آیا امام رضا(ع) اگر الآن حاضر بودند راضی به زرق و برق صحن و سرایش بودند؟


1. به یقین امام رضا(ع) در زندگانی خود راضی به داشتن قصری که آجرهایش از طلا باشد نبودند، اما با این وجود ایرادی ندارد که دوستان آن‌حضرت، برای آسایش زائران، محیط وسیعی را تدارک ببینند؛ چون امام(ع) وظیفه‌ای دارد و دوستان و ارادت‌مندان او هم وظیفه‌‌ای دارند. به علاوه این نوعی تعظیم شعائر الله و اظهار ارادت به امام معصوم(ع) است. از طرفی چه اشکالی دارد که هنرمندان، به جای آن‌که اثر هنری خود را در کنار موزه‌‌هایی که عموم مردم فرصت مراجعه به آن‌جا را ندارند، در کنار بارگاه ائمه(ع) به نمایش درآورند.
2. اما این‌که این عمل بت‌پرستی باشد، چنین نیست؛ چرا که مردم به در و دیوار تعظیم نکرده و احترام نمی‌گذارند، بلکه احترام را برای صاحب خانه قائل هستند.
3. به نظر شما زینت مکان‌‌هایی؛ مانند: کاباره‌‌ها کازینوها و مکان‌‌های پست دیگر، که آنها را به بهترین سنگ‌‌های زینتی و گاهی با لوسترهای طلا و غیره تزیین می‌‌کنند، شایسته است، اما جای مقدس و متبرکی مانند: حرم مطهر امام رضا(ع) شایستگی احترام از جانب علاقه‌مندان خود را ندارد!؟ به علاوه منابع مالی و هزینه‌های این کارها از سوی خود مردم، در نهایت رضایت و با عشق و علاقه پرداخت می‌شود.
4. با وجود همه اینها، آن‌‌کس که دلش با امام است، اگرچه از زیبایی‌‌ها گریزان نیست؛ ولی صد برابر این زیبایی‌‌ها نمی‌‌تواند به ارتباط او با امامش آسیبی وارد کند. همان‌گونه که نقل شده است که پدر بزرگوار این امام؛ یعنی امام کاظم(ع) در ارتباطش با خدا، حضور و عبور مردم از پیش رویش را مزاحم ارتباطشان با خدا ندانسته‌‌اند.
ابو حنیفه می‌‌گوید: بر امام صادق(ع) وارد شدم. به ایشان عرض کردم: فرزندت موسی(ع) را دیدم که در حال نماز خواندن است و مردم از جلو روی او رفت و آمد می‌‌کنند و ایشان مانع آنها نمی‌‌شود. پس امام صادق(ع) فرمود: به فرزندم موسی بگویید بیاید. ایشان آمدند. امام صادق(ع) به او فرمودند: پسرم ابو حنیفه می‌گوید: فرزندت موسی(ع) را دیدم که در حال نماز خواندن است و مردم از جلو روی او رفت و آمد می‌‌کنند و تو مانع آنها نمی‌شی؟ پس امام کاظم(ع) عرض کردند: بله همین‌طور است، (سپس ادامه دادند و) گفتند: پدر جان، آن کسی که من در مقابل او ایستاده و نماز می‌‌خوانم، از تمام اینها به من نزدیک‌تر است. خدای عز و جل می‌فرماید: و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تر هستیم. در این‌جا امام صادق فرزندش امام موسی(ع) را به سینه خود چسبانیدند و بعد فرمودند: فرزندم پدر و مادرم فدای باد ای مخزن اسرار الهی.[1]

[1]. «عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ رَفَعَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ دَخَلَ أَبُو حَنِیفَةَ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَقَالَ لَهُ رَأَیْتُ ابْنَکَ مُوسَى (ع) یُصَلِّی وَ النَّاسُ یَمُرُّونَ بَیْنَ یَدَیْهِ فَلَا یَنْهَاهُمْ وَ فِیهِ مَا فِیهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) ادْعُوا لِی مُوسَى (ع) فَدُعِیَ فَقَالَ لَهُ یَا بُنَیَّ إِنَّ أَبَا حَنِیفَةَ یَذْکُرُ أَنَّکَ کُنْتَ تُصَلِّی وَ النَّاسُ یَمُرُّونَ بَیْنَ یَدَیْکَ فَلَمْ تَنْهَهُمْ فَقَالَ نَعَمْ یَا أَبَةِ إِنَّ الَّذِی کُنْتُ أُصَلِّی لَهُ کَانَ أَقْرَبَ إِلَیَّ مِنْهُمْ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ قَالَ فَضَمَّهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِلَى نَفْسِهِ ثُمَّ قَالَ یَا بُنَیَّ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا مُودَعَ الْأَسْرَارِ وَ هَذَا تَأْدِیبٌ مِنْهُ (ع) لَا أَنَّهُ تَرَکَ الْفَضْل»‏. کلینى‏، محمد بن یعقوب، کافی، ج 3، ص 297، اسلامیه، چاپ دوم، تهران، 1362 ش.‏

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...