✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
یا معین الضعفا


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



 یک نمره ارفاق !!

خانم معلم در دفتر تنها بود که پسر کوچکی آرام درِ دفتر را باز کرد و با لحن محتاطی او را صدا کرد.
خانم معلم او را شناخت، اما بدون آن که بخواهد نارضایتی خودش را به رویش بیاورد، گفت: تو در امتحان نمره 9گرفتی. تو تنها کسی هستی که نمرۀ قبولی نگرفته است.
پسرک با خجالت و در حالی که صورتش سرخ شده بود، سرش را بلند کرد و گفت: خانم معلم، می‌شود… می‌شود یک نمره به من ارفاق کنید؟
خانم معلم با عتاب مادرانه‌ای سرش را تکان داد و گفت: یک نمره ارفاق کنم؟!!! این ممکن نیست. من طبق جواب‌هایی که در برگۀ امتحانت نوشته‌ای به تو نمره داده‌ام.
او اضافه کرد: نگران نباش. من که نمی‌خواهم به خاطر ضعفت در امتحان، تو را تنبیه کنم. تو باید در امتحان بعد تلاش بیشتری کنی و نمرۀ بهتری بگیری.
پسر با صدایی که نشان می‌داد خیلی ترسیده است، گفت: اما مادرم کتکم می‌زند.
خانم معلم ساکت شد. او آرزوی والدین را درک می‌کرد که می‌خواهند بچه‌هایشان بهترین نمره‌ها را کسب کنند و موفق باشند؛ از طرفی نمی‌توانست در برابر بچه‌های بازیگوشی که در امتحاناتشان ضعیف هستند، نرمش نشان دهد. اما یک موضوع دیگر هم بود. او می‌دانست که کتک خوردن بچه‌ها هم هیچ کمکی به تحصیلشان نمی‌کند و حتی تأثیر منفی آن ممکن است آن‌ها را از تحصیل بازدارد. نمی‌دانست چه تصمیمی بگیرد. یک نمره ارفاق بکند یا نه. او در کار خود جداً اصول را رعایت می‌کند. اما به هر حال قلب رئوف مادرانه هم داشت.
نگاهی به پسرک کرد. هنوز تمام تن پسرک از ترس می‌لرزید و به گریه هم افتاده بود.
عاقبت رو به پسرک کرد و با صدای ملایمی گفت: ببین!، این پیشنهادم را قبول می‌کنی یا نه؟ . من به ورقه‌ات یک نمره «ارفاق» نمی‌کنم. فقط می‌توانم یک نمره به تو «قرض» بدهم. تو هم باید در امتحان بعدی 2برابر آن را، یعنی2نمره، به من پس بدهی. خوب است؟
پسرک با شادی غیر قابل وصفی گفت: چشم! من حتماً در امتحان بعدی 2نمره‌ به شما پس می‌دهم.
او با خوشحالی از خانم معلم تشکر کرد و رفت.
از آن پس برای این که بتواند در امتحان بعدی قرضش را به خانم معلم پس بدهد، با دقت زیاد درس می‌خواند. تا این که در امتحان بعد نمرۀ بسیار خوبی کسب کرد. از طرف مدرسه به او جایزه‌ای داده شد. وقتی در مراسم اعطای جایزه نگاهش به خانم معلم افتاد، از دیدن لبخندی که معلمش به او می‌زد، احساساتی شد و گریه کرد.
از پسِ آن «درس» که خانم معلم به او داده بود، مقطع دبیرستان را با نمرات عالی پشت سر گذاشت و وارد دانشگاه شد.
او همیشه ماجرای قرض نمره را برای دوستانش تعریف می‌کند و از بازگویی آن همیشه هیجان زده می‌شود. زیرا می‌داند که نمره‌ای که خانم معلم به او قرض داد، سرنوشتش را تغيير داد.
مراقب تاثیر تصمیماتمان بر سرنوشت افراد
باشیم!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




به اصفهان رفته بودم . کنار سی و سه پل نشسته بودم . نگاهم به دختر بچه سه یا چهار ساله افتاد که از پدر و مادرش
اندکی فاصله گرفته بود و داشت مرا نگاه میکرد . بقدری چهره زیبا و بانمکی داشت که بی اختیار با دستم اشاره کردم به طرفم بیاید اما در حالتی از شک و ترس از جایش تکان نخورد . دو سه بار دیگر هم تکرار کردم اما نیامد .

به عادت همیشگی ، دستم را که خا لی بود مشت کردم و به سمتش گرفتم تا احساس کند چیزی برایش دارم . بلافاصله به سویم حـرکت کرد . در همین لحظه پدرش که گویا دورادور مواظبش بود بسرعت به سمت من آمد و یک شکلات را مخفیانه در مشتم قرار داد . بچه آمد و شکلات را گرفت .

به پدرش گفتم من قصد اذیت او را نداشتم .

گفت میدانم و مطمئنم که میخواستی با او بازی کنی اما وقتی مشتت را باز میکردی او متوجه میشد که اعتمادش به تو بیهوده بوده است.
کار تو باعث میگردید که بچه ، دروغ را تجربه کند و دیگر تا آخر عمرش به کسی اعتماد نکند.

  

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




#غدیر

 واقعه غدیر خم و جن های‌ مسلمان‌

علامه طباطبایی می فرماید:
استاد ما، سید علی آقای قاضی
می فرمود:

در روز عید غدیر خم جنیان مسلمان هم
حضور داشتند
وابلاغ امامت امیرالمومنین علیه السلام
را شاهد بودند واز آنجایی که جنها از
معمرین هستند(عمر طولانی دارند)
لذا به نسلهای بعد از خودشان
جریان غدیر خم را گفتند

  به همین علت است که
در بین جنهای مسلمان ،سنی وجود ندارد
تمام جن های مسلمان شیعه هستند.
قابل توجه اینکه جنیان یا مسلمانند یا کافر وهمه جنیان مسلمان شیعه ی امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب هستند.

به نقل از آیت الله جوادی آملی
در درس تفسیر 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




تفسیر خطبه غدیر
 

حمد و ثنای الهی
ستایش خداوندی را که در یگانگی، والا و در بی¬همتایی، نزدیک و در اقتدار شکوهمند، و در ارکان خود بسی بزرگ است. دانشش بر همه چیز احاطه دارد و حال آنکه او در مقام خوش است و آفریدگان، همگی مقهور قدرت اویند. بزرگی که پیوسته بوده و ستوده¬ای که همیشه خواهد بود. پدید آورنده آسمانهای بلند و گستراننده گستره شده¬ها و فرمانروای مطلق زمینها و آسمانهاست و بی¬اندازه پاک و بینهایت پاکیزه است. پروردگار فرشتگان و روح¬القدس و نسبت به هر آنچه آفریده، فزونبخش است و چه ساخته و پرداخته، غرقه عطا و فضل اویند. هر دیده¬ای را می¬بیند، و هیچ دیده¬ای را توان دیدار او نیست.

 


 

تفسیر خطبه غدیر
 

حمد و ثنای الهی
ستایش خداوندی را که در یگانگی، والا و در بی¬همتایی، نزدیک و در اقتدار شکوهمند، و در ارکان خود بسی بزرگ است. دانشش بر همه چیز احاطه دارد و حال آنکه او در مقام خوش است و آفریدگان، همگی مقهور قدرت اویند. بزرگی که پیوسته بوده و ستوده¬ای که همیشه خواهد بود. پدید آورنده آسمانهای بلند و گستراننده گستره شده¬ها و فرمانروای مطلق زمینها و آسمانهاست و بی¬اندازه پاک و بینهایت پاکیزه است. پروردگار فرشتگان و روح¬القدس و نسبت به هر آنچه آفریده، فزونبخش است و چه ساخته و پرداخته، غرقه عطا و فضل اویند. هر دیده¬ای را می¬بیند، و هیچ دیده¬ای را توان دیدار او نیست.

بزرگوار و بردبار و بخشنده ایست که رحمتش همه چیز را فرا گرفته و منعمی است که بر همه مخلوقات منت دارد.

در اجرای کیفر مجرمان شتاب نمی¬کند و به عذابی که در خور آنند تعجیل نمی¬نماید. به اسرار نهان و به سویداء سینه¬ها آگاه است و هیچ رازی از او پوشیده نیست و هیچ امر پنهانی او را به اشتباه نمی¬افکند.

ادامه »

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




 
نویسنده: سید جعفر خاتمی - پنجشنبه ٥ دی ،۱۳٩٢


قرعه هفت فضیلت به نام علی (ع)

 
پیامبر اکرم ( صلی ا… علیه و آله و سلم ):

یَومُ غَدیرِ خُمٍ اَفضَلُ اَعیادِ اُمَّتی.

روز غدیر خم، بهترین و بالاترین عید امت من است.

 

در آن روز من به دستور پروردگارم، برادر خود علی بن ابی طالب را راهنما (جانشین) برای امتم قرار دادم تا به وسیله ی او، هدایت یابند. و همان روز خداوند دین خود را کامل، و نعمت را بر جمیع امتم تمام کرد، و اسلام را ( با ولا یتعهدیش ) برای مردم پسندید.

بزرگداشت این روز خجسته، ( 18ذی الحجه ) و هفت روز بعد از آن تا 25 ذی الحجه، که هفت فضیلت و کرامت برجسته ( با اینکه فضائل آن حضرت بی شمار است ) در شأن حضرت علی (علیه السلام) به وقوع پیوسته و مورد اتفاق شیعه و اهل سنت می باشد، موجب تعظیم شعائر دینی و خشنودی پیامبر اکرم (صلی ا… علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیهم السلام) خواهد بود.

فضائل هفتگانه حضرت علی (علیه السلام):

1.       ( 19 ذی حجه ) ازدواج با حضرت فاطمه (سلام ا… علیها).

2.       ایراد خطبه خلافت و طرح برنامه حکومتی اسلام.

3.       بخشش انگشتری در رکوع نماز و نزول آیه ولایت.

4.       حدیث شریف بساط (سیر فضائی با جمعی از اصحاب).

5.       عقد اخوت و پیمان برادری با رسول گرامی (صلی ا… علیه و آله و سلم).

6.       مباهله، و نامیدن خداوند، آن حضرت را نفس و جان پیغمبر (صلی ا… علیه و آله و سلم).

7.       ( 25 ذی حجه ) نزول سوره هل اتی در شأن حضرتش.

اینک، بطور فشرده، ماجرای این فضائل را با برخی مدارک تاریخی از شیعه و اهل سنت می نگریم.

 

فضیلت یکم- ازدواج آسمانی

پیامبر اکرم ( صلی ا… علیه و آله و سلم ):

اِنّ اللهَ اَمَرنی اَن اُزَوِّجَ فاطِمةَ مِن علیٍّ.

فاطمه، یگانه گوهر عصمت زنان عالمیان، چون به سن بلوغ رسید، اشراف قریش برای خواستگاری او، از یکدیگر سبقت می گرفتند، و پیامبر(ص) در پاسخ همه می فرمود:

« اختیار ازدواج فاطمه، با خداست »

تا اینکه روزی حضرت علی (علیه السلام) ( چنان که معمول آن زمان بود) با شرح و حیا به خانه پیامبر آمد، سر به زیر انداخت و گفت:

ای رسول خدا! از خاطرم نمی رود که مرا از کودکی به آداب خود تربیت نموده و همواره پشت و پناهم بوده اید، هم اکنون می خواهم همسری اختیار کنم که تسکین قلبم باشد و به خدمت شما رسیده ام تا از دخترتان فاطمه خواستگاری کنم.

پیامبر که چهره اش از شادی و مسرت می درخشید، فرمود: ای اباالحسن! خداوند عقد شما را در آسمان بسته است پیش از آنکه در زمین شما را به همسری هم درآورم.

مراسم عقد، با کمال سادگی برگزار شد و در شب جمعه نوزدهم ذی حجه

سال دوم هجری، فضای خانه علی (علیه السلام) به نور زهرای اطهر، روشن گردید و این دو دریای عصمت، به هم پیوستند.

فاطمه، یگانه گوهر عصمت زنان عالمیان، چون به سن بلوغ رسید، اشراف قریش برای خواستگاری او، از یکدیگر سبقت می گرفتند، و پیامبر(ص) در پاسخ همه می فرمود: « اختیار ازدواج فاطمه، با خداست »
فضیلت دوم- خطبه خلافت

 پیامبر اکرم ( صلی ا… علیه و آله و سلم ):

عَلیٌّ خَلیفَتی فیکُم فَاسمَعُوا له و اَطیعُوا.

بعد از 25 سال از رحلت پیغمبر ( صلی ا… علیه و آله و سلم ) سرانجام مردم با نگرشی روشن، از هر سو برای بیعت به جانب اسوة حق و عدالت، حضرت علی (علیه السلام) شتافتند و با اجتماع شورانگیز و بی نظیر، در مسجد مدینه شاهد خطبه خلافت آن حضرت بودند، که چنین آغاز فرمود:

« ذِمَّتی بِما اَقُولُ رَهینَةٌ وَ اَنَا به زَعیمٌ… »

این خطبه معجزه آسا، به گفته ادیب توانا و عالم ربانی سید رضی (ره) در مرتبه ای از بالندگی و فن سخنوری است که زبانها از وصف آن عاجز و هیچ کس به عمق آن، دست یازی ندارد.

 

ویژگیهای خطبه:

1.       لزوم شایستگی کامل برای احراز مقام خلافت.

2.       تحکیم وحدت و پرهیز از تفرقه و اختلاف.

3.       سفارش به تقوا و دوری از گناه و معصیت.

4.       رعایت قوانین اسلام، در پرتو قرآن و سنت پیامبر ( صلی ا… علیه و آله و سلم ).

5.       شناساندن اهل بیت پیامبر اکرم ( صلی ا… علیه و آله و سلم ) امتیازات آنان بر دیگران.

تاریخ ایراد این خطبه را، سیره نویسان در سال 35 هجری، یک یا دو روز پس از قتل عثمان، نقل کرده اند. که مقارن با بیستم ذی حجه می باشد.

 

فضیلت سوم- بخشش انگشتری

پیامبر اکرم ( صلی ا… علیه و آله و سلم ):

عَلیٌّ وَلیّکُم مِن بَعدی.

با نزول آیه ولایت، حضرت علی (علیه السلام) به عنوان ولی و سرپرست مسلمین، معرفی گردید. سبب نزول این آیه را، مفسرین چنین گفته اند:

روزی مستمندی به هنگام نماز ظهر در مسجد پیغمبر اظهار احتیاج کرد و چون پاسخی نشنید گفت:

بارالها شاهد باش که کسی از یاران پیامبرت، مرا کمک نکرد. ناگهان حضرت علی (علیه السلام) در رکوع نماز، با اشاره، او را به جانب خود فرا خواند و انگشتری گرانبهای خویش را به او بخشید.

پیامبر اکرم (صلی ا… علیه و آله و سلم) که نظاره گر این صحنه بود، گفت خداوندا! هم چنان که برای موسی، وزیر و یاوری برگزیدی، برای من وزیری و یاوری انتخاب کن، تا پشتیبانم باشد. که بی درنگ، این آیه بر پیامبر اکرم (صلی ا… علیه و آله و سلم) نازل گشت:

اِنّما وَلیِّکُم اللهُ و رَسُولُه و الّذینَ امَنوا الّذینَ یُقیمُونَ الصّلاةَ و یُؤتُونَ الزَّکاةَ و هُم راکِعُونَ.

« فقط ولیّ و سرپرست شما، خدا و رسول و کسانی می باشند که ایمان به خدا آورده و در رکوع صدقه (انگشتری) می دهند. »

مورّخان، این فضیلت را در 21 ذی حجه نوشته اند.

 

فضیلت چهارم- حدیث بساط

پیامبر اکرم ( صلی ا… علیه و آله و سلم ):

مَن اَرادَ … وَ اِلی سُلَیمانَ … فَلیَنظُر اِلی علیٍّ.

 

معجزه سیر فضایی حضرت علی (علیه السلام) ( چون سلیمان پیغمبر ) با جمعی از مدینه تا شام، و مکالمه با اصحاب کهف را، انس بن مالک، چنین می گوید:

ما به دستور پیامبر (صلی ا… علیه و آله و سلم) همراه با علی (علیه السلام) در بساطی گرد آمدیم، بساطی که به فرمان علی (علیه السلام)، شبانه از مدینه، چون ابر در آسمان به پرواز درآمد و در کنار غاری به زمین نشست. شگفت زده پرسیدیم به کجا آمده ایم؟ فرمود: این جایگاه اصحاب کهف و رقیم است، برخیزید و به برادران خود سلام کنید. ما همه سلام نمودیم، اما جوابی نشنیدیم، تا اینکه نوبت به آن حضرت رسید، برخاست و سلام کرد، که ناگهان از درون غار سلامی با کمال تحیت و احترام بر او فرستاده شد. پرسیدیم چگونه سلام ما را بی جواب گذاشتند؟ خطاب آمد: ای اباالحسن! ما مأموریم تنها به پیامبر و وصیّ او پاسخ دهیم… دیری نگذشت که در بساط نشستیم و به مدینه برگشتیم، و نماز صبح را با پیامبر در مسجد به جا آوردیم.

وقوع این معجزه را مورخان، در شامگاه 23 ذی حجه و برخی در 21 ذی حجه آورده اند. 

 

فضیلت پنجم- عقد اُخوّت

 پیامبر اکرم ( صلی ا… علیه و آله و سلم ):

یا علی! اَنتَ اَخی و اَنَا اَخُوک.

 

به هنگام نزول آیه « اِنّما المُؤمنُونَ اِخوَةٌ » (حجرات/10)، پیامبر، جمعی از مهاجرین و انصار را بنابر منزلتی که داشتند، با یکدیگر برادر قرار داد. و در پایان، تنها حضرت علی (علیه السلام) را به برادری خود برگزید و دست او را به نشانه این افتخار، بلند نمود و دو بار فرمود:

« هذا اَخی فی الدُّنیا و الآخِرَةِ »

« این ( علی ) برادر من است در دنیا و آخرت »

بدیهی است این برادری، که امیرالمؤمنین (علیه السلام) بارها در مواضع گوناگون، از آن به عنوان برتری خویش استدلال می کرد، تنها، هم پیمانی با پیامبر نموده، بلکه همان گونه که یکی از علمای بزرگ اهل سنت در کتاب « العمّدة » می گوید، این امتیاز بزرگ را پیامبر (صلی ا… علیه و آله و سلم) به علی (علیه السلام) اختصاص داد، زیرا فقط او را نظیر خود در اصل ( نسب )-  عصمت ( آیه تطهیر )-  ولایت ( آیه ولایت )-  اداء تبلیغ ( سوره برائت )- مولای امت ( حدیث غدیر )- مماثلت نفس ( آیه مباهله ) و فتح باب مسجد و دیگر صفات و فضائل، غیر از نبوت، می دانست.

روز مواخات را، مورخان در سال اول هجری در 24 ذی حجه ذکر کرده اند.

چون حسنین، دو فرزند دلبند پیغمبر (صلی ا… علیه و آله و سلم) بیمار شدند، امیر المؤمنین علی (علیه السلام) برای بهبودی آنان نذر کردند که سه روز پی در پی روزه بدارد. حضرت زهرا و فرزندان هم به پیروی از آن حضرت، چنین نذری نمودند و در روز اول و دوم و سوم به هنگام افطار، غذای خود را به سائِل ( فقیر و یتیم و اسیر ) بخشیدند و فقط با آب افطار کردند. خداوند پیامبرش را از این فضیلت بزرگ آگاه ساخت و او را به وجود چنین اهل بیتی تبریک گفت و سوره هل اتی را در شأن پر برکت آن امام همام، نازل کرد
فضیلت ششم- آیه مباهله

پیامبر اکرم ( صلی ا… علیه و آله و سلم ):

 
عَلیٌّ مِنّی کَنَفسی.

مباهله، به معنای نفرین و درخواست عذاب الهی برای گروه باطل است. در شأن نزول آیه مباهله، گفته اند:

چون نصارای نجران از قبول اسلام سرباز زدند، خداوند به پیامبرش، فرمود:

« قُل تَعالَوا نَدعُ اَبنائَنا و اَبنائَکُم و نِسائَنا و نِسائکُم و اَنفُسَنا و اَنفُسَکُم  » ( آل عمران / 59 )

بگو (ای پیامبر) بیایید تا فرزندان و زنان و جانهایمان را (علیه یکدیگر به نفرین) بخوانیم.

در تفسیر ثعلبی آمده: رسول خدا (صلی ا… علیه و آله و سلم) در روز مباهله، در حالی که حسین شیرخواره را به سینه چسبانیده و دست حسن را در دست گرفته و علی و فاطمه به دنبال آن حضرت در حرکت بودند، به این عرصه پیکار حقّ و باطنی حاضر شد. آنگاه فرمود: آیا ایمان می آورید، یا نابودی شما را از خدا بخواهم؟

اسقف نجران به نصارا گفت: من کسانی را در این مباهله می بینم که اگر از خدا بخواهند کوهها را از جا بَر کَند، بر آورده می سازد؛ و اگر مباهله کنیم، همه هلاک می شویم و در روی زمین، جز مسلمانان، کسی باقی نمی ماند و پس از تسلیم، راضی به پرداخت جزیه ( دو هزار حُلّة قیمتی ) در سال شدند.

جریان مباهله که قرآن کریم، حضرت علی (علیه السلام) را نفس و جان پیغمبر (صلی ا… علیه و آله و سلم) معرفی می کند در 24 ذی حجه، صورت گرفته است.

 

فضیلت هفتم- نزول سوره هل اتی

جبرئیل به پیامبر اکرم ( صلی ا… علیه و آله و سلم ):

هَنّاک اللهُ فی اَهلِ بَیتِک.

در شأن نزول سوره هل اتی، نوشته اند: چون حسنین، دو فرزند دلبند پیغمبر (صلی ا… علیه و آله و سلم) بیمار شدند، امیر المؤمنین علی (علیه السلام) برای بهبودی آنان نذر کردند که سه روز پی در پی روزه بدارد. حضرت زهرا و فرزندان هم به پیروی از آن حضرت، چنین نذری نمودند و در روز اول و دوم و سوم به هنگام افطار، غذای خود را به سائِل ( فقیر و یتیم و اسیر ) بخشیدند و فقط با آب افطار کردند. خداوند پیامبرش را از این فضیلت بزرگ آگاه ساخت و او را به وجود چنین اهل بیتی تبریک گفت و سوره هل اتی را در شأن پر برکت آن امام همام، نازل کرد.

وَ یُطعِمُونَ الطّعامَ عَلی حُبِّه مِسکیناً وَ یَتیماً وَ اَسیراً.

اکثر سیره نویسان، تاریخ نزول این سوره را روز 25 ذی حجه می دانند. پایانه؛

رَحِم اللهُ اِمرَءً اَحیا اَمرَنَا

بیایید ای شیفتگان دلسوختة ولای امیر المؤمنین، در این برهه از زمان که مظلومیت آن حضرت، بیش از پیش، از افق سرد و بی روح افکار جامد ملیتها هویداست، دست به دست یکدیگر دهیم و با همایشی تازه در پرتو غدیر،چراغ فروزان ولایت را، درخششی دوباره بخشیم؛ و با برگزاری مراسم جشن و توسّل به شادی و سرور از 18 تا 25 ذی حجّه ( هفته غدیر ) موقف عید غدیر را گلباران کنیم، تا فضای عطر آگین آن، رهگذران بی توجه را به خود مجذوب و خفتگان بی خبر را بیدار و سرمست سازد. انشاءا… سبب دفع بلیّات و نزول برکات، خواهد بود.
 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت





خطابه ی غدیر در یک نگاه

سخنرانى تاریخى پیامبر صلی الله علیه و آله در غدیر - كه حدود یك ساعت طول كشید - در یازده بخش قابل فصل بندی است:
1) حضرت در اولین بخش سخن به حمد و ثناى الهى پرداختند و صفات قدرت و رحمت حق تعالى را ذكر فرمودند، و بعد از آن به بندگى خود در مقابل ذات الهى شهادت دادند.
2) در بخش دوم، سخن را متوجه مطلب اصلى نمودند و تصریح كردند كه باید فرمان مهمى درباره على بن ابى‏طالب علیه السلام ابلاغ كنم، و اگر این پیام را نرسانم رسالت الهى را نرسانده ‏ام و ترس از عذاب او دارم.
3) در سومین بخش امامت دوازده امام علیهم السلام بعد از خود تا آخرین روز دنیا را اعلام فرمودند تا همه طمع ‏ها یك باره قطع شود. از نكات مهم در سخنرانى حضرت، اشاره به عمومیت ولایت آنان بر همه انسان‏ ها، در طول زمان‏ ها و در همه مكان‏ ها و نفوذ كلماتشان در جمیع امور بود، و نیابت تام ائمه علیهم السلام را از خداو رسول در همه امور و حلال وحرام اعلام فرمودند.
4) در بخش چهارم خطبه، پیامبر صلی الله علیه و آله با بلند كردن و معرفى امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ. سپس كمال دین و تمام نعمت را با ولایت ائمه اطهار علیهم السلام اعلام فرمودند، و بعد از آن خدا و ملائكه و مردم را بر ابلاغ این رسالت شاهد گرفتند.
5) در بخش پنجم حضرت صریحاً فرمودند: هر كس از ولایت ائمه سر باز زند اعمال نیكش حبط مى‏شود و در جهنم خواهد بود. بعد از آن شمه‏ اى از فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام را متذكر شدند.
6) مرحله ششم از سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله غضب الهى بر دشمنان اهل‏ بیت علیهم السلام را نمودار كرد. حضرت با تلاوت آیات عذاب و لعن از قرآن فرمودند: منظور از این آیات عده ‏اى از اصحاب من هستند كه‏ مأمور به چشم پوشى از آنان هستم. سپس با اشاره به امامانِ گمراهى كه مردم را به جهنم مى‏ كشانند فرمودند: من از همه آنان بیزارم. همچنین با اشاره رمزى به اصحاب صحیفه ملعونه تصریح كردند كه بعد از من مقام امامت را غصب مى‏ كنند و غاصبین را لعنت كردند.
7) در بخش هفتم حضرت تكیه سخن را بر اثراتِ ولایت و محبت اهل‏ بیت علیهم السلام قرار دادند و فرمودند: اصحاب صراط مستقیم در سوره حمد شیعیان اهل‏ بیت علیهم السلام هستند.
سپس آیاتى از قرآن درباره اهل بهشت تلاوت فرمودند و آنها را به شیعیان و پیروان آل محمد صلی الله علیه و آله تفسیر نمودند. آیاتى هم درباره اهل جهنم تلاوت كردند و آن ها را به دشمنان آل‏ محمد صلی الله علیه و آله معنى نمودند.
8) در بخش هشتم مطالبى اساسى درباره حضرت بقیة اللَّه الاعظم حجة بن الحسن المهدى ارواحنا فداه فرمودند، و به اوصاف و شئون خاص حضرتش اشاره كردند؛ و آینده ‏اى پر از عدل و داد به دست امام زمان عجل اللَّه فرجه را به جهانیان مژده دادند.
9) در بخش نهم فرمودند: پس از اتمام خطابه، شما را به بیعت با خودم و سپس بیعت با على بن ابى‏طالب علیه السلام دعوت مى‏ كنم. این بیعت به امر خداوند تعالى است و پشتوانه این بیعت آن است كه من با خداوند بیعت كرده ‏ام.
10) در دهمین بخش حضرت درباره احكام الهى سخن گفتند كه مقصود بیانِ چند پایه مهم عقیدتى بود: از جمله اینكه چون بیان همه حلال‏ ها و حرام ‏ها توسط من امكان ندارد، با بیعتى كه از شما درباره ائمه علیهم السلام مى‏ گیرم حلال و حرام را تا روز قیامت بیان كرده‏ ام، زیرا علم و عمل آنان حجت است. دیگر این كه بالاترین امر به معروف و نهى از منكر، تبلیغ پیام غدیر درباره امامان و امر به اطاعت از ایشان و نهى از مخالفت شان است.
11) در آخرین مرحله خطابه، بیعتِ لسانى انجام شد و حضرت بیعت با زبان‏ ها را مطرح كردند و مطلبى را كه باید مردم به آن اقرار
مى‏ كردند تعیین فرمودند، كه خلاصه آن اطاعت از دوازده امام و عهد و پیمان بر عدم تغییر و تبدیل و بر رساندن پیام غدیر به نسل‏ هاى آینده و غایبان از غدیر بود.
كلمات نهایى پیامبر دعا براى اقراركنندگان به سخنان حضرت و نفرین بر منكرین اوامرشان بود، و با حمد خداوند خطابه حضرت پایان یافت.

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز


سؤال و جواب هایی در مورد اسناد خطبه


درباره اسناد و منابع و كیفیت نقل متن خطابه ی غدیر سؤالاتى مطرح مى ‏شود كه به عنوان رفع ابهامات علمى است. به تبیین این پرسش ‏ها مى ‏پردازیم تا جهات سندى خطابه از هر جهت كامل ارائه شده باشد.

سؤال 1
آیا ائمه علیهم السلام به متن مفصل خطبه استناد كرده ‏اند؟

پاسخ
استناد ائمه علیهم السلام به خطابه ی غدیر دو گونه است:
اول: روایت كامل خطبه و استناد به آن به عنوان بزرگترین منشور ابدى اسلام. این صورت در روایت امام باقر علیه السلام مشهود است كه حضرت اضافه بر نقل كامل خطبه داستان مفصل غدیر را هم ضمیمه كرده‏ اند، كه به دو سند از دو كتاب احتجاج و الیقین نقل شد.
دوم: استناد به فرازهاى خطبه است. پیداست این صورت اكثراً به جمله‏ هاى شاخص و اصلى خطبه باز مى‏ گردد كه براى اثبات ولایت شاهد آورده مى ‏شود.
موارد این استنادها بسیار زیاد بوده و از همه امامان وارد شده است؛ و با توجه به روایت امام باقر علیه السلام مى ‏توان اذعان داشت كه با توجه به خطبه مفصل، به موارد لازم آن استناد فرموده‏ اند.

سؤال 2
آیا منابع قبل از قرن پنجم مثل كلینى و صدوق و شیخ مفید متن مفصل خطبه را نقل كرده ‏اند؟

پاسخ
با در نظر گرفتن شرایط علما و مؤلفین و نیز اشتغالات و تخصص‏ هاى آنان و همچنین تاریخچه كتب خطى در طول چهارده قرن، با یك جمع بندى پاسخ این سؤال در 4 مرحله روشن خواهد شد.

اول: شیخ كلینى (م 328 ق) كتابى درباره غدیر داشته كه امروزه مفقود است، و ما نمى‏ توانیم با قاطعیت بگوییم كلینى خطبه را نقل نكرده است. (1)

دوم: روایات بسیارى داریم كه مؤلفین قرون اولیه به خاطر شرایط تقیه در اجتماع از نقل آن پرهیز داشتند تا بتوانند اصل مطلب را اثبات كنند.
درباره كلینى و صدوق و مفید كه در بغداد و در بین مخالفین به نقل معارف اهل‏ بیت علیهم السلام مى‏ پرداختند وجود چنین شرایطى مسلم است، و به همین جهت هر یك كتابى درباره غدیر دارند و نیز مطالب مفصلى درباره آن در تألیفات شان به ما رسیده است، اگر چه خطبه مفصل غدیر نرسیده باشد.

سوم: روایات بسیارى داریم كه متقدمین به آنها دست نیافته ‏اند و متأخرین آن‏ها را یافته ‏اند. این به خاطر كمبود ارتباطات و قلت نسخه‏ هاى یك كتاب در زمان‏ هاى گذشته بوده كه در اثر تفحص و جستجو و احیاناً به طور اتفاقى به نسخه ‏اى از یك كتاب و یا نقل حدیثى دست مى‏ یافتند.

چهارم: گذشته از آنچه ذكر شد ضابطه در قبول احادیث نقل آن در سال یا قرن خاصى نیست، بلكه وثاقت اسناد و اتصال آن تا زمان نقل اصل حدیث تنها قانون حاكم در پذیرفتن احادیث است. این قانون لایتغیر درباره همه احادیث تاریخى و فقهى و اخلاقى و غیره جارى است و در هیچ یك از این موارد مسئله نقل در قرن خاصى یا توسط علماى خاصى به عنوان رد یا قبول حدیثى پذیرفته نشده است. بنابراین - بر فرض كه خطبه ی غدیر در قرن اول هم نقل نشده باشد - وقتى در قرون بعدى با اسناد معتبر نقل شده باشد، براى صحت واعتبار آن كافى است.

سؤال 3
روایات منابع اهل تسنن در چه حدى با متن مفصل خطبه توافق دارد؟

پاسخ
توافق اطمینان آورى در این باره به چشم مى‏ خورد، كه مى‏ توان آن را از چند دیدگاه مورد توجه قرار داد:
اول: در روایات اهل تسنن خطبه ی غدیر از چند سطر تا چند صفحه نقل شده است، كه عبارات آنها با خطبه مفصل تطابق كامل دارد. این بدان معنى است كه آنان به علل مختلف در صدد نقل قسمتى از خطبه بوده ‏اند در حالى كه همه آن را در اختیار داشته ‏اند. این علل مى‏ تواند اختصار خطبه بلند براى هدف مورد نظر، حذف یا به حد اقل رساندن آنچه با مذهب آنان توافق ندارد، ترس خود آنان از مردم و حاكمان نسبت به نقل كامل حدیث، و امثال آن باشد.

دوم: اسناد كتاب الیقین و التحصین و الاقبال تماماً از اهل سنت است و سید ابن طاووس دقیقاً به همین جهت آن را نقل كرده؛ و حتى كتاب‏ هایى كه سید از آن ها نقل كرده از مؤلفین معروف و مورد اعتماد اهل تسنن هستند كه عبارتند از احمد بن محمد طبرى معروف به خلیلى، حسن بن احمد جاوانى در كتاب نور الهدى و المنجی من الردى كتاب النشر و الطی كه روایات حذیفه و زید بن ارقم از این طُرُق است.

سوم: در اسناد خطبه مفصل غدیر افرادى وجود دارند كه از نظر اهل تسنن مورد اعتماد هستند و از این دیدگاه نیز باید نقل اهل تسنن نسبت به خطبه ی غدیر را در نظر داشت.

چهارم: آنچه به عنوان مستند سازى خطبه ی غدیر در بخش قبلى انجام شده دقیقاً این هدف را دنبال مى كند كه اگر هم خطبه مفصل غدیر در منابع اهل تسنن نقل نشده باشد، با تفكیك مطالب آن و نشان دادن استناد هر یك به روایات آنان ثابت مى‏ شود كه آنچه در این خطبه آمده از نظر پذیرفتن اصل مطلب جاى شبهه‏ اى ندارد، اگرچه به صورت خطبه هم نباشد.

سؤال 4
آنچه به عنوان متن كامل خطابه آمده با كدام یك از مدارك نه گانه ‏اش تطابق بیشترى دارد؟

پاسخ
در این مورد به كار بردن كلمه تطابق مناسب نیست، زیرا هدف از مقابله به دست آوردن كامل ترین صورت از یك متن است كه در مقابله نسخ خطى مسئله‏ اى رایج است. یعنى با كنار هم قرار دادن چند نسخه و ملاحظه اختلافات آنها قسمت‏ هاى افتاده از یك متن به جاى خود باز مى ‏گردد و تفاوت متن‏ ها در كلمات مشخص مى‏ گردد. پس مقابله حقیقى آن است كه هیچ نسخ ه‏اى اصل قرار داده نشود بلكه جمع بندى و تلفیقى از همه نسخه ‏ها به صورت كامل‏ ترین متن عرضه شود، و به همین جهت نمى ‏توان گفت: متن كامل به كدام یك از مدارك نه گانه ‏اش نزدیك تر است.
از سوى دیگر اگر یك نسخه اصل قرار داده شود ما فقط به یك روایت اكتفا كرده‏ ایم و فقط اختلافات را در پاورقى ‏ها آورده ‏ایم، و این هرگز به معناى دستیابى به نسخه اكمل نیست.

سؤال 5
آیا متن مفصل‏ تر از خطبه معروف یافت نشده است؟

پاسخ
آنچه تلاش علمى تا امروز نتیجه داده و با جستجوى بسیار به دست آمده، در متن مقابله شده منعكس است، و تاكنون هر نسخه‏ اى یافت شده مقابله كاملى با آن صورت گرفته است. بنابر این آنچه تاكنون عرضه شده كامل ‏ترین نسخه تلقى مى ‏شود كه مفصل‏ تر از آن وجود ندارد.

سؤال 6
آیا اجازه حدیثى براى چنین مقابله‏ هایى كه درباره خطبه انجام شده لازم است؟

پاسخ
اولاً: در روزگارى كه منابع ما به چاپ رسیده اند و یا حتى اگر به صورت خطى باشند توسط كارشناسان و متخصصین شناسایى شده و در كتابخانه‏ هاى ویژه ‏اى نگهدارى مى ‏شوند، اجازه حدیثى لزوم گذشته را ندارد.
ثانیاً: وقتى محقق اختلاف نسخ را در پاورقى نشان داده باشد و ظاهر و باطن كار او براى كارشناسان روشن باشد، قضاوت در باره یك كار علمى نیاز به اجازه ندارد.

سؤال 7
آیا كلماتى از قبیل “مصافقتى” ازعربى خالص دور به نظر نمى‏ آید؟

پاسخ
در این باره دو نكته لازم به ذكر است:
اول: ضابطه قبول یا رد حدیث هرگز فصاحت یا عربیت خالص نیست و هیچ كس چنین ادعایى نكرده است. ما تابع اسناد معتبرى هستیم كه حدیثى را براى ما نقل مى‏ كند. معناى سند موثق آن است كه بر ما لازم است آن حدیث و نقل را بپذیریم و طبق مفاد آن عمل كنیم، چه با قواعد فصاحت تطابق داشته باشد و چه نداشته باشد. این بدان جهت است كه معصومین علیهم السلام با در نظر گرفتن مخاطب یا مخاطبین سطح گفتار را تغییر مى ‏دادند اگرچه قادر به فصاحت اكمل بودند.

دوم: تشخیص عربى خالص كار بسیار پیچیده ‏اى است كه حتى بسیارى از اهل تخصص از آن عاجزند، و این مسئله در هر زبانى جارى است.
دوران‏ هایى كه هر زبانى گذرانده و تغییرات خواسته یا ناخواسته ‏اى كه در آن ایجاد شده مسائلى است كه تشخیص خالص بودن هر زبانى را بسیار مشكل
مى ‏سازد و ما نمى‏ توانیم ادعاهاى مطرح شده در این زمینه را بپذیریم.

((شما نیز می توانید هر گونه سوال خویش را پیرامون این موضوع و مسائل اعتقادی دیگر، برای بخش پرسش و پاسخ سایت خطابه ی غدیر ارسال نمایید تا پاسخ آن در کم ترین زمان برای شما ارسال گردد.))

منابع:

1.الذریعة: ج 7 ص 173 ش 900.

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز


الگویی از جنس بشر

خداوند انبیاء و امامان علیهم السلام را برگزیده تا نشان دهد که دیگران هم می توانند به این بزرگواران نزدیک شوند. کسی نمی‌تواند مانند معصومین علیهم السلام باشد، ولی می‌تواند حرکت کند و نزدیکشان شود . معصومین علیهم السلام برای تربیت افراد بشر برگزیده شده اند.
اگرانسان ها این بزرگواران را الگو قرار دهند ، هم اشتباه نمی‌کنند و هم می توانند ، به کمال برسند و سقوط نکنند، چرا که این معصومین صراط المستقیم هستند.
حضرت رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم درفراز دیگری از خطابه ی غدیر می فرمایند:
«مَعاشِرَالنّاسِ، أَنَا صِراطُ اللَّهِ الْمُسْتَقيمُ » : «هان مردمان! خداوند را صراط مستقیم منم که فرمان به پیروی آن داده . »
« ثُمَّ عَلِي مِنْ بَعْدي. ثُمَّ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةُ الْهُدي » : « وسپس علی و آن گاه فرزندانم از نسل او ، پیشوایان هدایت اند .»
«يَهْدونَ إِلَي الْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلونَ. » : « که به راستی و درستی راه می برند و با حق دادگری کنند. »
صراط مستقيم اميرالمؤمنين عليه السلام است كه صراط ساز و بر روي صراط المستقيم است؛ اميرالمؤمنين عليه السلام رونوشتی از قرآن است؛ اميرالمؤمنين عليه السلام با تعريف صراط المستقيم- كه افراط و تفريط ندارد و اعتدال دارد- معرفي مي شود. الگو بودن اميرالمؤمنين عليه السلام به روز است و كهنه شدني نيست و همیشه جاودانه است همان گونه كه در مورد قرآن كريم آمده: «وَ لاتُبلَی غَرائِبُهُ »(1) : «عجايب قرآن هيچ گاه كهنه نمي شود.»
اميرالمؤمنين عليه السلام هم همين گونه‌اند و عجايب ايشان هرگز كهنه نمي شود.
از امام صادق عليه السلام روايت مي شود ، در مورد معناي سخن خداوند عزّ و جلّ كه مي فرمايد : ﴿إهدِنَا الصِّراطَ المُستَقيمَ﴾
«قالَ: هُوَ أميرُالمُؤمِنينَ (عليه السلام) وَ مَعرِفَتُهُ »(2) ؛ فرمود: صراط مستقيم اميرالمؤمنين عليه السلام و شناخت او است. جاده اي كه اميرالمؤمنين عليه السلام روي آن حركت مي كند و هدايت مي كند و هدايت مي‌شود، صراط المستقيم است و نيز، شناخت اميرالمؤمنين عليه السلام صراط المستقيم است.
حضرت مي فرمايد: صراط المستقيم اميرالمؤمنين عليه السلام و نيز معرفت اميرالمؤمنين عليه السلام است؛ يعني: شناخت جزئيات شخصيت اميرالمؤمنين عليه السلام صراط مستقيم است.
اميرالمؤمنين عليه السلام را چگونه بشناسيم كه بر روي صراط المستقيم قرار بگيريم؟
معرفت دو نوع است: شناسنامه اي و قلبي. معرفت قلبي اميرالمؤمنين عليه السلام يعني: نماز علي و‌ عبادت علي و عدل علي عليه السلام كه بايد لااقل، يك درصد اين ها را در خود يافته باشيم. اين شناخت قلبي و غير شناسنامه اي است. و شناسنامه ای که واضح و روشن است مانند نام و نام پدر و تاریخ ولادت و شهادت.
این مختار بودن به خاطر این است که خداوند متعال ایشان را برای ما حجت آفریده است . مختار بودن و خیرۀ الله بودن ، مساوی با حجت الله و برهان الله و امین الله بودن است .معصومین علیهم السلام برگزیده شده‌اند، لذا خداوند متعال می‌تواند به وجودشان استدلال کند و بگوید: من این بزرگواران را آفریده‌ام و تو بنده ی من می‌توانستی ، نزدیکشان شوی و تبیعت کنی و کمالات بیشتری پیدا کنی.
در همین روزگار ما ، آنهایی سالم می مانند که به حبل ولای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ،که همان حبل ولای امیر المؤمنین علیه السلام است، چنگ می زنند .چه از نظر دنیا و یا آخرت کسانی که با اینها هستند سالم می مانند. انسان هر کاری را که می خواهد انجام دهد باید اینها را الگو قرار دهد و با اینها باشد و به وسیله ی اینها خود را نگه دارد.

منابع

1- اصول كافي 2 : 598 (كتاب فضل القرآن)
2- تفسير قمي 1 : 28

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز

بررسی رابطه غدیر و قرآن

غدیر واقعه ای است لایق لقب قرآنی! نقطه آغاز آن با قرآن، همه مراحل آن با نزول پی در پی قرآن، تار و پود خطابه اش آمیخته با آیات قران، و خاتمه آن با حضور قرآن، که این همه واقعه ای در سایه سار قرآن را برای ما ترسیم می کند.
کجای تاریخ اسلام را سراغ دارید که در یک ماه بیش از دویست آیه قرآن در فراز و نشیب یک ماجرا نازل شده باشد یا مورد استناد قرار گرفته باشد؛ و یا کدام خطابه را سراغ دارید که بیش از صد آیه قرآن در آن شاهد آورده شده باشد.
کدام برنامه اسلام را می شناسید که دو آیه بسیار مهم قرآن مستقیما و صریحا معرف آن باشد: یک دستور به ابلاغ آن با: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاس که با ضمانت الهی به استقبال مبلغ اعظم غدیر می آید؛ و دیگر نتیجه ابلاغ آن با الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دینا که امضای خالق جهان را براین ابلاغ عظیم اعلام می نماید.
اکنون ماجرای سفر یک ماهه ای پیش روی شماست که در مرحله به مرحله آن آیات قرآن نازل شده یا مورد استناد واقع شده است. آیاتی برای آماده سازی فکری مردم در راستای پذیرش و درک مسئله ولایت، آیاتی به عنوان اوامر مستقیم اعلام ولایت در غدیر، آیه هایی از قزآن خبر از توطئه های پشت پرده منافقین و شیاطین و یا به عنوان مقابله در برابر فتنه انگیزی های علنی آنان، و آیاتی به عنوان پاسخ به سوالات مردم درباره غدیر است.
سراسر خطبه یک ساعته پیامبر صلی الله علیه و آله در غدیر آمیخته با آیات قرآن است. چند سوره به طور کامل در متن قرآن قرائت شده و مورد استناد و تفسیر قرار گرفته است. آیاتی نیز به صراحت یا به صورت ضمنی در خطابه ی غدیر آمده که اشاره آن به آیات قرآن واضح است.
در کنار این حضور قرآن در غدیر، بیا نات مفصلی در باره عظمت قرآن و تفسیر آن و صاحبان چنین مقامی در خطبه ی غدیر به چشم می خورد.
ارتباط عمیق این آیات با اصل واقعه غدیر قابل قابل توجه است.در حالی که محور سخن در غدیر ولایت اهل بیت علیهم السلام است، اوامر خاص مربوط به آن، معرفی دوستان و دشمنان ولایت، نشان دادن مرزهای ولایت و برائت، شناخت مقام والای عصمت، همه در سایه قرآن بیان شده، و به گونه ای منسجم غدیر را از متن قرآن استخراج کرده و قرآن را در متن غدیر جای داده است.
در این نوشتار با انگیزه نشان دادن قرآنی بودن غدیر در پی اثبات این ادعا هستیم که غدیر یک ماجرای آمیخته با قرآن است و این قابل اثبات در همه فراز نشیب های ماجراست. در بخش های مختلف این نوشتار، که از مدینه آغاز می شود و تا مکه می رود و از آن جا با مراسم حج همراه می شود.
با پایان حج حرکت به سوی غدیر آغاز می شود و با رسیدن به سرزمین خم پیامبر سخنرانی مفصل خود را برگزار می کنند و سپس مراسم سه روزه غدیر آغاز می شود. وقایع متعددی در ارتباط با غدیر در این ایام رخ می دهد تا هنگام خروج از غدیر فرا می رسد. از غدیر تا مدینه وقایعی اتفاق می افتد و با وصول به مدینه هنوز ماجرا پایان نمی یابد، بلکه تا روز رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله هنوز غدیر در جریان است و آیات قرآن را پشتیبانی می کند.
اگر نتیجه این نوشتار این باشد که غدیر و قرآن با هم و در کنار یکدیگر مطرح شده اند. و باید هر یک را پشتیبان و مفسر یکدیگر بدانیم، تا ابد افتخار خواهیم کرد که قرآنِ عزیز در آغوش غدیریان است و غدیرِ عزیز با اهل قرآن است. اکنون هنگام آن است که از تفسیر قرآن به حقایق غدیر نهراسیم و در برابر حقیقتی که در این باره در متن تاریخ دیده می شود سر تسلیم فرود آوریم و تا ابد افتخار کنیم که قرآنِ ما با غدیر و غدیرِ ما با قرآن است.

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




پاسدار اسلام - دی 1384، شماره 289 -

 

خطبه غدیر و آیات مطرح شده در آن
 
 

دل را ولا و حبّ علی با صفا کند
هر درد را محبت مولا دوا کند
آن شاهکار خلقت و فرمانروای عشق
مدحش به آیه آیه قرآن خدا کند
در سال دهم هجرت، بعد از اتمام حج، که آن را به نامهای متعددی خوانده اند، همچون «حجة الوداع» و «حجة البلاغ»، «حجة الکمال»، «حجة التمام» و حجة الاسلام در «غدیر خم» قبل از جحفه که راههای متعددی (همچو) اهل مدینه، مصر، عراق، از آنجا منشعب و جدا می شود، حادثه ای رخ داد که می توانست سعادت ابدی بشریت را تضمین کند و برای همیشه، انسانها را از ضلالت و گمراهی نجات بخشد، به این جهت، داستان غدیر یک قصّه تاریخی خاص نیست که زمان آن گذشته باشد و همین طور یک حادثه شخصی نیز نیست که پیامبر فقط علی(ع) را به عنوان وصی خود (آنچنان که شیعیان می گویند) و یا به عنوان محبوب جامعه اسلامی (آنچنان که اهل سنّت مدّعی هستند) معرّفی نموده و در نتیجه تاریخ مصرف آن گذشته باشد، بلکه در غدیر خم تاریخ کل بشریت رقم خورد، چرا که امامت امامان در طول تاریخ مطرح و تبیین شد، حقیقتی که از امیرمؤمنان آغاز می شود و به مهدی صاحب الزّمان(ع) منتهی می گردد. مخالفان نیز این را به خوبی فهمیده اند، لذا از همان آغاز تلاش کردند (و در حدّی موفق شدند) که داستان غدیر را تأویل نمایند، چرا که اگر فقط امامت امیرمؤمنان بود. ممکن بود به نوعی آن را پذیرا شوند، ولی آنچه ترس داشتند و دارند، ادامه کار، و تداوم امامت و ولایت در طول تاریخ است که سخت مخالفان را خلع سلاح می کرده است. بنابراین به شدّت در مقابل آن قرار گرفتند و از اوّل زیر بار نرفتند تا جلوی استمرار آن را نیز بگیرند.

و پیامبر اکرم(ص) نیز به خوبی به این مسئله توجّه داشته لذا تصریح فرمود که امامت ادامه دارد «…ثم من بعدی علی ولیّکم و امامکم بامر اللّه ربّکم ثم الامامة فی ذرّیتی من ولده الی یوم تلقون اللّه عزّ اسمه و رسوله؛(1) سپس بعد از من علی ولیّ شما و امام شما به فرمان خداست. سپس امامت در نسل من از فرزندان علی تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات کنید، می باشد.»

آنچه پیش رو دارید نگاهی است به آیاتی که در خطبه غدیر درباره امامت علی(ع) و دیگر امامان (ع) مورد استدلال و اشاره قرار گرفته است.

 

نکاتی از حدیث و حادثه غدیر
 

یک نگاه اجمالی به خطبه و حدیث غدیر، و وقایعی قبل و بعد از آن بخوبی این نکته را روشن می سازد که بحث امامت علی(ع) و تداوم آن مطرح بوده است به جهت این نکات:

1ـ پیامبر اکرم(ص) حدود نود هزارنفر تا یکصد و بیست هزار نفر را در گرمای شدید در چهار راهی جحفه متوقف ساخت که نشانگر اهمّیت مسئله مطرح شده می باشد.

ادامه »

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




منبع : فصلنامه ندای صادق، شماره 20 , معینی نیا، مریم

 

بررسی فضایل حضرت علی (ع) و مساله امامت (حدیث غدیر خم)


چکیده:
در سال مولای متقیان حضرت علی علیه السلام و در این نوشتار، به بررسی فضایل و نقش تاریخی امام علی علیه السلام در دوران صدر اسلام و بخصوص مساله امامت از منظر سه منبع معتبر تاریخ اسلام (سیره ابن هشام، تاریخ طبری و تاریخ ابن اثیر) می پردازیم . این فضایل و نقش تاریخی حضرت، در سه مرحله زمانی (از کودکی امام تا بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله، از دوران بعثت تا هجرت پیامبر و از دوران هجرت تا رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله) مورد پژوهش و تطبیق قرار گرفته است .

نتیجه بررسی حاضر، دستیابی به پاسخ این سؤال است که آیا مورخان مذکور همه حقایق مربوط به علی علیه السلام را نوشته اند یا نه؟ و اگر نتوانسته اند، چرا؟ به احتمال قریب به یقین محدودیتهای سیاسی - عقیدتی، مورخان منابع مذکور را، از ذکر بعضی حقایق تاریخ اسلام باز داشته است .

کلیدواژه ها:
امامت، علی بن ابی طالب علیه السلام، فضایل علی علیه السلام، کتب تاریخ، سیره

در کتب تاریخ اسلام، ماجرای خشکسالی و سختی و تنگدستی ناشی از آن در قبیله قریش ذکر شده (1) و آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و عمویش عباس تصمیم گرفتند به خاطر کمک به ابوطالب، دو تن از فرزندان وی را نزد خود آورده از آنها نگهداری کنند; پس پیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام، و عباس و جعفر را انتخاب کرد . حضرت علی علیه السلام تا زمان بعثت، در خانه پیامبر صلی الله علیه و آله بود . بعضی از مورخان، این امر را از الطاف الهی بر حضرت علی علیه السلام شمرده اند . (2)

علی علیه السلام در سایه همنشینی و همنفسی با پیامبر صلی الله علیه و آله و تحت توجهات و تعالیم ایشان ، دوران رشد و بالندگی خود را با کسب فضایل معنوی و اخلاقی از سیره نبوی طی کرد . این امر پس از بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز ادامه داشت ; لذا ایشان به عنوان اولین مرد مسلمان، پشت سر پیامبر به نماز ایستاد و در تمام مراحل نبوت، یک لحظه از یاری و پشتیبانی رسول خدا سستی و غفلت نکرد . تاریخ اسلام سرشار از فداکاریها و شجاعتها و دلاوریهای آن حضرت است . تمامی این فضایل و نیز کسب مقام دامادی پیامبر صلی الله علیه و آله که حاکی از علاقه و محبت ایشان بود، بدون شک حسادت برخی را برانگیخت; اینان تا زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله، جرات علنی کردن دشمنی و حسد خود را نداشتند; اما پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله، دشمنی های پنهان، آشکار و علنی گشت . حوادث تاسف انگیز تاریخ اسلام پس از رحلت نبی اکرم صلی الله علیه و آله از جمله مساله جانشینی و خلافت رسول خدا و خانه نشین کردن بیست و پنج ساله حضرت علی علیه السلام ، گواه این مطلب است; لذا کتمان حقایق و فضایل حضرت علی علیه السلام از سوی مخالفان و معاندان وی، امری طبیعی و بدیهی بود . در این میان، تلاش مورخان با انصاف و بدون غرض، در ثبت فضایل و ذکر روایات در خصوص ایشان، قابل تقدیر است . هرچند که فشار سیاسی حکومتهای وقت، مانع از ذکر تمامی حقایق می شد .

فضایل علی علیه السلام از دوران کودکی تا بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله
در این مرحله از تاریخ زندگانی علی علیه السلام، آنچه را که مورخان اسلامی در کتب سیره ابن هشام، تاریخ طبری و تاریخ ابن اثیر به عنوان فضیلتی برای علی بن ابی طالب علیه السلام آورده اند، ذکر مسلمان شدن وی به عنوان اولین ایمان آورنده به آیین محمدی علیه السلام است که به تفکیک مورد بررسی قرار می گیرد:

1- علی علیه السلام نخستین مرد ایمان آورنده به پیامبر صلی الله علیه و آله
ابن هشام ابتدا از اسلام حضرت خدیجه یاد کرده است، (3) سپس مساله نزول نماز و پس از آن، از اسلام امام علی علیه السلام سخن گفته است . (4)

طبری در خصوص اسلام آوردن علی علیه السلام آورده است: بعضی ها گفته اند نخستین مردی که به پیامبر خدا ایمان آورد، علی بن ابی طالب بود; از ابن عباس روایت کرده اند که اول کسی که با پیامبر نماز کرد علی بود و از جابر نیز روایت کرده اند که پیامبر به روز دوشنبه مبعوث شد و علی به روز سه شنبه نماز کرد . ابوحمزه گوید: از زیدبن ارقم شنیدم که گفت اول کسی که به پیامبر خدا علیه السلام ایمان آورد، علی بن ابی طالب بود . (5) طبری سپس روایتهای مختلفی را از کلبی، ابن اسحاق و دیگران در مورد اسلام آوردن علی علیه السلام، پس از خدیجه آورده است . (6)

ابن اثیر این موضوع را چنین روایت کرده است: «دانشوران درباره نخستین کسی که به اسلام گرایید، اختلاف دارند; گرچه همداستان هستندکه خدیجه نخستین آفریدگان خدا بود که به اسلام گروید . برخی گفتند: نخستین مردی که اسلام آورد، علی بن ابی طالب بود . ابن اثیر در ادامه روایت، گزارشی از حضرت علی علیه السلام ذکر کرده که ابن هشام و طبری به آن اشاره ای نکرده اند . در این گزارش علی علیه السلام فرموده است: من بنده خدا و برادر پیامبر او هستم و پس از من هرکه خود را چنین خواند، دروغگو و دروغ پرداز باشد . هفت سال پیش از سایر مردمان، آغاز به نماز خواندن با پیامبر خدا کردم . (7) » ابن اثیر در ادامه به تقلید از شیوه طبری، به ذکر سایر روایتها در این خصوص پرداخته است .

2- نماز گزاردن حضرت علی علیه السلام با پیامبر در دره های مکه

ادامه »

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




 

در حجةالوداع/ در «غدیر خم» چه گذشت

 

 

ماجرای غدیر خم در بعضى از روایات، به طور مفصّل و طولانى، در بعضى دیگر، به صورت مختصر و کوتاه، در بعضى، تنها به گوشه‌‌‏اى از داستان و در بعضى به گوشه دیگر آن اشاره شده است که از مجموع آنها به طور خلاصه چنین استفاده مى‌‌‏شود: مراسم حجّة‌الوداع در آخرین سال عمر پیامبر گرامی صلى الله علیه و آله، با شکوه هر چه تمام‌تر، در حضور پیامبر اکرم ص به پایان رسید؛ قلب‌ها در هاله‌‏اى از روحانیّت فرو رفته بود، و لذّت معنوى این عبادت بزرگ هنوز در ذائقه جان‌ها انعکاس داشت. یاران پیامبر اکرم ص که عدد آنها فوق‌العاده زیاد بود، از خوشحالى درک این فیض‏ و سعادت بزرگ در پوست خود نمى‏‌گنجیدند.

تعداد همراهان پیامبر اکرم ص را از 90 هزار تا 124 هزار نفر گزارش کرده‌اند. نه تنها مردم مدینه در این سفر، پیامبر ص را همراهى مى‌‏کردند، بلکه مسلمانان نقاط مختلف شبه جزیره عربستان نیز براى کسب یک افتخار تاریخى بزرگ به همراه پیامبر ص بودند. ظهر نزدیک شده بود و کم کم سرزمین جُحفه و سپس بیابان‌هاى خشک و سوزان «غدیر خم» از دور نمایان مى‌‏شد. اینجا در حقیقت چهار راهى است که مردم سرزمین حجاز را از هم جدا مى‌‏کند. راهى به سوى مدینه در شمال، و راهى به سوى عراق در شرق، و راهى به سوى غرب و سرزمین مصر و راهى به سوى سرزمین یمن در جنوب پیش مى‏‌رود. در همین جا باید آخرین خاطره و مهمترین فصل این سفر بزرگ انجام پذیرد، و مسلمانان با دریافت آخرین دستور، که در حقیقت نقطه پایانى در مأموریّت‌هاى موّفقیّت آمیز پیامبر اکرم ص بود، از هم جدا شوند.

روز پنج‏شنبه، سال دهم هجرت بود، و درست هشت روز از عید قربان مى‌‏گذشت؛ ناگهان از سوى پیامبر اکرم ص دستور توقّف به همراهان داده شد؛ مسلمانان با صداى بلند، آنهایى را که در پیشاپیش قافله در حرکت بودند به بازگشت دعوت کردند، و مهلت دادند تا عقب افتادگان نیز برسند؛ خورشید از خطّ نصف النّهار گذشت؛ مؤذّن پیامبر ص با صداى «اللَّه اکبر» مردم را به نماز ظهر دعوت کرد؛ مردم به سرعت آماده نماز مى‌‏شدند، امّا هوا به قدرى داغ و گرم بود که بعضى مجبور بودند، قسمتى از عباى خود را به زیر پا و طرف دیگر آن را به روى سر بیفکنند، در غیر این صورت ریگ‌هاى داغ بیابان و اشعّه آفتاب، پا و سر آنها را ناراحت مى‌‏کرد.

 

 

 

نه سایبانى در صحرا به چشم مى‌‏خورد و نه سبزه و گیاه و درختى! جز تعدادى درخت لخت و عریان بیابانى، که با گرما با سر سختى مبارزه مى‌‏کردند، چیزى دیده نمى‌‏شد. جمعى به همین چند درخت پناه برده بودند؛ پارچه‌‏اى بر یکى از این درختان برهنه افکندند و سایبانى براى پیامبر اکرم ص ترتیب دادند، ولى بادهاى داغ به زیر این سایبان مى‏‌خزید و گرماى سوزان آفتاب را در زیر آن پخش مى‏‌کرد. نماز ظهر تمام شد. مسلمانان تصمیم داشتند فوراً به خیمه‏‌هاى کوچکى که با خود حمل مى‏‌کردند پناهنده شوند، ولى پیامبر ص به آنها اطّلاع داد که همه باید براى شنیدن یک پیام تازه الهى، که در ضمن خطبه مفصّلى بیان مى‌‏شد،

خود را آماده کنند؛ کسانى که از پیامبر ص فاصله داشتند نمى‌‏توانستند قیافه ملکوتى او را در لابه‏‌لاى جمعیّت مشاهده کنند، لذا منبرى از جهاز شتران ترتیب داده شد و پیامبر اکرم ص بر فراز آن قرار گرفت. حضرت نخست حمد و سپاس پروردگار را به جا آورد و خود را به خدا سپرد، سپس مردم را مخاطب ساخت و چنین فرمود: من به همین زودى دعوت خدا را اجابت کرده، از میان شما مى‌‏روم. من مسؤولم، شما هم مسؤولید.

 

 

 

شما درباره من چگونه شهادت مى‏‌دهید؟ مردم صدا بلند کردند و گفتند: نَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ وَنَصَحْتَ وَجَهَدْتَ فَجَزاکَ اللَّهُ خَیراً؛ ما گواهى مى‌‏دهیم تو وظیفه رسالت را ابلاغ کردى و شرط خیر خواهى را انجام دادى و آخرین تلاش و کوشش را در راه هدایت ما نمودى، خداوند تو را جزاى خیر دهد. سپس فرمود: آیا شما گواهى به یگانگى خدا و رسالت من و حقّانیّت روز رستاخیز و بر انگیخته شدن مردگان در آن روز نمى‏‌دهید؟! همه گفتند: آرى، گواهى مى‌‏دهیم. فرمود: خداوندا گواه باش! …. بار دیگر فرمود: اى مردم! آیا صداى مرا مى‌‏شنوید؟… گفتند: آرى! و به دنبال آن، سکوت سراسر بیابان را فرا گرفت و جز صداى زمزمه باد چیزى شنیده نمى‌‏شد.

پیامبر ص فرمود: … اکنون بنگرید با این دو چیز گرانمایه و گرانقدر که در میان شما به یادگار مى‌‏گذارم چه خواهید کرد! یکى از میان جمعیّت صدا زد: کدام دو چیز گرانمایه، یا رسول اللَّه؟! پیامبر ص بلا فاصله فرمود: اوّل «ثقل اکبر» کتاب خداست، که یک سوى آن به دست پروردگار و سوى دیگرش در دست شماست، دست از دامان آن بر ندارید تا گمراه نشوید، و امّا دومین یادگار گرانقدر من «خاندان منند» و خداوند لطیفِ خبیر به من خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نشوند، تا در بهشت به من بپیوندند، از این دو پیشى نگیرید که هلاک مى‌‏شوید و عقب نیفتید که باز هلاک خواهید شد. ناگهان مردم دیدند پیامبر اکرم ص به اطراف خود نگاه کرد، همین که چشمش به على علیه‌السلام افتاد، خم شد و دست او را گرفت و بلند کرد، آنچنان که سفیدى زیر بغل هر دو نمایان شد و همه مردم او را دیدند و شناختند که او همان سردار شکست‌‏‌ناپذیر ارتش اسلام است. در اینجا صداى پیامبر ص رساتر و بلندتر شد و فرمود:

 

ادامه »

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




خطبه غدیر و آیات مطرح شده در آن

خطبه غدیر و آیات مطرح شده در آندر سال دهم هجرت، بعد از اتمام حج، كه آن را به نامهای متعددی خوانده‏اند،
همچون «حجهٔ‏ الوداع» و «حجهٔ البلاغ»، «حجهٔ‏الكمال»، «حجهٔ التمام» و حجهٔ الاسلام در «غدیر خم» قبل از جحفه كه راههای متعددی (همچو) اهل مدینه، مصر، عراق، از آنجا منشعب و جدا می‏شود، حادثه‏ای رخ داد كه می‏توانست سعادت ابدی بشریت را تضمین كند و برای همیشه، انسانها را از ضلالت و گمراهی نجات بخشد، به این جهت، داستان غدیر یك قصّه تاریخی خاص نیست كه زمان آن گذشته باشد و همین طور یك حادثه شخصی نیز نیست كه پیامبر فقط علی(ع) را به عنوان وصی خود (آنچنان كه شیعیان می‏گویند) و یا به عنوان محبوب جامعه اسلامی (آنچنان كه اهل سنّت مدّعی هستند) معرّفی نموده و در نتیجه تاریخ مصرف آن گذشته باشد، بلكه در غدیر خم تاریخ كل بشریت رقم خورد، چرا كه امامت امامان در طول تاریخ مطرح و تبیین شد، حقیقتی كه از امیرمؤمنان آغاز می‏شود و به مهدی صاحب الزّمان(ع) منتهی می‏گردد. مخالفان نیز این را به خوبی فهمیده‏اند، لذا از همان آغاز تلاش كردند (و در حدّی موفق شدند) كه داستان غدیر را تأویل نمایند، چرا كه اگر فقط امامت امیرمؤمنان بود. ممكن بود به نوعی آن را پذیرا شوند، ولی آنچه ترس داشتند و دارند، ادامه كار، و تداوم امامت و ولایت در طول تاریخ است كه سخت مخالفان را خلع سلاح می‏كرده است. بنابراین به شدّت در مقابل آن قرار گرفتند و از اوّل زیر بار نرفتند تا جلوی استمرار آن را نیز بگیرند.
و پیامبر اكرم(ص) نیز به خوبی به این مسئله توجّه داشته لذا تصریح فرمود كه امامت ادامه دارد «…ثم من بعدی علی ولیّكم و امامكم بامر اللّه ربّكم ثم الامامهٔ فی ذرّیتی من ولده الی یوم تلقون اللّه عزّ اسمه و رسوله؛(۱) سپس بعد از من علی ولیّ شما و امام شما به فرمان خداست. سپس امامت در نسل من از فرزندان علی تا روزی كه خدا و رسولش را ملاقات كنید، می‏باشد.»
آنچه پیش رو دارید نگاهی است به آیاتی كه در خطبه غدیر درباره امامت علی(ع) و دیگر امامان (ع) مورد استدلال و اشاره قرار گرفته است.
●نكاتی از حدیث و حادثه غدیر

ادامه »

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




باورداشت مهدويت در خطبه غدير

درآمد
درباره امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) روایاتی از پیامبر بزرگوار اسلام و ائمه اطهار علیه السلام وارد شده که اهمیت و ضرورت بحث مهدویت را ـ از همان سال‌های نخستین ظهور اسلام ـ می‌رساند. یکی از اخبار مهمی که از جانب نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم به دست ما رسیده است، بیان صفات و ویژگی‌های امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) در خطبة غدیر است؛ آن هم با عباراتی زیبا و در زمانی حساس که بحث انتساب امیرالمؤمنین علیه السلام مطرح بود. این نوشتار بر آن است تا با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و اخبار اهل بیت علیه السلام این عبارات را (که حدود بیست و یک عبارت است) شرح دهد. در این شرح، هم به ظرافت‌های واژگانی و هم به معنای کلی عبارات ـ با در نظر گرفتن آیات و احادیث ـ توجه شده است.


مقدمه
در خطبه شریف غدیر به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) توجه خاصی شده است و در سه فراز خطابه، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به وجود مبارک آن حضرت اشاره فرموده‌اند. در فراز اول می فرمایند:
« مَعَاشِرَ النَّاسِ آمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى‏ أدْبارِها… مَعاشِرَالنّاسِ، النُّورُ مِنَ‏اللهِ عَزَّوَجَلَّ مَسْلوكٌ فِىَّ ثُمَّ فى عَلِىِّ بْنِ أَبى طالِبٍ، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ إِلَى الْقائِمِ الْمَهْدِىِّ ، الَّذِی یأْخُذُ بِحَقِّ اللهِ وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنَا.»[1]
در این قسمت، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به صراحت جریان نور را علاوه بر خود، در امیرالمؤمنین علیه السلام و امامانِ از نسل ایشان تا مهدی موعود علیه السلام جاری و ساری می‌دانند و آن بزرگوار را گیرندة تمام حق‌الله و حق اهل بیت علیه السلام ـ که به آن‌ها ظلم شده است ـ معرفی می‌کنند.
فراز دوم از گفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ـ که اصل نگارش ما را دربر می‌گیرد ـ به‌صورت مستقل به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) و بیان ویژگی های آن حضرت اختصاص دارد. حساسیت این قسمت از سخن را از آن‌جا می‌توان دریافت که حضرتش هجده بار مردم را با تکرار لفظ هشداردهندة «ألا» (= هان، آگاه باشید!) به دقت در کلام خود فرامی خوانند. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در آغاز این بخش، بار دیگر روند پیوستة نبوت و امامت را مطرح نموده و یادآور می‌شوند که سررشتة این نظم، در دست علی علیه السلام است و پایان‌بخش این روند، حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) خواهد بود:
« مَعاشِرَالنّاسِ، ألا وَإنِّى رَسولٌ وَ عَلِىٌّ الْإِمامُ وَالْوَصِىُّ مِنْ بَعْدى،… ألا إنَّ خاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِى»[2]
پس از آن، بیست و یک ویژگی اساسی و مهم آن امام را ترسیم می‌نمایند که به آن‌ها خواهیم پرداخت.
سومین فراز، اواخر خطابه و هنگام بیعت گرفتن از مردم است که می‌فرمایند:
« فَأُمِرْتُ أنْ آخُذَ الْبَیعَةَ مِنْكُمْ وَالصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ ماجِئْتُ بِهِ عَنِ‏اللهِ عَزَّوَجَلَّ فى عَلِىٍّ أمیرِالْمُؤْمِنینَ وَالأوْصِیاءِ مِنْ بَعْدِهِ الَّذینَ هُمْ مِنِّى وَمِنْهُ إمامَةٌ فیهِمْ قائِمَةٌ، خاتِمُها الْمَهْدىُّ إِلى یوْمٍ یلْقَى اللهَ الَّذى یقَدِّرُ وَ یقْضی».[3]
« مأمورم که از شما پیمان بگیرم تا دست در دست من نهید، در پذیرش آن‌چه از سوی خداوند درباره علی امیرالمؤمنین علیه السلام آورده‌ام و درباره اوصیای پس از او که از من و اویند. این امامت در میان آنان پایدار است و خاتم آنان مهدی علیه السلام است و پیشوایی استوار است تا روزی که با خداوند قدر و قضا دیدار کند (قیامت)».
نقطه اوج خطبة غدیر ـ که از افتخارات شیعه به شمار می‌آید ـ این است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ، آیندة جهان را به‌صورت تابلوی بسیار دقیق و زیبایی طراحی کرده‌اند (همین فراز دوم). البته در سه جای دیگر هم (دو بار در قسمت ششم و یک بار در قسمت دهم خطابه) درباره امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) مطالبی را گفته اند؛ ولی قسمتی که دارای حساسیت است ـ و اگر کنار هم چیده شود، حکومت، شخصیت، علم، عصمت و ولایت تکوینی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) روشن می‌شود ـ همین قسمت هشتم خطابة غدیر است. ما نیز در این نوشتار برآنیم تا ویژگی‌های امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را در خطبة غدیر ذیل همین فراز دوم درباره ایشان شرح دهیم تا ظرافت‌های بیانی آن حضرت صلی الله علیه وآله وسلم درباره امام زمان علیه السلام بیش از پیش آشکار گردد.

ادامه »

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




غدیر چه جایگاهی در اعتقاد به مهدویت دارد ؟
خطبه ی غدیر یکی از معتبرترین و پر محتواترین منابع اصیل اسلامی است که مبانی اصیل اعتقادی را به صورت یک دوره ی فشرده مطرح می نماید؛ اصول خداشناسی و توحید، نبوت، امامت و حتی مباحث معاد و زندگی اخروی. در واقع این خطبه خود درسنامه ی کاملی از همه ی اعتقادات اسلامی است که به صورت مستدل و موثق از زبان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) برای همیشه ی تاریخ بیان گردیده است.

در این خطبه شریف به امام زمان عجل الله تعالی فرجه توجه خاصی شده است. و در سه فراز خطابه، پیامبر اکرم صلی الله علیه آله اشاره به وجود مبارک آن حضرت فرموده اند.

در فراز اول می فرمایند:

« مَعَاشِرَ النَّاسِ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى‏ أَدْبارِها…

مَعاشِرَالنّاسِ، النُّورُ مِنَ‏اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَسْلوكٌ فِىَّ ثُمَّ فى عَلِىِّ بْنِ أَبى طالِبٍ، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ إِلَى الْقائِمِ الْمَهْدِىِّ ، الَّذِی یأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنَا»

ملاحضه شود که پیامبر صلی الله علیه آله به صراحت جریان نور را علاوه بر خود در امیر المۆمنین و امامان علیهم السلام از نسل ایشان تا مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه جاری و ساری می دانند؛ و بر روی دو نکته تاکید می کنند:

اول این که امامت در خاندان امیر المومنین علی علیه السلام جاری است، به طوری که این رشته الهی در آغاز به دست مبارک امیر المۆمنین علیه السلام و در نهایت به وجود مبارک مهدی فاطمه سلام الله علیهما سپرده شده است؛ و دوم آن حضرت حق خدا و حق تمامی اهل بیت علیهم السلام را از غاصبانشان خواهند گرفت ان شاءالله.

فراز دوم از گفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه آله به صورت مسقل به امام زمان عجل الله تعالی فرجه اختصاص دارد. حساسیت این قسمت از سخن را، از آنجا می توان دریافت که حضرتش هیجده بار مردم را با تکرار یک لفظ هشدار دهنده، “الا” به معنی “هان"! “آگاه باشید” به دقت در کلام خود فرا می خوانند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در آغاز این بخش، بار دیگر روند پیوسته نبوت و امامت را مطرح نموده و یاد آور می شوند که سررشته این نظم، در دست علی علیه السلام است و پایان بخش این روند، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه می باشند، بدین صورت که: (مقاله سیمای امام زمان در خطبه غدیر، سایت نشر اعتقادات)

«مَعاشِرَالنّاسِ، أَلاوَإِنِّى رَسولٌ وَ عَلِىٌّ الْإِمامُ وَالْوَصِىُّ مِنْ بَعْدى،… أَلا إِنَّ خاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِى»

پس آن گاه بیست و یک ویژگی اساسی و مهم از مختصات عمده آن امام را ترسیم می نمایند،

پیامبر صلی الله علیه آله فرمودند:

آگاه باشید همانا آخرین امام، قائم مهدی از ماست.

هان ! او بر تمامی ادیان چیره خواهد بود.

هشدار ! اوست انتقام گیرنده ی از ستمکاران.

هشدار ! اوست فتح کننده ی دژها و منهدم کننده ی آن ها !

هشدار ! اوست چیره بر تمامی قبایل مشرکان و رهنمای آنان.

هشدار ! اوست خون خواه تمامی اولیای خدا.

هان ! همانا او یاور دین خداست.

هان ! او از دریایی ژرف پیمانه هایی افزون گیرد.

هشدار ! او به هر ارزشمندی به اندازه ی ارزش او و به هر نادان و بی ارزشی به اندازه ی نادانی اش نیکی کند.

هان ! او نیکو و برگزیده ی خداست.

هشدار ! اوست میراث دار دانش ها و احاطه دار بر ادراک ها.

هان ! او از پروردگارش خبر دهد و نشانه های او را برپا کند و استحکام بخشد .

هشدار ! اوست بالیده و استوار.

آگاه باشید ! هم اوست که اختیار امور جهانیان به او سپرده شده است.

هان ! پیشینیان از قرن ها ظهور او را پیشگویی کرده اند.

هشدار ! اوست حجت پایدار و پس از او حجتی نخواهد بود. (این تعبیر به عنوان حجت، امامت و مسئولیت است و نظری به رجعت دیگر امامان ندارد. زیرا آنان حجت های پیشین اند که دوباره رجعت خواهند کرد.) راستی و درستی و روشنایی جز با او نیست.

هان ! کسی بر او پیروز نخواهد شد و ستیزنده او یاری نخواهد گشت.

هشدار ! او ولی خدا در زمین، داور او در میان مردم و امانت دار امور آشکار و نهان است.(خطبه غدیر)

آری

در نقطه غدیر توقفی باید ، که با حقیقت انسان سر و کار دارد . هزار و چهارصد سال است که شیعه زلال پر برکت غدیر را به پای درختان ولایت می افشاند ، و از آن بیابان خشک باغهای پر ثمر اعتقادی و گلهای زیبای محبت را پرورش می دهد .

آغاز پانزدهمین قرنی است که شیعه با حجتی قوی و برهانی قاطع که پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم- به دستش داده ، پرچم بلند « اشهد ان علیاً ولی الله » را بر افراشته و تا شنیدن صدای جانفزای انا المهدی از مرزهای اعتقادی خویش پاسداری می کند .

 

( برگرفته از مقاله محبوبه مقدادی)

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




خطبه غدير حاوي 25 جمله در باره حضرت مهدي (عج)

خطبه غدير در معرفي امام علي (ع) به حضرت بقية الله الأعظم توجه خاصي دارد به طوري كه درخطبۀ غدير 25 جمله درباره حضرت مهدي (عج) آمده است. در خطبه غدير (سخنراني پيامبر (ص)) در معرفي امام علي (ع) به حضرت بقية الله الأعظم توجه خاصي شده است.
خبر دادن از مهدي موعود(عج) براي آن مردمي كه قبول ولايت امير المؤمنين(ع) برايشان سنگين بود، بيانگر آينده نگري اسلام و برنامه بلندمدت دين الهي براي مسلمان است. اگرچه برخي با آنکه آن روز با علي بن ابي طالب عليه السلام بيعت کردند؛ پيمان شکستند. ولي حقايق در طول زمان براي نسل‌ها روشن گشت و از‌ آنجا كه كارها به دست خداوند است، روزي امر اهل بيت عليهم السلام ظاهر می شود. آن روز، جهان به دست جانشينان واقعي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم سپرده مي‌شود و انتقام آنچه در طول قرن ها برايشان رفته است، گرفته می شود.
در خطبۀ غدير 25 جمله درباره حضرت مهدي (عج) آمده است كه آنها را در شش عنوان مي‌توان خلاصه كرد:
الف: بشارت به آمدن او: پيامبر اکرم (ص) در اينباره مي‌فرمايد: او كسي است كه همة پيشينيان به آمدن او بشارت داده‌اند.[1]
ب: خاتميت او: يعني امامت در امامان تعيين شده، اتصال دارد و منقطع نمي­شود تا زماني که به دست خاتم و آخرين آنان كه حضرت مهدي (عج) است، برسد.
ج: مقام و منزلت او: در اين باره دو جهت ذكر شده است:
1. فضايل و مناقب او:
- او انتخاب شدة خداوند و هدايت يافته و كمك شده است.
- نور از جانب خداوند در او قرار داده شده و نوري نيست مگر با او، و حقي نيست جز با او.
2. مقام و شأن اجتماعي او:
- او ولي خدا در زمين و حكم كنندة خدا در ميان خلق است.
- كارها به او سپرده شده و او امين خداوند بر سِر و آشكار الهي است.
- او ياري كنندة دين خدا است.
- او هر صاحب فضلي را به قدر فضلش و هر صاحب جهلي را به قدر جهلش نشانه مي‌دهد.
د: علم او: اين مسأله را نيز از دو بعد مي­توان در خطبۀ غدير به دست آورد:
1. او وارث هر علمي است و علمش به همه چيز احاطه دارد.
2. علم او به درياي عميق علم الهي اتصال دارد.
هـ : قيام او: در دو مورد از خطبة غدير، كلمة “القائم المهدي” بكار رفته و بعد از آن به قدرت مطلقه و تمام عيار حضرت بقية الله الأعظم ـ ارواحنا فداه ـ اشاره شده كه از جانب الهي به او عطا شده است و هيچ قدرتي طاقت برابري با او را ندارد.
اين موضوع از سه جنبه مطرح شده است:
1. كسي بر او غالب يا عليه او كمك نمي شود و او همۀ قلعه‌هاي محكم را فتح مي‌كند.
2. او بر همۀ اديان و بر همۀ گروه‌هاي شرك غالب مي‌شود و آنان را هدايت مي‌كند و يا (متعصبان را) نابود مي­کند.
3. خداوند همة آبادي‌ها و شهرهاي جهان را تحت تصرف حضرت مهدي (عج) در مي‌آورد.
و: انتقام او: در قسمتي از خطبة غدير به اين مسأله تصريح شده است که اگر چه حق اهل بيت عليهم السلام و شيعيانشان در طول تاريخ توسط ظالمين پايمال شده است، ولي منتقمي می آید و گذشته از عذاب اُخروي، در همين جهان دل دوستان را با گرفتن انتقام از دشمنان، مسرور خواهد كرد. اين نكته در قالب سه جمله آمده است:
1. او حق خداوند و هر حق را كه به اهل بيت عليهم السلام مرتبط شود، می گیرد.
2. او انتقام هر خون به ناحق ريختۀ اولياء خدا را می گیرد.
3. او از تمام ظالمان عالم، انتقام می گیرد.
در بخش ششم خطبه نيز سه موضوع ذكر شده است:
1. نورانيت ونسل نوراني حضرت: آنجا كه مي‌فرمايد: نور از طرف خداوند در من، و سپس در علي عليه السلام و نسل او تا مهدي قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف قرار داده شده است.
2. گرفتن حقوق اهل بيت به دست حضرت، آنجا كه مي‌فرمايد: “مهدي، حق خداوند و هر حقّي را كه براي ماست می گیرد".
3. اختيار مطلق زمين به دست حضرت، آنجا كه مي‌فرمايد: هيچ سرزمين آبادي نيست مگر آنكه خداوند تا روز قيامت اهل آن را به خاطر تكذيبشان هلاك مي‌كند، و آن را در اختيار حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف قرار مي‌دهد.
در بخش هشتم خطبه سه موضوع ديگر ذكر شده است:
1. خاتميت آن حضرت، آنجا كه مي‌فرمايد: خاتم امامان مهدي قائم (عج) از ما است.
2. غلبة او بر همة اديان، آنجا كه مي‌فرمايد: اوست غالب بر أديان، منتقم از ظالمين فاتح قلعه ها، غالب بر مشركين، منتقم خونهاي به ناحق ريخته، كمك كنندة دين خدا، سرچشمه گرفته از دريايي عميق، نشانه دهنده به افراد در حد خودشان، وارث علوم محكم كنندة آيات الهي.
3. بشارت به او، آنجا كه مي‌فرمايد: اوست كه كارها به دست او سپرده شده و گذشتگان به او بشارت داده‌اند، و او ست حجت باقي خداوند، و وليِّ او در زمين و امانتدار او بر سرّ و آشكار.
[1]. خطبه غدير؛ احتجاج طبرسي،ج1،ص66 .

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




استمرار و دائمى بودن حجّت

و بررسى آن در نهج البلاغه

 

«و اصطفى سبحانه من ولده انبياء اخذ على الوحى ميثاقهم و على تبليغ الرسالة امانتهم، لمّا بدّل اكثر خلقه عهدالله اليهم فجهلوا حقّه و اتخذوا الانداد معه، واجتالتهم الشياطين عن معرفته و اقتطعتهم عن عبادته فبعث فيهم رسله و واتر اليهم انبيائه».

اولين خطبه نهج البلاغه با حمد خداوند و صفات سلبى او شروع شده، از خلقت عالم و ملائكه سخن مى گويد، و پس از آن به خلقت حضرت آدم و طغيان شيطان و وسوسه او و فريفته شدن آدم و هبوط او اشاره دارد. در ادامه، بعثت انبيا و اهداف آن ها و هدف از بعثت و نيز بعثت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) و كتاب خدا مطرح مى شود. خطبه با ذكر حج و هدف آن و خصوصيات و جايگاه آن در اسلام به پايان مى رسد.

ترجمه خطبه:

«خداوند ـ تبارك و تعالى ـ از بين فرزندان آدم(عليه السلام)خالص ترين آن ها را به عنوان پيامبر برگزيد و از آن ها با وحى ـ چه در مرحله دريافت و چه در مرحله ابلاغ ـ پيمان محكمى گرفت كه بر وحى آگاه باشند و از آفت نسيان و ابهام و اجمال و تحريف پيراسته باشند و حجّت را بر خلق خدا تمام كنند».

قرآن كريم به اين مطلب اشعار دارد:

(وَ اِذْ اَخَذْنا مِنَ النَّبييّنَ ميثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوح وَ اِبراهيمَ وَ مُوسى وَ عيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ اَخَذْنا مِنْهُمْ ميثاقاً غَليظاً لِيَسْئَلَ الصّادِقينَ عَنْ صِدْقِهِمْ وَ اَعَدَّ لِلْكافِرينَ عَذاباً اَليماً).

«و ]ياد كن[ هنگامى را كه از پيامبران پيمان گرفتيم، واز تو واز نوح وابراهيم وموسى وعيسى پسر مريم، واز ]همه[ آنان پيمانى استوار گرفتيم. تا راستان را از صدقشان باز پرسد، وبراى كافران عذابى دردناك آماده كرده است.»

خداوند از پيامبران اولى العزم پيمان اخذ كرد. در آيه اشاره ندارد بر چه چيز اخذ ميثاق شده است. حضرت در خطبه توضيح مى دهد كه اين اخذ ميثاق غليظ، بر وحى بوده تا انبيا وظيفه سنگين شان را به آخر برسانند; و پيامبر اسلام اولين كسى مى باشد كه از وى اخذ ميثاق شده است، زيرا از همين آيه به دست مى آيد «مِنك» قبل از نوح و ساير پيامبران است. روايات بسيارى اين را تأييد مى كند. در زيارت رسول الله آمده است: «اول النبيين ميثاقاً و آخرهم مبعثاً» و قرآن مى فرمايد:

(وَما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى اِنْ هُوَ اِلاّ وحْيٌ يُوحى)

«رسول به سبب وفادارى به آن ميثاق، از هوى گريزان است و جز وحى چيزى بر زبان جارى نمى كند».

در جاى ديگر مى فرمايد:

(ما كانَ لِبَشَر اَنْ يُؤْتِيَهُ اللهُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنّاسِ كُونُوا عِباداً لِي مِنْ دُونِ اللهِ).

«اين چنين نيست كه خداوند به بشر و نبى، كتاب و نبوت را اعطا كند ـ و با او ميثاق وحى ببندد ـ ، آن گاه رسول عهد شكنى كند و به جاى دعوت به حق به خويش دعوت نمايد».

«و على تبليغ الرسالة امانتهم».

خداوند در مرحله تبليغ رسالت و آن چه انبيا مأمور به ابلاغش بودند، از آن ها امانتى را اخذ كرد، يعنى وحى را و تبليغ رسالت را به پايان ببرند و آن را به اهلش برسانند. حضرت امير(عليه السلام) درباره ملائكه مى فرمايد:

«اين ها امانت دار وحى هستند و در ارسال وحى به انبيا كوتاهى ندارند».

از به كارگيرى كلمه «امانت» در آيات قرآن و عبارات نهج البلاغه به دست مى آيد كه امانت، عبارت از عهد و پيمانى است كه بسته شده است و آنچه را طرف مقابل قبول كرده، امانتى نزد او است. لذا خداوند، كه با انبيا بر وحى پيمان بسته، ميثاق او بر وحى امانتى در دست انبياء است، كه بايد آن را ادا كنند و به رسالت خويش كه تبليغ وحى است، اهتمام داشته باشند. آن گاه خداوند از آن ها اين امانت را اخذ كرده، آن ها را مورد بازخواست قرار مى دهد.

شايد منظور از «صادقين» در آيه بعدى همين «نبيين» باشد كه از صِدق آن ها سؤال مى شود. تعبير «الصادقين عن صدقهم» مى رساند اين ها در اداى امانت صادق بودند.

آن حضرت در يكى از نامه هايش مى فرمايد:

«و من لم يختلف سرّه و علانيته وفعله ومقالته فقد ادّى الامانة»

اين حديث مى گويد: تطابق قول و فعل و نيت، انسان را صادق مى سازد، كه طبعاً به امانت، وفا خواهد كرد.

كتاب و حكمت و نبوت، آن طور كه در آيه هشتاد ويك آل عمران آمده است، امانتى است كه انبياء آن را پذيرفته و از آن ها بر اين امانت اخذ ميثاق شده است.

اخذ ميثاق انبياء در شرايطى است كه اكثر مردم به امانت و عهد الهى خيانت كرده، در آن تغيير و تبديل روا داشتند. از يك سو بر عبوديت خداوند عهد بسته بوده اند كه با به كار نگرفتن ابزار معرفتى كه خداوند در وجود آن ها به وديعه گذاشته بود، ـ يعنى قواى ادراكى و حواس ظاهرى ـ عهد را شكستند و در نتيجه نسبت به حق خداوند، جاهل شدند، و سرانجام به شرك روى آوردند. آن ها چون از قدر خويش غافل شدند، خداوند را نشناختند، پس شيطان از اين فرصت استفاده كرد و از اين روزنه رسوخ كرده، آدمى را از معرفت حق منحرف كرد. آن طور كه «ابن اثير» در نهايه معنا مى كند شيطان ابتدا انسان ها را به استخفاف كشاند، آن گاه همراه آن ها در ضلالت سرگردان شد. و فرعون نيز با همين شيوه بر قوم خويش مسلط شد.

(فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَاَطاعُوهُ).

اين استخفاف از استعمار و استضعاف مقدم تر است.

بنابر اين; معنايى كه شارحان نهج البلاغه كرده اند ـ كه چون مردم منحرف شدند، خداوند از انبيا اخذ ميثاق كرد ـ صحيح نيست، بلكه انسان هر چه قدر هم بر فطرت خويش باقى مى ماند و بر قدر و درك خود فائق مى آمد، نيازش به انبياء بيش تر مى شد.

شايد به يك اعتبار معناى شارحان درست باشد، كه حضرت نمى فرمايد: آن ها را ارسال كرد، بلكه مى فرمايد: بر آن ها ميثاق غليظى گرفت كه با انحرافات مردم شدت عمل بيشترى اِعمال كنند، تا اكثر خلق را به صراط، هدايت كنند، در آن هنگامى كه شيطان در حوزه معرفت آدمى رسوخ كرد و او را به استخفاف كشاند و راه رشد و فلاح آدمى را بست، و راه عبوديت انسان را قطع كرد.

«فبعث فيهم رسله و واتر اليهم انبيائه».

اين بخش دنباله و عطف به ابتداى كلام است; يعنى «اصطفى سبحانه من ولده الانبياء…».

خداوند سبحان بعد از اخذ ميثاق و داشتن شايستگى و بايستگى انبياء براى رسالت عظيم، آن ها را بعد از برگزيدن، برانگيخت، آن هم در بين همان اكثريت كه از جنس خود آنها بودند، نه از غير انسان، تا به آدم ها بقبولاند كه انسان استعداد درجات بالايى را دارد و مى تواند رسول وحى و امين حق شود. با اين كه اهل خسران در اوج ناباورى مى گفتند: مگر بشر مى تواند پيام آور وحى باشد؟! و اين ها كه مدّعى نبوتند، بر خداوند افترا مى بندند.

خداوند پيامبران را مبعوث كرد، و بعث و ارسال را استمرار بخشيد، و به سوى مردم انبياء و حجت هاى خود را پياپى برانگيخت. كلمه «واتر» كه با كلمه «تترى» ـ در آيه ـ از يك واژه است، به معناى فرد و تنها مى باشد. كلام حضرت تصريح دارد كه خداوند انسان را لحظه اى بدون حجّت وانمى گذارد.

سپس امام(عليه السلام) در ادامه كلام به اهداف و انگيزه برانگيختن انبياء اشاره دارد، كه توضيح آن در اهداف انبياء خواهد آمد. حضرت بعد از چند بخش كه از فلسفه بعثت انبياء سخن مى گويد، مجدداً تأكيد بر استمرار حجّت دارد و مى فرمايد:

«و لم يخل الله سبحانه»

«خداوند سبحان خلقش را از حجّت صامت و ناطق، خالى نگذاشته است. هميشه در بين خلق پيامبرى هست كه به سوى آن ها ارسال شده، يا كتابى هست كه بر آن ها نازل شده و يا حجتى وجود دارد كه همراه خَلق است».

خَلق بدون اين حجّت نمى تواند باقى باشد و بر طريق و سنت ها پابرجا و استوار بماند. از آن رو كه حضرت در بخش بالا و در اين جا كلمه «سبحانه» را تكرار مى كند، وجه عنايت و اهتمام حق را مى رساند، كه خداوند براى هدايت خلق و اِتمام حجّت و تبيين آيات و بينات، هيچ كم نگذاشته و پاك و منزه از هر نقصى است. و اگر انسان ديروزى يا انسان معاصر كمبودى را احساس مى كند، يا كمبودها را توجيه مى كند ودر دفاع از دين مى گويد نبايد از دين و رسول انتظار زيادى داشت. بايد ريشه اين احساس را در جاى ديگر جستجو كرد، كه يا از جهت

(ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ)

«دنيا نهايت علم اين ها است»

بوده و انتهاى علم اين ها به چهار ديوارى دنيا خلاصه مى شود، و يا غافل از شناخت ارزش خويش هستند، و يا براى دين و رسول چندان رسالتى قائل نيستند.

(سُبْحانَهُ وَتَعالى عَمّا يَقُولُونَ عُلُوّاً كُبيراً)

«او پاك ومنزّه است واز آنچه مى گويند بسى والاتر است».

ادامه »

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




#سیاست_های_زنانه

بزرگترین اشتباه زنان درزندگی زناشوئی


 از انجام دادن کار‌هايي که همسرتان خودش مي‌تواند انجام دهد پرهيز کنيد: اجازه دهيد خودش دنبال کليدش بگردد. ولي هيچ‌گاه جواب سرد کننده‌اي به او ندهيد مثلا به او نگوييد خودت برو بگرد من که مادرت نيستم، حتي توصيه نمي ‌کنم که در حق همسرتان مهربان و حمايت‌ گر نباشيد، بلکه هدف اين است که کمتر مانند يک مادر با او رفتار کنيد.

 

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




مردانى كه سه ويژگى :
●ثروت و رفاه مالى
●اعتماد به نفس بالا
●شاد بودن و به نوعى داشتن روحيه طنز و شاد

در خود دارند همسرانشان تمايل بيشترى به برقرارى ارتباط جنسى با آنها نشان مى دهند.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




#راز_هاى_مردان


محبوب ترين جمله نزد زنان “دوستت دارم” نزد مردان چه؟
آيا سخنى جانانه و كليدى وجود دارد كه باترى جانشان را شارژ كند و آنان را به اوج ببرد؟
بله . اين جمله:
“به تو افتخار مى كنم”

مرد اقتدار طلب است. عاشق پيشه است. پناهگاه زن است. جمله ى “به تو افتخار مى كنم” به همان اندازه به مردان انرژى ميدهد كه جمله ى “دوستت دارم” به زنان نيرو مى بخشد!

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




تمرین کنیم وقتی عصبانی هستیم ، مراقب گفته های خود باشیم !
چون عصبانیت ما فروکش خواهد کرد ، اما حرف های ما یک جا باقی خواهد ماند …
#برای_همیشه …

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




از کتاب  خصائص الحسینیه

نوشته ی مرحوم آیت الله شیخ جعفر شوشتری


ویژگی #خاص امام حسین که #منشاء همه خصوصیات دیگر شد

این صفت همانند امتثال امام از #پیام خاصی از جانب خداوند بود که امام را به عبادتی #مخصوص در روزی خاص امر فرمود و در مقابل و به عنوان #پاداش آن #عبادت، از جانب خداوند مورد #الطاف ویژه قرار گرفت.


#عبادت امام حسین در آن روز، عبادتی است که از هیچ کس قبل از ایشان سر نزده است و بعد از آن حضرت نیز تحقق نمی یابد.

آن عبادت، #جامع جمیع عبادات قابل تصور است، یعنی در برگیرنده ی همه ی عبادت های #بدنی #واجب، #مستحب، #ظاهری، #باطنی، #روح و #صورت آن هاست که می تواند توسط #کاملترین افراد انجام شود و همچنین شامل همه ی عبادت های #قلبی واجب و مستحب است.


تمام #مکارم_اخلاق و #صفات_حسنه سازگار و متضاد با هم، به اضافه تحمیل بزرگترین #مصیبت ها و #صبر_اکمل نسبت به آنها و حتی #شکر بر مصائب به #عالی_ترین وجه ممکن در #یک_روز در امام حسین علیه السلام ظاهر و متبلور گشت.


امام با این عبادت ها به مزیت ها و خصوصیاتی که موجب #پاکیزه_ترین و #درخشنده_ترین #فضائل می گردد، دست یافت و بر آنها، ویژگی #عبادت در هنگام #مصیبت را هم افزود که این صفت از ویژگی تعدادی از پیامبرانی است که خداوند به آنها بر فرشتگان #مباهات می کند.


بنابراین امام دارای عبادت مخصوصی است که در این باره همتایی ندارد و به همین خاطر مورد #خطاب_خاص خداوند قرار گرفت و خداوند خطاب به او فرمود:” یا ایتها النفس المطمئنة ارجعي الى ربك راضية مرضية” و رضایت او را از خدایش و رضایت خودش از حسین علیه السلام را با گفته “#راضية_مرضية” اعلام فرمود و او را به #عبودیت_خاص و #جنت_خاص منسوب به خودش با این گفته “فادخلي في عبادي وادخلي جنتي” #مختص گردانید.

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت




 
دریا هم سطح دارد،
هم عمق ،
راز دریا؛
نگه داشتن تعادل بین این دو است.
مثل دریا پر باش از بیکرانی و تلاطم و از سکون بپرهیز!
و از تندباد حوادث بیم نداشته باش.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




چه ساده،
می‌توانیم با بی‌توجهی
از ارزشمندترین چیزها بگذریم!
عشق و بخشایش را دریغ نکنید.
مهر و همدلی و
وقار خود را پنهان نکنید.
مهم‌ترین رابطهٔ‌ما با خودمان است.
یک رابطهٔ خوب مستلزم آن است که
از آنچه گمان می‌کنیم هستیم،
فراتر رویم.
ما ناگزیریم که
قلبمان را بزرگ‌تر کنیم و
وجود خود را گسترده‌تر سازیم.
ما باید به جنبه‌های تاریک خود
نزدیک شویم،
زیرا آنها بخشی مقدس از ما هستند.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




  به قدری قوی و قدرتمند باشید که
هیچ کس و هیچ چیز قادر به بر هم زدن
آرامش خیالتان نشود.
به هرکس که میرسید، از شادکامی وسلامتی،
از آرامش وشکوفایی و از سعادت ونیکبختی
سخن بگویید.
به جنبه‌ی خوشایند هر چیز نگاه کنید.
فقط به بهترین‌ها فکر کنید، فقط بخاطر

بهترینها کار کنید و فقط در انتظار بهترینها باشید ..
با دیدن و شنیدن موفقیت دیگران به همان
اندازه شاد و خوشحال شوید که از موفقیت
خود شاد و خوشحال می شوید اشتباهات
گذشته را به فراموشی بسپارید و باعزم راسخ
وثبات قدم بیشتر بسوی دستاوردهای عظیم
آینده بشتابید به هر کس که می‌رسید، لبخند
بزنید …
برای اصلاح خود به قدری وقت صرف کنید
که وقتی برای انتقاد از دیگران نداشته باشید.
در مقابل بیم و دلهره چون کوه باشید و در
مقابل خشم و عصبانیت ، سر به راه.
 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




به بهانه غدیر

 

لب باز شد و میثم تمار علی گفت

با عشق تو مولا به سر دار علی گفت

 

در میکده با زاهد سرمست زجامت

در مسجدومحراب چو خمار علی گفت

 

دانی که چرا چرخ جهان بر نجف اوست؟

چون خالق دوار به کرار علی گفت

 

هرکس که در این راه سر گشته یار است

هرکس که شهید است چو عمار علی گفت

 

این قبله نما سوی نجف رفتو نشان است

مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه است

 

مقصود علی باشد و معبود علی حق

مقصد نجفو راه ز صبح ازلی حق

 

این حرف نویسید سر بیت مطلا

این نغمه بخوانید به آوای جلی ،حق:

 

او گفته بدانند این خلق و خلایق

حق در کف حق باشدوهمراه علی حق

 

ای چشم تو چون زم زمو ابروت کمان است

مقصود تو یی کعبه و بتخانه بهانه است

 

می‌خواستم از روز ازل تابو تبش را

یک باده ز انگور ضریح نجفش را

 

من مست از این باده شدم گم شده بودم

من یافته بودم جسدم در حرمش را

 

من مرده ی این جام شدم هیچ ندانم

از باده و پیمانه یه خونین قدحش را

 

ای خاک حریم تو به من خط امان است

 مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه است

 

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




این داستان بی ربط به بدگمانی نیست زیباست پیشنهاد میکنم بخونید

 

 داستان تشرف علی حلاوی

 

 شیخ علی حلاوی، مردی عابد و زاهد بود  که همواره منتظرامام زمان (عج) بوده است.

شیخ علی حلاوی، عاقبت روزی از رنج فراق سر به بیابان می گذارد  و ناله کنان به امام زمان (عج) می گوید: «غیبت تو دیگر ضرورتی ندارد. همه آماده ظهورند. پس چرا نمی ایی؟»

در این هنگام، مردی بیابان گرد را می بیند که از او می پرسد: «جناب شیخ، روی عتاب و خطابت با کیست؟»

 او پاسخ می دهد: «روی سخنم با امام زمان(عج) حجت وقت است که با این همه یار و یاور که بیش از هزار نفر آنان در حله زندگی می کنند و با وجود این همه ظلم که عالم را فراگرفته است، ظهور نمی کند»

 

 مرد می گوید: «ای شیخ، منم صاحب الزمان(عج)! با من این همه عتاب مکن! حقیقت چنین نیست که تو می پنداری. اگر در جهان 313 نفر از یاران مخلص من پا به عرصه گذارند، ظهور می کنم، اما در شهر حله که می پنداری بیش از هزار نفر از یاوران من حاضرند، جز تو و مرد قصاب، احدی در ادعای محبت و معرفت ما صادق نیست

 

  اگر می خواهی حقیقت بر تو آشکار شود، به حله بازگرد و خالص ترین مردانی را که می شناسی، به همراه همان مرد قصاب، در شب جمعه به منزلت دعوت و برای ایشان در حیاط خانه خویش مجلسی آماده کن. پیش از ورود مهمانان، دو بزغاله  به بالای بام خانه ات ببر و آن گاه منتظر ورود من باش تا حقیقت را دریابی»

 

 شیخ علی حلاوی، با شادی و سرور فراوان  بلافاصله به حله باز می گردد و یک راست به خانه مرد قصاب می رود و ماجرای تشرفش را می گوید. این دو نفر، پس از بحث و بررسی فراوان،  از میان بیش از هزار نفر که همه از عاشقان و منتظران حقیقی مهدی موعود (عج) بودند، چهل نفر را انتخاب و برای شب جمعه به منزل شیخ دعوت می کنند تا به فیض دیدار مولایشان نایل شوند.

 

 شب موعود فرا رسید و چهل مرد برگزیده پس از وضو و غسل زیارت در صحن خانه شیخ جمع شدند و ذکر و صلوات فرستادند و دعا برای تعجیل فرج خواندند  چون شب از نیمه گذشت، به یک باره تمام حاضران نوری درخشان دیدند  که بر پشت بام خانه شیخ فرود آمد.

قدری نگذشت که صدایی از پشت بام بلند شد.

حضرت، مرد قصاب را به بالا بام فرا خواند. مرد قصاب بلافاصله به پشت بام رفت و به دیدار مولای خویش نایل گشت.  پس از دقایقی امام زمان(عج) به مرد قصاب دستور داد که یکی از آن دو بزغاله  روی بام را در نزدیکی ناودان سر ببرد، به گونه ای که خون آن در میان صحن جاری شود.

 

 وقتی آن چهل نفر خون جاری شده از ناودان را دیدند، گمان کردند حضرت سر قصاب را از بدن جدا کرده است. 

در همان هنگام، حضرت جناب شیخ را فرا خواند. جناب شیخ بلافاصله به سوی بام شتافت و ضمن دیدار مولایش، دریافت خونی که از ناودان سرازیر شده، خون بزغاله بوده است، نه خون قصاب. امام زمان (عج) بار دیگر به مرد قصاب امر فرمود تا بزغاله دوم را در حضور شیخ ذبح کند.

 

 قصاب نیز طبق دستور بزغاله دوم را نزدیک ناودان ذبح کرد. هنگامی که خون بزغاله دوم از ناودان به داخل حیاط خانه سرازیر شد، چهل نفری که در صحن حیاط حاضر بودند، دریافتند که حضرت گردن جناب شیخ علی را زده و قرار است گردن تک تک آن ها را بزند. 

با این پندار، همه از خانه شیخ بیرون آمدند و به سوی خانه هایشان شتافتند.

در آن حال، امام زمان (عج) به شیخ علی حلاوی گفت: «اینک به صحن خانه برو و به این جماعت بگو تا بالا بیایند و امام زمانشان را زیارت کنند!»

 

 جناب شیخ، غرق شادی و سرور،  برای دعوت حاضران پایین آمد، ولی اثری از آن چهل نفر نبود. 

پس با ناامیدی  و شرمندگی  نزد امام بازگشت و فرار آن جماعت را به عرض آن حضرت رساند.

 

 امام زمان(عج) فرمود: «جناب شیخ، این شهر حله بود که می پنداشتی بیش از هزار نفر از یاوران مخلص ما در آن هستند. چه شد که تنها تو و این مرد قصاب ماندند  پس شهرها و سرزمین های دیگر را نیز به همین سان قیاس کن.»

 

 اينك در خانه جناب شيخ علي حلاوي، بقعه اي موسوم به مقام صاحب الزمان (عج)ساخته شده كه روي سر در ورودي آن، زيارت مختصري از امام زمان(عج) نگاشته شده است.

 

 العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان (ع)، علی اکبر نهاوندی، ج2، ص 77

 

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت




حضرت_امیر_ع_از_دیدگاه دیگران

 

 

اگر علی [علیه السلام] خانه ای پر از طلای ناب و خانه ای پر از علوفه داشته باشد، طلا را پیش از علوفه می بخشد. - معاویه بن ابی سفیان

 

اگر گواهی دشمن در بعضی موارد صحیحترین شهادتها باشد باید فهمید که بخشش و کرم علی تا چه پایه بوده که معاویه بن ابی سفیان هم به آن شهادت داده، در حالی که او همیشه می کوشید که از علی عیب جویی کند و از او انتقاد نماید.

 

امام علی (ع) صدای عدالت انسانی. ج 2 - 1 صفحه 122.

 

تالیف: جرج جرداق

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




سخنان حضرت آیت‌الله وحید خراسانی درباره عید غدیر

 

امر امامت ، عظمتش ، فوق تصور و ادراک ماست. غرض از خلقت… . وقتی گفته می شود غرض از خلقت ، تمام این منظومه ها ، کهکشانها ، حساب و حد و حصر اینها و عظمتشان را جز خالقشان نمی داند. همه این تشکیلات مقدمه دو کلمه است : یکی معرفت و یکی عبادت . خلقت ، غایتش و ثمرش این است.

 

لینک های صوتی منتخب سخنان آیت الله وحید را پایین صفحه ببینید

بسم الله الرحمن الرحیم

‌عصاره این عالم انسان است و انسان هم مخلوق برای این دو کلمه است : خدا را بشناسد ، خدا را بپرستد . بعثت صد و بیست و چهار هزار پیغمبر هم، سلسله وحی و نبوت، مقدمه همین دو کلمه است . و این دو میسر نیست الا به این دو امر. فقط آنچه بشر را به این دو مطلب نائل می کند عبارت است از: قرآن و بیان قرآن ، چون جز وحی خدا چراغ این راه نیست.

 در مقام معرفت الله و عبادت الله تمام انوار عقول بشر خاموش است. نور عقل کار می کند در آنچه زیر شعاع عقل است. آنچه تحت فکر است ، قابل تفکر است ولی آنچه فوق فکر است ، فوق عقل است ، دیگر چراغ عقل و فکر آنجا خاموش است. آنی که فوق عقل است ، خالق عقل است. آنی که فوق فکر است ، آفریننده فکر است. این است که آنجا هیچ مشعلی کار نمی کند. فقط چراغ وحی است و تفسیر وحی. ‌آن وحی باز بدون آن مفسّر نتیجه اش عقیم است.

هر قانونی مفسری لازم دارد. علم معلّم می خواهد. طب ،‌طبیب می خواهد. اگر طب باشد و طبیب نباشد نتیجه آن طب کجا حاصل می شود؟ قرآن، طبّ بشریت است. امام، طبیب انسانیت است. قرآن، قانون معرفت و عبادت است. امام، مفسّر این قانون است. این است معنی “الْیَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ “.

فهمیدن کلمات قرآن که ساده نیست. ” الْیَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ “. اصلا تعبیر خدا کمر شکن است. “اکملت” کامل کردم برای شما دین شما را، ” وَرَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلَامَ دِینًا “. معنی این جمله این است که آن اسلامی که مقصد تمام انبیاء و مرسلین بود. ابراهیم خلیل وقتی کعبه را ساخت دعایش چه بود ؟ گفت او و اسماعیل آن هم هنگام ساختن کعبه: ” رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَک وَمِنْ ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَک “. این منتهی الآمال ابراهیم خلیل است. آن اسلامی که ابراهیم از خدا خواست آن اسلام مرضی خداست اما به شرط ولایت امیر المؤمنین. ” وَرَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلَامَ دِینًا ” ‌امروز من اسلام را به عنوان دین برای شما مرضی خودم قرار دادم و به این اسلامی که توأم با او باشد راضی شدم.

این است که ما غافلیم چه ایامی در پیش است؟ آن دهه ان شاء الله باید در مملکت ایران تمام سرتاسر دهه، مجالس ، مساجد به شرح وقایع آن ایام مشغول باشد. یک دقایقی است که اینها مورد غفلت واقع شده است. آنی که محیر العقول است این است که همه این قضایا در همین ایام خاص است. روز غدیر روزی بود که عَلَم اسلام را افراشته کرد آن هم دست خاتم. آن خطبه ای که خواند در آن روز که اقیانوس علم و حکمت و معرفت است، شقّ القمری کرد. و آن خطبه… بعد امیرالمومنین را سر دست بلند کرد. از عجایب این است که در همان ایام سوره دهر نازل شد. سوره دهر کتابها شرح لازم دارد. “هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکنْ شَیْئًا مَذْکورًا ، إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا ، إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکرًا وَإِمَّا کفُورًا “. همه اینها مقدمه است. ذی المقدمه آنجاست که می فرماید: ” وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا ، إِنَّمَا نُطْعِمُکمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکمْ جَزَاءً وَلَا شُکورًا “. این سوره در همان دهه نازل شد. سوره ای که غرض از خلقت را در این چند نفر نشان داد غوغائی است. ما غفلت کردیم. ان شاء الله این دهه باید جوری احیاء بشود، چون خدا در همین دهه هم نبوت را احیا کرد و هم امامت را . هم نبوت و هم امامت ، هر دو به چه زنده شد ؟ هر دو تا یعنی تمام رسالت انبیاء ، مقدمه خاتم بود. رسالت خاتم در همین دهه احیاء شد. بعد آن رسالت باز سرمنشأ ولایت بود. آن ولایت در همین دهه احیاء شد. این مطالب است که مورد غفلت واقع شده است.

به قدری این قضیه مهم است. خوب این را بفهمید، درک کنید، و همه باید بیدار بشوند در این نکته. و آن نکته این است که تمام علماء عامه متفق اند، احدی نیست که بتواند دم بزند، و آن قضیه این است که در قضیه مباهله پیغمبر ثابت کرد خلافت بلافصل علی بن ابی طالب را. سرّش چیست ؟ سرّش این است: این بهت آور است: کسی که کتابی نوشته که ریشه شیعه را بِکند -این عقل را مبهوت می کند- در همان کتاب این را نوشته. ببینید خدا چه می کند ؟ به دست خودِ نفاق ریشه نفاق را می کند ” وَمَکرُوا وَمَکرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکرِینَ “. در همان کتابی که برای بطلان مذهب شیعه نوشته، نوشته که در قضیه شورا ، امیرالمؤمنین به همه صحابه جمع حاضر این کلمه را گفت.

گفت: از من نزدیکتر به پیغمبر سراغ دارید ؟ آن وقت استدلالی که حضرت کرد، این است. خوب اینها را درک کنید. فرمود : خدا خودش در قرآن مرا جان پیغمبر قرار داده ، فرموده : “وانفسنا وانفسکم"، پسران مرا پسران خودش قرار داده ، “وابنائنا وابنائکم". زنان مرا زنان خودش قرار داده “ونسائنا ونسائکم"، از من نزدیکتر به او کسی هست ؟ این نص قرآن است ،

” فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ “. احتجاج این است. این منطق شیعه است. فرمود: از من نزدیکتر به پیغمبر کسی هست ؟ اگر صحبتِ زن در آیه کرده نساء مرا نساء خودش قرار داده. اگر گفتگوی فرزند آمده ، فرزندان من است اما خدا فرموده: “ابنائنا"، نسبت به خاتم داده. مرا هم جان او قرار داده ، آیا از من نزدیکتر کسی هست ؟ همه گفتند… ، همه گفتند : اللهم بلی، خدا را شاهد می گیریم همین طور است.

آن وقت باید گفت به همه اینها که دم از فلان و فلان می زنند، جان پیغمبر را ول کردید، کسی را جای پیغمبر نشاندید که خود او می گوید: اقیلونی اقیلونی و لست بخیرکم ، من از شما بهتر نیستم ، بیایید این گردن بند خلافت را از گردن من بردارید. دومی می آید روی این منبر می نشیند، بعد می گوید: همه مردم از من فقیه ترند حتی زنهایی که حجله نشینند. عقل ، فکر و درک این قدر تنزل کند که آن کسی که نسبتش با پیغمبر به نص قرآن این است او را خانه نشین کنند، این را سر کار بیاورند . اگر دنیا عرضه دارد جواب این را بدهد. مهم این است. این است که آن دهه بسیار مهم است.

وقتی سیطره اسلام جهان گیر شد، فتح مکه که شد. بعد از فتح مکه نامه نوشت به کسری، شاهنشاه ایران. نامه نوشت به امپراطور روم. عظما بشر را دعوت کرد به اسلام. فرستاد نزد نصارای نجران. آنجا تمرکز نصرانیت بود. این است که گفتم آن دهه هم نبوت زنده شد هم امامت احیاء شد. فرستاد نزد نصارای نجران: یا سر بسپارید در مقابل این آیه “إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِنْدَ اللَّهِ کمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کنْ فَ…” ، یا برای مباهله حاضر بشوید. تمام ارکان مسیحیت همه حرکت کردند، آمدند. بعد که احتجاج کرد، همه درمانده شدند. فرمود: یا بپذیرید یا حاضر برای مباهله بشوید، یکی از این دو تا. آنی که حق است آنی که برهان قاطع الهی دارد، این است. یا تسلیم یا دست به دعا بر می دارید، خود خدا حق را روشن کند. وقتی این پیشنهاد را کرد گفتند: امشب برویم فکر کنیم. رفتند. تمام ارکان مسیحیت کتب آسمانی را مطالعه کردند، عصاره مطلب این شد. آن اسقف اعظم گفت: ما فردا می رویم اگر آمد با اصحاب و انصار، حاضر بشوید، خبری نیست، اما اگر خودش آمد و اخص خواصش، آن وقت مبادا دست به دعا با او بردارید که سال نو نشده، ریشه همه شما کنده می شود. فردا صبح شد. عالَمی در انتظار است که آیا چه می شود؟ صبح که شد، فاتحه آن روز این بود… . اینها که می گویم تمام علماء عامه ملزم اند بپذیرند. هر کس که قدرت دارد دم بزند!!! همان روز آمد، امیرالمؤمنین را خواست، صدیقه کبری را خواست، حسن و حسین را خواست، زیر آن کساء برد. بعد فرمود: ” إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا “. ام سلمه گفت: یا رسول الله من هم راه دارم؟ فرمود: أنت بخیر، تو بخیر باش. اینجا حریمی است که غیر از اینها احدی راه ندارد، همان هایی که این آیه درباره شان نازل شد. بعد که کساء را برداشت، خودش جلو ، سید الشهداء را در آغوش گرفت. دست امام حسن را به دستش گرفت. پشت سرش صدیقه کبری ، پشت سر صدیقه کبری امیرالمؤمنین. به این هیأت وارد میدان مباهله شد. همین که چشم اسقف اعظم افتاد، اعلام کرد گفت: چهره هایی را می بینم که اگر اینها دست به دعا بردارند یک نفر از نصاری در روی زمین باقی نخواهد ماند. آنی که نبوت را احیاء کرد-دنیا هم نمی تواند منکر بشود- این است که وقتی کار به اینجا رسید همه علماء نصاری سر سپردند، تسلیم شدند جزیه بدهند اما با او دست به دعا برندارند. برهان قاطع نبوت در آن دهه حاصل شد. این یک کلمه بود .

کلمه دوم این بود که به نصّ قرآن… . یک وقت مطلب در گوشه فلان کتاب است، روایتی است ، یک وقت نص قرآن است. نص قرآن این است “وانفسنا و انفسکم". به اتفاق همه در مقابل “انفسنا” فقط کسی را که آورد علی بن ابی طالب بود. پس علی به حکم خدا جان پیغمبر شد، وقتی جان پیغمبر در امت است امامت امت به دیگری نمی رسد.

این است که مسأله مذهب شیعه، قضیه ریاضی است. دو دو تا چهار تا.اگر دنیا قدرت دارد جواب این مطلب را بدهد؟ “وانفسنا وانفسکم". پس او شد نفس پیغمبر و او شد جان پیغمبر. خلاصه تا علی هست پیغمبر هم هست. این است که وقتی خطبه خواند برای ماه رمضان، بیان خود خاتم النبیین این بود: یا علی آن کسی که تو را بکشد مرا کشته. همه اینها ریشه در قرآن دارد، چون او نفس پیغمبر است.

حالا همه اینها چیست؟ خوب فکر کنید. همه اینها قدرت نفس پنج نفر است. این است که برهان مذهب شیعه به این حد از قدرت است. اگر یک نفر… . خوب این دو کلمه را یاد بگیرید. اگر یک نفر بود از این چهار نفر بالاتر بود، پیغمبر او را واگذاشته بود، اینها را برده بود، این می شد ترجیح مرجوح بر راجح، و ترجیح مرجوح بر راجح بر خدا محال است. اگر یک نفر هم بود در همه امت در هم طراز این چهار نفر بود، آن را می گذاشت اینها را می برد، ترجیح بلا مرحج بود و ترجیح بلامرجح عقلا و نقلا باطل است. پس به حکم قرآن و عقل، ثابت شد که اعلی، اشرف، اکمل، افضل از این چهار نفر در کره زمین نبود.

خلاصه کلام این روزها باید احیا بشود، این حقایق باید در مساجد منتشر بشود. هر بابی کتابی دارد. امیدواریم ان شاء الله امسال یک عده مردم با همت دامن به کمر بزنند اقدام به این کار بکنند، در حسناتی که سال به سال افزوده می شود همه سهم داشته باشند. من سنّ سنة حسنة فله أجر من عمل بها.

اگر شما بنیانگذار یک آئین مقدسی شدید اجر هر کسی که عمل کند در نامه عمل شما نوشته می شود. این سعادتها را از دست ندهید. هر مجلسی که منعقد بشود در آن مجلس مناقب این خانواده ، فضائل این جمع ذکر بشود در دفتر عمل شماها نوشته می شود. بالاتر از همه مطالبف دعای امام ششم است: رحم الله من أحیی أمرنا.

کسانی هم که در این کارها اقدام می کنند این را باید بدانند: دستگاه قدس شرط دارد. هر کسی را راه نمی دهند. باید این چند کلمه را رعایت کنند. خدمتگزاران فاطمیه ، خدمتگزاران علویه ، خدمتگزاران صادقیه ، خدمتگزاران دهه ولایت و امامت کبری همه باید این چند کلمه را مراعات کنند :

اول: نماز. رابطه خود را با خدا محکم کنند. بر همه کار نماز را مقدم بدارند. هر روز بدون استثناء هر چه می توانند قرآن بخوانند برای امام زمان. این برنامه را ترک نکنند اسمشان در دفتر نوشته خواهد شد و ابدا قلم نخواهد خورد. چون خود حضرت فرمود کسی که این کار را بکند با ما خواهد بود. کسی که امام وعده داده با ماست دیگر ممکن نیست جدا بشود. از امروز شروع کنید. به دیگران هم توصیه کنید. ان شاء الله موفق باشید .

اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعة وفی کل ساعة ولیا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه أرضک طوعا وتمتعه فیها طویلا .

جمعه 1388/8/15 هجری شمسی مطابق با 1430/11/18 هجری قمری

 

 

 

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




متن سخنراني جناب فرحزاد درباره اثبات جانشینی و فضایل امیرالمومنین علیه السلام و اعمال عيد غدير

 

 

 

به نام خدا و با سلام

متن سخنرانی جناب حجت الاسلام فرحزاد درباره اثبات جانشینی و فضایل امیرالمومنین علیه السلام و اعمال عید غدیر در تاريخ  8/8/91 در برنامه سمت خدا:


سوال – درخصوص اهمیت عید غدیرخم توضیحاتی بفرمایید.

پاسخ – نقش حضرت علی (ع) قطعاً نقشی بی بدیل و بی نظیری بوده است . زمانی که پیامبر اسلام (ص) مبعوث شدند ، چه شخصیتی بوده که حرف اول را می زده و حلال مشکلات بوده است ؟ همه ی کارها و محوریت ها بعد از پیامبر (ص) مختص حضرت علی (ع) بوده است . قطعاً ما معتقد هستیم که پیامبر (ص) اولین شخصیت عالم بوده و از ضروریات دین ما هستند. ما نمی خواهیم احیاناً مقام پیامبر(ص) را پایین بیاوریم . امیرالمومنین (ع) می فرمایند که من شاگرد پیامبر و تربیت شده ی ایشان هستم و هرچه دارم از پیامبر (ص) است . اینکه می گویند ما درباره ی حضرت علی (ع) غلو می کنیم و یا ایشان را بالاتر از پیامبر (ص) می دانیم، یک اتهام است . در اصول کافی آمده که حضرت علی (ع) می فرمایند: اَن عبدٌ من عبید محمد (ص) . من بنده ای از بندگان پیامبر هستم. پیامبر اسلام بعنوان اولین شخصیت عالم هستی می فرمایند : آن کسی که در همه جا و همه وقت بیش از همه من را یاری کرد و مکتب خدا و توحید را به ظهور رساند ،علی (ع) بوده است . تعابیری که در مورد امیرالمومنین (ع) وجود دارد در مورد احدی از اطرافیان پیامبر نیامده است . خوشبختانه اکثر این روایات توسط اهل سنت نقل شده است . پیامبر (ص) فرمودند :علی (ع) از بهترین انسان ها است ، کسی که او را انکار کند در واقع پیامبر را رد کرده و کافر شده و یا ناسپاسی کرده است . آن چه مسلم است چنین فردی در مقابل کلام خدا و پیامبر (ص) ایستاده است . در مورد علی (ع) داریم که علیٌ مع الحق و الحقُ مع العلی … هم امیرالمومنین (ع) با حق است و هم حق با علی (ع) است. محوریت حق از آن امیرالمومنین (ع) بوده و میزان و سنجش ایشان هستند. هر طرفی که ایشان دور بزند ، حق با او دور خواهد زد . یعنی محال است که علی (ع) از حق جدا شود . تعبیر دیگری که اهل سنت نقل کرده اند این است که علیٌ مع القرآن و القرآن مع العلی . همیشه قرآن با علی (ع) بوده و علی(ع) با قرآن بوده است . قرآن یک صورت لفظی دارد که همین مصحف شریف است و یک تجسم خارجی دارد که وجود نازنین امیرالمومنین (ع) است . وجود پیامبر (ص) و علی (ع) تجسم خلق و خوی قرآنی است . در روایتی داریم که اگر همه ی امت در محبت امیرالمومنین (ع) اتفاق می کردند ، خدا آتش جهنم را خلق نمی کرد . یعنی جهنم برای کسانی است که علی را انکار کرده اند و برتری امیرالمومنین (ع) را نپذیرفته اند و محبت ایشان را در دل و جان خود ندارند. در واقع آتش جهنم برای دشمنان امیرالمومنین (ع) است . در روایت داریم که مأمون از امام هشتم (ع) سوال کردند که حدیثی از جّد شما پیامبر (ص) نقل شده که فرمودند: امیرالمومنین تقسیم کننده ی بهشت و جهنم است ، این روایت چه معنایی دارد ؟ امام رضا (ع) فرمودند : حبهُ و بغضُ . هرکسی که از صمیم دل و باعمل طرفدار امیرالمومنین (ع) است قطعاً به طرف بهشت می رود و طبق روایات نتیجه ی کار او بهشت خواهد بود و هرکسی که فضایل امیرالمومنین (ع) و جایگاهی را که خدا و پیامبر (ص) برای او معین کرده اند قبول نکند خواه ناخواه مسیر او آتش جهنم خواهد بود . طبق صریح قرآن ، سوره ی مبارکه ی مریم (ع)، تمام انسان ها باید در روز قیامت از پل صراط که بر روی جهنم کشیده شده عبور کنند ، هر راهی جواز عبوری دارد ، جواز و گذرنامه ی عبور از پل صراط، حب امیرالمومنین (ع) است . امیرالمومنین (ع) تجسم همه ی خوبی ها ، مظهر آیات و صفات ، جان و باطن پیامبر است . در روایت داریم که خدا روح انبیاء را با محبت امیرالمومنین (ع) آزمایش کرده است ، هرکسی بیشتر ایشان را پذیرفته است درجه ی او بالاتر رفته است . در روایت داریم که اگر انبیاء ولایت امیرالمومنین (ع) که نماینده ی خدا است را قبول نکنند از پل صراط عبورنخواهند کرد . تعبیری که پیامبر ما در خطبه ی غدیر بیان کردند این است که علی(ع) از همه ی شما بیشتر من را یاری کرده است . یک مورخی که مسلمان هم نباشد اگر تاریخ زندگی پیامبر را بررسی کند متوجه خواهد شد . شخصی با خصوصیات پیامبر(ص) و با سن و سال ایشان در مکه ظهور کردند . افرادی ایشان را اذیت و آزار کرده و نفاق به خرج دادند و برخی نیز از روز اول مال و جان و هستی خود را فدا کردند . اول کسی که به پیامبر ایمان آورد و ایشان را یاری کرد امیرالمومنین (ع) بود . کدام شخصیت به جای پیامبر(ص) خوابید و جان ایشان را حفظ کرد؟ کدام شخصیت مانند پروانه در جنگ احد به دور پیامبر(ص) گشت؟ ایشان نود ضربه تیر و نیزه بر بدن خود خرید و خود را بلاگردان جان پیامبر(ص) قرار داد . لافتی الا علی و لا سیف الا ذوالفقار را به همین خاطر جبرئیل در خصوص ایشان گفته است . کدام شخصیت قلعه ی خیبر را فتح کرد ؟ طبق تاریخ ، روز اول پیامبر(ص) ابوبکر را با لشکر و تجهیزات برای فتح خیبر فرستادند . اما ابوبکر گفت: این کار از عهده ی من خارج است . روز دوم عمر را با امکانات و تجهیزات فرستاند . رفت و او گفت از عهده ی ما خارج است . روز سوم پیامبر (ص) فرمودند : من کسی را می فرستم که خدا و پیامبر او را دوست دارد و او هم خدا و پیامبر را دوست دارد ، کرار بوده و غیر فرار است و تا فتح نکند باز نمی گردد . ایشان امیرالمومنین (ع) را صدا کردند و پرچم را دست ایشان دادند . طبق همه ی تواریخ امیرالمومنین (ع)فرمودند : من در قلعه ی خیبر را به قوه ی جسمانی نکندم بلکه به قوه ی ربانی کردم . دری که چهل نفر آن را باز و بسته می کردند ، تکان دادند و از جا در آوردند . کدام شخصیت عمربن عبدود را هلاک کرد؟ زمان پیامبر (ص) حضرت علی جایگاه ویژه ای داشتند . پیامبر فرمودند : علی هم ،از همه بیشتر من را یاری کرده، هم از همه به من نزدیکتر بوده و هم عزیزترین شما بر من است . در خصال شیخ صدوق است که پیامبر (ص) فرمود: یا علی هفتاد فضیلت را خدای متعال بر شما مرحمت کرده که یکی از آنها این است : من در دنیا و آخرت از شما بی نیاز نیستم . در دنیا همه ی کارها در دست تو است و در آخرت نیز به اذن خدا و پیامبر به دست با کفایت تو است . همه ی صفات و قدرت ها را خدا در وجود این بزرگوار قرار داده است . امیرالمومنین (ع) جان ، باطن و روح پیامبر (ص) است . برخی فکر می کنند که پیامبر(ص) فقط در غدیرخم حضرت علی (ع) را معرفی کردند . این اشتباه بزرگی است . پیامبر (ص) از ابتدای مبعوث شدن تا پایان عمر خود زباناً ، قولاً و عملاً در خصوص جانشینی خود حرف زدند . یکی از موارد مهم آن عید غدیر بوده است . همه ی اهل سنت نقل کرده اند که روز اولی که پیامبر(ص) مبعوث شدند اقوام خود را جمع کردند و فرمودند: اولین کسی که به من ایمان بیاورد جانشین من خواهد بود. اولین کسی که ایمان آورد امیرالمومنین (ع) بود. پیامبر اسلام در جای جای زندگی خود و در هر مناسبتی می فرمودند که علی (ع) جانشین من است . این مطلب کراراً در روایات شیعه و سنی آمده است . پیامبری که در حد اعلای عقلانیت و علم قرار داشته و همه چیز را خداوند به او مرحمت کرده ، پیامبری که برای ریزترین مسائل زندگی ما حکم آورده ، امکان داشته که در رابطه با اهم مسائل که مدیریت امت است ، راهکار نشان ندهد ؟ کسی که یک مقدار انصاف داشته باشد به این نتیجه می رسد . قطعاً خداوند و پیامبر (ص) این مسئله را بیان کرده اند . هر فردی آیاتی مانند بلغ ما انزل علیک را مرور کند متوجه مسئله خواهد شد . الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی … چه پیامی دارد . این بیان که امروز کفار مأیوس شده اند چه معنایی دارد ؟ آیا با یک حکم حلال و حرام کفار مأیوس می شوند ؟ مسلم است که مسئله ی امامت و رهبری بوده است . اصولاً تمام انبیاء جانشین خود را معین کرده اند . در روایات و تاریخ این مسئله آمده است . چطور ممکن است پیامبر ما که خاتم الانبیاء است جانشین تعیین نکرده باشد؟ آیا امکان دارد پیامبر خاتم الانبیاء، این امت عظیم را بدون راهکار و جانشین تا روز قیامت رها کرده باشد ؟ به افرادی که معتقد هستند پیامبر جانشین مشخص نکرده است باید گفت به نظر شما اگر قرار بود پیامبر جانشین انتخاب کند چه کاری انجام می داد ؟ از چه واژه و لغتی استفاده می کرد؟ امروزه یک مدیر مدرسه ی خود را به حال خود رها نمی کند . مسلم است که یک پدر و مادر هنگام رفتن به مسافرت فرزندان خود را به یک نفر می سپارند . تمام واژه ها و کلماتی که پیامبر (ص) می توانست در هنگام تعیین جانشین از آنها استفاده کند در منابع اهل سنت موجود است . این واژه ها حدود بیست عدد هستند . بارها پیامبرفرموده بودند که امیرالمومنین علی (ع) سلام بدهید . علی (ع) امیر و سرپرست مومنان است. کلمه ی امام ، قائد ، ولی ، مولا، نفسی را می توان نام برد . پیامبر می فرمودند : علی نفس و جان من است . انت منی به منزلة هارون من موسی . هارون برادر و جانشین و وصی حضرت موسی بوده است . در کلیه ی تواریخ آمده است که پیامبر (ص) زمانی که به مسافرت می رفتند جانشین مشخص می کردند . آیا امکان دارد پیامبر (ص) بعد از خود امت را رها کند ؟ کلمه اخی ، وصی ، صاحبی ، باب علمی را می توان نام برد . ان مدینة علمی و علی بابها. امکان ندارد کسی بتواند به علومی که در وجود پیامبر است دست پیدا کند مگر از طریق امیرالمومنین (ع). ما با تعصب و عناد مخالف هستیم و از روی تعصب صحبت نمی کنیم . اگر کسی بتواند یک کتاب مانند نهج البلاغه که یادگار امیرالمومنین است را بیاورد ما به او ایمان می آوریم . چه کسی جز مولی که باب علم پیامبر است می تواند چنین خطبه های غرّایی بخواند؟ نهج البلاغه بخشی از خطبه های امیرالمومنین است . فردی از امیرالمومنین (ع) سوال کرد که معنای عدل و توحید چیست ؟ فرمود: توحید این است که از وهم و خیال بیرون آمده و خدا را با هیچ وهم و خیالی مقایسه نکنید . عدل هم به این معنا است که خدا را بخاطر کمبود ها متهم نکنید ، خدا عادل است. امیرالمومنین در جلسه ای سوال کردند که بیشترین چیزی که در حروف و کلمات استعمال می شود چیست ؟ گفتند: نقطه است . حضرت سریعاً بلند شدند و خطبه ای خواندند که نقطه نداشت . اگر شما بخواهید شعری را بدون نقطه بسرایید مدت ها باید فکر کنید . در جای دیگر حضرت پرسیدند: بیشترین چیزی که در حروف و کلمات استعمال می شود چیست ؟ گفتند: الف و حمزه است . حضرت خطبه ای بدون الف و حمزه خواندند . هرکسی این کار را فی البداهه انجام دهد ما می توانیم به او ایمان بیاوریم . پیامبر در خصوص آن حضرت فرمودند : بالاترین قضاوت کننده ی شما است . قاضی باید بالاترین عدالت ، علم و شجاعت را داشته باشد . از خلیل ابن احمد نحوی سوال کردند که چرا شما شیعه شدید ؟ او گفت :بخاطر اینکه تمام امت به او احتیاج داشتند و او به هیچکدام از امت احتیاج نداشت (غیر از پیامبر) دلیلی است برای این که ایشان امام کل است . چه در زمان پیامبر که همه ی افراد به پیامبر مراجعه می کردند و پیامبر نیز افراد را به امیرالمومنین (ع) ارجاع می دادند . بعد از پیامبر (ص) نیز حتی خلفا در مسائل مختلف به ایشان مراجعه می کردند . برخی از افراد فکر می کنند خطبه ی غدیر فقط من کنت مولی و هذا علی مولی است. در حالی که این خطبه بسیار مفصل است . حدود سیصد نفر از علمای اهل سنت این خطبه را نقل کرده اند . کتابی به نام غدیر زلال وحی در قم چاپ شده است . خطبه ی حضرت رسول در غدیر را با سندهای آن و چند بار ویراستاری کامل در این کتاب آورده شده است. مجمع عاشقان بقیع این کتاب را چاپ کرده اند . این کتاب باید در میلیون ها نسخه چاپ شده و به تمام دنیا صادر شود . خطبه ی غدیر حدود بیست و دو یا بیست و سه صفحه است .

سوال – درخصوص آیات نوزده تا بیست وهفت سوره ی انعام توضیح بفرمایید.

پاسخ – خیلی خوب است که این مسئله یک سنت شود و همانطور که برای پیامبر(ص) صلوات می فرستیم ، برای حضرت علی (ع) نیز صلوات بفرستیم . پیامبر(ص) فرمودند : نزدیک ترین افراد به من کسانی هستند که بیشتر بر محمد و آل محمد صلوات می فرستند . در آیه ی بیستم این سوره ی مبارکه خداوند متعال می فرماید: زمانی که پیامبر خدا مبعوث شدند ، یهود و نصاری دقیقاً ایشان را می شناختند .( تمام اخلاق ، روحیات و شمایل ایشان در تورات و انجیل بوده است . ) در تورات و انجیل فعلی نیز موجود است و فقط یک مقدار دستکاری شده است . این افراد پیامبر (ص) را می شناختند اما مسائلی باعث می شد که آن را بیان نکنند. خداوند متعال می فرماید: کسانی که اهل کتاب هستند پیامبر را می شناختند همانطور که فرزندان خود را می شناختند . ولی حب جاه و مقام و ریاست باعث شد که این افراد ایمان نیاورده و به خود خسارت وارد کنند . حب جاه و مقام و تعصبات انسان را از حقانیت دور می کند . چه بسا افرادی هستند که در دل خود مسئله ای را قبول دارند ولی این کافی نیست باید اقرار کنند . اگر انسان در کنار معرفت اقرار نکند به خود خسارت وارد کرده است .

سوال – چکار کنیم که عید غدیر امسال خاطره ای خوش و بیاد ماندنی برای همه ی ما باشد؟

پاسخ – الان یک ورزشکار ، هنرپیشه و غیره در دنیا بیشتر از حضرت علی (ع) شناخته شده است . مردم دروازه بان تیم فوتبال فلان تیم را می شناسند ولی علی ابی طالب را نمی شناسند. آن حضرت در دنیا مظلوم است و ما ایشان را به دنیا معرفی نکرده ایم . در کشورهای اسلامی با غدیر آشنایی ندارند . باید کاری کنیم که فضایل آن حضرت و غدیر جاودانه شود . مبلغان و کسانی که کار فرهنگی می کنند باید کاری کنند که پیام غدیر به دنیا برسد . روز غدیر مانند عاشورا باید فراگیر و جهانی باشد . همانطور که در دهه ی عاشورا شیعیان عالم بسیج می شوند تا امام حسین (ع) را معرفی کنند ، در جهت شادی و جشن روز غدیر نیز باید همین کار را بکنند . اگر ما غدیر را جا بیندازیم تمام مشکلات حل می شود . مدیریت جهان با غدیر و آمدن امام زمان (ع) درست می شود . در جای جای خطبه ی غدیر پیامبر (ص) ما را به امامان و همینطور امام زمان (ع) سفارش کرده اند. ما باید جشن غدیر را احیاء کنیم . یکی از چیزهایی که در روز عید غدیر بسیار زیاد به آن سفارش شده اطعام دادن است . در وسایل آمده که اگر کسی در این باره قرض کند حضرت امیر (ع) ضمانت داده اند که قرض او ادا می شود. در روایت است که اگر کسی در روز غدیر یک نفر را اطعام بدهد ، گویی صد و بیست و چهار هزار پیامبر ، شهید و صدیق را اطعام داده است . چه خوب است که خانم ها شوهران خود را به اطعام و عیدی دادن در این روز وادار کنند . ما معمولاً در طول سال هدایایی را برای خانواده ی خود می گیریم ، چه خوب است که این کار را در روز عید غدیر انجام بدهیم . با این کار بذر محبت به ولایت را در دل فرزندان خود می کاریم . امام هشتم (ع) فرمود : والله اگر مردم عظمت عید غدیر را درک می کردند ، ملائکه روزی ده بار با آنها مصافحه می کردند . در طول سال بهترین ایامی که خداوند عفو عمومی داده و انسان را از آتش جهنم آزاد می کند مربوط به ایام شب قدر و ماه رمضان است . امام هشتم (ع) فرمود : خدا به برکت روز غدیر دو برابر ماه رمضان ، عید فطر و جمعه بندگان خود را از آتش جهنم آزاد می کند . هیچ سند و مدرکی پیدا نشده که افراد سید باید عیدی بدهند . همه ی افراد از زن و مرد و بزرگ و کوچک باید عیدی بدهند . آیت الله قاضی استاد آیت الله بهجت بودند . یکی از شاگردان ایشان می گفت : آیت الله قاضی به قدری مشکل مالی داشتند که فرموده بودند، گرفتاری و مشکل من در دنیا و آخرت همین فقری است که من دارم . ولی در ایام عید غدیر قرض می کردند ، جشن گرفته و عیدی می دادند . مرحوم آیت الله بهجت دو روز اطعام می دادند. اطعام افراد در این روز بذر محبت در دل افراد می کارد . کسی که این کار را انجام دهد ، برکت ، وسعت رزق پیدا کرده وبلا از او دفع می شود . هرچیزی که ما داریم به برکت روز غدیر و مولا امیرالمومنین (ع) است . امام هشتم (ع) فرمودند : روز غدیر روزی است که دل هر زن و مرد مومنی را شاد می کند . روزه گرفتن در این روز بسیار سفارش شده است . زیارت حضرت امیر در این روز ثواب زیادی دارد . روز عید غدیر یوم الفرح نامگذاری شده است . باید افراد در این روز هرکاری را برای شاد کردن دل ها انجام دهند . ریشه ی تمام حقایق و احکام در دین ما به روز غدیر باز می گردد . اگر سرچشمه محکم باشد تمام انشعبات دیگر درست می شود .

سوال – چه اعمالی را می توان در روز عید غدیر انجام داد ؟

پاسخ – در مفاتیح به طور مفصل اعمال روز عید غدیر نوشته شده است . روزه گرفتن در این روز معادل شصت سال عبادت است. عقد اخوت در این روز خیلی خوب است . باید افراد خطبه ی غدیر را مرور کنند . مرحوم آقای دولابی فرمودند که مادر من گفت وقتی که من ازدواج کردم یک خانم علویه ای به در منزل ما آمد و هیزم می خواست . من چون عروس تازه ی آن خانواده بودم از بزرگترها اجازه نداشتم که این کار را انجام دهم . خواستم از جاری خود اجازه بگیرم ، دیدم که در حال نماز است . صبر کردم تا نماز ایشان تمام شود . زمانی که بازگشتم دیدم که آن خانم علویه رفته است . زمانی که پدر ما به خانه آمد ، مادر جریان را برای ایشان تعریف کرد . پدرم خیلی ناراحت شدند ، شخصاً هیزم ها را جمع کردند و به در خانه ی علویه بردند . همان شب خواب دید که اهل خانه همگی برای زیارت به کربلا رفته اند . زمانی که بیدار شد به خود گفت که الان امکان رفتن به زیارت کربلا نیست پس این خواب چه معنایی دارد . چند وقتی نگذشت که یک عده نزد ایشان آمدند و گفتند که راه کربلا باز شده و و شما را هم دعوت کرده اند . به برکت خدمتی که به آن علویه کرده بودند تمام اهل خانه کربلایی شدند. اطعام و عیدی دادن در روز غدیر نباید فراموش نشود . کتابی به نام مدرسه ی سبز غدیر توسط آقای مجید حیدری فر نوشته شده است . افتخار همه ی امامان ما به امیرالمومنین (ع) بوده و امام حسن و امام حسین (ع) و حضرت زهرا فدایی ایشان بوده اند . امام حسین (ع) در روز عاشورا فرمودند : من بخاطر پدرم امیرالمومنین (ع) شهید می شوم.

 

منبع

http://ch3.ir/samtekhoda/index.php?

option=com_content&view=article&id=984:910808&catid=43:farahzadi&Itemid=300

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




·         متن سخنراني شماره 4

پيام غدير
پيامبر بزرگوار اسلام در سال دهم هجرت و در ايام پاياني رسالت خويش همسفران آخرين حج خود را در صحراي جحفه بر كنار غدير خم گرد آورد تا بار ديگر پيام روشن خود در زمينه گزينش الهي علي ـ عليه السلام ـ بر جانشيني خويش را به اطلاع مردم برساند. او چنين كرده و با آشكاريِ تمام، اين پيام را به مردم رساند. پيامي كه ابلاغش دين را كامل، نعمت را تمام و اسلام را دين مورد رضايت پروردگار نمود. آن سان كه از خطبه غدير بر مي آمد پيامبر به علت كمي مومنان و زيادي منافقان و كافران از خداي خويش درخواست مي كرد تا او را از اين ابلاغ معاف نمايد. اما لحن كوبنده آيه “ابلاغ” كه از يك سو وي را مامور به اين پيام رساني نموده و از سوي ديگر هشدار مي داد كه اگر چنين نكند گويي اساساً رسالت خداوندي را به مردم نرسانده است، سبب شد تا حضرتش از خلق نهراسد و چنان كند تا گزارشگران غدير شرح حال كامل آن را در نوشته هاي خود آورده اند.
پيام غدير، پيام امامت و ولايت است. رشته اي كه در ادامه رسالت پيامبر عهده دار ارائه و ترويج و پاسداري از حريم اعتقادات اسلامي است. محور آغازين آن علي ـ عليه السلام ـ و محور امروزين آن مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ مي باشد كه در خطبه غدير پيامبر به زيبايي طرح گرديده است. به راستي آنجا كه پيامبر با تمامي علوّ شان خويش آن چنان عمل كرده است و خداي رسول، رسول خود را از ابلاغ چنين رسالتي ـ با تمام مشكلات و موانع موجود ـ معاف ننموده، آيا امروزه مي توان به آساني از كنار اين اعتقاد اساسي و اصيل گذر نموده، گاهي بر بساط معامله و مصلحت انديشي نشسته و ديگر گاه سنگرهاي فتح شده را يكي پس از ديگري واگذار نمود و به بهانه هاي گوناگون راه بي توجهي، سست عنصري، عافيت طلبي و منفعت جويي را پيش گرفت؟
از اين رو آن رسالتي كه در اين روزگاران بر عهده خطيب در مسند خط به نهاده شده است كه با سخناني شيوا، منطقي به دور از غوغا سازي با مقاومت و استواري، گرد و غبار از چهره اين اعتقاد زدوده با شفافيت تمام سخن از اصالتهاي اعتقادي و باورهاي محكم شيعي در ميان آورد و روشن نمايد كه سخن از غدير و مبعوث آن نه كاري بي حاصل و ناروا، چون نبش قبر تاريخي استف بلكه ارائه چهره واقعي اسلام و در يك كلام جامع “اسلام امامت” است كه اين كاري بس بزرگ و رسالتي بس خطير است.
سخنران بايد بکوشد تا اين باور در ذهن ها و عمق جان ها جاي گيرد که سخن از غدير نه تنها سخن از برهه اي از تاريخ است که شتابزده و زودگذر در ميان آمده و بعد هم به فراموشی سپرده شود. بلکه گفتگو پيرامون دين مورد پسند خداوندی است که اگر مي خواهيم در شما دين باوران واقعي جاي گيريم بايد پاي بند پيام و عهد غدير باشيم. سخنران با پرداختن به خطبه غدير و بهره گيري از روش پيامبر در ايراد اين خطبه ـ که اتکاء به آيات فراواني از قرآن مجيد مي باشد ـ بايد نشان دهد که امامت علي ـ عليه السلام ـ و فرزندان معصومش ريشه در کتاب خدا دارد و به اصطلاح “منصوص” است. آن هم به نص جلی يعني آشکارِ آشکار و روشنِ روشن. البته “لمن کان له قلب او القی السمع".
او با الهام از اين سبک پيامبر بايد نشان دهد که جمله"حسبنا کتاب الله” از ناحيه هر کس و با هر عقيده که گفته شد، شعاري به دور از عمل است که اگر واقعيت داشت همان دو سوره از قرآن مجيد، 58 آيه از قرآن و چه بسيار مقطعاتي از آيات ديگر قرآن که در خطبه غدير به چشم مي آيد کافي بود تا گوينده آن کلام را به خود آورد و دريابد که ولايت علي ـ عليه السلام ـ برخاسته از عمق کتاب الهي است و خاستگاه آن قرآن مجيد مي باشد.
سخنران در فرصتي که در غدير به او داده مي شود بايد پيش از آنکه با احساس و عاطفه مستمع خود در اين مقوله سخن بگويد، بکوشد تا رشته عقل و منطق سليم را در او استوار سازد به طوري که شنونده دريابد که غدير “عيد الله اکبر” است و اين بدان معني است که بايد مبعوث آن را گرامي داشت و ضمن برپايي جشن و سرور و شادي و شادماني کوشيد تا ابعاد مختلف اين انديشه در دلها ريشه گيرد و پايه و مايه يابد، روشن نمايد و روشني به بار آورد.
سخـنران اگر اين رسالت را به انجام رساند آن وقت مي بيند که پاي در جاي پاي پيامبر ـ صلي الله عليه و اله ـ خود نهاده و سخن از حقيقتي در ميان آورده که پيامبرش بر آن پاي مي فشرده است، آن سان که کارنامه درخشان 23 ساله دوران رسالتش گوياي اين واقعيت است.
سخنران اگر با ورق زدن تاريخ نشان دهد تنها با گذشت 70 روز از غدير و به دنبال رحلت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ورق آن چنان برگشت که بر مبعوث غدير آن گذشت که گفتني نيست آن وقت است که در پناه طرح مستند و متين آن حوادث، ضمن مردم شناسي ويژه اي که از آن دوران به دست مي دهد، نشان خواهد داد که چه شد تا کودتاي سفيد سقيفه به سرعت توانست پيام غدير را پايمال نمايد و مبعوث غدير را دست بسته به مسجد بکشاند و اينها نه گزارشات تاريخي شيعيان از آن برهه تاريخ است که ابن ابي الحديد ها ، ابن قتيبه دنيوري ها، جرج جرداق ها، عبد الفتاح عبد المقصود ها و …. و ديگر سنيان منصف از آن جريانات گزارش کرده اند.
و خلاصه اينکه رسالت سخنران، در غدير آن است که ضمن بسنده نکردن به محفوظات خود و قانع نبودن به حرکت در سطح و ميان سخنان تکراري بکوشد تا با ارائه طرحي نو در موضوع غدير مسئله را از يک اختلاف عقيده ساده و مربوط به گذشته ايام به در آورد، بي توجهي به آن را زير پوشش شعارهاي فريبنده وحدت گرايي که طرح مي شود، گناهي نا بخشودني بداند و همانطور که امام علي ـ عليه السلام ـ در آغازين روز خلافت خويش پس از يک دوره پر رنج و درد انزواي 25 ساله و مراد “الان اذ رجع الحق الي اهله و نقل الي منتقله” او نيز نشان دهد که پشت کردن به غدير پشت کردن به اسلام قرآن و حق روشن و مسلم است که هرگز بر يک مسلمان دين باور، روا نمي باشد و واگذاري پيام غدير، وارهانيدن تمام اسلام و مسلماني است که به يقين جايز نمي باشد.
به اين اميد که تعهد و پايمردي سخنران در اين مقوله به کمک خلوص نيت و باور قطعي او و نيز قلب سرشار از مهر علي ـ عليه السلام ـ و اولاد پاکش سبب شود تا اين حقيقت مملو زنده و متلالاء باقي بماند و تا جهان برپاست اين شعار شيعه در غدير نيز در فضاي گيتي طنين انداز باشد که:
“الحمد لله الذي جعلنا من المتمسکين بولايه علي بن ابي طالب و اولاده المعصومين علهيم السلام”
و هم ما قدردان اين نعمت الهي باشيم که به حريم اين اعتقاد راه يافته و بر اين آستان بار يافته ايم که “و ما کنا لنهتدي لو لا ان هدانا الله".
والسلام

 

     به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز


الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین و الائمه المعصومین علیهم السلام


با تبریک و تهنیت عید غدیر و این ایام الولایه به پیشگاه مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه و تبریک و تهنیت به همه شیعیان پاک و باصفای امیرالمؤمنین علیه السلام به خصوص شما سروران عزیزم که در این جشن شرکت نمودید. الحمدلله که خداوند متعال بر ما منت گذارد و یاریمان نمود تا بتوانیم در کنار هم نَمی از یَم فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام و جایگاه غدیر را با هم گفتگو کنیم.
در بحث امروز گذری داریم بر رسالت بیست و سه ساله پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم یادی از روز غدیر و اتفاقاتی که در حجه الوداع افتاد و اینکه اصلاً ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام یعنی چه؟ و ذکر راهکاری برای آنکه چگونه می توانیم با ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام زندگی کنیم؟
همگی می دانیم که دعوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مدت بیست و سه سال طول کشید حضرت سیزده سال در مکه مردم را به دین اسلام دعوت نمودند ولی بر اثر فشارها و شکنجه های زیاد از طرف مخالفین به مدینه هجرت نمودند ایشان مدت ده سال هم در مدینه مردم را دعوت کردند.
در سال هشتم بعد از صلح حدیبیه به مکه تشریف بردند. عمره به جا آوردند و زود به مدینه بازگشتند. در سال نهم هجری هم پس از فتح مکه و انجام عمره به مدینه آمدند و در سال آخر عمرشان یعنی سال دهم هجری و ماه ذیقعده بود که اعلام فرمودند قصد حج دارند و حضرت بنا براین داشتند که اعمال حج تمتع را که تا آن زمان مجالی پیش نیامده بود به مردم بیاموزند. اعلام عمومی شد و جمعیتی حدود 90 هزار نفر 140 هزار نفر بر گرد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم جمع شدند تا حضرت اعمال حج را به طور عملی به آنها آموزش بدهند.
هدف مهم تر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از این سفر اعلام رسمی و عمومی و جهانی ولایت و وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام بود. لذا حضرت برای این هدفشان زمینه سازی هایی نمودند. پیامبر در صحرای منی اولین خطابه ی خودشان را ایراد فرمودند. چرا که دستور الهی در عرفات نازل شد که علم و ودایع انبیاء علیهم السلام را به علی بن ابی طالب علیه السلام منتقل کنند و او را به عنوان خلیفه و جانشین خود معرفی کنند.
لذا پیامبر در این خطابه ابتدا خونهای به ناحق ریخته شده و اموال به ناحق گرفته شده در جاهلیت را رسماً مورد عفو و بخشش قرار دادند تا کینه توزی ها از میان برداشته شود و جو اجتماع برای تأمین امنیت آماده شود. پیامبر از همه آن ظلم ها و شکنجه هایی که به ایشان و مسلمانان شده بود گذشتند تا مردم بدانند که این اعلام وصایت و ولایت نظر شخصی در آن نیست یعنی مردم بدانند که همه شان برای رسول خدا یکسان هستند و حضرت از کسی کینه به دل ندارد.
این جا نکته ای را بگویم؛ ما هم اگر می خواهیم راه خدا را برویم و بندة خوبی برای خدا باشیم آن گونه زندگی کنیم که ولی خدا از ما راضی باشد. این حرکتی را می طلبد، دل پاک و خالی از کینه ای را می طلبد. بزرگواری می فرماید که با کشیدن مردم بر کولمان نمی توانیم به سوی خدا برویم. با بار سنگین نمی توان حرکت کرد. وجودی که پر از کینه و کدورت مردم است جایی برای ولایت خدا و ولی خدا ندارد.
پس بیایید امروز به خاطر وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام از هر کسی کینه و کدورتی داریم بگذریم و بار خود را سبک کنیم و دل خود را خالی کنیم از همة چیزهایی که نباید در دلمان جای بگیرد و اجازه بدهیم حُبّ امیرالمؤمنین علیه السلام در دلمان جای بگیرد. و ولایت ایشان ما را اداره کند.
بعد از اعلام عفو عمومی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حدیث ثقلین را فرمودند:
« انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی …»
«من دو چیز گرانبها در میان شما باقی می گذارم که اگر به این دو متمسک شوید، هرگز گمراه نمی شوید. کتاب خدا و عترتم، یعنی اهل بیتم.»
بله قرآن و ائمه هر دو ثقل هستند و میزان بهره برداری و بهره بردن از آنها باید به مانند دو کفه ترازو که مقابل هم هستند باشند. به حمدلله به عنایت امام زمان علیه السلام ما هر زمان که بخواهیم، می توانیم از نور قرآن بهره ببریم کلام خدا نور دارد حتی کسانی که قادر به تلاوت قرآن نیستند سفارش شده که آن را باز کنند و به آن نگاه کنند. مجموعه معارف دینمان در قرآن است. و ما با تلاوت، قرائت و تدبر در آن می توانیم به این معارف دست پیدا کنیم اما در همة قرآن آمده است که «اقم الصلاه» ولی این که چگونه نماز بخوانیم، مثلاً دو رکعت نماز صبح چه صورتی دارد، در قرآن نیست. لذا قرآن بیان می خواهد. جامة عملی می خواهد و ائمه و عترت رسول خدا بیان قرآنند، تفسیر قرآنند، معنای قرآنند. اشتباه آنها که گفتند «حسبنا کتاب الله» همین است، چرا که عامل به قرآن، ائمه اطهار علیهم السلام هستند، قرآن ناطق، امام ناطق است و …
خطابه ی دوم حضرت در مسجد خیف منی بود. ایشان در این خطابه هم ضمن حدیث ثقلین زمینه سازی روز غدیر را فرمودند. وقتی که همه به مکه آمدند در مکه جبرئیل لقب امیرالمؤمنین علیه السلام را به عنوان اختصاص آن به علی ابن ابیطالب علیه السلام از جانب خداوند آورد.
اگر چه این لقب قبلاً نیز برای آن حضرت تعیین شده بود، پیامبر دستور دادند تا یک یک اصحابشان نزد علی علیه السلام بروند و بگویند «السلام علیک یا امیرالمؤمنین علیه السلام» و بدین وسیله در زمان حیات خود از آنان اقرار به امیر بودن علی علیه السلام  گرفتند و به این اختصاص لقب، ائمه هم سفارش می کردند. اگر اصحاب برای احترام بیشتر مثلاً به امام صادق علیه السلام، امیرالمؤمنین می گفتند حضرت به شدت برخورد می کردند و می فرمودند که این لقب فقط و فقط مخصوص پدرمان علی بن ابیطالب علیه السلام است . اما در این لقب حضرت بر دستة خاصی که اسلامشان در حد زبان متوقف نشده، بلکه ایمان به قلبشان وارد شده امیرند و ما وقتی امیرمان امیرالمؤمنین می شود که ایمانمان قلبی باشد و وجودمان پذیرش امارت آن حضرت را داشته باشد.
پس، حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم اعلام عمومی فرمودند که همه در محلی به نام غدیر خم جمع شوند و این در حالی بود که مردم فکر می کردند به دلیل آخرین حج پیامبر حضرت دوست دارند که بیشتر کنار خانه خدا باشند و اینجا باز هم پیامبر اهمیت قضیه را به مردم می رساندند. در روز هجدهم ذیحجه دوباره آن جمعیت 90 الی 140 هزار نفری در کنار برکه ی غدیر جمع شدند. در گرمای عربستان درست سر ظهر، چرا که بعد از نماز جماعت ظهر پیامبر دستور دادند منبری برای ایشان آماده کنند. در این جا خطابه ای به مدت حدود چهار ساعت ایراد فرمودند. خطبه ای که پر از معارف الهی می باشد و حقیقتاً حق رسول الله و امیرالمؤمنین علیهما السلام بر ماست که لااقل یک بار هم که شده این خطبه را بخوانیم و از آن آگاهی یابیم. در اثناء خطبه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دو اقدام عملی بر فراز منبر انجام دادند:
اولاً: امیرالمؤمنین علیه السلام کنار پیامبر صلی الله علیه و آله ایستادند. سخنرانی که دو نفر بر منبر بودند، تمام فضایل و سفارش هایی که پیامبر می فرمود، اشاره به حضرت علی علیه السلام می نمودند که بعد از آن کسی نتواند بگوید که ما نفهمیدیم راجع به چه کسی سخن می گوید یا علی های دیگری پیدا شوند و سخنان پیامبر را ضایع کنند. لذا نتوانستند در شخص امیرالمؤمنین شک و شبهه ایجاد کنند بلکه در معنای کلام پیامبر شبهه کردند. پیامبر ابتدا فرمودند «باطن قرآن و تفسیر آن را برای شما بیان نمی کند، مگر این کسی که من دست او را می گیرم و او را بلند می کنم و بازویش را گرفته او را بالا می برم.»
بعد حضرت بازوی علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفتند و حضرت را بالا بردند تا حدی که پاهای آن حضرت محاذی زانوهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قرار گرفت و فرمودند : «هر کس من مولی و صاحب اختیار اویم این علی ابن ابیطالب مولی و صاحب اختیار اوست»
ثانیاً: گرفتن بیعت شفاهی از مردم بود. حضرت فرمودند: چون جمعیت زیاد است و بیعت تک تک افراد مقدور نیست همة شما این سخنی را می گویم تکرار کنید.
ما فرمان تو را که از جانب خداوند دربارة علی ابن ابیطالب علیه السلام و امامان از فرزندانشان به ما رساندی اطاعت می کنیم و به آن راضی هستیم و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو در این مدعا بیعت می کنیم. عهد و پیمانی در این باره برای ایشان از ما، از قلب ها و جان ها و زبان ها و ضمایر و دستانمان گرفته شد. هر کس به دستش توانست وگرنه با زبانش بدان اقرار کرده است.
معمول فضایل و مصائبی که از امیرالمؤمنین علیه السلام به ما رسیده، اهل سنت هم به آن معترفند پس چگونه حضرت را کنار گذاشتند؟ گفتیم که در شخص نتوانستند شبهه بیاورند ولی در معنای کلمه مولی شبهه کردند و آن را دوست و دوستدار معنی کردند.
با همه این مقدمات و زمینه سازیها در آن جمعیت کثیر در آن وقت ظهور طی خطبه ی چهار ساعته فقط می خواسته اند بفرماید که هر کس من را دوست دارد پس این علی را دوست بدارد؟ آیا پیامبر فقط جانشین سی ساله بعد از خود را معرفی فرمودند؟
جواب هیچ یک از دو سؤال بالا مثبت نیست. مولا یعنی سرپرست، گرداننده.
ولی، یعنی کسی که انسان بگردد به گرداندنش. کسی که انسان اختیارش را به او واگذارد و در مقابل او هیچ اراده و اختیاری نداشته باشد. مثلاً اگر ما پدری داشته باشیم که مؤمن، تحصیل کرده، دانا، مقتدر، آینده نگر، دوست، دلسوز و … باشد ما چقدر خود را و اختیار و اجازة خود را به این پدر واگذار می کنیم؟
همیشه نظر او را مقدم بر نظر خود می دانیم اگر بخواهیم به خانه ی دوستمان برویم جایی که خیلی دلمان می خواهد و خوش می گذرد، پدر بگوید نرو، نمی رویم. شاید حتی دلیلش را هم نخواهیم. لذا او ولی ماست، مولای ماست. خود را در اختیار او گذاشته ایم.
از امام صادق علیه السلام پرسیدند: منظور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از کلامی که در روز غدیر دربارة علی علیه السلام فرموده:
من کنت مولاه فهذا علی مولاه چیست؟
حضرت فرمود: به خدا قسم همین سؤال را از خود پیامبر پرسیدند و آن حضرت در پاسخ فرمود: خداوند مولای من است و بر من از خودم بیشتر اختیار دارد و با امر او امری و اختیاری نیست. و من مولای مؤمنین هستم و نسبت به آنان از خودشان بیشتر اختیار دارم و با امر من ایشان را امری و اختیاری نیست و هر کس من صاحب اختیار او هستم و با امر من او را اختیاری نیست علی بن ابیطالب علیه السلام مولای اوست و بر او از خودش بیشتر اختیار دارد و با امر او برایش امری و اختیاری نیست و تمام این جهان با همه نظم و خصوصیاتش گرداندنش به ولایت خدای متعال است.
«انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکوه و هم راکعون»
انما حصر است این است و جز این نیست که ولی شما خدا و رسولش است النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم و پس از آن وجود مقدس امیرالمؤمنین و ائمه اطهار علیهم السلام ولی مؤمنان هستند. در روز غدیر پیامبر این ولایت را معرفی فرمودند.
دومین اقدام پیامبر بر فراز منبر بیعت بود و پس از آن سه روز در غدیر مردم با امیرالمؤمنین علیه السلام دست می دادند و به صورت عملی بیعت می کردند و زنان هم با دست گذاشتن در تشت آبی که پرده ای میان این تشت آویخته بود و در آن سوی پرده، امیرالمؤمنین علیه السلام دست در آب می گذاشتند با حضرت بیعت کردند.
اما گفتم که اعلام این ولایت و این بیعت فقط مال روز غدیر حجه الوداع نبود. دعوات رسول الله و دین ایشان جهانی بود. حضرت خطبه شان برای همة مردم جهان و اعصار بود چرا که می فرمودند همة حاضران به غایبان بگویند و پدران به فرزندانشان و آنها هم به فرزندانشان تا آخر زمان این سفارش را برسانند. پس ما هم که امروز این جا جمع شده ایم باید ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را قبول کنیم و با آن حضرت بیعت انجام دهیم.
خداوند به حق امیرالمؤمنین علیه السلام دل ما را به نور ولایتش نورانی گرداند. خدا به ما عمر دهد که بتوانیم زمان رجعت امیرالمؤمنین علیه السلام را درک کنیم.

 

الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا ان هدانا الله

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




متن سخنراني شماره 3

 با تبریک و تهنیت عید غدیر و این ایام الولایه به پیشگاه مقدس امام زمان _ ارواحنا و ارواح العالمین لتراب مقدمه فداه_ و تبریک و تهنیت به همه شیعیان پاک و باصفای امیرالمؤمنین _ علیه السلام _ به خصوص شما سروران عزیزم که در این جشن شرکت نمودید. الحمدلله که خداوند متعال بر ما منت گذارد و یاریمان نمود تا بتوانیم در کنار هم نَمی از یَم فضایل امیرالمؤمنین و جایگاه غدیر را با هم گفتگو کنیم. در بحث امروز گذری داریم بر اصالت بیست و سه ساله پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – یادی از روز غدیر و اتفاقاتی که در حجه الوداع افتاد و اینکه اصلاً ولایت امیرالمؤمنین یعنی چه؟و ذکر راهکاری برای آنکه چگونه می توانیم با ولایت امیرالمؤمنین زندگی کنیم؟ همگی می دانیم که دعوت پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – مدت بیست و سه سال طول کشید حضرت سیزده سال در مکه مردم را به دین اسلام دعوت نمودند ولی بر اثر فشارها و شکنجه های زیاد از طرف مخالفین به مدینه هجرت نمودند ایشان مدت ده سال هم در مدینه مردم را دعوت کردند. در سال هشتم بعد از صلح حدیبیه به مکه تشریف بردند عمره به جا آوردند و زود به مدینه بازگشتند. در سال نهم هجری هم پس از فتح مکه و انجام عمره به مدینه آمدند و در سال آخر عمرشان یعنی سال دهم هجری و ماه ذیقعده بود که اعلام فرمودند قصد حج دارند و حضرت بنا براین داشتند که اعمال حج تمتع را که تا آن زمان مجالی پیش نیامده بود به مردم بیاموزند. اعلام عمومی شد و جمعیتی حدود 90 هزار نفر 140 هزار نفر بر گرد رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – جمع شدند تا حضرت اعمال حج را به طور عملی به آنها آموزش بدهند.هدف مهم تر رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم- از این سفر اعلام رسمی و عمومی و جهانی ولایت و وصایت امیرالمؤمنین – علیه السلام – بود. لذا حضرت برای این هدفشان زمینه سازیهایی نمودند. پیامبر در صحرای منی اولین خطابة خودشان را ایراد فرمودند. چرا که دستور الاهی در عرفات نازل شد که علم و ودایع انبیاء – علیهم السلام – را به علی بن ابی طالب – علیه السلام – منتقل کند و او را به عنوان خلیفه و جانشین خود معرفی کند. لذا پیامبر در این خطابه ابتدا خونهای به ناحق ریخته شده و اموال به ناحق گرفته شده در جاهلیت را رسماً مورد عفو وبخشش قرار دادند تا کینه توزیها از میان برداشته شود و جو اجتماع برای تأمین امنیت آماده شود. پیامبر از همه آن ظلمها و شکنجه هایی که به ایشان و مسلمانان شده بود گذشتند تا مردم بدانند که این اعلام وصایت و ولایت نظر شخصی در آن نیست یعنی مردم بدانند که همه شان برای رسول خدا یکسان هستند و حضرت از کسی کینه به دل ندارد.
این جا نکته ای را بگویم ما هم اگر می خواهیم راه خدا را برویم و بندة خوبی برای خدا باشیم آنگونه زندگی کنیم که ولی خدا از ما راضی باشد. این حرکتی را می طلبد، دل پاک و خالی از کینه ای را می طلبد. بزرگواری می فرماید که با کشیدن مردم بر کولمان نمی توانیم به سوی خدا برویم با بار سنگین نمی توان حرکت کرد. وجودی که پر از کینه و کدورت مردم است جایی برای ولایت خدا و ولی خدا ندارد.
پس بیایید امروز به خاطر وجود مقدس امیرالمؤمنین – علیه السلام – از هر کسی کینه و کدورتی داریم بگذریم و بار خود را سبک کنیم و دل خود را خالی کنیم از همة چیزهایی که نباید در دلمان جای بگیرد و اجازه بدهیم حُبّ امیرالمؤمنین– علیه السلام – در دلمان جای بگیرد. و ولایت ایشان ما را اداره کند.
بعد از اعلام عفو عمومی پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – حدیث ثقلین را فرمودند:
« انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی …»
«من دو چیز گرانبهادرمیان شما باقی می گذارم که اگربه این دو متمسک شویدهرگز گمراه نمی شوید کتاب خدا و عترتم یعنی اهل بیتم.»
بله قرآن و ائمه هر دو ثقل هستند و میزان بهره برداری و بهره بردن از آنها باید به مانند دو کفه ترازو که مقابل هم هستند باشند. به حمدلله به عنایت امام زمان – علیه السلام – ما هر زمان که بخواهیم می توانیم از نور قرآن بهره ببریم کلام خدا نور دارد حتی کسانی که قادر به تلاوت قرآن نیستند سفارش شده که آن را باز کنند و به آن نگاه کنند. مجموعه معارف دینمان در قرآن است. و ما با تلاوت، قرائت، تدبر در آن می توانیم به این معارف دست پیدا کنیم اما در قرآن آمده است که اقم الصلاه ولی این که چگونه نماز بخوانیم مثلاً دو رکعت نماز صبح چه صورتی دارد در قرآن نیست لذا قرآن بیان می خواهد. جامة عملی می خواهد و ائمه و عترت رسول خدا بیان قرآنند، تفسیر قرآنند، معنای قرآنند. اشتباه آنها که گفتند حسبنا کتاب الله همین است، چرا که عامل به قرآن ائمه اطهار – علیهم السلام – هستند، قرآن ناطق امام ناطق است و ….
خطابة دوم حضرت در مسجد خیف منی بود. ایشان در این خطابه هم ضمن حدیث ثقلین زمینه سازی روز غدیر را فرمودند. وقتی که همه به مکه آمدند در مکه جبرئیل لقب امیرالمؤمنین را به عنوان اختصاص آن به علی ابن ابیطالب – علیه السلام – از جانب الاهی آوردند.
اگر چه این لقب قبلاً نیز برای آن حضرت تعیین شده بود پیامبر دستور دادند تا یک یک اصحابشان نزد علی – علیه السلام – بروند و بگویند السلام علیک یا امیرالمؤمنین و بدین وسیله در زمان حیات خود از آنان اقرار به امیر بودن علی – علیه السلام – گرفت وبه این اختصاص لقب، ائمه هم سفارش می کردند. اگر اصحاب برای احترام بیشتر مثلاً به امام صادق– علیه السلام – امیرالمؤمنین می گفتند حضرت به شدت برخورد می کردند و می فرمودند که این لقب فقط و فقط مخصوص پدرمان علی بن ابیطالب_ علیه السلام _ است . اما در این لقب حضرت بر دستة خاصی که اسلامشان در حد زبان متوقف نشده بلکه ایمان به قلبشان وارد شده امیرند و ما وقتی امیرمان امیرالمؤمنین می شود که ایمانمان قلبی باشد و وجودمان پذیرش امارت آن حضرت را داشته باشد.
پس، حضرت رسول – صلی الله علیه و آله و سلم – اعلام عمومی فرمودند که همه در محلی به نام غدیر خم جمع شوند و این در حالی بود که مردم فکر می کردند به دلیل آخرین حج پیامبر حضرت دوست دارند که بیشتر کنار خانه خدا باشند و اینجا باز هم پیامبر اهمیت قضیه را به مردم می رساندند. در روز هجدهم ذیحجه دوباره آن جمعیت 90 الی 140 هزار نفری در کنار برکة غدیر جمع شدند. در گرمای عربستان درست سر ظهر چرا که بعد از نماز جماعت ظهر پیامبر دستور دادند منبری برای ایشان آماده کنند در این جا خطابه ای به مدت چهار ساعت ایراد فرمودند. خطبه ای که پر از معارف الهی می باشد، و حقیقتاً حق رسول الله و امیرالمؤمنین – علیهم السلام – بر ماست که لا اقل یک بار هم که شده این خطبه را بخوانیم و از آن آگاهی یابیم. در اثناء خطبه پیامبر– صلی الله علیه و آله و سلم – دو اقدام عملی بر فراز منبر انجام دادند:
اولاً: امیرالمؤمنین_ علیه السلام_ کنار پیامبر_ صلی الله علیه و اله_ ایستادند. سخنرانی که دو نفر بر منبر بودند، تمام فضایل و سفارشهایی که پیامبر می فرمود اشاره به حضرت علی – علیه السلام – می نمودند که بعد ازآن کسی نتواند بگوید که ما نفهمیدیم، راجع به چه کسی سخن می گوید یا علی های دیگری پیدا شود و سخنان پیامبر را ضایع کنند لذا نتوانستند در شخص امیرالمؤمنین شک و شبهه ایجاد کنند بلکه در معنای کلام پیامبر شبهه کردند. پیامبر ابتدا فرمودند « باطن قرآن و تفسیر آن را برای شما بیان نمی کند مگر این کسی که من دست او را می گیرم و او را بلند می کنم و بازویش را گرفته او را بالا می برم. »
بعد حضرت بازوی علی بن ابی طالب را گرفتند و حضرت را بالا بردند تا حدی که پاهای آن حضرت محاذی زانوهای پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – قرار گرفت و فرمودند : « هر کس من مولی و صاحب اختیار اویم این علی ابن ابیطالب مولی و صاحب اختیار اوست »
ثانیاً : گرفتن بیعت شفاهی از مردم بود. حضرت فرمودند: چون جمعیت زیاد است و بیعت تک تک افراد مقدور نیست همة شما این سخنی را می گویم تکرار کنید.
ما فرمان تو را که از جانب خداوند دربارة علی ابن ابیطالب و امامان از فرزندانشان به ما رساندی اطاعت می کنیم و به آن راضی هستیم و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو در این مدعا بیعت می کنیم. عهد و پیمانی در این باره برای ایشان از ما ، از قلبها و جانها و زبانها و ضمایر و دستانمان گرفته شد هر کس به دستش توانست وگرنه با زبانش بدان اقرار کرده است.معمول فضایل و مصائبی که از امیرالمؤمنین به ما رسیده اهل سنت هم به آن معترفند پس چگونه حضرت را کنار گذاشتند گفتیم که در شخص نتوانستند شبهه بیاورند ولی در معنای کلمه مولی شبهه کردند و آن را دوست و دوستدار معنی کردند.
با همه این مقدمات و زمینه سازیها در آن جمعیت کثیر در آن وقت ظهر طی خطبة سه ساعته فقط می خواسته بفرماید که هر کس من را دوست دارد پس این علی را دوست بدارد؟ آیا پیامبر فقط جانشین سی ساله بعد از خود را معرفی فرمودند؟جواب هیچ یک از دو سؤال بالا مثبت نیست. مولا یعنی سرپرست، گرداننده.ولی، یعنی کسی که انسان بگردد به گرداندنش. کسی که انسان اختیارش را به او واگذارد و در مقابل او هیچ اراده و اختیاری نداشته باشد. مثلاً اگر ما پدری داشته باشیم که مؤمن، تحصیلکرده، دانا ، مقتدر، آینده نگر، دوست، دلسوز و … باشد ما چقدر خود را و اختیار و اجازة خود را به این پدر واگذار می کنیم؟ همیشه نظر او را مقدم بر نظر خود می دانیم اگر بخواهیم به خانة دوستمان برویم جایی که خیلی دلمان می خواهد و خوش می گذرد، پدر بگوید نرو نمی رویم شاید حتی دلیلش را هم نخواهیم. لذا او ولی ماست مولای ماست. خود را در اختیار او گذاشته ایم. از امام صادق – علیه السلام – پرسیدند: منظور پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – از کلامی که در روز غدیر دربارة علی – علیه السلام – فرموده: من کنت مولاه فعلی مولاه چیست؟حضرت فرمود: به خدا قسم همین سؤال را از خود پیامبر پرسیدند و آن حضرت در پاسخ فرمود: خداوند مولای من است و بر من از خودم بیشتر اختیار دارد و با امر او امری و اختیاری نیست. و من مولای مؤمنین هستم و نسبت به آنان از خودشان بیشتر اختیار دارم و با امر من ایشان را امری و اختیاری نیست و هر کس من صاحب اختیار او هستم و با امر من او را اختیاری نیست علی بن ابیطالب مولای اوست و بر او از خودش بیشتر اختیار دارد و با امر او برایش امری و اختیاری نیست و تمام این جهان با همه نظم و خصوصیاتش گرداندنش به ولایت خدای متعال است.
«انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکوه و هم راکعون .»
انما حصر است این است و جز این نیست که ولی شما خدا و رسولش است النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم و پس از آن وجود مقدس امیرالمؤمنین و ائمه اطهار – علیهم السلام – ولی مؤمنان هستند. در روز غدیر پیامبر این ولایت را معرفی فرمودند.
دومین اقدام پیامبر بر فراز منبر بیعت بود و پس از آن سه روز در غدیر مردم با امیرالمؤمنین – علیه السلام – دست می دادند و به صورت عملی بیعت می کردند و زنان هم با دست گذاشتن در تشت آبی که پرده ای میان این تشت آویخته بود و در آن سوی پرده امیرالمؤمنین دست در آب می گذاشتند با حضرت بیعت کردند. اما گفتم که اعلام این ولایت و این بیعت فقط مال روز غدیر حجه الوداع نبود. دعوت رسول الله و دین ایشان جهانی بود حضرت خطبه شان برای همة مردم جهان و اعصار بود چرا که می فرمودند همة حاضران به غایبان بگویند و پدران به فرزندانشان و آنها هم به فرزندانشان تا آخر زمان این سفارش را برسانند پس ما هم که امروز این جا جمع شده ایم باید ولایت امیرالمؤمنین – علیه السلام – را قبول بکنیم و با آن حضرت بیعت انجام دهیم. حالا یک راهکار عملی می دهیم برای همه کسانی که این سؤال برایشان پیش آمده که چگونه می توان با ولایت حضرت زندگی کرد و واگذاری اراده و اختیار و میل به او یعنی چه ؟
وقتی که خدای متعال حضرت آدم – علیه السلام – را آفرید دستور داد ملائکه به او سجده کنند، همه سجده کردند الا ابلیس که ابا کرد. ابلیس گفت: خدایا تو این سجده را از من نخواه به جای آن تو را عبادتی می کنم که هزار سال طول بکشد. ولی عبادت خدا در اطاعت اوست خدای متعال امر به این سجده کرد نه آن عبادتی که خود شیطان دوست دارد. اگر ما به عنوان یک بانوی شیعه می خواهیم واگذاری اختیار به امام زمان و امیرالمؤمنین – علیهما السلام – کنیم باید آنچه وظیفة ماست در راه عبادت خدا انجام دهیم.و سعی کنیم این فقره از زیارت آل یس را که می خوانیم عمل کنیم “و المعروف ما امرتم به و المنکر ما نهیتم عنه".از خدا و امام عصرعلیه السلام درخواست کنیم که ما را در بندگی کمک کند ان شاء الله.

« اللهم عجل لولیک الفرج »

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




 * متن سخنراني شماره 2

  در نقطة غدير توقفي بايد ، كه با حقيقت انسان سروكار دارد . هزار و چهارصد سال است كه شيعه زلال پر بركت غدير را به پاي درختان ولايت مي افشاند ، و از آن بيابان خشك باغهاي پر ثمر اعتقادي و گلهاي زيباي محبت را پرورش مي دهد .

آغاز پانزدهمين قرني است كه شيعه با حجتي قوي و برهاني قاطع كه پيامبر-صلي الله عليه و آله و سلم- به دستش داده ، پرچم بلند « اشهد ان علياً ولي الله » را بر افراشته و از مرزهاي اعتقادي خويش پاسداري مي كند .

عيد غدير از بزرگترين اعياد مسلمين است . رسول گرامي اسلام در آخرين سال عمر شريفشون فراخوان عمومي دادند و بعد از اتمام حج ، علي بن ابي طالب-عليه السلام- را به عنوان ولي مردم به مردم معرفي كردند و از همگان بر اين ولايت بيعت گرفتند .خوبه كه در مورد ولايت بيشتر با هم صحبت كنيم و ببينيم ولايت يعني چه و ديدگاه ما نسبت به اون چگونه است؟

بهتره براي نزديكتر شدن به مطلب از واژة ولايت شروع كنيم . اگر از شما بپرسند كه ولايت يعني چه ؟شما معمولاً جواب مي دين يعني داشتن سرپرست، صاحب اختيار و داشتن ولي. و وقتي كلمه ولي را مي شنويد به ياد والدين خود مي افتيد چرا كه اول باري كه با كلمة ولي آشنا شديد فكر مي كنم تو مدرسه بوده باشد.يادم مي آيد وقتي تو مدرسه بار اولي كه بغل دستيمو اذيت كردم و ضمناً تكاليفم را بخوبي انجام نداده بودم واتفاقاً همون روز معلم ازم درس پرسيده بود بلد نبودم معلمم مرا به دفتر فرستاد و آقاي مدير برگه اي به من داد و گفت فردا با وليت بيا مدرسه . من اون روز نمي دونستم وليم كيه ؟ وقتي به خونه اومدم و از مادرم پرسيدم اون گفت ولي يعني پدر يا مادرت يعني صاحب اختيارت .

پس ولي، ما را ياد والدين مون مي اندازه كه هم چين بي ربط هم نيست. اگه ريشة كلمه را هم بررسي كنيم مي بينيم ولي ، والدين ، اولياء ، ولايت ، تولي و … همه هم خانواده و تقريباً هم معناي هم هستند . اما ولايت يعني چه ؟

ولايت يعني سرسپردگي به ولي، يعني اطاعت امر ولي . وقتي ولي يعني صاحب اختيار . ولايت يعني اين كه شما اختيارت را بدست اين ولي بدي و از اون اطاعت كني . حالا كه معني ولايت رو پيدا كرديم ببينيم آيا همه اين ولايت را پذيرفته اند يا نه ؟ و هر كس به ولي خودش چگونه نگاه مي كند .

بهتر اينه كه اول ولايت پذيري را از منظر فرزندان بررسي كنيم .مثلاً بچه اي كه ولايت پدر را پذيرفته خوب ، مجبوره هر امري ، هر قانوني ، هر دستوري كه پدر تو خانه مي ده گوش كنه … ساعت 9 بخواب ، مسواك بزن ، حمام برو ، وسايلت را جمع كن ، تختت را مرتب كن ، اين غذا را بخور ، آن غذا را نخور از اين ساعت تا اين بازي كن و … و خوب اين كه خيلي سخته همش بايد حرف گوش كني و اطاعت كني.

پس از ديدگاه بعضي از بچه ها ولايت پذيري مي شود تحكم پذيري ، دستور پذيري و چون تحكم پذيري نوعي تكلف محسوب مي شه و در ظاهر از آزادي آدم مي گيره لذا از پذيرش آن سرباز زده و از زير بار مسئوليتش شانه خالي مي كنه و براي راحتي خودش يك نه مي گه و خودشو راحت مي كنه پس ولايت پدر را قبول نكرده و آن جوري زندگي مي كنه كه خودش مي خواد . حالا به چه مشكلاتي روبه رو مي شود رو ديگه خودتون حدس بزنيد .

حالا مي شود اين سوالات را از افراد مختلف پرسيد:

1 – ولي شما چه كساني هستند ؟

2 – وقتي شما كلمه ولي يا ولايت را مي شنويد چه چيزي در ذهن شما نقش مي بندد ؟

3 - از كلمه والدين چه چيزي به ذهن شما مي رسد ؟ آيا پدر و مادر يعني اينكار را بكن اين كارو نكن؟

4 – آيا پدر ايده آل پدري است كه اصلاً امر و نهي نمي كند ؟

5- به نظر شما چقدر و در چه حوزه هايي ( درس خواندن ، دوست يابي ، غذا خوردن ، لباس پوشيدن ، و… ) پدر و مادر حق دارند امر و نهي كنند؟

6 – آيا فكر مي كنيد گوش كردن به حرف ها و قوانين آنها به نفع آنهاست يا فرزندانشان ؟

7 – به نظر شما پذيرفتن ولايت پدر و مادر و اين همه امر و نهي هايشان سخت است ؟بهتر نيست يك نه بگوئيم و خودمان را خلاص كنيم ؟ چرا ؟

8 – اگرما اين طوري به ولايت و سرسپردگي نگاه كنيم آيا ولايت تحكم پذيري است يا سعادت پذيري؟

در هر جامعه اي الهي باشد يا نباشد تو يك كشور كفر و بت پرستي آدم ايده آل و انسان مطلوب كسي است كه به قوانين و ضوابط جامعه احترام بذاره. انساني بدون ضابطه بدون قيد و شرط كه هر كاري دلش خواست بكند مجرم است و مطلوب هيچ جامعه بلكه هيچ كس نيست . مفهوم ولايت نه تنها در جامعة كوچكي چون خانواده بلكه در جوامع بزرگ تر مثل مدرسه و بزرگتر از آن يك اداره و بزرگ تر يك شهر و حتي در كشور نيز سرسپردگي به ولي صدق مي كنه. تو خونه سرسپردگي به پدر و از جانب خانم خانه اطاعت از همسر ،در مدرسه سرسپردگي به مدير مدرسه چه دانش آموزان چه معلمان، در اداره اطاعت و احترام به رئيس اداره از جانب همة مراجعه كنندگان چه كارمندان چه ارباب رجوع در محيط شهر رعايت قوانين و سرپيچي نكردن از آن و در كشور نيز همين . پس در زندگي كه متشكل از همة اين جوامع است مي بايست نسبت به همة قوانين سرسپرده و ولايت پذير بود. حال گزارشي تهيه كنيم و از پدرها و مادر ها سوال كنيم:

1 - شما چند فرزند داريد ؟

2- آيا شما در خانه به تربيت فرزندانتان اهميت مي دهيد ؟ چرا ؟

3 – چرا اجازه نمي دهيد فرزندانتان به دلخواه خود عمل كنند ( درس بخوانند يا نخوانند – تفريح كنند ، ورزش كند…)

4 –اگر بچه ها به توصيه شما عمل نكنند چه مي كنيد؟(رهايش مي كنيدياشيوه اي جديدبكارمي گيريد)

5 – اين تغيير شيوه و تفهيم صلاح و فساد فرزندتان را تا كجا ادامه مي دهيد ؟ چرا ؟

6 – آيا انجام وظايف و مواردي كه شما در خانه تعيين كرده ايد به نفع شماست يا به نفع فرزندان شماست ؟

7 – چرا اجازه نمي دهيد بچه ها آن طوري زندگي كنند كه خودشان دوست دارند ؟

8 – اگر اين طوري به ولايت نگاه كنيم به نظر شما معني ولايت تحكم پذيري ( دستور پذيري) است يا سعادت پذيري ؟

با توجه به اين مدل و گزارشي كه ملاحظه كرديد ، اگر فرزندي ولايت پدر را بپذيرد از ديدگاه فرزند اين كار سخت است و خوشايند او نيست .چرا كه به اندازة بصيرت خود مي بيند ، به اندازه عقل خود مي انديشد به اندازه تجربه اندك خود احتياط كند . او براي تشخيص مصلحت خود خيلي چيزها را در اختيار ندارد. لذا همه جوانب را نمي سنجد و صلاح كار را نمي داند . پس از ديدگاه فرزند ولايت پذيري مي شود تحكم پذيري ، دستور پذيري . اما اگر اين موضوع را از ديدگاه پدر بررسي كنيم خواهيم ديد كه اگر قوانيني وضع مي كند به عنوان مثال اگر مي گويد مسواك بزن ، شب زود به خانه بيا ، متوجه دوستانت باش و از اين قبيل … همه و همه بدليل لطف و محبت پدرانه ي اوست . نه تنها براي پدر نفعي ندارد كه همه ي آن به نفع خود فرزند است و باعث سعادت و خوشبختي او خواهد شد. لذا از اين ديدگاه ولايت پذيري ، سعادت پذيري است . آيا داشتن چنين پدري سعادت نيست ؟ آيا داشتن پدري كه همه ي جوانب زندگي فرزند را مي سنجد بد وخوب را مي شناسد و بهترين نصايح را به فرزندش مي كند ،در فراز و نشيب زندگي همراه اوست و دست در دست او دارد كه او با امنيت زندگي كند، نعمت نيست ؟و اين نعمت شكر ندارد؟

آيا به نظر شما پدر و مادر ايده ال پدر و مادري است كه يك يا دو يا سه جنبه از جنبه هاي زندگي فرزند را توجه كند ؟مثلاً فقط به درس فرزند توجه كند و به سلامت آن توجه نداشته باشد؟ فقط به تفريح و خوراك و تأمين امكانات مادي زندگي توجه كند و به محبت و نيازهاي معنوي فرزند توجه نداشته باشد؟ يا پدر و مادري كه هيچ يك از جنبه ها را فراموش نكرده باشد ؟ آيا داشتن چنين پدري سعادت نيست ؟

حال قضاوت و پيدا كردن معناي صحيح ولايت را به عهده شما مي گذاريم . خودتان در خودتان جستجو كنيد ،آيا ديدگاه اول را در خود مي بينيد يا ديدگاه دوم؟

خداوند علاوه بر پدر و مادر ولي و سرپرستي براي ما قرار داده كه در رأس همه و بالاتر از همه خود خداوند ، سپس رسول گرامي و سپس ائمه - عليهم السلام- كه امر و نهي هايي دارند .مثلاَ دستوراتي در ارتباط با حقوق افراد با يكديگر و يا حقوق و وظايف افراد با جامعه و …دارند، كه همه ي اين دستورات به نفع خود ماست و در واقع ولايت پذيري ما نسبت به ولايت و سرپرستي اولياء دين سعادت پذيري است نه مشقت پذيري .

گرچه شايد در بعضي از موارد احساس كنيم كه دچار سختي شده ايم ، اما اين از ديدگاه ماست كه ضعيفيم و همة جوانب را نمي توانيم در نظر بگيريم و بسنجيم . اگر عميق نگاه كنيم و بهتر اينكه از ديدگاه ولي يا شخص سومي به اين امر نگاه كنيم خواهيم ديد كه نه تنها مشقت نيست كه نعمت است و بالاترين نعمتهاست، چرا كه نعمتهاي مادي اعم از مال و سلامتي گذراست . اما نعمت ولايت است كه ماندني است و باعث احياء واقعي انسان مي شود . پس بيائيم در اين ايام الولايه ، در اين عيد ولايت بيعت دوباره اي با صاحب ولايت داشته باشيم و دست بيعت به اميرالمؤمنين بدهيم و فرياد كنيم كه نه فقط با زبان و دست كه با دلهايمان با اميرمؤمنان بيعت مي كنيم و ولايت ايشان را مي پذيريم و در مقابل فرامين ايشان سر تعظيم فرود مي آوريم .

اينك گوش جان بسپاريم به فرازهايي از خطبة گرانقدر غدير كه رسول خدا بعد از حمد و ثناي الهي و اقرار بندگي به ربوبيت الهي ولايت را ترسيم كرده اند و فرموده اند :

اي مردم ، جبرئيل سه مرتبه بر من فرود آمد ، ضمن ابلاغ سلام حق مرا فرمود كه خداوند مي فرمايد تا من در اين مكان توقف نمايم و در ميان شما بپاخيزم و به سياه و سفيد شما اعلام كنم، كه علي بن ابي طالب وصي و جانشين و پيشواي شما بعد از من است . مقام و منزلت او براي من بسان مقام و منزلت هارون نسبت به موسي است با اين تفاوت كه بعد از من پيامبري نيست و او ولي و صاحب امر شماست، بعد از خدا و رسولش .

پس بدانيد اي مردم به درستي كه خداوند علي را بر شما ولي و صاحب امر قرار داد و فرمانبري از او را بر مهاجرين و انصار و پيروان مهاجر و انصار كه راه نيكي را بپيمايند و بر اهل شهرها و روستاها حاضر و غايب ، عجم و عرب ، آزاد و بنده ، كوچك و بزرگ ، سفيد و سياه واجب ساخت و هم چنين بر هر موحد و خداپرستي حكم او جايز و قول او نافذ و امر او لازم الاتباع است . كسي كه او را مخالفت كند مورد لعن است و كسي كه به راه او رود و او را تصديق كند مورد رحمت حق است و كسي كه از او شنوايي داشته و فرمان از او برد زير چترِ غُفران و آمرزش حق قرار مي گيرد.

اي مردم اين آخر مقامي است كه در اين مكان ايستاده و با شما سخن مي گويم ،پس بشنويد و فرمان بريد و منقاد امر پروردگارتان باشيد. به درستي كه خداي عزوجل پروردگار شما و صاحب اختيار شما و معبود شماست ؛و بعد از او محمد – صلي الله عليه و آله و سلم – كه الآن در جمع شما ايستاده و با شما صحبت مي كند ولي و سرپرست شما است و در پس او به فرمان خدا علي ولي و امام شماست .

اي مردم با روي گرداندن از علي خود را در گمراهي گرفتار نكنيد . از علي فاصله نگيريد و از ولايت و امامت او سرباز نزنيد ، … او معلم و آموزگار شماست ،زيرا كسي كه من مولاي او هستم علي مولاي اوست .آگاه باشيد كسي را توان چيرگي و تسلط بر او را ندارد . آگاه باشيد او ولي خدا در زمين و حكم و فرمان او، حكم و فرمان خداوند است .

اي مردم هر كس كه از خدا و رسول و علي و ائمه معصومين فرمان برد ،به تحقيق كه به فوزي عظيم نائل آمده است .

اي مردم سبقت گيرندگان به بيعت و ولايت علي و شناختن او به عنوان اميرالمؤمنين رستگارانند و در بهشت از نعمتهاي الهي بهره مند خواهند گشت .

اينك ما با اميرمؤمنان بيعت مي كنيم و خدا را بر اين بيعت شاهد مي گيريم و به جهت ارزاني داشتن اين نعمت نعمتها و اتمِ نعمتها او را شكرگزاريم .

بياييد همه با هم با فرازهايي از زيارت اميرالمؤمنين در روز غدير به آن بزرگوار سلام دهيم.

اَلسَّلامُ عَلَيك يا اَميرَالمؤمِنينَ، وَ سَيدِ الوَصِيينَ، وَ وارِثَ عِلمِ النَّبِيينَ، وَ وَلِي رَبِّ العالَمينَ، وَ مَولاي وَ مَولَي المؤمِنينَ، وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ ؛

أشهَدُ شَهادَهَ حَقٍّ، وَ اُقسِمُ بِاللهِ قَسَمَ صِدقٍ، أنَّ مُحَمّدَاً وَ الَهُ صَلَواتُ اللهِ عَلَيهِم ساداتُ الخَلقِ، وَ أَنَك مَولاي وَ مَولَي المؤمِنينَ، وَ أَنَك عَبدُ اللهِ وَ وَليهُ وَ اَخُو الرَّسُولِ وَ وَصِيهُ وَ وارِثُهُ ،

وُ اَشهَدُ أَنَك ما اَقدَمتَ وَ لا اَحجَمتَ، وَ لانَطَقتَ، وَ لا اَمسَكتَ؛ اِلّا بِاَمرٍ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ،

اَللهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ، وَ خاتَم النَبِيينَ، وَ عَلي عَلي سَيدِ الوَصِيينَ، وَ آلِهِ الطّاهِرينَ، وَ اجعَلنا بِهِم مُتَمَسِّكينَ، وَ بِوِلايتِهِم مِنَ الفائِزينَ الأمِنينَ الَّذينَ لا خَوفٌ عَلَيهِم وَ لا هُم يحزَنُون

 ******

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




* متن سخنراني شماره 1

الحمدلله الذي هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي لو لا ان هدانا الله

مي توان بحث را با سوال زير آغاز كرد:

(بعد از سلام وتبريك به مناسبت عيد سعيد غدير)

اگر به شما بگويند در مورد نحوه برگزاري امتحاناتِ آخر سال يك مصاحبه راديويي با وزير آموزش پرورش انجام شده است، آيا شما مشتاق شنيدن آن مصاحبه هستيد يا نه؟ چرا؟

اگر بگويند 5 دقيقه از اين سخنراني را بشنويد و نسبت به بقيه بي تفاوت باشيد! مطلب مهمي نبوده است! شما چگونه مواجه مي شويد؟

اگر شما يك فرد متوجه و خردمند باشيد و نسبت به نحوه برگزاري امتحانات آخر سال حساسيت و توجه داشته باشيد، مطمئنا خواهيد گفت كه مي خواهيد تمام نكات آن مصاحبه را دقيقا بخوانيد ويا بشنويد، زيرا ممكن است در سرنوشت تحصيلي شما موثر باشند و هرگز راضي نمي شويد تا اندكي از آن را بدانيد!

• پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در روز غدير در صحرايي به نام جحفه خطابه اي فرمودند كه در حدود سه ساعت به طول انجاميد و در آن مسير سعادت بشريت را معين نمودند! اين خطابه به “خطبه غدير” مشهور است و اكثر ما مسلمانان به جز چند عبارت از آن را نمي دانيم!!

ماجراي غدير چه بود؟

پيامبر چه مطالبي را بيان فرمودند؟

چرا “غدير” را از ما پنهان نگاه داشته اند؟! مگر آگاهي ما از آن چه ضرري براي ديگران دارد؟

ماجراي غدير

سال دهم هجرت بود. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به قصد انجام اعمال حج از مدينه به مكه سفر كردند. سفر ايشان، به اطلاع مسلمانان نواحي مختلف رسيده بود. از اين رو گروه‌هاي بسياري براي اينكه اعمال حج را در حضور پيامبر انجام دهند، به مكه آمده بودند و همراه ايشان حج گزاردند. پس از مراسم حج و سخنراني هاي گوناگوني كه رسول اكرم در مكه ايراد نمودند، كاروان ها تصميم گرفتند به مدينه بازگردند. همه آمدند تا به صحراي كوهستاني جحفه رسيدند. در كنار غدير خم. در اين محل جبرئيل بر پيامبر نازل شد و اين آيه را بر ايشان خواند:

يا اَيُّها الرَّسولِ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيك مِن رَبِّك وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ يَعصِمُك مِنَ النّاس اِنَّ اللهَ لا يَهدي القَومَ الكافِرينَ

اي فرستاده خدا! دستوري را كه خدا براي تو فرستاده است، به مردم برسان. اگر نه، رسالت خود را انجام نداده‌اي! خدا تو را از شرّ مردم حفظ خواهد نمود.

اين بود كه پيامبر پس از نزول آيه فوق در محل غدير درنگ كردند و دستور دادند تا گروه هايي كه پيش رفته اند، برگردند و آنان كه عقب مانده اند، برسند تا مردمان را از امر الهي ويژه اي آگاه نمايند! پس از اقامه نماز ظهر دستور دادند منبري از جهاز شتران ساختند. آن‌گاه فرمودند تا همه آن جمعيت انبوه گرد آمدند. تاريخ نويسان اهل سنت نوشته اند، در آن روز 120000 نفر در پاي آن منبر حضور داشتند!

پيامبر در ميان آن جمعيت انبوه بر آن منبر بالا رفتند و درباره نزديك شدن مرگ خود ، دوباره سخن گفتند. آن گاه وحي و دستور الهي را درباره تعيينِ جانشين ذكر نمودند و به مردم يادآوري كردند كه ايشان پيامبر خدا هستند و احكام خدا را ابلاغ كرده‌اند و اكنون مي خواهند آخرين مسئله مهم ديني را بگويند.

آن گاه علي بن ابي طالب را پيش خود خواندند. نخست حضرت علي در كنارشان ايستاده بودند. پس از ذكر فضائل بيشماري درباره اميرالمومنين ـ عليه السلام ـ به معرفي ايشان پرداختند و سپس دست ايشان را گرفتند و بلند نمودند. بعد، از روي آن منبر، با حضور آن جمعيت پس از خواندن آياتي از قرآن و گفتن سخناني درباره رسالت و جانشيني با صداي بلند فرمودند:

مَن كنتُ مَولاهُ فَهذا عَلي مَولاهُ

هر كس كه من تا كنون مولا و سرپرست او بودم، سپس اين علي مولا وسرپرست اوست.

آن‌گاه در حق كساني كه علي را ياري كنند، دعا كردند و آنان را كه او را ترك گويند نفرين نمودند.

پس از آنكه مراسم رسمي اعلان جانشيني علي بن ابي طالب به پايان رسيد، و چگونگي سرپرستي امت پس از پيامبر (براي آخرين بار به صورت رسمی)روشن گرديد (و معين شد سرپرستان و پيشوايان مردم بعد از رسول خدا، علي و فرزندان از نسل او مي باشند) اين آيه نازل شد:

… اَليَوم اَكمَلتُ لَكم دينَكم وَ اَتمَمتُ عَلَيكم نِعمَتي وَ رَضيتُ لَكم الاِسلامَ ديناً… .

امروز دينتان را برايتان كامل نمودم و نعمتم را برشما تمام ساختم و راضي شدم كه اسلام دين شما باشد.

پس از آن مردمان آمدند و به امر پيامبر با علي بيعت نمودند و ايشان را مولاي خود ناميدند. دست او را فشردند و پذيرفتند كه علي امام و پيشواي آنان باشد و با حضرتش بيعت كردند.

رسول اكرم درباره او فرمودند: او را اميرالمؤمنين بناميد و نيز فرمودند اين لقب جز بر حضرت علي ـ عليه السلام ـ بر كسي سزاوار و شايسته نيست.

برخي از تاريخ نويسان نوشته اند كه رسول اكرم سه شبانه روز در سرزمين غدير ماندند تا همه بتوانند با حضرت علي بيعت كنند. (زيرا جميعيت حاضرين در غدير بسيار زياد بود)

• بعد از اين بخش مي توان عباراتي از خطبه غدير را براي دانش آموزان خواند تا با آن آشنا شوند

 

نگاهي به خطبه غدير

غدير مشعلي است كه رسول خدا ديروز برافروخت تا امروزاز آن بهره گيريم و فردا زندگاني بهتر داشته باشيم و خطبه غدير كتابي است همواره گشوده تا پيوسته در آن نظر كنيم و درس زندگي از آن بياموزيم.

در خطبه غدير رسول خدا با خطاب “اي گروه مردمان” سخن مي‌گويند! نه تنها مردمان حاضر در غدير خم در روز 18 ذيحجه سال دهم هجري، نه تنها مردم مكه و مدينه، نه تنها مسلمانان آن روز، بلكه هر انساني در هر زماني و در هر زميني كه هست، پيامبر اكرم با او سخن مي‌گويند.

“پيام غدير” مانند “پيام نبوت” پيامي به همه نسلها در همه دورانها و در همه مكانها است.

 

بخشهايي از خطبه غدير:

1. فاعلموا معاشر الناس! ان الله نصبه لكم ولياً و اماماً مفترضاً طاعته

اي گروه مردمان! بدانيد خدا او (علي) را بر شما ولي و امام قرار داده است. اطاعت او را برشما واجب نموده است.

1ـ1: خداي متعال حضرت علي را براي امامت و پيشوايي انتخاب نموده است.

1ـ2: اطاعت از ايشان بر همگان واجب است.

2. معاشر الناس!ان علياً و الطيبين من ولدي هم الثقل الاصغر و القرآن الثقل الاكبر فكل واحد منبيء عن صاحبه و موافق له لن يفرقا حتي يردا علي الحوض.

اي گروه مردمان! علي و پاكان از فرزندانم (كه از نسل اويند) ثقل اصغرند و قرآن ثقل اكبر است. هر يك از ديگري خبر مي دهد و با آن توافق دارد. اين دو از هم جدا نمي‌شوند تا در حوض كوثر بر من وارد شوند.

2ـ1: قرآن و عترت پيامبر، جدايي ناپذير و مكمل يكديگرند و بشر براي رسيدن به سعادت بايد كه از هر دو بهره بگيرد.

3. معاشر الناس! انا صراط الله المستقيم الذي امركم باتباعه ثم علي من بعدي ثم ولدي من صلبه ائمه الهدي يهدون بالحق و به يعدلون.

اي گروه مردمان! منم راه مستقيم خدا كه شما را به پيروي از آن امر فرموده است. پس از من علي است، سپس فرزندانم از نسل او، اماماني كه به سوي حق هدايت مي كنند و به ياري حق به عدالت رفتار مي كنند.

3ـ1: پيروي از راهي كه خدا به آن دستور داده است فقط و فقط در پيروي از پيامبر اكرم و علي و فرزندان ايشان خلاصه مي شود و بس!

 

4. الا ان الخاتم الائمه منا القائم المهدي

بدانيد! آخرين امام ازما قيام كننده مهدي است.

4ـ1: امام زمان نيز در خطبه غدير پيامبر به مردم معرفي شدند و ويژگيهاي ايشان بر شمرده شد.

 

5. معاشر الناس! قولوا الذي قلت لكم و سلموا علي عليٍّ بامره المومنين… و قولوا “الحمد لله الذي هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي لو لا ان هدانا الله”

اي گروه مردمان! آنچه به شما گفتم بگويد و بر علي به عنوان اميرالمومنين سلام كنيد… و بگوييد: “حمد و سپاس خداي را كه ما را بر اين امر هدايت فرمود و اگر خداوند هدايت نمي‌كرد ما به هدايت نمي‌رسيديم.

5ـ1: اميرالمومنين، لقب حضرت علي ـ عليه السلام ـ است.

5ـ2: پذيرش ولايت اميرالمومنين، هدايتي از جانب خداوند است و بايرد پروردگار كريم را بر اين نعمت والا شكر نمود.

 

عيد غدير:

در روز هيجدهم ذيحجه سال دهم هجري مهمترين واقعه اعتقادي تاريخ اسلام اتفاق افتاد.در آن روز پيامبر اكرم از جانب خداوند، حضرت علي ـ عليه السلام ـ را به پيشوايي امت اسلام به طور رسمي منصوب نمودند. اين رويداد مهم اعتقادي همان روز جشن گرفته شد. مسلمانان دسته دسته براي تهنيت به حضور اميرالمومنين رفتند و مقام سرپرستي و ولايت ايشان را به آن حضرت تبريك گفتند.

پيامبر اكرم از اين روز به عنوان “برترين عيد امت"ياد نموده‌اند. بنابراين مسلمانان هر ساله اين روز را جشن مي گيرند و اعمال و آداب مربوط به آن را انجام مي‌دهند.

مسلمانان هنگامي كه در روز غدير به يكديگر مي رسند، دست يكديگر را مي فشارند و مي گويند:

“الحمدلله الذي جعلنا من المتمسكين بولايه اميرالمومنين و الائمه المعصومين ـ عليهم السلام ـ “

 

برخي از آداب مربوط به عيد غدير، عبارت است از:

1. تهنيت و تبريك گفتن 7. هديه دادن

2. دست دادن 8. روزه گرفتن

3. تبسم و اظهار شادي 9. افطاري دادن

4. پوشيدن لباسهاي فاخر 10. نيكي كردن

5. غذا دادن 11. صلوات فرستادن

6. ديد و بازديد 12. نماز روز عيد غدير (كه در مفاتيح الجنان آمده)

 

درباره اين آداب مي توان به احاديث در برگه ضميمه نيز اشاره نمود.

براي توجه بيشتر مي توان از سوالات زير استفاده نمود:

• اگر در روزنامه آگهي كنند كه هر كس فردا در ميدان ونك از طلوع آفتاب تا غروب آن اگر با خوشرويي حاضر شود، تا يك سال هر روز 10 بسته هديه از لبنيات كاله و يك محصول غذايي جديد دريافت مي كند، شما چگونه برخورد مي كنيد؟

• اگر فرد قابل اطميناني به شما خبر دهد، فردا در خيابان آزادي به تمام افرادي كه “مليـت ايراني” دارنـد، در صورت حـضور در مـحل، 1000000 تومان هديــه داده مي شود، شما چه مي كنيد؟

• اگر به شـما بگويند يـك حراج استـثنايي در پيش روسـت و شما با انـدك تلاشـي مي توانيد، “يك شبِ ره صد ساله برويد"، آيا مشتاق به دانستن درباره آن “حراج” نيستيد؟

اگر در امور دنيايي استفاده از مزاياي مالي بيشتر و در جريان امور سرنوشت ساز قرار گرفتن، عاقلانه و خردمندانه است، آيا در امور اخروي اين كار پسنديده تر نمي باشد؟

• “روز غدير” براي “شيعيان اميرالمومنين ـ عليه السلام ـ فرصت يك “حراج استثنايي” است:

 مي دانيد چگونه مي توان كاري كرد تا خداوند متعال در روز قيامت به نظر رحمت به آدمي نگاه كند؟ (فقط با يك تبسم در روز غدير!)ü

 مي دانيد چگونه مي توان “قصري در بهشت” را با پيش فروش كرد؟ (فقط با يك تبسم در روز غدير!)ü

 مي دانيد چگونه مي شود اشتباهات و گناهان گذشته را جبرانü كرد و از خداي متعال خواست تا آنان را يكباره ببخشايد؟ (با تزيين كردن در روز غدير!)

 مي دانيد چگونه مي توان مژده بهشت از خداي متعال دريافت كرد؟ (اگر به ديدن يك فرد مومني در روز غدير برويد!) 

 غدير با اين همه ويژگيهاي استثنايي در پيش روي ما است، كاش قدرش بدانيم!ü

و اي كاش خداي متعال ظهور “موعود غدير” را برساند…

 و من الله التوفيق

*********

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




قاضی عبد الجبار معتزلی یکی از علمای بزرگ و طراز اول اهل سنت و معاصر با مرحوم شیخ مفید (رحمة الله علیه) بود . وی در بغداد کرسی تدریس داشت و شاگردان زیادی پای درس او می نشستند ، روزی قاضی عبدالجبّار در مجلس درس خود نشسته بود و شاگردانش نیز در مجلس درس وی حاضر بودند ، که ناگهان شیخ مفید‌ نیز به آن مجلس وارد شد و دم در نشست، قاضی که تا آن روز شیخ مفید را ندیده بود، ولی وصفش را شنیده بود، ابتدا شیخ را نشناخت و لذا درس خود را آغاز کرد .

شیخ مفید که از رفتن و حضور در آن درس هدف خاصی را دنبال می کرد ، پس از لحظه‌ای، به قاضی رو کرد و گفت: «آیا اجازه می‌دهی، در حضور این دانشمندان، سؤالی از شما ‌کنم؟»

قاضی جواب داد : بپرس

شیخ مفید گفت : این حدیثی که شیعیان روایت می‌‌کنند که پیامبر‌ ( صلّی‌ اللّه علیه و آله ) در صحرای غدیر، درباره علی‌ ( علیه السّلام ) فرمود:
«مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ: هر کس که من مولای اویم، پس علی‌ مولای اوست»
آیا این حدیث صحیح است و یا این‌ که شیعه آن را به دروغ ساخته است؟

قاضی پاسخ داد: این روایت،صحیح است.

شیخ مفید بلافاصله پرسید : منظور از کلمه «مولی» در این روایت چیست؟

و قاضی جواب داد: منظور، آقائی و اولویّت است.

شیخ مفید گفت : اگر چنین است پس طبق فرموده پیامبر‌ ( صلّی‌ اللّه علیه و آله )،‌ علی‌ (علیه السّلام ) آقائی و اولویّت بر دیگران دارد، بنابراین، این همه اختلاف و دشمنی‌ها بین شیعه و سنّی برای چیست؟

قاضی گفت: ای برادر! این حدیث (غدیر) روایت (و مطلب نقل شده) است، ولی خلافت ابوبکر، «درایت» و امری مسلّم است، و آدم عاقل، به خاطر روایتی، درایت را ترک نمی‌کند!!

در این هنگام شیخ مفید سوال دیگری پرسید و فرمود : شما درباره این حدیث چه می‌گویید که پیامبر‌ اکرم (صلّی‌ اللّه علیه و آله )، در شأن علی‌ ( علیه السّلام ) فرموده اند:
«یَا عَلیُّ حَرْبُکَ حَرْبِی وَ سِلْمُکَ سِلمِی»: «ای علی! جنگ با تو،‌جنگ با من است، و صلح با تو،‌ صلح با من است»

قاضی گفت : این حدیث هم،‌صحیح است.

و شیخ مفید پاسخ داد : بنابراین آنان‌ که جنگ جَمَل را به راه انداختند مانند طلحه و زبیر و عایشه و… و با علی ( علیه السّلام ) جنگیدند، طبق حدیث فوق و اعتراف شما به صحّت آن، باید (با شخص رسول خدا‌ صلّی‌ اللّه علیه و آله جنگیده ) و در نتیجه کافر باشند.

قاضی که سعی در توجیه و پاسخگویی به این سوال داشت، گفت : ای برادر! آن‌ها (طلحه و زبیر و …) توبه کردند.

اما شیخ مفید با استفاده از همان پاسخی که قاضی داده بود در جواب او گفت : جنگ جمل، درایت و قطعی است، ولی در این‌که پدید آورندگان آن جنگ، توبه کرده‌اند، روایت و شنیدنی است، و به گفته تو نباید درایت را فدای روایت کرد، و مرد عاقل به خاطر روایت، درایت را ترک نمی‌کند.

قاضی، در پاسخ این سؤال فرومانده، پس از ساعتی درنگ ، سرش را بلند کرد و گفت : «تو کیستی؟

شیخ مفید پاسخ داد: من خادم شما محمّد‌‌‌بن محمّد‌بن نعمان هستم.

قاضی که تازه فهمیده بود با چه کسی سخن می گفته ، همان‌ دم برخاست و دست شیخ مفید را گرفت و بر جای خود نشانید و به او گفت: «اَنْتَ الْمُفِیدُ حقّاً»: «تو در حقیقت، مفید (فایده بخش) هستی»

علمای مجلس از رفتار قاضی رنجیده خاطر شده و همهمه کردند، قاضی به آن‌ها گفت: من در پاسخ این شیخ (مفید)، درمانده شدم، اگر هر یک از شما پاسخی دارد، برخیزد و بیان کند.
اما هیچ کس برنخواست و به این ترتیب، شیخ مفید،پیروز این مناظره کوتاه شد و لقب «مفید» در این مجلس، برای او بر سر زبان‌های مردم افتاد.[۱]

 

 

منبع :
[۱]. مجالس المؤمنین، ج ۱، ص ۲۰۰ و ۲۰۱ (مجلس پنجم).

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




جریان سقیفه چیست؟

 

 

سقیفه محلی است در ناحیه ی شمال غربی مسجد النبی , که فاصله ای کمتر از یک کیلومتر با خانه ی پیامبر دارد, سایبان کوچکی بود که جمعا کمتر از یکصد نفر را در خود جای میداد .سرگذشت سقیفه یک  واقعه غم انگیز بود و هنوز پیکر مطهر پیامبر (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) بر زمین بود و بنى هاشم و گروهى دیگر در خانه پیامبر (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) مشغول غسل و کفن کردن آن حضرت بودند که دو قبیله اوس و خزرج دور هم گرد آمدند تا گوى خلافت بربایند، وقتى ابوبکر و عمر از جریان آگاه شدند، جسد پیامبر را ترک نموده و همراه سه نفر دیگر به سقیفه رفتند و درباره خلافت و رهبرى امت سخن گفتند..ابوبکر و عمر و ابو عبیده در آنجا سه قاعده ی یک مثلث بودند ,عمر با یک بازی سیاسی وارد صحنه شد و سررشته ی امور را به دست گرفت .او تقدم  مهاجران و همچنین عشیره ی پیامبر ونزدیکی با او را در اولویت خلافت بعد از پیامبر مطرح کرد و فورا دست ابوبکر را به عنوان بیعت می فشارد . قبیله اوس به خاطر این که قبیله خزرج برنده خلافت نباشد، با ابى بکر بیعت کردند آنها بدین ترتیب ابوبکر را به سرعت و با سلام و صلوات به عنوان خلیفه ی بعد از  پیامبر (ص) به مسجد آوردند و چون هنگام نماز بود او را جلو انداختند , اذان گفتند و همه نماز خواندند .سپس با چند جمله و یک خطبه ی کوتاه  او رابه عنوان خلیفه جا زدند , حال آنکه مردم مصیبت دیده و نگران ,در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتند . مسعودى در مروج الذهب در حوادث پس از درگذشت پیامبر (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) مى نویسد: امام على (علیه السَّلام) و گروهى از شیعیان او در منزل وى نشستند و حاضر به بیعت با ابى بکر نشده و خواهان پیشوایى على (علیه السَّلام) بودند پس ابوبکر نه به عنوان خلیفه ی منتخب مسلمانان, بلکه خلیفه ی انتصابی چند نفر و گروه کوچک به قدرت رسید . این سوال پیش میاید که این چه انتخاباتی است که هیچ یک از بنی هشم و حتی نخبگان با سابقه و فداکار پیامبر و اسلام و به کلی از ماجرا بی خبر باشند ومورد مشورت قرار نگیرند و حتی بیعت نکنند. وعلی که جان پیامبر است (باتوجه به آیه مباهله که در قران آمده ) مورد مشورت قرار نگیرد تا آنجا که حضرت فاطمه زهرا(س) به عنوان خشم و غضب از انحراف خلافت تا آخر عمرش با ابوبکر و عمر حرف نزد و وصیت کرد که آنها بر جنازه اش نماز نخوانند و درمراسم  دفن او شرکت نکنند!

 

علت تشکیل سقیفه و پیشگامی انصار برای خلافت هرچه که بود , از طرف شیعه و تاریخ محکوم وتا ابد  مورد انتقاد است.

 

منبع :کتاب تاریخ اسلام نوشته ی دکتر علی اکبرحسنی

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




#احادیث_عید_سعید_غدیر_خم

 

 

 عید سعید غدیر خم یکی از بزرگترین اعیاد مسلمانان می باشد. یکی از سنت های حسنه در این عیدالاکبر که روایات عجیبی درباره آن نقل نموده اند و متاسفانه مورد غفلت واقع شده است سنت غذا دادن به افراد یا همان اطعام مومن است.

 

 امام صادق(ع) فرمود: غذا دادن به یک مومن در روز عید غدیر ثواب اطعام یک میلیون پیامبر و صدیق (در راس آنها خود ائمه معصومین) و یک میلیون شهید (در راس آنها حضرت عباس و شهدای کربلا) و یک میلیون فرد صالح در حرم خداوند را دارد.

 (بحار ج۶ ص ۳۰۳)

 

 در جای دیگر ایشان فرمودند: غذا دادن به یک نفر در این روز مانند غذا دادن به همه پیامبران و صدیقان است. (مفاتیح الجنان ص۵۰۰) به گونه ای که امام صادق(ع) اصلاً این روز را روز اطعام الطعام نامیدند.

 (بحار ج۹۵ ص۳۲۳)

 

 امام صادق(ع) در رابطه با آمرزش گناهان در این روز نیز می فرمایند: عید غدیر روزی است که خداوند دو برابر تعداد رهاشدگان از آتش جهنم در ماه مبارک رمضان و شب غدر و شب عید فطر از آتش جهنم رها می کند و گناه ۶۰ سال را می بخشد.

 (بحار ج ۹۴ ص۱۱۹)

 

 همچنین ایشان می فرمایند: «… و انه الیوم الذى اقام رسول الله (ص) علیا(ع) للناس علما و ابان فیه فضله و وصیه فصام شکرا لله عزوجل ذلک الیوم و انه لیوم صیام و اطعام و صلة الاخوان و فیه مرضاة الرحمن، و مرغمة الشیطان.

  (وسائل الشیعه ۷: ۳۲۸، ضمن حدیث. ۱۲ )

 

 امام صادق(ع) فرمود: عید غدیر، روزى است که رسول خدا(ص)، على(ع) را به عنوان پرچمدار براى مردم برافراشت و فضیلت او را در این روز آشکار کرد و جانشین خود را معرفى کرد، بعد به عنوان سپاسگزارى از خداى بزرگ آن روزه را روزه گرفت و آن روز، روز روزه دارى و عبادت و طعام دادن و به دیدار برادران دینى رفتن است. آن روز روز کسب خشنودى خداى مهربان و به خاک مالیدن بینى شیطان است: پس چه نیکوست در این عید بزرگ ضمن تهیه بهترین غذا برای خانواده، مومنین را نیز اطعام دهیم تا این سنت شریف فراموش شده احیا شود.

 

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




آنکه او را سخت ترین مرد می شناسم ، عشق و سرور را با کلامش به کلماتم می ریزد. کلامش به جانم سرازیر می شود و شعله ورم می کند و باز از خاکسترم، با سروری از عشق متولدم می کند. حرفهای او تنها کلام نیست، راهی برای بودنی نامتناهی است. نور هدایتی برای زندگی و عشقی ابدی است. او نامتناهی بی پایان و بی پایانِ نامتناهی است.

 

هر کسی به او پیوست، زخم می خورد و ترانه ی رستگاری سر می دهد. کتابِ تعصب را پاره می کند و بر تقدسهای ساختگی سر خم نمی کند. برای اعتلای عشق و مکتبش سکوت می کند و برای اشاعه ی خوش بختی اش به تیغ، ستیز می کِشد.

 

با مُهرِ کفر بر پیشانی اش، در مهراب به خدایش می پیوندد و باز به جای شِکوه، ترانه ی عشق بر لب دارد. در جنگ، یلی بی حریف و در خانه، همدمی بی حرف می شود.

آری! علی عشقِ ابدی و سرشاری همیشگی از خداست… .

 

امروز، روزی است که محمد (ص) دینش را تکمیل کرد و مردم با خدا دست دوستی دادند، با دست علی.

 

امروز رسولت، از پسِ سالهای کهنه ی تاریخ، تو را نیز برای بیعت با علی به سوی خودش می خواند.

مبادا پیمانی که امروز می بندی را، فرداهای دنیا با زخمهای سطحیِ زیستن، در هم شکنند.

بدان! کم نبودند، آنها که دنیا آنان را با سرابِ زر و زور و راحتی فریفت و آنها عهدِ بسته را شکستند و با دامِ آسایش، از نیک بختی ابدی جدا ماندند.

 

از همیندست کم نخواهند بود کسانی که امروز با خدا برای “چون علی شدن” میثاق می بندند و تا شب، در راهِ “چون علی زیستن” عهد می شکنند

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




#عید_الاکبر

 

تا قافیه ی شعر امیر است و غدیر است

برخیز که هنگام مراعات ِ نظیر است

 

«مَن ماتَ علیٰ حُّبِ عَلی ماتَ شَهیداً»

آنان که نمردند ، بمیرند که دیر است

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

كیفیت نماز عید غدیر و حاجت روایی از زبان امام صادق ع

یكی از نمازهای مستحبی كه خیلی ارزش دارد، نماز روز عید غدیر است. این نماز دو ركعت است كه در هر ركعت بعد از حمد ده مرتبه سوره توحید و ده مرتبه آیه الكرسی و ده مرتبه سوره قدر خوانده می شود و بهتر است این نماز نزدیك ظهر به جا آورده شود و قبل از آن غسل انجام گیرد.

 

ثواب: امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: «كسی كه این نماز را بخواند ثواب صد هزار حج و صد هزار عمره را می برد و هر حاجتی از خدا در خواست كند، خداوند آن را برآورده می نماید».

این نماز را حتما روز عید غدیر بخوانید تا ان شاالله حاجت روا گردید

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 ولایت امیرالمومنین امام علی صلوات الله علیه، ملاک تشخیص کفر و ایمان و ضلالت و شرک انسانها
 امام باقر صلوات الله علیه فرمود :ان الله عزوجل نصب علیا علیه السلام علما بینه و بین خلقه ؛ فمن عرفه کان مومنا و من انکره کان کافرا و من جهله کان ضالا و من نصب معه شیئا کان مشرکا و من جاء بولایته دخل الجنه
 خدای عز و جل حضرت علی صلوات الله علیه را ع‍لم و نشان هدایتی میان خود و آفریدگانش قرار داده است. پس هر کس اورا براین منصب بشناسد و بدان ملتزم باشد،مومن است و هر کس انکارش کند،کافر است و هرکس او را نشناسد،جاهل است و هر کس دیگری[غیر از اهل بیت] را کنار او بر این منصب ببیند، مشرک است و هر کس ولایت او را همراه خود بیاورد، داخل بهشت می شود
(الکافی، ج ۱، ص ۴۳۷ )

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی, روایات  لینک ثابت




 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




خوب بودن زياد سخت نيست، کافيست مهرباني کني، زبانت که نيش نداشته باشد و کسي را نرنجانی همين خوبيست.
وقتي براي همه خير بخواهي همين خوبيست
وقتي محبتت بي منت باشد، وقتي عشق بورزي، وقتي زيبايي اشخاص را ببيني ….!!!!
وقتي خوبي هايشان را ببيني
همين خوبيست …!!!!
مهم نيست که آدم ها چگونه اند….!!!!
مهم نيست جواب سلامت را ميدهند يا نه
تو سلام کن…!!!!
همين خوبيست …!!!!
مهم اين است که تو خوب باشي…!!!!
آن ها روزي دلشان براي خوبي هايت تنگ
مي شود…!!!!!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




آداب عید بزرگ جهانیان «غدیر

 

در یکی از اعیاد غدیر که اصحاب امام رضا(ع) برای عرض تبریک آمده بودند، حضرت آنها را برای افطار نگه داشتند و قبل از آن، غذا، هدایا، #
لباس، انگشتری و چیزهای بسیار دیگری به خانه‌هایشان فرستاده بودند به طوری که احوال اصحاب و اطرافیانشان حسابی عوض شده بود. آنگاه امام رضا(ع) ضمن صحبت از فضایل غدیر، فرمودند:

???????? “در یکی از سال‌های خلافت امیرالمؤمنین(ع)، جمعه و عید غدیر یکی شدند. امیرالمؤمنین(ع) پنج ساعت از روز گذشته به منبر رفتند و خطبه‌ای خواندند.” حضرت امیر(ع) در این خطبۀ مشهور توصیه‌های مهمی برای روز غدیر با ذکر ثواب بسیار فرمودند.

گزیده‌ای از این خطبۀ خواندنی امیرالمؤمنین(ع) را در ادامه می خوانید:

«خدا خیرتان دهد، بعد از این اجتماعتان به خانه‌هایتان برگردید و

❄️✨1. برای اهل و عیال خود دست و دل بازی کنید و به برادران و دوستانتان نیکی کنید

❄️✨2. در مقابل این نعماتی که به شما داده خدا را شکر کنید.

❄️✨3. دور هم جمع شوید تا خدا کارهایتان را سامان دهد

❄️✨4. به یکدیگر نیکی کنید تا خداوند دل‌هایتان را به‌هم پیوند دهد.

❄️✨5. نعمت‌های الهی را به هم هدیه دهید، خدا ثواب هر عمل در این روز را چندین برابر عمل در اعیاد دیگر قرار داده.

❄️✨6. نیکی در این روز اموال را زیاد می‌کند و عمر را می‌افزاید

❄️✨7. مهربانی به همدیگر در این روز، رحمت و رأفت خداوند را جلب می‌کند.

❄️✨8. تا جایی که در توان دارید از آنچه خدا که به شما داده به برادران و خانواده‌تان رسیدگی و پذیرایی کنید.

❄️✨9. در میان یکدیگر خوشرو باشید

❄️✨10. در دیدار یکدیگر، اظهار شادمانی‌ کنید

❄️✨11. به کسی که به خیر شما امید دارد، افزون بر آن بدهید

❄️✨12. به ناتوانان همچون خود و هرقدر که از دستتان برمی‌آید و برایتان امکان دارد، بخورانید.

❄️✨13. خرج کردن یک درهم در این روز، پاداش 100هزار درهم در روزهای دیگر و حتّی‌ بیشتر دارد.

❄️✨14. اگر کسی از آغاز دنیا تا پایانش، روزها را روزه و شب‌هایش را احیا بگیرد، به پای ثواب روزۀ این روز- اگر خالصانه باشد- نمی‌رسد.

❄️✨15. هرکس که در این روز پیش از درخواست برادرش به یاریش بشتابد و از سر رغبت به او نیکی کند، پاداش کسی را دارد که این روز را روزه و شبش را احیا گرفته است.

❄️✨16. هر کس مؤمنی را افطار دهد انگار به یک میلیون نبی و صدیق و شهید افطار داده

❄️✨17. و هرکس برای برادرانش قرض بگیرد (برای حل مشکل آنها واسطه شود) و به آنها کمک نماید، من از سوی خدا ضامنم که اگر زنده بماند، بدهی‌اش را بپردازد و اگر قبضِ روحش کند، خداوند، خود قرض او را به عهده بگیرد.

❄️✨18. چون همدیگر را دیدید، دست بدهید و سلام کنید و نعمت امروز را به هم تبریک بگویید

❄️✨19. این سخنان را حاضران به غایبان و شاهدان به آیندگان برسانند

❄️✨20. توانگر به دیدن فقیر برود و نیرومند به دیدن ناتوان برود.

این‌چنین امر فرمود به من، رسول خدا(ص).»

آنگاه حضرت علی(ع) خطبۀ جمعه را خواندند و به جای نماز جمعه، نماز عید غدیر خواندند(1) و سپس با فرزندان و شیعیانشان به منزل امام حسن(ع) که برایشان غذا تدارک دیده بود رفتند، و غنی و فقیر پس از صرف غذا، از آن غذا برای اهل و عیال خویش بردند.

 بر اساس این روایت و برخی روایات دیگر نماز عید غدیر نیز مانند نماز عید فطر و قربان مستحب است. و اگر به جماعت خوانده شود، خطبه‌اش مانند نماز جمعه قبل از نماز است. البته برخی فقهای متأخر فرموده‌اند چون روایاتش قطعی نیست، به قصد رجاء خوانده شود.

 

 

 

منبع: مصباح المتهجد، ج2، 757-758

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 بعضي آدمها دنيارو زيباميکنند؛
آدمايي که هروقت ازشون بپرسي چطوري؟
ميگن :با تو حاااالم عاااالیه!!!
وقتی بهشون زنگ میزنی وبیدارشون میکنی!
میگن بیداربودم !!! یا میگن خوب شد زنگ زدی…
وقتي ميبينن يه گنجشک داره رو زمين غذا ميخوره راهشون روکج ميکنن که اون نپره…
اگه يخم بزنن،دستتو ول نميکنن بزارن تو جيبشون…
آدم هايي که با صد تا غصه تو دلشون بازم صبورانه پاي درد دلات مي شينن!
همينها هستند که دنيارا جاي بهتري ميکنند؛
آدمهايي که توي اتوبوس وقتي تصادفي چشم در چشمشان ميشوي، رو برنميگردانند لبخند ميزنند و هنوز نگاه ميکنند…
دوستهايي که بدون مناسبت کادو ميخرند و ميگويند اين شال پشت ويترين انگارمال توبود…
يا گاهي دفتر يادداشتي، کتابي…
آدمهايي که از سرچهارراه، نرگس نوبرانه ميخرندو باگل ميروند خانه,
آدمهاي پيامکهاي آخرشب،
که يادشان نميرودگاهي قبل ازخواب؛
به دوستانشان يادآوري کنندکه چه عزيزند…
آدمهاي پيامکهاي پُرمهر بي بهانه،
حتي اگربا آنها بدخلقي و بيحوصلگي کرده باشي…
کسانيکه غم هيچکس راتاب نمياورند و تو رابه خاطرخودت ميخواهند.
آدم هايى كه پيششان ميتوانى لبريز از خودت باشى

زندگیتون پر ازاین آدم های امن قشنگ و دوست هاى عزیز و دوست داشتنی..


 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 صحیفه سجادیه

نیایش بیست و دوم

 دعاي آن حضرت است به هنگامي كه از خدا طلب عافيت مي‌كرد و شكر بر عافيت .

بار خدايا ، درود بفرست بر محمد و خاندان او و جامه عافيت خويش‌بر تن من بپوش و مرا در عافيت خود فروپوشان و در حصار عافيت خودجاي ده و به عافيت خود گرامي دار و به عافيت خود بي‌نياز فرماي وعافيت خود به من بخش و عافيت خود به من ارزاني دار و عافيت خودبراي من بگستران و عافيت خود در خور من گردان و ميان من و عافيت‌خود در دنيا و آخرت جدايي ميفكن .
بار خدايا ، درود بفرست بر محمد و خاندان او و مرا عافيت ده ، عافيتي كفايت كننده و شفا بخش و عالي و افزاينده ، عافيتي كه از آن درتن من تندرستي زايد ، عافيت اين جهاني و آن جهاني .
اي خداوند ، بر من احسان نماي به اعطاي تندرستي و امنيت وسلامت در دين من و جسم من . و مرا به ارزاني داشتن بصيرت دل و نفاذامر و خشيت در برابر عظمت تو و خوف از تو بنواز و نيرويم ده بر طاعتي‌كه بدان فرمان داده‌اي و اجتناب از هر معصيت كه از آن نهي فرموده‌اي .
اي خداوند ، بر من احسان نماي به اعطاي نعمت اداي حج و عمره وزيارت قبر پيامبرتـصلوات تو و رحمت تو و بركات تو بر او و آلش‌بادـو زيارت خاندان پيامبرتـبر ايشان سلام بادـهمواره تا هرگاه‌كه مرا زندگي بخشيده‌اي در اين سال و هر سال ديگر ، زيارتي كه مقبول‌و مشكور تو افتد و تو را در نظر آيد و در نزد تو ذخيره روز بازپسين باشد .
اي خداوند ، زبانم را به حمد خود و شكر خود و ذكر خود و ثناي نيك‌خود گويا كن و دريچه‌هاي دلم را در برابر مقاصد دين خود بگشاي .
اي خداوند ، مرا و ذريه مرا از شيطان رجيم در پناه خود دار و از آسيب‌هر گزنده زهر دارنده و هر بيم و هراس و بلا و چشم زخم در امان دار و ازشر هر شيطان سركش و هر پادشاه ستمگر كينه توز و هر مخدوم غرقه‌در ناز و نعمت و هر ناتوان و نيرومند و هر بلند پايه و فرومايه و هر خرد وكلان و هر نزديك و دور و هر كسـاز پريان و آدميانـكه به خلاف‌رسول تو و اهل بيت او برخاسته و هر جنبنده‌اي كه زمامش به دست‌قدرت توست ، پناه ده . تو كه فرمانرواي دادگر و راستكاري .
بار خدايا ، درود بفرست بر محمد و خاندان او و هر كس را كه با نيتي‌پليد آهنگ من كند ، از من بازگردان و مكر او از من دور دار و آسيبش ازمن دفع فرماي و نيرنگش را بر سر او زن .
بار خدايا ، در برابر او سدي بر آر تا ديده‌اش از ديدن من نابينا گردد و گوشش از آنچه درباره من گويند ناشنوا . و در قلب او را قفل بر نه كه يادمن بدان در نيايد . و زبانش را از بردن نام من لال كن و سرش فروكوب وعزتش را به ذلت آور و باد غرور از سرش بيرون بر و از همه زيانهاي او وبديهاي او و غمازي او و غيبت كردن او و عيبجويي او و رشك بردن او وعداوت او و بندها و دامهاي او و پيادگان و سواران او ، مرا در امان دار .
انك عزيز قدير .


  ????????

موضوعات: مناجات  لینک ثابت




شیعه عزیز!
بنابه سفارش پیامبرخاتم(صلی الله علیه وآله)غدیر را بشناسیم و مبلغ آن باشیم که دشمن از ما سبقت نگیرد! 

  یک فرد از جامعه می تواند …

 با پذیرایی از نمازگزاران در مسجد محل، مبلّغ غدیر باشد.

  با ترویج فرهنگ عیدی دادن میان اقوام مبلغ غدیر باشد.

  با یک لبخند و شادباش درایام غدیر، مبلغ غدیر باشد.

 با دادن نذری در ایام غدیر، برای غدیر تبلّغ کند.

 با هدیه ی کتاب و سی دی مرتبط با غدیر به فامیل و دوستان،مبلّغ غدیر باشد.

  با برگزاری مراسم جشنی کوچک در خانه، در میان خانواده مبلّغ غدیر باشد.

  با دیدار از اقوام و سادات مبلّغ غدیر باشد.

 با دادن عیدی به رفتگر محله، پستچی، کارگر پمپ بنزین و … برای غدیر تبلّغ کند.

  با پخش یک جعبه شیرینی میان همسایه ها، در زنده نگهداشتن نام غدیر سهیم گردد.

  با تزیین درب منزل یا آپارتمان خود، مبلّغ غدیر باشد.

  با ترویج فرهنگ عیدی در عید غدیر، در میان فامیل نام غدیر را زنده نگهدارد.

  با کمک مالی به برگزار کنندگان جشن ها و فعّالان عرصه ی غدیر، در تبلیغ غدیر سهیم باشد.

   در سایت یاکانال خود برای غدیر تبلیغ نماید.

