✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
حجاب زهرایی


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



خبر از مرگ یک خلیفه به عنوان نشانه ظهور
در قسمت پیشین پس از بیان مقدمه و اهمیت موضوع در شرایط کنونی به تنها روایتی که در آن از عبدالله نام برده شده بود اشاره شد. اکنون ادامه بحث را پی می گیریم. پیشنهاد می شود برای درک صحیح مطالب محتوا درج شده به ترتیب خوانده شود.
2 ـ ارتباط تامّ ظهور با مرگ یک شخصیت موثر
ـ نعمانی در کتاب الغیبة، ص 258 از ابن ابی یعفور نقل می کند که امام صادق علیه السلام به من فرمودند:
«أَمْسِكْ بِیَدِكَ هَلَاكَ الْفُلَانِیِّ وَ خُرُوجَ السُّفْیَانِیِّ وَ قَتْلَ النَّفْسِ وَ جَیْشَ الْخَسْفِ وَ الصَّوْتَ قُلْتُ وَ مَا الصَّوْتُ هُوَ الْمُنَادِی قَالَ نَعَمْ وَ بِهِ یُعْرَفُ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ ثُمَّ قَالَ الْفَرَجُ كُلُّهُ هَلَاكُ الْفُلَانِیِّ (مِنْ بَنِی الْعَبَّاس‏).»
«(آنچه که می گویم) با دست خود نگهدار (و بشمار): نابودى فلانى و آمدن سفیانى و كشته شدن مرد پاكدل و فرو رفتن لشكر در زمین و صدا از آسمان. عرض كردم: صدا كدام است؟ همان گوینده است؟ فرمود: آرى! بهمین صداى آسمانى صاحب الامر شناخته می گردد. آنگاه فرمود: ظهور كامل، نابودى فلانى (از بنی العباس) است.»
تحلیل:
ـ عبارت «الفرج کله هلاک الفلانی» نشان دهنده آن است که این شخصیت از اهمیت ویژه ای برخوردار است و از شخصیت های تاثیر گذار و یا سردمداران حکومتی است. اما در روایت اشاره ای به حاکمیت حجاز نشده است.
ـ در برخی نسخه ها افزون بر عبارت فوق، عبارت «من بنی العباس» وجود دارد که می تواند گویای ارتباط موثر نابودی بنی العباس با اولین نشانه ظهور باشد.

3 ـ اطلاع رسانی از مرگ خلیفه در موسم حج
ـ نعمانی در کتاب الغیبة، ص 267 از ابو بصیر نقل می کند که امام صادق علیه السلام فرمودند:
«بَیْنَا النَّاسُ وُقُوفٌ بِعَرَفَاتٍ إِذْ أَتَاهُمْ رَاكِبٌ عَلَى نَاقَةٍ ذِعْلِبَةٍ یُخْبِرُهُمْ بِمَوْتِ خَلِیفَةٍ یَكُونُ عِنْدَ مَوْتِهِ فَرَجُ آلِ مُحَمَّدٍ ص وَ فَرَجُ النَّاسِ جَمِیعاً.»

ادامه »

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




مرگ امیر عبدالله در روایات ظهور آمده است؟واز نشانه های ظهوراست
مرگ امیر عبدالله، پادشاه عربستان در سوم بهمن ماه سال جاری (1393) سبب شد تا دوباره چشم ها به سوی روایات نشانه های ظهور حضرت ولی عصر(عج) دوخته شود و دل ها امید بیشتری نسبت به نزدیکی ظهور آن امام همام بیابد.
اگرچه گرایش به این روایات در چند سال گذشته با وخامت اوضاع جسمی ملک عبدالله و شایعه فوت او چندین بار تکرار شده اما این بار، بازار توجه به این روایات به دلیل قطعی شدن مرگ او رواج بیشتری پیدا کرده است.

همه ما دوستدار فرج بلکه عاشق نزدیک و نزدیک تر ظهور حضرت حجت هستیم. اما این نکته نباید سبب آن شود که بدون بررسی دقیق و موشکافانه به سراغ روایات ظهور برویم و به خاطر این عشق وصف ناپذیر در دام مصداق یابی های خودخواسته و یا توقیت و تعیین زمان برای ظهور حضرت بیافتیم.
البته از سوی دیگر نیز در صورت صحت و پس از بررسی دقیق نباید از این روایات غافل ماند و آنها را به گوشه ای وانهاد. چرا که اینها می توانند نشانه هایی از آمدن گل خوشبوی فاطمه سلام الله علیها باشند و ما را به سوی آمادگی بیشتر و رصد دقیقتر اوضاع سیاسی و اجتماعی عالم رهنمون سازند.
با این حال این اتفاق از یک سو می تواند بسیار مبارک و میمون باشد. چرا که هر از چندی شیعیان منتظر حضرت ولی عصر (عج) را وادار به رصد اوضاع پیرامونی خود می کند. همچنان که انقلاب اخیر مردم مصر و احتمال انطباق حوادث سیاسی و اجتماعی مصر کنونی با روایات ظهور، چشم ها را به آن سو کشاند و منجر به بررسی و تحلیل جدی این روایات شد.
اما باید مراقب بود که شوق فراوان، ما را به دام پیش داوری های نامربوط و تطبیق های غیر منطقی و گاه گناه آلود و همراه با توقیت نکشاند.
بنابراین سعی خواهیم کرد بدون پیش داوری های ذهنی به بررسی کوتاه و اجمالی این روایات پرداخته و در نهایت احتمال انطباق آن با شرایط کنونی را تحلیل کنیم.
روایات مرتبط با مرگ عبدالله، آخرین پادشاه مقتدر پیش از ظهور تعداد روایاتی که ادعا می شود به مرگ «عبدالله»، آخرین پادشاه مقتدر حجاز مرتبط است، فراوان است. آیت الله کورانی در کتاب عصر الظهور، در فصلی با عنوان بحران حکومت در حجاز چنین می گوید:
«روایات منابع شیعه و سنی بر این نکته اتفاق دارند که طلیعه ظهور حضرت مهدی (عج) در حجاز، پیدایش خلاء سیاسی و کشمکش بین قبائل بر سر فرمانروائی است. و این حوادث در پی مرگ پادشاه و یا خلیفه ای رخ می دهد که با مردنش گشایشی در امور به وجود می آید. برخی روایات، نام او را «عبدالله» و اعلان خبر مرگ او را روز عرفه تعیین کرده اند. پس از مرگ او حوادثی پیاپی در حجاز رخ می دهد که تا خروج سفیانی و ندای آسمانی و درخواست اعزام نیرو از سوریه به حجاز و سرانجام، ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) ادامه می یابد.» (عصر الظهور، ص 261؛ ترجمه کتاب عصر ظهور، ص 258)

همه ما دوستدار فرج بلکه عاشق نزدیک و نزدیک تر ظهور حضرت حجت هستیم. اما این نکته نباید سبب آن شود که بدون بررسی دقیق و موشکافانه به سراغ روایات ظهور برویم و به خاطر این عشق وصف ناپذیر در دام مصداق یابی های خودخواسته و یا توقیت و تعیین زمان برای ظهور حضرت بیافتیم.

ادامه »

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




شمشیر و اسب در مقابل تکنولوژی امروز؟!
ظهور
ظهور منجی و برقراری حکومتی واحد در سراسر گیتی بر اساس عدالت در همه جنبه های وجودی انسان، به معنای واقعی کلمه از جمله باورهایی است که بیشتر مکاتب دینی و فکری دنیا در آن مشترکند. در این میان اسلام به عنوان مترقی ترین مکتب انسان ساز به نحوی جامع، با ارائه ایدئولوژی منسجم به این بحث پرداخته است. از این رو بر مسلمانان است تا پیوسته با تبیین زوایای مختلف این بحث، آن را زنده نگهدارند.
در حالی که اطلاعات ما از این موضوع خصوصا جزئیات آن، منحصر در اخباری است که ائمه در برهه ای خاص از زمان بیان داشته اند و طبیعی است که مفاهیم مورد نظر خود را باید در غالب الفاظی قابل فهم برای مخاطبان ارائه می کرده اند؛ و از طرفی باتوجه به گذرا بودن زمان و سیر تکاملی آن؛ مصادیق الفاظ تغییر یافته اند؛ این تغییر باعث شده است که عده ای تعابیر اولیه را نپذیرند و آنها را دست مایه ای برای مخدوش کردن اصل موضوع بدانند. یکی از این موارد سلاح امام زمان است.
مفهوم شمشیر

سۆال این است که این همه تعبیرات مربوط به «قیام به شمشیر» در مورد مهدى(علیه السلام) چه مفهومى دارد؟ و مقابله آن با سلاح های مدرن چگونه امکان پذیر است؟

ادامه »

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




نابسامانی های جامعه جهانی در آخرالزمان

فراگیر شدن ظلم و ستم، کم شدن طرفداران حق، وارونه شدن ارزش‌ها و تفاسیر خود ساخته از اصول کتاب و سنت و ده‌ها نابسامانی دیگر، شرایط منطقی جامعه‌ای است که در آستانه انقلابی همه جانبه و بزرگ است. طبق روایات ظهور مقارن ناامیدی مردم و در شرایطی صورت می‌گیرد که انسان مومن پناهگاهی نمی‌یابد که از شر و ستم بدان پناه برد. مردم باید از اصول خودساخته بشری ناامید شوند و به درک شایسته‌ای از نجات‌بخشی دین و معنویت برسند. مردم بایستی الزام و ضرورت آمدن یک منجی آسمانی را که قادر باشد، ابعاد مختلف دین الهی را بی‌کم و کاست در جامعه انسانی پیاده کند، دریابند و این همه نتیجه منطقی نابسامانی‌هاست.
به علاوه این گونه کژی‌ها و ناهمواری‌ها نیز، نتیجه سرگردانی جامعه جهانی است که قرن‌هاست، حضور آسمانی مقتدای خویش را درنیافته است و از هدایت الهی او بی‌بهره بوده است.
یکی از روایاتی که به طور مفصل از اوضاع نابسامان جامعه انسانی در آخرالزمان و پیش از ظهور سخن می‌گوید، روایتی نقل شده از امام صادق(علیه السلام) که ضمن آن شخصی درباره زمان از بین رفتن سلطنت جباران و فرارسیدن امر فرج می‌پرسد. در این جا به بخش ابتدایی پاسخ آن حضرت بسنده می‌کنیم: «هرگاه دیدى كه حق و اهل حق از میان رفتند و دیدى ناحق همه جا را گرفت و دیدى قرآن كهنه شمرده شد و آن چه در آن نیست، وارد آن شد و مطابق هوس و دل‌خواه مردم شد و دیدى كه دین وارونه شده چنانچه ظرف آب وارونه شود و دیدى اهل باطل بر حق چیره شدند و دیدى شر و بدى آشکار است و منع نمی‌شود و بدكاران را معذور مى‏دارند و دیدى كه فسق آشكار شده‏[1] [منتظر فرج باشید.] …».
انحطاط جوامع، شرایطی را فراهم می‌کنند که در برهه‌ای از تاریخ مقارن ظهور، جامعه انسانی به درک و دریافت شایسته‌ای از جایگاه منجی آسمانی برسد و به سوی ایشان گرایش پیدا کند، نه این که اوضاع ترسیم شده در این روایات ذاتاً شرایط ظهور را فراهم کند
تحلیلی از روایات تأمل برانگیز ظهور

الف) این روایات لزوما متصل به ظهور نیستند:
اولین نکته‌ای که درباره این روایات مورد نظر است، این است که بسیاری از رویدادهایی که در متون حدیثی در این دسته قرار می‌گیرند، در واقع ملاحم[2] و فتنی[3] هستند که از معصومان(علیهم السلام) برای خبر از آینده رسیده است و در آن‌ها هرگز از لفظ علامت ظهور یا امثال آن استفاده نشده است. فقط گاهی گفته شده که این وقایع قبل از ظهور واقع خواهند شد، هر چند بعد‌ها به علت عظمت واقعه‌ای به نام ظهور، که پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان(علیهم السلام) از آن خبر داده اند، همه وقایع و حوادث تحت تاثیر آن قرار گرفته، مقدمه و زمینه آن حادثه عظیم تعبیر شده‌اند و تحت عنوان «علائم الظهور» دسته بندی شده‌اند.
به عبارت دیگر نمی‌توان انتظار داشت که در قرآن یا متون حدیثی، اثری از ترکیب امروزی «علائم الظهور» یافت، اولین بار نامی ‌نزدیک به این عنوان را شیخ صدوق در قرن 4، برای کتابش، یعنی کتاب «علامات آخرالزمان» به کار برد و سرانجام در دوره قاجاریه این اصطلاح به کلی جانشین اصطلاح «الملاحم والفتن» شد.[4]
بنابراین در مورد عمده وقایعی که در متن این روایات درباره آخرالزمان آمده است، نمی‌توان فاصله زمانی دقیقی از وقوع آن‌ها تا ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) برآورد کرد. به عبارت دیگر این احادیث عمدتا شامل وقایع متصل به ظهور[5] نیستند و فقط روند وقایع اجتماعی پیش رو را ترسیم می‌کنند. از این نظر، این روایات تناقضی با زمینه سازی مردم برای ظهور و مبارزه با ظلم ندارند.
سفیانی
ب) این روایات شامل نشانه های حتمی ظهور نیستند:
نکته دوم این است که این روایات به جز در چند مورد انگشت شمار[6]، شامل نشانه‌ها و علایمی ‌نیستند که در احادیث به حتمی‌بودن وقوع آن‌ها اشاره شده باشد، به عبارت دیگر به جز نشانه‌هایی که صراحتا در احادیث به حتمی‌بودن آن‌ها اشاره شده است، بقیه نشانه‌های ظهور، همگی از امور غیر حتمی‌ به شمار می‌روند. در واقع علائم غیرحتمی ممکن است با تغییر و تبدیل شرایط آن‌ها و عوض شدن علل رخ دادن آن‌ها، به‌گونه‌ای دیگر پدید آیند یا اصلا رخ ندهند. البته بسیاری از رویدادهایی که در احادیث به آن‌ها اشاره شده است، تاکنون اتفاق افتاده‌اند و در اصل تحقق خویش دچار «بداء» نشده‌اند.[7]
د) این روایات علل و عوامل ظهور نیستند:
بالاخره نکته سوم این است که گاهی بین عبارت «علائم ظهور» و «عوامل و علل ظهور» خلط معنایی می‌شود. به عبارت دیگر هر آن چه که جزء «نشانه‌های ظهور» دسته‌بندی می‌شود، لزوما «شرایط و عوامل ظهور» را فراهم نمی‌کند، از برخی روایات استفاده می‌شود که شرایط و عوامل ظهور را اموری مانند آمادگی فکری و عملی مردم برای ظهور امام عدالت‌گستر، وجود تعداد کافی از یاران مخلص و فداکار، ناامیدی کامل مردم از طرح‌ها و برنامه‌های دست‌ساخته بشر برای اصلاح وضع جهان فراهم می‌کنند. ولی روایات علائم الظهور صرفاً مجموعه‌ای از نشانه ها هستند که جنبه آگاهی بخشی و هشداردهی دارند، بنابراین چه بسا امکان دارد که شرایط ظهور فراهم شود و اراده خداوند به ظهور امام مهدی (علیه السلام) تعلق گیرد، بی آن که برخی از نشانه‌های ظهور محقق شده باشد.[8]
روایاتی که پاسخ می دهند
به علاوه با یک نگاه اجمالی به قرآن و مجموعه احادیث وارده در موضوع آخرالزمان به چند نکته در رد دیدگاهی می رسیم که برای مردم نقش سازنده ای در فراهم آوردن زمینه ظهور قائل نیست و صرفا معتقد به فراگیر شدن ظلم و ستم است:
1. دست روی دست گذاشتن برای فراگیر شدن ظلم و ستم و دامن زدن به آن، با اصول قطعی قرآن و سنت در تناقض است.
زمینه‌سازی برای ظهور مستلزم دست روی دست گذاشتن برای گسترش فساد و حتی دامن زدن به اوضاع نابسامان اجتماعی در این راستا است، در این دیدگاه مردم نقش سازنده‌ای برای تعجیل در امر ظهور ندارند
2. روایاتی که درباره زمینه سازان قیام حضرت مهدی(علیه السلام) می باشد، رکود و دامن زدن به انحطاط و ظلم را رد می کند. از جمله آن ها: «یَخْرُجُ أُنَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَیُوطِئُونَ لِلْمَهْدِیِّ یَعْنِی سُلْطَانَهُ ؛ مردمى از جانب مشرق قیام نمایند و زمینه حکومت حضرت مهدی(علیه السلام) را فراهم سازند.»[9]
3. روایاتی که از یاران امام زمان (علیه السلام) و آماده شدن گروهی برای یاری ایشان در جریان فتنه های دوران غیبت سخن می گویند نیز دیدگاه نقش مردم در فراهم آمدن زمینه ظهور را تایید می کند. از آن جمله: «ثُمَّ لَیُشْحَذَنَّ فِیهَا قَوْمٌ شَحْذَ الْقَیْنِ النَّصْلَ تُجْلَى بِالتَّنْزِیلِ أَبْصَارُهُمْ وَ یُرْمَى بِالتَّفْسِیرِ فِی مَسَامِعِهِمْ وَ یُغْبَقُونَ كَأْسَ الْحِكْمَةِ بَعْدَ الصَّبُوحِ ؛ سپس گروهی در آن فتنه‌ها آبدیده می‌شوند، چنان چه آهنگر شمشیر را صیقل می‌دهد، دیده‌های آن‌ها به نور قرآن روشنایی می‌گیرد، در گوش‌هایشان تفسیر قرآن طنین می‌افکند و هر بامداد و شامگاه جام حکمت نوشند.[10]
از انحطاط جوامع تا کمال معرفت انسان
علاوه بر این همان طور که گفتیم نابسامانی‌های اجتماعی از جمله پیش‌زمینه‌هایی است که اقتضای یک انقلاب همه‌جانبه جهانی است. به عبارت دیگر انحطاط جوامع، شرایطی را فراهم می‌کنند که در برهه‌ای از تاریخ مقارن ظهور، جامعه انسانی به درک و دریافت شایسته‌ای از جایگاه منجی آسمانی برسد و به سوی ایشان گرایش پیدا کند، نه این که اوضاع ترسیم شده در این روایات ذاتاً شرایط ظهور را فراهم کند.
به بیان دیگر یک اصل اساسی در زمینه‌سازی برای ظهور، بالا بردن معرفت و درک جامعه جهانی درباره امام مهدی (علیه السلام) به عنوان یگانه منجی آخرالزمان است و مضمون این روایات، به عنوان اخبار رسیده از وقایع آخرالزمان بستر آن را فراهم می کند.
پی نوشت:
[1] . کلینی،الکافی ج8، ص 37 و38.
[2] . در اصطلاح به احادیث خبری درباره اتفاق افتادن جنگ درآینده ،"اخبار ملاحم” گفته می‌شود. ( برگرفته از: رضوی، رسول،سنت های تاریخی و علائم الظهور، مجله مشرق موعود، ش 1، ص 98-75)
[3] . دراصطلاح به آشوب‌ها واختلافاتی که بر سر انتخاب صحیح و سقیم و راستی و کژی در آینده اتفاق خواهد افتاد، “فتن” گفته شده است. (برگرفته از: رضوی،سنت های تاریخی و علائم الظهور)
[4] . ر.ک: رسول رضوی، سنت های تاریخی و علائم الظهور.
[5] . روایات علائم الظهوری که قطعا درباره وقایع متصل به ظهور هستند، شامل چند مورد جزئی اند، به عنوان مثال: خروج سفیانی، خروج مردی از یمن، کشته شدن نفس زکیه و …
[6] . تعداد این امور حتمی‌ در احادیث مختلف کمی‌متفاوت است ولی به نظر می‌رسد که خروج یمانی و سفیانی، کشته شدن نفس زکیه، شکافته شدن زمین در منطقه بیداء، برخاستن ندایی از آسمان، از مهم ترین امور حتمی‌اند.
[7] . ر.ک: شفیعی سروستانی، معرفت امام زمان و تکلیف منتظران، ج2، ص423.

[8] . ر.ک: همان، ص419.

[9] .مجلسی، بحار الانوار، ج51، ص87.

[10] . نهج البلاغه، خطبه 150

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




 

  نگاه کن! یاران امام زمان با چه نظمی زیبا ایستاده‌اند و منتظرند تا دستور حرکت داده شود.

آن جوان را می‌بینی که در جلو لشکر، پرچمی نورانی در دست دارد؟

آیا او را می‌شناسی؟

او «شُعَیب بن صالح»، پرچمدار این لشکر بزرگ است.

آیا پرچمی را که در دست اوست می‌شناسی؟ این همان پرچم پیامبر است.

همان پرچمی که جبرئیل در جنگ «بَدْر» برای پیامبر آورد.

آیا می‌دانی این پرچم تا به حال، فقط دو بار مورد استفاده قرار گرفته است؟

اوّلین بار زمانی بود که جبرئیل آن پرچم را برای پیامبر آورد و او هم در جنگ بدر آن را باز نمود و لشکر اسلام در آن جنگ به پیروزی بزرگی دست یافت.

پیامبر بعد از جنگ بدر، آن پرچم را جمع کرد و دیگر در هیچ جنگی آن را باز نکرد و تحویل حضرت علی(ع) داد. آن حضرت نیز فقط در جنگ جمل، آن پرچم را باز نمود و دیگر از آن استفاده نکرد.

آیا می‌دانی که این پرچم از جنس پارچه‌های دنیایی مثل پنبه و کتان و حریر نیست، بلکه از جنس گیاهان بهشتی است. 

این پرچم آن قدر نورانی است که می‌تواند شرق و غرب دنیا را روشن گرداند.

وقتی که این پرچم برافراشته می‌شود، ترس و وحشت عجیبی در دشمنان پدیدار می‌گردد به طوری که دیگر نمی‌توانند هیچ کاری بکنند.

از طرف دیگر با برافراشتن این پرچم، دل‌های یاران امام زمان چنان از شجاعت پر می‌شود که گویی این دل‌ها از جنس آهن است و هیچ ترسی به آنها راه ندارد.

جالب است بدانی که چوب این پرچم از آسمان آمده است و هر وقت امام بخواهد دشمنی را نابود سازد، کافی است با این پرچم به او اشاره کند پس به امر خدا، آن دشمن به هلاکت می‌رسد.

آیا می‌دانی هرگاه که این پرچم باز شود هفت دسته از فرشتگان به یاری امام می‌آیند؟

دسته اوّل: فرشتگانی که با نوح(ع)، در کشتی بودند و او را یاری کردند.

دسته دوم: فرشتگانی که به یاری ابراهیم(ع) آمدند.

دسته سوم: فرشتگانی که همراه موسی(ع) بودند زمانی که رود نیل به امر خدا شکافته شد و قوم بنی اسرائیل از رود نیل عبور کردند.

دسته چهارم: فرشتگانی که هنگام رفتن عیسی(ع) به آسمان، همراه او بودند.

دسته پنجم: چهار هزار فرشته‌ای که همیشه در رکاب پیامبر اسلام بودند.

دسته ششم: سیصد و سیزده فرشته‌ای که در جنگ «بَدْر» به یاری پیامبر آمدند.

دسته هفتم: فرشتگانی که برای یاری امام حسین(ع) به کربلا آمدند.

آمار کل این هفت دسته، سیزده هزار و سیصد و سیزده فرشته است که به یاری امام زمان می‌آیند.

اگر سمت راست لشکر را نگاه کنی، جبرئیل را می‌بینی؛ در سمت چپ لشکر هم، میکائیل ایستاده است.

همه نیروی‌های زمینی و آسمانی آماده‌اند تا ایشان دستور حرکت بدهد.

وقتی لشکر امام حرکت کند، ترس عجیبی در دل دشمنان ایجاد می‌شود و به همین دلیل است که همیشه پیروزی با این لشکر است.

آری، کسانی که قصد دشمنی با نور خدا را دارند ترسی عجیب وجودشان را فرا می‌گیرد؛ امّا کسانی که سال‌های سال در جستجوی نور خدا بوده‌اند محبّت و علاقه زیادی به امام پیدا می‌کنند. آنها هرگز از این حرکت آسمانی نمی‌ترسند، بلکه هر لحظه آرزو می‌کنند که حکومت مهدوی تشکیل شود وعدالت واقعی را به چشم خود ببینند. 

موضوعات: امام زمان (عج), پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




 
 
سؤال:نحوة ولادت حضرت مهدي (عج) در روايات اسلامي چگونه است؟
جواب:

گزارش و تفصيلات ولادت سراسر بركت امام ، در كتب معتبر و اخبار، مشروحاً بيان شده است؛ از جملة اين اخبار روايتي است كه در ينابيع الموده، ص449 و 451 فاضل قندوزي كه از علماي اهل سنّت است و شيخ طوسي در كتاب غيبت و شيوخ ديگر روايت كردهاند و صدوق در كتاب كمال الدين به سند صحيح و معتبر ازجناب موسي بن محمد بن قاسم بن حمزة بن موسي بن جعفر (ع) از حضرت حكيمه خاتون دختر والامقام امام محمد تقي(ع) كه از بانوان با عظمت و شخصيّت و فضيلت خاندان رسالت است، حديث كرده است.
حكيمه فرمود: امام حسن عسكري(ع) فرستاد(فردي را) نزد من كه عمه! امشب در نزد ما افطار كن كه شب نيمة شعبان است و خداوند حجت را در اين شب ظاهر فرمايد و او حجت خدا در زمين است.
من عرض كردم : مادرش كيست؟
فرمود: نرجس
گفتم: فدايت شوم به خدا سوگند در او اثري نيست.
فرمود: همين است كه براي تو ميگويم.
حكيمه گفت: پس آمدم چون سلام كردم و نشستم نرجس خواست پاي افزارم را بيرون آورد، گفت: اي سيدة من و سيدة خاندان من، چگونه شب كردي؟
گفتم: بلكه تو سيده من و سيده خاندان مني.
گفت: اي عمه اين چه سخن است؟!
گفتم: اي دخترم، خدا امشب به تو پسري كرامت فرمايد كه در دنيا و آخرت آقا است؛ پس او خجلت كشيد و حيا كرد، وقتي از نماز عشا فارغ شدم افطار كردم و در بستر خوابيدم چون نيمه شب رسيد برخاستم براي نماز شب، نماز را خواندم و فارغ شدم و نرجس همچنان در خواب و راحت بود، من نشستم براي تعقيب و سپس خوابيدم و هراسان بيدار شدم، او همچنان خواب بود پس برخاست نماز شب را خواند و خوابيد.
حكيمه فرمود: براي فحص از صبح بيرون آمدم فجر اوّل ظاهر شده بود، هنوز نرجس در خواب بود، در شك افتادم، امام فرياد زد، عمه شتاب مكن كه مطلب نزديك گرديده. گفت: نشستم و سوره الم سجده و يس خواندم كه ناگاه نرجس هراسناك بيدار شد، من به بالينش شتافتم و گفتم:
«بسم الله عليك» آيا چيزي احساس ميكني؟
گفت: بله اي عمه.
گفتم: آسوده خاطر باش همان است كه به تو گفتم.
حكيمه گفت: پس مرا سستي و از خود بي خودي فرا گرفت و او نيز چنين شد، وقتي به حس آقايم بيدار شدم، جامه را از روي نرجس به يك سوز دم و آقاي خود را ديدم كه در حال سجده است و مواضع سجودش را بر زمين گذارده، او را در بر گرفتم ديدم نظيف و پاكيزه است حضرت امام حسن عسكري به من صيحه زد: اي عمه پسرم را به نزد من بياور.
او را نزد امام بردم، امام دستهايش را زير دو ران و پشت او گذارد و پاهايش را در سينه خود قرار داد و زبانش را در دهان او نهاد و دست بر چشمها و گوش و مفاصلش كشيد.
پس فرمود: سخن بگو اي پسرم.
فرمود:
«اَشْهَدُ أَنَّ لا اِلهَ اِلَّاالله وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله»
سپس بر امير المؤمنين و بر امامان تا پدرش صلوات فرستاد و سكوت فرمود.
امام فرمود: او را نزد مادرش ببر تا به او سلام كند و به نزد من آور؛ پس او را نزد مادرش بردم، به مادرش سلام كرد، سپس او را برگرداندم در مجلس امام گذاردم. فرمود: اي عمه روز هفتم كه شد نزد ما بيا. حكيمه فرمود: بامدادان رفتم كه به امام سلام عرض كنم، پرده را بالا زدم تا از آقاي خود تفقد كنم او را نديدم گفتم: فدايت شوم چه شد آقاي من؟ فرمود: اي عمه او را به آن كس سپردم كه مادر موسي او را به او سپرد.
حكيمه گفت: روز هفتم كه شد به نزد آن حضرت رفتم و سلام كردم و نشستم.
امام فرمود: پسرم را به نزد من بياور، پس من آقايم را در حاليكه در پارچهاي بود به نزد آن حضرت بردم با او مانند روز اول رفتار كرد، پس زبان در دهانش گذارد مثل آنكه شير و عسل به او ميدهد سپس فرمود: سخن بگو:
گفت: اشهد ان لا اله الاالله و صلوات بر محمد و اميرالمؤمنين و امامان تا پدرش ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ فرستاد و اين آيه را تلاوت كرد:
«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةَ وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ»
موسي بن محمد بن قاسم، راوي حديث گفت: اين سرگذشت را از عقيد خادم پرسيدم گفت: حكيمه راست فرموده است. (منتخب الاثر نگارنده، ص321 تا 341)
و در حديث ديگر شيخ ثقه جليل فضل بن شاذان كه پس از ولادت حضرت ولي عصر و پيش از وفات امام حسن عسكري(ع) (بين 255 تا 260) وفات كرده، در كتاب غيبت خود از حضرت امام حسن عسكري(ع) به واسطه محمد بن علي بن حمزة بن حسين بن عبيدالله بن عباس بن امير المؤمنين(ع) روايت كرده است كه فرمود: متولد شد وليّ خدا و حجت خدا بر بندگان خدا و جانشين من بعد از من، ختنه كرده شده، در شب نيمه شعبان سال 255 هنگام طلوع فجر و نخستين كسي كه او را شست، رضوان خازن بهشت بود كه با جمعي از ملائكه مقربين او را به آب كوثر و سلسبيل غسل دادند. (منتخب‎الاثر ص 320)
و در احاديث ديگر روايت است كه وقتي امام عصر متولد شد، حضرت امام حسن عسكري(ع) دستور فرمود: ده هزار رطل نان و ده هزار رطل گوشت بين فقراي بني هاشم تقسيم كنند و سيصد گوسفند عقيقه نمايند.

موضوعات: امام زمان (عج), پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: آيا نواب عام مورد تاييد حضرت مهدي هستند؟

پاسخ: حضرت ولي عصر(ع) در توقيعي(نامه‌اي) امر فرموده‌اند كه : ما به علما رجوع كنيم؛ زيرا آنان حجت حضرت در ميان مردم مي‌باشند. آيا مي‌شود حضرت مردم را به علما ارجاع دهد، ولي توجه خاصي به آنان نداشته باشد، آيا امر به رجوع به علما به معناي تاييد آنان توسط حضرت نيست؟ بنابراين نايبان عام كه همان علما هستند نيز مورد توجه حضرت بوده و هستند.

 

پرسش: چرا مي گوييم مراجع تقليد نائبان امام زمان (ع) مي باشند ؟

پاسخ: مراد از نايب امام(ع) كسي است كه در زمان غيبت آن وجود مقدس، از طرف ايشان سرپرستي جامعه‌ شيعه را بر عهده دارد. نايبان به دو گروه تقسيم مي‌شوند:
1. نايب خاص: فردي است كه به طور مشخص و معين از طرف امام معرفي مي‌شود. نايبان خاص، چهار نفر بودند كه از سال شروع غيبت(سال 260 هـ .ق) به مدت هفتاد سال(تا سال 329 هـ . ق) نيابت حضرت را بر عهده داشتند. نام آنان، چنين است: عثمان بن سعيد عمري، محمد بن عثمان بن سعيد عمري، حسين بن روح نوبخي و علي بن محمد سمري.
2. نايب عام: فردي است كه به طور مشخص و معين؛ از طرف امام معرفي نشده است. بلكه داراي صفات و ويژگي‌هايي است كه يك نايب بايد داشته باشد(اين ويژگي‌ها، علاوه بر اينكه عقل بدان‌ها اشاره دارد، در روايات نيز به آنها اشاره شده است) و اين شخص، به نيابت از امام زمان(ع) سرپرستي جامعه شيعه را بر عهده دارد؛ ولي چون به صورت مشخص و به نام از طرف امام معرفي نشده نايب عام ناميده مي‌شود.
اكنون بايد روشن شود كه كدام گروه از افراد جامعه شيعه مصداق نايب عام هستند و وظيفه سرپرستي بر دوش آنان گذاشته شده است؟
از ديدگاه عقل تنها فقها و مجتهدان جامع شرايط، مي‌توانند رهبري و سرپرستي جامعه را عهده‌دار باشند؛ چرا كه جامعه اسلامي بايد بر اساس دستور‌هاي دين اداره شود و لذا زمامدار بايد مسلماني باشد كه نسبت به مباني و احكام دين، آگاه باشد تا بتواند طبق مقررات اسلامي، جامعه را راهبري كند و اين فرد، كسي جز فقيه و مجتهد توانمند در تدبير جامعه نيست. با رجوع به روايات نيز به روشني به دست مي‌آيد كه رهبري و اداره جامعه و نيابت حضرت مهدي(ع) فقط شايسته مجتهد جامع شرايط است و چنين فردي از طرف آن بزرگوار، سكان جامعه را بايد در دست بگيرد. در اينجا به برخي از روايات، اشاره شود:
اسحاق بن يعقوب مي‌گويد: از محمد بن عثمان عَمري(دومين نايب خاص) خواستم نامه‌اي را كه مشتمل بر مسائلي بود، خدمت حضرت برساند و پاسخ آنها را دريافت كند. توقيع و نامه‌اي از وجود مقدس صادر شد و حضرت پاسخ‌هايي را مرقوم فرمود كه از جمله آن‌ها اين سخن است «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواة حديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجة الله عليهم؛ در حوادث و رويداد‌هايي كه واقع مي‌شود به راويان احاديث ما (علما و كارشناسان دين) رجوع كنيد، پس به درستي كه آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنانم (تا ديگر عذري براي كسي باقي نماند». (كمال الدين، ج 2، ب45، ح4، وسايل الشيعه، ج17، ب 11، ص 140، ح9).
روشن است كه مراد از حوادث واقعه، پيشامدها و رخداد‌هايي است كه بر جامعه وارد مي‌شود و بايد به صورت صحيح و طبق نظر دين، از آنها گذر كرد و مصلحت جامعه را در سايه دين درباره آنها مد نظر قرار داد. در اين توقيع شريف، حضرت مهدي(ع) امر به مراجعه به راويان و دين شناسان كرده است و آنان را از طرف خود، حجت بر مردم و خليفه خويش معرفي مي‌كند.
در «مقبوله» عمربن حنظله نيز از وجود مقدس امام صادق(ع) در رابطه با وظيفه شيعه در برابر مشكلات و منازعات و مرجع صالح براي رسيدگي به امور چنين نقل شده است: «ينظران من كان منكم ممن قد روي حديثنا و نظر في حلالنا و حرامنا، و عرف احكامنا، فليرضوا به حكما، فاني قد جعلته عليكم حاكما، فاذا حكم بحكمنا فلم يقبل منه، فانما استخف بحكم الله و علينا رد و الراد علينا الراد علي الله و هو علي حدالشرك بالله» ؛ «بايد نگاه كنند كساني كه از شمايند(شيعيان) به كسي كه حديث ما را روايت مي‌كند و در حلال و حرام ما تأمل و دقت مي‌كند و احكام ما را مي‌شناسد؛ پس به حكم او بايد راضي باشند. پس من او را بر شما حاكم قرار دادم، پس اگر او به حكم ما حكم دارد و از او پذيرفته نشد، همانا به حكم خدا استخفاف ورزيده است و ما را رد كرده است و كسي كه ما را رد كند، خدا را رد كرده و اين، در حد شرك به خدا است».(وسايل الشيعه، ج27، ب11، ص136، ح1).
مراد از شخص آگاه به حلال و حرام، همان فقيه است كه با تامل در روايات، با احكام اسلامي و دستور‌هاي دين آشنا مي‌شود. امام صادق(ع) چنين فردي را شايسته دانسته و مردم را به رجوع به او و پذيرش حكم او ملزم كرده و او را حاكم قرار داده است.
وجود مقدس امام علي(ع) از زبان پيامبر اسلام(ص) نقل مي‌كند: «اللهم ارحم خلفايي ـ ثلاثا ـ قيل يا رسول الله! و من خلفائك؟ قال: الذين يأتون بعدي يروون حديثي و سنتي»؛«خدايا! خلفاي مرا رحمت كن، [اين جمله را حضرت سه بار گفت] گفته شده اي رسول خدا خلفاي شما چه كساني‌اند؟ فرمود: كساني كه بعد از من مي‌آيند و حديث و سنت مرا نقل مي‌كنند».
معناي خليفه، معنايي كاملا روشن دارد كه همان جانشين پيامبر و فردي است كه بعد از ايشان در جايگاه آن بزرگوار قرار مي‌گيرد و عهده‌دار اموري مي‌شود كه ايشان بر عهده داشت كه همان رهبري و سرپرستي جامعه است.
نكته مهم و قابل دقت در روايت، اين است كه حضرت به مهم‌ترين ويژگي جانشين اشاره دارد كه راوي حديث و سنت آشنا به دستور‌هاي دين بودن است. بنابراين، طبق اين روايات، فقيه و اسلام شناس نايب امام خواهد بود.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: آيا ما احاديثي از امام مهدي داريم؟

پاسخ: سخنان امام عصر(ع) به دو صورت به ما رسيده است: 1. توقيعات؛ 2. ملاقات؛
1. توقيعات: توقيع؛ يعني، نامه‌اي كه امام به فردي مي‌نوشتند. در اين رابطه گفتني است امام زمان(ع) دو نوع غيبت دارند: غيبت صغرا و غيبت كبرا. در غيبت صغرا امام، چهار نايب خاص داشتند كه آنها رابط بين امام و مردم بودند؛ يعني، نامه و سؤالات مردم را به امام مي‌رساندند و جواب آن را از او گرفته و به افراد مي‌دادند. غيبت صغرا 69 سال طول كشيد (260-329 هـ)، در اين مدت نامه‌هاي فراواني شامل سخنان و پيام‌هاي امام به شيعيان صادر شد. تعدادي از اين نامه‌ها يا به اصطلاح توقيعات، در كتاب‌هاي حديثي(مانند كتاب كمال الدين شيخ صدوق، غيبت شيخ طوسي، بحار الانوار و …) آمده است.
2. ملاقات: بخش ديگري از سخنان امام زمان(ع) به صورت شفاهي و در ملاقات و ديدار با آن حضرت شنيده شده و در كتاب‌ها نقل شده است.

البته اكنون ما در حال غيبت به سر مي‌بريم و قرار نيست كسي به محضر آن عزيز برسد، مگر اينكه به طور استثناء چنين سعادتي براي كسي اتفاق بيفتد. بنابراين نبايد ادعاي ملاقات را به سادگي و از هر كس پذيرفت. به علاوه در زمان غيبت كبرا چون امام نايب خاص ندارد، بنابراين به وسيله كسي پيام نمي‌فرستد. به همين جهت در حال حاضر اگر كسي ادعاي نقل قول از طرف امام بنمايد، ما نبايد آن را بپذيريم.
با توضيح بالا معلوم شد اكثر سخنان نقل شده از آن حضرت، چيز‌هايي است كه در توقيعات آمده است و تعداد كمي نيز حاصل ملاقات‌ها مي‌باشد(به خصوص ملاقات‌هايي كه در غيبت صغرا اتفاق افتاده است).
اين نكته را هم نبايد فراموش كرد كه سخنان نقل شده از امام زمان(ع) مانند ساير احاديث، بعضي داراي سند و مدرك قوي بوده و قابل اعتماد است و بعضي سند معتبري ندارد؛ لذا چندان نمي‌توان آنها را معيار عمل قرار داد.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت