✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
می‌دانم که می‌آیی


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 

...


? آبرو

 قرآن کریم : يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ يَأْکُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحيمٌ
ترجمه : ای کسانی که ایمان آورده اید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید ، چرا که بعضی از گمانها گناه است و هرگز ( در کار دیگران ) تجسّس نکنید و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند ، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! ( به یقین ) همه شما از این امر کراهت دارید تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است!

 روایت : عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ لِى أَبُو عَبْدِاللَّهِ عليه السلام مَنْ رَوَى عَلَى مُؤْمِنٍ رِوَايَةً يُرِيدُ بِهَا شَيْنَهُ وَ هَدْمَ مُرُوءَتِهِ لِيَسْقُطَ مِنْ أَعْيُنِ النَّاسِ أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ وَلَايَتِهِ إِلَى وَلَايَةِ الشَّيْطَانِ فَلَا يَقْبَلُهُ الشَّيْطَانُ؛ مفضل بن عمر گويد: امام صادق عليه السلام به من فرمود: هر كه بر ضرر مؤمن داستانى بگويد و قصدش عيب او و ريختن آبرويش باشد كه از چشم مردم بيفتد خداوند او را از دوستى خود بدوستى شيطان براند و شيطان هم او را نپذيرد. (اصول كافى، جلد 4، صفحه:62 رواية:1)

داستان : مردی از مسلمانان مدینه به شخصی بدهکار شد و نتوانست قرض خود را ادا کند، از طرفی طلبکار اصرار داشت که او قرضش را بپردازد، آن مرد برای چاره‌جویی به حضور امام حسین علیه‌السلام آمد.هنوز سخنی نگفته بود که امام حسین علیه‌السلام دریافت او برای حاجتی آمده است.
برای اینکه آبروی او حفظ شود، به او فرمود: «آبروی خود را از سوال و درخواست رویاروی و مستقیم نگهدار، نیاز خود را در نامه‌‌ای بنویس که به خواست خدا آنچه تو را شاد کند، به تو خواهم داد.»
او در نامه‌ای نوشت: «ای ابا عبدالله! فلان کس پانصد دینار از من طلب دارد و اصرار دارد که طلبش را بگیرد، لطفا با او صحبت کن تا وقتی که پولدار شوم، به من مهلت دهد.»
امام حسین علیه‌السلام پس از خواندن نامه او، به منزل خود رفت و کیسه‌ای محتوی هزار دینار آورد و به او داد و فرمود: «با پانصد دینار این پول، بدهکاری خود را بپرداز و با پانصد دینار دیگر، به زندگی خود سرو سامان بده و جز به نزد سه نفر به هیچ کس حاجت خود را مگو:
1- مومن و دین دار؛ که دین نگهبان او است.
2- جوانمرد؛ که به خاطر جوانمردی حیا می‌کند.
3- صاحب اصالت خانوادگی؛ که می‌داند تو به خاطر نیازت، دوست نداری آبروی خود را از دست بدهی، او شخصیت تو را حفظ می‌کند و حاجتت را روا می‌سازد

 

(تحف العقول ص ۲۵۱)

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت


...


? آبرو

 قرآن کریم : يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ يَأْکُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحيمٌ
ترجمه : ای کسانی که ایمان آورده اید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید ، چرا که بعضی از گمانها گناه است و هرگز ( در کار دیگران ) تجسّس نکنید و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند ، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! ( به یقین ) همه شما از این امر کراهت دارید تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است!

 روایت : عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ لِى أَبُو عَبْدِاللَّهِ عليه السلام مَنْ رَوَى عَلَى مُؤْمِنٍ رِوَايَةً يُرِيدُ بِهَا شَيْنَهُ وَ هَدْمَ مُرُوءَتِهِ لِيَسْقُطَ مِنْ أَعْيُنِ النَّاسِ أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ وَلَايَتِهِ إِلَى وَلَايَةِ الشَّيْطَانِ فَلَا يَقْبَلُهُ الشَّيْطَانُ؛ مفضل بن عمر گويد: امام صادق عليه السلام به من فرمود: هر كه بر ضرر مؤمن داستانى بگويد و قصدش عيب او و ريختن آبرويش باشد كه از چشم مردم بيفتد خداوند او را از دوستى خود بدوستى شيطان براند و شيطان هم او را نپذيرد. (اصول كافى، جلد 4، صفحه:62 رواية:1)

