زن هنوز کاملا وارد اتوبوس نشده بود که راننده ناغافل در رو بست و چادر زن لای در گیر کرد. داشت بازحمت چادر رو بیرون میکشید که یه زن نسبتا بدحجاب طوری که همه بشنوند گفت: آخه این دیگه چه جور لباس پوشیدنه؟ خودآزاری دارن بعضی ها !
زن محجبه، روی صندلی خالی کنار اون خانم نشست و خیلی آرام طوری که فقط زن بدحجاب بشنوه گفت:
من چادر سر می کنم ، تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد ، و نگاهش را کنترل نکرد ، زندگی تو ، به هم نریزد . همسرت نسبت به تو دلسرد نشود. محبت و توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود. من به خودم سخت می گیرم و در گرمای تابستان زیر چادر از گرما اذیت می شوم، زمستان ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه می شوم، بخاطر حفظ خانه و خانواده ی تو.
من هم مثل تو زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم. من هم دوست دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم، زمستان ها راحت تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم. اما من روی تمام این خواسته ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه ی سهم ِ خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم. و همه اینها رو وظیفه خودم میدونم.

چند لحظه سکوت کرد تا شاید طرف بخواد حرفی بزنه و چون پاسخی دریافت نکرد ادامه داد: راستی… هر کسی در کنار تکالیفش، حقوقی هم دارد. حق من این نیست که زنان ِ جامعه ام با موهای رنگ کرده ی پریشان و لباسهای بدن نما و صد جور جراحی ِ زیبایی، چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند.
حالا بیا منصف باشیم. من باید از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من؟

زن بدحجاب بعد از یک سکوت طولانی گفت: هیچ وقت به قضیه این طور نگاه نکرده بودم …
: ﺍﺭﺯﺵ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﻨﯿﻦ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺑﺮﻣﯿﮕﺰﯾﻨﺪ

ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻻﯾﻖ ﺩﯾﺪﻥ ﺣﺘﯽ ﻣﭻ ﺩﺳﺘﺶ ﻧﮑﺮﺩ
ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ، ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻣﺨﻠﻮﻗﺶ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺤﻤﺪ ( ﺹ) ﺩﺧﺘﺮﯼ ﻋﻄﺎ ﮐﺮﺩ ،
ﮐﻪ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﯾﮏ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻭﺳﺖ
” ﺍﻧﺎ ﺍﻋﻄﯿﻨﺎﮎ ﺍﻟﮑﻮﺛﺮ ” ﻭ ﺍﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﯼ ﺍﻟﻬﯽ ،

موضوعات: حجاب  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...