شعری مشهدی خطاب به مولایمان علی بن موسی الرضا سلام الله علیها

آمدُم که بُگُم گدا نِمِخی؟
یا که اصلاً غلام سیا نمخی؟

یک دفم به زبون ما تو بگو:
نوکرم! راستی کربلا نمخی؟

دورم از کربلا، بابام مگه که
نکنه از امام رضا نمخی!

مو مریض خود خود خودتم
نسخه بنویس، بگو شفا نمخی؟

کار دیگه که از مو بر نمی یه
روضه خون بی دست و پا نمخی؟

مِخی از بوی سیب بِرت بخوانم؟
بره شیب الخضیب برت بخوانم؟

نکنه ما رِ انتخاب نکنی
یا بِخی نوکرم حساب نکنی

به همه پُز دادم که همسایه تُم
خودمانم، ما رِ خراب نکنی

جون هر که که دوس دری، بامرام!
ای دفه آمدم، جواب نکنی

زبونم لال شکایت ماها رِ
به باباتان ابوتراب نکنی

هی درم از تو دور مُرُم به خدا

 

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: مرکز تخصصی فقه و اصول فاطمه الزهرا(س) اردکان [عضو] 
5 stars

سلام خیلی قشنگ بود . اگه اهل مشهدی حتما تو این روزا وقتی رفتی امام رضا(ع) ما رو هم دعا کنید.

1394/06/03 @ 10:08


فرم در حال بارگذاری ...