آقای مهربانی ها سلام . . . !

گنبدت از هر کجای شهر سوسو می کند
دست هر آشفته ای را پیش تو رو می کند

در لباس خادمان مهربانت ، آفتاب
صبح ها ، صحن حرم را آب و جارو می کند

ماه هر شب کنج بست "شیخ حر عاملی"
یاد معصومیت آن بچه آهو می کند

یاد معصومیت آن بچه آهو … یاد تو
کوچه های شهر را لبریز "یا هو" می کند

باد، هم مثل نگهبان درت … بدو ورود
غصه را از شانه های خسته ، پارو می کند

عطر نابی می وزد از کوچه باغ مرقدت
هر که می آید حرم … این عطر را بو می کند

…خادمی می گفت که … آقا به وقت بدرقه
دست زائر را پر از گل های شب بو می کند

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...