✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
مناجات


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



ﮔﻞ ﺧﻮﺵ ﺭﻧﮓ ﻭ ﺑﻮﯼ ﻣﻦ ﺣﺴﯿﻦ ﺍﺳﺖ
ﺑﻬﺸﺖ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﻣﻦ ﺣﺴﯿﻦ ﺍﺳﺖ


ﻣﺰﻥ ﺩﻡ ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻻﻟﻪ ﺭﻭﯾﺎﻥ
ﮐﻪ ﯾﺎﺭ ﻻﻟﻪ ﺭﻭﯼ ﻣﻦ ﺣﺴﯿﻦ ﺍﺳﺖ


ﻣﻦ ﺁﻥ ﻣﺪﺍﺡ ﻣﺴﺖ ﺳﯿﻨﻪ ﭼﺎﮐﻢ
ﮐﻪ ﻣﻤﺪﻭﺡ ﻧﮑﻮﯼ ﻣﻦ ﺣﺴﯿﻦ ﺍﺳﺖ


ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﮔﻔﺘﮕﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻭ ﺁﻧﻨﺪ
ﻭﻟﯿﮑﻦ ﮔﻔﺘﮕﻮﯼ ﻣﻦ ﺣﺴﯿﻦ ﺍﺳﺖ


ﺳﺨﻦ ﺑﯽ ﭘﺮﺩﻩ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﺯﻣﺴﺘﯽ
ﻣﯽ ﻭ ﺟﺎﻡ ﻭ ﺳﺒﻮﯼ ﻣﻦ ﺣﺴﯿﻦ ﺍﺳﺖ


ﭼﻮ ﻣﺮﻍ ﺣﻖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺣﻖ ﻣﯿﺰﻧﺪ ﺩﻡ
ﻃﻨﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﻭ ﻫﻮﯼ ﻣﻦ ﺣﺴﯿﻦ ﺍﺳﺖ


ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺮ ﺗﺮﺑﺘﺶ ﺳﺎﯾﻢ ﺟﺒﯿﻦ ﺭﺍ
ﮐﻪ ﻋﺰ ﻭ ﺁﺑﺮﻭﯼ ﻣﻦ ﺣﺴﯿﻦ ﺍﺳﺖ


ﺍﺣﺪ ﮔﻮﺋﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺷﻌﺎﺭﻡ
ﮐﻪ ﭘﯿﺮ ﻭ ﻧﮑﺘﻪ ﮔﻮﯼ ﻣﻦ ﺣﺴﯿﻦ ﺍﺳﺖ

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




 پرسید رفیقی که مرا لیک سوال است
از بعد حسین انکه شهنشاه جهان است،


مبهوت وقارش شرف و دشت و جبال است،
این گریه و شیون که به هر ماه و به سال است،


سیر حکمیست،یا که فقط خواب و خیال است،
پیر برفت و نظری کرد به لبخند،


فرمود که ای عاقل روشن دل و دلبند،
مجنون نشدی،تا که بدانی که در این بند،


بالله که در این عرصه بسی جای ملال است،
دیوانگی عشق حسین عین کمال است

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




ای شاه کم سپاه که عالم سپاه توست

ارکان کائنات، همه در پناه توست

 

شب های جمعه کوه گناهان شود چو کاه

معنای مغفرت اثری از نگاه توست

 

ما زیر سایه ات قد و قامت کشیده ایم

در چشم ما تمام جهان بارگاه توست

 

حق می دهم به چشم که جز تو ندیده است

وقتی تمام خلقت او جلوه گاه توست

 

قلبم ز داغ روز دهم تیر می کشد

در گوش ما همیشه دم آه آه توست

 

خیره شده به چشم شما چشم خواهرت

عمق نگاه حسرت او قتلگاه توست

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




 

ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻤﻊ ﺟﻤﻊ ﻫﺎﺷﻤﯿﻮﻥ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺎﻩ ﺑﯿﻦ ﻓﺎﻃﻤﯿﻮﻥ


ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﯿﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﯿﺮ ﺣﯿﺪﺭ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺮﺑﻼ ﺭﺍ ﻣﯿﺮ ﻟﺸﮑﺮ


ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺣﯿﺪﺭﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﭘﯿﮑﺎﺭ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺮ ﻭ ﺳﻘﺎ ﻭ ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ


ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﺎﻩ ﺑﯿﺖ ﺷﻌﺮ ﺍﯾﺜﺎﺭ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺮ ﻭ ﺳﻘﺎ ﻭ ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ


ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻮﺭ ﻣﺼﺒﺎﺡ ﻫﺪﺍﯾﺖ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺸﺘﻪ ﯼ ﺭﺍﻩ ﻭﻻﯾﺖ


ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﯿﺮﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺧُﺮﺩﺳﺎﻟﯽ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺯﺍﺩﻩ ﯼ ﻣﻮﻟﯽ ﺍﻟﻤﻮﺍﻟﯽ


ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺎﻩ ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﻣﺪﯾﻨﻪ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﺳﮑﯿﻨﻪ


ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺳﺖ، ﺩﺳﺖ ﺣﯽّ ﺩﺍﻭﺭ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻮﻥ ﺛﺎﺭﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ


ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻈﻬﺮ ﮐﻞ ﺣﻘﺎﯾﻖ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺎﺏ ﺣﺎﺟﺎﺕ ﺧﻼﯾﻖ


ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻻﻟﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺻﺤﺮﺍ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻌﻠﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺩﺭﯾﺎ


ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻟﻨﮕﺮ ﻓُﻠﮏ ﻭﻻﯾﺖ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺟﻠﻮﻩ ﺍﯼ ﺗﺎ ﺑﯽ ﻧﻬﺎﯾﺖ


ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺑﯽ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺑﯽ ﺳﺮ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺸﺘﻪ ﯼ ﺻﺪ ﭘﺎﺭﻩ ﭘﯿﮑﺮ


ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺎﺏ، ﺑﺎﺏ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻋﻈﻢ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻏﯿﺮﺕ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺠﺴﻢ


ﺍﺭﺙ ﺍﺩﺏ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺍﻡ ﺍﻟﺒﻨﯿﻦ ﺩﺍﺷﺖ
ﺍﺭﺙ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﺍﺯ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﺩﺍﺷﺖ


ﻋﺒﺪ ﺧﺪﺍ ﺍﺑﻦ ﻭ ﺍﺥ ﻭ ﻋﻢّ ﻭﻟﯽ ﺑﻮﺩ
ﺭﻭﯼ ﻋﻠﯽ ﭘﺸﺖ ﺣﺴﯿﻦ ﺍﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﺑﻮﺩ


ﺗﻨﻬﺎﯼ ﺗﻨﻬﺎ ﻗﺪﺭﺕ ﺻﺪ ﻟﺸﮕﺮﺵ ﺑﻮﺩ
ﺁﺧﺮ ﺩﻋﺎﯼ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﺑﻮﺩ


ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺩﺭﯾﺎ ﺁﺗﺶ ﺗﺎﺏ ﻭ ﺗﺒﺶ ﺑﻮﺩ
ﺁﺏ ﺑﻘﺎ ﻟﺐ ﺗﺸﻨﻪ ﯼ ﺩﺍﻍ ﻟﺒﺶ ﺑﻮﺩ

 

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت





ای سرت بر نیزه قاری ای رخت آیات نور

ای تنت اوراق قرآن یا حبیبی یا حسین

 

جابرم بر تربتت عرض سلام آورده ام

آمدم با چشم گریان یا حبیبی یا حسین

 

گر چه چشم سر ندارم دیدمت با چشم دل

سر به نی، تن در بیابان یا حبیبی یا حسین

 

پاسخم ده گر چه می دانم تنت در کربلاست

سر بود در شام ویران یا حبیبی یا حسین

 

تا قیامت داغ لب هایت بود بر قلب من

ای به کامت آب، عطشان یا حبیبی یا حسین

 

نحر مهمان را که دیده تشنه لب بین دو نهر

ای به خون غلطیده مهمان یا حبیبی یا حسین

 

در فرات و مقتل و در صحنه ی جنگ و نماز

پیکرت شد تیر باران یا حبیبی یا حسین

 

زخم روی زخم روی زخم روی زخم بود

مرهم زخم فراوان یا حبیبی یا حسین

 

داغ روی داغ روی داغ روی داغ بود

بر روی داغ جوانان یا حبیبی یا حسین

 

سنگ بود و صورت و تیر جفا و قلب تو

خاک بود و جسم عریان یا حبیبی یا حسین

شعله بود و یاس بود و سیلی و رخسار گل

خار بود و برگ ریحان یا حبیبی یا حسین

 

کعب نی بود و تن اطفال و پای زخم دار

بر سر خار مغیلان یا حبیبی یا حسین

 

در محرّم روز عاشورا بریدند از تو سر

مثل ذبح عید قربان یا حبیبی یا حسین

 

از مدینه گریه کردم تا زمین کربلا

بر تو چون ابر بهاران یا حبیبی یا حسین

 

غسل کردم جامه ی احرام پوشیدم به تن

در طواف کعبه ی جان یا حبیبی یا حسین

 

دردمندی همچو «میثم» از تو می خواهد دوا

ای به درد خلق درمان یا حبیبی یا حسین

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




جای گله ز فاصله ها گریه می کنم
با نام سیّدالشّهدا گریه می کنم


من که تمام عمر ز داغت گریستم
در بین قبر هم چه بسا گریه می کنم


باید هزار سال برای تو گریه کرد
قدر هزار سال تو را گریه می کنم


من سمت روضه می روم و عابری به من
می گوید: “التماس دعا ” گریه می کنم


تو خواستیّ و حاجت من شد روا حسین
بر نذر های گشته ادا گریه می کنم


حالا تو بخش بخش شدی «ح» شدیّ و «سین»
حالا تو را هِجا به هِجا گریه می کنم


تو در ازای اشک به من کربلا بده
من در ازای کرب و بلا گریه می کنم

 

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




ﺳﺮﺵ ﺑﻪ ﻧﯿﺰﻩ ﺑﻪ ﮔﻞ ﻫﺎﯼ ﭼﯿﺪﻩ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ
ﺑﻪ ﻓﺠﺮ ﺍﺯ ﺍﻓﻖ ﺧﻮﻥ ﺩﻣﯿﺪﻩ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ


ﯾﮕﺎﻧﻪ ﺑﺎﻧﻮﯼ ﭘﺮﭼﻢ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ
ﺑﻪ ﻧﺨﻞ ﺳﺒﺰ ﺯ ﻣﺎﺗﻢ ﺗﮑﯿﺪﻩ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ


ﻣﯿﺎﻥ ﺧﯿﻤﻪ ﯼ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ، ﻃﻔﻞ ﺩﻟﻢ
ﺑﻪ ﺁﻫﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻣﯿﺪﻩ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ


ﺷﺐ ﺍﺳﺖ ﮔﻮﺵ ﯾﺘﯿﻤﺎﻥ ﺯ ﺿﺮﺑﺖ ﺳﯿﻠﯽ
ﺑﻪ ﻻﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺯ ﺣﻨﺠﺮ ﺩﺭﯾﺪﻩ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ


ﺭﻗﯿﻪ ﻃﻔﻞ ﺳﻪ ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺣﻮﺭﯼ ﺣﺮﻡ ﺍﺳﺖ
ﺑﻪ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺭﻧﺞ ﻧﻮﺩ ﺳﺎﻟﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ


ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﺣﻖ ﭘﺸﺖ ﻧﺎﻗﻪ ﯼ ﻋﺮﯾﺎﻥ
ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﯾﻮﻍ ﭼﻮ ﻣﺎﻩ ﺧﻤﯿﺪﻩ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ


ﺷﻮﻡ ﻓﺪﺍﯼ ﺷﻬﯿﺪﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻓﺮﺍﺕ
ﺑﻪ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺑﻪ ﺧﻮﻥ ﺁﺭﻣﯿﺪﻩ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ


ﻫﻼﻝ ﯾﮏ ﺷﺒﻪ ﯼ ﻣﻦ، ﺯ ﭼﯿﺴﺖ ﺧﻮﻧﯿﻨﯽ؟
ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺩﺍﻍ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ


ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺍﺣﺪ ﻭ ﺍﺷﮏ ﭼﺸﻢ ﺧﻮﻧﯿﻨﺶ
ﺑﻪ ﺍﺧﺘﺮﺍﻥ ﺯ ﮔﺮﺩﻭﻥ ﭼﮑﯿﺪﻩ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ

 

 

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




چرخید شمر تعزیه، شاعر دلش شکست
یک قطره اشک آمدو پای غزل نشست

مردم گریستند و “لب تشنه” روی خاک…
دور امام نعره زد و خنجری به دست

ین بار کاش حرف روایت عوض شود
این بار کاش… کاش ببینیم آب هست

باران برای تشنگی عشق گل کند
یا کاش بشنویم کسی آب را نبست

چرخید شمر، مردم محزون گریستند
انگار بند از دل یک طفل میگسست

دیدند دختری که به غم گریه میکند
دارد برای اهل حرم گریه میکند

در دست قمقمه ودر آغوش عروسکی
از پله ها قدم به قدم… گریه میکند

مولای من نبود پدر این چنین! ببخش
آقا ببخش تاج سرم… گریه میکند

آورده ام برای شما آب را، بنوش
یکباره مشک ودست و علم گریه میکند

پس روبروی شمر چنین داد میزند:
“بابای بد!"…نگاه قلم گریه میکند

این بار جمعیت همه بر سینه میزنند
این بار شمر تعزیه هم گریه میکند…

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت