✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
به به به به به عجب شعری.....


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



یک باره دلم گفت که بنویس کلامی

در وصف بلند مرتبه و شاه مقامی

دستی به روی سینه نهادم و نوشتم

“از من به حسین بن علی عرض سلامی

 

” السلام علیک یا ابا عبدالله(ع)

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




نفس خسته عیسی فقط عباس(ع) است,
ذکر جادویی موسی فقط عباس(ع) است!


سر در قلعه یوسف ز طلا بنوشتند,
همه دیوانه و لیــلا فقط عباس(ع) است!


از دو دست کرمش حاتمیان میگویند,
ما گداییم که آقا فقط عباس(ع) است!


عرشیان لحظه به لحظه به علی(ع) میگفتند,
مرهـم سیــنه زهرا(س) فقط عباس(ع) است!


وسط صحبت خود اهل جنان دم زده.اند,
همگی ساحل و دریا فقط عباس(ع) است,


رجز عمه سادات میان دشمن:
ما همه تشنه و ســقا فقط عباس(ع) است..

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




هرگز گره ام از علمت وا شدنی نیست

غیر از تو کسی در دل من جا شدنی نیست

 

باید تو به من اشک دهی ورنه عزیزم

این چشمه ی خشکیده که دریا شدنی نیست

 

هر جا که حسین است همانجاست بهشتم

پس هیچ کجا غیر تو زیبا شدنی نیست

 

مجنونم و از عمر خودم درک نمودم

یک لحظه بدون غم لیلا شدنی نیست

 

باید نفسی مرثیه خوانت شده باشد

ورنه دم عیسا که مسیحا شدنی نیست

 

از نوکر بد هم که بپرسید بگوید

ارباب به خوبی تو پیدا شدنی نیست

 

پیراهن مشکی مرا دوخته زهرا

با دست شکسته که مداوا شدنی نیست

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت





یک باره دلم گفت که بنویس کلامی

در وصف بلند مرتبه و شاه مقامی

دستی به روی سینه نهادم و نوشتم

“از من به حسین بن علی عرض سلامی”

 

 

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت





سعی کنیم تا محرم کمتر گناه کنیم تا کمی پاک به پیشوازش بریم
یا حق…

ناز این دلبر خوش چهره کشیدن دارد
نمک عشق اباالفضل چشیدن دارد …
.
تیغ کافیست ؛ ترنج از سر راهم بردار !
مات یوسف شدن انگشت بریدن دارد …
.
راضی ام ! زلف بیفشان و زمین گیرم کن
صید تو ظرفیت درد کشیدن دارد …
.
هروله.. سعی و صفا ، یاد تو انداخت مرا
صحن بین_الحرمین است.. دویدن دارد …
.
حق بده ، دست به سوی کمرش بُرد حسین
داغ تو داغ بزرگی ست ، خمیدن دارد ..
.
اضطراب حرم از تشنگی مشک تو نیست
بی علمدار شدن ، رنگ پریدن دارد …
.
سر بازار نباید به تو می خندیدند
جگر ِ گریه ، گریبان دریدن دارد …
.
اشکهایت سر نی حرفِ دلِ زینب بود (اللهُ اکبر)
مگراین چادر ِ پُر وصله خریدن دارد ؟! (اللهُ اکبر)

نَفْسِي فِداكْ يا اِمَامَ اَلْعَباسْ عَلِيْهِ اَلْسَلام ْ…
یا قمر العشیره ……
الحمدالله نوکر عباسم ….

 

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




دیوار غصه بر سرم آوار شد حسین
تاریخ رنج فاطمه تکرار شد حسین


آییـنه ي صــداقت قلب تمام شهر
مجروح تازیانه ي زنــگار شد حسین


دیدم که دست بیعتشان بین آستین
باسِحرسکه های طلا مارشد حسین


اینجا برای کشتن تان نقشه می کشند
زیرگـلوت ،مرکز پرگار شد حسین


مسلم نخورد لقمه ای از سفره ي کسی
اما به کلّ کوفه بدهــکارشد حسین


حتی به جسم بی سرمن سنگ می زنند
مسلم به جرم عشق تو بردار شدحسین


رأس بریده ام سر یک میخ آهنین
سرگرمی جماعت بازار شد حسین


دیدم بر اشــتران سپاه حرامیان
چندین هزار نیزه فقط بارشد حسین


سنگ و کلوخ برهمه ي پشت بام ها
قدر ســپاه ابرهه انبــار شد حسین


آب از سرمن و تو و اکبر گذشته است
زینب به بند غصه گرفتار شد حسین


راه اسیرکردن اهـل و عیال تان
با خنده های حرمله هموارشد حسین


وحید قاسمی

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




عطای کبریا حب الحسین است/
مدال انبیا حب الحسین است/

نبی فرمود که من خود ازحسینم/
که اصل مصطفی حب الحسین است/

نباشد دین بجزحب و بجز بغض/
ولای مرتضی حب الحسین است/

بقای کعبه از کرب و بلا شد/
بقای کربلا حب الحسین است/

تمام اعتقادم را بگویم/
خدایی خدا حب الحسین است/

همان رمزی که از هرگونه غفلت/
کند ما را جدا حب الحسین است/

همان اصلی که زهرای شهیده/
به راهش شد فدا حب الحسین است/

به دردجامعه که لاعلاج است/
بدان تنها دوا حب الحسین است/

به شور و شوق ایام جوانی/
دهد آنچه صفا حب الحسین است/

حکومت گر کند مهدی زهرا/
هدف درآن بنا حب الحسین است/.

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




جزعشق چیزی ندیدیم…

عشق ارباب حسین(ع) بود که همه را در این راه کشاند…با تمام خستگی ها و…

عشق یعنی بی خیال پای تاول زده بشوی و راه بیفتی به سمت کربلا…

آن وقت یاد سه ساله که می افتادی پاهایت توان میگرفت…

عشق یعنی وقتی افتادی دستانت زخمی شد،پاهایت درد گرفت…ناله نزدی،گریه نکردی،خجالت میکشیدی در راه کربلا
شکایت کنی….

یاد سختی ها عمه سادات می افتادی…از خودت خجالت می کشیدی…

این سختی ها کجا سختی های حضرت زینب(س) کشید کجا….!!

عشق یعنی دلت می خواست کمی استراحت کنی اما وقتی به بودن در شب جمعه در کربلا فکر میکردی یکسره راه میفتی

فقط به عشق ارباب….

عشق یعنی با صدای زمزمه ی گروهی که از کنارت عبور میکنند و میگویند “خدا میدونه تا حرم دیگه راهی نمونده”
توان میگیری بی خیال استراحت شوی و راه بروی عمودها را طی کنی و برسی به آخرین عمود..

عشق یعنی وقتی رسیدی به آخرین عمود،چشمانت افتاد به حرم حضرت عباس(ع) باران اشکانت بارید و
با تمام دلتنگی ها و بی قراری هادلت آرام شدو….

عشق یعنی حسین (ع) …کربلا…

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت