✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
ﮔﺎﻫﯽ، «ﺧﺪﺍ»...


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



جملات اخلاقی، عرفانی، آرامش بخش، انگیزشی، مثبت اندیشی ، داستان

با ماهمراه شوید در کانال

@najvayearefaneh

نجوای عارفانه

https://telegram.me/najvayearefaneh

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت




انسانها زودپشیمان می شوند
گاه از گفته هایشان
گاه ازنگفته هایشان
اماسراغ ندارم کسی را
که از"مهربانی” پشیمان شده باشد
خوشابه حال آنانکه خوب میدانند
“مهربانی"منطقی ترين گفت وگوی زندگیست

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 نوع نگاه ما به زندگی است که زندگی مان را میسازد

 اگر در انتظار تغییر دیگران بمانی سراسر زندگی ات پر از رنج و بدبختی خواهد شد…

 تا تو تغییر نکنی هیچ چیز تغییر نخواهد کرد، زیرا نقشه راه ابتدا در ذهن تو ساخته می شود…

 هیچ کس مانعی در مسیر سرنوشت تو به حساب
نمی آید ،هیچ مانع دیگری وجود ندارد، موانع در نوع اندیشیدن توست که به وجود می آید…

 برای دقایقی چشمانت را ببند و جهانت را همانطور که دوست داری تصور کن ،برای تسلط بر سرنوشت ابتدا باید بر اندیشه ات مسلط شوی….

 از امروز به رفتارها و کارهایی بپرداز که
با سرنوشت مورد علاقه ات در هماهنگی کامل باشد….

 تسلط بر اندیشه، تسلط بر سرنوشت است…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




#خودباوری

 

یعنی خودت رو باور کن یعنی به توانایی های خودت ایمان داشته باش
یعنی اعتماد به نفس داشته باش از پسش برمیای
یعنی وقتی دیدی سخته بیخیال نشو تلاشت رو بیشتر کن ….
بیشتر زحمت بکش
یعنی وقتی میبینی باید زمان بگذره تا حل بشه … صبرت رو زیاد کن

  به هدفت و اینکه بهش میرسی باور داشته باش.
حس پیروزی رو تو چهره ات نشون بده.بذار بقیه هم با دیدن تو قانع شن که تو میتونی…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




وقتی به یه مگس بال های پروانه رو بدی…

نه قشنگ میشه…

نه میتونه باهاش پرواز کنه!…

میدونی دارم از چی حرف میزنم؟!

“اصالت"….

بال و پر بیخود به کسی دادن اشتباست…

همه آدم ها ظرفیت بزرگ شدن را ندارند،

اگر بزرگشان کنیم گم می شوند

و دیگر نه شما را می بینند و نه خودشان را.

بیاییم به اندازه آدم ها دست نزنیم…..

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




اغلب مردم تعریف و تمجیدها را ظرف چند دقیقه فراموش می‌کنند اما یک اهانت را سال‌ها به‌خاطر می‌سپارند.

آن‌ها مانند آشغال‌جمع‌کن‌ هایی هستند که هنوز توهینی را که مثلاً بیست سال پیش به آن‌ها شده با خود حمل می‌کنند و بوی ناخوشایند این زباله‌ها همواره آنان را می‌آزارد.

برای شادبودن باید بر «افکار شاد» تمرکز کنید

ذهن خود را از زباله‌هایِ تنفر، خشم، نگرانی و ترس رها کنید.

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت




گذشته فراموش نمی شود، اما می توان برداشت های ذهنی از آنرا مثبت تر کرد.

اتفاقاتی که در گذشته برای شما افتاده این معنی را ندارد که باز هم قرار است اتفاق های ناخوشایندی برای شما بیافتد.

چه بسیار اتفاقاتی که شما نمی پسندید اما به نفع شماست و چه اتفافایی که شما آرزویش را دارید ولی به نفع شما نیست.

گذشته را مرور کنید آیا همه ی اتفاقاتش منفی است؟ یا اتفاقات مثبتی هم دارد و شما هر روزه به جای مرور مثبت ها منفی ها را مرور می کنید؟

معماری سرنوشت خود را به دست خود بگیرید قبل از اینکه هزاران نفر سرنوشتتان را هر جوری که دوست دارند بسازند. شما توان تغییر سرنوشت خود را دارید اگر باور داشته باشید که «من می توانم».

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




در زندگی همیشه ما برخی افراد را از دست نمی دهیم
گاهی دیگران ما را از دست می دهند
گاهی لازم نیست نگران خاطرات بود
گاهی باید نگران خودت باشی
تا آینده را درست تر بسازی
گاهی باید حواست باشد تا به هر نگاهی لبخند نزنی
تا از محبتت سو استفاده نشود
گاهی باید برخی رفتارها را
یک به درک بدرقه راهشان کنی
آسوده باشی و به خودت فکر کنی همین
پس زندگی زیباست و ادامه دارد

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت




پروردگارا
به من بیاموز که لحظه ها در گذرند و
بیاموز به من که هیچ حالتی پایدار نیست و می گذرد…
اگر در سختی ام،
اگر دلتنگم،
و در تمام این لحظه ها تو در کنار منی…

به من آگاهی بده تا پذیرا باشم هر لحظه هایی را که می گذرد….
و نشانم بده راه را
تا سهم خود را به انجام برسانم…

از نیروی بی پایانت بی نصیبم مگذار،
تا بپیمایم راههای دشوار زندگی را که با حضور تو ممکن میشود…

نگرانی هایم را بدست تو می سپارم،
و قدم می گذارم در راهی که تو می خوانی ام،
و هرچه در این مسیر برایم مهیا کرده ای را با آغوش باز می پذیرم…

هر لحظه با یاد تو خواهد گذشت،
چه سخت و چه آسان…
چه تلخ و چه شیرین…
که با حضور تو همه لحظه هایم به عشق مبدل می شوند…

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺑﻮﺩﻥ , ﻧﺼﻒ ﺣﮑﻤﺖ ﺍﺳﺖ .
ﺗﻌﻘﯿﺐ ﻧﮑﺮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ، ﻧﺼﻒ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺍﺳﺖ .
ﻣﺪﺍﺧﻠﻪ ﻧﮑﺮﺩﻥ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ، ﻧﺼﻒ ﺍﺩﺏ ﺍﺳﺖ .

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﻢ ﮐﻪ :

ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻗﻮﯼ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ؛ ﮐﻤﺘﺮ ﺯﻭﺭ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ .
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ : ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ، ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﺑﺎﻻﯾﯽ ﺩﺍﺷﺖ .
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﺁﺭﺍﻡ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ، ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﺶ ﻧﻔﻮﺫ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺖ .
و ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ،ﺑﻘﯿﻪ ﺭﺍ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺗﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ !

بیایید خودمان را دوست بداریم.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خبر از مرگ یک خلیفه به عنوان نشانه ظهور
در قسمت پیشین پس از بیان مقدمه و اهمیت موضوع در شرایط کنونی به تنها روایتی که در آن از عبدالله نام برده شده بود اشاره شد. اکنون ادامه بحث را پی می گیریم. پیشنهاد می شود برای درک صحیح مطالب محتوا درج شده به ترتیب خوانده شود.
2 ـ ارتباط تامّ ظهور با مرگ یک شخصیت موثر
ـ نعمانی در کتاب الغیبة، ص 258 از ابن ابی یعفور نقل می کند که امام صادق علیه السلام به من فرمودند:
«أَمْسِكْ بِیَدِكَ هَلَاكَ الْفُلَانِیِّ وَ خُرُوجَ السُّفْیَانِیِّ وَ قَتْلَ النَّفْسِ وَ جَیْشَ الْخَسْفِ وَ الصَّوْتَ قُلْتُ وَ مَا الصَّوْتُ هُوَ الْمُنَادِی قَالَ نَعَمْ وَ بِهِ یُعْرَفُ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ ثُمَّ قَالَ الْفَرَجُ كُلُّهُ هَلَاكُ الْفُلَانِیِّ (مِنْ بَنِی الْعَبَّاس‏).»
«(آنچه که می گویم) با دست خود نگهدار (و بشمار): نابودى فلانى و آمدن سفیانى و كشته شدن مرد پاكدل و فرو رفتن لشكر در زمین و صدا از آسمان. عرض كردم: صدا كدام است؟ همان گوینده است؟ فرمود: آرى! بهمین صداى آسمانى صاحب الامر شناخته می گردد. آنگاه فرمود: ظهور كامل، نابودى فلانى (از بنی العباس) است.»
تحلیل:
ـ عبارت «الفرج کله هلاک الفلانی» نشان دهنده آن است که این شخصیت از اهمیت ویژه ای برخوردار است و از شخصیت های تاثیر گذار و یا سردمداران حکومتی است. اما در روایت اشاره ای به حاکمیت حجاز نشده است.
ـ در برخی نسخه ها افزون بر عبارت فوق، عبارت «من بنی العباس» وجود دارد که می تواند گویای ارتباط موثر نابودی بنی العباس با اولین نشانه ظهور باشد.

3 ـ اطلاع رسانی از مرگ خلیفه در موسم حج
ـ نعمانی در کتاب الغیبة، ص 267 از ابو بصیر نقل می کند که امام صادق علیه السلام فرمودند:
«بَیْنَا النَّاسُ وُقُوفٌ بِعَرَفَاتٍ إِذْ أَتَاهُمْ رَاكِبٌ عَلَى نَاقَةٍ ذِعْلِبَةٍ یُخْبِرُهُمْ بِمَوْتِ خَلِیفَةٍ یَكُونُ عِنْدَ مَوْتِهِ فَرَجُ آلِ مُحَمَّدٍ ص وَ فَرَجُ النَّاسِ جَمِیعاً.»

ادامه »

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




مرگ امیر عبدالله در روایات ظهور آمده است؟واز نشانه های ظهوراست
مرگ امیر عبدالله، پادشاه عربستان در سوم بهمن ماه سال جاری (1393) سبب شد تا دوباره چشم ها به سوی روایات نشانه های ظهور حضرت ولی عصر(عج) دوخته شود و دل ها امید بیشتری نسبت به نزدیکی ظهور آن امام همام بیابد.
اگرچه گرایش به این روایات در چند سال گذشته با وخامت اوضاع جسمی ملک عبدالله و شایعه فوت او چندین بار تکرار شده اما این بار، بازار توجه به این روایات به دلیل قطعی شدن مرگ او رواج بیشتری پیدا کرده است.

همه ما دوستدار فرج بلکه عاشق نزدیک و نزدیک تر ظهور حضرت حجت هستیم. اما این نکته نباید سبب آن شود که بدون بررسی دقیق و موشکافانه به سراغ روایات ظهور برویم و به خاطر این عشق وصف ناپذیر در دام مصداق یابی های خودخواسته و یا توقیت و تعیین زمان برای ظهور حضرت بیافتیم.
البته از سوی دیگر نیز در صورت صحت و پس از بررسی دقیق نباید از این روایات غافل ماند و آنها را به گوشه ای وانهاد. چرا که اینها می توانند نشانه هایی از آمدن گل خوشبوی فاطمه سلام الله علیها باشند و ما را به سوی آمادگی بیشتر و رصد دقیقتر اوضاع سیاسی و اجتماعی عالم رهنمون سازند.
با این حال این اتفاق از یک سو می تواند بسیار مبارک و میمون باشد. چرا که هر از چندی شیعیان منتظر حضرت ولی عصر (عج) را وادار به رصد اوضاع پیرامونی خود می کند. همچنان که انقلاب اخیر مردم مصر و احتمال انطباق حوادث سیاسی و اجتماعی مصر کنونی با روایات ظهور، چشم ها را به آن سو کشاند و منجر به بررسی و تحلیل جدی این روایات شد.
اما باید مراقب بود که شوق فراوان، ما را به دام پیش داوری های نامربوط و تطبیق های غیر منطقی و گاه گناه آلود و همراه با توقیت نکشاند.
بنابراین سعی خواهیم کرد بدون پیش داوری های ذهنی به بررسی کوتاه و اجمالی این روایات پرداخته و در نهایت احتمال انطباق آن با شرایط کنونی را تحلیل کنیم.
روایات مرتبط با مرگ عبدالله، آخرین پادشاه مقتدر پیش از ظهور تعداد روایاتی که ادعا می شود به مرگ «عبدالله»، آخرین پادشاه مقتدر حجاز مرتبط است، فراوان است. آیت الله کورانی در کتاب عصر الظهور، در فصلی با عنوان بحران حکومت در حجاز چنین می گوید:
«روایات منابع شیعه و سنی بر این نکته اتفاق دارند که طلیعه ظهور حضرت مهدی (عج) در حجاز، پیدایش خلاء سیاسی و کشمکش بین قبائل بر سر فرمانروائی است. و این حوادث در پی مرگ پادشاه و یا خلیفه ای رخ می دهد که با مردنش گشایشی در امور به وجود می آید. برخی روایات، نام او را «عبدالله» و اعلان خبر مرگ او را روز عرفه تعیین کرده اند. پس از مرگ او حوادثی پیاپی در حجاز رخ می دهد که تا خروج سفیانی و ندای آسمانی و درخواست اعزام نیرو از سوریه به حجاز و سرانجام، ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) ادامه می یابد.» (عصر الظهور، ص 261؛ ترجمه کتاب عصر ظهور، ص 258)

همه ما دوستدار فرج بلکه عاشق نزدیک و نزدیک تر ظهور حضرت حجت هستیم. اما این نکته نباید سبب آن شود که بدون بررسی دقیق و موشکافانه به سراغ روایات ظهور برویم و به خاطر این عشق وصف ناپذیر در دام مصداق یابی های خودخواسته و یا توقیت و تعیین زمان برای ظهور حضرت بیافتیم.

ادامه »

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




شمشیر و اسب در مقابل تکنولوژی امروز؟!
ظهور
ظهور منجی و برقراری حکومتی واحد در سراسر گیتی بر اساس عدالت در همه جنبه های وجودی انسان، به معنای واقعی کلمه از جمله باورهایی است که بیشتر مکاتب دینی و فکری دنیا در آن مشترکند. در این میان اسلام به عنوان مترقی ترین مکتب انسان ساز به نحوی جامع، با ارائه ایدئولوژی منسجم به این بحث پرداخته است. از این رو بر مسلمانان است تا پیوسته با تبیین زوایای مختلف این بحث، آن را زنده نگهدارند.
در حالی که اطلاعات ما از این موضوع خصوصا جزئیات آن، منحصر در اخباری است که ائمه در برهه ای خاص از زمان بیان داشته اند و طبیعی است که مفاهیم مورد نظر خود را باید در غالب الفاظی قابل فهم برای مخاطبان ارائه می کرده اند؛ و از طرفی باتوجه به گذرا بودن زمان و سیر تکاملی آن؛ مصادیق الفاظ تغییر یافته اند؛ این تغییر باعث شده است که عده ای تعابیر اولیه را نپذیرند و آنها را دست مایه ای برای مخدوش کردن اصل موضوع بدانند. یکی از این موارد سلاح امام زمان است.
مفهوم شمشیر

سۆال این است که این همه تعبیرات مربوط به «قیام به شمشیر» در مورد مهدى(علیه السلام) چه مفهومى دارد؟ و مقابله آن با سلاح های مدرن چگونه امکان پذیر است؟

ادامه »

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




نابسامانی های جامعه جهانی در آخرالزمان

فراگیر شدن ظلم و ستم، کم شدن طرفداران حق، وارونه شدن ارزش‌ها و تفاسیر خود ساخته از اصول کتاب و سنت و ده‌ها نابسامانی دیگر، شرایط منطقی جامعه‌ای است که در آستانه انقلابی همه جانبه و بزرگ است. طبق روایات ظهور مقارن ناامیدی مردم و در شرایطی صورت می‌گیرد که انسان مومن پناهگاهی نمی‌یابد که از شر و ستم بدان پناه برد. مردم باید از اصول خودساخته بشری ناامید شوند و به درک شایسته‌ای از نجات‌بخشی دین و معنویت برسند. مردم بایستی الزام و ضرورت آمدن یک منجی آسمانی را که قادر باشد، ابعاد مختلف دین الهی را بی‌کم و کاست در جامعه انسانی پیاده کند، دریابند و این همه نتیجه منطقی نابسامانی‌هاست.
به علاوه این گونه کژی‌ها و ناهمواری‌ها نیز، نتیجه سرگردانی جامعه جهانی است که قرن‌هاست، حضور آسمانی مقتدای خویش را درنیافته است و از هدایت الهی او بی‌بهره بوده است.
یکی از روایاتی که به طور مفصل از اوضاع نابسامان جامعه انسانی در آخرالزمان و پیش از ظهور سخن می‌گوید، روایتی نقل شده از امام صادق(علیه السلام) که ضمن آن شخصی درباره زمان از بین رفتن سلطنت جباران و فرارسیدن امر فرج می‌پرسد. در این جا به بخش ابتدایی پاسخ آن حضرت بسنده می‌کنیم: «هرگاه دیدى كه حق و اهل حق از میان رفتند و دیدى ناحق همه جا را گرفت و دیدى قرآن كهنه شمرده شد و آن چه در آن نیست، وارد آن شد و مطابق هوس و دل‌خواه مردم شد و دیدى كه دین وارونه شده چنانچه ظرف آب وارونه شود و دیدى اهل باطل بر حق چیره شدند و دیدى شر و بدى آشکار است و منع نمی‌شود و بدكاران را معذور مى‏دارند و دیدى كه فسق آشكار شده‏[1] [منتظر فرج باشید.] …».
انحطاط جوامع، شرایطی را فراهم می‌کنند که در برهه‌ای از تاریخ مقارن ظهور، جامعه انسانی به درک و دریافت شایسته‌ای از جایگاه منجی آسمانی برسد و به سوی ایشان گرایش پیدا کند، نه این که اوضاع ترسیم شده در این روایات ذاتاً شرایط ظهور را فراهم کند
تحلیلی از روایات تأمل برانگیز ظهور

الف) این روایات لزوما متصل به ظهور نیستند:
اولین نکته‌ای که درباره این روایات مورد نظر است، این است که بسیاری از رویدادهایی که در متون حدیثی در این دسته قرار می‌گیرند، در واقع ملاحم[2] و فتنی[3] هستند که از معصومان(علیهم السلام) برای خبر از آینده رسیده است و در آن‌ها هرگز از لفظ علامت ظهور یا امثال آن استفاده نشده است. فقط گاهی گفته شده که این وقایع قبل از ظهور واقع خواهند شد، هر چند بعد‌ها به علت عظمت واقعه‌ای به نام ظهور، که پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان(علیهم السلام) از آن خبر داده اند، همه وقایع و حوادث تحت تاثیر آن قرار گرفته، مقدمه و زمینه آن حادثه عظیم تعبیر شده‌اند و تحت عنوان «علائم الظهور» دسته بندی شده‌اند.
به عبارت دیگر نمی‌توان انتظار داشت که در قرآن یا متون حدیثی، اثری از ترکیب امروزی «علائم الظهور» یافت، اولین بار نامی ‌نزدیک به این عنوان را شیخ صدوق در قرن 4، برای کتابش، یعنی کتاب «علامات آخرالزمان» به کار برد و سرانجام در دوره قاجاریه این اصطلاح به کلی جانشین اصطلاح «الملاحم والفتن» شد.[4]
بنابراین در مورد عمده وقایعی که در متن این روایات درباره آخرالزمان آمده است، نمی‌توان فاصله زمانی دقیقی از وقوع آن‌ها تا ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) برآورد کرد. به عبارت دیگر این احادیث عمدتا شامل وقایع متصل به ظهور[5] نیستند و فقط روند وقایع اجتماعی پیش رو را ترسیم می‌کنند. از این نظر، این روایات تناقضی با زمینه سازی مردم برای ظهور و مبارزه با ظلم ندارند.
سفیانی
ب) این روایات شامل نشانه های حتمی ظهور نیستند:
نکته دوم این است که این روایات به جز در چند مورد انگشت شمار[6]، شامل نشانه‌ها و علایمی ‌نیستند که در احادیث به حتمی‌بودن وقوع آن‌ها اشاره شده باشد، به عبارت دیگر به جز نشانه‌هایی که صراحتا در احادیث به حتمی‌بودن آن‌ها اشاره شده است، بقیه نشانه‌های ظهور، همگی از امور غیر حتمی‌ به شمار می‌روند. در واقع علائم غیرحتمی ممکن است با تغییر و تبدیل شرایط آن‌ها و عوض شدن علل رخ دادن آن‌ها، به‌گونه‌ای دیگر پدید آیند یا اصلا رخ ندهند. البته بسیاری از رویدادهایی که در احادیث به آن‌ها اشاره شده است، تاکنون اتفاق افتاده‌اند و در اصل تحقق خویش دچار «بداء» نشده‌اند.[7]
د) این روایات علل و عوامل ظهور نیستند:
بالاخره نکته سوم این است که گاهی بین عبارت «علائم ظهور» و «عوامل و علل ظهور» خلط معنایی می‌شود. به عبارت دیگر هر آن چه که جزء «نشانه‌های ظهور» دسته‌بندی می‌شود، لزوما «شرایط و عوامل ظهور» را فراهم نمی‌کند، از برخی روایات استفاده می‌شود که شرایط و عوامل ظهور را اموری مانند آمادگی فکری و عملی مردم برای ظهور امام عدالت‌گستر، وجود تعداد کافی از یاران مخلص و فداکار، ناامیدی کامل مردم از طرح‌ها و برنامه‌های دست‌ساخته بشر برای اصلاح وضع جهان فراهم می‌کنند. ولی روایات علائم الظهور صرفاً مجموعه‌ای از نشانه ها هستند که جنبه آگاهی بخشی و هشداردهی دارند، بنابراین چه بسا امکان دارد که شرایط ظهور فراهم شود و اراده خداوند به ظهور امام مهدی (علیه السلام) تعلق گیرد، بی آن که برخی از نشانه‌های ظهور محقق شده باشد.[8]
روایاتی که پاسخ می دهند
به علاوه با یک نگاه اجمالی به قرآن و مجموعه احادیث وارده در موضوع آخرالزمان به چند نکته در رد دیدگاهی می رسیم که برای مردم نقش سازنده ای در فراهم آوردن زمینه ظهور قائل نیست و صرفا معتقد به فراگیر شدن ظلم و ستم است:
1. دست روی دست گذاشتن برای فراگیر شدن ظلم و ستم و دامن زدن به آن، با اصول قطعی قرآن و سنت در تناقض است.
زمینه‌سازی برای ظهور مستلزم دست روی دست گذاشتن برای گسترش فساد و حتی دامن زدن به اوضاع نابسامان اجتماعی در این راستا است، در این دیدگاه مردم نقش سازنده‌ای برای تعجیل در امر ظهور ندارند
2. روایاتی که درباره زمینه سازان قیام حضرت مهدی(علیه السلام) می باشد، رکود و دامن زدن به انحطاط و ظلم را رد می کند. از جمله آن ها: «یَخْرُجُ أُنَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَیُوطِئُونَ لِلْمَهْدِیِّ یَعْنِی سُلْطَانَهُ ؛ مردمى از جانب مشرق قیام نمایند و زمینه حکومت حضرت مهدی(علیه السلام) را فراهم سازند.»[9]
3. روایاتی که از یاران امام زمان (علیه السلام) و آماده شدن گروهی برای یاری ایشان در جریان فتنه های دوران غیبت سخن می گویند نیز دیدگاه نقش مردم در فراهم آمدن زمینه ظهور را تایید می کند. از آن جمله: «ثُمَّ لَیُشْحَذَنَّ فِیهَا قَوْمٌ شَحْذَ الْقَیْنِ النَّصْلَ تُجْلَى بِالتَّنْزِیلِ أَبْصَارُهُمْ وَ یُرْمَى بِالتَّفْسِیرِ فِی مَسَامِعِهِمْ وَ یُغْبَقُونَ كَأْسَ الْحِكْمَةِ بَعْدَ الصَّبُوحِ ؛ سپس گروهی در آن فتنه‌ها آبدیده می‌شوند، چنان چه آهنگر شمشیر را صیقل می‌دهد، دیده‌های آن‌ها به نور قرآن روشنایی می‌گیرد، در گوش‌هایشان تفسیر قرآن طنین می‌افکند و هر بامداد و شامگاه جام حکمت نوشند.[10]
از انحطاط جوامع تا کمال معرفت انسان
علاوه بر این همان طور که گفتیم نابسامانی‌های اجتماعی از جمله پیش‌زمینه‌هایی است که اقتضای یک انقلاب همه‌جانبه جهانی است. به عبارت دیگر انحطاط جوامع، شرایطی را فراهم می‌کنند که در برهه‌ای از تاریخ مقارن ظهور، جامعه انسانی به درک و دریافت شایسته‌ای از جایگاه منجی آسمانی برسد و به سوی ایشان گرایش پیدا کند، نه این که اوضاع ترسیم شده در این روایات ذاتاً شرایط ظهور را فراهم کند.
به بیان دیگر یک اصل اساسی در زمینه‌سازی برای ظهور، بالا بردن معرفت و درک جامعه جهانی درباره امام مهدی (علیه السلام) به عنوان یگانه منجی آخرالزمان است و مضمون این روایات، به عنوان اخبار رسیده از وقایع آخرالزمان بستر آن را فراهم می کند.
پی نوشت:
[1] . کلینی،الکافی ج8، ص 37 و38.
[2] . در اصطلاح به احادیث خبری درباره اتفاق افتادن جنگ درآینده ،"اخبار ملاحم” گفته می‌شود. ( برگرفته از: رضوی، رسول،سنت های تاریخی و علائم الظهور، مجله مشرق موعود، ش 1، ص 98-75)
[3] . دراصطلاح به آشوب‌ها واختلافاتی که بر سر انتخاب صحیح و سقیم و راستی و کژی در آینده اتفاق خواهد افتاد، “فتن” گفته شده است. (برگرفته از: رضوی،سنت های تاریخی و علائم الظهور)
[4] . ر.ک: رسول رضوی، سنت های تاریخی و علائم الظهور.
[5] . روایات علائم الظهوری که قطعا درباره وقایع متصل به ظهور هستند، شامل چند مورد جزئی اند، به عنوان مثال: خروج سفیانی، خروج مردی از یمن، کشته شدن نفس زکیه و …
[6] . تعداد این امور حتمی‌ در احادیث مختلف کمی‌متفاوت است ولی به نظر می‌رسد که خروج یمانی و سفیانی، کشته شدن نفس زکیه، شکافته شدن زمین در منطقه بیداء، برخاستن ندایی از آسمان، از مهم ترین امور حتمی‌اند.
[7] . ر.ک: شفیعی سروستانی، معرفت امام زمان و تکلیف منتظران، ج2، ص423.

[8] . ر.ک: همان، ص419.

[9] .مجلسی، بحار الانوار، ج51، ص87.

[10] . نهج البلاغه، خطبه 150

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




عدادی حشره کوچولو در یک برکه، زیر آب زندگی می کردند.
آنها تمام مدت میترسیدند از آب بیرون بروند و بمیرند. یک روز یکی از آنها بر اساس ندای درونی از ساقه یک علف شروع به بالا رفتن کرد، همه فریاد می زدند که مرگ تنها چیزی است که عاید او میشود، چون هر حشره ای که بیرون رفته بود برنگشته بود.
وقتی حشره به سطح آب رسید نور آفتاب تن خسته او را نوازش داد و او که از فرط خستگی دیگر رمقی نداشت روی برگ آن گیاه خوابید.
 
وقتی از خواب بیدار شد به یک سنجاقک تبدیل شده بود! حس پرواز پاداش بالا آمدنش بود…

سنجاقک بر فراز برکه شروع به پرواز کرد و پرواز چنان لذتی به او داد که با زندگی محصور در آب قابل مقایسه نبود. تصمیم داشت برگردد و به دوستانش هم بگوید که بالای آن ساقه ها کسی نمی میرد ولی نمی توانست وارد آب شود چون به موجود دیگری تبدیل شده بود.

 شاید بیرون رفتن از شرایط فعلی ترسناک باشد، اما مطمن باشید خارج از پیله تنهایی، غم و ترس، تلاش برای رفتن به سوی کمال عالی است!
پس تغییر را پیش بکش!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




سر تا پایم را خلاصه کنند می شوم “مشتی خاک”
که ممکن بود “خشتی” باشد در دیوار یک خانه
یا “سنگی” در دامان یک کوه
یا قدری “سنگ ریزه” در انتهای یک اقیانوس
شاید “خاکی” از گلدان‌
یا حتی “غباری” بر پنجره
اما مرا از این میان برگزیدند : برای” نهایت” برای” شرافت” برای” انسانیت”
و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای : ” نفس کشیدن ” ” دیدن ” ” شنیدن ” ” فهمیدن “
و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید
من منتخب گشته ام : برای” قرب ” برای” رجعت ” برای” سعادت “
من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده: به” انتخاب ” به” تغییر ” به” شوریدن ” به” محبت “

وای بر من اگر قدر ندانم…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




میلاد گل سرسبد شاه جهان است
خاک قدمش تاج سر اهل جنان است

شیرینی نام علی اکبر لیلا
نقل دهن مجلس شیرین دهنان است

ای لیلی لیلای حرم، خوش قد و بالا
نام تو شروعی ست که آغاز اذان است

گفتیم که میلاد علی روز پدر بود
گفتند که میلاد تو هم روز جوان است

هم حیدر کراری و هم احمد مختار
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است

میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر علیه السلام را به ساحت مقدس امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف وتمام شیعیان جهان تبریک وتهنیت می گوییم

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

  دزدی به مزرعه‎ای رفت و جوالی را همراه خود برد.

  اوّل مقداری کدوحلوایی و هندوانه و خربزه در جوال ریخت، بعد مقداری سیب و سیب زمینی و بادمجان و خیار، و روی آن مقداری سبزی‎های مختلف مثل تره و ریحان، درِ جوال را بست و آماده‌ی فرار شد.

  ناگهان صاحب مزرعه با نوکرهایش رسیدند. نوکرها دزد را گرفتند و به درختی بستند و از ارباب پرسیدند با او چه کنیم؟

  ارباب دستور داد هر چه داخل جوال است، یکی یکی بیرون بیاورند و به سر دزد بزنند.

 نوکرها هم مشغول شدند و سبزی‎های لطیف را که روی جوال بود، یکی یکی برداشتند و به سر دزد می‎زدند، ولی دزد گریه می‎کرد و می‎گفت:

  اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً:
  «خدایا آخر و عاقبت کارهای ما را ختم به خیر کن»

  چون می‎دانست آخر کار چیزهایی مثل کدوحلوایی و هندوانه و خربزه را که اول در جوال ریخته، بر سرش خواهند زد.

   در آخرت هم همان چیزهایی را باید متحمّل شویم که در دنیا در جوالمان ریخته‎ایم.

  حاج اسماعیل دولابی
#داستانک

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود

عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود

نیک می بینم وقتی که زود است و نه دیر

مهربانی حاکم کل مناطق می شود

 

 

نیمه شب صورت خود را به خدا خواهم کرد

از خدا خواهش دیدار تو را خواهم کرد

تا که جان دارم و از سینه نفس می آید

به تو و مهر تو ای دوست وفا خواهم کرد

 

 

چه جمعه ها که یک به یک غروب شد، نیامدی

چه اشک ها به چهره ها رسوب شد، نیامدی

خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن

خدای ما دوباره سنگ وچوب شد، نیامدی

برای ما که خسته ایم ودل شکسته ایم، نه

ولی برای عده ای چه خوب شد، نیامدی

تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام

دوباره صبح، ظهر، نه غروب شد، نیامدی

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

  نگاه کن! یاران امام زمان با چه نظمی زیبا ایستاده‌اند و منتظرند تا دستور حرکت داده شود.

آن جوان را می‌بینی که در جلو لشکر، پرچمی نورانی در دست دارد؟

آیا او را می‌شناسی؟

او «شُعَیب بن صالح»، پرچمدار این لشکر بزرگ است.

آیا پرچمی را که در دست اوست می‌شناسی؟ این همان پرچم پیامبر است.

همان پرچمی که جبرئیل در جنگ «بَدْر» برای پیامبر آورد.

آیا می‌دانی این پرچم تا به حال، فقط دو بار مورد استفاده قرار گرفته است؟

اوّلین بار زمانی بود که جبرئیل آن پرچم را برای پیامبر آورد و او هم در جنگ بدر آن را باز نمود و لشکر اسلام در آن جنگ به پیروزی بزرگی دست یافت.

پیامبر بعد از جنگ بدر، آن پرچم را جمع کرد و دیگر در هیچ جنگی آن را باز نکرد و تحویل حضرت علی(ع) داد. آن حضرت نیز فقط در جنگ جمل، آن پرچم را باز نمود و دیگر از آن استفاده نکرد.

آیا می‌دانی که این پرچم از جنس پارچه‌های دنیایی مثل پنبه و کتان و حریر نیست، بلکه از جنس گیاهان بهشتی است. 

این پرچم آن قدر نورانی است که می‌تواند شرق و غرب دنیا را روشن گرداند.

وقتی که این پرچم برافراشته می‌شود، ترس و وحشت عجیبی در دشمنان پدیدار می‌گردد به طوری که دیگر نمی‌توانند هیچ کاری بکنند.

از طرف دیگر با برافراشتن این پرچم، دل‌های یاران امام زمان چنان از شجاعت پر می‌شود که گویی این دل‌ها از جنس آهن است و هیچ ترسی به آنها راه ندارد.

جالب است بدانی که چوب این پرچم از آسمان آمده است و هر وقت امام بخواهد دشمنی را نابود سازد، کافی است با این پرچم به او اشاره کند پس به امر خدا، آن دشمن به هلاکت می‌رسد.

آیا می‌دانی هرگاه که این پرچم باز شود هفت دسته از فرشتگان به یاری امام می‌آیند؟

دسته اوّل: فرشتگانی که با نوح(ع)، در کشتی بودند و او را یاری کردند.

دسته دوم: فرشتگانی که به یاری ابراهیم(ع) آمدند.

دسته سوم: فرشتگانی که همراه موسی(ع) بودند زمانی که رود نیل به امر خدا شکافته شد و قوم بنی اسرائیل از رود نیل عبور کردند.

دسته چهارم: فرشتگانی که هنگام رفتن عیسی(ع) به آسمان، همراه او بودند.

دسته پنجم: چهار هزار فرشته‌ای که همیشه در رکاب پیامبر اسلام بودند.

دسته ششم: سیصد و سیزده فرشته‌ای که در جنگ «بَدْر» به یاری پیامبر آمدند.

دسته هفتم: فرشتگانی که برای یاری امام حسین(ع) به کربلا آمدند.

آمار کل این هفت دسته، سیزده هزار و سیصد و سیزده فرشته است که به یاری امام زمان می‌آیند.

اگر سمت راست لشکر را نگاه کنی، جبرئیل را می‌بینی؛ در سمت چپ لشکر هم، میکائیل ایستاده است.

همه نیروی‌های زمینی و آسمانی آماده‌اند تا ایشان دستور حرکت بدهد.

وقتی لشکر امام حرکت کند، ترس عجیبی در دل دشمنان ایجاد می‌شود و به همین دلیل است که همیشه پیروزی با این لشکر است.

آری، کسانی که قصد دشمنی با نور خدا را دارند ترسی عجیب وجودشان را فرا می‌گیرد؛ امّا کسانی که سال‌های سال در جستجوی نور خدا بوده‌اند محبّت و علاقه زیادی به امام پیدا می‌کنند. آنها هرگز از این حرکت آسمانی نمی‌ترسند، بلکه هر لحظه آرزو می‌کنند که حکومت مهدوی تشکیل شود وعدالت واقعی را به چشم خود ببینند. 

موضوعات: امام زمان (عج), پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




 
 
سؤال:نحوة ولادت حضرت مهدي (عج) در روايات اسلامي چگونه است؟
جواب:

گزارش و تفصيلات ولادت سراسر بركت امام ، در كتب معتبر و اخبار، مشروحاً بيان شده است؛ از جملة اين اخبار روايتي است كه در ينابيع الموده، ص449 و 451 فاضل قندوزي كه از علماي اهل سنّت است و شيخ طوسي در كتاب غيبت و شيوخ ديگر روايت كردهاند و صدوق در كتاب كمال الدين به سند صحيح و معتبر ازجناب موسي بن محمد بن قاسم بن حمزة بن موسي بن جعفر (ع) از حضرت حكيمه خاتون دختر والامقام امام محمد تقي(ع) كه از بانوان با عظمت و شخصيّت و فضيلت خاندان رسالت است، حديث كرده است.
حكيمه فرمود: امام حسن عسكري(ع) فرستاد(فردي را) نزد من كه عمه! امشب در نزد ما افطار كن كه شب نيمة شعبان است و خداوند حجت را در اين شب ظاهر فرمايد و او حجت خدا در زمين است.
من عرض كردم : مادرش كيست؟
فرمود: نرجس
گفتم: فدايت شوم به خدا سوگند در او اثري نيست.
فرمود: همين است كه براي تو ميگويم.
حكيمه گفت: پس آمدم چون سلام كردم و نشستم نرجس خواست پاي افزارم را بيرون آورد، گفت: اي سيدة من و سيدة خاندان من، چگونه شب كردي؟
گفتم: بلكه تو سيده من و سيده خاندان مني.
گفت: اي عمه اين چه سخن است؟!
گفتم: اي دخترم، خدا امشب به تو پسري كرامت فرمايد كه در دنيا و آخرت آقا است؛ پس او خجلت كشيد و حيا كرد، وقتي از نماز عشا فارغ شدم افطار كردم و در بستر خوابيدم چون نيمه شب رسيد برخاستم براي نماز شب، نماز را خواندم و فارغ شدم و نرجس همچنان در خواب و راحت بود، من نشستم براي تعقيب و سپس خوابيدم و هراسان بيدار شدم، او همچنان خواب بود پس برخاست نماز شب را خواند و خوابيد.
حكيمه فرمود: براي فحص از صبح بيرون آمدم فجر اوّل ظاهر شده بود، هنوز نرجس در خواب بود، در شك افتادم، امام فرياد زد، عمه شتاب مكن كه مطلب نزديك گرديده. گفت: نشستم و سوره الم سجده و يس خواندم كه ناگاه نرجس هراسناك بيدار شد، من به بالينش شتافتم و گفتم:
«بسم الله عليك» آيا چيزي احساس ميكني؟
گفت: بله اي عمه.
گفتم: آسوده خاطر باش همان است كه به تو گفتم.
حكيمه گفت: پس مرا سستي و از خود بي خودي فرا گرفت و او نيز چنين شد، وقتي به حس آقايم بيدار شدم، جامه را از روي نرجس به يك سوز دم و آقاي خود را ديدم كه در حال سجده است و مواضع سجودش را بر زمين گذارده، او را در بر گرفتم ديدم نظيف و پاكيزه است حضرت امام حسن عسكري به من صيحه زد: اي عمه پسرم را به نزد من بياور.
او را نزد امام بردم، امام دستهايش را زير دو ران و پشت او گذارد و پاهايش را در سينه خود قرار داد و زبانش را در دهان او نهاد و دست بر چشمها و گوش و مفاصلش كشيد.
پس فرمود: سخن بگو اي پسرم.
فرمود:
«اَشْهَدُ أَنَّ لا اِلهَ اِلَّاالله وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله»
سپس بر امير المؤمنين و بر امامان تا پدرش صلوات فرستاد و سكوت فرمود.
امام فرمود: او را نزد مادرش ببر تا به او سلام كند و به نزد من آور؛ پس او را نزد مادرش بردم، به مادرش سلام كرد، سپس او را برگرداندم در مجلس امام گذاردم. فرمود: اي عمه روز هفتم كه شد نزد ما بيا. حكيمه فرمود: بامدادان رفتم كه به امام سلام عرض كنم، پرده را بالا زدم تا از آقاي خود تفقد كنم او را نديدم گفتم: فدايت شوم چه شد آقاي من؟ فرمود: اي عمه او را به آن كس سپردم كه مادر موسي او را به او سپرد.
حكيمه گفت: روز هفتم كه شد به نزد آن حضرت رفتم و سلام كردم و نشستم.
امام فرمود: پسرم را به نزد من بياور، پس من آقايم را در حاليكه در پارچهاي بود به نزد آن حضرت بردم با او مانند روز اول رفتار كرد، پس زبان در دهانش گذارد مثل آنكه شير و عسل به او ميدهد سپس فرمود: سخن بگو:
گفت: اشهد ان لا اله الاالله و صلوات بر محمد و اميرالمؤمنين و امامان تا پدرش ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ فرستاد و اين آيه را تلاوت كرد:
«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةَ وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ»
موسي بن محمد بن قاسم، راوي حديث گفت: اين سرگذشت را از عقيد خادم پرسيدم گفت: حكيمه راست فرموده است. (منتخب الاثر نگارنده، ص321 تا 341)
و در حديث ديگر شيخ ثقه جليل فضل بن شاذان كه پس از ولادت حضرت ولي عصر و پيش از وفات امام حسن عسكري(ع) (بين 255 تا 260) وفات كرده، در كتاب غيبت خود از حضرت امام حسن عسكري(ع) به واسطه محمد بن علي بن حمزة بن حسين بن عبيدالله بن عباس بن امير المؤمنين(ع) روايت كرده است كه فرمود: متولد شد وليّ خدا و حجت خدا بر بندگان خدا و جانشين من بعد از من، ختنه كرده شده، در شب نيمه شعبان سال 255 هنگام طلوع فجر و نخستين كسي كه او را شست، رضوان خازن بهشت بود كه با جمعي از ملائكه مقربين او را به آب كوثر و سلسبيل غسل دادند. (منتخب‎الاثر ص 320)
و در احاديث ديگر روايت است كه وقتي امام عصر متولد شد، حضرت امام حسن عسكري(ع) دستور فرمود: ده هزار رطل نان و ده هزار رطل گوشت بين فقراي بني هاشم تقسيم كنند و سيصد گوسفند عقيقه نمايند.

موضوعات: امام زمان (عج), پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت





به راستی ظهور امام زمام(ع) مهمتر است یا ظهور ما؟
آیا ایشان غایب هستند یا ما؟
واقعا اگر ما ظهور کنیم، امام زمان(ع) باز هم برای ما غایب است؟
بودند کسانی که نزد حضرت می رفتند و چند روز خدمت ایشان می ماندند.
خوشا به حال آن کس که بیشتر از دعا برای ظهور، تلاش می کند که خود ظهور نماید.
ظهوری از جنس نور. هجرت از عالم ظلمت به عالم نور. هجرت از زمین به آسمان.
هر کس که این مقام را از خود دور ببیند، خیلی خود را دست کم گرفته و برای خود ارزش خاصی قایل نیست.
پس بدان که می توانی به این مقام برسی، پس عجله کن …

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




همیشه
دلخوری ها را…
نگرانی ها را….
به موقع بگویید….

حرفهای خود را به یک دیگر با “کلام”
مطرح کنید؛
نه با “رفتار”

که از کلام همان ‘برداشت’ می شود
که شما می گویید؛

ولی از رفتارتان هزاران ‘برداشت’

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




دو قطره آب که به هم نزدیک شوند، تشکیل یک قطره بزرگتر می دهند…


اما دو تکه سنگ هیچ گاه با هم یکی نمی شوند!


پس هرچه سخت تر باشیم، فهم دیگران برایمان مشکل تر است…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

مردى در ساحل رودخانه اى نشسته بود كه ناگهان متوجه شد مرد ديگرى در چنگال امواج خروشان رودخانه گرفتار شده است و كمك مى طلبد. داخل رودخانه شد و مرد را به ساحل نجات آورد، جراحاتش را پانسمان كرد و پزشك را به بالينش آورد.

هنوز حال غريق جا نيامده بود كه شنيد دو نفر ديگر در حال غرق شدن در رودخانه اند و كمك مى خواهند. دوباره به رودخانه پريد و به زحمت آن دو نفر را هم نجات داد.

اما پيش از آنكه فرصت پيدا كند صداى چهار نفر ديگر را كه در حال غرق شدن بودند، شنيد. بلاخره آن مرد آنقدر قربانى نجات داد كه خودش خسته شده و از پا افتاد. ولى صداى فرياد كمك از طرف رودخانه قطع نمى شد. كاش اين مرد خيرخواه چند قدمى به طرف بالاى رودخانه مى رفت و متوجه مى شد كه ديوانه اى مردم را يكى يكى به آب مى اندازد. در اين صورت اين همه انرژى صرف نمى كرد و به جاى رفع معلول به مبارزه با علت مى پرداخت و جان افراد بيشترى را نجات مى داد.

در زندگى همه ما علتى بزرگ وجود دارد كه سرمنشأ همه اتفاقات و رويدادهاى زندگى ماست. علت و منشأ تمام شادى ها، غم ها و رنج ها، پيروزى ها، شكست ها، اميدها و يأس هاى زندگى يك چيز است :
افكار و عقايدى كه برگزيده ايم.
در دنياى بيرون، هيچ عاملى وجود ندارد. هرچه هست معلول انديشه ها و طرز تفكرات ماست.

اگر مى خواهيد زندگى تان تغيير كند، انديشه هاى خود را تغيير دهيد. راه حل های تکراری و قدیمی چيزى جز خستگى و نااميدى نصيب انسان نخواهد كرد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ما آدمها همیشه خوب را برای یافتن خوبترین رها میکنیم..
غافل از اینکه خوب ،
همانیست که وقتی از همه چیز و همه کس بریدی یادش می افتی..

همان کسی که که هرروز حالت را میپرسد و تو سرسری میگویی خوبم…

همان کسی که تو حضورش را همیشه دیدی و حس کردی اما ساده گذشتی…

همان کسی که وقتی که کم حوصله ای زمین و زمان را به هم میدوزد تا تو لبخند بزنی…

خوب همان کسی است که بی منت تو را دوست دارد…
که تو صدبار دست رد به سینه اش میزنی اما یکبار هم خواهشت را رد نمیکند…

خوب همانیست که طاقت قهر ندارد…
میگوید قهر اما دلش دوری ات را تاب نمی اورد…

خوب همانیست که همه احساسش را خرج تو و اطرافیانش میکند…

خوب همانیست که به جرم احساسش هرلحظه غرورش را میشکنی
دلش را میشکنی و او دم نمیزند…

کجا با این عجله ؟! لحظه ای درنگ کن
خوب خود را با خود نمیبری؟!

خوب یک نفر است و هرگز تکرار نمیشود
مبادا از دستش بدهی….

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 بزرگترین اشتباه

بزرگ ترین اشتباهی که ما آدما در رابطه‌هامون می‌کنیم این است که:

 نیمه می‌شنویم
 یک چهارم می‌فهمیم
 هیچی فکر نمی‌کنیم
 و دوبرابر واکنش نشان می دهیم….

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




موفقیت هیچ رازی نداره
از تو شروع می شه
دوست خوب من ، زمانی که تصمیم می گیری شرایطت رو تغییر بدی ، شاید به خیلی چیزا فکر کنی
به راهکارها
به مشکلات
و…

اما یه قانون بیشتر وجود نداره:
“موفقیت به سن ، وضعیت فعلیت ، وضعیت گذشته” تو هیچ ارتباطی نداره
دقت کن ، هیچ ارتباطی

موفقیت شجاعت و شهامت میخواد
خواستن و خواستن و خواستن میخواد

موفقیت ، در یک کلام ، تو رو میخواد
اینکه وقتی هزار نفر بهت میگن نمیتونی ، فقط یک جمله بهشون بگی :
“بشین و تماشا کن!”

آدمای رویا دزد ، همیشه وجود دارن.رویای خودت رو محکم نگه دار و براش تلاش کن

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

ﺍﺯ بزرگی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ راز این امیدواری و آرامشی که در وجودت داری چیست؟!
گفت ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ، تصمیم گرفتم ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﻨﺞ ﺍﺻﻞ ﺑﻨﺎ کنم :

ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﺭﺯﻕ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﺩ، ﭘﺲ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪﻡ!

ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ، ﭘﺲ ﺣﯿﺎ ﮐﺮﺩﻡ!

ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﻤﯽﺩﻫﺪ، ﭘﺲ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩﻡ!

ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﮐﺎﺭﻡ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻣﻬﯿﺎ ﺷﺪﻡ!

ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻧﯿﮑﯽ ﻭ ﺑﺪﯼ ﮔﻢ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺯﻣﯽﮔﺮﺩﺩ، ﭘﺲ ﺑﺮ ﺧﻮﺑﯽ‌ها ﺍﻓﺰﻭﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺪﯼ‌ها ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ!

ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻦ پنج ﺍﺻﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ ﻣﯽﮐﻨﻢ.

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﺎﯼ ﺁﯾﻨﺪﻩ زندگی کنی. ﭼﻮﻥ رویاهایت ﺁﻧﺠﺎﺳﺖ ﻭ ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﻓﺮﺻﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺍری ….
از رها کردن نترس
باور کن هيچ کس نمی تواند
چيزي که مال توست را از تو بگيرد
و تمام دنيا
نمي توانند چيزي که مال تو نيست را برايت حفظ كنند

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




من قدرت خواستم و خدا مشكلاتی در سر راهم قرار داد تا قوی شوم.
من دانایی خواستم و خدا به من مسائلی داد تا حل كنم.
من سعادت خواستم و خدا به من قدرت تفكر داد تا فكر كنم.
من جرأت خواستم و خدا موانعی سر راهم قرار داد تا بر آنها غلبه كنم.
من عشق خواستم و خدا افرادی را به من نشان داد كه نيازمند كمک بودند.
من محبت خواستم و خدا به من فرصت‌هایی برای محبت داد.
“من به هر چه خواستم نرسيدم . . . اما به هر چه نياز داشتم دست يافتم.”
بدون ترس زندگی كن، با همه مشكلات مبارزه كن و بدان كه می ‌توانی بر تمام آنها غلبه كنی

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




همیشه با خودت تکرار کن و باور کن که می تونی به اوج برسی…
حرکت کن…
شروع کن…
باور کن می تونی به آرامش برسی…
مشکلات برای همه هست..!
برای همه…
هر کسی که این موضوع رو قبول کنه، باهاش کنار میاد…

زندگی بی نهایت زیباست..!
و تو آمدی تا از زیباییش استفاده کنی،
نه این که غصه بخوری..!
تو آمدی که از زیباییش لذت ببری…

زیبایی در هر چیزی هست اگر بخواهی،
باور کن تو لیاقتش را داری…
لیاقت بهترین ها را…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ﻭﺳﻌﺖ ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻫﺮﮐﺴﯽ به اﻧﺪﺍﺯﻩ
ﺑﺎﻭﺭﻫﺎ، ﺗﻔﮑﺮﺍﺕ ﻭ ﺭﻓﺘﺎر ﺍﻭﺳﺖ .
ﻫﺮ ﭼﻪ ﻟﺒﺮﯾﺰ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ،ﻣﺤﺒﺖ،ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ،ﺧﺮﺩ ﻭ
ﻧﯿﮑﯽ ﺑﺎﺷﯽ ﺭﻭﺷﻦ ﺗﺮﯼ
ﻭ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﻤﻠﻮ ﺍﺯﺣﺴﺎﺩﺕ، ﮐﯿﻨﻪ، ﻧﻔﺮﺕ، ﺧﺸﻢ ﻭ ﺩﺭﻭﻍ
ﺑﺎﺷﯽ
ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺗﺮﯼ.
ﻫﯿﭻ ﻧﻘﺎﺏ ﻭ ﭘﻮﺷﺸﯽ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﯾﺎﺭﺍﯼ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﺮﺩﻥ
ﺩﻧﯿﺎﯾﻤﺎﻥ راندارد!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻰ ﻣﺎﻧﻰ
ﻳﮏ ﺭﻭﺯ …
ﻳﮏ ﻣﺎﻩ …
ﻳﮏ ﺳﺎﻝ …
“ﻣﻬﻢ ﮐﻴﻔﻴﺖ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺍﺳﺖ”

ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻳﮏ ﺭﻭﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﺪﻳﻪ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ
ﮔﺎﻫﻰ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ،
ﻳﮏ ﻋﻤﺮ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﺍﻣﺎ ﺟﺰ ﺩﺭﺩ،
ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺑﺮﺍﻳﺖ ندارند
ﻭ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺭﻭﺣﺖ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺧﺮﺍﺷﻨد..!

ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻧﺎﺏ ﻫﺴﺘﻨﺪ…
ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﺎﺏ ﺗﺮﻯ ﻫﺪﻳﻪ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ!
ﺍﻳﻦ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ؛
ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺯﻭﺩ ﺑﺮﻭﻧﺪ
ﻳﺎﺩﺷﺎﻥ و ﺣﺲ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺸﺎﻥ
ﺗﺎ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻫﺴﺖ…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




هرگز منتظر “فرداى خيالى” نباش…
سهمت را از “شادى زندگى” همين امروز بگير..!
فراموش نکن “مقصد” هميشه جايى در"انتهاى مسير” نيست…
مقصد لذت بردن از قدم هايی است
که بین مبدا تا مقصد بر می‌داریم..!
چایت را بنوش..!
نگران فردا نباش،
از گندم زار من و تو مشتی کاه میماند برای بادها…

#نیما_یوشیج

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




من عاشق امروزم…
دیروز را که نمی توانم جان دوباره ببخشم،
رفت که رفت …
اما امیدی هست،
از دیروزم درس می گیرم..!
تا امروزم را بسازم…

من عاشق امروزم…
امروز، همین حالا و این لحظه،
نمی گذارم فردا نگرانم کند،
شاید هیچ وقت فردایی نداشته باشم…

من عاشق امروزم بهترین هدیه خداوند..!
امروز بهترین لباسم را می پوشم،
بهترین عطرم را می زنم،
عزیزانم را به آغوش می کشم؛
تا فرصت دارم هر چه دوستت دارم نگفته دارم خرج می کنم،

من عاشق امروزم چقدر کار برای امروز دارم،
باید امروزم را زندگی کنم…

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت




 با تامل بخون

یه گل کاکتوس قشنگ تو خونه ام داشتم، یه گل زیبا و قوی و کم یاب، اوایل بهش میرسیدم،قشنگ بود و جون دار، کم کم فهمیدم با همه بوته هام فرق داره، خیلی قوی بود، صبور بود، اگه چند روز بهش نور و آب نمیدادم هیچ تغییری نمیکرد، منم واسه همین خیلی حواسم بهش نبود به خیال اینکه خیلی قویه و چیزیش نمیشه، هر گلی که خراب میشد میگفتم کاکتوسه چقدر خوبه هیچیش نمیشه اما بازم بهش رسیدگی نمیکردم… تا اینکه یه روز که رفتم سراغش دیدم خیلی وقته که خشک شده

ریشه اش از بین رفته بود و فقط ساقه هاش ظاهراشو حفظ کرده بود،قوی ترین گل ام و از دست دادم چون فکر کردم قویه و مقاوم… مواظب قوی ترین های زندگی امون باشیم ما از بین رفتنشونو نمیفهمیم چون همیشه یه ظاهر خوب دارند،همیشه حامی اند،پشتت بهشون گرمه…
اما بهشون رسیدگی نمیکنیم،تا اینکه یه روز میفهمی قوی ها هم از بین میرن…
 ؟

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




از دیگران شکایت نمی کنم،
خودم را تغییر می دهم،
چرا که کفش پوشیدن راحت تر
از فرش کردن دنیاست.

سرنوشت در دستان توست
پس نگذار بگویند
هر چه در سرنوشتش بنویسند
همان می شود…

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




کفشی که برای پای تو مناسب است،
ممکن است پای دیگری را زخم کند..!

این ناعادلانه است،
که تمام دستورالعمل های زندگیمان،
را خودخواهانه درست بدانیم،
و آن را برای همگان بخواهیم…

همیشه آن چه در ذهن ” تو ” می گذرد،
اصل مطلق نیست..!

#جان_اشتاین_بک

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




محبت تجارت پایاپای نیست!
چرتکه نیندازیم که من چه کردم
و درمقابل تو چه کردی !
بی‌شمار محبت کنیم . . . .
حتی اگر به هر دلیلی . . .
کفه ی ترازوی دیگران سبک‌تر بود
محبت و مهربانی هیچ وقت . . .
تکراری نمیشود چون از جنس خداست.

  محبت به دیگران فراموش نشود

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




کلاغ ها را از دور نگاه می کنم. پرنده های باوقار و مغرور که به استقلالِ خود پایبندند. نگاهشان که می کنم حس می کنم هر قدمی که بر می دارند سرشار از آزادی و غرور است، شاید از این روست که کمتر کسی دوستشان دارد. نمی توانند به کسی اعتماد کنند، همیشه به شکلِ برخورنده ای چپ چپ به آدم نگاه می کنند و اوّلین حرکتشان، در جهتِ دور شدن است …

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




نبخشیدن باعث
کوچک شدن افق نگاهت
و پرشدن فضای ذهنت
از چیزهایی میشود که هیچ نیازی به آنها نداری
می بخشی چون
به اندازه کافی قوی هستی
که درک کنی همه آدم ها ممکن است خطا کنند…
بخشیدن
هدیه ای است که تو به خودت میدهی…
به خاطر بسپار که آدم های ضعیف هرگز نمی توانند ببخشند…
بخشیدن خصلت آدم های قوی است …
بخشیدن یک اتفاق لحظه ای هم نیست …
فقط قدرتمندها می بخشند…
پس قوی بودن را انتخاب کن…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




نفرآخر شدن خیلی راحته
فقیر بودن، تنبل بودن، بدبخت بودن خیلی راحته،اما تو به دنیا نیومدی که فقیر باشی،
تو به دنیا نیومدی که بدبخت باشی، تو به دنیا نیومدی که ضعیف باشی.
از هر لحظه برای خوشبختی و حرکت استفاده کن،
اصلا مهم نیست که قبلا چه کسی بودی،
از همین الان شروع کن و همه چیز رو تغییر بده.
یادت باشه هیچکس به جز خودت مسوول زندگی تو نیست،
نه پدرت نه مادرت و نه هیچ کس دیگه.
اولین قدم برای تغییر، پذیرفتن تمام مسولیت زندگیته.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




یک فرصت را اگر بگذاری که بگذرد؛
این زمان ،
تبدیل می شود آن زمان ..!

می شود بسان چای یخ کرده ی روی میز
که با عشق
دم کرده بودی و یادت رفته ،
و حالا با هیچ قند و شکلاتی
به مذاﻕ هیچ طبعی خوﺵ نمی آید ..!
خورده نمیشود که نمی شود …

” فرصت “
را که بگذاری بگذرد
میشود مثل آب تنگ ماهی
که به وقتش عوﺽ نشود
آنوقت دیگر آن ماهی هم ، ماهی نمی شود..!

قدر ” لحظات ” را بدانیم.
زندگی منتظر هیچﻛس نمیماند…

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




باید از جنگیدن با مرد اجتناب کرد، نه صرفاً به خاطر حفظ غرور او بلکه همچنین به خاطر حراست از شأن و منزلت خود!
هیچ چیز به اندازه ی زن شوریده حال و دیوانه؛ بی جاذبه و ناخوشا یند نیست، زنی که به جای قدرت زنانه، از قدرت زبانش استفاده می کند شهره ی آفاق است.
جنگیدن، زن را نزد مرد و نزد خودش زشت و ناخوشایند می کند.
“به زنی باهوش و قوی نیاز است تا مردش را خلع سلاح کند، نه با خشم بلکه با عشق".
مردان خصوصیات زنانه را به دلیل “نرمی و لطافت زن” قبول می کنند و نه به دلیل قدرت او.

#تونی_گرنت
از کتاب : زن بودن

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




باز کن پنجره صبح دلت..!
تا در آن نور حیات سادگی،
از پس شبنم و گل های قشنگ دم صبح،
بتابد همه زیبایی را…

تو در این باغچه ی صبح خدا،
رو به سرسبزی آمال وجود
واژه ی عشق و وفا
از سویدای وجودت
همه را معنا کن..!

صبح هم منتظر است..!
و به امید همان گرمی دستانت که
از سر لطف و صفا
بر سرش دست نوازش دادی…

صبح با گرمی دستان تو بیدار شده است…
باز کن پنجره صبح دلت..!
صبح هم منتظر است..!

صبح تون بخیر و دلتون شاد

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺎﺵ
ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ..!
ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻨﮕﺮ ،
ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺮ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻥ ..!
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻫﺮﮐﺎﺭﯼ، ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺗﺎﺏ ﺁﻥ ﺑﯿﻨﺪﯾﺶ ..!
ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻫﺪﻓﻬﺎﯾﺖ، ﺳﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﻫﻞ ﺑﺪﻩ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺰﻥ ،
ﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺎﺵ…

ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ،
ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﺮﺻﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ،
ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﻫﻤﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﻭ ﺍﺯ ﻧﻮ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﻨﯽ،
ﺁﻥ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ،
با ﻋﺸﻖ ﺯﻧﺪﮔﯽ كن…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




قویترین عامل موفقیت لایق دانستن خودمان است،
باوربه اینکه میتوانیم انجامش بدهیم
باوربه اینکه لیاقتش را داریم
باوربه اینکه بلاخره بدستش خواهیم آورد
پس سخت کارکن و آرزوهای بزرگ داشته باش

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




از مدیر موفقی پرسیدم:
راز موفقیت شما چه بوده است؟
گفت: دو کلمه است.

گفتم: آن چیست؟
 پاسخ داد: تصمیم های درست.

گفتم: شما چگونه تصمیم های درست گرفتید؟
گفت: پاسخ یک کلمه است!

گفتم: آن چیست؟
✳️جواب داد: تجربه.

پرسیدم: و شما چگونه تجربه اندوزی کردید؟
گفت: پاسخ دو کلمه است!

گفتم: آن چیست؟
 پاسخ داد: تصمیم های اشتباه!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




هرگاه به فکری می‌اندیشید، ارتعاشات آن فکر را در خود فعال می‌کنید.
هنگامی که ارتعاشات فعال می‌شود،
افکار دیگری که با آن هماهنگ هستند از راه می‌رسند،
و اندیشیدن به فکر اصلی را برای شما آسانتر می‌کنند.

زمانی که نقطه‌ی تمرکز خود را دوباره بر آن فکر متمرکز می‌کنید،
آن را به فکر فعال غالب یا باور مبدل می‌سازید
“باور فکری است که بارها به آن اندیشیده اید…”
و البته قانون جذب برای شما اندیشیدن به آن را آسان می‌کند
زیرا بر آن فکر تمرکز کرده‌اید…
و فعال کردن ارتعاشات آن بطور مکرر باعث می‌شود قانون جذب،
افکار زیادی را که به آن شباهات دارد به طرف شما جذب کند.
در نتیجه شواهد زیادتری از آن فکر و خواسته ظاهر می‌شود.

اهمیت ندارد که موضوعی حقیقت دارد یا نه،
چیزی که اهمیت دارد این است که شما می‌خواهید این حقیقت را تجربه کنید یا نه.
هر چیزی که برای مدتی طولانی بر آن تمرکز شود به صورت حقیقت درمی‌آ‌‌ید!
این یک قانون است!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




بلند پرواز باشید..!

بلند پرواز که باشید دیگر سنگ‌هایی که به طرفتان پرتاب می‌شوند،
هرگز به شما نخواهند رسید…

حتی ابرها هم نمی‌توانند بر شما ببارند تا پرهایتان راخیس کنند،
چون بالاتر از ابرها به پرواز درآمده‌اید،
و هیچ‌وقت زیر سایه کسی قرار نخواهید گرفت…

آسمان حق شماست،
پس تا می توانید بلندتر بپرید …

گوش نسپارید به سخن کسانی که مخالف بلند پروازی‌اند،
آنها همان‌هایی هستند،
که حتی قادر نیستند به بلندی یک خانه به پرواز درآیند،
و ترس از پرواز همیشه زمین‌گیرشان می‌کند..!

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




لحظه ها می گذرند
گرم باشیم و پر از فکر و‌امید
عشق باشیم و سراسر خورشید
زندگی همهمه ی مبهمی از رد
شدن خاطره هاست
بی خیال همه ی تلخی ها
هر کجا می خندیم
هر کجا خنداندیم
زندگانی آنجاست

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




لحظه‌ها میگذرند…

گرم باشیم و پراز فکر وامید
عشق باشیم و سراسرخورشید
زندگي همهمه‌ی مبهمی از
رد شدن خاطره‌هاست…

بي‌خیال همۀ تلخي‌ها
هرکجا خندیدیم
هرکجا خنداندیم
زندگانی آنجاست…

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




هیچگاه فراموش نکنیم که هیچکس بر دیگری برتری ندارد ؛

مگر به ” فهم و شعور ” ؛
مگر به ” درک و ادب ” ؛

آدمی فقط در یک صورت حق دارد به دیگران از بالا نگاه کند ,
و آن هنگامی است که بخواهد دست کسی را که بر زمین افتاده را بگیرد و او را بلند کند !

واین قدرت تو نیست ؛
این ” انسانیت است .

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 مرحوم حاج محمّد اسماعیل دولابی:

 هر مصنوعی صانعش را نشان می ‎دهد.

  به هر چیزی نگاه کنی ، سازندهٔ آن را یاد می ‎کنی.

  قالی را می ‎بینی ، می ‎گویی عجب قالی‎بافی داشته است.

  ساختمان را می‎بینی ، می ‎گویی عجب معماری داشته است.

  خودت را چه ؟

  اگر خودت را هم جلوی آیینه نگاه کنی ، یاد خدا می ‎افتی؟؟


موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





وقتی که راه نمی روی زمین هم نمی خوری. این “زمین نخوردن” محصول سکون است نه مهارت.

وقتی تصمیم نمی گیری وکاری نمی کنی،مسلما اشتباه هم نمی کنی؛ این “اشتباه نکردن” محصول انفعال است نه انتخاب.

خوب بودن به این معنی نیست که درهای تجربه را برخود ببندی و فقط پرهیز کنی؛ خوب بودن در انتخاب های صحیح ماست که معنا پیدا کرده و شکل می گیرد.

اشتباه کنید اما آن را مجددا تکرار نکنید!!

املای ننوشته غلط هم ندارد…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 
کارگردان دنياخداست

مهم نيست

نقش ماثروتمند است
يا تنگدست

نبايد
از سخت بودن آن گله کرد

چراکه
سخت بودن نقش

نشانه اعتماد کارگردان

به شايستگی بازیگر است.
 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




نمی دانم کجای جهانی و در چه حس و حالی هستی..!
اما این را می دانم که مشکلت حل می شود…
محکم باش …
با قدرت…
و لبخند بزن …
بدان این کار سطح انرژی ات را متفاوت می کند…

لبخندت هدیه ی تو باشد امروز به هر آنکس که دیدی ؛
یک لبخند زیبا…
و دائم با خودت زمزمه کن:
من امروز ، روز خارق العاده ای در پیش رو دارم ..!

اگر در شغلی هستی که دستت می رسد تا کاری انجام دهی،
هوای مردم را داشته باش
که خدا هوایت را بهشتی کند؛

و من در این لحظه برایت آرزو می کنم تا جانت لبریز از نور شود…
” همواره شکرگزار باشید و با امید زندگی کنید. “

روزتان پر از حس زیبای زندگی..

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

فراموش کنید دیگران چه می‌کنند. نگاه نکنید که چه دارند و چه هستند.
هیچ کس وضعیت بهتری نسبت به شما ندارد. چون کسی نمی‌تواند کاری را
به خوبی شما انجام دهد. شما در مسیر خودتان قدم می‌زنید.

یکی از دلایل اینکه با ناامنی دست و پنجه نرم می‌کنیم این است که
شرایط پشت صحنه خودمان را با شرایط ظاهری دیگران مقایسه می‌کنیم.
به جای اینکه به صدای خودمان گوش دهیم، به صدای دنیا گوش می‌دهیم.
پس دست از مقایسه کردن بردارید! به صدای درونی خودتان گوش دهید
و فکرتان به کار خودتان باشد.بهترین آرزوها و بزرگترین اهدافتان را نزدیک به قلبتان نگه دارید و هر روز برای آنها وقت بگذارید.
از تنها راه رفتن نترسید و از لذت بردن از آن نهراسید.
کاری را انجام دهید که می‌دانید برای شما بهتر است
چون وقتی با آرامش درونی روی یک کار خوب تمرکز می‌کنید، هیچ چیز نمی‌تواند شما را متزلزل کند.

↩️عبارت تاکیدی↪️

 من توانایی های خود را کاملا باور دارم.
 خدایا شکرت
 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




اگر کسی هست که نمی‌توانی ببخشی‌اش، اگر چیزی هست که نمی‌توانی ببخشی‌اش، اگر نمی‌توانی خود را ببخشی، پس بدان که هرگز طعم خوشبختی را نمی‌چشی.
و جریان عظیم و جاری زندگی را نیز نمی‌توانی بشناسی. زیرا منبع عظیم زندگی، عشق است؛ عشقی که با بخشش بی‌قید و شرط تقویت می‌شود.
موضوع این نیست که کسی هست که اصلا نمی‌شود او را بخشید، موضوع این نیست چیزی هست که بخشیدنی نیست، موضوع این نیست که در تو چیزی هست که به خاطر آن هرگز نمی‌توانی خود را ببخشی. موضوع این است که نوع نگاه تو به زندگی به گونه‌ای‌ست که اجازه‌ی بخشیدن نمی‌دهد. به همین دلیل نمی‌توانی عشق را احساس کنی.
وقتی عصبانی می‌شوی، وقتی دلت می‌خواهد کسی را سرزنش کنی، وقتی احساس نا امیدی می‌کنی، همه‌ی این اوقات و این حال‌ها و حالت‌ها، بهترین فرصت و مجال را برای تو فراهم می‌کنند تا بخشش بی‌قید و شرط را تجربه کنی.
به روی همه‌چیز زندگی گشوده باش. زندگی فرصتی در اختیار تو می‌گذارد تا با مزه مزه کردن طعم سعادت حقیقی، مثل گل بشکفی. خویشتن حقیقی تو طالب همین شکوفایی‌ست. بخشش از صمیم قلب، همه‌ی زخم‌های عاطفی تو و دیگران را شفا می‌دهد. بخشش جادوست، معجزه است. بخشش است که ناامیدی و افسردگی را به امید و شادابی تبدیل می‌کند

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




‌ برای رهایی از بار سنگین قلبت…
هم اکنون،
نسبت به تمام کسانی که در گذشته از سوی آنها رنجی به شما رسیده، احساس خلوص و محبت نمایید، هر جا رنجشی دیدید، احساس بخشش و عفو نمایید،شاید اقدامی دشوار به نظر آید اما قلب شما چنان آرامشی را تجربه خواهد کرد که هرگز لمس نکرده اید…

عاشق باشید
عشق باشید……

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت




ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺑﻮﺩﻥ , ﻧﺼﻒ ﺣﮑﻤﺖ ﺍﺳﺖ .
ﺗﻌﻘﯿﺐ ﻧﮑﺮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ، ﻧﺼﻒ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺍﺳﺖ .
ﻣﺪﺍﺧﻠﻪ ﻧﮑﺮﺩﻥ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ، ﻧﺼﻒ ﺍﺩﺏ ﺍﺳﺖ .

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﻢ ﮐﻪ :

ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻗﻮﯼ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ؛ ﮐﻤﺘﺮ ﺯﻭﺭ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ .
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ : ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ، ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﺑﺎﻻﯾﯽ ﺩﺍﺷﺖ .
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﺁﺭﺍﻡ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ، ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﺶ ﻧﻔﻮﺫ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺖ .
و ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ،ﺑﻘﯿﻪ ﺭﺍ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺗﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ !

بیایید خودمان را دوست بداریم.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




تو هر لحظه بر سر دوراهي قرار داري: راه غمگيني و راه شادماني.
انتخاب راه به تو بستگي دارد.

روزي عارفي در حال احتضاربود و مريدانش از او درخواست كردند: ” استاد! اينك زمان آن است كه راز را با ما در ميان بگذاري. در مدت پنجاه سالي كه در كنار تو بوديم هيچگاه تو را حتي لحظه اي كوتاه افسرده و غمگين نديديم. پدران و پدر بزرگهاي ما مي گفتند شما در جواني بسيار عبوس و جدي بوديد. بعدها چه پيش امد كه اينچنين شاد و خندان شديد؟

مرشد درپاسخ گفت: ” پدران و پدربزرگهاي شما راست مي گفتند. من تا قبل از سي سالگي شخصي عبوس و جدي بودم.

سپس صبحي از صبح ها وقتي از خواب بيدار شدم با خود انديشيدم: من چكار دارم مي كنم؟ چرا اين همه غمگين هستم؟ چرا انرژي هايم را اينگونه هدر مي دهم؟
از امروز براي تنوع هم كه شده بايد راه ديگري را امتحان كنم. از آنروز راه شادماني را بر گزيدم. از آن روز هر صبح پس از اينكه از خواب بيدار مي شدم از خود مي پرسيدم: امروز مي خواهي چه كني؟ آيا مي خواهي، غمگين، عبوس و ناراحت باشي يا اينكه مي خواهي خوش و خندان باشي؟

و من هميشه راه شادماني برمي گزيدم. از آنروز بود كه شاد و خندان شدم. “

من كاملا با اين مرد، موافقم. او درست مي گويد. فقط مساله انتخاب كردن در ميان است. پس از همين فردا راه شادماني را در پيش گير- تو به اندازه كافي جدي و عبوس بوده اي. يا اصلا مي تواني از همين حالا شروع كني. لازم نيست تا فردا منتظر باشي. كسي چه مي داند؟ شايد فردايي وجود نداشته باشد. راه شادماني در پيش بگير و از من بشنو، آن را دوست خواهي داشت.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




از خیاط پرسیدند: زندگی یعنی چه؟
گفت: دوختن پارگی های روح با نخ توبه؛
از باغبان پرسیدند: زندگی یعنی چه؟
گفت: کاشت بذر عشق در زمین دلها
زیر نور ایمان؛
از باستان شناس پرسیدند: زندگی یعنی چه؟
گفت: کاویدن جانها
برای استخراج گوهر درون؛
از آیینه فروش پرسیدند: زندگی یعنی چه؟
گفت: زدودن غبار آیینه ی دل
با شیشه پاک کن توکل؛
از میوه فروش پرسیدند: زندگی یعنی چه؟
گفت: دست چین کردن خوبی ها
در صندوقچه ی دل؛

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




گر پرده ز رخ باز نماید مهدی
از خلق جهان دل برباید مهدی


ای شیعه چنان منتظر مولا باش
گویی که همین جمعه بیاید مهدی


چهره دلربای مهدی صلوات

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




امام سجاد (ع) میفرمایند :

اگر با کسی برخورد کردی که سنش از تو بیشتر بود بگو چون سنش از من بیشتر است پس ایمانش هم از من بیشتر است، و اگر با کسی برخورد کردی که سنش از تو کمتر بود بگو چون سنش از من کمتر است پس گناهش هم از من کمتر است ، و اگر با کسی برخورد کردی که هم سن و سال تو بود بگو من به گناه خود یقین دارم و به گناه او شک ، پس در هر حالت ممکن است که او در نزد خداوند ازمن عزیزتر باشد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




مادری تعریف میکرد:

نمك، سنگ بود. برنجِ چلو را ساعتى با نمك‌سنگ مى‌خوابانديم تا كم‌كم شورى بگيره

غذا را چند ساعتى روى شعله‌ى ملايم چراغ خوراك‌پزى مى‌نشانديم تا جا بيفته

يخ‌كرده و تكيده كنار علاءالدين و والور مى‌نشستيم تا جون‌مون آروم گرم بشه

عكسِ يادگارىِ توى دوربين را هفته‌اى، ماهى به انتظار مى‌نشستيم تا فيلم به آخر برسه و ظاهر بشه

آهنگِ تازه‌ى آوازه‌خوان را صبر مى‌كرديم تا از آب بگذره و كاست بشه و در پخشِ صوت بخونه

قلك داشتيم؛ با سكه‌ها حرف مى‌زديم تا حسابِ اندوخته دست‌مون بياد

حليم را بايد «حليم» مى‌بوديم تا جمعه‌ى زمستانى فرا برسه و در كام مون بشينه

هر روز سر مى‌زديم به پست‌خانه، به جست و جوىِ خط و خبرى عاشقانه، مگر كه برسه

گوش مى‌خوابونديم به انتظارِ زنگِ تلفنِ محبوب: شبى، نيمه‌شبى، بامدادى، گاهى، بى‌گاهى؛

انتظار معنا داشت
دقايق «سرشار» بود

هر چيز يك صبورى مى‌خواست ،تا پيش بياد،

تازمانش برسه.تا جا بيفته. تاقوام بياد: غذا، خريد، تفريح، سفر، خاطره، دوستى، رابطه، عشق

“انتظار” مارا قدردان ساخته بود…

حالا فهمیدی چرا این روزها کسی
قدردان نیست؟

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




همیشه
دلخوری ها را…
نگرانی ها را….
به موقع بگویید….

حرفهای خود را به یک دیگر با “کلام”
مطرح کنید؛
نه با “رفتار”

که از کلام همان ‘برداشت’ می شود
که شما می گویید؛

ولی از رفتارتان هزاران ‘برداشت’

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




دو قطره آب که به هم نزدیک شوند، تشکیل یک قطره بزرگتر می دهند…
اما دو تکه سنگ هیچ گاه با هم یکی نمی شوند!
پس هرچه سخت تر باشیم، فهم دیگران برایمان مشکل تر است…

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

مردى در ساحل رودخانه اى نشسته بود كه ناگهان متوجه شد مرد ديگرى در چنگال امواج خروشان رودخانه گرفتار شده است و كمك مى طلبد. داخل رودخانه شد و مرد را به ساحل نجات آورد، جراحاتش را پانسمان كرد و پزشك را به بالينش آورد.

هنوز حال غريق جا نيامده بود كه شنيد دو نفر ديگر در حال غرق شدن در رودخانه اند و كمك مى خواهند. دوباره به رودخانه پريد و به زحمت آن دو نفر را هم نجات داد.

اما پيش از آنكه فرصت پيدا كند صداى چهار نفر ديگر را كه در حال غرق شدن بودند، شنيد. بلاخره آن مرد آنقدر قربانى نجات داد كه خودش خسته شده و از پا افتاد. ولى صداى فرياد كمك از طرف رودخانه قطع نمى شد. كاش اين مرد خيرخواه چند قدمى به طرف بالاى رودخانه مى رفت و متوجه مى شد كه ديوانه اى مردم را يكى يكى به آب مى اندازد. در اين صورت اين همه انرژى صرف نمى كرد و به جاى رفع معلول به مبارزه با علت مى پرداخت و جان افراد بيشترى را نجات مى داد.

در زندگى همه ما علتى بزرگ وجود دارد كه سرمنشأ همه اتفاقات و رويدادهاى زندگى ماست. علت و منشأ تمام شادى ها، غم ها و رنج ها، پيروزى ها، شكست ها، اميدها و يأس هاى زندگى يك چيز است :
افكار و عقايدى كه برگزيده ايم.
در دنياى بيرون، هيچ عاملى وجود ندارد. هرچه هست معلول انديشه ها و طرز تفكرات ماست.

اگر مى خواهيد زندگى تان تغيير كند، انديشه هاى خود را تغيير دهيد. راه حل های تکراری و قدیمی چيزى جز خستگى و نااميدى نصيب انسان نخواهد كرد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





 #نیکی_به_والدین

پس از درگذشت پدر، پسر مادرش را به خانه سالمندان برد وهرلحظه از او عیادت می کرد.
یکبار از خانه سالمندان تماسی دریافت کرد که مادرش درحال جان دادن است پس باشتاب رفت تاقبل از اینکه مادرش از دنیا برود ،اورا ببیند.

از مادرش پرسید:مادر چه میخواهی برایت انجام دهم ؟
مادر گفت :از تو می خواهم که برای خانه سالمندان پنکه بگذاری چون آنها پنکه ندارند ویخچال غذاهای خوب بگذاری ،چه شبها که بدون غذا خوابیدم.

فرزند باتعجب گفت :داری جان میدهی واز من اینها را درخواست میکنی ؟
وقبلا به من گلایه نکردی!

مادر پاسخ داد:بله فرزندم من با این گرما وگرسنگی خو گرفتم وعادت کردم ولی می ترسم تو وقتی فرزندانت در پیری تورا به اینجا می آورند ،به گرما وگرسنگی عادت نکنی.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 میگویند…
چشمی که دائم عيب های ديگران رو ببينه،
اون عيب رو به ذهن منتقل مي کنه
 و ذهنی که دائما با عيب های ديگران درگيره،
آرامش نداره، درونش متلاطم و آشفته است…

 در عوض چشمی که ياد گرفته
هميشه زيبايی ها رو ببينه،
 اول از همه خودش آرامش پيدا می کنه.
چون چشم زيبابين عيب های ديگران رو نمي بينه
و دنياي درونش دنياے قشنگی هاست…

دنياتون زيبا وآرام

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




روزگاری مرید و مرشدی خردمند در سفر بودند. در یکی از سفرهایشان در بیابانی گم شدند و تا آمدند راهی پیدا کنند شب فرا رسید. نا گهان از دور نوری دیدند و با شتاب سمت آن رفتند. دیدند زنی در چادر محقری با چند فرزند خود زندگی می کند. آن ها آن شب را مهمان او شدند و او نیز از شیر تنها بزی که داشت به آن ها داد تا گرسنگی راه بدر کنند.

روز بعد مرید و مرشد از زن تشکر کردند و به راه خود ادامه دادند. در مسیر، مرید همواره در فکر آن زن بود و این که چگونه فقط با یک بز زندگی می گذراند و ای کاش قادر بودند به آن زن کمک می کردند تا این که به مرشد قضیه را گفت. مرشد فرزانه پس از اندکی تامل پاسخ داد: «اگر واقعا می خواهی به آن ها کمک کنی برگرد و بزشان را بکش!»

مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آن جا که به مرشد خود ایمان داشت چیزی نگفت و برگشت و شبانه بز را در تاریکی کشت و از آن جا دور شد. سال های سال گذشت و مرید همواره در این فکر بود که بر سر آن زن و بچه هایش چه آمد.

روزی از روزها مرید و مرشد قصه ما وارد شهری زیبا شدند که از نظر تجاری نگین آن منطقه بود. سراغ تاجر بزرگ شهر را گرفتند و مردم آن ها را به قصری در داخل شهر راهنمایی کردند.

صاحب قصر زنی بود با لباس های بسیار مجلل و خدم و حشم فراوان که طبق عادتش به گرمی از مسافرین استقبال و پذیرایی کرد و دستور داد به آن ها لباس جدید داده و اسباب راحتی و استراحت فراهم کنند.

پس از استراحت آن ها نزد زن رفتند تا از رازهای موفقیت وی جویا شوند. زن نیز چون آن ها را مرید و مرشدی فرزانه یافت پذیرفت و شرح حال خود این گونه بیان نمود:

«سال های بسیار پیش من شوهرم را از دست دادم و با چند فرزندم و تنها بزی که داشتیم زندگی سپری می کردیم. یک روز صبح دیدیم که بزمان مرده و دیگر هیچ نداریم.

ابتدا بسیار اندوهگین شدیم ولی پس از مدتی مجبور شدیم برای گذران زندگی با فرزندانم هر کدام به کاری روی آوریم. ابتدا بسیار سخت بود ولی کم کم هر کدام از فرزندانم موفقیت هایی در کارشان کسب کردند. فرزند بزرگ ترم زمین زراعی مستعدی در آن نزدیکی یافت. فرزند دیگرم معدنی از فلزات گرانبها پیدا کرد و دیگری با قبایل اطراف شروع به داد و ستد نمود. پس از مدتی با آن ثروت شهری را بنا نهادیم و حال در کنار هم زندگی می کنیم.»

مرید که پی به راز مسئله برده بود از خوشحالی اشک در چشمانش حلقه زده زد.

هر یک از ما بزی داریم که اکتفا به آن مانع رشدمان است و باید برای رسیدن به موفقیت و موقعیت بهتر، آن را فدا کنیم.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




امام علی : ( علیه السلام)

  اگر سه چیز را در زندگیتان اصلاح کنید ,خداوند سه چیز دیگر را برای شما اصلاح میکند

  باطنت را اصلاح کن خداوند ظاهرت را اصلاح میکند و خوبی ات را سر زبانها می اندازد .

  رابطه ات را با خدا اصلاح کن ,خداوند رابطه ات را با مردم اصلاح میکند و باعث احترام خلق به تو میشود .

  آخرتت را اصلاح کن , خداوند امر دنیای تو را اصلاح میکند.

  خصال شیخ صدوق

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

رها کردن ذهن از نگرانیهاست

توکل بزرگترین راه آرامش یافتن است

یادت نره،قدرتی بالاتر از تو هست

که حواسش به همه چیز هست

پس همه چیز را به او بسپار و آرام باش

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ما آدمها همیشه خوب را برای یافتن خوبترین رها میکنیم..
غافل از اینکه خوب ،
همانیست که وقتی از همه چیز و همه کس بریدی یادش می افتی..

همان کسی که که هرروز حالت را میپرسد و تو سرسری میگویی خوبم…

همان کسی که تو حضورش را همیشه دیدی و حس کردی اما ساده گذشتی…

همان کسی که وقتی که کم حوصله ای زمین و زمان را به هم میدوزد تا تو لبخند بزنی…

خوب همان کسی است که بی منت تو را دوست دارد…
که تو صدبار دست رد به سینه اش میزنی اما یکبار هم خواهشت را رد نمیکند…

خوب همانیست که طاقت قهر ندارد…
میگوید قهر اما دلش دوری ات را تاب نمی اورد…

خوب همانیست که همه احساسش را خرج تو و اطرافیانش میکند…

خوب همانیست که به جرم احساسش هرلحظه غرورش را میشکنی
دلش را میشکنی و او دم نمیزند…

کجا با این عجله ؟! لحظه ای درنگ کن
خوب خود را با خود نمیبری؟!

خوب یک نفر است و هرگز تکرار نمیشود
مبادا از دستش بدهی….

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




مست مستم ساقیا دستم بگیر

تا نـیـافـتـادم ز پـا دسـتـم بـگـیـر

بـر در مـیـخـانـه با زنـجـیر

عشق بـستـه ای پای مـرا دستم بگـیـر

دردمـنـدم عاشـقـم افـسـرده ام ای به دردم

 

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد

نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت

ولی بسیارمشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد

گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ وبازیگوش

و او یکریز وپی در پی دم گرم وچموشش رادر گلویم سخت بفشارد

وخواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد

بدین سان بشکند هر دم سکوت مرگبار را ……..!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




تو كه دستت به نوشتن آشناست

دلت از جنس دل خسته ماست

دل دريا نوشتي همه دنيا رو نوشتي

دل ما رو بنويس

بنویس هر چه كه ما رو به سر اومد

بد قصه ها گذشت و بدتر اومد

بگو از ما كه به زندگي دچاريم

لحظه ها را مي كشيم نمي شماريم

بنويس از ما كه در حال فراريم

توي اين پاييز برگ فكر بهاريم

دل دريا نوشتي همه دنيا رو نوشتي

دل مارو بنویس

دست من خسته شد از بس كه نوشتم

پاي من آبله زد بس كه دويدم

تو اگر رسيده اي ما رو خبر كن

چرا اونجا كه تويي من نرسيدم

تو كه از شكنجه زار شب گذشتي

از غبار بي سوار شب گذشتي

تو که عشق و با نگاه تازه ديدي

باد ه بان به سينه دريا كشيدي

دل دريا نوشتي همه دنيا رو نوشتي

دل ما رو بنويس بنويس

بنويس از ما كه عشق و نشناختيم

حرف خالي زديم و قافيه باختيم

بگو از ما كه تو خونمون غريبيم

لحظه ، لحظه در فرار و در فريبيم

بگو از ما كه به زندگي دچاريم

لحظه ها را مي كشيم

نمي شماريم

دل دريا نوشتي

همه دنيا رو نوشتي

دل ما رو بنويس

دل ما رو بنويس

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

آورده اند بازرگاني بود اندک مايه، که قصد سفر داشت. صد من آهن داشت که در خانه دوستي به رسم امانت گذاشت و رفت.اما دوست اين امانت را فروخت و پولش را خرج کرد.بازرگان، روزي به طلب آهن نزد وي رفت.

مرد گفت:آهن تو را در انبار خانه نهادم و مراقبت تمام کرده بودم اما آنجا موشي زندگي مي کرد که تا من آگاه شوم همه را بخورد.بازرگان گفت:راست مي گويي!موش خيلي آهن دوست دارد و دندان او برخوردن آن قادر است.
دوست اش خوشحال شد و پنداشت که بازرگان قانع گشته و دل از آهن برداشته.پس گفت:امروزبه خانه من مهمان باش.بازرگان گفت:فردا باز آيم.

رفت و چون به سر کوي رسيد پسر مرد را با خود برد و پنهان کرد.چون بجستند از پسر اثري نشد.پس ندا در شهر دادند.بازرگان گفت:من عقابي ديدم که کودکي مي برد.مرد فرياد برداشت که دروغ و محال است،چگونه مي گويي عقاب کودکي را ببرد؟بازرگان خنديد و گفت:در شهري که موش صد من آهن بتواند بخورد،عقابي کودکي بيست کيلويي را نتواند گرفت؟مرد دانست که قصه چيست،گفت:آري موش نخورده است!پسر باز ده وآهن بستان.هيچ چيز بدتر از آن نيست که در سخن ، کريم و بخشنده باشي ودر هنگام عمل سرافکنده و خجل.

مکن کاری که بر پا سنگت آید
جهان با این فراخی ننگت آید
چو فردا نامه خوانان نامه خوانند
تو را از نامه خواندن ننگت آید

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




روزی حضرت موسی (ع) در ضمن مناجات، به پروردگار خود عرض کرد: خدایا می خواهم همنشینی که در بهشت دارم ببینم چگونه شخصی است؟
جبرئیل بر او نازل شد و عرض کرد یا موسی فلان قصاب در محل فلانی همنشین تو خواهد بود.
حضرت موسی به درب دکان قصاب آمده، دید جوانی شبیه شبگردان مشغول فروختن گوشت است.
شامگاه که شد جوان مقداری گوشت برداشت و بسوی منزل راهی شد.
موسی از پی او تا درب منزلش آمد و به او گفت:مهمان نمی خواهی؟جوان گفت: خوش آمدید او را به درون برد.
حضرت موسی دید جوان غذایی تهیه نمود آنگاه زنبیلی از سقف به زمین آورد و پیر زنی بس فرتوت و کهنسال را از درون آن بیرون آورد او را شستوشو داده غذایش را با دست خویشبه او خورانید.
موقعی که خواست زنبیل را بجای اول بیاویزد زبان پیر زن بکلماتی که مفهوم نمی شد حرکت نمود. بعد از آن جوان برای حضرت موسی غذا آورد و خوردند.
حضرت پرسید حکایت تو با این پیر زن چگونه است؟
عرض کرد: این پیر زن مادر من است چون بضاعتی نیست که جهت او کنیزی بخرم، ناچار خودم کمر به خدمت او بسته ام.
حضرت پرسید آن کلماتی که به زبان جاری کرد چه بود؟
جوان گفت: هر وقت او را شستوشو می دهم و غذا به او می خورانم می گوید:خداوند تو را ببخشد و همنشین حضرت موسی در بهشت باشی. به همان درجه و جایگاه.
موسی (ع) فرمود: ای جوان بشارت می دهم به تو که خداوند دعای او را درباره ات مستجاب گردانیده.
جبرئیل به من خبر داد که در بهشت تو همنشین من هستی.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




امید یعنی :
بدانی تا هستی می توانی تغییر کنی و دنیا را تغییر بدهی .

امید یعنی :
بدانی خداوند دوستت دارد و اگر به تو زمان داده معنیش این است که در این فرصت می شود یک کارهایی کرد.

امید یعنی:
این که همیشه بخشش خداوند را از اشتباه خود بزرگتر بدانیم.

امید یعنی:
این که اگر دانه ی زندگی صد بار از دستمان رها شد باز هم برای برداشتن و به مقصد رساندن آن به ابتدا برگردیم این بار محکم تر گام برداریم.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

بزرگ ترین اشتباهی که ما آدما در رابطه‌هامون می‌کنیم این است که:

 نیمه می‌شنویم
 یک چهارم می‌فهمیم
 هیچی فکر نمی‌کنیم
 و دوبرابر واکنش نشان می دهیم….

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




زندگی سرشار از زیباییهاست….
متوجه آن باشید،
نسیم را حس کنید،
باران را ببویید،
و به بهترین نحوی که میتوانید،
از زندگی و داشته هایتان لذت ببرید…

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




انسان‌ها زود پشیمان مےشـوند

گاه از گـفتہ‌هایشان
گاه از نگفتہ‌هایشان

اما سراغ ندارم کسے را
ڪہ از مهربانے پشیمان شده باشـد

مهربانـــے …
منطقےترين گفت‌و‌گوے زندگیست !

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




هرگاه که در نمازت عجله کردی
و خواستی آن را زودتر به پایان برسانی
بیاد بیــاور
همه ی آنچه که می خواهی
بعد از نماز به آنها برسی
و همه ی آنچه که می ترسی از دست بدهی
بدست همان کسی است
که در مقابلش ایستاده ای

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 موفقیت هیچ رازی نداره
از تو شروع می شه
دوست خوب من ، زمانی که تصمیم می گیری شرایطت رو تغییر بدی ، شاید به خیلی چیزا فکر کنی
به راهکارها
به مشکلات
و…

اما یه قانون بیشتر وجود نداره:
“موفقیت به سن ، وضعیت فعلیت ، وضعیت گذشته” تو هیچ ارتباطی نداره
دقت کن ، هیچ ارتباطی

موفقیت شجاعت و شهامت میخواد
خواستن و خواستن و خواستن میخواد

موفقیت ، در یک کلام ، تو رو میخواد
اینکه وقتی هزار نفر بهت میگن نمیتونی ، فقط یک جمله بهشون بگی :
“بشین و تماشا کن!”

آدمای رویا دزد ، همیشه وجود دارن.رویای خودت رو محکم نگه دار و براش تلاش کن

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




گرسینه شودتنگ خدا با ماهست
گر پای شود لنگ
خدا با ماهست
دل را به حریم عشق
بسپار و برو
فرسنگ به فرسنگ
خدا با ما هست

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




من برای خودم خط هایی دارم…

دور بعضی چیزها
زیر بعضی چیزها
و روی بعضی چیزها

گاهی خط قرمز
گاهی خط زرد
و گاهی خط سبز

دور بعضی آدمها را خط قرمز کشیده ام
آنها که همیشه سهمی از حس خوبم را به تاراج میبرند…
حسودها ..خودبین ها و مهمتر از همه آنها که همیشه به من دروغ گفتند…..

زیر بعضی ها را خط زرد میکشم….
آدمهایی که تکلیفت را با آنها نمیدانی.
مثل فصلها رنگ عوض میکنند و اعتباری نیست نه به تحسین و نه به تکذیبشان….

روی بعضی چیزها و آدمها را با برگهای سبز خطی میکشم, سبز سبز تا یادم بمانند و یادگار همیشگی ذهنم باشند….

آدمهایی ک شاید همه ی فرقشان و خاص بودنشان در نگاه و کلامشان باشد….
آدمهایی که ساده ی ساده فقط دوستشان دارم

این آدمها را باید قاب گرفت و از مژه ها آویخت تا جلوی چشمت باشند ،تا وجب به وجب نگاهت را شکرگزار بودنشان باشی….

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 ” خاموش بودن‌‍‍‍‌‌‍” نصف حکمت است.

 تعقیب نکردن ” دیگران ” ، نصف آرامش است.

 مداخله نکردن در ” کار دیگران ” ، نصف ادب است.

 من از دنیا فقط اینو دریافتم که :

 اونیکه ” قویتر بود ، کمتر زور میگفت ….

 اونیکه راحتر میگفت ” اشتباه کردم ” اعتماد به نفسش بالاتر بود…

 اونیکه ” صداش ” آرومتر بود ، حرفاش بانفوذتر بود…..

 اونیکه خودشو واقعأ ” دوست داشت ” ، بقیه رو واقعی تر دوست داشت….

 اونیکه بیشتر ” طنز ” میگفت ،به زندگی جدی تر نگاه میکرد….

 اونیکه به ” تفاوت ” بین انسانها واقف بود،بیشتر نقاط مشترک رو باهاشون پیدا میکرد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

ﺍﺯ بزرگی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ راز این امیدواری و آرامشی که در وجودت داری چیست؟!
گفت ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ، تصمیم گرفتم ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﻨﺞ ﺍﺻﻞ ﺑﻨﺎ کنم :

ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﺭﺯﻕ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﺩ، ﭘﺲ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪﻡ!

ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ، ﭘﺲ ﺣﯿﺎ ﮐﺮﺩﻡ!

ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﻤﯽﺩﻫﺪ، ﭘﺲ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩﻡ!

ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﮐﺎﺭﻡ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻣﻬﯿﺎ ﺷﺪﻡ!

ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻧﯿﮑﯽ ﻭ ﺑﺪﯼ ﮔﻢ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺯﻣﯽﮔﺮﺩﺩ، ﭘﺲ ﺑﺮ ﺧﻮﺑﯽ‌ها ﺍﻓﺰﻭﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺪﯼ‌ها ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ!

ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻦ پنج ﺍﺻﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ ﻣﯽﮐﻨﻢ.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




یک غزل نذر تو کردم سرِ صبح
تا که آرام شوم در برِ صبح 

دوش بی روی تو دشوار گذشت
و تهی سینه ام از باورِ صبح

چشم گریان ز غم تنهایی
خیرگی کرد بسی بر درِ صبح 

من خمارِ شبِ هجرانِ توام
پس شرابم بده از ساغرِ صبح

چه کنم با غم بی مهریِ شب
تا رِسَم بر درِ روشنگرِ صبح

من به لطف تو بسی محتاجم
ای که الطاف تو یاریگرِ صبح 

من و شب واله ی چشمان توایم
که تویی ترجمه ی دیگرِ صبح

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﺎﯼ ﺁﯾﻨﺪﻩ زندگی کنی. ﭼﻮﻥ رویاهایت ﺁﻧﺠﺎﺳﺖ ﻭ ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﻓﺮﺻﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺍری ….
از رها کردن نترس
باور کن هيچ کس نمی تواند
چيزي که مال توست را از تو بگيرد
و تمام دنيا
نمي توانند چيزي که مال تو نيست را برايت حفظ كنند

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




چاه_دستی_پر_نمیشه

مادر بزرگم هميشه ميگفت:
چاه ،دستي پر نميشه. اون وقتا سنم كم بود و معني حرفشو نميفهميدم.
ميپرسيدم عزيز يعني چي ‘چاه دستي پر نميشه’؟
با همون لهجه ي كاشوني ميگفت: يعني اگر چاهي خشك باشه،
هر چقدرم توش آب بريزي نميتوني ازش آبي برداري.
خود ِچاه بايد آب داشته باشه.
امروز توي اين سن و سال معني اون حرفو كاملا ميفهمم.
اگر آدمي دوستت نداشته باشه، هر كاري هم براش بكني،
دوست نخواهد داشت. آدم بد ذات و نمی تونی ذاتش و عوض کنی.
رفتني رو اگه دنياتو هم به پاش بريزي، ميره…
خدا بيامرزتت عزيز
چاه هيچ وقت دستي پر نشد…

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




مهربان خدايم
وقتی دلم ناآرامست
میدانم جايی درزندگی
فراموشت کرده ام

 من جزتوکسی راندارم
جزتوهيچ کس"وهيچ چيزآرامم نمیکند
 پناهم باش،پناه دلی که جزتو
کسی راندارد..

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




در کارگه کوزه‌گری رفتم دوش

دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش

ناگاه یکی کوزه برآورد خروش

کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش!

#حکیم_عمر_خیام

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خدا در گُل خدا در اب و رنگ است
خدا نقاش اين جمع قشنگ است

خدا ذات گُل و ذات قنارى است
خدا اثبات باران بهارى است

خدا در هرنظر ايينه ماست
همين حالا خدا در سينه ماست


 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




“تنهایی” آدم را عوض می کند.
از تو چیزی می سازد که هیچوقت نبودی.
گاه آنقدر بی تفاوت؛ مثل سنگ.
گاه آنقدر حساس؛ مثل شیشه.
آنقدر با خودت حرف میزنی که برای حرف زدن با دیگران، زبانت باز نمی شود
غذاهایت را سرد می خوری
صبحانه را ناهار
ناهار را نصفه شب
وشام را هنگام صبح ميخورى
ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش می کنی، ولی هیچ وقت آهنگ را حفظ نمی شوی.
شب ها علامت سوالهای فکرت را می شماری تا خوابت ببرد
“تنهایی” از تو ” آدمی” می سازد که دیگر شبیه “آدم” نیست!

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت




 

رها کردن ذهن از نگرانیهاست

توکل بزرگترین راه آرامش یافتن است

یادت نره،قدرتی بالاتر از تو هست

که حواسش به همه چیز هست

پس همه چیز را به او بسپار و آرام باش

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت
1 2