانے گاهی می شود که با خودم هم غریبه می شوم …


تابلویی می زنم سر در قلبم که شکستنیے ست لطفا دست نزنید.
گاهی دوست دارم در پیله تنهاییم بمانم و کسے سراغم را نگیرد،
اما در این دلگیری ها باز هم تو را می خواهم بیشتر از همیشه…


دوست دارم بیایی دستانم را بگیری و بیشتر از همیشه هوایم را داشته باشی …
اگر بد قلقی می کنم و بهانه می گیرم یعنی تو را می خواهم
خدای عزیزم بودنت را از من مگیر
من فقط تو را میخواهم

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

مرا بینشی عطا فرما تا تو را بشناسم

و دانش عطا فرما تا خود را بشناسم

مرا صحتی عطا فرما تا از كار لذت ببرم

و ثروتی عطا فرما تا محتاج نباشم

مرا نیرویی عطا فرما تا در نبرد زندگی فائق شوم

و همتی عطا فرما تا گناه نكنیم

مرا صبری عطا فرما تا سختی ها رو تحمل كنم

و طبعی عطا فرما كه با مردم بسازم

مرا بزرگواری عطا فرما كه با دشمنم مدارا كنم

و بینشی عطا فرما تا زیباییهای جهان را ببینم

مرا عشقی عطا فرما تا تو و همه را دوست بدارم

و سعادتی عطا فرما تا خدمتگذار دیگران باشم

مرا ایمانی عطا فرما تا اوامرت را اطاعت كنم

و امیدی عطا فرما تا از ترس و اضطراب بر كنار باشم

مرا عقلی عطا فرما تا از خود نگویم

و معنویتی عطا فرما تا زندگی معنی داشته باشد

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




همیشه یادمان باشد که نگفته ها را میتوان گفت
ولی گفته ها را نمی توان پس گرفت …
چه سنگ را به کوزه بزنی
چه کوزه را به سنگ ،
شکست با کوزه است …
دلها خیلی زود از حرفها می شکنند !
مراقب گفتارمان باشیم.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





قلب من پذیرای همه صورتهاست، قلب من چراگاهیست برای غزالان وحشی، صومعه ایست
برای راهبان ترسا، معبدیست برای بت پرستان و کعبه ایست برای حاجیان، قلب من
الواح مقدس تورات است و کتاب آسمانی قرآن. دین من عشق است و ناقه عشق مرا به هر
کجا که خواهد سوق میدهد و این است آیین و مذهب من.
بخشی از سخنرانی جناب دکتر:
الهي قمشه اي در باغ دل

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




امام رضا صلوات الله علیه فرمود: بخدا خوش گمان باشید.زیرا خدای عزوجل میفرماید:من نزد گمان بنده” مومن” خویشم،اگر گمان او خوب است رفتار من طبق همان گمان خوب خواهد بود واگر گمان او بد است،رفتار من طبق همان گمان بد خواهد شد .
.
. .
(یعنی با حسن ظن به افعال الهی اگر بنا بود به خاطر حادثه ای ناگوار نقمت و عذابی به بنده برسد خداوند تقدیر بنده را تغییر می دهد و آن نقمت را تبدیل به نعمت می کند اما بدگمانی به افعال الهی موجب می شود تا نعمات الهی تبدیل به نقمت و عذاب شود!!! )
.
. .
.
((کافی جلد 2 صفحه 72))

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




شیطان از خودش مایه نمیذاره مثلا نمیگه اگر گناه کنی من بهت مال و اموال میدم !! میگه این گناه رو بکن خدا می بخشه ;) خدا مهربونه
یا اینکه گناه کن, خدا این قدرها هم سخت گیر نیست!!
یا میگه فقط همین یه باره خدا می بخشه
خدا توبه پذیره گناه رو انجام بده بعدش توبه کن !!
یا خدا که به عبادت من و شما احتیاج نداره حالا نمیخواد نماز بخونی نمی خواد روزه بگیری!!دلت پاک باشه!
.
(یا مثلا میندازه تو فکرت که فلانی [جنس مخالفت]تنهاست, دلم براش میسوزه! من باهاش دوست بشم که غصه نخوره… شروع “دوستی نامشروع” همانا و شروع گناه همانا…) یا خدا که تو رو به خاطر چندتا تار مو اویزون نمی کنه! ,حالا یه نگاه به فیلم مستجهن که ایراد نداره تو قصدت یادگیری و اموزشه و کلی توجیه دیگه…!! بعضی وقت هام که می بینه گناه نمی کنی و اهل عبادت هستی سعی میکنه تو رو گرفتار غرور و تکبر کنه !!
.
شیطان چون می دونه انسان از موجودی که خبیث و فریب دهنده که باعث هلاکت و نابودیشه تنفر داره , یه چهره موجه و دلسوز برای خودش درست می کنه و برای اینکه حرف هاش رو باور کنن و دستش رو نشه از خداوند برای تحقق اهداف پلیدش مایه میذاره.
حضرت ادم و حوا رو با همین توجیهات از بهشت خارج کرد و به اونها گفت خدا برای اینکه تبدیل به ملائکه نشین یا عمر جاویدان پیدا نکنین شما رو از خوردن میوه اون درخت ممنوعه نهی کرده بعد هم قسم خورد که راست میگه و خیر و صلاحشون رو می خواد!!
.
در بخشنده و توبه پذیر بودن خداوند شکی نیست! ولی شیطان از این راه سوء استفاده می کند

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




موتور کشتی بزرگی خراب شد .
مهندسان زیادی تلاش کردند تا مشکل را حل کنند
اما هیچکدام موفق نشدند!
سرانجام صاحبان کشتی تصمیم گرفتند
مردی را که سالها تعمیر کار کشتی بود بیاورند..
وی با جعبه ابزار بزرگی آمد
و بلافاصله مشغول بررسی دقیق موتور کشتی شد
دو نفر از صاحبان کشتی نیز مشغول تماشای کار او بودند
مرد از جعبه ابزارش آچار کوچکی بیرون آورد
و با آن به آرامی ضربه ای به قسمتی از موتور زد
بلافاصله موتور شروع به کار کرد و درست شد.
یک هفته بعد صورتحسابی ده هزار دلاری از آن مرد دریافت کردند. صاحب کشتی با عصبانیت فریاد زد :
او واقعا هیچ کاری نکرد!
ده هزار دلار برای چه میخواهد بگیرد؟
بنابر این از آن مرد خواستند ریز صورتحساب را برایشان ارسال کند؟
مرد تعمیر کار نیز صورتحساب را اینطور برایشان فرستاد :
ضربه زدن با آچار : ۲دلار
تشخیص اینکه ضربه به کجا باید زده شود : ۹۹۹۸ دلار
وذیل آن نیز نوشت :

تلاش کردن مهم است
اما دانستن اینکه کجای زندگی باید تلاش کرد
میتواند همه چیز را تغییر بدهد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




مرد مسنی به همراه پسر ٢۵ ساله‌اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلی‌های خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد
به محض شروع حرکت قطار پسر ٢۵ ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می‌کرد فریاد زد: پدر نگاه کن درخت‌ها حرکت می‌کنن. مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد
کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرف‌های پدر و پسر را می‌شنیدند و از حرکات پسر جوان که مانند یک کودک ۵ ساله رفتار می‌کرد، متعجب شده بودند.
ناگهان پسر جوان دوباره با هیجان فریاد زد: پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت می‌کنند
زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می‌کردند.
باران شروع شد.
قطراتی از باران روی دست پسر جوان چکیداو با لذت آن را لمس کرد و چشم‌هایش را بست و دوباره فریاد زد: پدر نگاه کن باران می‌بارد،‌ آب باران روی من چکید.

زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمی‌کنید؟
مرد مسن در پاسخ گفت: ما همین الان از بیمارستان بر می‌گردیم. امروز پسر من برای اولین بار در زندگی می‌تواند ببیند.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





ﻣﺪﻳﺘﻴﺸﻦ ﻳﻌﻨﻲ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﻭ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﻮﺩ ﻣﺪﻳﺘﻴﺸﻦ ﺍﺳﺖ .
ﺧﻮﺩ ﻛﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺍﻫﻤﻴﺘﻲ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺑﻠﻜﻪ ﻣﻬﻢ ﻛﻴﻔﻴﺘﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻴﺪﻫﻴﺪ.
ﻗﺪﻡ ﺯﺩﻥ ﻣﻴﺘﻮﺍﻧﺪ ﻳﻚ ﻣﺪﻳﺘﻴﺸﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﮔﺮ ﺍﮔﺎﻩ ﻭ ﻫﻮﺷﻴﺎﺭ ﻗﺪﻡ ﺑﺰﻧﻴﺪ . ﻧﺸﺴﺘﻦ ﻣﻴﺘﻮﺍﻧﺪ ﻣﺪیتیشن ﺑﺎﺷﺪ ﺍﮔﺮ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺍﮔﺎﻫﻲ ﺑﺎﺷﺪ .
ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﺁﻭﺍﺯ ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺍﮔﺎﻫﻲ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎﺷﺪ , ﻣﺪﻳﺘﻴﺸﻦ ﺍﺳﺖ .
ﺣﺘﻲ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍﻱ ﺩﺭﻭﻧﻲ ﺫﻫﻦ ﺷﻤﺎ ﻧﻴﺰ ﺍﮔﺮ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﮔﺎﻩ ﻭ ﻫﻮﺷﻴﺎﺭ ﺑﺎﻗﻲ ﺑﻤﺎﻧﻴﺪ ﻣﻴﺘﻮﺍﻧﺪ ﻳﻚ ﻣﺪﻳﺘﻴﺸﻦ ﺑﺎﺷﺪ .

ﻛﻞ ﻣﺴﺎﻟﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺷﻤﺎ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﺭﻭﻳﺎ ﺑﺎﺷﺪ .
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻫﺮ ﺍﻧﭽﻪ ﺑﻜﻨﻴﺪ ﻣدیتیشن ﺍﺳﺖ .
مدیتیشن، یعنی خودتان باشیدو عشق یعنی سهیم شدن وجود خود با دیگری.
مدیتیشن به شما گنج می بخشد و عشق به شما کمک
می کند آن را با دیگری سهیم شوید.
این دو بنیادی ترین چیزها هستند و بقیه ضروری نیستند.
عشق همواره اعتماد می کند. عشق اگر اعتماد نکند می رود و خود را دوباره می یابد.

خود را اسیر کسی نکن که دوستت ندارد،خشمگین نشو، فایده ای ندارد. سعی نکن اعتماد را بر خود تحمیل کنی ،نه نیازی به جنگ هست، نه نیازی به عصبانیت. حسادت برخاسته از کشش جنسی است.
تا فرصت باقی ست، عشق را تجربه کن، کشش جنسی را مبنای رابطه نکن، مبنای استواری نیست.
غرب به واسطه ی امیال شدید جنسی از عشق دور مانده و شرق
به واسطه ی پیوند های مصلحتی.
اما اگر عاقل باشی نه شرقی می مانی و نه غربی،
عشق نه شرقی ست و نه غربی.
عشق را در درون تجربه کن، اگر دلی سرشار از عشق
داشته باشی ، دیر یا زود مخاطب خویش را نیز پیدا
می کنی، عشق تو، کسی را که همواره جویایش بوده
پیدا می کند.
راه عشق،راهی پر مخاطره است. تنها کسانی که شجاعت عشق ورزیدن را دارند به این راه گام می نهند.
عشق و مراقبه تنها نصیب کسانی می شوند که شجاعت بودن دارند.
راه عشق و مراقبه هر دو به خدا می رسند. راهی جز
این دو راه وجود ندارد. بنگر کدامین راه، راه توست.
بنگر سرشت تو، سرنوشت تو، تو را به کدامین راه
می اندازد.
عاشق شو ور نه روزی کار جهان سر آید، بی آنکه تو
درس مقصود را در کارگاه آفرینش خوانده باشی

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





مردی خسیس تمام دارایی اش را فروخت و طلا خرید.
او طلاها را در گودالی در حیاط خانهاش پنهان کرد. او هر روز به طلاها سر میزد و آنها را زیر و رو میکرد.
تکرار هر روزه این کار یکی از همسایگانش را مشکوک کرد.
همسایه، یک روز مخفیانه به گودال رفت و طلاها را برداشت.
روز بعد مرد خسیس به گودال سر زد اما طلاهایش را نیافت.
او شروع به شیون و زاری کرد و مدام به سر و صورتش میزد.
رهگذری او را دید و پرسید: چه اتفاقی افتاده است؟
مرد حکایت طلاها را بازگو کرد.
رهگذر گفت:
این که ناراحتی ندارد. سنگی در گودال بگذار و فکر کن که شمش طلاست، تو که از آن استفاده نمیکنی، سنگ و طلا چه فرقی برایت دارد؟
ارزش هر چیزی در داشتن آن نیست بلکه در استفاده از آن است.
اگر خداوند به زندگی شما برکتی داده است و شرایط مناسبی دارید پس به فکر دیگران نیز باشید
.
بخشش مال همچون هرس کردن درخت است پول با بخشش زیادتر و زیادتر میشود.
دارایی شما حساب بانکیتان نیست!
دارایی شما آن مقدار از ثروت و داشته هایی است که برای یاری رساندن دیگران به گردش درمی آورید.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

از دیوانه اى پرسیدند:چرا کسى که آزارت داد را بخشیدى؟! گفت:دیوانه ام دیگر!
از عاشقى پرسیدند:تو چرا بخشیدى؟
گفت:عاشقش بودم دیگر!”
و تنها تفاوت بین عاشق و دیوانه در این بود
که دیوانه عقلش را نداشت که قضاوت کند
و عاشق،دلش را…
به آنهائی که دوستشان دارید بی بهانه بگوئید :"دوستت دارم.”
بگوئید: در این دنیای شلوغ سنجاقشان
کرده اید به دلتان.
بگوئید: گاهی فرصت با هم بودنمان کوتاهتر از عمر شکوفه هاست.
بگوئید: بودن ها را قدر بدانیم، نبودن ها همین نزدیکی است.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خنديدن يک نيايش است…!!!
اگر بتواني بخندی و بخندانی ،
آموخته اي که چگونه نيايش کني …
هنگامي که هر سلول بدن تو بخندد ،
هر بافت وجودت از شادي بلرزد ،
به آرامشي عظيم دست مي يابی .
کسي ميتواند بخندد ،
که طنز آميزي و بازيهای روزگار را میشناسد .
کوتاه ترين راه
برای گفتن دوستت دارم ، لبخند است!!
يادتون باشه آدمهاي خندان و شاد به خدا شبيه ترند …
لحظاتتون پرازخنده..

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




چارلی چاپلین و وصف مادر:
وقتی بچه بودم کنار مادرم می‌خوابیدم و هرشب یک آرزو می‌کردم…!
مثلاً آرزو می‌کردم برایم اسباب بازی بخرد؛
می‌گفت: می‌خرم به شرط اینکه بخوابی…
یا آرزو می‌کردم برم بزرگترین شهربازیِ دنیا؛
می‌گفت: می‌برمت به شرط اینکه بخوابی…!
یک شب پرسیدم: اگر بزرگ بشوم به آرزوهایم می‌رسم؟
گفت: می‌رسی به شرط اینکه بخوابی…!
هر شب با خوشحالی می‌خوابیدم. اِنقدر خوابیدم که بزرگ شدم و آرزوهایم کوچک شدند!!!…
دیشب مادرمو خواب دیدم؛
پرسید: هنوز هم شب‌ها قبل از خواب به آرزوهایت فکر می‌کنی؟
گفتم: شب‌ها نمی‌خوابم…!!
گفت: مگر چه آرزویی داری؟؟
گفتم: تو اینجا باشی و هیچ آرزویی نداشته باشم…
گفت: سعی خودم را می‌کنم به خوابت بیایم به شرط آنکه بخوابی…
تقدیم به تمامی مادران

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




اگر ميخواهی در زندگی ات معجزه شود
اگر ميخواهی روی زيبای زندگی را ببينی
و طعم رسيدن به روياهايت را بچشی…..
معجزه زندگی ديگران باش
بيقرار باش برای شادی ساختن در زندگی انسان ها..
دست های خدا باش برای برآوردن رويای انسان ديگری جز خودت…

خنثی نباش
بی تفاوت نباش
اگر ديدی کسی گره ای دارد و تو راهش را مي دانی سکوت نکن
اگر دستت به جايی می رسيد دريغ نکن…
معجزه زندگی ديگران باش
تا زندگی معجزه اش را به تو نيز نشان دهد…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





درویشی تهی‌‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند .
کریم خان گفت : این اشاره‌ های تو برای چه بود ؟
درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم .
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه می‌خواهی ؟
درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت .
خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌ خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد !
پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد !روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت .
ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست . . .

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




دريانوردان در طوفاني كه كشتي را به نابودي تهديد مي كند،
زير و زبر مي شوند
و هراس مرگي قريب الوقوع، ايشان را در بر مي گيرد
اما آنگاه كه آسمان صاف و دريا آرام مي شود،
ترس جاي خود را به لذتي با همان درجه ي شدت مي سپارد.
بخت از آن كسي ست
كه به كشتي برود
و به دريا بزند
دل به امواج خطر بسپارد
و بخواهد چيزي را كشف كند
و بداند كه جهان
پر از آيات خداست..

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

در بعضی طوفانهای زندگی،
کم کم یاد میگیری که نباید توقعی داشته باشی مگر از خودت.
متوجه میشوی
بعضی را هرچند نزدیک،
اما نباید باور کرد،
متوجه میشوی
روی بعضی هر چند صمیمی،
اما نباید حساب کرد
میفهمی بعضی را هر چند آشنا،
اما نمیتوان شناخت
و این اصلاً تلخ نیست،
شکست نیست،
آگاه شدن نام دارد
ممکن است در حین آگاه شدن درد بکشی، این آگاهی دردناک است…
اما تلخ هرگز
و راهی است به سوی موفقیت.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




تعدادی حشره کوچولو در یک برکه، زیر آب زندگی می کردند.
آنها تمام مدت میترسیدند از آب بیرون بروند و بمیرند.

یک روز یکی از آنها بر اساس ندای درونی از ساقه یک علف شروع به بالا رفتن کرد، همه فریاد می زدند که مرگ تنها چیزی است که عاید او میشود، چون هر حشره ای که بیرون رفته بود برنگشته بود.
وقتی حشره به سطح آب رسید نور آفتاب تن خسته او را نوازش داد و او که از فرط خستگی دیگر رمقی نداشت روی برگ آن گیاه خوابید.
وقتی از خواب بیدار شد به یک سنجاقک تبدیل شده بود. حس پرواز پاداش بالا آمدنش بود. سنجاقک بر فراز برکه شروع به پرواز کرد و پرواز چنان لذتی به او داد که با زندگی محصور در آب قابل مقایسه نبود.
تصمیم داشت برگردد و به دوستانش هم بگوید که بالای آن ساقه ها کسی نمی میرد ولی نمی توانست وارد آب شود چون به موجود دیگری تبدیل شده بود.
شاید بیرون رفتن از شرایط فعلی ترسناک باشد، اما مطمن باشید خارج از پیله تنهایی، غم و ترس، تلاش برای رفتن به سوی کمال عالی است.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ﺣﮑﯿﻤﯽ ﺍﺯ ﺷﺨﺼﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﺕ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ؟
ﺍﻧﺪﻭﻫﮕﻴﻦ ﮔﻔﺖ : ﭼﻪ ﺑﮕﻮﯾﻢ،
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺯ ﺯﻭﺭ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﮐﻮﺯﻩ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺳﯿﺼﺪ ﺳﺎﻟﻪ ﯼ ﺍﺟﺪﺍﺩﻡ ﺑﻮﺩ را ﺑﻔﺮﻭﺷﻢ ﻭ ﻧﺎﻧﯽ ﺗﻬﯿﻪ ﮐﻨﻢ.

ﺣﮑﯿﻢ ﮔﻔﺖ : ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺳﯿﺼﺪ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﮐﻨﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻧﺎﺳﭙﺎﺳﻲ ﻣﻴﻜﻨﻲ؟

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خدای خوب من…
امروزم را به تو می سپارم
نا امیدی دیروزم را دور کن
به من کمک کن تا آن چه را سبب درد و رنجم شده است
و آن چه را محدود و محصورم میکند، ببخشم.
پروردگارا…
به زندگیم برکت ببخش و ذهنم را روشن کن.
روزی را که پیش رو دارم به تو میسپارم.
از من انسانی بساز که خودت میخواهی تا کاری را انجام دهم که تو میخواهی…
خدای مهربانم به درون قلبم نفوذ کن وهمه خشم، ترس و درد درونم را دور کن.
روحم را جانی تازه ببخش
و ذهنم را آزاد کن.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




زمان چیـز عجیبیست..
میدود
جلــــو میرود
و دوست داشتنی ترین آدم های زندگیت را یا کهنه میکند یا عوض !! بعضی ها یا تغییر میکنند یا
حقیقت درونشان
مشخص میشود!!
زمان دیر یا زود
به تو ثابت خــواهـد کرد
که کدامشان ماندنی اند و کدامشان
رفتنی!
مـــن دعــا مــیکنم
زمـــان بگـــذرد و دنیـــا پُر شود از آدم هــای واقعــی …
آدم هایی که نه زمــان آنهــا را عوض کنــد و نه زمین …

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




دیگران را ببخشید…
بی عقلی، تهمت ها، خیانت و بی ادبی
نشانه عدم بلوغ روحی انسان هاست.
انسان های نارس این موارد را زیاد دارند؛
شما انسانی رسیده باشید!
با سبکبالی و بدون اینکه قضاوت یا سرزنش کنید،
و بدون اینکه از این حرفها ناراحت شوید…
از کنار این ها رد شوید …
اگر هوای دلتان ابری شد و چشمهایتان باریدند،
بگذارید این اشک ها باران رحمت و بخشش باشند…
برای انها که نمی دانند و زمین دلشان خشک شده است.
اینجاست که دل بخشنده شما چشمه جوشانی می شود.
که به منبع عظیم لطف خدا متصل شده است.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




عروسکی که در پنج سالگی خراب شد و کلی غصه اش را خوردیم، در ده سالگی دیگر اصلا مهم نیست. نمره امتحانی که در دبیرستان کم شدیم و آنقدر به خاطرش اشک ریختیم و روزگارمان را تلخ کرد در دوران دانشگاه هیچ اهمیتی ندارد و کلا فراموش شده است.
آدمی که در اولین سال دانشگاه آنقدر به خاطرش غصه خوردیم و اشک ریختیم و بعد فهمیدیم ارزشش را نداشته و دنیایمان ویران شد، در سی سالگی تبدیل به غباری از یک خاطره دور دور دور شده که حتی ناراحتمان هم نمیکند.
و چکی که برای پاس کردنش در سی سالگی آنقدر استرس و بی خوابی کشیدیم، در چهل سالگی یک کاغذ پاره بی ارزش و فراموش شده است.
پس یقین داشته باش که مشکل امروزت، اینقدرها هم که فکر میکنی بزرگ نیست. این یکی هم حل می شود. میگذرد و تمام می شود.
غصه خوردن برای این یکی هم همان قدر احمقانه است که درسی سالگی برای خراب شدن عروسک پنج سالگی ات غصه بخوری!!!!!
همه مشکلات،همان عروسک پنج سالگی است…شک نکن!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




آدمهای مهربان در مقابل خوبی های یک طرفه شان هرگز احساس حماقت نمیکنندچون خوب بودن برای آنها عادت شده است .!
آدم های مهربان از سر احتیاجشان مهربان نیستند آنها دنیا را کوچکتر از آن میبینند که بدی کنند !!
آدمهای مهربان خود انتخاب کرده اند که نبینند نشنوند و به روی خود نیاورند نه اینکه نفهمند !!
هزاران فریاد پشت سکوت آدمهای مهربان هست سکوتشان را به پای بی عیب بودن خود نگذارید !!
هرگز به آدمهای مهربان زخم نزنیدچون گوشه قلب خدا زخمی میشود …!!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




پسری که تنها یک دست داشت، عاشق یاد گرفتن جودو بود؛ اما مطمئن نبود که با بدن ناقص بتواند موفق شود.
استادی او را به شاگردی پذیرفت، ماهها گذشت و او تنها یک فن را با پسر تمرین می کرد. پسر دوست داشت فنون دیگر را هم بیاموزد، اما استاد اجازه نمی داد.
بعد از مدتی استاد پسر را به مسابقات جودو فرستاد. او حریف ها را یکی پس از دیگری شکست داد و سرانجام قهرمان مسابقه شد.
او روی یک ضربه تمرکز کرده بود، و در آن مهارت خاصی پیدا کرده بود. علاوه بر این، در آموزه‌های جودو تنها بدل شناخته شده برای این ضربه، گرفتن دست دیگر حریف بود. اما پسر دست دیگری نداشت!
شما در چه کاری ناقص هستید؟ هر چه هست، بزرگترین نقطه ضعف شما هم می تواند به نقطه قوتی کلیدی تبدیل شود، اگر خلاق باشید.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




هنگامی که لیلی و مجنون ده ساله بودند روزی مجنون در مکتب خانه پشت سر لیلی نشسته بود . استاد سوالی را از لیلی پرسید ، لیلی جوابی نداد ، مجنون از پشت سر آهسته جواب را در گوش لیلی گفت اما لیلی هیچ نگفت . استاد دوباره سوال خود را پرسید و باز مجنون در گوش لیلی و باز لیلی هیچ نگفت و بعد از بار سوم استاد لیلی را خواند و چوب را بر پای لیلی بست و او را فلک کرد . لیلی گریه نکرد و هیچ نگفت. بعد از کلاس ، لیلی با پای کبود لنگ لنگ قدم بر می داشت که مجنون عصبانی دستش را بر بازوی لیلی زد و گفت: دیوانه ، مگر کر بودی که آنچه را به تو گفتم نشنیدی و یا لال که به استاد نگفتی . لیلی اشکش در آمد و دوید و رفت .
استاد که شاهد این منظره بود پیش رفت و گوش مجنون را کشید و گفت : لیلی نه کر بود و نه لال ، از عشق شنیدن دوباره صدای تو ، فلک را تحمل کرد و دم بر نیاورد ، اما از ضربه اهسته دست تو اشکش در آمد ، من اگر او را به فلک بستم استادش بودم و حق تنبیه او را داشتم اما تو عشق او بودی و هیچ حقی برای سرزنش کردنش نداشتی . مجنون کاش می فهمیدی که لیلی کر شد تا تو باز گویی.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ!!!
ﺑﻠﻨﺪﺍﯼ ﺩﻋﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻋﻄﺎﯾﻢ ﮐﻦ …
ﺗﻮ ﺍﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﻋﺎﻟﻢ!
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﭘﺲ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺭﺍ ﭘﯿﺸﻪ ﺍﻡ ﻓﺮﻣﺎ ….
ﺧﺪﺍﯾﺎ !!!
ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻣﻦ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩﻡ؛
ﮔﺎﻩ ﮔﺎﻫﯽ ﮔﺮ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ ،
ﻃﻐﯿﺎﻥ
ﻣﭙﻨﺪﺍﺭﺵ !
ﮐﺮﯾﻤﺎ !!
ﻣﻦ ﮔﻨﻬﮑﺎﺭﻡ ، ﺗﻮ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ !
ﺑﮕﻮ ﺁﯾﺎ ﺍﻣﯿﺪ ﺑﺨﺸﺸﻢ ﺑﯿﺠﺎﺳﺖ ؟
ﺧﻮﺩﺕ ﮔﻔﺘﯽ ﺑﺨﻮﺍﻥ !
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻤﺖ ﺍﯾﻨﮏ ﻣﺮﺍ ﺩﺭﯾﺎﺏ …..
ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺟﻮﯾﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ؛
ﻧﻮﺭﯼ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﮐﻦ …
ﺩﻭ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺭﺣﻤﺘﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻋﻄﺎ ﻓﺮﻣﺎ…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




برای امروز . . .
اگر کسی را دیدم که از کوچکترین چیزها لذت می برد،
محو طبیعت می شود،
کمتر سخت می گیرد،
می بخشد،می خندد،می خنداند
و با خودش در یک صلح درونییست،
می دانم که او نه بی مشکل است نه شیرین مغز!
او طوفان های هولناکی را در زندگی پشت سر گذاشته
و قدر آنچه امروز دارد را می داند.
او یاد گرفته است که لحظه به لحظه ی زندگی را در آغوش بگیرد!
کاش من هم یاد بگیرم . . .

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




یکی می گفت:
یه عمر دعا میکردم آقا را ببینم…
یک شب خواب دیدم
فردای شب قدر بود…
انگار دعاهایم بعداز چهل سال مستجاب شده بود…
مردی در خانه را میزد…
از پشت پنجره نگاه کردم…
آره مولایم بود…
نگاهی به در ودیوار خونه کردم…
…سریع رفتم تابلوها وعکس های ناجور برداشتم
…وسایل ناجور را جمع کردم یه جا قایم کردم
…دستگاه ماهواره را هم قایم کردم
…گوشی موبایل هم خاموش کردم یه وقت
یه نگاهی به خونه کردم…
فکر میکردم دیگه خونه آمادس…
رفتم که در رو باز کنم وامام زمان خود را ببینم ودعوتشون کنم به خونمون…
در را که باز کردم دیدم آقا آخرین خونه کوچه رو هم زده بود وناامید از کوچه رفت…
آره…
همه مثل من داشتن خونه را آماده میکردن…
هیچکس آماده دیدار آقا نبود…
وباز آقا مثل همیشه غریب ماند…
وما دعا میکنیم که آقا بیاید وهمه کار میکنیم که نیاید…
**اللهم عجل لولیک الفرج**
یعنی گناه نکنیم

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





هیچ وقت حسرت زندگی ادمایی رو که از درونشون خبر نداری نخور!!!!

حسادت نوعی اعتراف به حقیر بودن خویش است.. هر قلبی دردی دارد٬ فقط نحوه ابراز آن فرق دارد… بعضی ها آن رادرچشمانشان پنهان میکنند ٬ بعضی هادرلبخندشان!!!!!!

خنده رامعنی به سر مستی مکن
آنکه میخندد غمش بی انتهاست..

نه سفیدی بیانگر زیبایی ست……. ونه سیاهی نشانه زشتی…….. کفن سفید ٬ اما ترساننده است: وکعبه سیاه ٫ اما محبوب ودوست داشتنی است…..
انسان به اخلاقش هست نه به مظهرش…..
قبل از اینکه سرت را بالا ببری ونداشته هایت را به پیش خدا گلایه کنی….. نظری به پایین بیندازو داشته هایت راشاکر باش…..

انسان بزرگ نمیشود جز به وسیله ي فکرش ؛ شریف نمیشود جز به واسطه ي رفتارش وقابل احترام نمیگردد جز به سبب اعمال نیکش.. ….

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




شاگردی که شيفته ی استادش بود تصميم گرفت تمام حرکات و سکنات استادش را زير نظر بگيرد. فکر می کرد اگر کارهای او را بکند فرزانگی او را هم به دست خواهد آورد.
استاد فقط لباس سفيد مي پوشيد شاگرد هم فقط لباس سفيد پوشيد، استاد گياهخوار بود شاگرد هم خوردن گوشت را کنار گذاشت و فقط گياه خورد. استاد بسيار رياضت می کشيد، شاگرد تصميم گرفت رياضت بکشد و روی بستری از کاه خوابيد.
مدتي گذشت. استاد متوجه تغيير رفتار شاگردش شد. رفت تا ببيند چه خبر است. شاگرد گفت: دارم مراحل تشرف را می گذرانم.

سفيدی لباسم نشانه ی سادگی و جستجو است.گياهخواری جسمم را پاک می کند.رياضت موجب می شود که فقط به روحانيت فکر کنم.
استاد خنديد و او را به دشتی برد که اسبی از آن جا می گذشت.
بعد گفت: «تمام اين مدت فقط به بيرون نگاه کرده ای در حالی که اين کمترين اهميت را دارد.
آن حيوان را آنجا می بينی؟ او هم با موی سفيد، فقط گياه مي خورد و در اسطبلی روی کاه می خوابد. فکرمی کنی قديس است يا روزی استادی واقعی خواهد شد؟

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




از حکیمی پرسیدند:
چرا از کسی که اذیتت می کند انتقام نمی گیری؟
با خنده جواب داد:
آیا حکیمانه است سگی را که گازت گرفته را گاز بگیری .
میان پرواز تا پرتاب تفاوت از زمین تا آسمان است .
پرواز که کنی،
آنجا میرسی که خودت می خواهی .
پرتابت که کنند ،
آنجا می روی که آنان می خواهند .
پس پرواز را بیاموز…!!!
پرنده ای که “پرواز” بلد نیست،
به “قفس” میگوید….
“تقدیر”

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




من خدایی دارم،که در این نزدیکی است…
نه در آن بالاها…!
مهربان،خوب،قشنگ…
چهره اش نورانیست…
گاه گاهی سخنی می گوید،با دل کوچک من…
ساده تر از سخن ساده من…
او مرا می فهمد…!
او مرا می خواند…
او همه درد مرا می داند…
یاد او ذکر من است،در غم و در شادی…
چون به غم می نگرم،آن زمان رقص کنان می خندم…
که خدا یار من است…
که خدا در همه جا یاد من است…
او خدایست که همواره مرا می خواهد…
او مرا می خواند…
او همه درد مرا می داند…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




وقتی پیش از اندیشیدن؛ تامل میکنی! یعنی سکوت!
وقتی پیش از سخن گفتن،تامل میکنی!
یعنی تفکر
وقتی پیش از عمل کردن،تامل میکنی یعنی تمرکز
وقتی پیش از قطعیت،تامل میکنی
یعنی شک
وقتی پیش از خلق ؛تامل میکنی
یعنی خیال
و…….
وقتی بعد از تعقل،تامل میکنی
یعنی عشق!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ﺑﺨﻨﺪ …!
ﺧﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﯿﺎﻫﻮﯼ ﺍﯾﺎﻡ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺍﺕ ﻫﻮﯾﺪﺍ
ﺑﺎﺷﺪ …
ﺧﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﮐﻦ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﺎﻋﺚ ﻏﻢ ﺗﻮ ﺷﺪ …
ﺑﺨﻨﺪ …!
ﺑﻪ ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺛﺮﯼ ﺑﺮ ﺩﻟﺖ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ !
ﺑﻪ ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺷﮑﯽ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﺩ …
ﯾﺎﺩﺕ ﻧﯿﺴﺖ؟
ﺁﻧﺮﻭﺯﻫﺎ،ﺣﺘﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎﺩﯼ ﻧﻤﯽ ﻭﺯﯾﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﺩﺑﺎﺩﮎ ﮐﻮﭼﮑﺖ ﺑﻪ
ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺩﺭﺁﯾﺪ
ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺣﺘﯽ ﻭﻋﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺁﺑﻨﺒﺎﺕ ﻫﺎﯼ ﭼﻮﺑﯽ ﻫﻢ
ﮐﺎﺭﺳﺎﺯ
ﻧﺒﻮﺩ!
ﺑﺨﻨﺪ !!!
ﮐﻪ ﭼﻨﺪﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺧﻨﺪﯾﺪ !…
ﺑﺨﻨﺪ

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




آدم هایی که…
امروز جهت گرفتن عکس پرسنلی که چند روز پیش انداختم رفتم عکاسی که تو محلمون هست، 6 تا دونه عکس 17هزار تومان.

موقعی که قبض رو دادم و عکسم رو بگیرم، خانمی که اونجا بود 6 تا عکس منو داد و کاملا اتفاقی دیدم که بازم داخل جعبه اش عکس من هست و گفتم اِاِ… اونم عکس منه،
ایشون پاکت رو درآورد و گفت اشتباهی دو بار چاپ شده. منم گفتم من چه خوش شانس ام که امروز قرعه بنام من در اومده، اگه میخواین دور بندازید لطفا بدین به خودم.
ولی این خانم در کمال ناباوری همونطور که با پاکت عکس من، بسمت سطل زباله میرفت گفت:
نه نمیشه، اگه 10هزار تومن بدی بهت میدمش و من هم بهش گفتم، خانم این یه اتفاقه و شما اشتباهی دوبار چاپ کردی و حالا میخوای دور بندازی، پس 10تومن ندم عکس رو بهم بده،
واسه کارای اداری بد نیستش،
ولی طرف اونقدر خالی از احساس و نیکی بود که عکس رو دور انداخت و بهم نداد.
طی مسیر فقط و فقط به این فکر کردم که امروز خداوند یه فرصت در اختیار ایشون قرار داد که دلی رو بشکنه یا دلی رو شاد کنه.
ای آدما نمونه این داستانها زیاده، بیایید حواسمون به اطراف و آدمای کنارمون باشه خدا هر روز فرصت های زیادی رو واسه ما آدما خلق میکنه، بدون اینکه دیده یا حس بشه…
قلب همتون طلایی و قشنگ
کار همه تون نیک و رنگارنگ

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




بزغاله ای
روی پشت بام بود
و به شیری که از پایین عبور
می کرد توهین میکرد و
ناسزا می گفت.
شیر گفت :
این تو نیستی که به من ناسزا
می گوید ،
بلکه این جایگاه توست
که به من ناسزا می گوید.
مبادا بوسیله جایگاهت به دیگران
توهین کنی،که تکیه گاهت با گذر زمان سست شده و فرو میپاشد، آنگاه تو میمانی و آنهایی که تحقیرشان کردی……
(شیخ بهایی)

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




انسان ها وقتی به طور دائم مورد حمله و بی مهری قرار
می گیرند
اعتمادشان نسبت به یکدیگر از بین می رود.
فرار می کنند از هم…
میترسند از هم…
به هم دروغ می گویند
و یا حداقل دیگر صادق نیستند.
وای به وقتی که دیگر اعتمادی وجود نداشته باشد.
آدمها شروع می کنند از هم دور شدن
و فاصله گرفتن و گریختن از یکدیگر،
ما وقتی اعتمادی را از بین می بریم، دنیای یک انسان را خراب می کنیم
به همین سادگی…
کسی که ضربه می خورد از سایه ی خودش هم گریزان
میشود

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





ماهی کوچکی در اقیانوس به ماهی بزرگ دیگری گفت: ببخشید آقا، شما از من بزرگ تر و با تجربه تر هستید و احتمالاً می توانید به من کمک کنید تا چیزی را که مدت ها در همه جا در جست و جوی آن بوده ام و نیافته ام را پیدا کنم؛ ممکن است به من بگویید: اقیانوس کجاست؟!
ماهی بزرگ تر پاسخ داد: اقیانوس همین جاست که شما هم اکنون در آن شنا می کنید. ماهی کوچک پاسخ داد: نه! این که من در آن شنا می کنم آب است نه اقیانوس. من به دنبال یافتن اقیانوس هستم نه آب و با سرخوردگی دور شد.
همه ما هم مانند آن ماهی کوچولوی غافل، در نعمت و برکت نامتناهی غرق هستیم و مجبور نیستیم برای یافتن آن کوشش کنیم و به هر دری بزنیم؛ زیرا هر چقدر این ماهی کوچک شنا کند باز هم در اقیانوس خواهد بود و کم نخواهد آورد.
خداوند نعمت های زیادی را به همان اندازه که در اقیانوس برای ماهی فراهم کرده، در اختیار ما قرار داده است.
اما شاید باید تصمیم بگیرید که هر روز از زندگی خود را چگونه می خواهید بگذرانید.
نعمت و برکت در همه جا و همه وقت در انتظار شما است. فقط کافی است آن را بخواهید و همین الان خود را به آن متصل کنید.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





هر که هستید و هر کجا زندگی می‌کنید، آرامش را به زندگی خویش دعوت کنید و آن را در ذهن خود جایگزین سازید. اگر کلام و رفتار شما قرین آرامش باشد بدون شک این ویژگی به دنیای اطراف شما نیز سرایت خواهد کرد. بخاطر داشته باشید، برای رسیدن به این وضعیت ، لازم است برخی قابلیتهای ویژه را در خود پرورش دهید و شرایط خاصی را در زندگی خویش ایحاد نمایید. رعایت نکات زیر مقدماتی است که به شما کمک می‌کند و در این مسیر گام بردارید.
راههای رسیدن به آرامش
یاد بگیرید که گاه مسائل را رها سازید.
بدین معنی که به هر مسئله‌ای دائما گره نخورید. وقتی همیشه و همه جا فکر مسائل خود هستید و به مرور آنها می‌پردازید، در واقع همیشه بار اضافی را با خود حمل می‌کنید، که این خود سبب ایجاد اضطراب و استرس در شما می‌گردد. بیاموزید که با یک ذهن رها و آزاد زندگی کنید. این امر به شما کمک می‌کند تا با هر محرک کوچک و یا مانع جزئی آشفته نشوید.
به خود و خدای خود ایمان داشته باشید.
اگر به خود و خدای خود ایمان داشته باشید، براحتی از عهده مشکلات زندگی برخواهید آمد و ثابت قدم و مطمئن در راه رسیدن به اهداف خود گام بر خواهید داشت.
مثبت اندیش باشید.
اگر دیدگاه مثبت اندیشی نداشته باشید، همه چیز می‌تواند بی‌فایده و بی‌ثمر باشد. داشتن نگرش مثبت و امید ، بهترین سلاح در مقابل ترس و اضطراب است.
نسبت به انتظارات و برنامه‌های خود واقع بین و منطقی باشید.

توانائیهای خود را در موقعیتهای خاص بشناسید و نسبت به عدم توانائیها و ضعفهای خود واقع بین باشید. هر چقدر نگرش شما نسبت به مسائل زندگی منطقی‌تر باشد، به آرامش بیشتری دست خواهید یافت.

نسبت به انسانها ، عشق بی قید و شرط خود را نثار کنید.
شما می‌توانید از دوستان ، همکلاسیهای خود شروع کنید. یاد بگیرید که آنها را بدون قید و شرط دوست بدارید، در مقابل ضعفهای آنها صبور باشید و خطاها و اهمال کاریهایشان را ببخشید. هر چقدر نسبت به دیگران بخشش بیشتری داشته باشید، احساس شادی و خرسندی بیشتری را تجربه خواهید کرد.
معنای فداکاری را لمس کنید.
دست بخشش داشته باشید، ولی انتظار بازگشت نداشته باشید. دیگران را به شیوه خودشان خوشحال کنید. به افراد بی پناه و یتیم و فقیر کمک کنید. برای آنهایی که خواهان یاری گرفتن از شما هستند پشت و پناه باشید، و بدون آن که منتی بر آنها نهید تکیه گاهشان باشید، هر چقدر بیشتر ببخشایید، از الزامات و قید و بندها بیشتر رها خواهید شد.

افکار خود را بازسازی کنید.
در افکار و عقاید خویش نسبت به شخص خود ، بازنگری کنید. بیاموزید در مقابل خویشتن صبور باشید و ارزشها ، استعدادها و مهارتهای خود را ارج نهید.
خود را بدون هیچ قید و شرطی دوست بدارید. هر گونه ترس و تردید غیر منطقی که در مورد خود دارید، کنار بگذارید. اگر دیدگاه مثبت و سالمی را در مورد خود داشته باشید، یاد خواهید گرفت که خود را بدون قید و شرط قبول داشته باشید.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




هر وقت،
خواستی «پارچه‌ای» بخری؛
آنرا در دست «مچاله كن» و بعد رهايش كن،
اگر «چروك» برنداشت، «جنس خوبی» دارد.
«آدم‌ها»، نیز «همينطورند!!!»،
«آدم‌هايی» كه بر اثر «فشارها»،
و «مشكلات»، «اخلاق، و رفتارشان»
عوض می‌شود،
و «چروك» بر میدارند،!!
اينها «جنس خوبی» ندارند،
و برای «رفاقت»، «معاشرت»، «مشارکت»، «ازدواج» و «اعطای مسئولیت به ایشان»،
به هیچوجه «گزینهٔ مناسبی» نخواهند بود.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




روزی قطره به خدا گفت:
از در یا بزرگتر هم هست
خدا گفت هست……….
قطره گفت پس من آن را
می خواهم بزرگترین را
بی نهایت را …………
خدا قطره را بر داشت
و در قلب آدم گذاشت
و گفت اینجا بی نهایت است
آدم عاشق بود
دنبال کلمه ای می گشت
تا عشق را توی آن بریزد
اما هیچ کلمه ای توان
سنگینی عشق را نداشت
آدم همه عشقش را توی یک
قطره ریخت قطره از قلب عاشق
عبور کرد و وقتی قطره از چشم
عاشق چکید خدا گفت …..
حالا تو بی نهایتی …………
زیرا که عکس من در اشک عاشق است

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





درخت جوانی نزد درخت پیری رفت و گفت: «خبر داری که چیزی آمده که ما را می‌بُرد و از پایمان می‌اندازد؟»
درخت پیر گفت: «برو ببین از ما هم چیزی همراه او هست؟»
درخت جوان رفت و دید سری از آهن و دسته‌ای از چوب دارد.
پس نزد درخت پیر برگشت و گفت: «سرش آهن و تنه‌اش چوب است.»
درخت پیر آهی کشید و گفت: «از ماست که بر ماست.»

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




می‏گویند:
گروهی به عیادت مریضی رفتند، در میان آنان جوان لاغر اندامی بود، مریض به او گفت: این لاغری تو از چیست؟ پاسخ داد:
علتش امراض و اسقام است.
گفت: تو را به خدا قسم حقیقت حالت را به من بگو. جوان گفت:
شیرینی دنیا را چشیدم تلخ بود، زر و زیورش نزدم کوچک است، طلا و سنگش پیشم یکسان است، گویی عرش حق را برای تماشایم ظاهر کرده‏اند و من آن را آنچنان که هست می‏بینم، رفتن مردم را به سوی بهشت و جهنّم مشاهده می‏کنم، با تماشای این حقایق روزم به روزه می‏گذرد و شبم به بیداری، در آنچه هستم، از عبادت و عمل به چشمم نمی‏آید؛ زیرا عملم در برابر ثواب حق بسیار کم است‏.
پی نوشت:
*اثر استاد حسین انصاریان

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




یکی، در پیش بزرگی از فقر خود شکایت می‏کرد و سخت می‏نالید. گفت: خواهی که ده هزار درهم داشته باشی و چشم نداشته باشی؟ گفت: البته که نه. دو چشم خود را با همه دنیا عوض نمی‏کنم.
گفت: عقلت را با ده هزار درهم، معاوضه می‏کنی؟
گفت: نه.
گفت: گوش ودست و پای خود را چطور؟
گفت: هرگز.
گفت: پس هم اکنون خداوند، صدها هزار درهم در دامان تو گذاشته است. باز شکایت داری و گله می‏کنی؟
!بلکه تو حاضر نخواهی بود که حال خویش را با حال بسیاری از مردمان عوض کنی و خود را خوش‏تر و خوش بخت‏تر از بسیاری از انسان‏های اطراف خود می‏بینی.
پس آنچه تو را داده‏اند، بسی بیش‏تر از آن است که دیگران را داده‏اند و تو هنوز شکر این همه را به جای نیاورده، خواهان نعمت بیش‏تری هستی!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




در زمان مالك دينار جوانى از زمره ى اهل معصيت و طغيان از دنيا رفت ; مردم به خاطر آلودگى او جنازه اش را تجهيز نكردند ، بلكه در مكان پستى و محلّ پر از زباله اى انداختند و رفتند .

شبانه در عالم رؤيا از جانب حق تعالى به مالك دينار گفتند : بدن بنده ى ما را بردار و پس از غسل و كفن در گورستان صالحان و پاكان دفن كن . عرضه داشت : او از گروه فاسقان و بدكاران است ، چگونه و با چه وسيله مقرّب درگاه احديت شد ؟ جواب آمد : در وقت جان دادن با چشم گريان گفت :

يا مَنْ لَهُ الدُّنيا وَ الآخِرَةُ إرْحَمْ مَن لَيْسَ لَهُ الدُّنيا وَ الآخرَةُ .

« اى كه دنيا و آخرت از اوست ، رحم كن به كسى كه نه دنيا دارد نه آخرت » .

مالك ! كدام دردمند به درگاه ما آمد كه دردش را درمان نكرديم ؟ و كدام حاجتمند به پيشگاه ما ناليد كه حاجتش را برنياورديم ؟

موضوعات: حکایات تاریخی  لینک ثابت




 خلال دندان و کاربردهای جالب آن در زندگی

 آیا فکر می کنید خلال دندان فقط برای تمیز کردن لابلای دندان ها و امتحان پخت کیک مفید است؟ باز هم فکر کنید. شگردهای زیر را در رابطه با کاربردهای جدید خلال دندان در آشپزخانه، گوشه و کنار خانه و حیاط امتحان کنید و از آنها بهره ببرید.
 

۱- از سر رفتن غذا جلوگیری کنید
این مورد برای همه ما اتفاق افتاده است: قابلمه غذا را روی اجاق گاز می گذاریم؛ شعله زیر آن را زیاد می کنیم و با خود می گوییم چند دقیقه دیگر به آن سر می زنم اما فراموش می کنیم و ناگهان غذا سر می رود. برای اجتناب از مواجه شدن با چنین موقعیتی و کثیف شدن اجاق گاز یک خلال دندان را به طور افقی بین در و قابلمه قرار دهید. با ایجاد این فضای کوچک بخار از قابلمه به تدریج خارج می شود و از سر رفتن غذا جلوگیری می شود.
 
۲- میزان خروج سس سالاد را کنترل کنید
نمی خواهید دوباره خیلی سس روی سالدتان بریزد! پس این راه را امتحان کنید: فویل روی قوطی سس سالاد را برندارید. با استفاده از یک خلال دندان سوراخ هایی روی آن ایجاد کنید. با این کار از به یکباره خالی شدن قوطی سس روی سالدتان جلوگیری می کنید و علاوه بر آنکه در مصرف سس صرفه جویی می کنید از مصرف کالری بی رویه که برایتان مضر است نیز پرهیز می کنید.
 
۳- در مایکروویو سیب زمینی را سریع تر بپزید
دفعه آینده که خواستید سیب زمینی بپزید با خلال دندان برای آن چهارپایه درست کنید. چهار خلال دندان را در یک طرف آن وارد کنید. با این کار همه جهات آن (بالا، زیر و اطراف) در معرض امواج قرار گرفته و سریع تر می پزد.
 
۴- دستگاه تلفن را تمیز کنید
هر گاه میان دگمه های تلفن یا صفحه کلید کامپیوترتان جرم، دوده یا گرد و غبار گرفت یک خلال دندان را در الکل فرو کنید و با آن محل مربوطه را تمیز کنید. از این راهکار برای تمیز کردن هر شکاف یا درز دور از دسترسی می توان استفاده کرد.

۵- شمع ها را راحت تر روشن کنید
وقتی فتیله شمعی کوچک شده و یا درون پارافین فرو رفته است، خلال دندانی را آتش بزنید و با استفاده از آن فتیله را روشن کنید.

۶- ابتدای نوار چسب را نشانه گذاری کنید
اغلب پیدا کردن سر نوار چسب کار وقت گیری است (اگر نخواهم بگویم که اعصاب خردکن است.) بار بعد که از نوار چسب استفاده کردید یک خلال دندان را به سر آن بپیچید تا دوباره دچار این معضل نشوید.

۷- رنگ دیوار را لکه گیری کنید
آیا می دانید رمز خوب لکه گیری کردن چیست؟ اینکه بتوانید کمترین میزان رنگ ممکن را بردارید و به همین دلیل خلال دندان برای این کار بسیار خوب عمل می کند. انتهای خلال دندان را در رنگ فرو کنید و آهسته به محل مورد نظرتان بمالید.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




مـــــرگـــــ می آیــــد
افسوس که مرگ بی خبر می آید
پیمانه که پرشود عجل می آید
هرنیک وبدی که کرده ای دردا
برکنج لحد همان عمل می اید
دلا این عالم فانی به یک ارزنخ نمی ارزد
به دنیا آمدن به زحمت رفتن نمی ارزد
تمام این جهان گرشهد وشکر گردد
به آن یک لحظه تلخی جان کندن نمی ارزد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ای کسانی که ایمان آورده اید!
شراب و قمار و بتها و ازلام پلید واز اعمال شیطان است،
از آنها دوری کنید تا رستگار شوید.

علل علمی تحریم شراب در اسلام:
از دست دادن حافظه ،
اختلال در سیستم عصبی،
اضطراب و افسردگی شدید،
آسیب دائمی به کبد و مغز،
سرطان سینه، حنجره، لب و مری،
سقط جنین، ناباروری،
سکته قلبی…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




در کتاب” درود بر خودم” دکتر دانیال میگوید :

در هجده سالگی , نگران تفکر دیگران در مورد خودتان هستید .

وقتی چهل ساله میشوید , اهمیتی نمی دهید که دیگران در مورد شمــا چه فکر میکنند .

و زمانی که شصت ساله میشوید , پی میبرید که اصلا هیچکس در مورد شما فکر نمیکرده است !

وااای که چه آسان هدر میدهیم عمر خویش را فقط برای دیگران و طرز فکرشان

تا فرصت زندگی داری جانانه زندگی کن .

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

به یاد شهید همت و شهید حمید باکری

هر ذره از خاکش زر ناب است ور قطعه از آسمانش بهشت برین.

انگار آسمان و زمینش با هم پیوندی دیرینه دارند.

اینجا نقطه ی پرواز است.

نقطه ی وصل.

اینجا طلائیه است…

و طلائیه ریسمانی است که اگر به آن بیاویزی تا اوج خواهی رسید

تا خدا…

به طلائیه که رسیدی بالهایت را بگشا

و آماده ی پرواز شو…

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




پروردگارم …
 
شکوفایی اولین روز هفته ات را سپاس می گوییم

که تاریکی شب را پایان می بخشد
و تاریکی شب را نظاره گریم
که هیاهوی روز را سرانجام است
 
در این میان
این “ما ” هستیم
که خوشحال و غمگین می شویم؛
تهی و سرشار می شویم
و باز …
 
همان می شویم که بودیم
بنده هایی در درگاه تو
که بی “تو” هیچ فرازی را فرود نیابیم
و از هیچ غمی به شادی راه نیابیم
 
پروردگارم
بندگی ما را بپذیر
روز از نو … روزی از نو …
با یه بغل هوای تازه …

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت
1 2