داستان : مردی از مسلمانان مدینه به شخصی بدهکار شد و نتوانست قرض خود را ادا کند، از طرفی طلبکار اصرار داشت که او قرضش را بپردازد، آن مرد برای چاره‌جویی به حضور امام حسین علیه‌السلام آمد.هنوز سخنی نگفته بود که امام حسین علیه‌السلام دریافت او برای حاجتی آمده است.
برای اینکه آبروی او حفظ شود، به او فرمود: «آبروی خود را از سوال و درخواست رویاروی و مستقیم نگهدار، نیاز خود را در نامه‌‌ای بنویس که به خواست خدا آنچه تو را شاد کند، به تو خواهم داد.»
او در نامه‌ای نوشت: «ای ابا عبدالله! فلان کس پانصد دینار از من طلب دارد و اصرار دارد که طلبش را بگیرد، لطفا با او صحبت کن تا وقتی که پولدار شوم، به من مهلت دهد.»
امام حسین علیه‌السلام پس از خواندن نامه او، به منزل خود رفت و کیسه‌ای محتوی هزار دینار آورد و به او داد و فرمود: «با پانصد دینار این پول، بدهکاری خود را بپرداز و با پانصد دینار دیگر، به زندگی خود سرو سامان بده و جز به نزد سه نفر به هیچ کس حاجت خود را مگو:
1- مومن و دین دار؛ که دین نگهبان او است.
2- جوانمرد؛ که به خاطر جوانمردی حیا می‌کند.
3- صاحب اصالت خانوادگی؛ که می‌داند تو به خاطر نیازت، دوست نداری آبروی خود را از دست بدهی، او شخصیت تو را حفظ می‌کند و حاجتت را روا می‌سازد

 

(تحف العقول ص ۲۵۱)

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




?تفاوت غيبت و تهمت‏

آيت الله ميرزا جواد تهرانى مى‏فرمودند: اگر كسى غيبت مرا بكند راضى هستم اما اگر كسى تهمت بزند راضى نيستم زيرا غيبت صفتى را نقل ميكند كه در من وجود دارد و بايد خود را اصلاح كنم تا ديگر اين صفت نقل نشود لكن درتهمت نسبت دادن عمل زشتى است كه در طرف نيست.

#قطره_ای_از_دریا #غیبت #تهمت

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت




?نسبت به افراد کافر و فاسق، چگونه بنگریم؟

در حدیث می‌خوانیم: هر کس خودش را بهتر از دیگران بداند، مستکبر است. «مَن ذهب انّ له علی الآخر فضلاً فهو من المستکبرین»(بحار، ج70، ص226.) آری، چون عاقبت افراد را نمی‌دانیم، نباید قضاوت عجولانه کنیم. چه بسا افراد فاسق که مؤمن و افراد مؤمنی که بد عاقبت می‌شوند.
امام صادق علیه السلام در بیان حدیث فوق فرمود: ساحرانی که در تمام عمر منحرف بودند، با دیدن معجزه موسی علیه السلام، در یک لحظه ایمان آوردند و تمام تهدیدات فرعون را ناچیز و نادیده گرفتند. شیطان با شش هزار سال عبادت منحرف شد، ولی حُرّ و زُهیر در کربلا سعادتمند شدند. بنابراین کسانی که در راه هستند، نباید مغرور شوند، زیرا ممکن است از راه خارج شوند.


#تمثیلات 

موضوعات: تمثیلات دینی  لینک ثابت




?آیه ای از قرآن بر علیه او نازل شد

ثعلبه بن حاطب انصاری به پیامبر (ص) عرض كرد:
از خدا بخواه تا مالی رزویم كند، سوگند به خدائی كه تو را به حق مبعوث كرد، اگر خدا به من مالی دهد، حق هر كس را به او خواهم داد.
پیامبر (ص) فرمود: خدایا مالی روزی ثعلبه گردان.
ثعلبه گوسفندانی گرفت و آن گوسفندان زیاد شدند، تا آنجا كه دیگر مدینه بر او تنگ آمده، پس از آن دور شد و در یكی از وادیها منزل كرد، گوسفندانش چندان زیاد شدند كه دیگر از مدینه دوری می‎كرد و در نماز جمعه و جماعت حاضر نمی‎شد، پیامبر فردی را برای گرفتن صدقات نزد او فرستاد، امّا او سرباز زد و بخل ورزید.
رسول خدا (ص) فرمود:
وای بر ثعلبه، پس خداوند این آیه را نازل فرمود:
«وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ».
یعنی: برخی از مردم كسانی هستند كه با خدا عهد می‎بندند كه اگر از فضلش به ما ببخشد، البتّه صدقه می‎دهیم و از نیكان خواهیم بود.

#حکایت_اخلاقی

موضوعات: قرآن کریم  لینک ثابت




?تقسیم بر چهار !

فشار خرج خانه و اجاره نشینی از یک طرف و بیکاری از طرف دیگر رمقی برای آنها نگذاشته بود . به هر دری زدند کار پیدا نکردند . تا اینکه تصمیم گرفتند پیش شهردار برن . با امیدواری به شهرداری رفتند و با آقای شهردار صحبت کردند: ما را استخدام کنید ، ضرر نمی بینید . به خدا اگر از کارمون راضی نبودید، خب ! می توانید ما را بیرون کنید. شهردار از یک طرف دلش می سوخت و از طرفی بودجه ای نبود که استخدامشان کند. حس کرد در بد مخمصه ای گیر کرده ، گفت: من شما را استخدام می کنم. آن سه مرد در حالی که جان تازه ای گرفته بودند و دعا می کردند برگشتند. آقای شهردار تبسم غمگینی کرد و نشست تا روی ورق سفیدی مطلبی یادداشت کند. مدتی از ملاقات این سه مرد گذشت در این مدت هر کدام هر ماه 1750 تومان حقوق می گرفتند. دیگر آه نمی کشیدند ، ولی غُر می زدند که ما این همه کار می کنیم بعد شهردار پولش از پارو بالا می رود. همه برای خواندن نماز ظهر به نمازخانه رفتند. آقای شهردار موقتا خودش امام جماعت بود . بین دو نماز یکی از این سه مرد جرأت پیدا کرد و به شهردار گفت : این انصاف است که ما زحمت بکشیم و حق مأموریت و مزایا را شما بگیرید؟ شهردار نگاه عمیقی کرد و بی آنکه حدیثی بخواند به نماز ایستاد . روزها گذشت و آن آقای شهردار که کسی جز شهید مهدی باکری نبود ، از شهرداری رفت . او که حقوقش 7000 تومان بود، تقسیم بر چهار می کرد و سه قسمت دیگر را به این سه نفر می داد .آنها وقتی این را فهمیده بودند که خیلی دیر شده بود!

#زندگی_به_سبک_شهدا

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




اخلاص

 قرآن کریم : وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ ( مائده/ ۵۴)
ترجمه : در حالي كه به آنها دستوري داده نشده بود جز اينكه خدا را پرستش ‍ كنند با كمال اخلاص، و از شرك به توحيد باز گردند، نماز را برپا دارند، و زكات را ادا كنند، و اين است آئين مستقيم و صحيح و پايدار

 روایت : خداوند سبحان خطاب به آدمى مى فرماید : وَأخْلِصِ الْعَمَلَ، فَإِنَّ النّاقِدَ بَصیرٌ بَصیرٌ.
(الجواهر السّنیّة / ص 67 و نیز: كلمة اللّه / ص 471.)

 «امام جعفرصادق(عليه‌السلام)»:
اَلْعَمَلُ الْخالِصُ: الّذي لاتُريدُ اَنْ يَحْمَدَكَ عَلَيْهِ اَحَدٌ إلاَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ.
عمل خالص آن عملي است که دوست نداري دربارة آن، احدي جز خداي سبحان از تو تعريف و تمجيد کند. (اصول کافي، ج 3، ص 26)

داستان : امام در یکی از سفرهایشان به محلات که مصادف بود با ماه رمضان در مسجدی دور‌افتاده، متروک و بسیار کوچک که بیش از یک اتاق گلی نداشت به اقامه جماعت می‌پرداختند. این در حالی بود که عده‌ای از علما به ایشان پیشنهاد کردند که در مسجد جامع شهر اقامه جماعت بفرمایند. اما آن بزرگوار قبول نکرده و فرمودند: «در مسجد جامع کسی هست که اقامه جماعت کند ولی در این مسجد کسی نیست که اقامه جماعت کند، لذا این مسجد را باید احیا کرد.»
(حجت‌الاسلام والمسلمین توسلی، مجله حوزه، شماره 45، ص 52)

 آقا جمال خوانساری، فقیه بزرگ در زمان گذشته می فرماید: کسی شب به مسجدی آمده بود و مسجد هم تاریک بود. دو رکعت نماز مستحبی خواند و بعد صدایی به گوشش رسید. گفت: حتما کسی در مسجد است، سپس به خواندن نمازها ادامه داد و سجده ها را طولانی کرد، تن صدایش را هم عوض کرد و خلاصه حالی از خود نشان داد. بعد هم گفت هوا که روشن بشود این کسی که در مسجد است ما را می ببیند و در شهر یا ده راه می افتد و می گوید که ما دیشب اینجا چکار کردیم و نان ما در روغن می افتد. به محض این که هوا روشن شد برگشت و به پشت سرش نگاه کرد تا به آن فرد سلامی بکند که ناگاه دید چون هوای بیرون شب گذشته سرد بوده سگی به مسجد آمده و آنجا مانده است و او تمام شب را نماز خوانده و ناله کرده برای جلب توجه این سگ. این، از مصادیق مصرف نعمت در غیر جای خودش است. برخی چه نماز ها و چه مسجد سازی ها و حسینیه سازی ها و چه اعمال خیری را به باد می دهند …
#قل_دل #اخلاص

موضوعات: قرآن کریم  لینک ثابت




چگونگی فتح باب برای علامه قاضی

آیت الله قاضی همیشه نماز مغرب و عشاء را، در حرمین شرفین امام حسین علیه‌السلام و حضرت ابوالفضل علیه‌السلام به جا می‌آورد، و چون به حرم حضرت ابوالفضل علیه‌السلام می‌رسد، با خود می‌اندیشد که تا به حال در مدت این چهل سال هیچ چیز از عالم معنا برایم ظهور نکرده، هر چه دارم به عنایت خدا و به برکت ثبات است.

در راه سیّد ترک زبانی که دیوانه است، به طرف او می‌دود و می‌گوید؛ سیّد علی، سیّد علی، امروز مرجع اولیاء در تمام دنیا حضرت ابوالفضل علیه‌السلام هستند، و او آن قدر سر در گریبان است که متوجه نمی‌شود آن سید چه می‌گوید! به حرم حضرت ابوالفضل علیه‌السلام می‌رود. اذن دخول و زیارت و نماز زیارت می‌خواند و می‌خواهد که مشغول نماز مغرب شود.

آیت الله نجابت می‌گوید: تکبیره الاحرام را که می‌گوید، می‌بیند که وضع در اطراف حرم حضرت ابوالفضل علیه‌السلام به طور کلی عوض می‌شود، آن گونه که نه چشمی تا به حال دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب بشری خطور کرده است.

قرائت را کمی نگه می‌دارد تا وضع تخفیف یابد و بعد دوباره نماز را ادامه می‌دهد، مستحبات را کم می‌کند و نماز را سریع‌تر از همیشه به پایان می‌رساند.

به حرم امام حسین علیه‌السلام نمی‌رود و به دنبال جایی خلوت به خانه رفته و برای این که با اهل منزل هم برخورد نکند به پشت بام می‌رود. آن جا دراز می‌کشد و دوباره آن حال می‌آید و بیشتر می‌ماند. تا اهل منزل سینی چای را می‌آورد، آن حال می‌رود.

نماز عشاء را می‌خواند و دوباره آن وضع بر می‌گردد؛ چیزی که تا به حال حتی به گفته خودش یک ذره‌اش را هم ندیده است و حالا که دیده نه می‌تواند در بدن بماند و نه می‌تواند بیرون بیاید. دوباره که شام را می‌آوردند، آن حال قطع می‌شود و نیمه شب دوباره بر می‌گردد و مدت بیشتری طول می‌کشد.

آری و بالاخره درهای آسمان برایش گشوده و فتح باب می‌شود. می‌گوید: « آن چه را می‌خواستم، تماماً بدست آوردم و امام حسین علیه‌السلام در را به رویم گشود. ابن فارض یک قصیده تائیه برای استادش گفته؛ من هم یک قصیده تائیه برای امام حسین علیه‌السلام گفته‌ام نمره یک! که کار مرا ایشان درست کرد و در غیب را به نحو اتم برایم باز کرد»

منبع: کتاب اسوه عارفان و کتاب عطش


#قطره_ای_از_دریا #علامه_قاضی

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت