در حجةالوداع/ در «غدیر خم» چه گذشت

 

 

ماجرای غدیر خم در بعضى از روایات، به طور مفصّل و طولانى، در بعضى دیگر، به صورت مختصر و کوتاه، در بعضى، تنها به گوشه‌‌‏اى از داستان و در بعضى به گوشه دیگر آن اشاره شده است که از مجموع آنها به طور خلاصه چنین استفاده مى‌‌‏شود: مراسم حجّة‌الوداع در آخرین سال عمر پیامبر گرامی صلى الله علیه و آله، با شکوه هر چه تمام‌تر، در حضور پیامبر اکرم ص به پایان رسید؛ قلب‌ها در هاله‌‏اى از روحانیّت فرو رفته بود، و لذّت معنوى این عبادت بزرگ هنوز در ذائقه جان‌ها انعکاس داشت. یاران پیامبر اکرم ص که عدد آنها فوق‌العاده زیاد بود، از خوشحالى درک این فیض‏ و سعادت بزرگ در پوست خود نمى‏‌گنجیدند.

تعداد همراهان پیامبر اکرم ص را از 90 هزار تا 124 هزار نفر گزارش کرده‌اند. نه تنها مردم مدینه در این سفر، پیامبر ص را همراهى مى‌‏کردند، بلکه مسلمانان نقاط مختلف شبه جزیره عربستان نیز براى کسب یک افتخار تاریخى بزرگ به همراه پیامبر ص بودند. ظهر نزدیک شده بود و کم کم سرزمین جُحفه و سپس بیابان‌هاى خشک و سوزان «غدیر خم» از دور نمایان مى‌‏شد. اینجا در حقیقت چهار راهى است که مردم سرزمین حجاز را از هم جدا مى‌‏کند. راهى به سوى مدینه در شمال، و راهى به سوى عراق در شرق، و راهى به سوى غرب و سرزمین مصر و راهى به سوى سرزمین یمن در جنوب پیش مى‏‌رود. در همین جا باید آخرین خاطره و مهمترین فصل این سفر بزرگ انجام پذیرد، و مسلمانان با دریافت آخرین دستور، که در حقیقت نقطه پایانى در مأموریّت‌هاى موّفقیّت آمیز پیامبر اکرم ص بود، از هم جدا شوند.

روز پنج‏شنبه، سال دهم هجرت بود، و درست هشت روز از عید قربان مى‌‏گذشت؛ ناگهان از سوى پیامبر اکرم ص دستور توقّف به همراهان داده شد؛ مسلمانان با صداى بلند، آنهایى را که در پیشاپیش قافله در حرکت بودند به بازگشت دعوت کردند، و مهلت دادند تا عقب افتادگان نیز برسند؛ خورشید از خطّ نصف النّهار گذشت؛ مؤذّن پیامبر ص با صداى «اللَّه اکبر» مردم را به نماز ظهر دعوت کرد؛ مردم به سرعت آماده نماز مى‌‏شدند، امّا هوا به قدرى داغ و گرم بود که بعضى مجبور بودند، قسمتى از عباى خود را به زیر پا و طرف دیگر آن را به روى سر بیفکنند، در غیر این صورت ریگ‌هاى داغ بیابان و اشعّه آفتاب، پا و سر آنها را ناراحت مى‌‏کرد.

 

 

 

نه سایبانى در صحرا به چشم مى‌‏خورد و نه سبزه و گیاه و درختى! جز تعدادى درخت لخت و عریان بیابانى، که با گرما با سر سختى مبارزه مى‌‏کردند، چیزى دیده نمى‌‏شد. جمعى به همین چند درخت پناه برده بودند؛ پارچه‌‏اى بر یکى از این درختان برهنه افکندند و سایبانى براى پیامبر اکرم ص ترتیب دادند، ولى بادهاى داغ به زیر این سایبان مى‏‌خزید و گرماى سوزان آفتاب را در زیر آن پخش مى‏‌کرد. نماز ظهر تمام شد. مسلمانان تصمیم داشتند فوراً به خیمه‏‌هاى کوچکى که با خود حمل مى‏‌کردند پناهنده شوند، ولى پیامبر ص به آنها اطّلاع داد که همه باید براى شنیدن یک پیام تازه الهى، که در ضمن خطبه مفصّلى بیان مى‌‏شد،

خود را آماده کنند؛ کسانى که از پیامبر ص فاصله داشتند نمى‌‏توانستند قیافه ملکوتى او را در لابه‏‌لاى جمعیّت مشاهده کنند، لذا منبرى از جهاز شتران ترتیب داده شد و پیامبر اکرم ص بر فراز آن قرار گرفت. حضرت نخست حمد و سپاس پروردگار را به جا آورد و خود را به خدا سپرد، سپس مردم را مخاطب ساخت و چنین فرمود: من به همین زودى دعوت خدا را اجابت کرده، از میان شما مى‌‏روم. من مسؤولم، شما هم مسؤولید.

 

 

 

شما درباره من چگونه شهادت مى‏‌دهید؟ مردم صدا بلند کردند و گفتند: نَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ وَنَصَحْتَ وَجَهَدْتَ فَجَزاکَ اللَّهُ خَیراً؛ ما گواهى مى‌‏دهیم تو وظیفه رسالت را ابلاغ کردى و شرط خیر خواهى را انجام دادى و آخرین تلاش و کوشش را در راه هدایت ما نمودى، خداوند تو را جزاى خیر دهد. سپس فرمود: آیا شما گواهى به یگانگى خدا و رسالت من و حقّانیّت روز رستاخیز و بر انگیخته شدن مردگان در آن روز نمى‏‌دهید؟! همه گفتند: آرى، گواهى مى‌‏دهیم. فرمود: خداوندا گواه باش! …. بار دیگر فرمود: اى مردم! آیا صداى مرا مى‌‏شنوید؟… گفتند: آرى! و به دنبال آن، سکوت سراسر بیابان را فرا گرفت و جز صداى زمزمه باد چیزى شنیده نمى‌‏شد.

پیامبر ص فرمود: … اکنون بنگرید با این دو چیز گرانمایه و گرانقدر که در میان شما به یادگار مى‌‏گذارم چه خواهید کرد! یکى از میان جمعیّت صدا زد: کدام دو چیز گرانمایه، یا رسول اللَّه؟! پیامبر ص بلا فاصله فرمود: اوّل «ثقل اکبر» کتاب خداست، که یک سوى آن به دست پروردگار و سوى دیگرش در دست شماست، دست از دامان آن بر ندارید تا گمراه نشوید، و امّا دومین یادگار گرانقدر من «خاندان منند» و خداوند لطیفِ خبیر به من خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نشوند، تا در بهشت به من بپیوندند، از این دو پیشى نگیرید که هلاک مى‌‏شوید و عقب نیفتید که باز هلاک خواهید شد. ناگهان مردم دیدند پیامبر اکرم ص به اطراف خود نگاه کرد، همین که چشمش به على علیه‌السلام افتاد، خم شد و دست او را گرفت و بلند کرد، آنچنان که سفیدى زیر بغل هر دو نمایان شد و همه مردم او را دیدند و شناختند که او همان سردار شکست‌‏‌ناپذیر ارتش اسلام است. در اینجا صداى پیامبر ص رساتر و بلندتر شد و فرمود:

 

ادامه مطلب :

 

 

أَیُّهَا النّاسُ مَنْ أَوْلَى النّاسِ بِالمُؤمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ چه کسى از همه مردم نسبت به مسلمانان از خود آنها سزاوارتر است؟! گفتند: خدا و پیامبر ص داناترند. پیامبر ص فرمود:خدا، مولا و رهبر من است، و من مولا و رهبر مؤمنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم (و اراده من بر اراده آنها مقدّم). سپس فرمود: فَمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ هر کس من مولا و رهبر او هستم، على، مولا و رهبر او است. و این سخن را سه بار و به گفته بعضى از راویان حدیث، چهار بار تکرار کرد و به دنبال آن سر به سوى آسمان برداشت و عرض کرد: اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ وَأَحِبّ مَنْ أَحَبَّهُ وَابْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَه وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَأَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ حَیْثُ دارَ خداوندا!دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار، محبوب بدار آن کسى که او را محبوب دارد، و مبغوض بدار آن کس که او را مبغوض دارد، یارانش را یارى کن، و آنها که یارى‏اش را ترک کنند از یارى خویش محروم ساز و حق را همراه او بدار و او را از حق جدا مکن!

 

 

 

سپس فرمود: أَلا فَلْیَبْلُغِ الشاهِدُ الْغائِبَ آگاه باشید، همه حاضران وظیفه دارند این خبر را به غائبان برسانند! خطبه پیامبر اکرم ص به پایان رسید، عرق از سر و روى پیامبر ص و على ع و مردم فرو مى‌‏ریخت، و هنوز صفوف جمعیّت از هم متفرق نشده بود که امین وحى خدا نازل شد و این آیه را بر پیامبر ص خواند: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُم نِعْمَتى … امروز آئین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم! پیامبر ص فرمود: اللَّهُ أَکْبَرْ، اللَّهُ أَکْبَرُ عَلَى‏اکْمالِ الدِّیْنِ وَاتْمامِ النِّعْمَة وَرِضَی الرَّبِّ بِرِسَالَتِی وَالْوِلایَةِ لِعَلیٍّ مِنْ بَعْدی خداوند بزرگ است، همان خدائى که آیین خود را کامل و نعمت خود را بر ما تمام کرد، و از نبوّت و رسالت من و ولایت على پس از من راضى و خشنود گشت! در این هنگام شور و غوغایى در میان مردم افتاد و على ع را به این موقعیّت تبریک گفتند و از افراد سرشناسى که به او تبریک گفتند، ابوبکر و عمر بودند، که این جمله را در حضور جمعیّت بر زبان جارى ساختند:

 

 

 

بَخّ بَخّ لَکَ یَا ابْنَ أَبی طالِبٍ أَصْبَحْتَ وَأَمْسَیْتَ مَوْلایَ وَ مَوْلا کُلِّ مُؤمِنٍ وَ مُؤمِنَةٍ آفرین بر تو باد، آفرین بر تو باد، اى فرزند ابو طالب! تو مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ایمان شدى! در این هنگام ابن عبّاس گفت: «به خدا این پیمان در گردن همه خواهد ماند!»

 

 

 

پیامبر ص به على ع گفت: برخیز، زیرا من تو را بعد از خودم امام و رهبر انتخاب کردم». و سپس فرمود: هر کس من مولا و رهبر اویم، این مرد مولا و رهبر او است، پس شما همه از سر صدق و راستى از او پیروى کنید. در این هنگام، پیامبر ص عرض کرد: بار الها! دوست او را دوست بدار و دشمن او را دشمن بدار ….

 

 

 

 (آیات ولایت در قرآن ص 36 ؛ تفسیر نمونه، ج 5 ص 20 ؛ یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ ص 282) جهت مطالعه بیشتر به کتاب بحارالانوار، جلد 37صفحه 108 به بعد، باب 52 اخبار الغدیر مراجعه شود. محقّق بزرگ «علّامه امینى» در کتاب مهم «الغدیر»، حدیث غدیر را از 110 نفر از صحابه و یاران پیامبر ص با اسناد و مدارک زنده و همچنین از 84 نفر از تابعین‏ و 360 دانشمند و مؤلّف معروف اسلامى نقل مى‏‌کند.

 

 

 

پرتویی از انوار خطبه پیامبر(ص) در روز غدیر

 

 

 

اشاره رسول خدا(ص) در خطبه غدیر به وجود حضرت مهدی(عج)،‌بیانگر این است که خداوند تا آخرالزمان زمین خود را بی حجت نمی‌گذارد و وصایت و ولایت پس از رسول خدا(ص) و امر هدایت مردم را به فرزندان آن حضرت سپرده است.

 

 

 

جبرئیل آمده بود برای ابلاغ پیام مهمی؛ آن‌قدر مهم که در آن روز گرم، پیامبر(ص) مردم را در میانه صحرا نگه‌داشت تا پیام مهمی که جبرئیل آورده بود، به آن‌ها ابلاغ کند؛ پیامی که نه برای مردمان آن روز که برای همه اعصار و دوران‌ها بود…؛ پیامی که اگر بیان نمی‌شد، دین کامل نبود؛ نقص داشت و مگر می‌شود دین خدا نقص داشته باشد؟… باید آن پیام مهم همان روز در همان صحرای گرم گفته می‌شد تا هم دین خدا کامل شده باشد و هم رسالت رسول خدا(ص)…؛(یا أیّهَا الرّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ).

 

 

 

وقتی پیامبر(ص) برای تبلیغ اسلام با سران قبیله بنی عامر به گفت‌وگو نشست؛ یکی از آنان حمایت خود را از حضرت اعلام کرد و گفت:<هرگاه خداوند تو را بر مخالفان پیروز ساخت، آیا موضوع زمامداری مسلمانان پس از شما به ما واگذار می‌گردد؟> پیامبر(ص) فرمود:<موضوع خلافت، مربوط به خدا و از اختیار من بیرون است. خدا هر فردی را که انتخاب کند، امامت به او محول می‌شود>. در حقیقت پیامبر(ص) با این‌گونه سخنان صریح و روشن خود، زمینه‌سازی می‌نمود و اذهان را آماده می‌کرد تا آخرین پیام الهی را درباره رهبری اسلامی که سرنوشت اسلام و مسلمین را رقم خواهد زد، ابلاغ نماید. حضرت پیوسته به مسئله مهم ولایت و رهبری پس از خود، اشاره و علی(ع) را به عنوان بهترین فرد معرفی می‌کرد. وقتی زمان موعود فرا رسید؛ حضرت در غدیر خم و به هنگام بازگشت از آخرین سفر حج خویش، در بزرگ‌ترین اجتماع مسلمانان در دوران پیامبری خویش، به پا خاست و رسالت خویش و دین الهی را با ابلاغ پیام مهم جبرئیل مبنی بر ولایت و امامت علی(ع) و یازده فرزند معصومش، کامل کرد.

 

 

 

توحید و خداشناسی

 

 

 

خطبه پیامبر(ص) در روز غدیر، سراسر درس توحید و خداشناسی ا‌ست. عبارت‌های بلیغ و شیوای پیامبر(ص) آن‌چنان زیبا به توصیف خداوند می‌نشیند که در هیچ کلاس درسی نمی‌توان این‌گونه شیوا درس خداشناسی گرفت؛<الحَمْدُ للهِ الَّذِی عَلاَ فِی تَوَحُّدِهِ وَ دَنَا فِی تَفَرُّدِه وَ جَلَّ فِی سُلطَانِهِ وَ عَظُمَ فِی أرْکَانِهِ وَ أحَاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلماً وَ هُو فِی مَکَانِهِ وَ قَهَرَ جَمیع الخَلْقِ بِقُدرَتِهِ وَ بُرهَانِهِ حَمیداً لَمْ یَزَلْ، مَحْموداً لایَزالُ وَ مَجیداً لایَزُولُ و مُبدِئاً و مُعِیداً و کُلُّ اَمرٍ إلَیهِ یَعُودُ…>؛ حمد و ستایش خداوندی را سزاست که فوق تمام موجودات است؛ آن‌که واحد است و شریک ندارد؛ نزدیک به مخلوق است، با آنکه فرد است؛ در سلطنت مثل و نظیر ندارد؛ حکومتش با جلال و در ارکان خود عظیم است؛ آن‌گونه که از توصیف بیرون است؛ خدایی که از رگ گردن نزدیک‌تر است:

 

 

 

(وَ نَحْنُ أقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ)؛ خدایی که مخلوق در حدوث به او محتاج است و در بقا به او نیاز دارد؛ خدایی که مخلوق هرچه از علم و قدرت و شجاعت و عدالت و…دارد، از او دارد؛ خدایی که پیش از خلقت مخلوق به حال او کاملاً آگاه است؛ خدایی که به همه چیز عالم است؛ خدایی که (لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرّةٍ فِی السّماواتِ وَ لا فِی اْلأرْضِ) ، (وَ یَعْلَمُ ما تُسِرّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ) و(وَ أنّ اللّهَ قَدْ أحاطَ بِکُلّ‏ِ شَیْ‏ءٍ عِلْمًا) … است؛ خدایی که ضعیف نیست، قوی‌است؛ خدایی که مقهور نیست، قاهر است؛ خدایی که از تمام مخلوقات غنی‌است؛ خدایی که هر آنچه مصحلت بداند، عمل می‌کند: (وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ هُوَ الْحَکیمُ الْخَبیرُ)، (قُلِ اللّهُ خالِقُ کُلّ‏ِ شَیْ‏ءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهّارُ) و … .

 

 

 

خدایی که از اسرار و ضمیرهای بندگان آگاه است؛ هیچ چیز از او مخفی نیست؛ پنهانی‌ها بر او مشتبه نمی‌شود؛ خدایی که نه مبدأیی دارد، نه منتها؛‌همیشه بوده و هست و خواهد بود؛ خدایی که عادل است: (شَهِدَ اللّهُ أنّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِمًا بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ)؛ خدایی که به مشورت با کسی نیاز ندارد؛ عالم به اشیاء است و چیزی بر او پوشیده نیست؛ در آفرینش جهان نه از کسی کمکی خواست و نه مشورتی: (إِنّما أمْرُهُ إِذا أرادَ شَیْئًا أنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ)؛ خدایی که همه چیز به سوی او باز می‌گردد و مخلوق چاره‌ای جز بازگشت به سوی او ندارد که اگر به سوی او بازنگردد، به کجا رود؟ (إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ)، (وَ لَهُ أسْلَمَ مَنْ فِی السّماواتِ وَ اْلأرْضِ طَوْعًا وَ کَرْهًا وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ)؛ خدایی که زبان از توصیف صفاتش عاجز است و ناتوان….

 

 

 

خصایص و فضایل علی(ع)

 

 

 

سخنان رسول خدا(ص) منبع جامع و کاملی برای شناخت وجودی امام علی(ع) است که از کودکی در آغوش رسول خدا(ص)رشد یافت و در تمام لحظات عمر شریف پیامبر(ص) با حضرت همراه بود. شخص هدایت کننده باید از هدایت کامل برخوردار باشد: (أ فَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقّ‏ِ أحَقّ أنْ یُتّبَعَ أمّنْ لا یَهِدّی إِلاّ أنْ یُهْدی‏ فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ)؛ باید پیش از گفتن، خود به گفتارش عمل کند و علی(ع) تنها مرد علم و ارشاد بود که به آنچه می‌گفت و می‌دانست، عمل می‌کرد. در میان یاران پیامبر(ص) ـ و امروز هم ـ بسیار بودند کسانی که مسائل را می‌دانستند، به دیگران نیز می‌گفتند، اما عمل نمی‌کردند…، به یقین چنین کسانی نمی‌توانستند لیاقت رهبری عامه را داشته باشند که علم بی عمل، درخت بی‌ثمر است. علی(ع) یگانه مردی بود که باطل را نابود می‌کرد و مردم را از آن بر حذر می‌داشت.

 

 

 

وقتی رسول خدا(ص) شهادت می‌دهد که او باطل را از میان بر می‌دارد، دیگر چه حرفی و بیانی؟ وقتی اعتقاد کامل داشته باشیم که رسول خدا(ص) هرچه می‌گوید، وحی است؛ پس شهادت رسول خدا(ص)؛ یعنی شهادت خدا و اینجا دیگر جای مغالطه‌ای نیست. علی(ع) باید جانشین رسول خدا(ص) می‌شد و هدایت مردم را بر عهده با کفایت خویش می‌گرفت؛ مردی که در اجرای حق و عدالت جز به خدا نمی‌اندیشید و از سرزنش سرزنش کنندگان باکی نداشت و هدفش، تنها خشنودی خدا بود. اگر رضایت مخلوق را می‌خواست، باید کار را به گونه‌ای به سرمنزل مقصود می‌رساند که مخلوق راضی شود و یا خشنودی‌اش خدشه‌دار نگردد. آیا همه مخلوقات همان را می‌خواهند که خدا می‌خواهد؟… .

 

 

 

اگر قرار باشد رضایت مخلوق هدف باشد؛ یعنی رضای خدا را هیچ انگاشتن و بر طبق امیال مخلوق حکم کردن و این؛ یعنی سرکوبی حق و جلوه و بروز باطل و افتادن در ورطه هلاک و فساد و علی(ع) مردی نیست که حق را زیر پا نهد؛ پس راه خدا را پیش می‌گیرد و در مسیر خود، به گفتار مردم وقعی نمی‌نهد و از هر گونه تهمت ناروا در راه حق باکی به خود راه نمی‌دهد؛ همان راهی که انبیا و اوصیا رفتند. علی(ع) جانشین رسول خدا(ص)می‌شود؛ نخستین مردی که به رسول خدا(ص) ایمان آورد: <وَلَمْ یَجمَع بَیتٌ واحدٌ یَومَئذٍ الإسلامِ غَیرُ رَسُولِ الله صَلَّی الله علیه و آله و خَدیجَةَ و أنا ثَالثُهُما>؛ آن هنگام جز خانه‌ای که رسول خدا ـ که درود خداوندی بر او و آلش باد ـ و خدیجه در آن بودند،

در هیچ خانه‌ای مسلمانی راه نیافته بود، من سومین آنان بودم>؛ علی(ع) که فدایی رسول خدا(ص) بود، وقتی سران قریش برای کشتن پیامبر مجتمع شدند: (وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ)؛ یار و همراه رسول خدا(ص) و از آغاز بعثت همراه پیامبر(ص) بود و یاری می‌کرد، چه در عبادت و چه در غیر عبادت: <ما أعْرَفُ أحَداً مِن هَذِهِ الاُمَّة عَبَدَالله بَعَدَ نبیِّنَّا غَیری عَبَدتُ الله قَبلَ أن یَعْبُدَهُ أحَدُ مِن الامَّة تِسعَ سنین؛ من کسی از افراد این امت را نمی‌شناسم که بعد پیامبر ما، خدا را عبادت کرده باشد، جز خودم. من نه سال خدا را بندگی کردم، پیش از آنکه کسی او را بندگی کند>.

 

 

 

فضیلت هر انسانی بر دیگری، به خوردن، خوابیدن، شهوت‌رانی، مال و ثروت و…نیست؛ بلکه به کمالات معنوی ا‌ست؛ به علم، شجاعت، سخاوت، عدالت و… و علی(ع) به اتفاق دوست و دشمن بعد از رسول خدا(ص)، همه کمالات انسانی را دارا بود. مردم دو دسته‌اند؛ برخی خدا را قبول دارند و موحد و برخی قبول ندارند و مشرک و کافر. موحد، کسی ا‌ست که از دستورات خالق پیروی می‌کند و می‌داند که خداوند براساس مصلحت حکم می‌کند. همان گونه که به نبوت رسول از سوی خداوند، اعتراض ندارد؛ به نصب ولایت از سوی خدا نیز نباید اعتراض داشته باشد؛ زیرا در هر دو مورد، نصب با خداست.

 

 

 

از همین رو رسول خدا(ص)فرمود: <مَعَاشِرَ النّاس! فَضَّلُوهُ فَقَد فَضَّلَهُ الله واقْبِلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ الله>؛ پس رد کردن امامت او، رد کردن حکم خداست. آن‌که ولایت را انکار کند، خدا را انکار کرده است و منکر خدا، قابل آمرزش از طریق توبه نیست. منکر امامت، منکر رسالت و منکر رسالت، منکر خداست. از سخنان رسول خدا(ص) که در وصف امام علی(ع) فرموده است، می‌توان به خوبی فهمید که ولایت امام(ع)، در شمار ضروریات دین همچون نماز و روزه و حج است؛ <عَلیٌّ خیرُ البشر وَمَنْ أبَی فَقَد کَفَرَ؛ علی بهترین افراد بشر است و هر که او را انکار کند، کافر است>.

 

 

 

علی(ع) باید جانشین رسول‌الله(ص) باشد که ضدیت و مخالفت با او، کفر و دیگری را بر او ترجیح دادن، ارتداد است که رسول خدا(ص) فرمود:<لاتُضَادُّوا بِعَلّیٍ أحداً فَتَکْفُرُوا وَلاَ تُفَضّلُوا عَلَیهِ أحداً فَتَرْتَدُّو؛ کسی با علی ضدیت نمی‌کند، مگر اینکه کافر می‌شود و کسی دیگری را بر علی برتری نمی‌دهد، مگر اینکه مرتد می‌گردد>. علی(ع) برادر پیامبر خداست که وقتی میان مهاجر و انصار به خاطر نزول آیه (إِنّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ)عقد اخوت بسته شد، او با رسول‌الله(ص) عقد اخوت بست: <به درستی که من تو را برای خودم اختیار کردم.تو برادر من و من برادر تو در دنیا و آخرت هستم>.

 

 

 

علی(ع) حافظ و دارنده علم پیامبر(ص) و جانشین رسول(ص) است، باید راهی بپیماید که رسول می‌رود و بداند، آنچه را که رسول می‌داند. پس باید از خطا و نسیان بری باشد که اگر این گونه نباشد، نمی‌تواند واعی علم رسول باشد که خودش فرمود:<همانا او [علی(ع)] از نظر اسلام، مقدم افراد امتم و از نظر علم، داناترین ایشان و از لحاظ بردباری، بزرگ‌ترین آن‌هاست>…. و علی(ع) را مگر می‌توان با این قلم‌های ناتوان و زبان‌های قاصر وصف کرد؟…

 

 

 

ولایت و ولایت مداری

 

 

 

بشر برای رسیدن به سعادت، به امام و راهنما محتاج است؛ از همین رو خدا در طول تاریخ برای ارشاد بشر، انبیا را یکی پس از دیگری با حجت‌هایی مقبول ـ معجزات و کرامات ـ به سوی انسان‌ها فرستاد: ( لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ ). پس از رسول خدا(ص)، وجود امام برای جامعه انسانی لازم و ضروری ا‌ست تا امور دینی و دنیوی مسلمانان را اداره کند و مسائلی همچون اقامه عدل در جامعه، امر به معروف و نهی از منکر، جلوگیری از فحشا و ظلم و هرج و مرج، تأمین عدالت و نیازهای فردی، اجتماعی و دینی و نیز جلوگیری از انحرافات و تعدیات به وجود امام در جامعه منوط است.

 

 

 

پس از رسول خدا(ص) نباید حکومت اسلامی تعطیل شود. اگر مردم می‌توانستند خودشان آنچه را که انبیا برای رسیدن جامعه به کمال خود آورده‌اند، داشته باشند؛ پس چه نیازی به وجود رسول و دین بود؟… (لَقَدْ مَنّ اللّهُ عَلَی الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ). فلسفه وجود و بعثت انبیا، جعل احکام و شرایع، انزال کتب آسمانی و تأمین سعادت بشر در دنیا و آخرت است و اگر جانشینی برای رسول نباشد، پس مردم پس از رسول خدا چگونه رستگار شوند؟… امام که جانشین رسول است، باید از گناه کبیره و صغیره بری باشد که امامی که با توجه به وجود قوای بشری و دواعی گناه مثل شهوت و غضب و حب و بغض گناه می‌کند، چگونه می‌تواند جامعه را به سعادت برساند؟

امام باقر(ع) در حدیثی از رسول خدا(ص) چنین نقل فرموده است: <خداوند متعال فرمود: هر گروه و دسته و رعیتی از مسلمین را که مطیع امام ظالم باشند، عذاب می‌کنم ﴿امامی که خداوند امامت او را تأیید نکرده است﴾ اگر چه مردم در اعمال خود نیکوکار باشند و هر آینه عفو خواهم کرد، هر رعیتی در اسلام که از امام به حق که از طرف خدا معین شده باشد، اطاعت نماید؛ اگرچه آن مردم از حیث عمل معصیت‌کار و آلوده باشند>.

 

 

 

آنچه پیامبر(ص) به ودیعت نهاد، امامت علی(ع) و ائمه مصومین(ع) تا روز قیامت است و همه باید از این دستور آسمانی پیروی کنند و هیچ عذری از هیچ فردی قبول نمی‌شود؛ از همین روست که رسول خدا(ص) در خطبه غدیر می‌فرماید: <مَعَاشِرَ النّاس؛ إنّی أدَعُهَا إِمامَةً و وِراثَةً فِی عَقبی إلی یَومِ القِیامَةِ…؛ ای مردم! من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثت آن در نسل خودم تا روز قیامت به ودیعه می‌سپارم>.

 

 

 

آن‌گاه که رسول خدا(ص) دست علی(ع) را در دست گرفت و بالا برد و فرمود: <مَن کَنْتُ مَولاه فَهٰذا علیٌّ مَولاه>، این تکلیف را بر عهده عموم مردم می‌گذارد که هر کس رسول خدا(ص) از او به نفسش اولی ا‌ست، علی(ع)هم از او به نفسش اولی‌است، اما نه فقط مسلمانان؛ زیرا کلمه <من> به معنای عموم مردم است. ولایت پس از رسول خدا(ص)، امری ا‌ست که از سوی خدا معین می‌شود و چیزی نیست که به دلخواه رسول خدا(ص) صورت گیرد. از همین روست که شیعیان معتقدند، ولایت و وصایت و امامت پس از رسول خدا(ص) باید منصوص باشد و از سوی خدا ابلاغ شده باشد که اگر نصی در کار نباشد، اثری ندارد.

 

 

 

اگر ولی پس از رسول خدا(ص)معصوم و بری از گناه نباشد، نمی‌تواند در راه رستگاری انسان‌ها گام بردارد؛ زیرا به دنبال قوای بشری خود، به گناه آلوده می‌شود و کسی که خود به گناه آلوده باشد، چگونه دیگران را از گناه و خطا باز دارد و به سوی خدا پرستی و صراط مستقیم هدایت کند؟ انسان معصوم که می‌تواند به گناه آلوده شود، اما به اختیار خود مرتکب گناه نمی‌شود و حتی فکر گناه نیز به ذهنش خطور نمی‌کند، باید جانشین رسول خدا(ص) باشد تا با اقامه عدل در جامعه و جلوگیری از تعدیات و تجاوزات و انحرافات، جامعه را به سوی کمال رهنمون شود.

 

 

 

وقتی قرار باشد جانشین پس از رسول خدا(ص) از گناه و خطا بری و معصوم باشد؛ پس نصب او نیز باید منصوص باشد؛ زیرا غیر از خدای متعال دیگری نمی‌تواند عصمت را احراز کند که تنها خداوند آگاه به اسرار و ضمایر بندگانش است و عصمت نیز چیزی نیست که از اعمال ظاهری شخص به دست آید؛ زیرا ممکن است فرد مورد نظر در ظاهر، مسلمان و مؤمن و در باطن، کافر و ملحد؛ در جلوت، صالح و وارسته و در خلوت، فاسق و فاجر و آلوده باشد. قرآن نیز به این مسئله اشاره کرده و می‌فرماید: (وَ إِذِ ابْتَلی‏ إِبْراهیمَ رَبّهُ بِکَلِماتٍ فَأتَمّهُنّ قالَ إِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِمامًا قالَ وَ مِنْ ذُرِّیّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمینَ) و امامت هیچ گاه به ظالمین نمی‌رسد.

 

 

 

خطبه غدیر پیامبر(ص) آن‌چنان شیوا، بلیغ و دارای پیام‌ها و ابعاد گوناگونی ا‌ست که در مجالی کوتاه نمی‌توان به تمام آن‌ها اشاره کرد. از جمله مسائل مهم دیگری که در این خطبه شریف بیان شده است؛ حجت بودن اهل‌بیت(ع) بر همگان و اشاره به وجود مقدس حضرت مهدی(عج) است. پیامبر(ص) در خطبه غدیر به وجود حضرت مهدی(عج) اشاره می‌کند و می‌فرماید: <مَعاشِرَ النّاس!النُّور مِن الله عزّوجلّ فِیَّ ثَمَّ مَسلُوکٌ فِی عَلیٍّ ثَمَّ فی النّسلِ مِنْهُ إلَی القَائم المَهدی یأخُذُ بِحَقِّ الله و بِکُلِّ حَقّ هُوَ لنا…؛ ای گروه مردمان! آن نور از خدای عزوجل در من است و بعد از من در علی و بعد از علی در اولاد او تا قائم مهدی که ظهور می‌کند و حق خدا و حق ما اهل‌بیت(ع) را می‌گیرد…>.

روایت‌های بسیاری از زبان پیامبر(ص) بیان شده است که به وجود حضرت مهدی(عج) اشاره کرده است؛ <اگر از عمر دنیا یک روز بیشتر باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را آن‌قدر طولانی می‌کند تا یکی از فرزندانم را برانگیزد که نامش نام من است>؛ <در آخر الزمان مردی از فرزندانم خروج می‌کند که نامش نام من و کنیه‌اش کنیه من است. زمین را از داد پر می‌کند، هم‌چنان که از ظلم پر شده است>.

 

 

 

اشاره رسول خدا(ص) در خطبه غدیر به وجود حضرت مهدی(عج) که در آخرالزمان دنیا را پر از عدل و داد می‌کند و حجت بودن ائمه اطهار(ع) بر همگان، بیانگر این است که خداوند تا آخرالزمان ـ همچون همیشه که همین گونه بوده است ـ زمین خود را بی حجت نمی‌گذارد و وصایت و ولایت پس از رسول خدا(ص) و امر هدایت مردم را به فرزندان آن حضرت که اکمل موجودات هستند، سپرده است و هیچ کس نمی‌تواند ادعای ولایت و جانشینی پس از رسول خدا(ص) را داشته باشد.

 

 

 

اتمام حجت خداوند بر بندگانش نیز به این دلیل است که در روز قیامت، بتواند به عمل نیک آنان پاداش و عمل قبیح آنان را کیفر دهد که اگر حجت بر مردم نبود، بهانه برای مردم باقی می‌ماند که حجتی نبود تا آنان را به دین و شریعت راهنمایی کند؛ از این روست که خداوند دو حجت عقل و وجود انبیا و اولیای خویش را برای مردم قرار داده است.خطبه غدیر پیامبر(ص) را مجالی به غایت باید تا آن‌گونه که باید به پیام‌ها، ابعاد و معانی آن پرداخت و حقایق آن را بیان کرد که جامعه امروز به شرح و بیان این خطبه شریف بیش از پیش نیازمند است.

 

 

 

                                                         حطبه غدیر

حطبه غدیر
1) -
بسم الله الرحمن الرحیم
شامل:

الف) حمد و ثنای الهی
ب) فرمان الهی
ج) اعلام رسمی ولایت
د) معرفی علی بن ابیطالب(ع)
ه) اهمیّت مسأله امامت
و) خطر انحراف و کار شکنی
ز) معرفی دوستان و دشمنان
ح) معرفی حضرت مهدی (عج)
ط) طرح مسئله بیعت
ی) حج
ک) احکام الهی
ل) تنها راه هدایت
م) بیعت گرفتن

بسم الله الرحمن الرحیم

الف) حمد و ثنای الهی

ستایش خداوندی را که در یگانگی، والا و در بی­همتایی، نزدیک و در اقتدار شکوهمند، و در ارکان خود بسی بزرگ است

دانشش بر همه چیز احاطه دارد و حال آنکه او در مقام خوش است و آفریدگان، همگی مقهور قدرت اویند

بزرگی که پیوسته بوده و ستوده­ای که همیشه خواهد بود.

پدید آورنده آسمانهای بلند و گستراننده گستره شده­ها و فرمانروای مطلق زمینها و آسمانهاست و بی­اندازه پاک و بینهایت پاکیزه است.

پروردگار فرشتگان و روح­القدس و نسبت به هر آنچه آفریده، فزونبخش است و چه ساخته و پرداخته، غرقه عطا و فضل اویند.

هر دیده­ای را می­بیند، و هیچ دیده­ای را توان دیدار او نیست*

بزرگوار و بردبار و بخشنده ایست که رحمتش همه چیز را فرا گرفته و منعمی است که بر همه مخلوقات منت دارد

در اجرای کیفر مجرمان شتاب نمی­کند و به عذابی که در خور آنند تعجیل نمی­نماید

به اسرار نهان و به سویداء سینه­ها آگاه است و هیچ رازی از او پوشیده نیست و هیچ امر پنهانی او را به اشتباه نمی­افکند

بر همه اشیاء، محیط و بر همه چیز، چیره و بر هر نیرویی غالب و بر هر کاری تواناست.نیست مانندی برایش و حال آن که او پدید آورنده همه موجودات است از نیستی. جاودانی که به عدل، پایدار است و خدایی جز او نیست

سرافراز و حکیم و والاتر از آنکه به دیده­ها مشهود گردد و لیکن او هر دیده­ای را در می­یابد و بر هر چیز دقیق و آگاه است

به دیده هیچ بیننده در نیامده تا وصفش ممکن شود و احدی را از چگونگی پیدا و پنهانش آگاهی نیست مگر به همان مقدار که خود (عزّوجلّ) از خویشتن خبر داده است*
و گواهی می­دهم: او خدایی است که هستی، آکنده قداست اوست و آغازِ بی آغاز و انجام بی فرجام (همه هستی) به نور او احاطه شده است

فرمانش بی مشورت مستشاری جاری و نافذ است و قضا و تقدیرش بی مدد همکاری، بر کائنات حکومت دارد و در تدبیر امر خلقش، هیچ نقص و بی نظمی نیست.
موجودات را بی آنکه نمونه­ای از پیش داشته باشد، ابتکار و خلقت فرمود و بدون کمک هیچ یاوری آنها را بیافرید و در این هنگامه نه او را رنجی و نه نیازی به چاره سازی بود

به ایجاد خلق اراده نموده پس خلق، خلعت هستی یافتند و (به نور وجودش) آشکار شدند

پس اوست خدایی که معبودی جز او نیست، آن (خدایی) که به صنع خود، اتقان و استواری داد و در مصنوع خود، حسن و زیبایی نهاد

دادگریست که هرگز ستم نکند و بزرگواریست که کلیه امور به او باز می­گردد*
و گواهی می­دهم اوست که هستی در برابر قدرتش فروتن و در مقابل هیبتش سر افکنده و تسلیم است.
اوست سلطان سلاطین و مالک همه ملکها و گرداننده افلاک و فرمانروای مهر و ماه که هر یک تا زمانی مقدّر در کار گردشند

 اوست که چادر شب بر رخسار روز کشد و شب را در نور روز فراگیر کند که هر یک شتابان در جستجوی یکدیگرند. اوست شکننده ستمکاران و زورگویان و نابود کننده شیاطین پست و پلید.
نه او را ضدّی است و نه شریکی. یکتای بی نیاز است

نه کسی زاده اوست و نه او زاده کسی و نه احدی همتا و مانند وی است معبودی یکتا و پروردگاری ارجمند است هر چه خواهد کند و اراده­اش بر جهان فرمانرواست

او بر هر چیز و به شمار همه چیز آگاه است

مرگ و زندگی، نیازمندی و بی نیازی به اراده او و خنده و گریه و منع و عطا به خواست اوست*

ملک و سلطنت، از آن او و ثنا و ستایش، ویژه او و خیر و نیکی به خواست اوست و اوست که بر هر کاری تواناست

شب را در روز، و روز را در شب فرو می­برد و خدایی جز او نیست

خدایی بس ارجمند و بسی بخشاینده. به خواهش بندگان، پاسخ می­دهد و صاحب بخشش و عطای بزرگ است

به شمار نَفَس جانداران آگاه و پروردگار پری و آدمی است.
کاری بر او دشوار نیست و ناله فریاد خواهان او را به کاری وادار و ناگزیر نمی­سازد به ستوه نیاورد او را اصرار اصرار کنندگان

نگهبان نیکان و توفیق بخش رستگان و سَروَر جهانیان است و آفریدگان را سزد که به هر حال، در خوشی و سختی و در شدت و راحت سپاس او گویند و ستایش او کنند*

و اینک من، در هر دشواری و راحت و در هر سختی و سستی ستایشگر اویم و به او و فرشتگان و فرستادگان و کتب آسمانیش، ایمان دارم

فرمانش را به جان شنوده و فرمان بردارم و در هر کار که او را خشنود و راضی سازد، شتابنده­ام

به قضا و حکمش سر تسلیم دارم و به اطاعت فرمانهایش مشتاق و از عقوبت و مجازاتش سخت در هراسم که اوست خداوندی که از حیله­اش، ایمن نتوان نشست با آنکه از ستمش جای هیچ بیم و نگرانی نیست

اعتراف می­کنم که بنده اویم و گواهی می­دهم که او پرورنده و پروردگار من است و آنچه را که به من وحی فرموده، به مردم ابلاغ خواهم کرد

مبادا که به سبب مسامحه در انجام وظیفه تبلیغ، کوبه عذاب حق بر من فرود آید، عذابی که هیچ قدرتی را توانایی دفع آن نباشد که چه بزرگ است نیرنگ او*
ب) فرمان الهی :
نیست معبودی جز او که دستورم داده و اعلام کرده که:

<< اگر در ابلاغ آنچه اینک بر تو فرو فرستاده­ام کوتاهی کنی، در حقیقت، به هیچ یک از وظایف رسالت و ابلاغ من عمل نکرده­ای >>

 و هم او (تبارک و تعالی) حفظ و نگهداری مرا در برابر مخالفان تعهد و تضمین کرده و او مرا کفایت کننده­ای بزرگوار است

و اینک این است آن پیام که بر من نازل فرموده:

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، یا أیُّها الرَّسولُ بَلِّغ ما أنزلَ إلَیکَ مِن ربک (فی عَلیٍ) و إِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَک وَاللهُ یَعصِمُکَ مِنَ النّاسِ

ای مردم! من در ابلاغ آنچه که بر حق بر من فرو فرستاده است، کوتاهی نکرده­ام و هم اکنون سبب نزول آن آیه را برایتان باز خواهم گفت:

فرشته وحی خدا (جبرئیل) سه بار بر من فرود آمده و از سوی حق تعالی، پروردگارم، فرمان داد تا در این مکان به پا خیزم و سپید و سیاه مردم را رسماً آگاهی دهم

که علی بن ابی­طالب، برادر و وصی و جانشین من و امام پس از من است که نسبتش به من، همان نسبت است که هارون به موسی داشت، با این تفاوت که رسالت به من خاتمه یافته است و بعد از خداوند و رسولش، علی، ولیّ و صاحب اختیار شماست*

و پیش از این هم خداوند در این مورد آیه­ای دیگر از قرآن را نازل فرموده:

إنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُهُ وَالَّذینَ امَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکوةَ وَ هُم راکِعونَ

علی بن ابی­طالب، همان کسی است که نماز به پای داشت و در حال رکوع، به نیازمند، صدقه داده است و او در هر حالی رضای خدا را می­جوید.
از جبرئیل خواستم که از خداوند متعال معافیّت مرا از تبلیغ این مأموریت تقاضا کند؛ ای مردم چون می­دانستم که در میان مردم پرهیزگاران، اندک و منافقان، بسیارند و از مفسده جویی گنه آلودگان و نیرنگ بازی آنان که دین اسلام را به تمسخر و استهزاء گرفته­اند

آگاهی داشتم؛ همان­ها که خداوند، در قرآن کریم، وصفشان کرده است:

یَقُولُونَ بِألسِنَتِهِم ما لَیسَ فی قُلُوبِهِم وَ یَحسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِندَ اللهِ عَظیمً

هنوز آن آزارها که این گروه بارها بر من روا داشتند، از خاطر نبرده­ام، تا آنجا که به دلیل ملازمت و مصاحبت فراوان علی با من و توجهی که به او داشتم، به عیب جویی من برخاستند و مرا زود باور که هر چه می­شنود، بی­اندیشه می­پذیرد، خواندند تا آنکه خداوند عزّوجلّ، این آیه را نازل فرمود:

وَ مِنهُمُ الَّذینَ یُؤذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أذُنٌ قُل أذُنُ خَیرٌ لَکُم یُؤمِنُ بِاللهِ وَ یُؤمِنُ لِلمُؤمِنینَ

من هم اکنون می­توانم یک یک از این گروه را به نام و نشان، معرفی کنم؛ لیکن به خدا سوگند که من در مورد این افراد بزرگوارانه رفتار کرده و می­کنم
ولی اینها همه خدای را از من راضی نمی­سازد مگر آنکه وظیفه خود را در مورد مأموریتی که از آیه شریفه (یا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما أنزِلَ إِلَیکَ …) یافته­ام، به انجام برسانم ((حال که چنین است پس))
ج) اعلام رسمی ولایت :

ای مردم! بدانید که خداوند، علی بن ابی­طالب را ولیّ و صاحب اختیار شما معیّن فرموده و او را امام و پیشوای واجب­الاطاعه قرار داده است و فرمانش را بر همه مهاجران و انصار و پیروان ایمانی ایشان و بر هر بیابانی و شهری و بر هر عجم و عربی و هر بنده و آزاده­ای و بر هر صغیر و کبیری و بر هر سیاه و سپیدی و بر هر خداشناس موّحدی، فرض و واجب فرموده و اوامر او را مطاع و بر همه کس نافذ و لازم­الاجرا مقرر فرموده است. هر کس با علی (ع) به مخالفت برخیزد، ملعون است و هر کس که از او پیروی نماید، مشمول عنایت و رحمت حق خواهد بود. مؤمن کسی است که به علی (ع) ایمان آورد و او را تصدیق کند. مغفرت و رحمت خداوند شامل او و کسانی است که سخن او را بشنوند و نسبت به فرمان او مطیع و تسلیم باشند.
ای مردم! این آخرین بار است که مرا در این موقعیّت، دیدار می­کنید، پس گوش فرا دارید و به سخنانم دل سپارید و دستور پروردگارتان را فرمان برید. خداوند عزّوجلّ، پروردگار و ولیّ و صاحب اختیار و خداوندگار شماست و گذشته از او و پیامبرش – محمّد (ص) – همین من که اکنون به پا خاسته و با شما سخن می­گویم سپس بعد از من علی(ع) به امر خدا بر شما سمت ولایت و صاحب اختیاری دارد و پس از او امامت و پیشوایی تا روز واپسین و تا آن هنگام که خدا و پیامبرش را دیدار خواهید کرد، در ذرّیه و نسل من که از پشت علی(ع) هستند، قرار خواهد داشت.
جز آنچه خداوند، حلال کرده، حلال نیست و جز آنچه خداوند حرام فرموده حرام نیست و پروردگار، هر حلال و حرامی را به من معرفی کرده است و من نیز تمام آنچه خداوند از کتاب خود و حلال و حرامش، تعلیم نموده است، به علی(ع) آموخته­ام. ای مردم! دانشی نیست که خداوند به من تعلیم نکرده باشد، و من نیز هر چه که تعلیم گرفته­ام به علی(ع)، این امام پرهیزگاران و پارسایان آموخته­ام و دیگر دانشی نیست مگر آنکه به علی(ع) تعلیم کرده­ام و اوست امام و راهنمای آشکار. ای مردم! مبادا که نسبت به او راه ضلالت و گمراهی سپرید و مبادا که از او روی برتابید و مبادا که از ولایت و سرپرستی او و از اوامر و فرمانهایش به تکبّر، سر باز زنید. اوست که هادی به حق و نابود کننده باطل است و از نا پسندیده­ها بازتان می­دارد. اوست که در راه خدا از سرزنش هیچ کس، پروا نمی­کند و اوست نخستین کسی که به خدا و پیامبرش ایمان آورد و جان خویش را فدای رسول الله کرد، در آن هنگامه­ها که هیچ کس در کنار پیامبر باقی نماند، همچنان از او حمایت کرده و تنها رها ننمود و هم او بود که در آن روزگار که کسی را اندیشه پرستش و اطاعت خدا نبود، در کنار پیامبر، پروردگار خود را پرستش و عبادت می­کرد.
ای مردم! علی را برتر و والاتر از هر کس بدانید که خدایش از همه، والاتر و برتر دانسته است! و به ولایت او تمکین کنید که خدایش به ولایت بر شما منصوب فرموده است. ای مردم! علی(ع)، امام و پیشوا از جانب حق تعالی است و خداوند توبه منکران ولایت او را هرگز نخواهد پذیرفت و هرگز آنان را مشمول عنایت و مغفرت خویش، قرار نخواهد داد و خداوند، بر خود حتم و لازم فرموده که با آن کسان که از فرمان علی(ع) سر بپیچند، چنین رفتار کند و پیوسته تا جهان، باقی و روزگار، در کار است، ایشان را در شکنجه و عذابی سخت و توان فرسا معذّب دارد.
پس مبادا که از فرمانش معصیت کنید که به آتشی گرفتار خواهید شد که آدمی و سنگ، هیزم آنند و برای کافران فراهم گردیده است. ای مردم! همه پیامبران پیشین و رسولان نخستین، مردم را به آمدن من بشارت داده­اند.من، خاتم پیامبران و رسولان خدایم و بر همه خلق آسمان­ها و زمین­ها حجّت و برهانم، هر کس در این امر، تردید کند، همچون کفّار جاهلیّت نخستین است و هر کس در سخنی از سخنان من شک نماید، در حقیقت، به تمام سخنان من شک کرده است و چنین کس، مستحق بلا و مستوجب آتش خواهد بود.
ای مردم! خداوند متعال با این فضیلت­ها که بر من، مرحمت فرموده، بر من منّت نهاده و احسان کرده است (آری) خدایی جز او نیست و تا جهان، برقرار و روزگار پایدار است در هر حال ستایش و سپاس من، ویژه اوست. ای مردم! علی(ع) را برتر از همه بدانید که گذشته از من، از هر مرد و زنی، برتر و والاتر است. (بدانید) که خداوند، به خاطر ماست که به جهانیان، روزی می­دهد و آفرینش بر پای و برقرار است؛هر آن کس که این سخن مرا انکار کند، ملعون و ملعون و مغضوب و مغضوب درگاه حق است.
هان. آگاه باشید که این سخنان را، به یقین، جبرئیل از سوی حق تعالی به من خبر داده و گفته است که: ((هر کس با علی(ع) به عداوت و دشمنی بر خیزد و ولایت و محبت او را در دل نگیرد، لعنت و خشم مرا نسبت به خود، فراهم کرده است))؛ پس هر کس باید که در کار خود بنگرد که برای فردای خود، چه آماده نموده است؛ پس باید که از مخالفت با علی(ع) سخت بر حذر باشید و مبادا که پس از ثابت قدمی، پایتان بلغزد که خداوند به هر چه کنید، آگاه است.
ای مردم! علی(ع) همان کس است که خدا در کتاب مجید خود، به عنوان ((جنب الله)) از او یاد کرده و از زبان مبتلایان به دوزخ، فرموده است: ((یا حَسرَتا عَلی ما فرَّطتُ فی جَنبِ الله.)) ای مردم! در قرآن به تدبر و تفکر، نظر کنید و در درک و فهم آیات آن بکوشید، و به محکمات آن توجه کنید و از متشابهاتش، پیروی می نمایید. به خدا سوگند، غیر از این مرد که هم اکنون دست او را گرفته و او را بر کشیده­ام هرگز دیگری نیست که بتواند دستورات قرآن را برای شما روشن کند و تفسیر آیات آن را بیان نماید، همین مردی که اکنون بازوی او را گرفته­ام و به شما اعلام می­کنم که: هر کس را من مولا و سرپرست و صاحب اختیارم، علی(ع) مولا و سرپرست و صاحب اختیار اوست؛ این مرد، علی بن ابی­طالب است، برادر و وصی من است، که فرمان دوستی و ولایت او از جانب حق متعال بر من نازل گردیده است.
ای مردم! علی(ع) و آن پاکان از فرزندانم، ثقل اصغرند و قرآن، ثقل اکبر است، که هر یک، از دیگری خبر می­دهد و هر کدام، دیگری را تأیید و تصدیق می­کند؛ میان این دو ثقل و این دو امر گرانقدر، جدایی نخواهند بود تا آنکه، قیامت در کنار حوض، به من برسند. ایشان امنای حق در میان خلق و فرمانروایان او بر روی زمین­اند. به هوش باشید که من، آنچه لازم بود، گفتم. به هوش باشید که مطلب و مقصود را ابلاغ کردم و به گوش شما رساندم. توضیح دادم که این امر، به دستور خداوند بود و من نیز از سوی او (عزّوجلّ) به شما ابلاغ نمودم. به هوش باشید که عنوان (امیرالمؤمنین) بر کسی جز برادر من روا نیست و این سمت و مقام و فرمانروایی بر مسلمانان، پس از من، برای هیچ کس جز وی مجاز و حلال نیست

د) معرفی علی بن ابیطالب(ع) :

(رسول خدا (ص) در این هنگام، بازوی علی(ع) بگرفت و او را بالا برده و به مردم نشان داد، تا آنجا که پاهای وی، محاذی زانوی پیامبر (ص) می­رسید و پس از آن، به سخن ادامه داد): ای مردم! این علی(ع) ، برادر و وصی من و مخزن علم و خلیفه و جانشین من است بر امّت. علی(ع) مفسّر قرآن، کتاب خداست اوست که مردم را به حق دعوت می­کند و اوست که به هرچه موجب رضا و خوشنودی خداست، عمل کننده است. اوست که دشمنان حق، در پیکار و ستیز و به فرمانبرداری و اطاعت از خدا، سخت کوش و باز دارنده مردمان از معاصی و نا فرمانیهاست. اوست خلیفه و جانشین رسول خدا، اوست امیر مؤمنان و پیشوا و هادی خلق خدا. اوست که به امر خدا قاتل ((ناکثین)) و((قاسطین)) و ((مارقین)) است.
(ای مردم!) آنچه می­گویم به فرمان پروردگارم می­گویم و این خواست و دستور حق است که هیچ سخنی از او، به دست من تغییر و تبدیل نپذیرد؛ حال می­گویم: خداوندا! هرکس که علی(ع) دوست می­دارد، دوست بدار و هر کس که با وی دشمن است، دشمن دار. خداوندا!هر کس که علی(ع) انکار کند، لعنت کن و آن کس که پذیرای حق او نباشد، به خشم و غضب خود، گرفتار ساز. خداوندا! اگر اکنون، علی(ع)، ولیّ تو را به خلافت و جانشینی خود معیّن کردم و امری که موجب اگمال دین و اتمام نعمت تو بر این مردم است، بیان کردم، همه و همه به فرمان تو بود اینک تو پسندیده­ای برای ایشان و فرمودی: (( وَ مَن یَبتَغِ غَیرَ الإسلامِ دیناً فَلَن یُقبَلَ مِنهُ وَ هُوَ فی الآخِرۀِ مِنَ الخاسِرینَ)) خداوندا! تو را گواه می­گیرم و کافیست گواهی تو که من به وظایف تبلیغ و رسالت خود عمل کردم.
ه) اهمیّت مسأله امامت :
ای مردم! خداوند عزّوجلّ، کمال دین شما را در امامت و پیشوایی علی(ع) قرار داده است؛ پس هر کس که از او و جانشینان او از فرزندان من که از صلب اویند تا واپسین روز جهان پیروی و اطاعت نکند، به حبط و نابودی اعمال گرفتار گردیده و در آتش دوزخ، جاودانه، معذّب خواهد بود، نه دیگر عذابش تخفیف یابد و نه مهلت و فرصت نجاتی به او داده شود. ای مردم! این علی(ع) است که مرا بیش از هر کس یاری کرده و از همه بر من سزاوارتر است. از تمام مردم به من نزدیکتر و از همه کس، نزد من محبوبتر و گرامی­تر است.
خداوند عزّوجلّ و من از او راضی و خوشنودیم. آیه­ای در قرآن مُشعِر به رضایت حق از بندگان، نازل نشده مگر آن که در شأن علی(ع) است و هر جا که خداوند مؤمنین را مخاطب قرار داده، در درجه نخست، نظر به او داشته است. آیه مدحی نیست مگر آنکه در مورد اوست و بهشتی که در سوره (( هَل أتی علی الانسان یاد شده، برای اوست، و در نزول آن دیگری جز او منظور نشده و دیگری جز او مدح و ستایش نشده و دیگری جز او مدح و ستایش نشده است.
ای مردم! علی(ع)، ناصر دین خدا و حامی پیامبر خداست، اوست پارسای پرهیزگار و طیّب و طاهر و رهنما و ره یافته.
پیامبرتان، بهترین پیامبر و وصیّ او بهترین وصیّ و پسرانش بهترین اوصیاءاند. ای مردم! ذریّه و نسل هر پیامبری از صلب خود اویند امّا ذریّه و نسل من از صلب علی(ع) هستند.
و) خطر انحراف و کار شکنی : 
ای مردم! شیطان به حسادت، آدم را از بهشت بیرون کرد، پس مبادا که نسبت به علی u حسد ورزید که اعمالتان یکسره باطل شود و به لغزش و انحراف درافتید؛ که آدم صفوت الله تنها به سبب یک معصیت، به زمین فرو افتاد؛ پس بر شماست که مراقب احوال خویشتن باشید. شما که در میانتان، دشمن خدا نیز هست. (ای مردم!) جز شقیِ واژگون بخت کسی با علی u کینه نمی­ورزد و جز پارسای پرهیزگار، مِهر علی(ع) در دل نمی­گیرد و جز اهل ایمان و مخلصان بی ریا به علی(ع) ایمان نخواهند آوردو به خدا سوگند سوره/ وَالعَصر إِنَّ الإِنسانَ لَفی خُسرٍ … ¤ در شأن علی(ع) نازل شده است.
ای مردم! خدا را گواه می­گیرم که در انجام وظایف رسالت فروگذار نکردم و بر پیامبر، جز ابلاغ فرمان حق، وظیفه­ای دیگر نیست.
ای مردم! نسبت به خداوند آنچنان که شایسته است پرهیزگار باشید مبادا که جزء مسلمانی دیده از جهان فرو بندید.
ای مردم! به خدا و پیامبرش باور آرید و به نوری که با او نازل شده ایمان آورید، پیش از آنکه خشم خدای شما را فرو گیرد و به مجازات، رخسارتان به عقب باز گردانده شود. ای مردم! این نور از جانب حق تعالی در من سرشته شده و بعد از آن در طینت علی(ع) و سپس در نسل او قرار داده شده تا آنگاه که نوبت به امام قائم، مهدی(عج) رسد و اوست که سرانجام، حق خدا و حقوق ما را از خواهد ستاند؛ که خداوند عزّوجلّ ما را بر تمام مقصران و دشمنان و مخالفان و خائنان و معصیت کاران و ستمگران حجت قرار داده است.
ای مردم! به شما اعلام خطر می­کنم، به هوش باشید که من فرستاده خدا به سوی شمایم و پیش از من رسولانی آمده و رفته­اند، آیا اگر من نیز از جهان بروم و یا کشته شوم، به راه پیشینیان خود، باز می­گردید؟! ولی هر آنکس که به عقب باز گردد و به جاهلیت اسلاف خود روی کند، زیانی به خداوند نخواهد رساند، امّا پروردگار، سپاسگذاران را پاداش نیکو مرحمت خواهد کرد ای مردم! بدانید که علی(ع) همان کسی است که متّصف و موصوف به سپاسگذاری و شکیبایی است و پس از او فرزندان من که از صلب اویند، به این صفات مزیّن و ممتازند. ای مردم! مسلمانیِ خود را بر خداوند منّت منهید، که موجب خشم و غضب پروردگار بر شما گردد و عذابی از سوی او به شما رسد، زیرا که حق در کمین است.
ای مردم! چیزی نمی­گذرد که پس از من امامان و سردمدارانی پدید آیند که خلق را به آتش و دوزخ فرا خوانند اما این گروه را در روز قیامت یار و مددکاری نخواهد بود. ای مردم! خدا و پیامبرش از این کسان، متنفّر و بیزارند.
ای مردم! اینان و پیروان و یارانشان، جملگی، در پست­ترین دوزخ گرفتار خواهند شد، و چه بد جایگاهی است دوزخ، برای این گروه که به تکبر گراییده­اند. هشدار باشید که اینان همان ((یاران صحیفه)) اند (اما هر یک از شما باید که در نامه اعمال خود بنگرد گر چه مردم جر تنی چند، نامه عمل خود را از یاد برده­اند). ای مردم! من این ولایت را به عنوان امامت و ارث تا روز قیامت، در ذریه و نسل خود قرار دادم و با این کار وظیفه­ای را که به آن مأمور بودم، به پایان بردم تا بر هر حاضر و غایب و بر هر کس که شاید در این انجمن بوده و یا در این اجتماع حضور نداشته است و حتی بر آنان که هنوز از مادر متولد نشده­اند، حجّت تمام باشد. باید که ماجرای امروز را حاضران به غائبان گزارش کنند و پدران به فرزندان تا واپسین روز خبر دهند. گر چه مدتی نخواهد گذشت که (عده­ای) این امر را با غصب و ستم، از آن خود قرار خواهند داد و خدا آن غاصبان را لعنت کندو از رحمت خود، دور و مهجورشان سازد و در چنین حال، سزاوار این عذاب گردند که فرمود: (( سَنُفرِغُ لَکُم أیُّهَا الثَّقَلانَ یُرسَلُ عَلَیکُما شُواظٌ مِن نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنتَصِران.)) ای مردم! خداوند شما را به حال خود رها نخواهد کرد تا آنکه پاک و پلید از یکدیگر ممتاز گردند و خدا شما را بر اسرار پنهان، آگاهی نداده و نخواهد داد. ای مردم! سرزمینی نیست مگر آنکه خداوند، مردم آن را در اثر تکذیب حق، هلاک کرده و چنانکه خود به این معنی اشاره فرموده است: ((وَ کَذلِکَ نُهلِکَ القُری وَ هِیَ ظالِمَۀٌ)) و این علی(ع) امام و پیشوای شما و ولیّ و صاحب اختیار شماست. که خداوند، در مورد او تهدیدها و وعده­ها کرده و خدا وعده­های خود را انجام خواهد داد.
ای مردم! پیش از شما، اکثر مردم نخستین به گمراهی رفتند و خداوند ایشان را هلاک نمود و هم اوست هلاک کننده گروههائی که از این پس می­آیند، همچنانکه فرمود: /ألَم نُهلِکِ الأوَّلینَ، ثُمَّ نُتبِعُهُمُ الاخِرینَ، کَذلِکَ نَفعَلُ بِالمُجرِمینَ، وَیلٌ یَومئذٍ لِلمُکَذِّبینَ ¤ . ای مردم! خداوند، مرا به پاره­ای از امور امر کرده و از پاره­ای دیگر نهی فرموده است و من نیز علی(ع) را به آن امور، امر و نهی کرده­ام؛ پس در حقیقت، او اوامر و نواحی حق را از پروردگار خود اخذ نموده است؛ پس باید که گوش به فرمان او کنید تا از سلامت برخوردار گردید و دستورش را به اجرا گذارید تا به راه هدایت رفته باشید و از آنچه نهی می­کند حذر کنید تا به رشد و کمال رسید و خویشتن را بدان گونه که خواست اوست، باز سازید و مبادا که راههای دیگر شما را از پیمودن راه و رویه او باز دارد.
ای مردم! صراط مستقیم خداوند منم و شما به رعایت آن مأمور شده­اید و پس از من، علی(ع) و سپس فرزندانم که از صلب اویند امامان و پیشوایان شمایند که خلق را به راه راست هدایت می­کنند و پیوسته روی به سوی حق دارند. (پس از آن سوره حمد را تا پایان تلاوت کرد و به ادامه سخن پرداخت:) ای مردم! این سوره (= حمد) در شأن من و علی(ع) و فرزندانش فرود آمد و شامل ایشان می­گردد همچنین مخصوص آنهاست، ایشان، اولیای خدایند که نه خوفی در دل دارند و نه اندوهی آزارشان دهد، بدانید که حزب الله پیروز است و در برابر، دشمنان علی، گروهی اهل شقاق و نفاق و کینه ورزانی متجاوز و برادران اهریمنند که به منظور فریب و نیرنگ، سخنان بی مغز و آمیخته به رنگ و ریا با یکدیگر نجوا می­کنند

ز) معرفی دوستان و دشمنان :

ای مردم! دوستداران علی(ع) و فرزندانش، مردمی اهل ایمانند که خداوند در کتاب خود از آنان بدینگونه یاد کرده است:/لا تَجِدُ قَوماً یُؤمِنونَ بِاللهِ وَالیَومِ الاخِرِ یُوادُّونَ مَن حادَّ اللهَ وَ رَسُولَهَ … ¤ (سوره مجادله، آیه 22)دوستداران علی و فرزندانش کسانی هستند که نوشته شده در دلهایشان ایمان، و مدد نموده خداوند ایشان را بوسیله فرشته­ای از سوی خودش و او وارد فرماید ایشان را در باغهائیکه جاریست از زیر آنها نهرهائی برای همیشه در آنجا می­مانند. خداوند از ایشان راضی و ایشان از خداوند خوشنودند. ایشان حزب خدا و آگاه باشید که حزب خدا رستگارانند!
خداوند عزّوجلّ در توصیف ایشان چنین فرموده است: / الَّذینَ آمَنُوا وَ لَم یَلبَسُوا ایمانَهُم بِظُلمٍ أولئِکَ لَهُمُ الأمنُ وَ هُم مُهتَدُونَ ¤. و نیز می­فرماید: ((اینان در امن و امان، به بهشت داخل شوند و فرشتگان با فروتنی، سلامشان دهند و گویند: پاک و پاکیزه­اید شما؛ پس جاودانه در بهشت ساکن شوید)). آگاه باشید دوستان ایشان کسانی هستند که خداوند در توصیفشان در جای دیگر فرماید: ((ایشان، در امن و سلامت و بی حساب به بهشت وارد می­شوند)). (و در مورد دشمنان ایشان فرموده است:)
((آگاه باشید دشمنان آنها کسانی هستند که به دوزخ در می­افتند و غریو جهنم را که می­جوشد و می­خروشد و صدایی که از سوخت و سوز آن بر می­خیزد، می­شنوند)). و نیز در قرآن آمده: /کُلَّما دَخَلَت أمَّۀٌ لَعَنَت أختَها ¤. همچنین درباره دشمنان آنها فرموده است: /کُلَّما ألقِیَ فیها فَوجُ سَألَهُم خَزَنَتُها ألَم یأتِکُم نَذیرٌ، قالوا بَلی قَد جاءَنا نَذیرٌ فَکَذَّبنا وَ قُلنا ما نَزَّلَ اللهُ مِن شَیءٍ إِن أنتُم إِلّا فی ضَلالٍ کَبیرٍ ¤ آگاه باشید که دوستداران علی(ع) و فرزندانش به غیب ایمان دارند و از پروردگار خود در خشیت و هراسند. این گروه را اجر و پاداشی عظیم خواهد بود. ای مردم! میان دوزخ و بهشت، تفاوتی بزرگ است. دشمن ما همان است که خداوند او را مذمّت و لعنت فرموده و دوستدار ما مورد مدح و ستایش و محبّت پروردگار است. ای مردم! من، منذر و ترساننده­ام و علی هادی و رهنماست. ای مردم! من، پیامبرم و علی، وصی من است.
ح) معرفی حضرت مهدی (عج):

آگاه باشید البتّه! آخرین امام زمان قائمِ ((مهدی)) است. آگاه باشید او یاری کننده دین خداست. آگاه باشید او انتقام گیرنده از ستمکاران است. آگاه باشید او گشاینده دژهای استوار و ویرانگر قلعه­های مستحکم است. آگاه باشید او نابود کننده طوایف مشرک است. آگاه باشید او منتقم خونهای ناحق ریخته اولیاء خداست. آگاه باشید او حامی دین خداست. آگاه باشید او جرعه نوش دریای ژرف حقایق و معانی است. آگاه باشید او معرِّف هر صاحب فضیلتی است به برترینش و هر نادان بی فضیلتی است به نادانیش. آگاه باشید او برگزیده خدا و منتخب پروردگار عالم است. آگاه باشید او وارث همه دانشها و محیط به همه علوم است. آگاه باشید او خبر دهنده شئون خداوند و مراتب ایمان است. آگاه باشید او رشید و رهسپار صراط مستقیم و استوار است. آگاه باشید او آن کسی است که امور خلایق به او واگذار شده است. آگاه باشید او آن کسی است که گذشتگان به ظهور وی بشارت داده­اند. آگاه باشید او حجّت پایدار خداوند است که حجّت دیگری بعد از او نیست؛ زیرا حقّی نیست، که با او نباشد و نوری نیست که همراه او نباشد. آگاه باشید اوست آنکه کسی بر او پیروز نمی­شود و کسی را در برابر او نصرت نتوان کرد. آگاه باشید که او ولّی خداست در گستره زمین و فرمانروای حق است در میان خلایق و امین خداست در پیدا و پنهان.
ط) طرح مسئله بیعت:
ای مردم! آنچه لازم بود به شما فهماندم و برایتان توضیح دادم و این علی(ع) است که پس از من، تعلیم و تفهیم شما را به عهده خواهد گرفت. آگاه باشید از شما می­خواهم که پس از پایان خطابه (به نشان قبول و تمکین) نخست با من و سپس با علی(ع)، دست بیعت دهید و میثاق خود را استوار کنید. بدانید که من به خداوند تعهّد سپرده­ام و علی(ع) در برابر من تعهّد و بیعت نموده است و من، اکنون، از سوی حق تعالی از شما می­خواهم که با علی(ع) بیعت کنید و بدانید که هر کس بیعت خود را بشکند، به زیان خویش اقدام کرده است: /فَمَن نَکَثَ فإِنَّما یَنکُثُ عَلی نَفسِهِ ¤.
ی) حج :
ای مردم! حج و صفا و مروه از شعائر الهی است /فَمَن حَجَّ أوِ اعتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیهِ أن یَطَّوَّفَ بِهِما¤.
ای مردم! حج خانه خدا کنید که هیچ خاندانی نیست که به ان خانه وارد شود مگر آنکه بی نیاز گردد و هیچ خانواده­ای از این خانه، رخ نتابیده، مگر آنکه به فقر و تهیدستی گرفتار آمده است. ای مردم! مؤمنی نیست که در آن موقف کریم بایستد مگر آنکه خداوند از معاصی گذشته او چشم پوشی می­کند. پس آنگاه که حجَّش تمام شد زندگی و اعمال را از نو آغاز می­کند. ای مردم! زائران خانه خدا از سوی حق تعالی، مدد و نصرت می­شوند و هزینه سفرشان در دنیا جبران و نیز اندوخته روز واپسین ایشان خواهد شد که خداوند، پاداش نیکوکاران را تباه نخواهد فرمود. ای مردم! خانه خدا را با اعتقاد کامل و با دقت و فهم درست زیارت کنید و مباد که بدون توبه و ترک گناهان گذشته خود، از آن مواقف شریف باز گردید. ای مردم! اقامه نماز و پرداخت زکات، باید بر طبق دستور پروردگار و به همان روش که او فرمان داده است، به عمل آید و چنانچه با گذشت زمان، کوتاهی کنید یا مسائل و معارف دین را فراموش نمائید، این علی(ع) ولیّ و سرپرست شما، مبیّن آن معارف و احکام برای شماست. همان که خداوند عزّوجلّ، او را پس از من برای شما منصوب کرده و هم امامانی که به جانشینی من و او از سوی حق تعالی تعیین گردیده­اند، پاسخگوی مسایل و مشکلات شما خواهند بود و بر آنچه نمی­دانید آگاهتان خواهد کرد.
ک) احکام الهی :
آگاه باشید! حلال و حرام خدا، بیش از آن است که بتوانم یک به یک بر شمارم و معرفی نمایم؛ چون چنین است، در یک کلام می­گویم که به حلالها امر می­کنم و از حرامها نهی می­نمایم و به منظور توضیح و تبیین آنها، مأمور شده­ام که از شما بیعت گیرم و دست تعهد و پیمان بفشارم که آنچه از سوی حق تعالی درباره امیرالمؤمنین، علی(ع) و امامانی که از نسل من و علی(ع) به جهان خواهند آمد، پذیرفته باشید. و مهدی(عج)، قائم امامان و قاضی به حق تا روز واپسین خواهد بود.
ای مردم! هر عمل حلالی که به شما معرفی کردم و هر کار حرامی که از آن نهی نمودم، از گفته خود باز نمی­گردم و آن را تغییر نخواهم داد. این امر را به خاطر بسپارید و هرگز فراموش مکنید و به دیگران نیز سفارش کنید، مباد احکام مرا دیگرگون سازید.
آگاه باشید من سخن خود را مجدداً تأکید می­کنم که: نماز را به پای دارید و زکات بدهید، امر به معروف و نهی از منکر کنید اما بدانید که سر آغاز هر امر به معروف و نهی از منکری این است که فرامین مرا بپذیرید و حاضران، آن را به غائبان، اطلاع دهید و به اطاعت از اوامر من وادارشان کنید. و از مخالفت با آنها بر حذرشان سازید؛ زیرا که اینها دستور خداوند عزّوجلّ و فرمان من است، و بدانید که بدون امام معصوم(و بی معرفت او) امر به معروف و نهی از منکر امکان پذیر نیست.
ل) تنها راه هدایت:
ای مردم! این قرآن است که امامان پس از علی(ع) را از فرزندان و از نسل او معرفی کرده و من نیز به شما توضیح دادم که علی از من و من از اویم. خداوند در کتاب خود فرموده است: /وَ جَعَلَها کَلِمَۀً باقِیَۀً فی عَقِبِهِ ¤. و من نیز گفتم: ((تا آن زمان که دست تمسک به دامن این دو امر گرانسنگ (یعنی کتاب خدا و عترت و خاندان من) زده­اید، هرگز به گمراهی و ضلالت دچار نخواهید شد)). ای مردم! تقوی را پیشه خود کنید و از قیامت بیندیشید که خداوند متعال فرمود: /إِنَّ زَلزَلۀَ السّاعَۀِ شَیءٌ عَظیم¤. ای مردم! به مرگ بیندیشید و از حساب و میزان و محاکمه در پیشگاه پروردگار جهانیان غافل مباشید و ثواب و عقاب و پاداش و کیفر رستاخیز را از خاطر مبرید، که هر کس نیکی کند، پاداش یابد و هر کس دامن به بدی آلوده سازد، بهره­ای از بهشت نخواهد داشت.
م) بیعت گرفتن :

ای مردم! شما را از آن حد فزونتر است ک بتوانید یک یک، با من دست بیعت دهید در حالی که به فرمان خدا، مأمورم که از زبان هر یک از شما اعتراف گیرم که منصب فرمانروایی و امارت بر مؤمنان را که برای علی(ع) قرار داده­ام پذیرفته­اید و نیز (مأمورم که)در مورد قبول امامت و ولایت امامانی که از نسل من و صلب علی(ع) می­باشند، اقرار و بیعت گیرم. حال که چنین است، همگان یک صدا و به زبان، بگویید: (ای رسول خدا!) آنچه که در ولایت و رهبری مطلق علی(ع) و امامان پس از وی که از صلب اویند از جانب حق تعالی به ما ابلاغ کردی، شنیدیم و در برابر آن مطیع و تسلیمیم و به آن امر راضی و خوشنودیم! اینک ما به دل و جان و به زبان و دستمان، نسبت به قبول ولایت با تو بیعت می­کنیم و پیمان می­بندیم که با این اعتقاد، زندگی کنیم و با آن بمیریم و تا آن زمان که سر از خاک برداریم، به آن پایبند بوده و هرگز در آن تغییر و تبدیلی ندهیم و شک و تردیدی ننماییم و از سر پیمان خود بر نخیزیم و از خدا و پیامبرش و امیرالمؤمنین، علی(ع) و فرزندانش حسن و حسین و امامان دیگر که از صلب علی(ع) به جهان آیند، فرمان بریم.
ای مردم! مقام و منزلتی که حسن و حسین نزد خدا و رسول او دارند، گوشزدتان کرده و ابلاغ نموده و متوجهتان ساختم که این دو تن سرور جوانان اهل بهشتند و پی از من که جدّ ایشانم و بعد از علی(ع)، منصب امامت خواهند داشت.
و (ای مردم!) بگویید: ((در این امر، مطیع خدا و پیامبرش و علی(ع)، و حسنین و امامان پس از ایشانیم. تو (ای پیامبر) در مورد ولایت امیرالمؤمنین از دل و جان با ما عهد و میثاق بستی؛ از کسانی که توفیق مصافحه یافتند به دست، و از آنها که توفیق این کار نیافتند، از زبانشان بیعت گرفتی. پیمان نمودیم که دیگری را به جای این امر نگیریم و دل و جانمان به جانب دیگر روی ننماید. خدا را در این کار شاهد گرفتیم او به شهادت، کافی است و تو نیز (پیامبر) و همچنین همه مطیعان فرمان حق از حاضر و غائب و فرشتگان و جنود خدا و همه بندگان او را همگی را گواه و شاهد این امر کردیم و خدا از هر شاهدی بزرگتر است.))
ای مردم! چه می­گویید؟ خداوند، هر آوازی را می­شنود و از سرّ و پنهان همه آگاه است. (بدانید) آن کس که به راه هدایت رود، به سود خود رفته و آن کس که به گمراهی گراید، تنها به زیان خویش اقدام کرده است. چرا که دست خدا فوق هر دستی و قدرتش برتر از هر قدرتی است. ای مردم! از خدا بترسید و پرهیزگاری پیشه کنید و پیمان خود را با علی(ع)امیرالمؤمنین و با حسنین و امامان دیگر که کلمه طیبه باقیه­اند، استوار نمایید. هر که در ین امر، مکر پردازد خدایش به هلاکت در افکند و آنکس که بر عهد خود پای فشرده خدایش رحمت کند / فَمَن نَکَثَ فَإِنَّما یَنکُثُ عَلی نَفسِهِ.. .¤ ای مردم! آنچه به شما گفتم، باز گویید و بر علی(ع)، با عنوان رسمی امیرالمؤمنین سلام دهید. بگویید: ((پروردگارا دستورت را شنیدیم و اطاعت کردیم تا از مرحمت و مغفرت تو بهره­مند شویم که بازگشت همه به توست)) و بگویید: ((سپاس خدای را که به این امر ما را هدایت و دلالت فرموده و اگر راهنمائیمان نمی­کرد، ما، خود، به راه هدایت دست نمی­یافتیم)) ای مردم! فضایل و امتیازات علی بن ابیطالب و قدر و منزلتش نزد خداوند، که در کتاب خدا نازل شده، بیشتر از آن است که بتوانم در یک جلسه برایتان بر شمرم؛ پس هر کس که از مناقب و فضایل او نزد شما مطلبی گوید، از او بپذیرید. ای مردم! هر کس از خدا و پیامبر او و از علی(ع) و امامان و پیشوایانی که معرفی کردم، فرمان بَرَد، به رستگاری بزرگی نایل آمده است.
ای مردم! رستگاران، کسانی هستند که در بیعت با علی(ع) و پذیرش ولایت او و در ادای سلام بر وی به عنوان امیرالمؤمنین، مبادرت و سبقت جویند، اینان در بهشتِ نعمتها متنعّم خواهند بود. ای مردم! سخنی گویید که موجب رضای خدا باشد: /فَإِن تَکفُرُوا أنتُم وَ مَن فِی الأرضِ جَمیعاً فَلَن یَضُرَّ اللهَ شَیئاً ¤. خداوندا! مردان و زنان با ایمان را بیامرز و کافران را به غضب خود گرفتار ساز و ستایش، خدای راست که پروردگار جهانیان است. (در این هنگام مردم، فریاد بر آوردند:) فرمان خدا و پیامبر خدا را شنیدیم و با دل و زبان و دست مطیع و فرمانبرداریم. چون سخنان پیامبر، تمام شد، مردم بر گرد آن حضرت و امیرالمؤمنین(ع) سخت ازدحام کردند و هرکس می­خواست با ایشان، مصافحه و بیعت کند.

 

 

 

                                               پیام های خطبه غدیر

غدیرخم بزرگترین رخداد دوره نبوت پیامبر گرامی اسلام(ص) و مکتب آسمانی و الهی اوست

آنچه در غدیرخم روی داد به واقع نتیجه زحمات و رنج های 23 ساله رسالت بود که خط مشی آینده مسلمانان را رقم زد و اتمام حجتی بود برای آنانکه بعداز پیامبر(ص) به دنبال هدایت و سعادت بودند

به عقیده علماء و دانشمندان اسلامی نوع خطاب خداوند درباره اعلام جانشینی امیرمؤمنان علی(ع) در قالب آیه 67 سوره مائده (یا ایهاالرسول بلغ ما انزل الیک…)

در هیچ جای دیگر از فرامین الهی وجود ندارد.حال برای اینکه واقعه مهم غدیرخم به شکلی کوتاه در اذهان ترسیم شود

می توان مهمترین نکات سخنان پیامبر(ص) دراین روز را دسته بندی کرد، اگرچه تمامی این بیانات پراهمیت است و تأمل و تدبر بیشتر را می طلبد.
1- شرایط زمانی و مکانی واقعه
شرایط جغرافیایی و مکانی غدیرخم که در وادی جحفه قرار داشت، به علاوه زمان این واقعه و شرایط خاص آن دلایلی قابل توجه برای تبیین اهمیت ولایت پس از رسول خدا(ص)است

غدیرخم منطقه ای است در میانه راه مکه و مدینه، پیامبر پس از آخرین حج خود به همراه مسلمانان که «حجه الوداع» نامیده شد در شرایطی خاص مسئله جانشینی علی بن ابیطالب را مطرح نمود

این واقعه درسال دهم هجری رخ داد و پیامبر(ص) پس از دستورالهی افرادی را به مدینه و اطراف آن فرستاد تا همگان از تصمیم رسول خدا(ص)براین سفر مطلع شده و خود را آماده همراهی نمایند

حضرت علی(ع) که دراین ایام ماموریت یافته برای دعوت به اسلام و حل اختلافاتی که بین اهل یمن پیش آمده بود به این سرزمین سفر کند

پس از اطلاع از عزم پیامبر(ص) بر سفر حج، به همراه یاران و جمعی از اهل یمن رهسپار مکه شد، بطوری که به قولی دوازده هزار نفر از اهل یمن حضرت امیر(ع) را دراین سفر همراهی کردند.
2- حرکت به سوی میعادگاه
با اینکه انتظار می رفت پیامبر(ص) پس از حج مدتی را در مکه اقامت کنند، اما بلافاصله پس از اتمام مناسک دستور داد به مردم اعلام نمایند، چهارم ذی الحجه باید حرکت کنند تا در وقت معین در «غدیرخم» حاضر باشند

براساس دستور پیامبر تمامی مسلمانانی که در مراسم حج شرکت کرده بودند و تعداد آنها بالغ بر صدو بیست هزار نفر ذکر شده، برای حضور در این میعادگاه تاریخی عازم شدند

18 ذی الحجه هنگامی که کاروان به نزدیکی منطقه غدیر خم رسید

پیامبر(ص) مسیر حرکت خود را به سمت غدیر تغییر داد و فرمود:

ایهاالناس، اجیبوا داعی الله، انا رسول الله

ای مردم دعوت کننده خدا را اجابت کنید که من پیام آور خدایم

در ادامه دستور دادند همه مردم متوقف شوند و آنانکه پیش رفته اند باز گردند و آنانکه از عقب کاروان می آیند توقف کنند

هنگامی که این اجتماع عظیم شکل گرفت شدت گرمای هوا به حدی بود که مردم گوشه ای از لباس و عبای خود را زیرپا گذاشتند تا زمین داغ آنها را آزرده نکند
3- آغاز خطبه غدیر با حمد و ثنای الهی
اطرافیان با جهاز شتران و دیگر مرکب ها منبر پیامبر را آماده می کنند تا رسول خدا(ص) در هنگام ایراد خطابه بر همه اشراف داشته باشد

فردی نیز برای آنکه کلام رسول خدا(ص) به همگان برسد در میان جمعیت قرار گرفت تا بیانات را تکرار کند. حال جمعیت منتظرند تا ببینند و بشوند که فرستاده خدا چه مطلب مهمی را می خواهد بیان کند. پیامبر در خطابه ای نزدیک به یک ساعت تمام آنچه را که برای سعادت بشریت و آینده مسلمانان نیاز است، بیان می کند. این سخنان را می توان به چند بخش تقسیم کرد که در ادامه می آید:
پس از اینکه پیامبر نماز را اقامه نمود بر فراز منبر ایستاد و علی(ع) را در کنار خود قرار داد

در شرایطی که حضرت امیر(ع) یک پله پایین تر بود و دستان رسول خدا(ص)بر شانه ایشان

پیامبر(ص) سخن خود را همچون اغلب خطابه ها با حمد و ثنای الهی آغاز کرد

ستایش خدای را سزاست که در یگانگی اش بلندمرتبه و در تنهایی اش به آفریدگان نزدیک است

بر همه چیز احاطه دارد و بر تمامی آفریدگان با قدرت و برهان خود چیره است…
4- فرمان الهی برای ابلاغ پیامی حیاتی
سپس فرمود: ای مردم خداوند بر من چنین وحی فرموده که «ای فرستاده ما، آن چه از سوی پروردگارت (درباره علی و خلافت او) بر تو فرود آمده بر مردم ابلاغ کن و گرنه رسالت خداوندی را به انجام نرسانده ای و او تو را از آسیب مردمان نگاه می دارد

پیامبر(ص) در ادامه چنین فرمود: همان جبرئیل سه مرتبه بر من فرود آمد از سوی پروردگارم که او سلام است و به من مأموریت داد که در این اجتماع بر هر سفید و سیاهی اعلام کنم که:

علی ابن ابیطالب برادر من و وصی من و جانشین من در میان امت و امام پس از من است

جایگاه او نسبت به من همچون هارون به موسی است، جز اینکه پیامبری پس از من نخواهد بود و او (علی«ع») صاحب اختیار شما پس از خدا و رسولش است.
5- استناد به ولایت در قرآن

رسول خدا(ص) در ادامه به آیه ای که به آیه ولایت مشهور است اشاره کرد که:

پروردگارم آیه ای بر من نازل فرموده که

انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنو الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکاه و هم راکعون»(55 مائده)

ولی و صاحب اختیار و سرپرست شما، خدا و پیامبر او هستند و کسانی که ایمان آورده اند و نماز به پا می دارند و درحال رکوع زکات می پردازند

و این علی ابن ابیطالب است که نماز به پا داشته و در رکوع زکات پرداخته و پیوسته خداخواه است

پیامبر ادامه می دهد که

من از جبرئیل درخواست کردم از خداوند سلام اجازه گرفته و مرا از این مأموریت معاف فرماید

این مطلب نشان از سختی این مأموریت مهم دارد و رسول خدا کمی پرهیزگاران و فزونی منافقان و دسیسه ملامت گران و مکر مسخره کنندگان را دلیل آن می داند
6- امامت تا رستاخیز باقی است

در بخش دیگری از خطبه غدیر، رسول الله با بیان اینکه آخرین بار است که در این اجتماع به پا ایستاده ام، به ولایت امامان بعد از علی(ع) اشاره می کند و می فرماید:

پس از من به فرمان پروردگار، علی، ولی و صاحب اختیار و امام شماست

آن گاه امامت در فرزندان من از نسل علی خواهد بود و این قانون تا برپایی رستاخیز که خدا و رسول او را دیدار کنید، دوام دارد.
7- تفسیر حقیقی قرآن در دست علی بن ابیطالب(ع)
خطبه غدیر این چنین از سوی پیامبر ادامه می یابد:

ای مردم! در قرآن اندیشه کنید، ژرفی آیات آن را دریابید و بر محکماتش نظر کنید و از متشابهات آن پیروی نکنید

پس به خدا سوگند باطن و تفسیر آن را آشکار نمی کند مگر همین شخص که دست و بازوی او را گرفته و بالا آورده ام

قرآن و عترت دو ثقل گرانبها
رسول الله(ص) پیش از آنکه به نقطه عطف این سخنرانی برسد در قسمتی دیگر از خطبه این گونه بیان می کند:

هان ای مردم! همانا علی و پاکان از فرزندانم از نسل او، یادگار گران سنگ کوچکترند (ثقل اصغر) و قرآن یادگار گران سنگ بزرگتر (ثقل اکبر)،

هر یک از این دو از دیگری خبر می دهد و با آن سازگار است، این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر بر من وارد شوند

حدیث ثقلین 

در واپسین روزهای زندگی رسول خدا(ص) بیان شده و ایشان قرآن و عترت را لازمه سعادت مسلمانان و انسان ها می دانند و تاکید می کنند که این دو از یکدیگر جداناشدنی هستند.
من کنت مولاه فهذا علی مولاه

رسول خدا(ص) آن گاه علی(ع) را به نزدیکتر فرا می خواند

هر دو بازوی او را می گیرد و می فرماید:

مردم چه کسی سزاوارتر از شما به شماست؟

گفتند: خدا و پیامبر او (اشاره به آیه قرآن)

فرمود: آگاه باشید آن که من سرپرست اویم، پس این علی هم سرپرست اوست

خداوندا دوست بدار هر آن که سرپرستی او را بپذیرد و دشمن بدار هر آن که او را دشمن دارد و یاری کن یار او را و تنها گذار آن را که او را تنها بگذارد

الا من کنت مولاه فهذا علی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله

کامل شدن دین خدا

پیامبر آیه ای را که به آیه اکمال شهرت دارد در این بخش از خطبه بیان می کند به این شکل که: معبودا! تو خود در هنگام بر پاداشتن او و بیان ولایتش نازل فرمودی که: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» (مائده3) امروز دین شما را به کمال و نعمت خود را بر شما به اتمام رساندم و اسلام را به عنوان دین شما پسندیدم.
فضایل علی و اهل بیت(ع)
پیامبر پس از این مرحله حساس به بیان فضایل علی(ع) و امامان معصوم علیهم السلام می پردازد و بیان می کند که:ای مردم! نور از سوی خداوند عز و جل در جان من، سپس در جان علی بن ابیطالب، آن گاه در نسل او تا قائم مهدی(عج) که حق خدا و ما را می ستاند جا گرفته است… ای مردم! صراط مستقیم خداوند که شما را به پیروی آن امر فرموده، من هستم و پس از من علی است و آن گاه فرزندانم از نسل او پیشوایان راه راست اند که به درستی و راستی راهنمایند و به آن حکم و دعوت می کنند… دوستداران امامان آن مومنانی اند که قرآن چنین توصیف نموده «آنان که ایمان آورده و باور خود را به شرک نیالوده اند در امان و در راه راست هستند» هان! یاران امامان در نهان از پروردگار خویش ترسانند و پاداش بزرگ (الهی) برای آنان خواهد بود.
دستور به بیعت با امیرالمومنین(ع)
رسول خدا در بخش دیگری از خطبه، مردم را برای بیعت با امام علی(ع) آماده کردند و چنین اظهار داشتند: اینک شما را می خوانم که پس از پایان خطبه با من و سپس با علی دست دهید تا با او بیعت کرده و به امامت او اقرار کنید. آگاه باشید من با خداوند و علی با من پیمان بسته و من اکنون از سوی خداوند برای امامت او پیمان می گیرم.پیامبر به آیه ای از قرآن اشاره می کند تا اهمیت مساله بیعت را تبیین کند، آنجا که خداوند متعال می فرماید: «(ای پیامبر) آنانکه با تو بیعت کردند همانا با خدا بیعت کرده اند. دست خدا بالای دست آنان است، پس هر کس بیعت را بشکند این شکستن به ضرر خود اوست و هر کس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظیمی عنایت خواهد کرد.»
بیعت گرفتن پیامبر(ص) از حاضران برای ائمه معصومین(ع)
اینجای خطبه است که پیامبر برای علی و امامان بعد از او از مردم بیعت لسانی می گیرد، اینچنین که: ای مردم شما بیش از آن هستید که در یک زمان با یک دست من بیعت نمایید. از اینروی خداوند به من دستور داده که با زبان از شما اقرار بگیرم و پیمان ولایت علی امیرالمؤمنین را محکم کنم و نیز بر امامان پس از او که از نسل من و اویند. همان گونه که اعلام کردم ذریه من از نسل اوست. پس همگان بگویید: «ما شنیدیم و اطاعت می کنیم و راضی هستیم و سر تسلیم فرود می آوریم درباره آنچه از جانب پروردگار و خودت به ما رساندی، درباره امر امامت علی، امیرالمؤمنین و امامانی که از صلب او به دنیا می آیند. بر این مطلب با قلب، جان، زبان و دستانمان با تو بیعت می کنیم. براین عقیده زنده ایم و با آن می میریم و با آن محشور می شویم…پس برای آنان عهد و پیمان از ما گرفته شده، از قلب هایمان و جانهایمان و زبانهایمان و ضمیرهایمان و دستهایمان. هرکس توانست با دست بیعت می نماید وگرنه با زبانش اقرار می کند…»
وقتی کلام پیامبر(ص) پایان یافت همه مردم سخن او را تکرار کردند و بدین شکل بیعت عمومی گرفته شد.
ازدحام مردان و زنان برای بیعت با علی(ع)
تاریخ چنین می گوید که: پس از اتمام خطبه، صدای مردم بلند شد که آری، شنیدیم و طبق فرمان خدا و رسول با قلب و زبان و دستمان اطاعت می کنیم. بعد به سوی پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) ازدحام کردند و برای بیعت سبقت می گرفتند و با ایشان دست می دادند. پیامبر برای نظم دادن به بیعت مردم، دستور دادند دو خیمه برپا شود یکی برای خود و دیگری برای علی(ع) و مردم بدین ترتیب پس از حضور در خیمه پیامبر در خیمه مخصوص امیرالمؤمنین بر او سلام می کردند. پیامبر(ص) دستور دادند تا ظرف آبی آوردند و پرده ای زدند که نیمی از ظرف آب در یک سوی پرده و نیم دیگر آن در یک سوی دیگر قرارگرفت، تا زنان با دست خود در یک سوی آب با امیرالمؤمنین(ع) که دستش را در سوی دیگر قرار داده بود بیعت کنند و به این شکل زنان نیز بیعت کردند.
تاج ولایت
پیامبر(ص) در ادامه این مراسم عمامه خود را که سحاب نام داشت به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمؤمنین قرار دادند. حضرت امیر(ع) خود دراین باره می فرمایند: پیامبر در روز غدیرخم عمامه ای بر سر بستند و یک طرفش را بردوشم آویختند و فرمودند:خداوند در روز بدر و حنین مرا بوسیله ملائکه ای که چنین عمامه ای بر سر داشتند یاری کرد. دو اتفاق بزرگ دیگری که دراین مراسم پرشکوه سه روزه رخ داد مسئله حضور جبرئیل و معجزه ای است که در قضیه حارث فهری پیش آمد و این وقایع نیز برحقیقت مسئله غدیر تاکید داشتند که دراینجا از ذکر آن پرهیز می کنیم. به عقیده علماء در تواتر غدیر جای بحث وجود ندارد. از نظر شیعیان این حدیث که بخشی از خطبه پیامبر(ص)در روز غدیرخم است، آنقدر از افراد مختلف موافق و مخالف علی(ع) نقل شده که هرگز نمی توان احتمال داد دروغ یا تبانی درکار بوده باشد. بسیاری ازکسانی که این خبر را نقل می کنند جزو افرادی هستند که در طول عمر خود علاقه ای به امیرالمؤمنین علی(ع)نشان نداده اند و شیعه و سنی بر این مسئله واقفند. ضمن اینکه نبی مکرم اسلام چه قبل از این واقعه در طول سالهای نبوت و چه بعد از این رویداد مهم، بارها در تفسیر و تأویل و بیان شأن نزول آیات قرآن و احادیث مختلف برجانشینی علی(ع) تاکید داشتند که از آن جمله می توان به آیه ولایت (مائده آیه55) و حدیث منزلت (کتب مختلف حدیثی)اشاره نمود و در حقیقت غدیرخم نقطه ای از زمان و مکان بود که پیامبر به صورت عمومی بر این مسئله تصریح کرد.
گلبانگ غدیر عید غدیر، عیدالله الاعظم و یکی از بزرگترین اعیاد اسلامی و بزرگترین عید ولایت و امامت است. در این باره شاعران بزرگ پارسی گو این عید را ارج نهاده و اشعار فراوانی سروده‌اند. 1- آیت الله کمپانی اصفهانی 2- صادق سرمد 3- شمس الفصحا میرزا محمد محیط قمی

 

 

 

گفته ها و ناگفته های علمای اهل سنت

 

 

 

محمد بن جریر طبری متوفی سال 310 هجری در کتاب(( الولایه)) خود که مستقلا در مورد واقعه غدیر و احادیث و ایات ان نوشته است، می گوید که پیامبر(ص)فرمود: اسمعوا و اطیعوا فان الله مولاکم و علی امامکم- ثم الامامه فی ولدی من صلبه الی یوم القیامه- معاشر الناس هذا اخی و وصیی و واعی علمی و خلیفتی علی من آمن بی و علی تفسیر کتاب ربی. بشنوید و اطاعت کنید، پس به درستی که خدای عزوجل مولای شما و علی امام بر شما می باشد، پس امامت تا قیامت در اولاد من است از صلب علی.ای جماعت مردم ! علی ، برادر و وصی و حافظ علم و خلیفه ی من است بر کسی که ایمان به من اورده و بر تفسیر کتاب پروردگار من.

 

 

 

ابوالفرج یوسف سبط ابن جوزی در باب دوم ص 20 (( تذکره خواص الامه)) از برای کلمه ی « مولی» ده وجه و معنی ذکرنموده، انگاه دراخر ان جملات گوید: هیچ یک از این ده معنی مطابقت با کلام رسول الله نمی نماید، سپس می گوید:والمراد من الحدیث الطاعه المحضه المخصوصه فتعین وجه العاشر و هو الاولی و معناه من کنت اولی به من نفسه فعلی اولی به: مراد از حدیث، اطاعت محض مخصوصه است،پس متعین وجه و معنای دهم است و آن اولی به تصرف بودن است و معنی چنین می شود، کسی را که من اولی به تصرف به او هستم از نفس او، پس علی اولی به تصرف می باشد.

 

 

 

ابن ابی الحدید معتزلی در ص 26 جلد اول (( شرح نهج البلاغه))می نویسد: فلا ریب عندنا ان علیا(رضی الله عنه) کان وصی رسول الله (ص) و ان خائف فی ذلک من هو منسوب عندنا الی العناد: شک و شبهه ای نیست در نزد ما(=اهل سنت)که علی (رضی الله عنه) وصی رسول خدا (ص) است و کسی مخالف این معنی است که در نزد ما اهل عناد و دشمنی باشد…

 

 

 

علامه شهیر معتزلی صلاح الدین صفدی در کتاب خود تحت عنوان ((وافی الوفیات)) گفته: نص النبی- صلی الله علیه و سلم-علی ان الامام علی و عینه و عرفت الصحابه ذلک و لکن کتمه عمر لاجل ابی بکررضی الله عنها. یعنی: نص نموده رسول اکرم (ص) بر امامت علی(ع) و تعیین نموده ان حضرت را به امامت و می شناختند صحابه این معنی را و لکن عمر بن الخطاب کتمان نمود انرا برای ابوبکر.

 

 

 

2- محمد بن جریر طبری در (( تاریخ طبری)) در جلد5 ص34 می گوید:عمر بن خطاب گفت :بیعت ابوبکر کاری ناگهانی و بی اندیشه بود، جز انکه خداوند شرش را نگه داشت.

 

 

 

محمد بن طلحه شافعی در ص 16 ((مطالب سئول)) اواسط فصل پنجم از باب اول می گوید: ثابت می شود رسول اکرم(ص) برای نفس علی (رض) به این حدیث و لفظ مولی هر چیزی که ثابت است بر نفس خودش یر مونین. پس به درستی که رسول خدا اولی به تصرف در امور مومنین است و یاور مومنین است و سید و اقای مومنین است و هر معنی که امکان دارد اثبات او از چیزی که دلالت دارد بر او. لفظ « مولی» برای رسول الله(ص)قرار داد او را در این حدیث شریف و گفتار لطیف برای علی بن ابیطالب و این مرتبه سامیه و منزلت عالیه و درجه و مکان بلندی است برای ان حضرت که تخصیص داده است پیغمبر منحصرا او را به این خصیصه، برای همین معنی، فلذا ان روز (غدیر) عید و موسم سرور و شادمانی گردید برای دوستان ان حضرت.

 

 

 

منزلت و فضیلت روز غدیر ابوبکر احمد بن علی خطیب بغداد (رضی الله عنه) متوفی سال462هجری در ص 289 و 290 جلد هشتم (( تاریخ بغداد)) حدیث مفصلی از ابوهریره نقل می کند که : هر کس روز هیجدهم ذی الحجه الحرام( یوم الغدیر) را روزه بگیرد ثواب شصت ماه روزه گرفتن برای او می باشد…

 

 

 

عاقبت صحابه ای که عهد و پیمان شکستند… خداوند سبحان در ایه 91 سوره نحل می فرماید: و چون با خدا پیمان بستید، به پیمان خود وفا کنید و سوگندهای [خود را] پس از استوار کردن ان نشکنید، با اینکه خدا را بر خود ضامن [و گواه] قرار داده اید، زیرا خدا انچه را انجام می دهید می داند. و در ایه 25 سوره رعد می فرماید: و کسانی که پیمان خدا را پس از بستن ان می شکنند و انچه را خدا به پیوستن ان فرمان داده می گسلند و در زمین فساد می کنند، بر ایشان لعنت است و بد فرجامی ان سرای ایشان راست. ودر قسمتی از ایه 10 سوره فتح می فرماید: س هر کس پیمان شکنی کند، تنها به زیان خود پیمان می شکند…

 

 

 

واقعه غدیر (اثبات ولایت و امامت و خلافت امیرالمومنین ع)

 

 

 

دلیل اول:( عمل پیامبر) عزیزان ! قدری انصاف دهید. در ان هوای گرم، در یک محل بی اب و علف و ابادانی که سابقا مرکزیت توقف در انجا نبوده،انگاه پیامبر تمام امت را درانجا جمع کند و جلو رفتگان قافله را امر کند که برگردند و منتظر بایسد که عقب ماندگان هم برسند، انگاه در مقابل افتاب سوزان که مسلمانان پاهای خود را پیچیده و در پناه شتر ها نشسته بودند، بالای منبر برود و خطبه طولانی را هم بخواند و سه روز وقت مردم را در ان بیابان خشک و سوزان بگیرد و امر کند که همه ی افراد از عالی و دانی بایستی فردا ، یک به یک با علی بیعت کنند، نتیجه ان باشد که علی را دوست بدارید یا انکه علی دوست و ناصر و یاور شماست!!!

 

 

 

در صورتی که احدی نبود از افراد امت که کثرت علاقه ی ان حضرت را به علی (ع) نداند و مکرر توصیه و سفارش نشنیده باشد… واقعا خنده دار است که پیامبر ، امت را در یک بیابان خشک و سوزان سه روز جمع کند و بعد بگوید که : ای امت! علی دوست و یاور شما بعد از من می باشد ! این عمل از نظر عقلا عملی لغو است و حال انکه عمل لغو از یک پیامبر معصوم سر نمی زند! واقعا اگر مقصود پیامبر معرفی کردن علی (ع) به عنوان دوست و یار و یاور می بود، می توانست انرا در شب که هوا بهتر است انجام دهد نه انکه امت را سه روز در یک بیابان خشک و سوزان نگه دارد، لذا از همین جا مشخص می شود که پیامبر امر مهمی را می خواهد به امت معرفی کند که مجبور است در ان بیابان سه روز توقف کند…

 

 

 

دلیل دوم: ( دستور به نماز) امام احمد بن حنبل ( رضی الله عنه) پیشوای حنبلی های اهل سنت، در ص 281 جلد چهارم(( مسند)) نقل نموده از براء بن عازب که گفت : با رسول خدا بودیم در سفری، تا رسیدیم به غدیر. ان حضرت در میان جمعیت ندا داد: الصلوه جامعه. عادت و رسم چنین بود که هرگاه پیش امد مهمی روی می داد ان حضرت امر می فرمود: الصلوه جامعه. لذا امت جمع می شدند و پس از ادای نماز، ان امر مهم را ابلاغ می کرد… سپس شروع به خواندن خطبه غدیر فرمود…

 

 

 

دلیل سوم: (نزول ایه 67 مائده ایه تبلیغ) یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس : ای پیامبر! انچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنی ، پیامش را نرسانده ای [تبلیغ رسالت و ادای وظیفه نکرده ای]،و خدا تو را از [ گزند] مردم نگاه می دارد))

 

 

 

فحول علمای اهل سنت مثل: جلال الدین سیوطی در ص 289 جلد دوم ((در المنثور)) ، حافظ ابو حاتم رازی در (( تفسیر غدیر)) ، قاضی شوکانی در ص 57 جلد سوم (( فتح القدیر)) ، بدر الدین حنفی در ص 584 جلد هشتم ((عمده القاری فی شرح صحیح بخاری)) ، امام فخر رازی در ص 636 جلد سوم (( تفسیر کبیر))، حافظ ابو نعیم اصفهانی در ص 170 جلد ششم (( نفسیر)) خود ، شهاب الدین آلوسی بغدادی در ص 348 جلد دوم (( روح المعانی)) ، ابن صباغ مالکی در ص 27 (( فصول المهمه)) امام احمد ثعلبی در (( تفسیر کشف البیان)) علی بن احمد واحدی در ص 150 (( اسباب النزول)) ، محمد بن طلحه شافعی در ص 16 (( مطالب السئول)) ، شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 39 (( ینابیع الموده)) و…

 

 

 

همگی نوشته اند که این ایه شریفه در شان امیرالمومنین علی(ع)در روز غدیر نازل گردیده. اگر به معنی و مفهوم ایه توجه کنید متوجه دو مطلب می شود.  اول انکه :خداوند متعال خطاب به پیامبر می فرماید: انچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنی، پیامش را نرسانده ای[تبلیغ رسالت و ادای وظیفه نکرده ای]…پیامبر مامور به ابلاغ خبر مهمی شده است و باید خبر مهمی را به امت برساند و اگر این کار را انجام ندهد پیام خدا را نرسانده و در واقع رسالت خود را به پایان نبرده است. خداوند متعال در این ایه هم تاکید می کند و هم تهدید! لذا نمی توان منظور خداوند را بیان یک دوستی ساده گرفت!

 

 

 

دوم انکه اگر توجه کنید به ادامه ایه، یعنی: و خدا تو را از[گزند] مردم نگاه می دارد ، متوجه خواهید شد پیامبر باید مسئله ی مهمی را به خلق معرفی کند و انقدر این مسئله حساس و مهم است که خداوند می فرماید: تو را از گزند مردم نگه می دارم ! این مسئله ی مهم « تعیین جانشین بعد از خود و حاکم حکومت اسلامی» است. و اگرنه ، اگر مقصود پیامبر « دوستی » بود نیازی نبود که خداوند او را از شر و گزند مردم نگاه دارد… لذا منظور پیامبر و ان امر مهمی که مامور به ابلاغ ان شده مقامی است که تالی تلو مقام رسالت بوده و ان امامت و ولایت و خلافت و اولی به تصرف بودن است که حافظ و نگهبان دین و احکام اسلام است

 

 

 

دلیل چهارم :( ایه اکمال/ ایه 3 مائده) الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا : امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را برای شما [به عنوان] ائینی برگزیدم پاسخ به یک شبهه: عوام اهل سنت می گویند که این ایه در روز عرفه نازل شده است جواب:یوسف سبط ابن جوزی که یکی از علمای اهل سنت است در اخر صفحه ی 18 کتاب خود یعنی تذکره خواص الامه می نویسد: احتمل ان الایه نزلت مرتین مره بمعرفه و مره یوم الغدیر کما نزلت « بسم الله الرحمن الرحیم» مرتینمره بمکه و مره بمدینه: احتمال دارد این ایه دو مرتبه نازل شده باشد، یک مرتبه در عرفه و مرتبه ی دیگر در غدیر. چنانکه بسم الله الرحمنالرحیم دو بار نازل شد، یک بار در مکه و یک بار در مدینه… منابع اهل سنتی که شان نزول این ایه را در روز غدیر می دانند:

 

 

 

(( در المنثور)) سیوطی ج 2 ص256 ((اتقان)) سیوطی ج 1 ص 31 ((تفسیر )) ابن کثیر شامی ج 2 ص 4

 

 

 

(( فرائد المسطین)) ابو اسحاق حموینی، باب 12 (( تاریخ بغداد))خطیب بغدادی ج8 ص 290

 

 

 

(( مناقب)) خوارزمی فصل 14 و فصل 4 (( مقتل الحسین)) تمامی این علما به مختصر کم و زیاد در الفاظ نوشته اند که : زمانی که پیامبر خطبه اش در غدیر تمام شد، انقدر دست علی (ع) را بالا برد که زیر بغلش نمودار شد. انگاه امر فرمود به امت: سلموا علی «علی» بآمره المومنین: بر علی به خاطر امارت مومنین سلام کنید، امت همگی به ان اذعان نمودند و هنوز از هم جدا نشده بودند که ایه شریفه نازل شد. رسول خدا از نزول این ایه بسیار مسرور شد، لذا توجه به حاضرین نموده و فرمود: الله اکبر اکمال الدین و اتمام النعمه و رضا الرب برسالتی و الولایه لعلی ابن ابیطالب بعدی : خدای بزرگ دین را کامل و نعمت را تمام نمود و راضی شد به رسالت من و به ولایت علی بن ابیطالب بعد از من . حال از دوستان اهل سنت می پرسم در جمله ((بر علی به خاطر امارت مومنین سلام کنید)) ، معنای امارت چیست؟ ایا امارت را هم به معنای دوست و ناصر می گیرید؟!

 

 

 

دلیل پنجم: (جمله: معاشر الناس ! الست اولی بکم من انفسکم) پیامبر فرمود: معاشر الناس الست اولی بکم من انفسکم ؟ ای جماعت مردم ! ایا من اولی به تصرف از شما در نفس هایتان نیستم؟ قالوا:نعم قال: من کنت مولاه فهذا علی مولاه( پس هر کس که من مولای او هستم، این علی مولای اوست) خوب ! دوستان اگر ولیبه معنای دوست ویاور می بود ، پیامبر بایستی می فرمود: ای جماعت مردم ! ایا من دوست و یاور شما بر شما نیستم؟ انگاه می فرمود: هر کس من دوست و یاورش هستم این علی بعد از من دوست و یاورش است… اما با توجه به جمله « الست اولی بکم من انفسکم » که تصرف پیامبر را در نفس های امت نشان میدهد که همان حاکم و زمامدار حکومت اسلامی است مشخص می شود ((مولی)) در جمله «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» به معنای ((اولی به تصرف)) و (( زمام دار)) و (( رهبر)) می باشد…

 

 

 

یوسف سبط ابن جوزی که یکی از علمای اهل سنت است در ص 2 باب دوم کتاب « تذکره خواص الامه» چنین می نویسد: جمله « الست اولی بکم بالمومنبن من انفسهم» دلیل دیگر است بر اینکه کلمه ((مولی)) به معنی اولی به تصرف است و این خود نص صریح است در اثبات امامت و قبول اطاعت علی(رضی الله عنه).

 

 

 

دلیل ششم: (شعر حسان بن ثابت انصاری) حسان شاعر مخصوص پیامبر بود، در روز غدیر پس از اتمام خطبه، با اجازه پیامبر شعری سرود که وقتی پیامبر ان را شنید، فرمود : یا حسان لا تزال مویدا بروح القدس ما نصرتنا اونا فحت بلسانک: ای حسان مادامی که ما را یاری کنی به زبانت( مدح ما را بگویی) موید به روح القدس هستی( یعنی فرشتگان تو را کمک می کنند)

 

 

 

ینادیهم یوم الغدیر نبیهم بخم فاسمع بالرسول منادیا    و قال فمن مولاکم و ولیکم فقالوا و لم یبدوا هناک التعامیا

 

 

 

الهک مولانا و انت ولینا و لم تلف منا فی الولایه عاصیا    فقال له قم یا علی فاننی رضیتک من بعدی اماما و هادیا

 

 

 

فمن مولاه و فهذا ولیه فکونوا له انصار صدق موالیا      هناک دعا اللهم و ال الیه و کن للذی عادی علیا معادیا

 

 

 

معنی: روز غدیر خم ، نبی اکرم ندا می کرد امت را وانها شنیدند، ندای منادی ان حضرت را.فرمود: کیست مولا و ولی شما؟ گفتند: خدا مولای ما و تو ولی ما و احدی انکار و عصیان این معنی ندارد. پس فرمود به علی، برخیز! به درستی که من راضی شدم تو هادی و امام خلق باشی.پس هر کس را که من ولی او هستم این علی ولی اوست…(بقیه را خود معنی کنید!) این اشعار از واضخ ترین دلایل است که نشان میدهد در همان روز اصحاب از لفظ مولی در ک نکردند مگر امامت و خلافت علی (ع) و اگر((مولی)) به معنی امام و هادی و اولی به تصرف نبود، قطعا بایستی پیامبر موقعی که شنید حسان ضمن اشعار گفت: رضیتک من بعدی اماما و هادیا، بفرماید:ای حسان !تو اشتباه کردی و مقصود مرا نفهمیدی، زیرا هدف و مقصود من از بیان امام و هادی و اولی به تصرف، تالی تلو مقام نبوت نبوده، بلکه مرادم محب و ناصر بوده…پیامبر علاوه بر اینکه تکذیب نکرد بلکه با جمله مویدا بروح القدس، از حسان تشکر و قدر دانی کردند و تصدیق حرف حسان را نمودند… و این گونه بود که نخستین شعر درباره واقعه سرنوشت ساز غدیرخم سروده شد که امروز در کنار روایات فراوانی که به دست ما رسیده است، اهمیت و ارجمندی این رویداد را دلالت می کند. نگاهی گذرا به دو اوین شاعران فارسی زبان مؤید این است که غدیر و ولایت مولا علی(ع)، از نظرگاه شاعران دور نمانده است و چه بسیارند اشعاری که علاوه بر ارزش ادبی و هنری، از آن جا که برخاسته از عمق عشق، ایمان و خلوص شاعران است از جایگاه رفیعی برخوردارند. و به راستی که باید راز کثرت شعر شاعران فارسی گوی را درخصوص این واقعه عظیم، اهمیت و شکوهمندی این رویداد بزرگ اسلام و حیات بشری دانست که الحق پس از واقعه بعثت رسول خاتم(ص) برترین رویداد تاریخ اسلام و انسان است.

 

 

 

منابع اهل سنت: (( فرائد المسطین)) حموینی باب 12 ، (( کفایه الطالب)) گنجی شافعی باب اول،((مناقب)) خوارزمی و فصل چهارم(( مفتل الحسین)) ، (( مانزل القرآن فی علی))ابونعیم…

 

 

 

واقعه غدیر خم ( اسناد، مدارک و اعترافات)

 

 

 

منابع و اسناد واقعه غدیر یا بخش هایی از آن در کتب اهل سنت

 

 

 

·         با توجه به اینکه در تمامی منابع معتبر شیعه واقعه غدیر به طور کامل همراه با وقایع قبل و اتفاقات بعد از آن ذکر شده است از ذکر منابع شیعه در زمینه سند واقعه غدیر خودداری کرده و صرفا منابع اهل سنت را ذکر کردیم.

 

 

 

·         برای جستجوی بیشتر می توانید به کتاب” الغدیر” علامه امینی مراجعه کنید.

 

 

 

1. اخبار اصفهان: ج1ص107و235.ج2ص227.

 

 

 

2. اخبارالدول وآثارالاول:ص102.

 

 

 

3. أربعین الهروی:ص12.

 

 

 

4. أرجح المطالب:ص36و56 و58 و67 و203 و338 و339 و389 و581-545و681

 

 

 

5. الارشاد: ص420.

 

 

 

6. أسباب النزول:ص135.

 

 

 

7. أسد الغابه:ج1ص308و367.ج2ص233 .ج3ص92و93و274و307و321.ج4ص28.ج5ص6و205و208. 8. الامامه و السیاسه:ج1 ص109.

 

 

 

9. أنساب الاشراف:ج1 ص156.

 

 

 

10. البدایه و النهایه:ج5 ص208-213و227و228-ج7ص338و344-349.

 

 

 

11. بلاغات النساء:ص72.

 

 

 

12. تاریخ بغداد:ج8ص290-ج7ص377-ج12ص343-ج14ص236.

 

 

 

13. التاریخ الکبیر:ج1ص375-ج2قسم2ص194.

 

 

 

14. تاریخ الخلفاء:ص114و158و179.

 

 

 

15.تفسیر الثعلبی:ص78و104و181و235.

 

 

 

16. تفسیر الطبری:ج3ص428.

 

 

 

17. تفسیر فخر الرازی:ج3ص636.

 

 

 

18. التمهید(باقلانی):ص171.

 

 

 

19. الجمع بین الصحاح:ص458.

 

 

 

20. حیاه الصحابه:ج2ص769.

 

 

 

21. حلیه الاولیاء:ج5ص26و363-ج6ص294.

 

 

 

22. الخصائص:ص4و49و51.

 

 

 

23. خصائص النسائی:ص21و40و86و88و93و94و95و100و104و124.

 

 

 

24. الخصائص(السیوطی):ص18.

 

 

 

25. الخطط والآثار(مقریزی):ص220.

 

 

 

26. الدر المنثور:ج2ص259و298.

 

 

 

27.دول الاسلام(ذهبی):ج1ص20.

 

 

 

28.ذخائرالعقبی:ص67و68.

 

 

 

29. روضات الجنات(زمجی):ص158.

 

 

 

30. سر العالمین(غزالی):ص16.

 

 

 

31. سنن الترمذی:ج5ص591 .

 

 

 

32. سنن ابن ماجه:ج1 ص43.

 

 

 

33. سنن النسائی:ج5 ص45.

 

 

 

34. سنن المصطفی صلی الله علیه و آله:ج1ص45.

 

 

 

35. السیره النبویه(زینی):ج3 ص3.

 

 

 

36.شرح نهج البلاغه(ابن أبی الحدید):ج1ص317و362-ج2ص288-ج3ص208-ج4ص221-ج9ص217.

 

 

 

37. الشرف الموبد(نبهانی):ص58و113.

 

 

 

38. شواهد التنزیل:ج1ص158و190.

 

 

 

39. صحیح الترمذی:ج1ص32-ج2ص298-ج5ص633.

 

 

 

40. صحیح مسلم:ج4ص1873.

 

 

 

41. الصواعق المحرقه:ص25و26و73و74.

 

 

 

42. طبقات ابن سعد:ج3ص335.

 

 

 

43. العقد الفرید:ج5ص317.

 

 

 

44. عمده الاخبار:ص191.

 

 

 

45. الفصول المهمه:ص23و24و25و27و74.

 

 

 

46. الفضائل(ابن حنبل):ج1ص45و59و77و111-ج2ص560و563و569و592و599-ج3ص27و35.

 

 

 

47.فضائل الصحابه:ج2ص610و682.

 

 

 

48. الکفایه:ص151

 

 

 

49. کفایه الطالب:ص13و17و58 و62 و153و285و286.

 

 

 

50. کنز العمال:ج1ص48-ج6ص397-405-ج8ص60-ج12ص210-ج15ص209.

 

 

 

51. الکوکب الدری:ج1ص39.

 

 

 

52. مجمع الفوائد:ج9ص103-108و163.

 

 

 

53. مختلف الحدیث(ابن قتیبه):ص52و276.

 

 

 

54. مروج الذهب:ج2ص11. 55. مستدرک الحاکم:ج3ص109و110و 118و371و631.

 

 

 

56. مسند ابن حنبل:ج1ص84و119و180-ج4ص241و281و368و370و372-ج5ص347و366و370و419-494-ج6ص476.

 

 

 

57. مسند الطیالسی:ص111.

 

 

 

58. مصابیح السنه:ج2ص202و275.

 

 

 

59. معارج النبوه:ج1ص329. 60. المعارف(ابن قتیبه):ص58. 61. معالم الایمان(دباغ):ج2ص299.

 

 

 

62. المعتصرمن المختصر:ج2ص301و332. 63. معجم البلدان:ج2ص389. 64. المعجم الصغیر:ج1ص64و71.

 

 

 

65. المعجم الکبیر(طبرانی):ج1ص149و157و390-ج5ص196.

 

 

 

66. مقاصد الطالب:ص11.

 

 

 

67. مقتل الحسینعلیه السلام(خوارزمی):ص47.

 

 

 

68. مقصد الراغب:ص39. 69. المنار:ج1ص463.

 

 

 

70. مناقب الائمه(باقلانی):ص98.

 

 

 

71. المناقب(ابن جوزی):ص29.

 

 

 

72. المناقب(ابن مغازلی):ص16و18و20و22و23و24و25و224و229.

 

 

 

73. المناقب(عبدالله شافعی):ص106و107و122.

 

 

 

74. منتخب کنز العمال:ج5ص30و32و51.

 

 

 

75. المواقف:ج2ص611.

 

 

 

76. موده القربی:ص50.

 

 

 

77. نزهه الناظرین:ص39.

 

 

 

78. النهایه(ابن الأثیر):ج4ص346.

 

 

 

79. نهایه العقول:ص199.

 

 

 

80. الوفیات(ابن خلکان):ج1ص60-ج2ص223.

 

 

 

81. ینابیع الموده:ص29-40و53-55و81و120و129و134و154و155و179-187و206و234و284.

 

 

 

82. الاصابه:ج1ص372و550-ج2ص257و382و408و509-ج3ص512-ج4ص80.

 

 

 

83. الاستیعاب:ج2ص460.

 

 

 

84. أشعه اللمعات فی شرح المشکاه:ج4ص89و665و676.

 

 

 

85. تفریح الأحباب:ص31و32و307و319و367.

 

 

 

86. التمهید و البیان(أشعری):ص237.

 

 

 

87. الفتوح(ابن الأعثم):ج3ص121.

 

 

 

88. التمهید البیان(أشعری):ص237.

 

 

 

89. ثمار القلوب(ثعالبی):ص511.

 

 

 

90. الأعتقاد(بیهقی):ص182.

 

 

 

91. تاریخ دمشق:ج1ص370-ج2ص5و85و345-ج5ص321.

 

 

 

92. الجمع بین الصحاح:ص458.

 

 

 

93. الشفاء(قاضی عیاض):ج2ص41.

 

 

 

94. أسنی المطالب:ص4و221.

 

 

 

95. انسان العیون:ج3ص274.

 

 

 

96. الأنوار المحمدیه:ص251.

 

 

 

97. بلوغ الأمانی:ج1ص213.

 

 

 

98. البیان والتعریف:ج2ص36.

 

 

 

99. التاج الجامع:ج3ص296.

 

 

 

100. تجهیز الجیش:ص135و292.

 

 

 

101. ذخائرالعقبی:ص67و68.

 

 

 

102. الحاوی للفتاوی:ج1ص79و122.

 

 

 

103. الریاض النضره:ج2ص169و170و217و244و348.

 

 

 

104. السیره الحلبیه:ج3ص274و283و369.

 

 

 

105. شرح المقاصد:ج2ص219.

 

 

 

106. فرائد السمطین:ج1ص56و6 4و65و67و68و69و72و75و76و77.

 

 

 

107. العثمانیه:ص145.

 

 

 

108. مرقاه المفاتیح:ج1ص349-ج11ص341و349.

 

 

 

109. مصابیح السنه:ج2ص202و275.

 

 

 

110. المورود فی شرح سنن أبی داود:ج1ص214.

 

 

 

محکم ترین حدیث از نظر تواتر در نزد علمای اهل سنت

 

 

 

1- محمد بن جریر طبری مفسر و مورخ قرن چهارم متوفی سال310 در کتاب (( الولایه)) که مستقلا در حدیث غدیر نوشته ، این حدیث را از 75 طریق روایت می کند.

 

 

 

2- حافظ ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید بن عبدالرحمن کوفی معروف به « ابن عقده» متوفی سال 324 هجری قمری در کتاب (( الولایه)) خود این حدیث شریف را به 125 طریق از 125 تن از صحابه با تحقیقات بلیغه نقل نموده است

 

 

 

3- ابن حداد حافظ ابوالقاسم حسکانی متوفی سال 492نیز در کتاب(( الولایه)) خود مشروحا واقعه ی غدیر را با نزول آیات نقل نموده است.

 

 

 

4- ابن حجر مکی در ص 25 باب اول کتاب خود یعنی (( صواعق المحرقه)) می گوید: انه حدیث لا مریه فیه و قد اخرجه جماعه کالترمذی و النسائی و احمد و طرقه کثیره جدا.(( این حدیث صحیحی است که شکی در صحت آن نیست، به تحقیق که روایت نموده اند این حدیث را جماعتی مانند ترمذی و نسائی و احمد و طرق ان بسیار است جدا.))

 

 

 

5- امام فخر رازی در کتاب « الاربعین» می گوید: اجماع نمودند تمام امت بر این حدیث شریف و مورد قبول در احادیث متواتر است.

 

 

 

اسامی بعضی از صحابه ای که این واقعه تاریخی را نقل نمودند.

 

 

 

راویان غدیر از صحابه: 1- ابوبکر بن ابی قحافه 2- سعد بن عباده انصاری 3- خالد بن ولید مخزومی 4- عمر بن خطاب 5- ابی بن کعب انصاری 6- ابوذر غفاری 7- عبدالرحمن بن عوف 8- عباس بن عبدالمطلب 9- عبدالله بن مسعود 10 - مقداد بن عمرو کندی 11- عثمان بن عفان 12 - حذیفه بن یمان یمانی 13- زبیر بن عوام 14-سلمان فارسی 15- طلحه بن عبیدالله 16- خزیمه بن ثابت انصاری 17- عمار یاسر 18- عمرو بن عاص 19- زید بن ثابت انصاری 20- ابو ایوب انصاری 21- سعید بن زید قرشی 22- عمرو بن حمق خزاعی 23- عمران بن حصین خزاعی 24- اسامه بن زید بن حارثه 25- سعد بن ابی وقاص 26- عایشه 27- سمره بن سعد انصاری 28- قیس بن سعد انصاری 29- ابو سعید خدری 30- زید بن ارقم31-عبدالله بن عباس 32- عدی بن حاتم 33- براء بن عازب 34- عبدالله بن عمر 35 -جابر بن عبدالله انصاری 36- سلمه بن عمرو اسلمی 37- مالک بن حویرث لیثی 38- سهل بن سعد ساعدی 39- انس بن مالک 40- ابوالطفیل عامر بن واثله

 

 

 

راویان غدیر از تابعان: 1- سعید بن وهب کوفی 2- ابومریم بن حبیش اسدی 3- ابوسلمه بن عبدالرحمان بن عوف 4- سعید بن مسیب 5- سعید بن جبیر 6- ابوصالح مدنی 7-عامر بن سعد بن ابی وقاص 8- ضحاک بن مزاحم هلالی 9-سالم بن عبدالله بن عمر 10-طاووس بن کیسان یمانی 11- ابو نجیح یسار ثقفی 12- حکم بن عتیبه کوفی 13- عدی بن ثابت انصاری14-عمرو بن مره کوفی 15- حبیب بن ابی ثابت اسدی 16- سلمه بن کهیل حضرمی 17-ابواسحاق سبیعی 18- علی بن زید بصری 19- یزید بن ابی زیاد کوفی 20- ابوبکر مخزومی

 

 

 

راویان حدیث غدیر از علما و محدثان اهل سنت: (برای آگاهی از نام کلیه محدثان اهل سنت که حدیث غدیر را در کتب خود ذکر کرده اند به کتاب الغدیرمراجعه نمایید)

 

 

 

1- عمرو بن دینار جمحی مکی 2- حافظ ابوهشام ضبی کوفی 3- حافظ عبدالملک عرزمی 4- حافظ محمد بن اسحاق (صاحب سیره نبوی )5- حافظ ابن لهیمه مصری 5-حافظ ابن لهیعه مصری 6- حافظ وکیع بن جراح کوفی 7- محمد بن ادریس شافعی 8- حافظ عبدالرزاق صنعانی9- حافظ ابو عبید هروی 10- حافظ ابن راهویه مروزی 11- احمد بن حنبل شیبانی12- حافظ محمد بن اسماعیل بخاری (صاحب صحیح) 13- حافظ احمد بن منصور بغدادی (صاحب مسند) 14- حافظ ابن ماجه قزوینی (صاحب سنن) 15- حافظ ابو عیسی ترمزی(صاحب صحیح)16- حافظ ابو عبدالرحمان نسایی (صحاب سنن)17- حافظ ابویعلی موصلی 18-محمد بن جریر طبری 19- حافظ علی دارقطنی 20- حافظ ابن زولاق مصری 21- قاضی ابوبکر باقلانی 22-حافظ محمد حاکم نیشابوری (صاحب المستدرک علی صحیحین) 23- ابواسحاق ثعلبی 24- حافظ ابوبکر خطیب بغدادی 25- ابوالحسن واحدی نیشابوری 26- حافظ ابو محمد فراء بغوی 27 -حافظ ابن عساکر دمشقی 18- فخرالدین رازی 29- ابوعبدالله یاقوت حموی30- حافظ ابوالحسن ابن اثیر جزری و… هیچ گونه شک و تردیدی در صحت واقعه عظیم غدیر نیست… این را برای این می گویم تا بعضی از برادران خوب سنی نگویند « غدیر ، افسانه یا واقعیت !»

 

 

 

اولین افرادی که بیعت کردند چه کسانی بودند؟

 

 

 

ان گونه که علمای شیعه و سنی نوشته اند: اول من بای ذلک الیوم علیا کان عمر ثم ابابکر ثم عثمان ثم طلحه ثم زبیر و کانوا یبایعون ثلاثه ایام متواتره یعنی: اول کسی که ان روز بیعت کردعمر و پس از ان ابوبکرو بعد عثمان سپس طلحه و زبیر بودند و این پنج نفر هر سه روزی که پیامبر در ان بیابان توقف کرد، متوالیا بیعت نمودند. در ان روز عمر بن الخطاب خیلی خوشحالی می کرد، دست ان حضرت را گرفت و گفت: بخ بخ لک یا علی اصحبت مولای و مولی کل مومن و مومنه.((به به، یا علی ! صبح کردی در حالتی که اقا و مولای من و هر مومن و مومنه شدی))

 

 

 

روایت جالب میر سید علی همدانی فقیه شافعی اهل سنت

 

 

 

میر سید علی همدانی شافعی که از علما و فضلای اهل سنت و جماعت در قرن هشتم بوده در مودت پنجم از کتاب (( موده القربی)) نوشته است که جمعیت بسیاری از صحابه در مکان های مختلفی از خلیفه عمر نقل نموده اند که گفت: نصب رسول الله (ص) علیا علما: نصب نمود رسول خدا، علی را مهتر و بزرگتر و راهنمای قوم. و بعد اورا به مولائی به جامعه معرفی نمود و بعد از دعا درباره ی دوستان و دشمنان او، عرض کرد : اللهم انت شهیدی علیهم. خدای! تو گواه منی بر ایشان( که وظیفه ام را انجام دادم)

 

 

 

در ان حال جوان زیبایی با حسن صورت و بوی خوش پهلوی من نشسته بود، به من گفت: لقد عقد رسول الله عقدا لا یحله الا المنافق فاحذر ان تحله:پیامبر عهد محکم بست که نقص این عهد نکند مگر منافق، و توای عمر حذر کن که باز کنند ی این گره محکم نباشی… من به رسول خدا عرض کردم، وقتی شما در باره ی علی سخن می راندید، پهلوی من جوانی زیبا و خوشبویی نشسته بود و با من چنین گفت. حضرت فرمود: انه لیس من ولد ادم لکنه جبرئیل اراد ان یوکد علیکم ما قتله فی علی: ( او از اولاد آدم نبود ، بلکه جبرئیل امین بود که به این صورت جلوگر شد که تاکید نماید به شما انچه من گفتم درباره ی علی…

 

 

 

اعترافات یک عالم سنی به یک حقیقت انکار ناپذیر!

 

 

 

امام محمد غزالی، یکی از علمای اهل سنت و جماعت در کتاب خود سرالعالمین می نویسد: نسبت به خلافت اتفاق فریقین است بر اینکه حجاب از صورت دلیل برداشته شده،همه چیز واقع و حقیقت را با کمال وضوح و آشکارا فهمیده است و از این رو هر گونه شک زائل و تردید مرتفع و به طور قطع و یقین علی (ع) جانشین و خلیفه بلافصل شناخته شده ،چه انکه اجماع دسته جات مختلف و جماهیر مسلمین بر صحت وقوع قضایای غدیر خم و شمول خطبه آن روز نسبت به مورد بحث منعقد است و به این ملاک، هر اشکالی بی مورد و هر اعتراضی لغو و باطل است، زیرا همین که رسول خدا (ص) سخن فرسایی خود را به پایان اورد، فوری عمر مبادرت به تظاهر نمود، تبریکات لازمه را ضمن بیان عبارت بخ بخ لک یا علی….تقدیم نمود. بدیهی است این نحوه ی تبریک گفتن، تسلیم در مقابل صدور فرمان جدید و رضایت به وقوع خلافت علی است.و لکن مع الوصف با اینکه با کمال طوع و رغبت و یک دنیا بشاشت و شادمانی سرتسلیم پیش اورد، تشریفات تبرکی را فراهم نمود، سپس نفس اماره بر انها غالب، حب ریاست و جاه طلبی ، عواطف و مزایای انسانیت را از انها سلب، خرگاه خلافت سازی را بالا برده، سازمان سیاست، مذموم خلیفه تراشی را در سقیفه بنی ساعده تهیه نمودند. چرا که شهوتشان به حرکت امده، اشتیاق مفرط پیدا نمودند که پرچم های نیرو را در احتراز و صفوف سواره و پیاده را زیر فرمان خویش مشاهده نمایند. توسعه کشور و فتح بلاد بنمایند تا نام خود را به صفحات تاریخ به ودیعه بگذارند، و لذا جام شراب هواهای نفسانی را نوشیدند و به قهقرا برگشتند، قران را پشت سر ، احکام و سنت پیامبر را ملعبه ی خود نموده، دین را به دنیا فروختند. چه زشت معامله ی باطلی با خدا کردند که جزء اخفاء حق و ورشکستگی اخرت، نتیجه دیگری نداشت، اگر چنین نبود پس چرا در مرض موت پیامبر (ص)، برای نوشتن دستور جامع وقتی کاغذ و دوات طلبید در پاسخ ان الرجل لیهجر شنید( یعنی این مرد هذیان می گوید). پس خلافت ابابکر فاقد منطق و دلیل است. اگر حربه اجماع را به منظور تصحیح به کار برید که البته منقوض است زیرا عباس و پسرانش و علی ( رضی الله عنه ) با زن و فرزندانش هیچ کدام شرکت در اجماع نداشتند و هچنین بعضی از حاضرین سقیفه نیز متمرد و مخالفت با ان اجماع نموده و بیعت با خزرجی نکرده و از سقیفه خارج شدند، پس از ان انصار هم مخالفت نمودند…

 

 

 

صراط مستقیم، حب علی است
خداوند در آیه 63 سوره زخرف به پیامبر(ص) فرمان می دهد که به آنچه نسبت به ولایت علوی به عنوان صراط مستقیم وحی شده تمسک بجو و دیگران را بدان بخوان(کافی، ج1، ص416 و شواهد التنزیل، ج1، ص 87 و تفسیر العیاشی، ج1، ص 24) سپس در آیه 112 سوره هود به ایشان فرمان می دهد تا بر این تمسک و ابلاغ تمام رسالت به اعلان ولایت علوی، استقامت ورزد و دیگران را نیز بدان دعوت کند: فاستقم کما امرت و من تاب معک و لاتطغوا انه بما تعملون بصیر؛ چرا که ایمان و فرائض همان حقیقت ولایت علوی است. (مناقب خوارزمی، ج 3، ص 219) بنابراین خداوند همه فرستادگان را برای بشارت به ولایت علوی فرستاده و اینکه ایمان جز به حب علی که صراط مستقیم و میزان سنجش اعمال انسان است، معنا و مفهومی ندارد.
لزوم استقامت بر آنچه مأموریت داشته که ولایت علوی را ابلاغ کند، از آن رو بوده است که بسیاری از مردم از حقیقت ایمان روی بر می تافتند و حاضر به پذیرش ولایت علوی و سجده اطاعت بر آن حضرت نمی شدند، چنان که این معنا در زندگی امت اسلام ظاهر شد و کمتر کسی به این ولایت تن داد و بر پذیرش آن اطاعت نمود.

 

 

 

در مجمع البیان در ذیل آیه (فاستقم کما امرت…) از ابن عباس نقل کرده که گفت: هیچ آیه ای بر رسول اکرم نازل نشد که به قدر این آیه ناراحتش کند و لذا وقتی اصحابش عرض کردند یا رسول الله پیری به سرعت بر شما حمله آورد و موهای شما را سفید کرد، در جوابشان فرمود: سوره هود و سوره واقعه مرا پیر کرد.این از آن رو بوده است که آن حضرت(ص) خود ولایت علوی را باور و ایمان داشته و بر آن استقامت می ورزید ولی کمتر کسی از اهل اسلام حاضر بود تا با پیامبر(ص) در این راه استقامت ورزد چنان که دیدیم تنها چهار تن از ایشان سلمان و مقداد و ابوذر و عمار بر آن استقامت ورزیدند.

 

 

 

 

برگرفته شده از m5736z.blog.ir زارع پور

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...