شهادت امام جعفر صادق(علیه السلام)

اشعاررادرادامه مطلب مشاهده کنید

اى مهر تو بهترین علایق             جانها به زیارت تو شایق

ما را نبود به جز خیالت یارى            خوش و همدمى موافق

بیمارى روح را دوا نیست               جز مهر تو اى طبیب حاذق

اى نور جمال کبریائى             اى نور تو زینت مشارق

روز یکه دمید نور خلقت           رخسار تو بود صبح صادق

از جلوه تو تبارک الله                 فرمود به خلقت تو خالق

حسن تو خود از جمال زهراست              اى زاده بهترین خلایق

بر تخت کمال و تاج عصمت             آخر که بود بجز تو لایق

تفسیر کمال ایزدى بود           گفتار تو اى امام صادق

باشد سخن تو جاودانى                بوده است چو با عمل مطابق

افسوس شدى شهید آخر              از حیله ناکسى منافق

از داغ تو شد جهان عزادار                زیرا به تو عالمى است عاشق

ماتم زده ایم و غم چو دریاست              دلها همه چون شکسته قایق

اندم که حسان فکر یاریم              ما راست ز بهترین دقایق

****************************************

دلم هواى بقیع دارد و غم صادق               عزا گرفته دل من ز ماتم صادق

دوباره بیرق مشکى به دست دل گیرم             زنم به سینه که آمد محرم صادق

سلام من به بقیع و به تربت صادق                 سلام من به مدینه به غربت صادق

سلام من به مدینه به آستان بقیع                سلام من به بقیع و کبوتران بقیع

سلام من به مزار معطّر صادق                   که مثل ماه درخشد به آسمان بقیع

سلام من به ششم ماه فاطمىّ بقیع                سلام من به گل یاس هاشمىّ بقیع

**************************************************

ز غربتش چه بگویم که سینه‏ها خون است         براى صادق زهرا مدینه محزون است

دلم دوباره به یاد رئیس مذهب سوخت               که ذکر غربت لیلى حدیث مجنون است

همانکه غربتش از قبر خاکی اش پیداست                امام صادق شیعه سلاله زهراست

ز بسکه کینه و غربت به هم موافق شد                  هدف به تیر جسارت امام صادق شد

همانکه فاطمه را بین کوچه زد گویا                   ز کینه قاتل این پیرمرد عاشق شد

امام پیر و کهنسال شیعه را کشتند                   امان که روح سبکبال شیعه را کشتند

براى فاطمه از بى کسى سخن مى‏گفت              براى مادرش از غربت وطن مى‏گفت

بخاک حجره‏اش از سوز سینه مى‏غلطید              پسر به مادر خود از کتک زدن مى‏گفت

از آن شبى که زد او را ز کینه اِبْن ربیع                 دوانده در پی اش اندر مدینه ابن‏ ربیع

فضاى شهر مدینه بیاد او تار است                 هنوز سینه آن پیر عشق خونبار است

هنور مى‏کشد او را عدو به دنبالش                    هنوز هم ز عدویش دلش به آزار است

هنوز تلخى کامش به حسرت شهدى است

هنوز چشم دلش به رسیدن مهدى است

************************************************

من کیستم حقیقت حق را خزانه ام                بیرون ز مرز فکر و خیال و فسانه ام

بنیانگذار مذهب و مسندنشین                    علم فیض مدام فلسفه عارفانه ام

سبط نبى و پور على، نجل فاطمه                       الگوى صبر و صلح حسن را نشانه ام

آئینه دار نهضت سرخ حسینى ام                     چون عابدین به نخل عبادت جوانه ام

بحرالعلوم باب من است و سخا و جود                      یک قطره اى بود ز یم بیکرانه ام

استاد فقه و فلسفه و منطق و اصول                       پرچم فراز علم به قاف زمانه ام

با این همه جلال در این جوّ قیرگون                    محصور کرده خصم ستم پیشه خانه ام

از یورش شبانه ابن الرّبیع پست آید                   به ناله سنگ ز سوز شبانه ام

لرزد به سان بید تن اهل بیت من                    تا مى کشد ز خانه برون وحشیانه ام

آن بى حیا سواره و من با تن ضعیف                      پاى پیاده در پى اسبش روانه ام

تندى کند که تند برو در بر امیر                    کندى اگر کنم بزند تازیانه ام

آنان که سوخته اند دَرِ خانه على                         آتش زدند از ره کین درب خانه ام

**************************************************

هر طرف به کمان تیر غم زمانه گرفت

دل مرا که بسی بود خون، نشانه گرفت

چو جد خویش علی سالها به خانه نشاند

ز دیده ام همه شب اشک دانه دانه گرفت

هنوز خانه زهرا نرفته بود زیاد

که آتش از درو دیوار من زبانه گرفت

سپاه کفر به کاشانه ام حجوم آورد

مرا بزمزمه و ناله شبانه گرفت

زباغ فاطمه صیاد، مرغ سوخته را

دل شب آمد و در کنج آشیانه گرفت

سر برهنه و پای پیاده برد مرا

پی اذیت من بارها بهانه گرفت

هنوز خستگی راه بود در بدنم

که خصم تیغ به قتلم در آن میانه گرفت

هزار شکرکه زهر جفا نجاتم داد

مرا بموج غم از مردم زمانه گرفت

چه خوب اجر رسالت گرفت آل رسول

که گه بزهر جفا گه به تازیانه گرفت

گرفت تاسمت نوکری زما«میثم»

مقام سروری و جاودانه گرفت

******************************************

چشم انتظار
در مدینه بینِ کوچه بهرِ مادر ناله کردم
چشم خود را با سرشکم منزلِ صد ژاله کردم
یاد مادر کرده پیرم
کوچه را در بر بگیرم
همچو زهرا مادر خود
از خدا خواهم بمیرم
سید المظلوم ـ حضرت صادق (3)
آتش غم در حریم خانه‌ام تا زد زبانه
من به یاد مادرِ خود اشکِ چشمم شد روانه
از برایت دل فکارم
مادرِ چشم انتظارم
همچو تو پهلو شکسته
من غریب این دیارم
سید المظلوم ـ حضرت صادق (3)
در سرای زندگانی رنج و غربت حاصلم شد
عاقبت در این زمانه زهرِ منصور قاتلم شد
ناله‌هایم بی اثر شد
سینه‌ام پر از شرر شد
بعد عمری شیعه سازی
مزد من زهرِ جگر شد
سید المظلوم ـ حضرت صادق (3)
بارالها شد نصیبم در غریبی‌ام بمیرم
در کنارِ قبرِ مادر منزلی دیگر بگیرم
اهل بیتم در نوا شد
خانه‌ام کرب و بلا شد
من چه گویم از عدویم
روز و شب بر من جفا شد
سید المظلوم ـ حضرت صادق (3)

********************************************

یار
عدو هر دم مرا آزار کرده به زهرش جسمِ من بیمار کرده
بیا مادر به کنجِ آشیانم که بی یاری هوای یار کرده

کام
دل شیعه ز من آرام گیرد تشیع از تلاشم نام گیرد
به راه دین شدم راضی به این امر که سَمّ دشمن از من کام گیرد

*******************************************

ارث
این آتشی که شعله زده بینِ خانه‌ام
ارثی بُوَد که ز مادر به من رسید

کفن
کفن‌ها بر بدن پیچید و فرمود:
خدایا بی کفن جدّم حسین است

آتش
یاد آن روز که در خانه‌ام آتش افتاد
سر به دیوار زده نام تو را سر دادم

********************************************

آبروی آدم

همان امام غریبی که شانه اش خم بود

به روی شانه ی پیرش غم دو عالم بود

میان صحن حسینیه ی دو چشمانش

همیشه خاطره ی ظهر یک محرم بود

دل شکسته ی او را شکسته تر کردند

شبیه مادر مظلومه اش پر از غم بود

اگر تمام ملائک زگریه می مردند

به پای خانه ی آتش گرفته اش کم بود

حدیث حرمت او را به زیر پا بردند

اگر چه آبروی خاندان آدم بود

شتاب مرکب و بند و تعلل پایش

زمینه های زمین خوردنش فراهم بود

مدینه بود و شرر بود و خانه ای ساده

چه خوب می شد اگر یک کمی حیا هم بود

امان نداشت که عمامه ای به سر گیرد

همان امام غریبی که شانه اش خم بود

سروده علی اکبر لطیفیان

***********************************************

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...