ازدواج با كنيز

حضرت امام زين العابدين عليه السلام كنيزي داشت . او را در راه خدا آزاد كرد و سپس وي را به همسري قانوني خود درآورد و با او ازدواج كرد.
جاسوس مخصوص خليفه ، اين جريان را براي عبدالملك مروان گزارش داد. عبدالملك به حضور حضرت زين العابدين عليه السلام نامه تندي به اين مضمون نوشت :
((به اطلاع من رسيده است كه با كنيز آزادكرده خود، ازدواج نموده ايد؛ با آن كه مي دانستيد در خاندان قريش ، زنان وزين و با شخصيتي وجود داشت كه ازدواج با آنها باعث مجد و عظمت شما مي شد و فرزندان نجيب و شايسته اي مي آوردند. شما با اين ازدواج ، نه بزرگي خود را در نظر گرفتي و نه حيثيت فرزندان خويش را مراعات كردي !))
حضرت سجاد عليه السلام در جواب نوشت :
((نامه شما كه حاوي نكوهش من در ازدواج كنيز آزادشده ام بود، رسيد. نوشته بوديد كه در زنان قريش كساني هستند كه ازدواج با آنها سبب افتخار من و مايه پديد آمدن فرزندان نجيب است . بدانيد فوق مقام رفيع رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مقامي نيست و كسي در شرف و فضيلت بر آن حضرت فزوني ندارد.))
يعني ازدواج با خانواده قريش براي فرزندان پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم باعث مجد و عظمت نخواهد شد.
((ما هرگز به دگران افتخار نمي كنيم . كنيزي داشتم براي رضاي خدا آزاد كردم تا از اجر الهي برخوردار شوم . سپس وي را بر طبق قانون اسلام به همسري خود درآوردم . او زني شريف و با ايمان ، متقي و پرهيزگار است . كسي كه در دين خدا به پاكي و نيكي قدم برداشته ، فقر گمنامي يا سابقه كنيزي ، به شخصيت او ضرر نمي زند.
اسلام ، اختلافات طبقاتي را محو كرد. اسلام ، پستي هاي موهوم را از ميان برد و نقايص را با تعاليم عاليه خويش جبران كرد. اسلام ريشه هاي ملامت و سرزنش هاي دوران جاهليت را از بيخ و بن برانداخت .))
فلا لؤ م علي امري ء مسلم انما اللؤ م لؤ م الجاهلية و السلام ؛
((بر يك مرد مسلمان كه وظايف خود را به درستي انجام مي دهد، ملامت نيست . ملامت شايسته كساني است كه انديشه هاي نادرست در مغز مي پرورند و همچنان مانند دروان جاهليت فكر مي كنند.))
عبدالملك نامه حضرت سجاد عليه السلام را خواند. مضامين محكم نامه ، روحش را فشرد. آنگاه نامه را به طرف فرزند جوانش ، سليمان بن عبدالملك كه در مجلس نشسته بود، افكند كه بخواند. پسر جوان وقتي نامه را خواند، برافروخته و خشمگين شد. نتوانست خود را نگاه دارد.
با ناراحتي به پدر گفت كه حضرت سجاد عليه السلام با پيوندي كه به رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم دارد، سخت بر شما افتخار كرده و صريحا برتري و مزيت خويش را خاطرنشان نموده است .
عبدالملك گفت : فرزند! اين مطلب را فراموش كن ، و از آن سخني به ميان نياور! زبان گوياي بني هاشم سنگ سخت را مي شكند و امواج دريا را مي شكافد.
فرزند عزيز! چيزي كه ساير مردم را پست و كوچك مي سازد، براي علي بن الحسين عليه السلام مايه رفعت و عظمت مي شود.(1)
حضرت سجاد عليه السلام در پاسخ نامه عبدالملك به مقام شامخ نبي اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و افتخار فرزندان عزيز آن حضرت اشاره كرد و ضمنا به طور كنايه و غير مستقيم عبدالملك مروان را در سخن جاهلانه اش ملامت نمود و انديشه نادرستش را از بقاياي افكار مطرود و محكوم دوران جاهليت معرفي كرد.
بديهي است دريافت چنين نامه اي براي عبدالملك و پسرش بسيار سنگين و ناراحت كننده بود.
عبدالملك نمي بايست از اول به علي بن الحسين عليه السلام نامه انتقادآميز بنويسد و بي جهت عمل صحيح و قانوني آن حضرت را مورد اعتراض و خرده گيري قرار دهد.
اكنون كه نامه نوشته و به اين عمل نادرست مبادرت كرده است ، بايد خود را براي دريافت پاسخ محكم و متقن آن جناب آماده نمايد و به عوارض نوشته نابجاي خويش تن در دهد.
عبدالملك كه دوران جواني را پشت سر گذارده است ، عبدالملك كه با گذشت زمان ، عقلش به رشد طبيعي خود رسيده و از حوادث روزگار به مقدار قابل ملاحظه اي تجربه آموخته است ، تا اندازه اي بر احساسات خويش مسلط است و مي تواند خود را از هيجان هاي بي مورد و خطرناك نگاه دارد. ولي فرزند جوانش كه اكنون دوران شباب را طي مي كند و هنوز به رشد عقلي نرسيده و سرد و گرم جهان را نديده است ، بعيد به نظر مي رسد كه بتواند خويشتن دار باشد و در مواقع تحريك احساسات ، از تندروي و تصميم هاي ناروا بركنار ماند.
پاسخ قاطع حضرت سجاد عليه السلام به پدر و پسر، ضربه روحي زد و هر دو از مضمون نامه آن حضرت ناراحت و رنجيده خاطر شدند. با اين تفاوت كه پدر كارآزموده و تجربه ديده ، هيجان هاي خود را پنهان نگاه داشت و چيزي نگفت ، ولي پسر جوان و كم تجربه نتوانست خود را نگاه دارد و مراتب ناراحتي و هيجان خويش را به زبان آورد.
اگر اختيار در دست پسر نادان و كوتاه فكر مي بود، براي ارضاي احساسات برانگيخته خود انتقام مي گرفت . او از قدرت هاي نظامي و انتظامي مملكت استفاده مي كرد و به منظور جبران شكست معنوي خويش به آن حضرت آسيب مالي و جاني مي رساند و كمترين توجهي به نتايج شوم عمل خود نمي نمود. ولي پدر پخته و عاقل كه به تمام جهات قضيه متوجه است و با خود حساب مي كند؛ گر چه پاسخ حضرت سجاد عليه السلام تلخ و سنگين است ، ولي عوارض انتقام جويي و تجاوز به آن حضرت به مراتب ، تلخ تر و انزجار افكار عمومي واقع مي شود، ممكن است مردم بر وي بشورند و باعث سقوط حكومتش گردند.
عبدالملك روي فكر و عاقبت انديشي به اين نتيجه رسيد كه بايد فشار رواني نامه حضرت سجاد عليه السلام را تحمل كند و از انتقام جويي كه خطر بزرگتري در بر دارد، چشم بپوشد.
بايد به ناراحتي و شكست روحي پاسخ زين العابدين عليه السلام تن در دهد و از تنفر افكار عمومي كه شكست بزرگتر و شر ناراحت كننده تري است ، بركنار بماند. او عملا به همين روش عاقلانه تصميم گرفت و به فرزند جوان و برافروخته خود نيز توصيه كرد كه ساكت باش و اين سخن را دوباره به زبان نياور! و اين خود نشانه خردمندي و عاقبت انديشي است .(2)

 

1- بحارالانوار، ج 11، ص 45.
2- جوان از نظر عقل و احساسات ، ج 1، ص 252.

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...