وقتی كه رسول خدا(ص) وارد مدینه منوّره شدند و پرچم اسلام را بلند كردند، شخصی به نام عبداللّه اُبَی كه یكی از دشمنان سرسخت پیامبر اسلام بود بر آن حضرت حسد بُرد و می خواست حضرت را به قتل برساند. عبداللّه، حضرت و اصحاب حضرت را به منزلش دعوت كرد و غذای مسمومی را ترتیب داد. جبرئیل به رسول خدا(ص) خبر داد. همینكه غذا حاضر شد رسول خدا(ص) فرمودند:

یا علی دعای پُرمنفعت را بر این غذا بخوان. علی ( ع) دعا را خواندند. بِسْمِ اللّهِ الشّافی، بِسْمِ اللّهِ الْكافی، بِسْمِ اللّهِ الَّذی لایضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَی ءٌ وَ لا داءٌ فی الاَْرْضِ وَ لا فی السَّماءِ وَ هُوَ السَّمیعُ العَلیمُ. وقتی دعا خوانده شد همه غذا را خوردند و سیر شدند و ضرری به آنها نرسید با صحت و سلامتی برخواستند و رفتند.

وقتی كه عبداللّه اُبی این صحنه را دید، گمان كرد آشپز فراموش كرده سمّ را داخل غذا كرده باشد، رفت و تمام رفقایش را جمع كرد و از غذا خوردند همه به جهنم رسیدند.


داستان هایی از اذکار ختوم و ادعیه مجرب / علی میر خلف زاده

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...