  با ارسال پیام کوتاه غدیری برای دوستانش، مبلّغ غدیر باشد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 
علي ابرمرد تاريخ
«علي تنها صحابي نامي پيامبر است که با جاهليت پيوندي نداشته است؛ علي در ميان دست هاي پيامبر رشد کرد و با رفتار او بزرگ شد، روزي که به خاطر فقر از خانه ابوطالب بيرون آمد قرار بود به دامن پاکي ها برود، قرار بوديک روح بزرگ و شگفت انگيز پرورشش دهد، علي خدا را با محمد شناخت و در همان روزهاي کودکي اسلام را فهميد و پذيرفت، حالا مرد شمشير شده، مرد سخن و مرد سياست، عارف است و در عين حال جنگ آور، عادل است و اهل تفکر و حالا ديگر وقتش رسيده، بعد از سال ها در کنار پيامبر زندگي کردن، انديشه اش، افکارش، زندگي اش، عقايدش و دنيايش را در کنار محمد ساخته، در بيست و سه سالي که پيامبرمان ماموريتش را انجام مي داده، هميشه علي حاضر بوده است، چه در مسجد، چه در ميدان جنگ و چه در خانه و در ميان اهل بيت و حالا زمان رفتن است، زمان رفتن پيامبر و پيامبر براي علي و روزهاي تنهاييش نگران است.
“ده ميل از مکه دور شده‌اند. پيغمبر تصميم خويش را گرفت. اينجا غدير خم است،سر راه مدينه و تهامه و نجد و يمن و حضرت موت،آنجا که مسلماناني که با وي آمده اند هر دسته از گوشه اي فرا مي روند و ديگر هيچگاه از محمد سخني نخواهند شنيد. دستور داد آنان که پيش رفته اند برگردند،صبر کرد تا آنها که مانده اند برسند.سنگ هارا توده کردند و از جهاز شتر ها،منبري بزرگ برپا نمودند و پيغمبر پس از ايراد خطبه اي طولاني،علي را با چنين سبکي دقيق و قاطع معرفي کرد:ابتدا از جمعيت پرسيد چه کسي از مومنان برخود آنان «اولي »است؟ جمعيت گفت: خدا و رسولش بهتر مي‌دانند. پس پرسيد:آيا من از شما بر خود شما «اولي» نيستم؟ همه گفتند:چرا! سپس گفت :«من کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلي مَوْلاهُ الهمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْمَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ. »
پس از پايان معرفي علي،اين آيه را بر مردم خواند که:«امروز دينتان را براي شما تکميل کردم و نعمتم را بر شما تمام ساختم و رضا دادم که شما را دين،اسلام باشد.»

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




 
اعمال شب و روز عيد غدير
روز هيجدهم ذيحجه روز عيد غدير و معروف است به عيد اللهِ الاکْبَرْ و عيد آل محمّد (عَليهمُ السلام) است وبزرگ ترين عيد است، عيد ولايت و عيد نبوت، براي اينکه از نعمت اين روز بيشتر استفاده کنيد اعمال اين روز تا تا جايي که مي توانيد انجام دهيد: اعمال اين روز چند چيز است:
1. روزه که کفّاره شصت سال گناه است و در روايتي آمده که روزه اين روز برابر است با روزه تمام عمر و معادل است با صد حجّ و صد عمره.
کتاب الخصال، ج1، ص264، ح145؛ مصباح المتهجّد، ص736
2. انجام غسل
تهذيب الاحکام، ج3، ص143؛ بحارالانوار، ج98، ص321، ح6
3.زيارت حضرت علي (عليه السلام) از هر کجا که باشيد مي توانيد حضرت اميرالمومنين را زيارت کنيد، زيارت براى امام در اين روز، سه زيارت مخصوصه نقل شده که يکى از آنها زيارت معروفه به “اَمينُ الله” است که از نزديک و دور خوانده مى‌شود و آن از زيارات جامعه مطلقه است.
مفاتيح الجنان، ص788
4. اقامه دو رکعت نماز شبيه نماز صبح، از نماز به سجده رويد و صد مرتبه شکر خدا کنيد سپس سر از سجده برداريد و دعاي «اَللّهُمَّ اِنِّى اَسْئَلُکَ بِاَنَّ لَکَ الْحَمْدَ وَحْدَکَ لا شَريکَ لَکَ وَ اَنَّکَ…» را بخوانيد.
پس از اين دعا باز به سجده رويد و صد مرتبه ذکر «اَلْحَمْدُلِلّهِ» و صد مرتبه ذکر «شُکْراًلِلّهِ» بگوييد و روايت شده که هر کس اين عمل را بجا آورد ثواب کسى داشته باشد که در روز عيد غدير نزد حضرت رسول خدا (صَلَّى اللّهِ عَلِيهِ و َاله) حاضر شده باشد و با آن حضرت بر ولايت بيعت کرده باشد. بهتر است اين نماز نزديک ظهر اقامه شود که پيامبر اکرم در آن ساعت اميرالمؤ منين علي (عليه السلام) را در غدير خُمّ به امامت و خلافت براى مردم نصب فرمود و در رکعت اوّل سوره قدر و در رکعت دوم سوره توحيد خوانده شود .
اقبال الاعمال، ص761
5. پس از غسل، نيم ساعت به ظهر مانده دو رکعت اقامه شود. در هر رکعت حمد يک مرتبه و سوره توحيد ده مرتبه و آية الکرسى ده مرتبه و سوره قدر ده مرتبه خوانده شود که ارزش اين نماز برابر است با صد هزار حجّ و صد هزار عمره است و باعث برآوردن شدن حوائج دنيا و آخرت مي‌شود. بهتر است که بعد از اين نماز اين دعا را خوانده شود: رَبَّنا اِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً … “الدُّعاء بطوله .
تهذيب الاحکام، ج3، ص143؛ بحارالانوار، ج98، ص321، ح6
6.خواندن دعاي ندبه .
7. در هنگام ملاقات مومنين به عنوان تهنيت جمله ذيل را بگوييم.
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الّذى جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّکينَ بِوِلايَةِ اَميرِالْمُؤْمِنينَ وَالاْئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلامُ
ستايش خاص خدايى است که قرار داد ما را از تمسک جويان به ولايت اميرمؤ منان و ساير امامان عليهم السلام
و نيز بخواند: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى اَکْرَمَنا بِهذَا الْيَوْمِ وَ جَعَلَنا مِنَ الْمُوفينَ بِعَهْدِهِ اِلَيْنا وَ ميثاقِهِ الَّذى واثَقَنا بِهِ مِنْ وِلايَةِ وُلاةِ اَمْرِهِ وَالْقُوّامِ بِقِسْطِهِ وَ لَمْ يَجْعَلْنا مِنَ الْجاحِدينَ وَالْمُکَذِّبينَ بِيَوْمِ الدّينِ .
ستايش خاص خدايى است که گرامى داشت ما را به اين روز و قرارمان داد از وفاکنندگان به عهدى که با ما کرده بود و پيمانى که با ما بسته بود از ولايت سرپرستان امر دين او و برپادارندگان عدلش و قرارمان نداد از منکران و تکذيب کنندگان روز جزا
اقبال الاعمال، ص778
8. صد بار اين ذکر گفته شود: اَلْحَمْدُلِلّهِ الّذى جَعَلَ کَمالَ دينِهِ وَ تَمامَ نِعْمَتِهِ بِوِلايَةِ اَميرِ الْمُؤ مِنينَ عَلىِّ بْنِ اَبى طالِبٍ عَلَيْهِ السَّلامُ .
ستايش خاص خدايى است که قرار داد کمال دين و تمام شدن نعمتش را به ولايت اميرمؤمنان على بن ابيطالب عليه السلام .
بحارالانوار، ج98، ص321، ح5

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

  نزول “و ان یکاد” در عید غدیر

 

 عنِ الْحُسَيْنِ الْجَمَّالِ‏ قَالَ: حَمَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَى مَكَّةَ
 فلَمَّا بَلَغَ غَدِيرَ خُمٍّ نَظَرَ إِلَيَّ وَ قَالَ:
 هذَا مَوْضِعُ قَدَمِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حِينَ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ، وَ قَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ
 و كَانَ عَنْ يَمِينِ الْفُسْطَاطِ أَرْبَعَةُ نَفَرٍ مِنْ قُرَيْشٍ سَمَّاهُمْ لِي
 فلَمَّا نَظَرُوا إِلَيْهِ وَ قَدْ رَفَعَ يَدَهُ حَتَّى بَانَ بَيَاضُ إِبْطَيْهِ‏، قَالَ:
 انْظُرُوا إِلَى عَيْنَيْهِ قَدِ انْقَلَبَتَا كَأَنَّهُمَا عَيْنَا مَجْنُونٍ
 فأَتَاهُ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَقَالَ: اقْرَأْ:
 « وَ إِنْ يَكادُ الَّذينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ». (سوره قلم آیه 51)
 و الذِّكْرُ: عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ.
 فقُلْتُ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَسْمَعَنِي هَذَا مِنْكَ.
 فقَالَ: لَوْ لَا أَنَّكَ جَمَّالِي لَمَا حَدَّثْتُكَ بِهَذَا، لِأَنَّكَ لَا تُصَدَّقَ إِذَا رَوَيْتَ عَنِّي‏.

 حسین جمال (که شتربان بود) می¬گوید: امام صادق (علیه السلام) را از مدینه به مکه می¬بردم.
 وقتی به غدیر خم رسیدند، به من نگاه کردند و فرمودند:
 اینجا، جای پای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است؛ هنگامی که دست علی بن ابیطالب (علیه السلام) را گرفت و فرمود: هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست.
 و در سمت راست خیمه، چهار نفر از قریش بودند (که امام صادق علیه السلام نام آنها را به من فرمودند)؛
 هنگامی که به رسول خدا نگاه کردند که دست علی را آنقدر بالا برده که سپیدی زیر کتف آن حضرت پیدا شده، گفتند:
 به چشمان پیامبر نگاه کنید که چگونه این سو و آن سو می¬رود؛ گویا چشمان مجنون است.
 پس جبرییل نازل شد و به پیامبر فرمود: بخوان:
 « وَ إِنْ يَكادُ الَّذينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ؛ و آنان كه كافر شدند، چون ذکر را شنيدند، چيزى نمانده بود كه تو را چشم بزنند، و می¬گفتند: او واقعاً ديوانه است ». (سوره قلم آیه 51)
 و ذکر، علی بن ابیطالب علیه السلام است.
  حسین جمال می¬گوید: الحمدلله که این مطلب را از شما شنیدم.
 امام صادق (علیه السلام) فرمودند: اگر تو شتربان من نبودی؛ این مطلب را به تو نمی¬گفتم؛اگر تو این مطلب را از من نقل کنی، کسی از تو قبول نمی¬کند.
 (چون در آن زمان، به خاطر شرایط موجود، حضرت نمی¬خواستند این مطلب به نقل از ایشان منتشر شود).

  بحارالانوار جلد 30 صفحه 259

 

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




 
یا علی ذاتت
ثبوت قل هو الله احد

نام تو نقش نگین
امرِ اَلله الصّمد

لم یلِد از مادر گیتی
و لم یولَد چو تو

در جهان بعد از نبی،
مِثلت لهُ کُفواً احد

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




شعر زيباي يا علي گفتيم و عشق آغاز شد ….

دربیابان بوی گندم مانده است
عشق روی دست مردم مانده است

آسمان بازیچه ی طوفان ماست
ابر نعش آه سرگردان ماست….

باز هم یک روز طوفان می‌شود
هر چه می‌خواهد خدا آن می‌شود

می‌روم افتان و خیزان تا غدیر
باده‌ها می‌نوشم از جوشن کبیر

آب زمزم در دل صحرا خوش است
باده نوشی از کف مولا خوش است

فاش می‌گویم که مولایم علیست
آفتاب صبح فردایم علیست

هر که در عشق علی گم می‌شود
مثل گل محبوب مردم می‌شود

تا علی گفتم زبان آتش گرفت
پیش چشمم آسمان آتش گرفت

آسمان رقصید و بارانی شدیم
موج زد دریا و طوفانی شدیم

بغض چندین ساله ی ما باز شد
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

یا علی گفتیم و دریا خنده کرد
عشق ما را باز هم شرمنده کرد

یا علی گفتیم و گلها وا شدند
عشق آمد قطره‌ها دریا شدند

یاعلی گفتیم و طوفانی شدیم
مست از آن دستی که می‌دانی شدیم

یاعلی گفتیم و طوفان جان گرفت
کوفه در تزویر خود پایان گرفت

کوفه یعنی دستهای ناتنی
کوفه یعنی مردهای منحنی

کوفه یعنی مرد آری مرد نیست
یا اگر هم هست صاحب درد نیست

عده ای رندان بازاری شدند
عده ای رسوایی جاری شدند

آن همه دستی که در شب طی شدند
ابن ملجم‌های پی در پی شدند……..

از سکوت و گریه سرشارم علی
تا همیشه دوستت دارم علی

- دکتر محمود اکرامی‌فر -

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت





مردی در کنار چاه زنی زیبا دید، از او پرسید: زیرکی زنان به چیست؟

زن داد و فریاد کرد و مردم را فراخواند!
مرد که بسیار وحشت کرده بود پرسید: چرا چنین میکنی؟ من که قصد اذیت کردن شما را نداشتم، دیدم خانم محترم و زیبارویی هستی، خواستم از شما سوالی بپرسم.
در این هنگام تا قبل از اینکه مردم برسند زن سطل آبی از چاه بیرون کشید و آن را بر سر خود ریخت، مرد باتعجب پرسید: چرا چنین کردی؟

زن خطاب به مردم که برای کمک آمده بودند گفت: ای مردم من در چاه افتاده بودم و این مرد جان مرا نجات داد، مردم از آن مرد تشکر کرده و متفرق شدند.
دراین هنگام زن خطاب به مرد گفت :
این است زیرکی زنان!
اگر اذیتشان کنی تو را به کام مرگ میکشند و اگر احترامشان کنی خوشبختت میکنند

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 هوس شیطانی

دوستان بزرگوار هوی و هوس زودگذر شیطانی باعث ارتکاب چنین جنایات وحشتناکی گشت که عقل آن را باور نمیکند، ولی شهوت حرام و پیروی از شیطان این چنین است و چقدر خداوند متعال در کتاب بزرگش ما را از شگرد های شیطانی و مکر و حیله اش برحذر داشته است و به راستی که شیطان هدفی جز نابود کردن انسان ها به وسیله ی نیرنگ هایش و انضمام آنها به حزبش ندارد.

خداوند متعال می فرماید:
يا أيها الذين آمنوا لا تتبعوا خطوات الشيطان ومن يتبع خطوات الشيطان فإنه يأمر بالفحشاء والمنكر ….
يعني: اي مؤمنان ! گام به گام شيطان ، راه نرويد و به دنبال او راه نيفتيد ، چون هركس گام به گام شيطان راه برود و دنبال او راه بيفتد ( مرتكب پلشتيها و زشتيها مي گردد ) . چرا كه شيطان تنها به زشتيها و پلشتيها ( فرا مي خواند و ) فرمان مي راند .

رسول اکرم –صلی الله علیه و سلم- می فرماید:
«به راستی که شیطان تختش را روی آب قرار می دهد، سپس لشکریانش را گروه گروه به ماموریت می فرستد و مقام و منزلت کسی به او نزدیک تر است که از همه فتنه انگیز تر باشد … یکی از آنها می آید و می گوید: دست برنداشتم تا اینکه میان او و همسرش جدایی ایجاد کردم … پس شیطان او را نزد خود نگه می دارد و می گوید: بله تو (کار را کردی)!

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

اگر خلق عالم علی (ع) را می شناختند ، دوستش میداشتند و
اگر خلق عالم علی (ع) را دوست میداشتند ، جهنم آفریده نمیشد . . .
غدیر، یک تاریخ است؛ تاریخى که ابتدایش مدینه است، میانش کربلا و انتهایش ظهور.
غدیر یعنی کسانی که عقب مانده اند برسند
و کسانی که جلو رفته اند برگردند، تا با ولایت حرکت کنند.
عجب تمثیلی است این که علی (ع) مولود کعبه است . . .
یعنی اینکه باطن قبله را در امام پیدا کن .
امروز تنها وارث غدیر حضرت مهدی (علیه السلام) است.
خدایا لذت دیدارش را بر ما ارزانی دار.
عید غدیر خم ، عید ولایت وامامت ،
که به شکرانه ی تکمیل دین با عرشیان و فرشیان است ،
برهمه عاشقان راه امیر المؤمنین علی (ع) تبریک و تهنیت باد
 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




 
امیدِ خدا به ما نویدی بدهد
در عید غدیر اجر مزیدی بدهد

از برکت ذکر یاعلی و صلوات
حق با فرجش بر همه عیدی بدهد

عید سعید غدیر خم مبارک باد

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

خانواده عزيز باب النعيم

ضمن عرض تبريک به مناسبت ايام پربرکت عيد قربان و عيد غدير، بدينوسيله به اطلاع مي رسانيم گروه موج همراه درنظر دارد با حمايت مردمي صورت گرفته و به منظور ترويج و تشويق فرهنگ زيارت امام علي(ع) در اين ايام مبارک، مسابقه اي با عنوان “غدير” برگزار نمايد. شرکت کنندگان در اين مسابقه مي توانند از جوايز نقدي ارزنده اي بهره مند گردند.

شرح مسابقه:
براي شرکت در اين مسابقه مي بايست 10 سوال زير را که از متن زيارت امام علي(ع) در روز عيد غدير تهيه شده است پاسخ دهيد. اين زيارت در کتاب مفاتيح الجنان در باب زيارت هاي حضرت علي عليه السّلام ذکر شده است. شروع زيارت عبارت “اَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّد رَسُولِ اللهِ خاتَمِ النَّبِيّينَ” و پايان آن عبارت “اَلَّذينَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ” است.
زيارت امام علي(ع) در روز غدير

زمان مسابقه:
شما مي بايست پاسخ خود را (يک عدد 10 رقمي تشکيل شده از گزينه هاي صحيح سوالات 1 تا 10) تا قبل از ساعت 8 صبح سه شنبه 1395/6/30 از طريق لينک زير پيامک نماييد. (اين پيامک هزينه اضافه اي براي فرستنده ندارد)  شماره پیامک(9830003300400500+)
ارسال پاسخ

قرعه کشي و جوايز مسابقه:
قرعه کشي در روز عيد غدير در بين شرکت کنندگاني که پاسخ صحيح داده اند برگزار شده و به قيد قرعه به 10 نفر، 10 جايزه به مبلغ پنج ميليون ريال اهدا مي گردد.

موج همراه به منظور ترويج اين امر فرهنگي، از کليه علاقمندان، سازمانها و ارگان هايي که علاقمند به توسعه اين طرح هستند و مي توانند در گسترش جوايز اين مسابقه و ديگر مسابقات گامي بردارند استقبال مي نمايد.

اميد که بتوانيم گامي موثر در اين ايام پر فيض و برکت برداريم.

نکات مهم:
* پرسش ها از متن زيارت حضرت علي عليه السّلام در روز غدير مي باشد.
* اين زيارت در کتاب مفاتيح الجنان در باب زيارت هاي حضرت علي عليه السّلام ذکر شده است. شروع زيارت عبارت “اَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّد رَسُولِ اللهِ خاتَمِ النَّبِيّينَ” و پايان آن عبارت “اَلَّذينَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ” است.
* براي سهولت در يافتن پاسخ ها، سؤالات به ترتيب متن مي باشد، به اين صورت که مثلاً پاسخ پرسش شماره چهار حتماً بعد از پاسخ پرسش شماره سه قرار دارد.
* در پاسخ دقت فرمائيد که شرح و توضيح عبارات مورد نظر نمي باشد و فقط شماره عبارت هدف پرسش بوده است. در واقع پيامک شما فقط يک عدد 10 رقمي تشکيل شده از گزينه هاي صحيح سوالات 1 تا 10 مي باشد. به عنوان مثال در صورتي که پاسخ سوال يک گزينه 3 مي باشد فقط عدد 3 و سپس به همين ترتيب شماره گزينه هاي صحيح سوالات بعدي پشت سرهم نوشته مي شود.
* پاسخ هايي که به شکل ديگري باشد و بعد از زمان مقرر دريافت گردد در مسابقه شرکت داده نخواهند شد.

———
سوالات مسابقه غدير:

1- در زيارت روز غديرِ حضرت علي عليه السّلام ، وقتي زائر بر “صراط مستقيم الهي” سلام مي کند منظورش سلام بر چه شخص و يا چه موضوعي است؟
1- راه راست
2- راهي که بايد به آن هدايت شد
3- پيامبر اسلام صلّي الله عليه و آله
4- حضرت علي عليه السّلام

2- در زيارت روز غديرِ حضرت علي عليه السّلام ، زائر اعلام مي کند که ترديد و شک کننده در مورد (مقام و شخصيت) حضرت علي عليه السّلام به چه چيز و يا شخصي ايمان نياورده است؟
1- رسول خدا صلّي الله عليه و آله
2- کتاب خدا
3- خداوند
4- موارد1و2

3- در زيارت روز غديرِ حضرت علي عليه السّلام ، زائر اعلام مي دارد که حضرت علي عليه السّلام عزت و بزرگي خود را از چه راهي دريافت نمودند؟
1- سفارش پيامبر صلّي الله عليه و آله
2- تکيه کردن و اعتصام به خدا
3- بندگي خدا
4- جهاد در راه خدا

4- در زيارت روز غديرِ حضرت علي عليه السّلام ، زائر شهادت مي دهد که اقدام و يا عدم اقدام ، سخن گفتن و يا سکوت نمودنِ حضرت علي عليه السّلام فقط به چه جهت بوده است؟
1- رعايت جامعه اسلامي
2- امر خدا و رسول خدا صلّي الله عليه و آله
3- بقاي اسلام و قرآن
4- نظر آن حضرت به عنوان حجت خدا

5- بر اساس زيارت روز غديرِ حضرت علي عليه السّلام ، سرانجام آن هائي که به بهانه انجام عمره رفتند و پيمان با حضرت علي عليه السّلام را شکستند ، چه بود؟
1- شکست در جنگ جمل
2- مقابله با حق
3- تفرقه در ميان مسلمين
4- زيان و خسران

6- بر اساس زيارت روز غديرِ حضرت علي عليه السّلام ، يکي از دلائل گمراهي اهل شام (پيروان معاويه) که منجر به نبرد صفين شد، چه نوع برخورد با قرآن بود؟
1- قرآن را برسر نيزه نمودن
2- عدم قرائت قرآن
3- عدم انديشه و تدبّر در قرآن
4- قرآن را بهانه جنگ قرار دادن

7- بر اساس زيارت روز غديرِ حضرت علي عليه السّلام ، جناب عمّار در موقع دريافت کدام خوراکي تکبير گفتند؟
1- آب
2- خرما
3- شير
4- نان

8- بر اساس زيارت روز غديرِ حضرت علي عليه السّلام ، دو موضوع مهمتر و قابل تأمل و تعجب برانگيزتر بعد از انکار حق حضرت علي عليه السّلام، چه بود؟
1- غصب فدک و قبول نکردن گواهي و شهادت حضرت علي عليه السّلام
2- جنگ با حضرت علي عليه السّلام وشهيد شدن ايشان
3- ايجاد جنگ هاي صفين و نهروان
4- شهيد شدن حضرت علي عليه السّلام و ماجراي عاشورا

9- بر اساس زيارت روز غديرِ حضرت علي عليه السّلام ، پذيرش خوابيدن در بستر پيامبر صلّي الله عليه و آله توسط حضرت علي عليه السّلام در شب هجرت ، به عمل کداميک از انبياء عليهم السّلام شباهت دارد؟
1- حال حضرت يعقوب عليه السّلام وقتي حضرت يوسف عليه السّلام از ايشان جدا بودند
2- وقتي حضرت موسي عليه السّلام مصر را به قصد مدين ترک نمودند
3- سفر حضرت ابراهيم عليه السّلام به مکه
4- قبول کردن حضرت اسماعيل عليه السّلام براي قرباني شدن

10- بر اساس زيارت روز غديرِ حضرت علي عليه السّلام ، درخواست اوّل زائر از خداوند براي خودش چيست؟
1- کاميابي در بندگي خدا
2- از تابعين پيمان غدير بودن
3- تمسک به اهل بيت عليهم السّلام
4- موفقيت با داشتن ولايت اهل بيت عليهم السّلام

طراح سوالات: جناب آقاي حميد نيلفروشان

منتظر حضور گرم و پرشور شما هستيم
موج همراه

ارسال جواب به این شماره پیامک
(9830003300400500+)

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




زیارت مختصه اول امام علی (ع) در روز غدیر
مطلب دوم، کیفیت زیارت امام علی علیه السلام؛ زیارات مختصه، اول- زیارت های روز غدیر است و برای این روز، چند زیارت نقل شده است: 2- زیارت مختصه اول امام علی علیه السلام در روز غدیر:

زيارتى است كه به سندهاى معتبره از حضرت امام على نقى عليه السلام نقل شده كه زيارت كردند حضرت امير المؤمنين عليه السلام را به آن در روز غدير در سالى كه معتصم آن حضرت را طلبيده بود و كيفيت آن چنان است كه چون اراده زيارت نمايى بايست بر در قبه منوره و رخصت طلب نما و شيخ شهيد گفته كه غسل مى‏ كنى و پاكترين جامه‏ هاى خود را مى ‏پوشى و اذن دخول مى‏ طلبى مى‏ گويى اللَّهُمَّ إِنِّي وَقَفْتُ عَلَى بَابِ و اين همان اذن دخول اول است كه ما در اول باب نقل كرديم‏: (اذن دخول مسجد النبی (ص) و مشاهد ائمه (ع))

پس پاى راست را مقدم دار و داخل شو و برو به نزديك ضريح مقدس و پشت به قبله در برابر ضريح بايست و بگو:

 

السَّلاَمُ عَلَى مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ وَ صَفْوَةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ‏

سلام بر محمد فرستاده خدا كه خاتم پيغمبران و سيد رسولان و بنده خاص خالص پروردگار عالم است

أَمِينِ اللَّهِ عَلَى وَحْيِهِ وَ عَزَائِمِ أَمْرِهِ وَ الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا اسْتُقْبِلَ‏

و امين خدا بر اسرار وحى اوست و عزيمتهاى فرمان و خاتم پيغمبران و رجال الهى گذشته و فاتح آينده

وَ الْمُهَيْمِنِ عَلَى ذَلِكَ كُلِّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ صَلَوَاتُهُ وَ تَحِيَّاتُهُ‏

و عاليتر و بلند مقامتر از همه عالم سلام و رحمت و بركات خدا و درودها و تحيات حق بر او باد

السَّلاَمُ عَلَى أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلاَئِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ عِبَادِهِ الصَّالِحِينَ‏

سلام بر پيمبران و رسولان الهى و بر فرشتگان مقرب و بندگان شايسته خدا

السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَيِّدَ الْوَصِيِّينَ وَ وَارِثَ عِلْمِ النَّبِيِّينَ‏

سلام بر تو اى امير مؤمنان و سيد اوصياء و وارث علم انبياء

وَ وَلِيَّ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ مَوْلاَيَ وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ‏

و ولى پروردگار عالم و مولاى من و سرور اهل ايمان سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد

السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاَيَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ يَا أَمِينَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ سَفِيرَهُ فِي خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ الْبَالِغَةَ عَلَى عِبَادِهِ‏

سلام بر تو اى آقاى من اى امير اهل ايمان اى امين اسرار خدا در روى زمين و سفير خدا بر خلق و حجت بالغه الهى بر بندگان

السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا دِينَ اللَّهِ الْقَوِيمَ وَ صِرَاطَهُ الْمُسْتَقِيمَ‏

سلام بر تو اى دين محكم و استوار و راه مستقيم خدا

السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبَأُ الْعَظِيمُ الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ وَ عَنْهُ يُسْأَلُونَ‏

سلام بر تو اى خبر بزرگ عالم كه امت در آن راه اختلاف پيمودند و مسئول حق خواهند بود

السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ آمَنْتَ بِاللَّهِ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ وَ صَدَّقْتَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ مُكَذِّبُونَ‏

سلام بر تو اى امير مؤمنان اى آنكه تو به خدا وقتى ايمان آوردى كه امت همه هنوز مشرك بودند و هنگامى كه تو حق را تصديق كردى آنها همه تكذيب نمودند

وَ جَاهَدْتَ (فِي اللَّهِ) وَ هُمْ مُحْجِمُونَ (مُجْمِحُون)

و تو در راه دين خدا با كمال‏ شجاعت جهاد مى ‏كردى و آنها همه ترسان و گريزان بودند

وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ صَابِراً مُحْتَسِباً حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ أَلاَ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ‏

و تو خدا را پرستش مى‏ كردى با اخلاص كامل در دين با شكيبايى و بردبارى تا آنكه به مقام يقين نايل شدى الا اى اهل عالم لعنت خدا بر ظالمان و ستمكاران عالم باد

السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا سَيِّدَ الْمُسْلِمِينَ وَ يَعْسُوبَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِمَامَ الْمُتَّقِينَ وَ قَائِدَ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ‏

سلام بر تو اى سيد ملت اسلام و پيشواى اهل ايمان و امام صاحبان تقوى و قائد روسفيدان و آبرومندان و نيكويان عالم سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد

أَشْهَدُ أَنَّكَ أَخُو رَسُولِ اللَّهِ وَ وَصِيُّهُ وَ وَارِثُ عِلْمِهِ وَ أَمِينُهُ عَلَى شَرْعِهِ‏

گواهى مى‏ دهم كه تو برادر رسول خدائى و وصى و وارث علم رسول خدا و امين بر حفاظ شرع او

وَ خَلِيفَتُهُ فِي أُمَّتِهِ وَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ صَدَّقَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى نَبِيِّهِ‏

و خليفه رسول در ميان امت او و اول كسى كه به دعوت او به خدا ايمان آورد و به آنچه بر پيغمبرش نازل فرمود تصديق كرد

وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنِ اللَّهِ مَا أَنْزَلَهُ فِيكَ فَصَدَعَ بِأَمْرِهِ‏

و گواهى مى‏ دهم كه او رسانيد از جانب خدا آنچه را بايد درباره تو به خلق برساند پس امر خدا را به صداى بلند رسانيد

وَ أَوْجَبَ عَلَى أُمَّتِهِ فَرْضَ طَاعَتِكَ وَ وِلاَيَتِكَ وَ عَقَدَ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ لَكَ‏

و بر امت لزوم طاعتت و محبتت را فرض و واجب گردانيد و بر بيعت و امامتت عقد و پيمان از امت گرفت

وَ جَعَلَكَ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ كَذَلِكَ ثُمَّ أَشْهَدَ اللَّهَ تَعَالَى عَلَيْهِمْ‏

و تو را اولى و سزاوارتر از نفوس اهل ايمان بر خود آنها قرار داد چنانكه خداى متعال چنين مقرر داشته بود سپس خدا را بر امت گواه گرفت

فَقَالَ أَ لَسْتُ قَدْ بَلَّغْتُ فَقَالُوا اللَّهُمَّ بَلَى فَقَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ وَ كَفَى بِكَ شَهِيداً وَ حَاكِماً بَيْنَ الْعِبَادِ

كه فرمود آيا من حكم خدا را درباره خلافت على بشما نرسانيدم؟ همه گفتند بلى رسانيدى يا رسول الله پس رسول خدا گفت خدايا تو گواه باش كه گواهى و حكم تو ميان بندگان كفايت مى ‏كند

فَلَعَنَ اللَّهُ جَاحِدَ وِلاَيَتِكَ بَعْدَ الْإِقْرَارِ وَ نَاكِثَ عَهْدِكَ بَعْدَ الْمِيثَاقِ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ وَفَيْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ تَعَالَى‏

پس لعن خدا باد بر آنان كه ولايت و امامتت را بعد از اقرار انكار كردند و عهد و پيمانت را شكستند و گواهى مى‏ دهم كه تو به عهد خداى متعال وفا كردى

وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى مُوفٍ لَكَ بِعَهْدِهِ وَ مَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهِ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً

و خدا هم به عهد تو وفا كرد و هر كه وفا كند به عهدى كه خدا بر او بسته البته اجر عظيم از حق خواهد يافت

وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ الْحَقُّ الَّذِي نَطَقَ بِوِلاَيَتِكَ التَّنْزِيلُ وَ أَخَذَ لَكَ الْعَهْدَ عَلَى الْأُمَّةِ بِذَلِكَ الرَّسُولُ‏

 و باز گواهى مى ‏دهم كه تو به حق و حقيقت امير اهل ايمانى كه آيات قرآن آسمانى بر ولايت و امامتت ناطق است و رسول حق‏بر امت بر خلافت الهيه‏ات عهد و پيمان گرفت

وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ وَ عَمَّكَ وَ أَخَاكَ الَّذِينَ تَاجَرْتُمُ اللَّهَ بِنُفُوسِكُمْ فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِيكُمْ‏

و باز گواهى مى‏ دهم كه تو و عمويت و برادرت (جعفر) به فدا كردن جانتان با خدا تجارت كرديد تا آنكه خدا در حق شما اين آيات نازل كرد

(إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ‏

«خدا جان ها و مالهای مؤمنان را در ازای بهشت از آنان خرید آنان که در راه خدا می جنگند و می کشند و کشته می شوند.

وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً فِي التَّوْرَيةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ‏

این وعده ای حق است بر عهده خداوند که در تورات و انجیل و قرآن داده شده است

وَ مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ‏*

و چه کسی از خدا وفادارتر به عهد خود است پس بدین معامله که کرده اید شاد باشید که این است آن رستگاری بزرگ.

لتَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ‏

توبه کنندگانند، عبادت کنندگانند، ساتیش گرانند، روزه دارانند، رکوع کنندگانند، سجده کنندگان،

الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ‏)

امرکنندگان به معروف و نهی کنندگان از منکرند، و حفظ کنندگان حدود خدایند، و مؤمنان را بشارت بده،»

أَشْهَدُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَنَّ الشَّاكَّ فِيكَ مَا آمَنَ بِالرَّسُولِ الْأَمِينِ‏

باز گواهى مى‏ دهم اى امير اهل ايمان كه هر كس درباره امامتت شك كند محققا به رسول امين خدا ايمان نياورده است

وَ أَنَّ الْعَادِلَ بِكَ غَيْرَكَ عَانِدٌ (عَادِلٌ) عَنِ الدِّينِ الْقَوِيمِ الَّذِي ارْتَضَاهُ لَنَا رَبُّ الْعَالَمِينَ وَ أَكْمَلَهُ بِوِلاَيَتِكَ يَوْمَ الْغَدِيرِ

 و هر كه ديگرى را بر تو همانند و عديل گردانيد كفر و عناد ورزيده است در دين محكم و استوارى كه پروردگار عالميان بر ما پسنديده و انتخاب فرموده و آن دين را به ولايت و محبت تو روز غدير به حد كمال رسانيد

وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ الْمَعْنِيُّ بِقَوْلِ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ‏:

و باز گواهى مى‏ دهم كه در كلام خداى مقتدر مهربان مقصود تويى كه فرمود

(وَ أَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لاَ تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ‏)

«این است راه راست من، پس از او پیروی کنید و راه های دیگر را نپیمایید که شما را از راه او منحرف و پراکنده می سازد»

ضَلَّ وَ اللَّهِ وَ أَضَلَّ مَنِ اتَّبَعَ سِوَاكَ وَ عَنَدَ عَنِ الْحَقِّ مَنْ عَادَاكَ‏

 قسم بخدا كه هر كسى متابعت غير تو را كرد هم خود گمراه شد و هم مردم را گمراه كرد و هر كه با تو دشمنى كرد با حق عناد و لجاج ورزيد

اللَّهُمَّ سَمِعْنَا لِأَمْرِكَ وَ أَطَعْنَا وَ اتَّبَعْنَا صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ‏

بارالها فرمان تو را شنيديم و اطاعت كرده و راه مستقيم تو را پيروى كرديم

فَاهْدِنَا رَبَّنَا وَ لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا إِلَى طَاعَتِكَ وَ اجْعَلْنَا مِنَ الشَّاكِرِينَ لِأَنْعُمِكَ‏

 پس تو اى پروردگار دلهاى ما را پس از نور هدايتت به راه طاعت از ظلمت‏ گمراهى نگاهدار و ما را از شكرگزاران نعمتهايت (خصوص نعمت ولايت على «ع» ) مقرر فرما

وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ لَمْ تَزَلْ لِلْهَوَى مُخَالِفاً وَ لِلتُّقَى مُحَالِفاً وَ عَلَى كَظْمِ الْغَيْظِ قَادِراً

و باز گواهى ميدهم كه تو هميشه با هواى نفس مخالف و با تقوى هم پيمان و بر فرو بردن خشم توانا بودى

وَ عَنِ النَّاسِ عَافِياً غَافِراً وَ إِذَا عُصِيَ اللَّهُ سَاخِطاً وَ إِذَا أُطِيعَ اللَّهُ رَاضِياً وَ بِمَا عَهِدَ إِلَيْكَ عَامِلاً

و از بديهاى مردم طريق عفو و غفران پيمودى و از هنگامى كه خلق عصيان از فرمان خدا مى‏كردند سخت خشمناك مى‏شدى و چون راه طاعت مى‏پيمودند خوشنود ميگشتى و به هر چه پيمان داشتى بجا ميآوردى

رَاعِياً لِمَا اسْتُحْفِظْتَ حَافِظاً لِمَا اسْتُودِعْتَ مُبَلِّغاً مَا حُمِّلْتَ مُنْتَظِراً مَا وُعِدْتَ‏

و آنچه را بايد محفوظ دارى كاملا رعايت كرده در نظر داشتى و آنچه تو را بوديعت سپردند محافظت فرمودى و آنچه از فرمان حق بعهده داشتى كه بخلق تبليغ كنى كردى

وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مَا اتَّقَيْتَ ضَارِعاً وَ لاَ أَمْسَكْتَ عَنْ حَقِّكَ جَازِعاً وَ لاَ أَحْجَمْتَ عَنْ مُجَاهَدَةِ غَاصِبِيكَ (عَاصِيكَ) نَاكِلاً

 و باز گواهى ميدهم كه محققا تقيه تو از دشمنان نه از جهت خوارى بود بلكه رضاى خدا را در آن دانستى و خوددارى تو از گرفتن حق خلافتت نه از جهت جزع و عجز تو بود و صبر كردنت از جهاد آنانكه حقت را غصب كردند نه از جهت ناتوانى بود

وَ لاَ أَظْهَرْتَ الرِّضَى بِخِلاَفِ مَا يُرْضِي اللَّهَ مُدَاهِناً وَ لاَ وَهَنْتَ لِمَا أَصَابَكَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ‏

و هرگز اظهار رضايت بر خلاف رضاى خدا از آنها نكردى از راه مداهنه و نفاق و ستمها كه به تو رسيد

وَ لاَ ضَعُفْتَ وَ لاَ اسْتَكَنْتَ عَنْ طَلَبِ حَقِّكَ مُرَاقِباً مَعَاذَ اللَّهِ أَنْ تَكُونَ كَذَلِكَ‏

 نه از راه سستى تسليم دشمنان شدى و از طلب حق خود ابدا كوتاهى نكردى و از جهت زبونى و ناتوانى و ترس كه چنين كس بودى

بَلْ إِذْ ظُلِمْتَ احْتَسَبْتَ رَبَّكَ وَ فَوَّضْتَ إِلَيْهِ أَمْرَكَ‏

 بلكه ظلمى كه به تو كردند در راه دين رضاى خدا را منظور داشتى و كارت را به خدا واگذاشتى

وَ ذَكَّرْتَهُمْ فَمَا ادَّكَرُوا وَ وَعَظْتَهُمْ فَمَا اتَّعَظُوا وَ خَوَّفْتَهُمُ اللَّهَ فَمَا تَخَوَّفُوا

و مخالفان و دشمنانت را به ذكر پند و اندرز دادى آنها تغافل ورزيدند و از خدا ترسانيدى آنان خدا ترس نشدند

وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ جَاهَدْتَ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى دَعَاكَ اللَّهُ إِلَى جِوَارِهِ وَ قَبَضَكَ إِلَيْهِ بِاخْتِيَارِهِ‏

 و باز گواهى مى‏ دهم كه تو اى امير اهل ايمان محققا در راه خدا جهاد كامل كرده و حق مجاهدت را بجاى آوردى تا هنگامى كه خدايت در جوار رحمت خود طلبيد و به دست رضا و اختيار قبض روح شريفت كرده و بسوى خود برد

وَ أَلْزَمَ أَعْدَاءَكَ الْحُجَّةَ بِقَتْلِهِمْ إِيَّاكَ لِتَكُونَ الْحُجَّةُ لَكَ عَلَيْهِمْ مَعَ مَا لَكَ مِنَ الْحُجَجِ الْبَالِغَةِ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ‏

و دشمنانت كه تو را به قتل رسانيدند به حجت ملزم و محكوم ساخت تا آنكه حجت بالغه بر تمام خلق با تو بود

السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصاً وَ جَاهَدْتَ فِي اللَّهِ صَابِراً وَ جُدْتَ بِنَفْسِكَ مُحْتَسِباً

سلام بر تو اى امير اهل ايمان تو بندگى خدا را با خلوص تام بجا آوردى و در راه‏خدا با شكيبايى و حلم مجاهده فرمودى و به فرمان حق جان خود را فدا ساختى

وَ عَمِلْتَ بِكِتَابِهِ وَ اتَّبَعْتَ سُنَّةَ نَبِيِّهِ وَ أَقَمْتَ الصَّلاَةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ

و طبق كتاب خدا عمل و از سنت رسول (ص) پيروى كردى و نماز را بپا داشتى و زكوة به مستحقان ادا كردى

وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ مَا اسْتَطَعْتَ مُبْتَغِياً مَا عِنْدَ اللَّهِ رَاغِباً فِيمَا وَعَدَ اللَّهُ‏

و تا حد قدرت و توانايى امر به معروف و نهى از منكر كردى و همه را براى طلب رضا و نعم الهى و شوق و رغبت به وعده‏ هاى رحمت حق انجام دادى

لاَ تَحْفِلُ بِالنَّوَائِبِ وَ لاَ تَهِنُ عِنْدَ الشَّدَائِدِ وَ لاَ تَحْجِمُ عَنْ مُحَارِبٍ‏

و در نوايب و سختيهاى روزگار باك نداشتى و سست نگشتى و از جنگها باز نايستادى

أَفِكَ مَنْ نَسَبَ غَيْرَ ذَلِكَ إِلَيْكَ وَ افْتَرَى بَاطِلاً عَلَيْكَ وَ أَوْلَى لِمَنْ عَنَدَ عَنْكَ‏

و هر كه غير از اين اوصاف سخنى درباره تو گفت دروغ و بهتان باطل و بى‏حقيقت است و لايق دشمنان و معاندان توست

لَقَدْ جَاهَدْتَ فِي اللَّهِ حَقَّ الْجِهَادِ وَ صَبَرْتَ عَلَى الْأَذَى صَبْرَ احْتِسَابٍ‏

تو همانا در راه دين خدا حق مجاهدت فرمودى و بر آزار امت صبر و شكيبايى را رعايت كردى

وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ صَلَّى لَهُ وَ جَاهَدَ وَ أَبْدَى صَفْحَتَهُ فِي دَارِ الشِّرْكِ‏

و تويى اول شخص كه به خدا ايمان آورد و نماز او را بپاداشت

وَ الْأَرْضُ مَشْحُونَةٌ ضَلاَلَةً وَ الشَّيْطَانُ يُعْبَدُ جَهْرَةً

در ديار شرك و بت پرستى كه از كفر و ضلالت مشحون بود و شيطان روشن و آشكار معبود مردم در آن سرزمين

وَ أَنْتَ الْقَائِلُ لاَ تَزِيدُنِي كَثْرَةُ النَّاسِ حَوْلِي عِزَّةً وَ لاَ تَفَرُّقُهُمْ عَنِّي وَحْشَةً

تو چون روى آوردى عرض اندام نمودى و تو آنكه فرمودى نه اجتماع مردم به گرداگرد من موجب عزت و تكبر من شود و نه تفرق مردم از دور من مرا به وحشت و اضطراب آرد

وَ لَوْ أَسْلَمَنِي النَّاسُ جَمِيعاً لَمْ أَكُنْ مُتَضَرِّعاً

اگر تمام مردم مرا تسليم كنند ابدا زار و نالان نخواهم بود

اعْتَصَمْتَ بِاللَّهِ فَعَزَزْتَ وَ آثَرْتَ الْآخِرَةَ عَلَى الْأُولَى فَزَهِدْتَ وَ أَيَّدَكَ اللَّهُ وَ هَدَاكَ وَ أَخْلَصَكَ وَ اجْتَبَاكَ‏

 تو از خدا عصمت و نگهبانى طلب كردى كه عزت يافتى و آخرت را بر دنيا اختيار كردى كه از دنيا زهد ورزيدى و خدا تو را مؤيد فرمود و هدايت بسوى خود كرد و اخلاص كامل در توحيد عطا فرمود تو را از تمام امت برگزيد

فَمَا تَنَاقَضَتْ أَفْعَالُكَ وَ لاَ اخْتَلَفَتْ أَقْوَالُكَ وَ لاَ تَقَلَّبَتْ أَحْوَالُكَ‏

نه هرگز اعمالت تناقض و نه گفتارت اختلاف داشت و نه احوالت دگرگون و متغير گشت

وَ لاَ ادَّعَيْتَ وَ لاَ افْتَرَيْتَ عَلَى اللَّهِ كَذِباً وَ لاَ شَرِهْتَ إِلَى الْحُطَامِ وَ لاَ دَنَّسَكَ الْآثَامُ‏

 و نه هرگز ادعايى در دين خدا كردى و نه دروغ و افترا بستى و نه هرگز حرص و شره بر متاع ناقابل دنيا داشتى و نه هرگز دنس و پليدى معاصى جان پاكت را آلوده ساخت

وَ لَمْ تَزَلْ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكَ وَ يَقِينٍ مِنْ أَمْرِكَ تَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ‏

 و هميشه از جانب خدا با بينه و برهان روشن بودى و با مقام يقين درهمه كارت خلق را هدايت به طريق حق و راه راست كردى

أَشْهَدُ شَهَادَةَ حَقٍّ وَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَمَ صِدْقٍ أَنَّ مُحَمَّداً وَ آلَهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ سَادَاتُ الْخَلْقِ‏

 باز به حق شهادت مى ‏دهم و به خدا به راستى قسم ياد مى‏ كنم كه حضرت محمد و آل اطهارش صلوات الله عليهم آنان سيد و پيشوايان خلق بودند

وَ أَنَّكَ مَوْلاَيَ وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنَّكَ عَبْدُ اللَّهِ وَ وَلِيُّهُ وَ أَخُو الرَّسُولِ وَ وَصِيُّهُ وَ وَارِثُهُ‏

 و محققا تو اى امير مؤمنان مولاى من و مولاى تمام اهل ايمانى و تو به حقيقت بنده خدا و ولى خدا و برادر رسول خدا (ص) و وصى او و وارث او هستى

وَ أَنَّهُ الْقَائِلُ لَكَ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ مَا آمَنَ بِي مَنْ كَفَرَ بِكَ‏

 و تويى آنكس كه رسول (ص) در حقت گفت به آن خدايى كه مرا به حق مبعوث گردانيد ايمان به من نياورده آنكس كه به تو كافر شود

وَ لاَ أَقَرَّ بِاللَّهِ مَنْ جَحَدَكَ وَ قَدْ ضَلَّ مَنْ صَدَّ عَنْكَ‏

 و اقرار به خدا نداشته آنكس كه تو را انكار كند و محققا گمراه است آنكه امت را از تو بازداشت

وَ لَمْ يَهْتَدِ إِلَى اللَّهِ وَ لاَ إِلَيَّ مَنْ لاَ يَهْتَدِي بِكَ وَ هُوَ قَوْلُ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَ‏

 و به خدا و رسالت من هدايت نيافته آنكس كه بسوى تو هدايت نيافت و اين سخن پروردگار من عز و جل است كه فرمود

(وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً ثُمَّ اهْتَدَى) إِلَى وِلاَيَتِكَ‏

«من البته آمرزنده گناهان آن كسم كه توبه كند و ايمان آورده و عمل صالح كند و سپس هدايت يابد» به ولايت و امامت على (ع)

مَوْلاَيَ فَضْلُكَ لاَ يَخْفَى وَ نُورُكَ لاَ يُطْفَأُ (لاَ يُطْفَى) وَ أَنَّ مَنْ جَحَدَكَ الظَّلُومُ الْأَشْقَى‏

 اى مولاى من فضيلت و برترى تو پنهان و نور تو خاموش شدنى نخواهد بود و البته آنان كه تو را انكار كردند ستمكار و شقيترين خلق بودند

مَوْلاَيَ أَنْتَ الْحُجَّةُ عَلَى الْعِبَادِ وَ الْهَادِي إِلَى الرَّشَادِ وَ الْعُدَّةُ لِلْمَعَادِ

 و تويى كه حجت خدا بر بندگان و هادى خلق به راه رشاد و دوستيت ذخيره روز معاد است

مَوْلاَيَ لَقَدْ رَفَعَ اللَّهُ فِي الْأُولَى مَنْزِلَتَكَ وَ أَعْلَى فِي الْآخِرَةِ دَرَجَتَكَ‏

 اى مولاى من خدا در اول مقام تو را منزلت رفيع داد و در آخرت عاليترين رتبه عطا فرمود

وَ بَصَّرَكَ مَا عَمِيَ عَلَى مَنْ خَالَفَكَ وَ حَالَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ مَوَاهِبِ اللَّهِ لَكَ‏

 و تو را بينا گردانيد در آنچه مخالفانت كور و نابينا بودند لذا ميان تو و امامتت كه موهبت خدا بر تو بود حايل و مانع شدند (و تو را از آن مقام منع كردند)

فَلَعَنَ اللَّهُ مُسْتَحِلِّي الْحُرْمَةِ مِنْكَ وَ ذَائِدِي الْحَقِّ عَنْكَ‏

 پس خدا لعنت كند آنان را كه حرمت مقامت را بردند و حق تو را از تو گرفتند

وَ أَشْهَدُ أَنَّهُمُ الْأَخْسَرُونَ الَّذِينَ تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِيهَا كَالِحُونَ‏

 و باز گواهى مى‏ دهم كه همه آنان از زيانكارترانند كه فرا گيرد آتش به رويشان و در دوزخ زشت منظر باشند

وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مَا أَقْدَمْتَ وَ لاَ أَحْجَمْتَ وَ لاَ نَطَقْتَ وَ لاَ أَمْسَكْتَ إِلاَّ بِأَمْرٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ‏

 و باز گواهى مى‏ دهم كه تو اقدام به كارى نكردى و از امرى باز ننشستى و سخنى نگفتى و سكوتى نكردى جزبه امر خداى متعال و رسول او

قُلْتَ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَقَدْ نَظَرَ إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَضْرِبُ بِالسَّيْفِ قُدْماً

تو خود گفتى قسم به آنكه جانم به دست قدرت او است كه رسول صلى الله عليه و آله به من مى‏نگريست هنگامى كه بر همه سبقت گرفته و شمشير مى‏زدم

فَقَالَ يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلاَّ أَنَّهُ لاَ نَبِيَّ بَعْدِي‏

 و فرمود يا على تو نسبت به من به منزله هارونى نسبت به موسى (ع) جز اينكه پيغمبرى بعد من نخواهد بود

وَ أُعْلِمُكَ أَنَّ مَوْتَكَ وَ حَيَاتَكَ مَعِي وَ عَلَى سُنَّتِي‏

 و تو را آگاه كنم كه در حيات و ممات همه جا با من و با سنت من خواهى بود

فَوَ اللَّهِ مَا كَذِبْتُ وَ لاَ كُذِبْتُ وَ لاَ ضَلَلْتُ وَ لاَ ضُلَّ بِي وَ لاَ نَسِيتُ مَا عَهِدَ إِلَيَّ رَبِّي‏

 و من كذب هرگز نگفتم و رسول (ص) به من كذب نفرموده و هرگز من گمراه نشده‏ام و كسى بواسطه من گمراه نگشته و هرگز عهد خدا را فراموش نكردم

وَ إِنِّي لَعَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي بَيَّنَهَا لِنَبِيِّهِ وَ بَيَّنَهَا النَّبِيُّ لِي وَ إِنِّي لَعَلَى الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ أَلْفِظُهُ لَفْظاً

 و من با دليل و برهان از جانب پروردگارم بودم آن برهانى كه خدا به رسول خود داد و او همان برهان را بر من روشن ساخت و من البته به طريق حق كلمه به كلمه واضح و آشكارا رفتم

صَدَقْتَ وَ اللَّهِ وَ قُلْتَ الْحَقَّ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ سَاوَاكَ بِمَنْ نَاوَاكَ وَ اللَّهُ جَلَّ اسْمُهُ يَقُولُ‏

 تو صدق فرمودى به خدا قسم و به حق سخن گفتى پس خدا لعنت كند كسى را كه تو را مساوى كرد با مردم جاهلى كه از تو دور بودند يا آهنگ مقام تو كردند در صورتى كه خدا فرموده

(هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ‏)

«آيا آنانكه دانا هستند با آنانكه نادانند مساوى هستند؟»

فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ عَدَلَ بِكَ مَنْ فَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ وِلاَيَتَكَ‏

 پس خدا لعنت كند آنان را كه عدل و همانند تو شمردند كسانى را كه خدا و رسول پيشوايى و امامت تو را بر آنان فرض كرده بود

وَ أَنْتَ وَلِيُّ اللَّهِ وَ أَخُو رَسُولِهِ وَ الذَّابُّ عَنْ دِينِهِ وَ الَّذِي نَطَقَ الْقُرْآنُ بِتَفْضِيلِهِ‏

 و تو ولى خدا و برادر رسول خدايى و يگانه مدافع و طرفدار دين خدا و تو آن كسى كه به برتريش قرآن ناطق است

قَالَ اللَّهُ تَعَالَى (وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً*

 آنجا كه اين آيات را فرمود «و خداوند مجاهدان را بر جهادنرفتگان به مزدی بزرگ برتری داده است،

دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً وَ كَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً)

یعنی با درجاتی از جانب خویش و آمرزش و رحمتی و خداوند آرزگار و مهربان است» كه در اين آيه مباركه مجاهدين مقصود على (ع) است

وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى (أَ جَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَ عِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ

و نیز خداوند متعال فرموده است: «آبا آب دادن به حاجیان و آباد کردن مسجدالحرام را همانند (کار) آن کسی قرار میدهید که به خدا و روز واپسین ایمان آورده

وَ جَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لاَ يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ‏*

 و در راه خدا جهاد کرده است؟ اینها نزد خداوند یکسان نیستند و خدا گروه ستمگران را هدایت نمی کند،» كه در اين آيه مباركه هم «كمن آمن بالله و اليوم الأخر و جاهد فى سبيل الله» مراد على (ع) است

الَّذِينَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ‏*

 «کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند و با مال و جان خود در راه خدا به جهاد پرداختند در نزد خدا درجه و مقامی بزرگ تر دارند، و ایشان همان رستگارانند»

يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوَانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ* خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ‏)

«پروردگارشان ایشان را به رحمتی از جانب خود و خشنودی و به بهشت هایی که در آن نعمت هایی جاوید باشد، بشارتشان دهد و در آن بهشت ها همیشه جاودان بمانند، همانا مزدی بزرگ نزد خداوند است،» كه اين آيه مباركه هم مراد على بن ابى طالب است

أَشْهَدُ أَنَّكَ الْمَخْصُوصُ بِمِدْحَةِ اللَّهِ الْمُخْلِصُ لِطَاعَةِ اللَّهِ لَمْ تَبْغِ بِالْهُدَى بَدَلاً وَ لَمْ تُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّكَ أَحَداً

باز شهادت مى‏ دهم اى امير مؤمنان كه تو مخصوص به مدح خدايى كه خدا را به اخلاص كامل پرستش كردى و ابدا هدايت خدا را به چيزى نفروختى و در پرستش پروردگارت هرگز احدى را شريك قرار ندادى

وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى اسْتَجَابَ لِنَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِيكَ دَعْوَتَهُ‏

 و همانا خداى تعالى دعاى رسولش صلى الله عليه و آله را در حق تو مستجاب كرد

ثُمَّ أَمَرَهُ بِإِظْهَارِ مَا أَوْلاَكَ لِأُمَّتِهِ إِعْلاَءً لِشَأْنِكَ وَ إِعْلاَناً لِبُرْهَانِكَ وَ دَحْضاً لِلْأَبَاطِيلِ وَ قَطْعاً لِلْمَعَاذِيرِ

 سپس خدا پيمبرش را مأمور كرد كه اولويت امامتت را بر امت اظهار كند تا علو شأن و مقام تو بر امت هويدا گردد و برهان حقانيتت بر خلق آشكار شود و سخنان باطل مخالفان محو و نابود شود و بهانه‏هاى مردم منقطع گردد

فَلَمَّا أَشْفَقَ مِنْ فِتْنَةِ الْفَاسِقِينَ وَ اتَّقَى فِيكَ الْمُنَافِقِينَ أَوْحَى إِلَيْهِ رَبُّ الْعَالَمِينَ‏

و بواسطه اينكه رسول از فتنه و فساد فاسقان امت بيمناك بود و درباره تو از منافقين خائف بود خداى رب العالمين به او وحى فرستاد

(يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ‏)

«كه اى رسول آنچه از پروردگارت بر تو نازل شد به امت برسان كه اگر نرسانى رسالت خدا را ابدا تبليغ نكرده‏اى كه خدا تو را حفظ خواهد كرد»

فَوَضَعَ عَلَى نَفْسِهِ أَوْزَارَ الْمَسِيرِ وَ نَهَضَ فِي رَمْضَاءِ الْهَجِيرِ فَخَطَبَ وَ أَسْمَعَ وَ نَادَى فَأَبْلَغَ‏

پس از نزول آيه رسول زحمت مسير سفر را بر خود نهاد و در بيابان ريگ‏زار و گرماى سخت قيام كرد خطبه اى فرمود و با نداى بلند به همه امت شنوانيد و حكم خدا را ابلاغ كرد

ثُمَّ سَأَلَهُمْ أَجْمَعَ فَقَالَ هَلْ بَلَّغْتُ فَقَالُوا اللَّهُمَّ بَلَى فَقَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ

 و پس از ابلاغ از امت سؤال كرد كه اى مردم آيا من امر خدا را به شما ابلاغ كردم؟ همه عرض كردند بلى يا رسول الله پس از آن عرض كرد خدايا تو گواه باش

ثُمَّ قَالَ أَ لَسْتُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا بَلَى فَأَخَذَ بِيَدِكَ وَ قَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلاَهُ‏

سپس باز گفت كه آيا من بر مؤمنان اولى از خودشان نيستم مردم همه عرض كردند بلى يا رسول الله و آنگاه دست تو را بگرفت و فرمود من كنت مولاه ‏فهذا على مولاه

اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ‏

 بارالها دوست دار هر كه على را دوست دارد و دشمن دار هر كه على را دشمن دارد و يارى كن هر كه على را يارى كند و خوار گردان هر كه على را خوار خواهد

فَمَا آمَنَ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيكَ عَلَى نَبِيِّهِ إِلاَّ قَلِيلٌ وَ لاَ زَادَ أَكْثَرَهُمْ غَيْرَ تَخْسِيرٍ

 و باز اى امير اهل ايمان مردم بآنچه خدا در حق تو برسولش نازل فرمود جز اندكى مردم باز ايمان نياوردند و اكثرشان جز زيان بر خود نيفزودند

وَ لَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى فِيكَ مِنْ قَبْلُ وَ هُمْ كَارِهُونَ‏

 و همانا خدا ازين بيش درباره تو آياتى نازل فرمود و اكثر امت كراهت و نفرت از قبول آن داشتند

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ‏

(مانند اين آيات قرآن) « معنى آنكه آن قومى كه خدا آنها را دوست دارد و آنها خدا را

أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ‏

 و نسبت به اهل ايمان خوار و متواضع هستند و نسبت به كافران با عزت و مناعتند و در راه دين جهاد كنند از ملامت خلق باك ندارند مراد از آن قوم على (ع) و شيعيان اوست و آيه در شأن على است

ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ‏*

فضل خدا است که به هر که خواهد دهد و خدا وسعت بخش و دانا است ،

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ‏*

 و باز مانند اين آيه «انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا. . . الخ» كه اين آيه هم در شأن امير المؤمنين عليه السلام هنگامى كه در نماز و در حال ركوع زكوة به سائل اعطا كرد نازل گرديد

وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ‏)

 و اين آيه «و من يتول الله و رسوله و الذين آمنوا. . . الخ» كه در شأن على (ع) نازل شد هنگامى كه ديگران در جنگى پشت به حكم خدا و رسول كردند آن حضرت رفت و در جنگ فتح كرد و باز آمد

(رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ‏)

 و آيه «ربنا آمنا بما أنزلت. . . الخ» كه اين آيات همه در شأن على (ع) است

(رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ‏)

* * *

اَللَّهُمَّ إِنَّا نَعْلَمُ أَنَّ هَذَا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِكَ فَالْعَنْ مَنْ عَارَضَهُ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كَذَّبَ بِهِ وَ كَفَرَ

 پروردگارا ما به يقين مى‏دانيم كه اين آيات حق است و از جانب تو نازل گرديده پس اى خدا لعنت كن آنان را كه با على (ع) به ظلم معارضه كردند و گردن كشى و سرپيچى نموده و او را تكذيب نموده و كافر شدند

(وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ‏)

 و زود باشد كه بدانند آنان كه ستم كردند كه به كجا خواهند رفت

السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَيِّدَ الْوَصِيِّينَ وَ أَوَّلَ الْعَابِدِينَ‏

 سلام بر تو اى امير مؤمنان و سيد اوصياء و اول عابدان حق

وَ أَزْهَدَ الزَّاهِدِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ صَلَوَاتُهُ وَ تَحِيَّاتُهُ‏

 و زاهدترين اهل زهد و تقوى سلام خدا بر تو بادو درود و رحمت و تحيات الهى

أَنْتَ مُطْعِمُ الطَّعَامِ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً لِوَجْهِ اللَّهِ لاَ تُرِيدُ مِنْهُمْ جَزَاءً وَ لاَ شُكُوراً

 توئى كه براى خدا طعام به مسكين و يتيم و اسير دادى با وجودى كه خود احتياج به آن طعام داشتى و از آنها هيچ پاداش و سپاسگزارى نخواستى

وَ فِيكَ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى (وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ

 و باز در حق تو خدا نازل كرد «و يؤثرون على انفسهم و لو كان بهم خصاصة

وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏)

 و من يوق شح نفسه فأولئك هم المفلحون»

وَ أَنْتَ الْكَاظِمُ لِلْغَيْظِ وَ الْعَافِي عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ‏

 و تويى مقصود و فرد اكمل از «و الكاظمين الغيظ و العافين عن الناس و الله يحب المحسنين»

وَ أَنْتَ الصَّابِرُ فِي الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ‏

 و تويى فرد اتم و مصداق اكمل «الصابرون فى البأساء و الضراء و حين البأس»

وَ أَنْتَ الْقَاسِمُ بِالسَّوِيَّةِ وَ الْعَادِلُ فِي الرَّعِيَّةِ وَ الْعَالِمُ بِحُدُودِ اللَّهِ مِنْ جَمِيعِ الْبَرِيَّةِ

 و تويى امام قسمت كننده (حقوق امت و بيت المال) به تساوى و سلطان با عدالت كامل در حق رعيت و عالم به حدود الهى در ميان جميع خلق

وَ اللَّهُ تَعَالَى أَخْبَرَ عَمَّا أَوْلاَكَ مِنْ فَضْلِهِ بِقَوْلِهِ (أَ فَمَنْ كَانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كَانَ فَاسِقاً لاَ يَسْتَوُونَ*‏

 و خداى متعال خبر داد از سبب آنكه تو را به فضل خود برترى داد و اولويت داد در آنجا كه فرمود «أفمن كان مؤمنا كمن كان فاسقا لا يستوون»

أَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَى نُزُلاً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ‏)

 و فرمود «اما الذين آمنوا و عملوا الصالحات فلهم جنات المأوى نزلا بما كانوا يعملون»

وَ أَنْتَ الْمَخْصُوصُ بِعِلْمِ التَّنْزِيلِ وَ حُكْمِ التَّأْوِيلِ وَ نَصِّ الرَّسُولِ‏

 و تويى كه علم تنزيل قرآن و حكم تأويل آن و نص رسول به امامت مخصوص توست

وَ لَكَ الْمَوَاقِفُ الْمَشْهُودَةُ وَ الْمَقَامَاتُ الْمَشْهُورَةُ

 و فتح و فيروزى مخصوص و منحصر به دست يد اللهى تو بود در مواقف سخت مشهود خلق و مقامات مشكل مشهور امت

وَ الْأَيَّامُ الْمَذْكُورَةُ يَوْمَ بَدْرٍ وَ يَوْمَ الْأَحْزَابِ‏

 و ايام صعب ناگوار مانند روز جنگ بدر و روز جنگ احزاب (كه به غزوه خندق مشهور است)

«إِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا*

* * *

هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزَالاً شَدِيداً*

 كه در آن ايام خدا مؤمنان را امتحان كرد و همه سخت متزلزل و مضطرب شدند

وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً*

 و منافقان امت و آنان كه دلهاشان‏مريض بود گفتند وعده‏ هاى خدا و رسول به ما غرور و فريبى بيش نبود

وَ إِذْ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لاَ مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا

 و طايفه‏اى از آنان گفتند اى اهل يثرب زمين ديگر اينجا مقام نتوانيد كرد باز گرديد

وَ يَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَ مَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلاَّ فِرَاراً)

 و گروهى از رسول (ص) اذن معافيت از جنگ مى‏گرفتند ما در خانه‏هاى خود عورت و زنان و دختران بى‏سرپرست داريم در صورتى كه چنين نبود و قصدى جز فرار از جهاد نداشتند

وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى (وَ لَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ‏

 و خدا فرمود چون مؤمنان غوغاى دشمن را در جنگ احزاب ديدند گفتند كه اين همان فتح و نصرتى است كه خدا و رسول به ما وعده داده ‏اند

وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ مَا زَادَهُمْ إِلاَّ إِيمَاناً وَ تَسْلِيماً)

 و راست وعده دادند آن غوغا چيزى جز به مقام ايمان و تسليم آنها نيفزود

فَقَتَلْتَ عَمْرَهُمْ وَ هَزَمْتَ جَمْعَهُمْ (وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنَالُوا خَيْراً

 يا على در آن هنگام بود كه تو عمرو آنها را كشتى و جمعيت لشكريانشان را منهزم و مغلوب ساختى و خدا آن كافران را با دلهاى پر خشم برگردانيد و بهيچ خيرى نايل نشدند

وَ كَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ وَ كَانَ اللَّهُ قَوِيّاً عَزِيزاً)

 و خدا مؤمنان را از رنج كارزار بياسود كه خدا را بر عالميان نيروى بى‏حد و اقتدار كامل است

وَ يَوْمَ أُحُدٍ إِذْ يُصْعِدُونَ وَ لاَ يَلْوُونَ عَلَى أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوهُمْ فِي أُخْرَاهُمْ‏

 و باز در روز جنگ احد كه كار بسيار سخت و دشوار بر مسلمانان گرديد و اين آيه راجع به آن است «اذ يصعدون و لا يلوون. . . الخ»

وَ أَنْتَ تَذُودُ بُهَمَ الْمُشْرِكِينَ عَنِ النَّبِيِّ ذَاتَ الْيَمِينِ وَ ذَاتَ الشِّمَالِ‏

 در آن حال سخت جنگ احد تو تنها با برق شمشيرت مشركان را از آزار پيغمبر از چپ و راست دور ساختى و دفع آسيب دشمن از آن سرور مى‏ كردى

حَتَّى رَدَّهُمُ اللَّهُ تَعَالَى عَنْكُمَا خَائِفِينَ وَ نَصَرَ بِكَ الْخَاذِلِينَ‏

 تا آنكه خدا (به نصرت و عنايت خود) كافران را با ترس و هراس از تعرض تو و پيغمبر (ص) برگردانيد و لشكر شكست خورده را بواسطه تو خدا نصرت و فيروزى بخشيد

وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ عَلَى مَا نَطَقَ بِهِ التَّنْزِيلُ (إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا

 و باز در روز جنگ حنين چنانكه قرآن بدان ناطق است «إذ أعجبتكم كثرتكم. . . الخ»

وَ ضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ‏*

* * *

ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ‏)

* * *

وَ الْمُؤْمِنُونَ أَنْتَ وَ مَنْ يَلِيكَ وَ عَمُّكَ الْعَبَّاسُ يُنَادِي الْمُنْهَزِمِينَ يَا أَصْحَابَ سُورَةِ الْبَقَرَةِ

 و در اين آيه مقصود از كلمه مؤمنين يا على تويى و ياران (و محبان تو) و در آن حال عموى تو عباس به صداى بلند در حالى كه لشكر رو به فرار مى‏گذاشت ندا مى‏كرد اى اصحاب سوره بقره

يَا أَهْلَ بَيْعَةِ الشَّجَرَةِ حَتَّى اسْتَجَابَ لَهُ قَوْمٌ قَدْ كَفَيْتَهُمُ الْمَئُونَةَ

 و اى اهل بيعت شجره تا آنكه قومى نداى عباس رااجابت كردند

وَ تَكَفَّلْتَ دُونَهُمُ الْمَعُونَةَ فَعَادُوا آيِسِينَ مِنَ الْمَثُوبَةِ رَاجِينَ وَعْدَ اللَّهِ تَعَالَى بِالتَّوْبَةِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ جَلَّ ذِكْرُهُ‏

 و در آن هنگام يا على تو تنها كسى بودى كه مؤنت و زحمت جنگ را از سپاه اسلام برداشتى و متكفل يارى دين بدون مساعدت آنها شدى با آنكه لشكر مأيوس از ثواب جنگ شدند چون به جنگ پشت كردند و به توبه و انابه به عفو خدا اميدوار بودند و اين است كلام خدا در اين واقعه

(ثُمَّ يَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ عَلَى مَنْ يَشَاءُ) وَ أَنْتَ حَائِزٌ دَرَجَةَ الصَّبْرِ فَائِزٌ بِعَظِيمِ الْأَجْرِ

  «ثم يتوب الله من بعد ذلك على من يشاء» و تو يا على در آن روز داراى درجه و مقام صبر و نايل به اجر عظيم خدا بودى

وَ يَوْمَ خَيْبَرَ إِذْ أَظْهَرَ اللَّهُ خَوَرَ الْمُنَافِقِينَ وَ قَطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ‏

 و باز در روز جنگ خيبر كه خدا ضعف و سستى منافقين را بر مؤمنين آشكار كرد و كافران را قطع اميد و شكست سخت نصيب گشت و حمد خدا را كه رب تمام عوالم است

(وَ لَقَدْ كَانُوا عَاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لاَ يُوَلُّونَ الْأَدْبَارَ وَ كَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْئُولاً)

 و در صورتى كه لشكر اسلام عهد با خدا و رسول كرده بودند كه در جهاد به جنگ پشت نكنند و مسئول عهد خدا بودند

مَوْلاَيَ أَنْتَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ وَ الْمَحَجَّةُ الْوَاضِحَةُ وَ النِّعْمَةُ السَّابِغَةُ وَ الْبُرْهَانُ الْمُنِيرُ

 اى مولاى من تويى حجت بالغه خدا و طريق واضح حق و نعمت واسعه الهى و برهان روشن

فَهَنِيئاً لَكَ بِمَا آتَاكَ اللَّهُ مِنْ فَضْلٍ وَ تَبّاً لِشَانِئِكَ ذِي الْجَهْلِ‏

 پس تو را آن همه فضل و برترى كه از جانب خدا عطا شده گوارا باد و محروم باد آنكس كه از جهل با تو عناد و شماتت كرد

شَهِدْتَ مَعَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ جَمِيعَ حُرُوبِهِ وَ مَغَازِيهِ‏

 تويى يا على كه در جميع جنگها با پيغمبر صلى الله عليه و آله حاضر بودى و به اتفاق او در راه خدا جهاد مى ‏كردى

تَحْمِلُ الرَّايَةَ أَمَامَهُ وَ تَضْرِبُ بِالسَّيْفِ قُدَّامَهُ‏

 و پرچم اسلام را پيشاپيش پيغمبر (ص) مى‏بردى و در جلو او شمشير به فرق دشمنان مى‏ زدى

ثُمَّ لِحَزْمِكَ الْمَشْهُورِ وَ بَصِيرَتِكَ فِي الْأُمُورِ أَمَّرَكَ فِي الْمَوَاطِنِ وَ لَمْ يَكُنْ عَلَيْكَ أَمِيرٌ

 و چون حزم و تدبير و بصيرتت در امور مشهور بود تو را پيغمبر در بسيار مواطن فرمانفرما كرد و هيچكس بر تو امير و فرمانفرما نبود

وَ كَمْ مِنْ أَمْرٍ صَدَّكَ عَنْ إِمْضَاءِ عَزْمِكَ فِيهِ التُّقَى وَ اتَّبَعَ غَيْرُكَ فِي مِثْلِهِ الْهَوَى‏

 و چه بسيار امورى كه تقوى تو را از عزم و اقدام در آن امور بازداشت و غير تو ديگران در آن كار به هواى نفس اقدام مى ‏كردند

فَظَنَّ الْجَاهِلُونَ أَنَّكَ عَجَزْتَ عَمَّا إِلَيْهِ انْتَهَى ضَلَّ وَ اللَّهِ الظَّانُّ لِذَلِكَ وَ مَا اهْتَدَى‏

 آنگاه مردم جاهل مى‏پنداشتند تو از آن عاجز بودى و البته هر كه چنين پندارد عقلش گمراه است

وَ لَقَدْ أَوْضَحْتَ مَا أَشْكَلَ مِنْ ذَلِكَ لِمَنْ تَوَهَّمَ وَ امْتَرَى بِقَوْلِكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ‏

 تو خود در مقام عمل تمام اشكالات را بر آنان كه توهم باطل درباره تو كردند و افترا بستند واضح و روشن ساختى به كلام معجز نظامت صلوات الله عليك

قَدْ يَرَى الْحُوَّلُ الْقُلَّبُ وَجْهَ الْحِيلَةِ وَ دُونَهَا حَاجِزٌ مِنْ تَقْوَى اللَّهِ‏

 آنجا كه فرمودى چه بسا مردم حيله گر متقلب در كارها راهى بحيله بازى پيدا مى‏ كنند در صورتى كه خدا ترسى اهل تقوى را از اقدام به آن كار باز مى‏ دارد

فَيَدَعُهَا رَأْيَ الْعَيْنِ وَ يَنْتَهِزُ فُرْصَتَهَا مَنْ لاَ حَرِيجَةَ (جَرِيحَةَ) لَهُ فِي الدِّينِ‏

 و به رأى العين ترك مى‏ كند و آنكه درد دين ندارد در آن كار اقدام ميكند

صَدَقْتَ (وَ اللَّهِ) وَ خَسِرَ الْمُبْطِلُونَ وَ إِذْ مَاكَرَكَ النَّاكِثَانِ فَقَالاَ نُرِيدُ الْعُمْرَةَ

 بخدا راست فرمودى يا امير المؤمنين و اهل باطل زيانكاران عالمند و باز هنگامى كه آن دو عهد شكن با تو مكر كرده و گفتند ما عزم عمره داريم

فَقُلْتَ لَهُمَا لَعَمْرُكُمَا مَا تُرِيدَانِ الْعُمْرَةَ لَكِنْ تُرِيدَانِ الْغَدْرَةَ فَأَخَذْتَ الْبَيْعَةَ عَلَيْهِمَا وَ جَدَّدْتَ الْمِيثَاقَ‏

 و تو در جوابشان فرمودى كه به جان خودتان كه دروغ مى‏گوييد شما قصد عمره نداريد بلكه به فكر خدعه با من بر آمده‏ايد پس تو از آن دو بيعت گرفتى و تجديد عهد و پيمان كردى

فَجَدَّا فِي النِّفَاقِ فَلَمَّا نَبَّهْتَهُمَا عَلَى فِعْلِهِمَا أَغْفَلاَ وَ عَادَا وَ مَا انْتَفَعَا

 و آنان در نتيجه نفاق خود را جديتر كردند و آنگاه كه تو آنان را بر فعلشان آگاه و تنبيه ساختى باز تغافل كرده و هيچ منتفع از تذكر تو نشدند

وَ كَانَ عَاقِبَةُ أَمْرِهِمَا خُسْراً ثُمَّ تَلاَهُمَا أَهْلُ الشَّامِ فَسِرْتَ إِلَيْهِمْ بَعْدَ الْإِعْذَارِ

 و عاقبت كارشان خسران گرديد سپس از پى مخالفت (طلحه و زبير) اهل شام بمخالفت برخاستند باز بدفع آنان شتافتى پس از آنكه اعذار و اتمام حجت بر آنها كردى

وَ هُمْ لاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ وَ لاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ هَمَجٌ رَعَاعٌ ضَالُّونَ‏

 و آنها به دين حق ايمان نياورده و در قرآن تدبر نكردند كه آن مردم پست احمق گمراه بودند

وَ بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ فِيكَ كَافِرُونَ وَ لِأَهْلِ الْخِلاَفِ عَلَيْكَ نَاصِرُونَ‏

 و به آياتى كه خدا بر رسول محمد (ص) درباره خلافت تو فرستاد كافر شدند و با مخالفان تو همدست شدند

وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ تَعَالَى بِاتِّبَاعِكَ وَ نَدَبَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى نَصْرِكَ‏

 در صورتى كه خدا امت را به پيروى تو مأمور كرد و اهل ايمان را به يارى تو خواند

وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ‏

 آنجا كه فرمود «يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و كونوا مع الصادقين» كه مقصود از صادقان در اين آيه على (ع) و يازده فرزند و شيعيان او هستند

مَوْلاَيَ بِكَ ظَهَرَ الْحَقُّ وَ قَدْ نَبَذَهُ الْخَلْقُ وَ أَوْضَحْتَ السُّنَنَ بَعْدَ الدُّرُوسِ وَ الطَّمْسِ‏

 اى مولاى من بواسطه وجود تو دين حق آشكار گرديد در حالى كه مردم همه آن دين را پشت سرافكندند و تو تنها سنن و احكام الهى را واضح و روشن ساختى بعد از آنكه مندرس و محو و پامال شده بود

فَلَكَ سَابِقَةُ الْجِهَادِ عَلَى تَصْدِيقِ التَّنْزِيلِ وَ لَكَ فَضِيلَةُ الْجِهَادِ عَلَى تَحْقِيقِ التَّأْوِيلِ‏

 پس تو هم بر تنزيل و نصوص قرآن بر جهاد سبقت گرفتى و هم فضيلت جهاد در راه دين بر تأويل و حقيقت قرآن مخصوص تو گرديد

وَ عَدُوُّكَ عَدُوُّ اللَّهِ جَاحِدٌ لِرَسُولِ اللَّهِ يَدْعُو بَاطِلاً وَ يَحْكُمُ جَائِراً وَ يَتَأَمَّرُ غَاصِباً وَ يَدْعُو حِزْبَهُ إِلَى النَّارِ

 تويى كه دشمنت خدا را دشمن‏و رسول خدا را منكر است و خلق را براه باطل مى‏خواند و بجور و بيداد حكم ميكند و امارت و حكومتش بغصب و ظلم است و پيروان خود را به آتش دوزخ دعوت مى‏كند

وَ عَمَّارٌ يُجَاهِدُ وَ يُنَادِي بَيْنَ الصَّفَّيْنِ الرَّوَاحَ الرَّوَاحَ إِلَى الْجَنَّةِ وَ لَمَّا اسْتَسْقَى فَسُقِيَ اللَّبَنَ كَبَّرَ وَ قَالَ‏

 و عمار ياسر از جانب تو به جهاد با دشمنانت رفت و بين دو صف ايستاد و ندا كرد كه اى مردم اى ياران على بكوشيد در جنگ و بشتابيد بسوى بهشت و هنگامى كه در جنگ تشنه شد و به او به جاى آب هنگام جان دادن شير نوشانيدند زبان به الله اكبر گشود و گفت

قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آخِرُ شَرَابِكَ مِنَ الدُّنْيَا ضَيَاحٌ مِنْ لَبَنٍ وَ تَقْتُلُكَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ

 رسول خدا صلى الله عليه و آله در حق من فرمود آخر شربت كه تو در دنيا نوشى شير است و تو را اى عمار سپاه ستمكار شهيد خواهند كرد

فَاعْتَرَضَهُ أَبُو الْعَادِيَةِ الْفَزَارِيُّ فَقَتَلَهُ فَعَلَى أَبِي الْعَادِيَةِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ لَعْنَةُ مَلاَئِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ أَجْمَعِينَ‏

 در اين حال بود كه ابو العاديه فزارى به مبارزه او درآمد و آن بزرگوار را شهيد كرد پس بر قاتل عمار (ابو العاديه) از خدا و جميع ملائكه و پيغمبران خدا لعنت باد

وَ عَلَى مَنْ سَلَّ سَيْفَهُ عَلَيْكَ وَ سَلَلْتَ سَيْفَكَ عَلَيْهِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُنَافِقِينَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ‏

 و بر هر كه شمشير بر روى تو اى امير مؤمنان كشيد يا تو شمشير بر روى او كشيدى كه البته از مشركان و منافقان خواهد بود تا قيامت لعنت باد

وَ عَلَى مَنْ رَضِيَ بِمَا سَاءَكَ وَ لَمْ يَكْرَهْهُ وَ أَغْمَضَ عَيْنَهُ وَ لَمْ يُنْكِرْ أَوْ أَعَانَ عَلَيْكَ بِيَدٍ أَوْ لِسَانٍ‏

 و نيز بر هر كس كه راضى به آزار تو باشد و دفاع از اذيت بر تو نكند و چشم پوشى و يا با دست يا زبان با دشمنانت يارى كند

أَوْ قَعَدَ عَنْ نَصْرِكَ أَوْ خَذَلَ عَنِ الْجِهَادِ مَعَكَ أَوْ غَمَطَ فَضْلَكَ وَ جَحَدَ حَقَّكَ‏

 يا از يارى تو خوددارى كرده و از جهاد باز ايستد يا مقام فضل و برترى تو را بر تمام امت خوار و كوچك گرداند و حق امامتت را انكار كند

أَوْ عَدَلَ بِكَ مَنْ جَعَلَكَ اللَّهُ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ‏

 يا از تو عدول به غير كند و حال آنكه خدا تو را ولى بر او از نفس او قرار داد بر تمام اينان لعنت باد

وَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ سَلاَمُهُ وَ تَحِيَّاتُهُ‏

 و سلام و درود و تحيات و رحمت و بركات الهى بر تو

وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ مِنْ آلِكَ الطَّاهِرِينَ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ

 و بر امامان آل پاك تو باد كه خدا پسنديده صفات و با مجد و بزرگوارى است

وَ الْأَمْرُ الْأَعْجَبُ وَ الْخَطْبُ الْأَفْظَعُ بَعْدَ جَحْدِكَ حَقَّكَ غَصْبُ الصِّدِّيقَةِ الطَّاهِرَةِ الزَّهْرَاءِ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ فَدَكاً

 و امر عجيبتر و حادثه ناگوارتر بعد از غصب امامت تو غصب فدك حضرت صديقه طاهره سيده زنان عالم بود

وَ رَدُّ شَهَادَتِكَ وَ شَهَادَةِ السَّيِّدَيْنِ سُلاَلَتِكَ وَ عِتْرَةِ الْمُصْطَفَى‏

 و رد كردن شهادت تو و دو سيد اهل بهشت حضرت امام حسن و حضرت امام حسين‏فرزندانت كه عترت پيغمبر خدا بودند

صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكُمْ وَ قَدْ أَعْلَى اللَّهُ تَعَالَى عَلَى الْأُمَّةِ دَرَجَتَكُمْ وَ رَفَعَ مَنْزِلَتَكُمْ‏

 درود و رحمت خدا بر شما اهل بيت پيغمبر (ص) باد كه خدا شما را بر تمام امت بلند مرتبه‏تر و منزلت شما را رفيعتر قرار داد

وَ أَبَانَ فَضْلَكُمْ وَ شَرَّفَكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ فَأَذْهَبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَكُمْ تَطْهِيراً

 و فضل و شرافت شما را بر اهل عالم آشكار كرد و شما را از هر رجس و ناپاكى پاك و منزه ساخت

قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً

 خداى عز و جل فرمود انسان طبعا و خلقتا حريص و نا شكيبا است هر گاه شرى به او برسد به جزع و ناله درآيد

وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً إِلاَّ الْمُصَلِّينَ‏

 و چون به خيرى نايل گردد از حرص منع احسان مى‏كند مگر اهل نماز

فَاسْتَثْنَى اللَّهُ تَعَالَى نَبِيَّهُ الْمُصْطَفَى وَ أَنْتَ يَا سَيِّدَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ جَمِيعِ الْخَلْقِ‏

 كه مراد پيغمبر برگزيده‏اش و شخص تو اى امير مؤمنان است كه از تمام خلق تو سيد اوصياء رسولى

فَمَا أَعْمَهَ مَنْ ظَلَمَكَ عَنِ الْحَقِّ ثُمَّ أَفْرَضُوكَ سَهْمَ ذَوِي الْقُرْبَى مَكْراً

 پس چه اندازه در گمراهى سرگشته و حيران ماندند آنان كه در امر امامت و سلطنت الهيه درباره تو ستم كردند آنگاه از راه مكر و خدعه سهم ذوى القربى را بر تو فرض و لازم گردانيدند

وَ أَحَادُوهُ عَنْ أَهْلِهِ جَوْراً فَلَمَّا آلَ الْأَمْرُ إِلَيْكَ أَجْرَيْتَهُمْ عَلَى مَا أَجْرَيَا رَغْبَةً عَنْهُمَا بِمَا عِنْدَ اللَّهِ لَكَ‏

 و به ظلم و جور از اهل آن فدك و حقوق ذوى القربى را منع كردند و سپس كه امر خلافت به تو بازگشت باز از آن براى رضاى حق درگذشتى

فَأَشْبَهَتْ مِحْنَتُكَ بِهِمَا مِحَنَ الْأَنْبِيَاءِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ عِنْدَ الْوَحْدَةِ وَ عَدَمِ الْأَنْصَارِ

 پس حال مظلومى و محنت و آلام تو به محن و آلام پيغمبران عليهم السلام شبيه بود در هنگامى كه آنها تنها و بى‏يار و ياور بودند

وَ أَشْبَهْتَ فِي الْبَيَاتِ عَلَى الْفِرَاشِ الذَّبِيحَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ‏

 و باز حال تو در شبى كه به جاى پيغمبر (ص) به بستر او خفتى شبيه به حال اسمعيل ذبيح الله است

إِذْ أَجَبْتَ كَمَا أَجَابَ وَ أَطَعْتَ كَمَا أَطَاعَ إِسْمَاعِيلُ صَابِراً مُحْتَسِباً

* * *

إِذْ قَالَ لَهُ (يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَا ذَا تَرَى‏

 كه چون پدرش به او گفت اى پسر عزيز من در خواب مأمور به ذبح تو گرديده‏ام رأى تو در اين كار چيست

قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ‏)

 در پاسخ گفت اى پدر هر چه مأمورى از جانب خدا انجام ده كه مرا انشاء الله از صابران خواهى يافت

وَ كَذَلِكَ أَنْتَ لَمَّا أَبَاتَكَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‏

 همچنين تو را نيز چون رسول خدا صلى الله عليه و آله مأمور كرد كه در بستر او بخوابى

وَ أَمَرَكَ أَنْ تَضْجَعَ فِي مَرْقَدِهِ وَاقِياً لَهُ بِنَفْسِكَ أَسْرَعْتَ إِلَى إِجَابَتِهِ مُطِيعاً وَ لِنَفْسِكَ عَلَى الْقَتْلِ مُوَطِّناً

 رسول خدا (ص) را به زودى اجابت كردى و خود را به جاى رسول (ص) براى كشته شدن آماده ساختى

فَشَكَرَ اللَّهُ تَعَالَى طَاعَتَكَ وَ أَبَانَ عَنْ جَمِيلِ فِعْلِكَ بِقَوْلِهِ جَلَّ ذِكْرُهُ‏

 خدا هم طاعتت را پاداش داد و كار نيكوى تو را بر امت آشكار كرد به قولش جل ذكره تعالى در آيه

(وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ‏)

  «و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضاة الله»

ثُمَّ مِحْنَتُكَ يَوْمَ صِفِّينَ وَ قَدْ رُفِعَتِ الْمَصَاحِفُ حِيلَةً وَ مَكْراً فَأَعْرَضَ الشَّكُّ وَ عُزِفَ الْحَقُّ وَ اتُّبِعَ الظَّنُ‏

 باز رنج و محنتت در جنگ صفين بسيار بود در حالى كه به مكر و حيله معاويه قرآنها را بر سر نيزه بلند كردند و مردم را به شك و شبهه انداختند و آيين حق را به بازى گرفتند و گمان خود را پيروى كردند

أَشْبَهَتْ مِحْنَةَ هَارُونَ إِذْ أَمَّرَهُ مُوسَى عَلَى قَوْمِهِ فَتَفَرَّقُوا عَنْهُ‏

 آن هنگام غصه تو شبيه به هارون برادر موسى بود كه او را بر امت امير گردانيد و مردم از گردش متفرق شدند

وَ هَارُونُ يُنَادِي بِهِمْ وَ يَقُولُ (يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ‏

 و هر چه هارون آنان را ندا كرد و گفت شما به اين گوساله سامرى امتحان مى‏شويد پروردگار شما خداى رحمان است

فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي* قَالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عَاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَى‏)

 پيرو من باشيد و امر مرا اطاعت كنيد قوم موسى به هارون گفتند ما بر پرستش گوساله ثابت مانيم تا موسى بسوى ما بازگردد

وَ كَذَلِكَ أَنْتَ لَمَّا رُفِعَتِ الْمَصَاحِفُ قُلْتَ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهَا وَ خُدِعْتُمْ‏

 همچنين بود حال تو هنگامى كه قرآنها را بالاى نيزه كردند و تو فرمودى اى مردم اين فتنه و خدعه و امتحان شماست

فَعَصَوْكَ وَ خَالَفُوا عَلَيْكَ وَ اسْتَدْعَوْا نَصْبَ الْحَكَمَيْنِ فَأَبَيْتَ عَلَيْهِمْ وَ تَبَرَّأْتَ إِلَى اللَّهِ مِنْ فِعْلِهِمْ وَ فَوَّضْتَهُ إِلَيْهِمْ‏

 آنان با تو راه مخالفت پيموده و عصيان امر تو كردند و از تو تقاضاى نصب دو حاكم كردند پس تو از نصب حكمين ابا كردى و از فعل زشت آنها بسوى خدا بيزارى جستى و كار را بناچار به آنها وا گذاردى

فَلَمَّا أَسْفَرَ الْحَقُّ وَ سَفِهَ الْمُنْكَرُ وَ اعْتَرَفُوا بِالزَّلَلِ وَ الْجَوْرِ عَنِ الْقَصْدِ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِهِ‏

 آنگاه كه حق آشكار شد و سفاهت و عمل زشتشان معلوم آمد و به خطاى خود و جور و خلاف خود اعتراف كردند از آن بعد باز راه اختلاف كلمه و نفاق پيمودند

وَ أَلْزَمُوكَ عَلَى سَفَهٍ التَّحْكِيمَ الَّذِي أَبَيْتَهُ وَ أَحَبُّوهُ وَ حَظَرْتَهُ وَ أَبَاحُوا ذَنْبَهُمُ الَّذِي اقْتَرَفُوهُ‏

 و حكم سفيهانه‏اى را كه از آنها تقاضا كردند و تو ابا كردى و آنان دوست داشتند و تو خطا و مخاطر شمردى باز آنها گناه كه خود مرتكب شدند مباح و روا شمردند

وَ أَنْتَ عَلَى نَهْجِ بَصِيرَةٍ وَ هُدًى وَ هُمْ عَلَى سُنَنِ ضَلاَلَةٍ وَ عَمًى‏

 و تو هميشه با بصيرت و طريق هدايت بودى و آنها بر طريق گمراهى و نابينايى رفتند

فَمَا زَالُوا عَلَى النِّفَاقِ مُصِرِّينَ وَ فِي الْغَيِّ مُتَرَدِّدِينَ حَتَّى أَذَاقَهُمُ اللَّهُ وَبَالَ أَمْرِهِمْ‏

 و در راه ضلالت تردد مى‏كردندتا آنكه خدا وبال و كيفر كار زشتشان را به آنها چشانيد

فَأَمَاتَ بِسَيْفِكَ مَنْ عَانَدَكَ فَشَقِيَ وَ هَوَى وَ أَحْيَا بِحُجَّتِكَ مَنْ سَعِدَ فَهُدِيَ‏

 تا آنكه معاندان و مخالفت همه شقى و بدبخت شدند و با شمشير تو به قعر جهنم در افتادند و سعادتمندان اصحاب به حجت و ارشاد تو هدايت يافته و زنده جاويد گرديدند

صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ غَادِيَةً وَ رَائِحَةً وَ عَاكِفَةً وَ ذَاهِبَةً فَمَا يُحِيطُ الْمَادِحُ وَصْفَكَ وَ لاَ يُحْبِطُ الطَّاعِنُ فَضْلَكَ‏

 پس درود خدا بر تو در تمام آغاز و انجام حركات و سكناتت اى كه هيچ مدح كننده‏اى به اوصاف كماليه‏ات احاطه نخواهد كرد و طاعنان و دشمنانت هم باز بمقام فضل و كمال تو محيط نتوانند گشت

أَنْتَ أَحْسَنُ الْخَلْقِ عِبَادَةً وَ أَخْلَصُهُمْ زَهَادَةً وَ أَذَبُّهُمْ عَنِ الدِّينِ‏

 تو از حيث عبادت و بندگى خدا بهترين خلق و از جهت زهد و تقوى خالصترين بندگان و از همه كس در دفع دشمنان دين سخت‏تر بودى

أَقَمْتَ حُدُودَ اللَّهِ بِجُهْدِكَ (بِجَهْدِكَ) وَ فَلَلْتَ عَسَاكِرَ الْمَارِقِينَ بِسَيْفِكَ‏

 تويى كه با مجاهده بسيار حدود و اركان دين اسلام را استوار كردى و عساكر گردنكشان را به شمشيرت شكست دادى و از پا در آوردى

تُخْمِدُ لَهَبَ الْحُرُوبِ بِبَنَانِكَ وَ تَهْتِكُ سُتُورَ الشُّبَهِ بِبَيَانِكَ‏

 و به سر پنجه قدرت آتش جنگها را خاموش ساختى و پرده شبهات را با لسان معجز بيان بردريدى

وَ تَكْشِفُ لَبْسَ الْبَاطِلِ عَنْ صَرِيحِ الْحَقِّ لاَ تَأْخُذُكَ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لاَئِمٍ‏

 و حق صرف را از باطل محض آشكارا گردانيدى هرگز در دين خدا از ملامت بدگويان باك نداشتى

وَ فِي مَدْحِ اللَّهِ تَعَالَى لَكَ غِنًى عَنْ مَدْحِ الْمَادِحِينَ وَ تَقْرِيظِ الْوَاصِفِينَ‏

 و به مدح و عنايت خداى متعال خود را از مدح و توصيف خلق بى‏نياز دانستى

قَالَ اللَّهُ تَعَالَى (مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ‏

 خداى تعالى فرمود «من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه

فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً)

 فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا»

وَ لَمَّا رَأَيْتَ أَنْ قَتَلْتَ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ‏

 و چون كه با عهد شكنان و ستمگران و مارقان به عزم جنگ و قتال برخاستى

وَ صَدَقَكَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَعْدَهُ فَأَوْفَيْتَ بِعَهْدِهِ‏

 و صدق وعده رسول خدا صلى الله عليه و آله را آشكارا كردى و به عهد رسول خدا وفا كردى

قُلْتَ أَ مَا آنَ أَنْ تُخْضَبَ هَذِهِ مِنْ هَذِهِ أَمْ مَتَى يُبْعَثُ أَشْقَاهَا

 و فرمودى آيا اينك نرسيده زمانى كه محاسنم از خون سرم خضاب گردد آيا كى شقيترين افراد امت بر اين كار مبعوث خواهد شد

وَاثِقاً بِأَنَّكَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكَ وَ بَصِيرَةٍ مِنْ أَمْرِكَ‏

 و در كمال وثوق و اطمينان بودى از حجت و بينه پروردگار خود بحقانيت و با بصيرت و بينايى در همه كارت اقدام فرمودى

قَادِمٌ عَلَى اللَّهِ مُسْتَبْشِرٌ بِبَيْعِكَ الَّذِي بَايَعْتَهُ بِهِ وَ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ‏

 و از سفراين جهان كه بر خدا وارد شدى با مبايعه خداست بسى شاد خاطر خواهى بود و اينست رستگارى و فيروزى بزرگ

اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَنْبِيَائِكَ وَ أَوْصِيَاءِ أَنْبِيَائِكَ بِجَمِيعِ لَعَنَاتِكَ وَ أَصْلِهِمْ حَرَّ نَارِكَ‏

 پروردگارا لعنت فرست بجميع انواع لعن و عذاب بر قاتلان پيغمبران و اوصياء پيغمبران خود و آن قاتلان را بحرارت آتش دوزخت و اصل ساز

وَ الْعَنْ مَنْ غَصَبَ وَلِيَّكَ حَقَّهُ وَ أَنْكَرَ عَهْدَهُ وَ جَحَدَهُ بَعْدَ الْيَقِينِ وَ الْإِقْرَارِ بِالْوِلاَيَةِ لَهُ يَوْمَ أَكْمَلْتَ لَهُ الدِّينَ‏

 و نيز لعنت كن كسى را كه حق ولى تو را غصب كرد و پس از اقرار و بعد از يقين بولايت او در روز غدير كه روز تكميل دين حق بود باز عهد او و بيعت با او را انكار كرد

اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ ظَلَمَهُ وَ أَشْيَاعَهُمْ وَ أَنْصَارَهُمْ‏

 پروردگارا لعنت فرست بر قاتلان امير المؤمنين و بر هر كه در حق او ظلم كرد و بر پيروان و انصار قاتلانش هم لعنت فرست

اللَّهُمَّ الْعَنْ ظَالِمِي الْحُسَيْنِ وَ قَاتِلِيهِ وَ الْمُتَابِعِينَ عَدُوَّهُ وَ نَاصِرِيهِ وَ الرَّاضِينَ بِقَتْلِهِ وَ خَاذِلِيهِ لَعْناً وَبِيلاً

 پروردگارا بر قاتلان و ظالمان و پيروان دشمنان حسين و بر آنانكه بقتل آن حضرت خوشنود بودند و آنانكه يارى او نكردند بر همه آنان لعنت و عذاب بسيار شديد فرست

اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ مَانِعِيهِمْ حُقُوقَهُمْ‏

 پروردگارا لعنت فرست بر اولين ظالمى كه در حق آل محمد ظلم و ستم كرد و مانع از حق آنها گرديد

اللَّهُمَّ خُصَّ أَوَّلَ ظَالِمٍ وَ غَاصِبٍ لِآلِ مُحَمَّدٍ بِاللَّعْنِ وَ كُلَّ مُسْتَنٍّ بِمَا سَنَّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ

 پروردگارا اولين ظالم و غاصب حق آل محمد را و هر كس تا قيامت سنت او را پيروى كرد مخصوص به لعن خود بگردان

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ (وَ آلِ مُحَمَّدٍ ) خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ عَلَى عَلِيٍّ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ‏

 پروردگارا بر محمد خاتم رسولان خود و بر سيد اوصياء و امير المؤمنين على (ع) و آل اطهار او درود و رحمت فرست

وَ اجْعَلْنَا بِهِمْ مُتَمَسِّكِينَ وَ بِوِلاَيَتِهِمْ مِنَ الْفَائِزِينَ الْآمِنِينَ الَّذِينَ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ‏

 و ما را از آنان كه رشته عهدشان را محكم نگهداشت و بواسطه ولايت و محبت آنها به فوز و سعادت ابد رسيد و ايمن از عذاب دوزخ گرديد كه ديگر ابدا هيچ خوف و اندوهى در دل ندارند مقرر فرما.

