مردی مقابل پور سینا ایستاد و گفت: ای خردمند، به من بگو آیا من هم همانند پدرم در تهی دستی و فقر می میرم ؟ پورسینا تبسمی کرد و گفت: اگر خودت نخواهی، خیر به آن روی نمی شوی. مرد گفت گویند هر بار ما آینه پدران خویشیم و بر آن راه خواهیم بود.
پور سینا گفت پدر من دارای مال و ثروت فراوان بود اما کسی جز مردم شهرمان او را نمی شناخت. حال من ثروت ندارم اما شهرت بسیار دارم. هر یک مسیر جدا را طی کرده ایم. چرا فکر می کنی همواره باید راه رفته را باز طی کنیم.
مرد نفسی راحت کشید و گفت: همسایه ام چنین گفت. اگر مرا دلداری نمی دادید قالب تهی می کردم.
پورسینا خندید و در حالی که از او دور می شد گفت احتمالا ترس را از پدر به ارث برده ایی و مرد با خنده می گفت آری آری…
متفکر یگانه کشورمان ارد بزرگ می گوید: گیتی همواره در حال زایش است و پویشی آرام در همه گونه های آن در حال پیدایش است.
این سخن اندیشمند کشورمان نشان می دهد تکرار تاریخ ممکن نیست. حتی در رویدادهای مشابه، باز هم کمال و افق بلندتری را می شود دید.

 

موضوعات: حکایات تاریخی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...