به نماز بست قامت، که نهد به عرش پا را
به خدا علی نبیند، به نماز جز خدا را
به نماز آخرینش، چه گذشت من ندانم
که ندای دعوت آمد، شه ملک لافتی را
همه اهل بیت عصمت، زسرا برون دویدند
ابتا و واعلیا ، بنمود پر فضا را

دیشب سحر را باب محنت باز گردید
سوز و گداز مرغ شب آغاز گردید
دیشب درون سفرهٔ شب زنده داران
غم بود و ماتم بود و رنج و درد و حرمان
دیشب به منبر راز دل محراب می‌گفت
از صبح خونین گل مهتاب می‌گفت
دیشب در و دیوار کوفه داد می‌زد
فریاد از بی‌رحمی بیداد می‌زد
دیشب علی در عرش اعلی سیر می‌کرد
آهنگ رفتن از دیار غیر می‌کرد
دیشب فضا را غرق سوز و ساز می‌کرد
گه دیده را می‌بست و گاهی باز می‌کرد
دیشب قرارش هم عنان درد می‌شد
رخسارهٔ با خون خزابش زرد می‌شد
دیشب حسن بر هم کف افسوس می‌زد
بر صورت خونین بابا بوس می‌زد
دیشب حسینش همچو باران اشک می‌ریخت
کز اشک او از چشم گردون رشگ می ‌ریخت


اللهم العن قتلة امیرالمومنیــــــــن علیه السلام

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...