 

مؤلف گويد كه ما در كتاب هدية الزائرين اشاره كرديم به سند اين زيارت و آنكه اين زيارت را در هر روز از نزديك و دور مى‏ شود خواند و اين فايده جليله‏اى است كه البته راغبين در عبادت و شايقين زيارت حضرت شاه ولايت عليه السلام آن را غنيمت خواهند شمرد

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




 

اسكندر يكي از نخبگان را از مسووليتي كه داشت عزل كرد و كاري پست به او داد .
روزي اسكندر به او گفت : حالا ، حال و روزت چه طور است ؟

گفت : ” مرد به خاطر منصبش بزرگ و شريف نمي شود بلكه منصب است كه به اندازه مرد بزرگ و شريف مي شود ، پس مرد هر جا كه هست بايد پاك ، عادل و با انصاف باشد .”
اسكندر از پاسخ او خوشش آمد و او را به جاي اول برگرداند.

بايدت منصب بلند بكوش
تا به فضل و هنر كني پيوند

نه به منصب بلندي مرد
بلكه منصب شود به مرد بلند

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




  دو متن کوتاه
 

1- از دیگران شکایت نمی کنم
بلکه خودم را تغییر می دهم،
چرا که کفش پوشیدن راحت تر از
فرش کردن دنیاست.

2-مبارزه انسان را داغ می کند
و تجربه انسان را پخته می کند!
هرداغی روزی سرد می شود ولی هیچ پخته اى ديگر خام نمي شود!

 

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت




 

روي ﺩﯾــﻮﺍﺭ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ ﺑﻨـــﻮﯾﺴﯿﺪ:

خـــﺪﺍ ﻫﺴـــﺖ ….

ﻧﻪ ﯾـــک ﺑــﺎﺭ ﻭ ﻧـﻪ ﺩﻩ ﺑـاﺭ …
که ﺻـــﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﯾـــﻤﺎﻥ ﻭ ﺗﻮﺍﺿــﻊ ﺑﻨــﻮﯾﺴﯿــﺪ

” ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ “
ســـﺮ ﺁﻥ ﺳــﻔﺮﻩ ی ﺧــﺎﻟﯽ ﮐــﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﺷــﮏ ﯾﺘﯿﻢ ﺍﺳﺖ

‌ ﺧــﺪﺍ ﻫﺴﺖ “
پﺸــﺖ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﮔــﻠﯽ ﭘﯿـﺮﺯﻧﯽ ﮔﻔــﺖ :
” ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ “


ﺁﻥ ﺟـــﻮﺍﻥ ﺑﺎ ﻫﻤــﻪی ﺧﺴﺘــﮕﯽ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﻬــﺎ ،
ﺳﺮ ﺗﻌــﻈﯿﻢ ﻓﺮﻭ ﺑــﺮﺩ ﻭ ﭼﻨــﯿﻦ ﮔﻔﺖ:

ﺧـــﺪﺍ ﻫﺴﺖ “

ﮐﻮﺩﮐـــﯽ ﺭﻓــﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺗــﺨﺘﻪ …..!
گوﺷﻪ ﺗﯿﺮﻩ آن ﺗﺨﺘﻪ ﻧﻮﺷﺖ :
ﺩﺭ ﺩﻝ ﮐــﻮﭼﮏ ﻣﻦ ﺩﺭﺩ ﺯﯾـﺎﺩ ﺍﺳــﺖ ﻭﻟـﯽ ﯾﺎﺩ
❣ﺧـــﺪﺍ هست❣

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 اخلاص در عمل

مرد زاهدی، روزی به مهمانی شخصیتی بزرگ رفت،
وقتی هنگام غذا خوردن فرا رسید ،
زاهد از عادت همیشگی غذا کمتر خورد .

بعد از غذا، نوبت نماز خواندن رسید،
مرد زاهد به نماز ایستاد،
اما بر خلاف همیشگی، نماز را طولانی
به جا آورد.
پس از آنکه به خانه رسید، از همسرش طعام خواست.

پسر او که همراهش بود، با تعجب پرسید:
مگر در مهمانی به اندازه کافی غذا نخوردی؟

پدر گفت:
کم خوردم تا آدم پرخوری جلوه نکنم
و برای روزهای آینده برای خود موقعیتی
کسب کنم !

پسر با شنیدن شرح ریا کاری پدر
به او گفت:

پدر جان! نمازت را نیز قضا کن ،
که چیزی نکردی که به کار آید !

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 
من گدایی درت را دوست می‌دارم حسین
سائلان محضرت را دوست می‌دارم حسین

دست‌بوس نوکرت‌بودن برای من بس است
نوکری نوکرت را دوست می‌دارم حسین

“بارالها، گریه‌کن‌های حسینم را ببخش!”
این دعای مادرت را دوست می‌دارم حسین

من برای ماندن اسلام بعد از کربلا
دست زینب‌پرورت را دوست می‌دارم حسین

در میان آن شهیدانی که دورت خفته‌اند
زیر پایت… اکبرت را دوست می‌دارم حسین

در کنار علقمه، با دیدن آب فرات
هیبت آب آورت را دوست می‌دارم حسین

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




 
آخر مرا فراق تو ديوانه ميكند
كاخ وجود ما همه ويرانه ميكند

آخر مرا به طوف حرم شاه سر جدا
ذات خدا به عشق تو پروانه ميكند

آخر مرا جنون تو بر دار ميكشد
عشق تو و نگار تو افسانه ميكند

آخر مرا به عشق تو اى عشق منجلى
دانم خداى لَم يَلِد آواره ميكند

آخر مرا اميد وصال تو ساقيا
در كوچه هاى ميكده پيمانه ميكند

آخر مرا غم تو اى شاه بى كفن
گريان و سر شكسته و بى خانه ميكند

آخر مرا خداى تو اى وصف ذات حق
سرمست جام وباده ى جانانه ميكند

آخر دل مرا غم سقاى كربلا
با روضه هاى آب دو صد پاره ميكند

بی اختیار میشوم از وسعت غمت
دیوانه میشوم ز بزرگی ماتمت

یک کربلا بطلب جان مادرت
لُکـــــنَت زبــــــان گِــــرفـــتــه ام از رقـــــص پــــــرچــــــمـــــــت.

ای همه ی عشق سلام عليك.

صلي الله عليك يا سيدنا الغريب يا اباعبدالله الحسين

 

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




 
#یاعلی_یامولا

شاهی که کل هستی من نذر جان اوست

حتی زبان مادری من زبان اوست

هرکس نشد اسیرِ تو خارج ز دین شده

دوزخ برای دشمن تو آتشین شده

حاشیه های امن حکومت امیری است

ذات وجود کشور ایران غدیری است

داعش هنوز دور لبش رنگ شیری است

شیعه فقط نشانه و رمز دلیری است

وقتی امیر قافله کرار میشود

سرباز صفر،میثم تمار میشود

وقتی خدا تو را ولی‌الله خطاب کرد

یعنی وصیِ حضرت ختمی معاب کرد

پس در عذاب دشمنتان هم شتاب کرد

ما را فدائیانِ ولایت حساب کرد

لعنت به هرکه دشمن راه ولایت است

هرکه اسیر تو نشود کم‌سعادت است

بالای دست حیدر کرار دست نیست

بی حب مرتضی کسی از باده مست نیست

عشقت میان سینه همه اعتبار ماست

ذکر علی علی به خدا افتخار ماست

عاشق شدن به عشق تو غیر ارادی است

کوری دشمن تو غدیر عید شادی است

دنیا تورا نخواست که پست و حقیر شد

بد خواه تو به چنگ شیاطین اسیر شد

در کربلا هرآنچه که شد از غدیر شد

از کینه سهم خون خدا سنگ و تیر شد

فرزند مرتضا کفنش یک حصیر شد

خاکم به سر قبیله ی حیدر اسیر شد

ای وای از عقیله و بازار کوفیان

ای وای از نگاه و از آزار کوفیان

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




 
عید غدیر خم
شبکه ولایت - 94

یک شیعه باید متناسب با زمان خودش تربیت شود، اینکه معصوم فرمود فرزند زمانت باش یعنی اینکه یک روز لازم است باز کردن کلاشینکف را بدانی، اما امروز چه دانشی هست که باید بدانی و به روز باشی؟

امروز باید سواد رسانه‌ای خودتان را بالا ببرید، تا با یک خبر یا یک کلیپ که برای شما فرستاده می شود بازی نخورید. سوریه را با همین عکس ‌ها و کلیپ‌ها به هم ریختند.

آن چیزی که امروز لازم است علم و دانش رسانه است. به نظر من یک بچه شیعه باید استاد این مسائل باشد.


استاد علی اکبر رائفی پور

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 
 

حسین ایزدی

نمی رسیم به عرش خدا بدون علی
نمی رسد به اجابت دعا، بدون علی

نبود لحظه ای حتی، علی بدون خدا
نبود لحظه ای حتی، خدا بدون علی

علی علی شده ذکر پیمبران شب و روز
شوند غرق بلا، أنبیا بدون علی

همیشه در همه آن از ازل شما با هم
نرفته غار حرا مصطفی بدون علی

نماز و روزه و حج و زکات یعنی تو
شبیه کفر بود (رَبَّنا) بدون علی

تمام روزی هفت آسمان به دست علی است
فلک شود به گمانم گدا بدون علی

تو آمدی و به توحید جلوه ای دادی
وگرنه پر شده مکه ز (لا) بدون علی

اگر چه گفت که (لو لا علی هَلَکَ عمر)
فقط نه او، که (هَلَک) هر سه تا بدون علی

(فمن یمت یرنی) گفتنت نجاتم داد …
به مرگ گفته ایم اینجا نیا بدون علی

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




 


استادهادی اردبیلی

علی ظهورجمال جمیل حی ودود
علی صفای ثنای ستایش معبود
علیست اسوه و اسطورهٔ عبودیّت
علی مدارومسیراست ومقصدومقصود


علی کتاب کمال شعورانسان است
علی نمادنموداصول ایمان است
جبین مهروش وآفتاب رخسارش
تجلی شرف وجلوه گاه قرآن است


علی زکل بشردیگراست وغیرخداست
که فضل وعلم علی آسمانی است و سواست
علی تجسم سیمای عدل ودادوشرف
علی تخیل شمشیربی نیام خداست

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




 
حضرت امیرالمومنین،مولی الموحدین علی ابن ابیطالب علیهم السلام
  تضمین غزل زیبای استاد شهریار تبریزی

کمیل کاشانی

به نجف رساندم امشب دل درد آشنا را
که به خاکبوست آرم نفس شکسته پا را
مدد از خدا گرفتم که بگویم از تو یارا
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه ی هما را

جلوات اولیا را به جمال او جلی بین
و بهشت آرزو را به ولایت ولی بین
به زلال مهرش آیینه ی قلب ، صیقلی بین
دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

به مدیح او خدایا قلمم ز پا نماند
دل من ز عشق مولا نفسی جدا نماند
اگر آستین فشاند به جهان گدا نماند
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه ی بقا را

به مصاف او کسی که برود رود به مسلخ
ز نهاد دشمن او به فلک رسیده آوخ
چکنم بدون لطفش دم مرگ و قبر و برزخ
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

به پناه ، لنگر دل ، به کرانه ی علی زن
به امید تکیه هر لحظه به شانه ی علی زن
نفسی اگر زنی تو ، به بهانه ی علی زن
برو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

غم عشق جاودانش که سرشته با گل من
اگر عاشقی بفهمی که چه کرده با دل من
همه جاست مهر رویش به یقین مقابل من
به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا

علی است آنکه باشد بری از همه معایب
به رسول حق مشیر است و وزیر و یار و نایب
نشود دل زلالش ز حضور دوست غایب
به جز از علی که آرد پسری ابوالعجایب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را

علی است شاه مردان و امیر سرفرازان
علی است سر مستی و دلیل دلنوازان
علی آنکه دل سپردند به مهرش عشقبازان
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که می تواند که به سر برد وفا را ?

نه فقط کلیم ذوقم به کمال مدح او ماند
که ملک به عرش هم در حرم علی پر افشاند
چو خدا به صبح خلقت علی یا علی به لب راند
نه بشر توانمش گفت نه خدا توانمش خواند
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

شده جبرییل از اول به نجف مقیم رحمت
ملکوت آرزوهاست در این حریم رحمت
به مشام جان رسید از حرمش شمیم رحمت
به دو چشم خونفشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را

به خدا در اهتزاز است به بام دل لوایت
همه عمر عاشقانه زده ام دم از برایت
زده مرغ جان من پر ، شب و روز در هوایت
به امید آنکه شاید برسد به خاک پایت
چه پیام ها سپردم همه سوز دل صبا را

نفس تو خرج می شد به هوای مستمندان
که علی علی علی بود ، نوای مستمندان
چقدر به دوش بردی تو غذای مستمندان
چو تویی قضایگردان ، به دعای مسمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

من و ذکر نام مولا که جلا دهد به قلبم
من و یاد او که باشد به دل شکسته مرهم
به مسیح می دهد روح و ز نوح می برد غم
چه زنم چو نای هر دم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوش تر بنوازد این نوا را

من و خلوت تهجد من و سوز و اشک و آهی
به امید یک تبسم ، به اشاره ای ، نگاهی
که برای من نمانده است به غیر تو پناهی
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی بنوازد آشنا را

به “کمیل” داده از لطف ، به نوکریش منصب
شده کوله بار عمرﻡ ز عطای او لبالب
ﮐﻪ به دل نهفته دارم ز غمش هزار مطلب
ز نوای مرغ یا حق ، بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




 
علی(ع) مع الحق و الحق مع علی(ع)

کسی که جام سعادت به دست آدم داد
به قدر ظرفیت هرکسی از این غم داد

چگونه آنکه ندارد به دل غم حیدر
شود به او نسب دودمان آدم داد

خدا ز چهره دنیاییش نقاب انداخت
میان کعبه علی را نشان عالم داد

هدف علیست، نبی با روایت لولاک…
به منکران وصی اش جواب محکم داد

غدیر واقعه بی نظیر تاریخ است
که حق ولایت خود را به شخص اعلم داد

اگر بهشت وصال علی نبود چرا
خدا به منکر او وعده ی جهنم داد

چگونه رد کند از در گرسنه را هیهات
کسی که لقمه خود را به قاتلش هم داد

کلاغ را چه به عشق علی ولی چه کنم
جلای صحن طلاییش کار دستم داد

برای ما چه مقامی شود از این بهتر
غلام حلقه به گوش غلام او قنبر

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




 #راز_هاى_مردان


محبوب ترين جمله نزد زنان “دوستت دارم” نزد مردان چه؟
آيا سخنى جانانه و كليدى وجود دارد كه باترى جانشان را شارژ كند و آنان را به اوج ببرد؟
بله . اين جمله:
“به تو افتخار مى كنم”

مرد اقتدار طلب است. عاشق پيشه است. پناهگاه زن است. جمله ى “به تو افتخار مى كنم” به همان اندازه به مردان انرژى ميدهد كه جمله ى “دوستت دارم” به زنان نيرو مى بخشد!


 

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




مي گويند با هر كس بايد مثل خودش رفتار كرد !
شما گوش نکنید ، چون اگر چنين بود از منش و شخصیت هیچكس ،چيزى باقى نمي ماند !
هركس هر چه به سرت آورد فقط خودت باش…
نگذار برخورد نادرست آدمها ، اصالت و طبیعت تو را خدشه دار کند.
اگر جواب هر جفايى ، بدى بود که داستان زندگی ما خالى از آدم های خوب می شد !
اگر نمي توانى آدم خوبه ى زندگي كسى باشى…
اگر براى ياد دادن همان خوبى هايى كه خودت بلدى ، ناتوان هستی
اگر خوبى كردى و بدى ديدى…كنار بكش!!! …. اما بد نشو….
اين تنها كاريست كه از دستت بر مي آيد…
تو آدم خوبه ى زندگی خودت باش..
و با وجدانت آسوده بخواب.

   

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 #کسالت

 

انسان تنها موجودی است که احساس کسلی می‌کند؛
این امتیازی انحصاری وبخشی از شان ومنزلت وجود انسانی است.
کسل شدن یعنی اینکه راه و روش زندگی ات غلط است.
به همین دلیل است که میگویم کسل شدن در خور توجه است؛
یعنی فهمیدن این نکته که من باید کاری کنم.
یک دگرگونی لازم است.
بنابراین فکر نکن که کسل بودن چیز بدی است؛
بلکه نشانه ای میمون برای شروعی نو می‌باشد.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﮔﻔﺖ : ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﻦ !
ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﮕﻮﻧﻪ؟
ﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯼ،
ﺣﺎﻟﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺳﺮﺍﻍ ﮐﯿﻒ ﻭ ﻧﻤﺮﺍﺕ ﺍﻭ ﻧﻤﯿﺮﻭﯼ،
ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻧﻮﻉ ﻏﺬﺍ ﻧﻈﺮﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ،
ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﯿﮑﻨﯽ،
ﻧﻈﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺟﻮﯾﺎ ﻣﯿﺸﻮﯼ،
ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﺕ ﺩﻋﻮﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ،
ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﻮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ
ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ . ﯾﮑﯽ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺁﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ .
ﻓﻘﻂ ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ، ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﺁﻓﺮﯾﻨﺪ ﻧﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ

“پروفسور حسابي”

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





روزی پادشاهی به وزیرش گفت:
” سپیده دم به بیرون برو و به اولین شخصی که برخورد می‌کنی، او را بیاور، من کشوری را به او خواهم داد.” وزیر صبحگاهان به بیرون رفته و به اولین شخصی که برخورد کرد یک گدا بود. او این گدا را به کاخ آورده و بر تخت پادشاهی نشاند. او را استحمام داده و جامه پوشانده و با غذایی شاهانه از او پذیرایی شد.
پس از آن، گدا گفت: “کاسه ی گدایی من کجا است؟ برای من وقت آن رسیده است که به گدایی بروم .”

در حالیکه بر تخت پادشاهی نشسته بود، او همچنان فکر کاسه ی گدایی اش را در سر داشت.
چه کسی می‌تواند به آن پادشاه گدا کمک کند تا کاسه ی گدایی اش را به زمین بگذارد؟
چنین است وضعیت ما با ذهن شرطی شده و عادت کرده مان



موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


...



فردی به حکیمی گفت:
خبر داری که فلانی درباره ات چقدرغیبت کرده
حکیم گفت:اوتیری رابه سویم پرتاب کرد که به من نرسید،تو چرا آن رابرداشتی و درقلبم فروکردی

سبب نقل کینه ودشمنی هانباشیم

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




#مثبت_فکر_کنیم


گفته می‌شود که بیشتر اوقات سقراط جلوی دروازه شهر آتن می‌نشست و به غریبه‌ها خوشامد می‌گفت.
روزی غریبه‌ای نزد او رفت و گفت:

“من می‌خوام در شهر شما ساکن شوم. اینجا چگونه مردمی دارد؟”
سقراط پرسید:

“در زادگاهت چه جور آدم‌هایی زندگی می‌کنند.”
مرد غریبه گفت:

“مردم چندان خوبی نیستند. دروغ می‌گویند، حقه می‌زنند و دزدی می‌کنند. به همین خاطر است که آنجا را ترک کرده‌ام.”


سقراط خردمند می‌گوید:

“مردم اینجا هم همانگونه‌اند. اگر جای تو بودم به جستجویم ادامه می‌دادم.”

چندی بعد غریبه دیگری به سراغ سقراط می‌آید و درباره مردم آن سوال می‌کند.
سقراط دوباره پرسید:

“آدم‌های شهر خودت چه جور آدم‌هایی هستند؟”

غریبه پاسخ داد:

“فوق‌العاده‌اند، به هم کمک می‌کنند و راستگو و پرکارند. چون می‌خواستم بقیه دنیا را ببینم ترک وطن کردم.”

سقراط اندیشمند پاسخ داد:

“اینجا هم همینطور است. چرا وارد شهر نمی‌شوی؟ مطمئن باش این شهر همان جایی است که تصورش را می‌کنی؟!”

نکته:
ما دنیا را آنگونه می بینیم که هستیم ودر دیگران چیزهایی را میبینیم که در درون ما وجود دارد.

انسانی که مثبت ومهربان باشد،هرکجا برود در اطرافش ودر آدم هایی که با آنها در ارتباط است جز نیکویی چیزی نخواهد دید

وانسان کج اندیش ومنفی باف نیز به هرکجا برود جز زشتی ونقصان در محیط پیرامونش چیزی را تجربه نخواهد کرد

وقتی تغییر نکنیم هرکجا برویم آسمان همین رنگ است.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

#همسرداری

 به خاطر داشته باشید که تکرار روابط عاطفی شدید و جبران یک مشاجره، فقط با تقدیم گل یا صحبت‌های محبت‌آمیز به دست نمی‌آید.

 بلکه باید کارهایی انجام دهید که همسرتان بفهمد از رفتار خودتان پشیمان شده‌اید و او برای شما اهمیت دارد.

 همیشه با این تفکر زندگی کنید که می‌توانید مشکلات را حل کنید؛ مهم نیست چه مشکلی، چون شما از عهده حل او بر می‌آیید.

 

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




 

 مذکر عزیز:

✍ ” مرد ” باش
✍ زمین به مردبودنت نیاز داره
✍ مردباش نه فقط باجسمت
✍ مرد باش با نگاهت،
✍ با احساست
✍ مردونه حرف بزن،
✍ مردونه بخند,
✍   مردونه گریه کن،
✍  مردونه عشق بورز،
✍  مردونه ببخش و…
✍ مرد باش و هیچ وقت
✍  نامردى نکن
✍ مخصوصا در حق کسی که
✍ باورت کرده و قبولت داره
✍  و بهت تکیه کرده …


  مونث عزیز:

✍ ” زن ” باش
✍ تو به وجود آورنده ای
✍ نگاه هرکس پاسخش لبخند نیست
✍ زندگی تنها خوشى نیست
✍ ببین، حس کن،
✍  عشق بورز،
✍  عاشق شو،
✍ امابه کسی که انسانیت را
در خود دارد …
✍ آنکه با پول تو را میخرد
جز یک کالا نگاهی دیگر
بر تو ندارد …
✍ بجنگید برای باهم بودن…
✍ بجنگید برای انسان بودن ..

 

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




 

#سیاست_همسرداری

  اولین چیزی که محبت را از خونه میبره و شیشه محبت رو بین زن و شوهر میشکونه
#تندخوئی هست

 اگر زن در مقابل شوهرش زبون دراز باشه ،پرخاشگری کنه
همون جمله ای اولی که میگه به احساس شوهرش لطمه میزنه.
 اگر مردی تندخو شد،فریاد زد و زخم زبان زد و به همسرش گفت ببین زن همسایه چه زن خوبیه،
این یعنی مردی زنی را به رخ زن خودش می‌کشه
اینجاست که بدترین ضربه را به روح لطیف خانومش میزنه.
چون این جمله به اندازه ای کوبندگی داره که همون لحظه اول عشق را به نفرت تبدیل میکنه.
باید مواظب رفتارها بود که خدای نکرده شیشه محبت بین زن و شوهر شکسته نشه و عشق و علاقه رشد پیدا کنه.
روزگار بر وفق مرادتون
شاد باشید
 

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت





#تلنگر

چرا نمیفهمم ؟ 

من یک انسانم ، گاهی متفاوت با رویاهای تو…،

چگونه بدانم که از من رنجیده ای…!
چگونه بفهمم که کدامین صحنه ی نمایش زندگی باب دلت نبوده است…!

چگونه میتوانم موسیقی احساس تو را با تمام وجود بنوازم….!
گاهی من نمیفهمم ،

نمیدانم ،
درک نمیکنم ،

چرا که انسان موجودی پیچیده است و در پیچ های مسیر آن سرگردان میشوم…!

من علم غیب ندارم ،
ساده باش ،
حرف های دلت را ساده و شفاف با من در میان بگذار ،
مرا بفهمان ،
جهل و تاریکیم را از بین ببر ،
و آن وقت میفهمی که در روشنی ، تا پای جان کنار تو ایستاده ام و برایت قهرمان دوست داشتن و ایثار خواهم بود….!

گاهی من نمیفهمم ،
فهمیدن کار سختی ست که برای فهمیدنت نیاز به بیان شفاف خواسته ها و کمک دارم..‌..!

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




هر کجا سلطان بود دورش سپاه و لشکر است

 پس چرا سلطان خوبان بی سپاه و لشکر است؟

 

 با خبر باشید ای منتظران ظهور

 بهترین سلطان عالم بی سپاه و لشکر است

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




سلام یوسفــــ زهرا…

این عشقِ آتشین، زِ دلم پاڪ نمےشود

مجنــون بہ غیر خانہ‌ے لیلا نمےشود

 

بالاے تختــ یوسفــِ ڪنعان نوشتہ‌اند

هریوسفےڪہ یوسفِ زهرا نمی شود

 

 ☀️یا مهدی ( عج ) ادرکنی☀️

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




‍ اگر میگویند دست و پا گیر است
حرفى نیست…

اصلا راستش رابخواهى دست وپا گیر است!
بعضى جاها ,بعضى وقت ها دستت را میگیرد که مبادا کارى کنى!
وپایت را میبندد که مبادا قدمى بگذارى که شایسته تو
بانوى محجبه نیست!

آرى
دست و پا گیر است…


 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

باید دلم چهار روز در سینه بجوشد
تادر غدیر از عشق مولا جامه پوشد

 

در آخرت از جام کوثر بی نصیب است
هر کس که از جام غدیر خم ننوشد
 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




دائم به سرم فکر علی ع نیست که هست!

 هرشب به لبم ذکر علی ع نیست که هست!

 

 دیگر چه سعادتی بود بهتر از این

 در سینه ی من مهر علی (ع) نیست که هست.

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




نوشتم یا علی لبهای میثم گفت یا حیدر
تپش های دل زارم منظم گفت یا حیدر
به جنت قنبر مولا دمادم گفت یا حیدر
صدا آمد ز مکه آب زمزم گفت یا حیدر

و اینک عاشق حق است بر لب ذکر او دارد
خوشا آنکه میان صحن او از می وضو دارد

وضو از آب انگور نجف بسیار دلچسب است
تلو خوردن از این مستی بالاجبار دلچسب است
و خوردن بعد از آن بر هر در ودیوار دلچسب است
ز ما انکار و از ساقی می اصرار دلچسب است

می پیمانه با ساقی کوثر گفتگو دارد
خوشا آنکه میان صحن او از می وضو دارد

به عشق بلبل طبعش دلم را چون چمن کردم
من امشب عقل را با خال ابرویش کفن کردم
نجف را با اویس قلب مشتاقم قرن کردم
و امشب خرقه ی مدهوشی از حبش به تن کردم

کمان تیر مژگانش به ساغر سمت و سو دارد
خوشا آنکه میان صحن او از می وضو دارد

بلی ، قالو بلا را حب مولایم بلا کرده
پس از آن آسمان ها را به دست خود بنا کرده
نهنگ علم در بحر صفات او شنا کرده
و وصف مرتضی را در کتاب خود خدا کرده

پیاله از سبوی موی مولا رنگ و بو دارد
خوشا آنکه میان صحن او از می وضو دارد

علی اسباب وصل ست وخودش هم واصل حق ست
علی مملوگر حق ظروف کامل حق است
علی شکال تشکیلات و شکل و شاکل حق است
علی میم عمل باشد علی خود عامل حق است

درخت تاک عرش عشق از او آبرو دارد
خوشا آنکه میان صحن او از می وضو

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




 عید خلافت و ولایت
روى زیاد بن محمد قال :
دخلت على ابى عبد الله (ع) فقلت :
للمسلمین عید غیر یوم الجمعة والفطر والاضحى ؟
قال : نعم ، الیوم الذى نصب فیه رسول الله (ص) امیرالمؤمنین (ع) . مصباح المتهجد : .736
زیاد بن محمد گوید :
بر امام صادق (ع) وارد شدم و گفتم : یا مسلمانان عیدى غیر از عید قربان و عید فطر و جمعه دارند ؟ امام (ع) فرمود :
آرى ، روزى که رسول خدا (ص) امیرمؤمنان (ع) را ( به خلافت و ولایت ) منصوب کرد .

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




غدیر خُم شد/تجلیگاه ِ/شکوه ِ دلبر/مقام حیدر/تو گویی تازه/نبیّ اکرم/شده پیغمبر

که از سوی حق/به اُمّت دارد/پیامی دیگر/کلام ِ آخر/که ای آنان که/مسلمان هستید/

هر آنکس را که/منم مولایش/پس از من باشد/علی مولایش/علی آقایش/

بُوَد حرف من/کلام حیدر/پیامم باشد/پیام ِ حیدر/بُوَد تیغم در/نیام حیدر/

خدا هم داده/سلام حیدر/ملائک گرم ِ/ثنای حقّ و/فقیر لطف ِ/مُدام ِ حیدر/

با این راه ِ حق/سعادتمنده هر کسی که همراهه/همه رَعیت او شاهه/علی ولی ا..هه

شعاع ِ نور حیدر مثه خورشید و ماهه/عبادت ها بی مُهر ِ ولایتش تباهه

میگیم ما هردم/یا أهلَ العالَم/علی ولی ُ ا..هه

 

زبان بگشایم/به مدح مولا/به مدح ِ نور ِ/خدای یکتا/وصیّ طاها/

عزیز زهرا/علی قرآنم/علی ایمانم/علی ای جان و/علی جانانم/

علی توحید و/ علی فرقانم/علی یاسینم/ تمام دینم/ولای حیدر/

شود جان ِ من/فدای حیدر/تمام شاهان/گدای حیدر/بریزم هستی/

به پای حیدر/اُمیدم باشد/عطا و لطف ِ/خدای حیدر/بُوَد افضل از/

همه اعمالم/ثنای حیدر/الهی که من/شوم شامل بر/دعای حیدر

که کوله بار عُمرم پر از گناهه/همه رَعیت او شاهه/علی ولی ا..هه

شعاع ِ نور حیدر مثه خورشید و ماهه/عبادت ها بی مُهر ِ ولایتش تباهه

میگیم ما هردم/یا أهلَ العالَم/علی ولی ُ ا..هه

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خدایا
به قلب کوچکم وسعت ده
تا بتوانم بزرگیت را درک کنم
و در دریای بزرگی وپاکی،
ومهربانی تو غرق شوم
و به بالهایم توانی ده
تا بتوانم به سوی تو پرواز کنم
تو که آشناترین آشنایی

 

موضوعات: مناجات  لینک ثابت




#خواص_سوره_ها

 سوره حدید از سوره هایی است که احتمال وجود اسم اعظم درآن وجود دارد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به براد بن عازب فرمود: اگر می خواهی خداوند را به اسم اعظمش بخوانی، ده آیه اول سوره حدید و آیات آخر سوره حشر را بخوان.

 آثار و برکات سوره حدید

1- ایمن شدن از عذاب الهی و آزاد شدن از زندان
در تفسیر البرهان درباره خواص و آثار سوره حدید از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم آمده است: هر کس سوره حدید را قرائت نماید بر خدا لازم است که او را از عذاب خدا ایمنی بخشد و در بهشت به او نعمت بخشد و هر کس بر قرائت این سوره مداوت کند و زندانی و در غل و زنجیر باشد خداوند راه نجات او را آسان می کند.

2- ایجاد قوت و شجاعت در جنگ
هر کس سوره حدید را بنویسد و با خود همراه داشته باشد اگر در جنگی شرکت کند هیچگونه تیر و چیز فلزی به بدن او وارد نمی شود و در جنگ دارای قوت قلب و پردلی می شود و اگر بر جایی از بدن که آهنی (یا فلزی دیگر) بر آن وارد شده است، خوانده شود در همان ساعت و بدون درد خارج می شود.

 ختم بسیار مجرب سوره حدید

وضوی کامل بگیرد و در روز جمعه 7 بار سوره حدید را بخواند و در آخر بگوید:
 «اللهم انی اسألک بعزتک یا عزیز و بقدرتک یا قدیر و بحمتک یا حکیم و برحمتک یا رحمن و بمنّک یا منّان أن تحفظنا بالایمان قائماً قائداً راکعاً و ساجداً و نادماً و یقظةً و حیاً و میّتاً و علی کل حالِ اعوذ بالله من شرّ نفسی و من کلّ ذی شرّ شیاطین الجنّ و الانس و من شرّ کلّ دابة انت آخذُ بَنا میتها انّ ربی علی صراطٍ مستقیم و صلی الله علی محمد و آله اجمعین.»

 منابع: «قرآن درمانی روحی و جسمی محسن آشتیانی، سید محسن موسوی؛ و درمان با قرآن،محمدرضا کریمی»

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




جملاتي كوچک، مفاهيمي بزرگ

  آنقدر خوب باشيد که ببخشيد، امّا
  آنقدر ساده نباشيد که دوباره اعتماد کنید!

  اگر احساس افسردگی دارید، درگير گذشته هستید.
  اگر اضطراب دارید، درگير آینده!
  و اگر آرامش دارید، در زمان حال به سر مي بريد.
  پس در لحظه زندگی کنید…!

♦️ قدر لحظه ها را بدانيد!
♦️ زمانی می رسد که دیگر شما نمی توانید بگویید جبران می کنم.

♦️ یک نكته را هرگز فراموش نكنيد:
♦️ لطف مکرّر، حق مسلّم مي گردد!
♦️ پس به اندازه لطف کنيد…

♦️ از کسی که به شما دروغ گفته نپرسيد: چرا؟
♦️ چون سعي مي كند با دروغ هاي پي در پي، شما را قانع كند!

 غصّه هایتان را با قاف بنویسيد تا هرگز باورشان نکنيد!
 انگار فقط قصّه است و بس…

 هیچ بوسه ای جای زخم زبان را خوب نمی کند!
 پس مراقب گفتارتان باشيد…

 جاده زندگي نبايد صاف و هموار باشد
 وگرنه خوابمان مي برد!
 دست اندازها نعمت بزرگي هستند…

  و نكته آخر :
  هيچ وقت فراموش نكنيد كه:
  دنيا تكرار نمي شود…!

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 
” آدم و گندم “

داستان آدم و گندم به هم مى ماند؛ هر دو در بهشت به سر مى بردند و هر دو از بهشت به زمين رانده شدند…
جاى ريشه و رويش گندم در دل خاك است و خمير آدم را نيز از آب و گِل ساختند… و هر دو در خاك توقفى كردند و دوباره از خاك برآمدند…
گندم زير آفتاب روييد و باليد و قد كشيد… آدم نيز زير همان آسمان كبود باليد و رشيد و بالغ شد…
گندم وقتى رسيد، گردن سنبله هاى طلايى را به داس خوشه چين سپرد و آدم كه به آگاهى رسيد، گردن به تيغ عشق تسليم نمود…
گندم براى سوده شدن، تن به آسيابان داد و آدم در فرود و فراز گردش چرخ روزگار فروتنى آموخت…
گندم به كوره رفت تا به نانى بدل شود و آدم به كوره آزمونها قدم نهاد و به پختگى رسيد…
گندم نان شد و قُوت و قوّت شد و بركت گرفت و آدم دوباره “آن دم” شد، قابل شد و روح خدا را دوباره در خود يافت…
گندم به معناى فردوس موعود رسيد و آدم به تأويل ملكوت خويش بازگشت…
گويند، آدم در بهشت، گندم خام را خورد و علم آن را هضم نكرد، امّا در زمين نان را خورد و معرفت آن را در روحش دريافت و علم و معرفت به يكديگر پيوستند
  

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





 
شكست و غرق شد و تنها دو مرد توانستند نجات یابند و شنا كنان خود را به جزیره كوچكی برسانند.دو نجات یافته هیچ چاره ای به جز دعا كردن و كمك خواستن از خدا نداشتند.چون هر كدامشان ادعا می كردند كه به خدا نزدیك ترند و خدا دعایشان را زودتر استجاب می كند، تصمیم گرفتند كه جزیره را به 2 قسمت تقسیم كنند و هر كدام در قسمت متعلق به خودش دست به دعا بر دارد تا ببینند كدام زود تر به خواسته هایش می رسد.

 
نخستین چیزی كه هردو از خدا خواستند غذا بود. صبح روز بعد مرد اول میوه ای را بالای درختی در قسمت خودش دید و با آن گرسنگی اش را بر طرفكرد.اما سرزمین مرد دوم هنوز خالی از هر گیاه و نعمتی بود.اهفته بعد دو جزیره نشین احساس تنهایی كردند.مرد اول دست به دعابرداشت و از خدا طلب همسر كرد. روز بعد كشتی دیگری شكست و غرقشد و تنها نجات یافته آن یك زن بود كه به طرف بخشی كه مرد اول قرارداشت شنا كرد. در سمت دیگر مرد دوم هنوز هیچ همراه و همدمی نداشت.بزودی مرد اول از خداوند طلب خانه، لباس و غذا بیشتری نمود. در روز بعدمثل اینكه جادو شده باشه همه چیزهایی كه خواسته بود به او داده شد. اما مرد دوم هنوز هیچ چیز نداشت.سرانجام مرد اول از خدا طلب یك كشتی نمود تا او و همسرش آن جزیره را ترك كنند. صبح روز بعد آن مرد، یك كشتی كه در قسمت او و در كناره جزیره لنگر انداخته بود پیدا كرد. مرد با همسرش سوار كشتی شد و تصمیم گرفت جزیره را با مرد دوم كه تنها ساكن آن جزیره دور افتاده بود ترك كند.با خودش فكر می كرد كه دیگری شایسته دریافت نعمتهای الهی نیست چرا كه هیچ كدام از درخواستهای او از طرف پروردگار پاسخ داده نشده بود.هنگامی كه كشتی آماده ترك جزیره بود مرد اول ندایی از آسمان شنید :"چرا همراه خود را در جزیره ترك می كنی؟"مرد اول پاسخ داد:” نعمتها تنها برای خودم است چون كه من تنها كسی بودم كه برای آنها دعا و طلب كردم ، دعا های او مستجاب نشد و سزاوار هیچ كدام نیست “آن صدا سرزنش كنان ادامه داد :
“تو اشتباه می كنی او تنها كسی بود كه من دعاهایش را مستجاب كردم وگرنه تو هیچكدام از نعمتهای مرا دریافت نمی كردی"مرد پرسید:” به من بگو كه او چه دعایی كرده كه من باید بدهكارش باشم؟ “"او دعا كرد كه همه دعاهای تو مستجاب شود .
 

موضوعات: حکایات جالب و شنیدنی  لینک ثابت




  داستانی بسیار خواندنی و عبرت انگیز برای ما
 
از حکایت نادرشاه

 باغبان و وزیر
نادر شاه کبیردر حال قدم زدن در باغش بود که باغبان خسته و ناراضی نزد وی رفت و گفت :
پادشاه فرق من با وزیرت چیست ؟؟!!
من باید اینگونه زحمت بکشم و عرق بریزم ولی او درناز و نعمت زندگی میکند و از روزگارش لذت میبرد !!!
نادر شاه کمی فکر کرد و دستور داد باغبان و وزیرش به قصر بیایند …
هردو آمدند و نادر شاه گفت :
در گوشه باغ گربه ای زایمان کرده بروید و ببینید چند بچه به دنیا آورده !!!!
هردو به باغ رفتند و پس از بررسی نزد شاه برگشتند و گزارش خودرا اعلام نمودند …
ابتدا باغبان گفت :
پادشاها من آن گربه ها را دیدم سه بچه گربه زیبا زایمان کرده ….
سپس نوبت به وزیر رسید وی برگه ای باز کرد و از روی نوشته هایش شروع به خواندن کرد :
پادشاها من به دستور شما به ظلع جنوب غربی باغ رفتم و در زیر درخت توت آن گربه سفید را دیدم ، او سه بچه به دنیا آورده که دوتای آنها نر و یکی ماده است ، نرها یکی سفید و دیگری سیاه و سفید است بچه گربه ماده خاکستری رنگ است . حدودا یکماهه هستند من بصورت مخفی مادر را زیر نظر گرفتم و متوجه شدم آشپزهرروز اضافه غذاها را به مادر گربه ها میدهد و اینگونه بچه گربه ها از شیر مادرشان تغذیه میکنند .
همچنین چشم چپ بچه گربه ماده عفونت نموده که ممکن است برایش مشکل ساز شود !!!
نادر شاه روبه باغبان کرد و گفت این است که تو باغبان شده ای و ایشان وزیر ….
هرکس در هر جایگاهی که باشد لیاقتش اینگونه بوده است .پس هیچوقت حسرت داشته های دیگران را نخورید و بفکر رفع ایرادهای خود باشید و بدانید فقط و فقط اشتباهات ورفتار و تفکرتان شما را در این جایگاه قرار داده است.

 

موضوعات: حکایات جالب و شنیدنی  لینک ثابت




یه یهویی هایی هست
که خیلی قشنگن

یهویی خندیدن
یهویی عاشق شدن
یهویی شادشدن
یهویی خبرخوب شنیدن
یهویی خوشبخت بودن
اماکاش یادمون میموند
گاهیم یهویی میگفتیم


خدایـــا شکـــــر ت

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت




امام علی عليه السلام:

  اعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذَا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعَايَةٍ لَا عَقْلَ رِوَايَةٍ فَإِنَّ رُوَاةَ الْعِلْمِ كَثِيرٌ وَ رُعَاتَهُ قَلِيلٌ .

  چون خبري را شنيديد در آن بیندیشید ( و حقیقت محتوی آن را درک نمایید ) و عمل كنيد نه اینکه تفکر فقط در نقل کردن به دیگران باشد زيرا راويان علم فراوان و عمل كنندگان آن اندكند.
  حکمت 98 نهج البلاغه  

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




*بسم الله الرحمن الرحیم*



کسی میداند؛
دلتنگی غروب جمعه برای چیست؟!

شايد دلتنگىِ غروبِ جمعه
به خاطر نیامدن مردی از جنس نور باشد؛

نیامدن یاری که پای رفاقتش با شیعه ماند اما…

یک عمر انتظار كشيد شاید کسی یار شود..

یا شاید کسی پای رفاقتش مردانه بایستد.

اما…
هنوز منتظر است این جمعه هم گذشت؛

این غروب هم غروب ظهور نشد..


آقاجان شرمنده ایم که یار نشدیم.

 

 

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




بعضی آدمها جواب سلام آدم رو هم با ترديد میدن. وقتی از اونها سؤال میکنی، خوبی؟ با خودشون فکر میکنند، من خوبم یا نه؟ بگم خوبم؟ نکنه چشمم بزنن، یا از من کاری بخوان براشون انجام بدم! بگم خوب نیستم؟ نکنه فکر کنند بیمارم
یا افسردگی دارم؟ و در انتها میگن بد نیستم.

بد نيستم به این معنی که خوب نيستم و بد هم نيستم، يعنى اصلا اون چيزى كه تو فكر ميكنى نيستم، خودت چطورى؟
به هر حال بعضی آدمها حتى پاسخ اولين ديالوگهاى شما رو ميترسند بدن، و البته به اينجا ختم نمیشه…

شب هنگام وقتی به رختخواب میرن، یک بار دیگه مرور میکنند با خودشون، منظورش چی بود؟ چرا احوالم رو پرسید. نکنه بد جواب دادم، حالا چه فکری ممکنه در مورد من کنه؟ اصلا بهتر که جواب ندم، نکنه با خودش فکر و خیال کنه، خودشو به ندیدن میزنه، یعنی من تو رو ندیدم، تو هم خودت رو به ندیدن و نفهمیدن بزن.

مردم ميترسند، اما شما نترسید، عشق بورزید سلام بدید، حتی به آدمهای غریبه رهگذر. بدنبال شکستن سکوت باشید. این آدمهایی که میگن عمر چه زود گذشت اگر صد بار دیگه هم دنیا بیان هیچ اثر وجودی نخواهند داشت. شما نترسید. کسی فکر بدی نمیکنه. شما بزارید نامتان در دلها حک بشه و جاودانه بمونه.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




برای خوشبخت بودن …

نیازی به اتفاق خاصی نیست !

 موسیقی باران …
برای دلخوشی کافیست ،

 سلامی به پدر …
نگاهی به خواهر کافیست ،

 

 برای خوشبخت بودن …
آغوش یک مادر کافیست ،

 سواری روی موج خیال …
نشستن کنار یادگاری ها …
رفتن میان خاطره ها کافیست ،

 برای خوشبخت بودن …
یک احساس کوچک خوشبختی کافیست

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت
1 3 4