✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
تقدیم به مادران شهدای غواص


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



 این شعر تقدیم ب اونایی ک در حسرت زیارت کربلا هستند:

با همین سوز که دارم بنویسید حسین(ع)
هر که پرسید ز یارم بنویسید حسین(ع)

ثبت احوال من از ناحیه ی ارباب است
همه ی اهل و تبارم بنویسید حسین(ع)

خانه ی آخرتم هست قدمگاه حبیب
سر در قصر مزارم بنویسید حسین(ع)

هر که پرسید چه دارد مگر از دار جهان
همه ی دار و ندارم بنویسید حسین(ع)

من دلم راز شکیبایی زینب(س) دارد
همه ی صبر و قرارم بنویسید حسین(ع)

هیچ شعری ننویسید به روی کفنم
با گل تربت یارم بنویسید حسین(ع)

تا نپرسند ز من هیچ سؤال آن دو ملک
به روی سینه ی زارم بنویسید حسین(ع)

گلشن و باغ و بهشتم همه در هیئت اوست
همه ی باغ و بهارم بنویسید حسین(ع)

روی پیشانی من هر چه که بیمار شدم
با همه حال نزارم بنویسید حسین(ع)

هر که پرسید که در چله نشینی چه کنم؟
اربعین با که گذارم؟ بنویسید حسین(ع)

دست بر شاکله ی هیئتی من نزنید
گفت یارم به عذارم بنویسید حسین(ع)

آری از کرب و بلایش نتوان دست کشید
حاجت قافله دارم بنویسید حسین

 

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




عید قربان حرم یار فقط میچسبد
بوسه برتربت دلدار فقط میچسبد


عیدقربان به حرم رفتن و بین_الحرمین
سراین کوچه وبازارفقط میچسبد


دل شیدا زده ام گشته قدمگاه حسین “ع”
نیمه شب دیده ی بیدار فقط میچسبد


میکنم جان ودلم نذر به درگاه حسین..
دلبری با رخ غمخوار فقط میچسبد


دل مجنون همه شب غرق جنون است ولی
تاسحرگریه ی دلدارفقط میچسبد


گرنوشتیدبه روی کفنم نام حسین
با گل تربت آن یار فقط میچسبد


کی ملک پرسشی از نوکر ارباب کند
چون جواب دولب یار فقط میچسبد


جنت وباغ و بهشتم شب بین الحرمین
دلبری در پی غمخوارفقط میچسبد


عیدقربان شده ونذر توگردد جانم
گریه ی حال نزارم چقدر میچسبد


شب عیداست مراصحن حسین مهمان کن
دیدن تربت آن یار چقدر می چسبد


دست (مجنون )نرسیده است به دستت ارباب
عیدقربان حرم یار چقدر میچسبد
.
عِيدْ اَستْ تَمامِ شَهرْ شادَندْ وَلي
نوكَر نِگَرانِ سَفَر اَرْبابْ اَستْ

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت





روح او شاد که این سینه زنی یادم داد
مرحبا اینکه چه شیرین سخنی یادم داد
خاک اوسرمه ی چشمم که میان روضه
نوحه و ذکرحسین بی کفنی یادم داد

تا زبانم به سخن وا شد و شعری خواندم
ازهمان لحظه حسین شاه منی یادم داد
به فدایش که چنین با ادب مادریش
رسم رفتن به چنین انجمنی یادم داد

یاحسین تا که نگویم ز زمین پا نشوم
مادرم بود چنین پا شدنی یادم داد
پرچمی داد به دستم در گوشم گفتا
ای شه تشنه که صد پاره تنی یادم داد

پیرهن مشکی تنم کرد و دلش شاد که او
دوخت و رنگ چنین پیرهنی یادم داد
خوشا به حال دل بی شکیبِ بعضیها!
هزار غبطه به حال غریبِ بعضیها!

قنوت وتر، سحر در جوار شش گوشه
طبیبِ حاذقِ دردِ غریبِ بعضیها!

نصیب همچو منی مُهر تربت و حسرت
برات کربُبلا هی نصیب بعضیها!

دلم شکسته خدایا مرا اجابت کن
به حق حرمت امن یُجیب بعضیها!

 

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




نقاش اسب را که زمینگیر می کشد
یا چهره ی عموی مرا پیر می کشد

بی آب، مشک را و علم را بدون دست
یا چشم را حوالی یک تیر می کشد

از لا به لای نیزه و از لا به لای تیر
کفتار را به سینه ی یک شیر می کشد

موضوع قصه چیست چه خوابی است دیده ام؟
احساس می کنم کمرم تیر می کشد…

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




وَالشَّمس، همان طلعت نیکوی حسین(ع) است
وَالّیل، سَوادِ گره ی موی حسین(ع) است

حاجی ز کجا می طلبی کعبه ی دل را
سوگند به حق ، کعبه ی دل روی حسین(ع) است

جنّت که بود رایحه اش ، رایحه ی عشق
اَلحَق که معطّر شده ی بوی حسین(ع) است

جبریل امین فخر کنان ، تا أبَدُ الدَّهر
در کنگره ی عرش ، ثنا گوی حسین(ع) است

آن رقعه که ثبت است درآن حکم شفاعت
از روز ازل بسته به بازوی حسین(ع) است

خود را مزن ای شیعه بدین سو و بدان سو
سویی که بود سوی خدا، سوی حسین(ع) است

تاسیس شفا خانه به صحرای بلا کرد
خاکی که کند معجزه ، داروی حسین(ع) است

نازم به غلامی که به هنگام شهادت
از لطف،سرش بر روی زانوی حسین(ع) است

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت





اسیر عشق حسینم اسیر می میرم
به شوق کرب و بلایش حقیر می میرم

اگر که روزی من کرب و بلا شود مولا
میان آن حرم دلپذیر می میرم

اگر کرم کنی و وقت مرگ من آیی
به شوق این کرم بی نظیر می میرم

اگر که ملک جهان را بدست آرم من
بدون مهر و ولایت فقیر می میرم

لباس نوکریت داده اعتبار مرا
اگرچه نوکرم اما امیر می میرم

ز بس که گریه برایت مقدس است آری
میان گریه شبی ناگریز می میرم

میان روضه ی مقتل اگر خدا خواهد
به یاد آن بدن غرق تیر می میرم

برای عرض ارادت به ساحت ارباب
برای حنجر طفل صغیر می میرم

 

موضوعات: خانواده و زندگی, ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




خـــــبر آمیخته با بغض گلوگیره شده‌ستــــــــ
سیلِ دلشــوره و آشوبـــــ سرازیر شده‌ستـــــــ
ســـرِ دین طعمه سرنیزهِ تکفــــیر شده‌ستـــــــ
هر که در مدحِ عَلی شعرِ جدید آورده‌سـتــــــــ
گویی از مَعرکه‌ها نعشِ شهـــید آورده‌سـتـــــــ

بــــــنویســید تبــــــِ نـــاخــلفی‌ها مــــمـــنوع!
هــــدفــــ آزاد شـده، بــی‌هدفی‌ها مــــمـــنوع!
در دلِ عَــــــرش ورودِ ســَلَفــی‌ها مــــمـــنوع!

عرش یکـ روضهِ فاش استـ که داغوگیراستــــ
عرش… گفتیم…ـکه نام دِگـــرِ ســـــامرّاستـــــ

تــا «بـــهارِ عــَــربــی» روی عَلَفــــ بــاز کنـــــد
جـبهه در شـام و عراق از سه طرفـــ بــاز کــند
وای اگر دستـــ کجی پا به «نَجفـــــ» بـاز کـنـد

عاشـقِ شــیرِخدا، وارثــــ شمـشیر خداستـــــــ
سینه ی «ســنّی و شـیعه» سِپَر شیرخداستــــ

لَختــه‌ خونِ جـگرِ ماستـــــ به روی لبـــــــشان
کـورهِ ی دوزخیان، گـوشــه ‌نـشــینِ تـبـــــشان
لهــجهِ عِبـــری و لـــَحنِ عــــربـی مـــکتب‌شان

«نیل» را تابه «فراتـــ» آن‌چه که بودآتــش زد
شــکــ مــَکن مــاهــمه را مَــکرِ یــَهود آتــش زد

بــی‌ جـگرها جـــگرِ حــــَمزه به دنــدان گــیرند
انتــقامِ اُحـــُـد و بـَدر زِ طـــفـــــلان گـــــــیرند
چه تـَـقاصی زِ لبـــــــــِ قــاریِ قــــرآن گیـــــرند

بیــــــشتر زان که ازایـــن قوم بَـدی می‌جوشـد
از زمین غیرتـــــِ حــُـجربنِ عَدی می‌جـــــوشد

سنگ تکفیر به آیینه ی مذهبـــــ؟! هیهاتـــــــ!
ذوالفقارِ عَلی و رَحم به مَرحَبــــ؟! هیهاتـــــــ!
دستـــِ خولی طرفــِ مَعجَرِ زینبـــ؟! هیهاتــــــــ!

ما نمکــ‌ خورده یِ عشـــقیم به زینبـــــ سوگــند
پاســـــبانــــان دَمِشـقیـــم به زینبـــــ ســوگــند

داسِ تــــکفــــیر گل از ریــشه بچیـند؟! هرگز!
کفـــر بـــَر ســـینهِ توحـــــید نِشـــیند؟! هرگز!
مرتـــضی همــسرِ خود کــشـته ببـیند؟! هرگز!

پایــتان گــر طرفـــــِ کـربــ ـوبَلا بـــاز شـــــــود
آخــرین جـــنگـــِ جــــهانیِ حَـــق آغــاز شــــود

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




منت خدای را که مرا صاحبم حسین
حتی میان جو مجازی رها نکرد

 

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم

بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

 

به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم

به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم

 

به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم

نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم

 

به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم

ز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم

 

حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم

جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم

 

می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان

مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم

 

هزار بادیه سهلست با وجود تو رفتن

و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم

 

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت