✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
شهد عبادت


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



 

در حجةالوداع/ در «غدیر خم» چه گذشت

 

 

ماجرای غدیر خم در بعضى از روایات، به طور مفصّل و طولانى، در بعضى دیگر، به صورت مختصر و کوتاه، در بعضى، تنها به گوشه‌‌‏اى از داستان و در بعضى به گوشه دیگر آن اشاره شده است که از مجموع آنها به طور خلاصه چنین استفاده مى‌‌‏شود: مراسم حجّة‌الوداع در آخرین سال عمر پیامبر گرامی صلى الله علیه و آله، با شکوه هر چه تمام‌تر، در حضور پیامبر اکرم ص به پایان رسید؛ قلب‌ها در هاله‌‏اى از روحانیّت فرو رفته بود، و لذّت معنوى این عبادت بزرگ هنوز در ذائقه جان‌ها انعکاس داشت. یاران پیامبر اکرم ص که عدد آنها فوق‌العاده زیاد بود، از خوشحالى درک این فیض‏ و سعادت بزرگ در پوست خود نمى‏‌گنجیدند.

تعداد همراهان پیامبر اکرم ص را از 90 هزار تا 124 هزار نفر گزارش کرده‌اند. نه تنها مردم مدینه در این سفر، پیامبر ص را همراهى مى‌‏کردند، بلکه مسلمانان نقاط مختلف شبه جزیره عربستان نیز براى کسب یک افتخار تاریخى بزرگ به همراه پیامبر ص بودند. ظهر نزدیک شده بود و کم کم سرزمین جُحفه و سپس بیابان‌هاى خشک و سوزان «غدیر خم» از دور نمایان مى‌‏شد. اینجا در حقیقت چهار راهى است که مردم سرزمین حجاز را از هم جدا مى‌‏کند. راهى به سوى مدینه در شمال، و راهى به سوى عراق در شرق، و راهى به سوى غرب و سرزمین مصر و راهى به سوى سرزمین یمن در جنوب پیش مى‏‌رود. در همین جا باید آخرین خاطره و مهمترین فصل این سفر بزرگ انجام پذیرد، و مسلمانان با دریافت آخرین دستور، که در حقیقت نقطه پایانى در مأموریّت‌هاى موّفقیّت آمیز پیامبر اکرم ص بود، از هم جدا شوند.

روز پنج‏شنبه، سال دهم هجرت بود، و درست هشت روز از عید قربان مى‌‏گذشت؛ ناگهان از سوى پیامبر اکرم ص دستور توقّف به همراهان داده شد؛ مسلمانان با صداى بلند، آنهایى را که در پیشاپیش قافله در حرکت بودند به بازگشت دعوت کردند، و مهلت دادند تا عقب افتادگان نیز برسند؛ خورشید از خطّ نصف النّهار گذشت؛ مؤذّن پیامبر ص با صداى «اللَّه اکبر» مردم را به نماز ظهر دعوت کرد؛ مردم به سرعت آماده نماز مى‌‏شدند، امّا هوا به قدرى داغ و گرم بود که بعضى مجبور بودند، قسمتى از عباى خود را به زیر پا و طرف دیگر آن را به روى سر بیفکنند، در غیر این صورت ریگ‌هاى داغ بیابان و اشعّه آفتاب، پا و سر آنها را ناراحت مى‌‏کرد.

 

 

 

نه سایبانى در صحرا به چشم مى‌‏خورد و نه سبزه و گیاه و درختى! جز تعدادى درخت لخت و عریان بیابانى، که با گرما با سر سختى مبارزه مى‌‏کردند، چیزى دیده نمى‌‏شد. جمعى به همین چند درخت پناه برده بودند؛ پارچه‌‏اى بر یکى از این درختان برهنه افکندند و سایبانى براى پیامبر اکرم ص ترتیب دادند، ولى بادهاى داغ به زیر این سایبان مى‏‌خزید و گرماى سوزان آفتاب را در زیر آن پخش مى‏‌کرد. نماز ظهر تمام شد. مسلمانان تصمیم داشتند فوراً به خیمه‏‌هاى کوچکى که با خود حمل مى‏‌کردند پناهنده شوند، ولى پیامبر ص به آنها اطّلاع داد که همه باید براى شنیدن یک پیام تازه الهى، که در ضمن خطبه مفصّلى بیان مى‌‏شد،

خود را آماده کنند؛ کسانى که از پیامبر ص فاصله داشتند نمى‌‏توانستند قیافه ملکوتى او را در لابه‏‌لاى جمعیّت مشاهده کنند، لذا منبرى از جهاز شتران ترتیب داده شد و پیامبر اکرم ص بر فراز آن قرار گرفت. حضرت نخست حمد و سپاس پروردگار را به جا آورد و خود را به خدا سپرد، سپس مردم را مخاطب ساخت و چنین فرمود: من به همین زودى دعوت خدا را اجابت کرده، از میان شما مى‌‏روم. من مسؤولم، شما هم مسؤولید.

 

 

 

شما درباره من چگونه شهادت مى‏‌دهید؟ مردم صدا بلند کردند و گفتند: نَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ وَنَصَحْتَ وَجَهَدْتَ فَجَزاکَ اللَّهُ خَیراً؛ ما گواهى مى‌‏دهیم تو وظیفه رسالت را ابلاغ کردى و شرط خیر خواهى را انجام دادى و آخرین تلاش و کوشش را در راه هدایت ما نمودى، خداوند تو را جزاى خیر دهد. سپس فرمود: آیا شما گواهى به یگانگى خدا و رسالت من و حقّانیّت روز رستاخیز و بر انگیخته شدن مردگان در آن روز نمى‏‌دهید؟! همه گفتند: آرى، گواهى مى‌‏دهیم. فرمود: خداوندا گواه باش! …. بار دیگر فرمود: اى مردم! آیا صداى مرا مى‌‏شنوید؟… گفتند: آرى! و به دنبال آن، سکوت سراسر بیابان را فرا گرفت و جز صداى زمزمه باد چیزى شنیده نمى‌‏شد.

پیامبر ص فرمود: … اکنون بنگرید با این دو چیز گرانمایه و گرانقدر که در میان شما به یادگار مى‌‏گذارم چه خواهید کرد! یکى از میان جمعیّت صدا زد: کدام دو چیز گرانمایه، یا رسول اللَّه؟! پیامبر ص بلا فاصله فرمود: اوّل «ثقل اکبر» کتاب خداست، که یک سوى آن به دست پروردگار و سوى دیگرش در دست شماست، دست از دامان آن بر ندارید تا گمراه نشوید، و امّا دومین یادگار گرانقدر من «خاندان منند» و خداوند لطیفِ خبیر به من خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نشوند، تا در بهشت به من بپیوندند، از این دو پیشى نگیرید که هلاک مى‌‏شوید و عقب نیفتید که باز هلاک خواهید شد. ناگهان مردم دیدند پیامبر اکرم ص به اطراف خود نگاه کرد، همین که چشمش به على علیه‌السلام افتاد، خم شد و دست او را گرفت و بلند کرد، آنچنان که سفیدى زیر بغل هر دو نمایان شد و همه مردم او را دیدند و شناختند که او همان سردار شکست‌‏‌ناپذیر ارتش اسلام است. در اینجا صداى پیامبر ص رساتر و بلندتر شد و فرمود:

 

ادامه »

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




خطبه غدیر و آیات مطرح شده در آن

خطبه غدیر و آیات مطرح شده در آندر سال دهم هجرت، بعد از اتمام حج، كه آن را به نامهای متعددی خوانده‏اند،
همچون «حجهٔ‏ الوداع» و «حجهٔ البلاغ»، «حجهٔ‏الكمال»، «حجهٔ التمام» و حجهٔ الاسلام در «غدیر خم» قبل از جحفه كه راههای متعددی (همچو) اهل مدینه، مصر، عراق، از آنجا منشعب و جدا می‏شود، حادثه‏ای رخ داد كه می‏توانست سعادت ابدی بشریت را تضمین كند و برای همیشه، انسانها را از ضلالت و گمراهی نجات بخشد، به این جهت، داستان غدیر یك قصّه تاریخی خاص نیست كه زمان آن گذشته باشد و همین طور یك حادثه شخصی نیز نیست كه پیامبر فقط علی(ع) را به عنوان وصی خود (آنچنان كه شیعیان می‏گویند) و یا به عنوان محبوب جامعه اسلامی (آنچنان كه اهل سنّت مدّعی هستند) معرّفی نموده و در نتیجه تاریخ مصرف آن گذشته باشد، بلكه در غدیر خم تاریخ كل بشریت رقم خورد، چرا كه امامت امامان در طول تاریخ مطرح و تبیین شد، حقیقتی كه از امیرمؤمنان آغاز می‏شود و به مهدی صاحب الزّمان(ع) منتهی می‏گردد. مخالفان نیز این را به خوبی فهمیده‏اند، لذا از همان آغاز تلاش كردند (و در حدّی موفق شدند) كه داستان غدیر را تأویل نمایند، چرا كه اگر فقط امامت امیرمؤمنان بود. ممكن بود به نوعی آن را پذیرا شوند، ولی آنچه ترس داشتند و دارند، ادامه كار، و تداوم امامت و ولایت در طول تاریخ است كه سخت مخالفان را خلع سلاح می‏كرده است. بنابراین به شدّت در مقابل آن قرار گرفتند و از اوّل زیر بار نرفتند تا جلوی استمرار آن را نیز بگیرند.
و پیامبر اكرم(ص) نیز به خوبی به این مسئله توجّه داشته لذا تصریح فرمود كه امامت ادامه دارد «…ثم من بعدی علی ولیّكم و امامكم بامر اللّه ربّكم ثم الامامهٔ فی ذرّیتی من ولده الی یوم تلقون اللّه عزّ اسمه و رسوله؛(۱) سپس بعد از من علی ولیّ شما و امام شما به فرمان خداست. سپس امامت در نسل من از فرزندان علی تا روزی كه خدا و رسولش را ملاقات كنید، می‏باشد.»
آنچه پیش رو دارید نگاهی است به آیاتی كه در خطبه غدیر درباره امامت علی(ع) و دیگر امامان (ع) مورد استدلال و اشاره قرار گرفته است.
●نكاتی از حدیث و حادثه غدیر

ادامه »

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




غدیر چه جایگاهی در اعتقاد به مهدویت دارد ؟
خطبه ی غدیر یکی از معتبرترین و پر محتواترین منابع اصیل اسلامی است که مبانی اصیل اعتقادی را به صورت یک دوره ی فشرده مطرح می نماید؛ اصول خداشناسی و توحید، نبوت، امامت و حتی مباحث معاد و زندگی اخروی. در واقع این خطبه خود درسنامه ی کاملی از همه ی اعتقادات اسلامی است که به صورت مستدل و موثق از زبان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) برای همیشه ی تاریخ بیان گردیده است.

در این خطبه شریف به امام زمان عجل الله تعالی فرجه توجه خاصی شده است. و در سه فراز خطابه، پیامبر اکرم صلی الله علیه آله اشاره به وجود مبارک آن حضرت فرموده اند.

در فراز اول می فرمایند:

« مَعَاشِرَ النَّاسِ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى‏ أَدْبارِها…

مَعاشِرَالنّاسِ، النُّورُ مِنَ‏اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَسْلوكٌ فِىَّ ثُمَّ فى عَلِىِّ بْنِ أَبى طالِبٍ، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ إِلَى الْقائِمِ الْمَهْدِىِّ ، الَّذِی یأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنَا»

ملاحضه شود که پیامبر صلی الله علیه آله به صراحت جریان نور را علاوه بر خود در امیر المۆمنین و امامان علیهم السلام از نسل ایشان تا مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه جاری و ساری می دانند؛ و بر روی دو نکته تاکید می کنند:

اول این که امامت در خاندان امیر المومنین علی علیه السلام جاری است، به طوری که این رشته الهی در آغاز به دست مبارک امیر المۆمنین علیه السلام و در نهایت به وجود مبارک مهدی فاطمه سلام الله علیهما سپرده شده است؛ و دوم آن حضرت حق خدا و حق تمامی اهل بیت علیهم السلام را از غاصبانشان خواهند گرفت ان شاءالله.

فراز دوم از گفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه آله به صورت مسقل به امام زمان عجل الله تعالی فرجه اختصاص دارد. حساسیت این قسمت از سخن را، از آنجا می توان دریافت که حضرتش هیجده بار مردم را با تکرار یک لفظ هشدار دهنده، “الا” به معنی “هان"! “آگاه باشید” به دقت در کلام خود فرا می خوانند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در آغاز این بخش، بار دیگر روند پیوسته نبوت و امامت را مطرح نموده و یاد آور می شوند که سررشته این نظم، در دست علی علیه السلام است و پایان بخش این روند، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه می باشند، بدین صورت که: (مقاله سیمای امام زمان در خطبه غدیر، سایت نشر اعتقادات)

«مَعاشِرَالنّاسِ، أَلاوَإِنِّى رَسولٌ وَ عَلِىٌّ الْإِمامُ وَالْوَصِىُّ مِنْ بَعْدى،… أَلا إِنَّ خاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِى»

پس آن گاه بیست و یک ویژگی اساسی و مهم از مختصات عمده آن امام را ترسیم می نمایند،

پیامبر صلی الله علیه آله فرمودند:

آگاه باشید همانا آخرین امام، قائم مهدی از ماست.

هان ! او بر تمامی ادیان چیره خواهد بود.

هشدار ! اوست انتقام گیرنده ی از ستمکاران.

هشدار ! اوست فتح کننده ی دژها و منهدم کننده ی آن ها !

هشدار ! اوست چیره بر تمامی قبایل مشرکان و رهنمای آنان.

هشدار ! اوست خون خواه تمامی اولیای خدا.

هان ! همانا او یاور دین خداست.

هان ! او از دریایی ژرف پیمانه هایی افزون گیرد.

هشدار ! او به هر ارزشمندی به اندازه ی ارزش او و به هر نادان و بی ارزشی به اندازه ی نادانی اش نیکی کند.

هان ! او نیکو و برگزیده ی خداست.

هشدار ! اوست میراث دار دانش ها و احاطه دار بر ادراک ها.

هان ! او از پروردگارش خبر دهد و نشانه های او را برپا کند و استحکام بخشد .

هشدار ! اوست بالیده و استوار.

آگاه باشید ! هم اوست که اختیار امور جهانیان به او سپرده شده است.

هان ! پیشینیان از قرن ها ظهور او را پیشگویی کرده اند.

هشدار ! اوست حجت پایدار و پس از او حجتی نخواهد بود. (این تعبیر به عنوان حجت، امامت و مسئولیت است و نظری به رجعت دیگر امامان ندارد. زیرا آنان حجت های پیشین اند که دوباره رجعت خواهند کرد.) راستی و درستی و روشنایی جز با او نیست.

هان ! کسی بر او پیروز نخواهد شد و ستیزنده او یاری نخواهد گشت.

هشدار ! او ولی خدا در زمین، داور او در میان مردم و امانت دار امور آشکار و نهان است.(خطبه غدیر)

آری

در نقطه غدیر توقفی باید ، که با حقیقت انسان سر و کار دارد . هزار و چهارصد سال است که شیعه زلال پر برکت غدیر را به پای درختان ولایت می افشاند ، و از آن بیابان خشک باغهای پر ثمر اعتقادی و گلهای زیبای محبت را پرورش می دهد .

آغاز پانزدهمین قرنی است که شیعه با حجتی قوی و برهانی قاطع که پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم- به دستش داده ، پرچم بلند « اشهد ان علیاً ولی الله » را بر افراشته و تا شنیدن صدای جانفزای انا المهدی از مرزهای اعتقادی خویش پاسداری می کند .

 

( برگرفته از مقاله محبوبه مقدادی)

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




خطبه غدير حاوي 25 جمله در باره حضرت مهدي (عج)

خطبه غدير در معرفي امام علي (ع) به حضرت بقية الله الأعظم توجه خاصي دارد به طوري كه درخطبۀ غدير 25 جمله درباره حضرت مهدي (عج) آمده است. در خطبه غدير (سخنراني پيامبر (ص)) در معرفي امام علي (ع) به حضرت بقية الله الأعظم توجه خاصي شده است.
خبر دادن از مهدي موعود(عج) براي آن مردمي كه قبول ولايت امير المؤمنين(ع) برايشان سنگين بود، بيانگر آينده نگري اسلام و برنامه بلندمدت دين الهي براي مسلمان است. اگرچه برخي با آنکه آن روز با علي بن ابي طالب عليه السلام بيعت کردند؛ پيمان شکستند. ولي حقايق در طول زمان براي نسل‌ها روشن گشت و از‌ آنجا كه كارها به دست خداوند است، روزي امر اهل بيت عليهم السلام ظاهر می شود. آن روز، جهان به دست جانشينان واقعي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم سپرده مي‌شود و انتقام آنچه در طول قرن ها برايشان رفته است، گرفته می شود.
در خطبۀ غدير 25 جمله درباره حضرت مهدي (عج) آمده است كه آنها را در شش عنوان مي‌توان خلاصه كرد:
الف: بشارت به آمدن او: پيامبر اکرم (ص) در اينباره مي‌فرمايد: او كسي است كه همة پيشينيان به آمدن او بشارت داده‌اند.[1]
ب: خاتميت او: يعني امامت در امامان تعيين شده، اتصال دارد و منقطع نمي­شود تا زماني که به دست خاتم و آخرين آنان كه حضرت مهدي (عج) است، برسد.
ج: مقام و منزلت او: در اين باره دو جهت ذكر شده است:
1. فضايل و مناقب او:
- او انتخاب شدة خداوند و هدايت يافته و كمك شده است.
- نور از جانب خداوند در او قرار داده شده و نوري نيست مگر با او، و حقي نيست جز با او.
2. مقام و شأن اجتماعي او:
- او ولي خدا در زمين و حكم كنندة خدا در ميان خلق است.
- كارها به او سپرده شده و او امين خداوند بر سِر و آشكار الهي است.
- او ياري كنندة دين خدا است.
- او هر صاحب فضلي را به قدر فضلش و هر صاحب جهلي را به قدر جهلش نشانه مي‌دهد.
د: علم او: اين مسأله را نيز از دو بعد مي­توان در خطبۀ غدير به دست آورد:
1. او وارث هر علمي است و علمش به همه چيز احاطه دارد.
2. علم او به درياي عميق علم الهي اتصال دارد.
هـ : قيام او: در دو مورد از خطبة غدير، كلمة “القائم المهدي” بكار رفته و بعد از آن به قدرت مطلقه و تمام عيار حضرت بقية الله الأعظم ـ ارواحنا فداه ـ اشاره شده كه از جانب الهي به او عطا شده است و هيچ قدرتي طاقت برابري با او را ندارد.
اين موضوع از سه جنبه مطرح شده است:
1. كسي بر او غالب يا عليه او كمك نمي شود و او همۀ قلعه‌هاي محكم را فتح مي‌كند.
2. او بر همۀ اديان و بر همۀ گروه‌هاي شرك غالب مي‌شود و آنان را هدايت مي‌كند و يا (متعصبان را) نابود مي­کند.
3. خداوند همة آبادي‌ها و شهرهاي جهان را تحت تصرف حضرت مهدي (عج) در مي‌آورد.
و: انتقام او: در قسمتي از خطبة غدير به اين مسأله تصريح شده است که اگر چه حق اهل بيت عليهم السلام و شيعيانشان در طول تاريخ توسط ظالمين پايمال شده است، ولي منتقمي می آید و گذشته از عذاب اُخروي، در همين جهان دل دوستان را با گرفتن انتقام از دشمنان، مسرور خواهد كرد. اين نكته در قالب سه جمله آمده است:
1. او حق خداوند و هر حق را كه به اهل بيت عليهم السلام مرتبط شود، می گیرد.
2. او انتقام هر خون به ناحق ريختۀ اولياء خدا را می گیرد.
3. او از تمام ظالمان عالم، انتقام می گیرد.
در بخش ششم خطبه نيز سه موضوع ذكر شده است:
1. نورانيت ونسل نوراني حضرت: آنجا كه مي‌فرمايد: نور از طرف خداوند در من، و سپس در علي عليه السلام و نسل او تا مهدي قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف قرار داده شده است.
2. گرفتن حقوق اهل بيت به دست حضرت، آنجا كه مي‌فرمايد: “مهدي، حق خداوند و هر حقّي را كه براي ماست می گیرد".
3. اختيار مطلق زمين به دست حضرت، آنجا كه مي‌فرمايد: هيچ سرزمين آبادي نيست مگر آنكه خداوند تا روز قيامت اهل آن را به خاطر تكذيبشان هلاك مي‌كند، و آن را در اختيار حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف قرار مي‌دهد.
در بخش هشتم خطبه سه موضوع ديگر ذكر شده است:
1. خاتميت آن حضرت، آنجا كه مي‌فرمايد: خاتم امامان مهدي قائم (عج) از ما است.
2. غلبة او بر همة اديان، آنجا كه مي‌فرمايد: اوست غالب بر أديان، منتقم از ظالمين فاتح قلعه ها، غالب بر مشركين، منتقم خونهاي به ناحق ريخته، كمك كنندة دين خدا، سرچشمه گرفته از دريايي عميق، نشانه دهنده به افراد در حد خودشان، وارث علوم محكم كنندة آيات الهي.
3. بشارت به او، آنجا كه مي‌فرمايد: اوست كه كارها به دست او سپرده شده و گذشتگان به او بشارت داده‌اند، و او ست حجت باقي خداوند، و وليِّ او در زمين و امانتدار او بر سرّ و آشكار.
[1]. خطبه غدير؛ احتجاج طبرسي،ج1،ص66 .

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




استمرار و دائمى بودن حجّت

و بررسى آن در نهج البلاغه

 

«و اصطفى سبحانه من ولده انبياء اخذ على الوحى ميثاقهم و على تبليغ الرسالة امانتهم، لمّا بدّل اكثر خلقه عهدالله اليهم فجهلوا حقّه و اتخذوا الانداد معه، واجتالتهم الشياطين عن معرفته و اقتطعتهم عن عبادته فبعث فيهم رسله و واتر اليهم انبيائه».

اولين خطبه نهج البلاغه با حمد خداوند و صفات سلبى او شروع شده، از خلقت عالم و ملائكه سخن مى گويد، و پس از آن به خلقت حضرت آدم و طغيان شيطان و وسوسه او و فريفته شدن آدم و هبوط او اشاره دارد. در ادامه، بعثت انبيا و اهداف آن ها و هدف از بعثت و نيز بعثت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) و كتاب خدا مطرح مى شود. خطبه با ذكر حج و هدف آن و خصوصيات و جايگاه آن در اسلام به پايان مى رسد.

ترجمه خطبه:

«خداوند ـ تبارك و تعالى ـ از بين فرزندان آدم(عليه السلام)خالص ترين آن ها را به عنوان پيامبر برگزيد و از آن ها با وحى ـ چه در مرحله دريافت و چه در مرحله ابلاغ ـ پيمان محكمى گرفت كه بر وحى آگاه باشند و از آفت نسيان و ابهام و اجمال و تحريف پيراسته باشند و حجّت را بر خلق خدا تمام كنند».

قرآن كريم به اين مطلب اشعار دارد:

(وَ اِذْ اَخَذْنا مِنَ النَّبييّنَ ميثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوح وَ اِبراهيمَ وَ مُوسى وَ عيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ اَخَذْنا مِنْهُمْ ميثاقاً غَليظاً لِيَسْئَلَ الصّادِقينَ عَنْ صِدْقِهِمْ وَ اَعَدَّ لِلْكافِرينَ عَذاباً اَليماً).

«و ]ياد كن[ هنگامى را كه از پيامبران پيمان گرفتيم، واز تو واز نوح وابراهيم وموسى وعيسى پسر مريم، واز ]همه[ آنان پيمانى استوار گرفتيم. تا راستان را از صدقشان باز پرسد، وبراى كافران عذابى دردناك آماده كرده است.»

خداوند از پيامبران اولى العزم پيمان اخذ كرد. در آيه اشاره ندارد بر چه چيز اخذ ميثاق شده است. حضرت در خطبه توضيح مى دهد كه اين اخذ ميثاق غليظ، بر وحى بوده تا انبيا وظيفه سنگين شان را به آخر برسانند; و پيامبر اسلام اولين كسى مى باشد كه از وى اخذ ميثاق شده است، زيرا از همين آيه به دست مى آيد «مِنك» قبل از نوح و ساير پيامبران است. روايات بسيارى اين را تأييد مى كند. در زيارت رسول الله آمده است: «اول النبيين ميثاقاً و آخرهم مبعثاً» و قرآن مى فرمايد:

(وَما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى اِنْ هُوَ اِلاّ وحْيٌ يُوحى)

«رسول به سبب وفادارى به آن ميثاق، از هوى گريزان است و جز وحى چيزى بر زبان جارى نمى كند».

در جاى ديگر مى فرمايد:

(ما كانَ لِبَشَر اَنْ يُؤْتِيَهُ اللهُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنّاسِ كُونُوا عِباداً لِي مِنْ دُونِ اللهِ).

«اين چنين نيست كه خداوند به بشر و نبى، كتاب و نبوت را اعطا كند ـ و با او ميثاق وحى ببندد ـ ، آن گاه رسول عهد شكنى كند و به جاى دعوت به حق به خويش دعوت نمايد».

«و على تبليغ الرسالة امانتهم».

خداوند در مرحله تبليغ رسالت و آن چه انبيا مأمور به ابلاغش بودند، از آن ها امانتى را اخذ كرد، يعنى وحى را و تبليغ رسالت را به پايان ببرند و آن را به اهلش برسانند. حضرت امير(عليه السلام) درباره ملائكه مى فرمايد:

«اين ها امانت دار وحى هستند و در ارسال وحى به انبيا كوتاهى ندارند».

از به كارگيرى كلمه «امانت» در آيات قرآن و عبارات نهج البلاغه به دست مى آيد كه امانت، عبارت از عهد و پيمانى است كه بسته شده است و آنچه را طرف مقابل قبول كرده، امانتى نزد او است. لذا خداوند، كه با انبيا بر وحى پيمان بسته، ميثاق او بر وحى امانتى در دست انبياء است، كه بايد آن را ادا كنند و به رسالت خويش كه تبليغ وحى است، اهتمام داشته باشند. آن گاه خداوند از آن ها اين امانت را اخذ كرده، آن ها را مورد بازخواست قرار مى دهد.

شايد منظور از «صادقين» در آيه بعدى همين «نبيين» باشد كه از صِدق آن ها سؤال مى شود. تعبير «الصادقين عن صدقهم» مى رساند اين ها در اداى امانت صادق بودند.

آن حضرت در يكى از نامه هايش مى فرمايد:

«و من لم يختلف سرّه و علانيته وفعله ومقالته فقد ادّى الامانة»

اين حديث مى گويد: تطابق قول و فعل و نيت، انسان را صادق مى سازد، كه طبعاً به امانت، وفا خواهد كرد.

كتاب و حكمت و نبوت، آن طور كه در آيه هشتاد ويك آل عمران آمده است، امانتى است كه انبياء آن را پذيرفته و از آن ها بر اين امانت اخذ ميثاق شده است.

اخذ ميثاق انبياء در شرايطى است كه اكثر مردم به امانت و عهد الهى خيانت كرده، در آن تغيير و تبديل روا داشتند. از يك سو بر عبوديت خداوند عهد بسته بوده اند كه با به كار نگرفتن ابزار معرفتى كه خداوند در وجود آن ها به وديعه گذاشته بود، ـ يعنى قواى ادراكى و حواس ظاهرى ـ عهد را شكستند و در نتيجه نسبت به حق خداوند، جاهل شدند، و سرانجام به شرك روى آوردند. آن ها چون از قدر خويش غافل شدند، خداوند را نشناختند، پس شيطان از اين فرصت استفاده كرد و از اين روزنه رسوخ كرده، آدمى را از معرفت حق منحرف كرد. آن طور كه «ابن اثير» در نهايه معنا مى كند شيطان ابتدا انسان ها را به استخفاف كشاند، آن گاه همراه آن ها در ضلالت سرگردان شد. و فرعون نيز با همين شيوه بر قوم خويش مسلط شد.

(فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَاَطاعُوهُ).

اين استخفاف از استعمار و استضعاف مقدم تر است.

بنابر اين; معنايى كه شارحان نهج البلاغه كرده اند ـ كه چون مردم منحرف شدند، خداوند از انبيا اخذ ميثاق كرد ـ صحيح نيست، بلكه انسان هر چه قدر هم بر فطرت خويش باقى مى ماند و بر قدر و درك خود فائق مى آمد، نيازش به انبياء بيش تر مى شد.

شايد به يك اعتبار معناى شارحان درست باشد، كه حضرت نمى فرمايد: آن ها را ارسال كرد، بلكه مى فرمايد: بر آن ها ميثاق غليظى گرفت كه با انحرافات مردم شدت عمل بيشترى اِعمال كنند، تا اكثر خلق را به صراط، هدايت كنند، در آن هنگامى كه شيطان در حوزه معرفت آدمى رسوخ كرد و او را به استخفاف كشاند و راه رشد و فلاح آدمى را بست، و راه عبوديت انسان را قطع كرد.

«فبعث فيهم رسله و واتر اليهم انبيائه».

اين بخش دنباله و عطف به ابتداى كلام است; يعنى «اصطفى سبحانه من ولده الانبياء…».

خداوند سبحان بعد از اخذ ميثاق و داشتن شايستگى و بايستگى انبياء براى رسالت عظيم، آن ها را بعد از برگزيدن، برانگيخت، آن هم در بين همان اكثريت كه از جنس خود آنها بودند، نه از غير انسان، تا به آدم ها بقبولاند كه انسان استعداد درجات بالايى را دارد و مى تواند رسول وحى و امين حق شود. با اين كه اهل خسران در اوج ناباورى مى گفتند: مگر بشر مى تواند پيام آور وحى باشد؟! و اين ها كه مدّعى نبوتند، بر خداوند افترا مى بندند.

خداوند پيامبران را مبعوث كرد، و بعث و ارسال را استمرار بخشيد، و به سوى مردم انبياء و حجت هاى خود را پياپى برانگيخت. كلمه «واتر» كه با كلمه «تترى» ـ در آيه ـ از يك واژه است، به معناى فرد و تنها مى باشد. كلام حضرت تصريح دارد كه خداوند انسان را لحظه اى بدون حجّت وانمى گذارد.

سپس امام(عليه السلام) در ادامه كلام به اهداف و انگيزه برانگيختن انبياء اشاره دارد، كه توضيح آن در اهداف انبياء خواهد آمد. حضرت بعد از چند بخش كه از فلسفه بعثت انبياء سخن مى گويد، مجدداً تأكيد بر استمرار حجّت دارد و مى فرمايد:

«و لم يخل الله سبحانه»

«خداوند سبحان خلقش را از حجّت صامت و ناطق، خالى نگذاشته است. هميشه در بين خلق پيامبرى هست كه به سوى آن ها ارسال شده، يا كتابى هست كه بر آن ها نازل شده و يا حجتى وجود دارد كه همراه خَلق است».

خَلق بدون اين حجّت نمى تواند باقى باشد و بر طريق و سنت ها پابرجا و استوار بماند. از آن رو كه حضرت در بخش بالا و در اين جا كلمه «سبحانه» را تكرار مى كند، وجه عنايت و اهتمام حق را مى رساند، كه خداوند براى هدايت خلق و اِتمام حجّت و تبيين آيات و بينات، هيچ كم نگذاشته و پاك و منزه از هر نقصى است. و اگر انسان ديروزى يا انسان معاصر كمبودى را احساس مى كند، يا كمبودها را توجيه مى كند ودر دفاع از دين مى گويد نبايد از دين و رسول انتظار زيادى داشت. بايد ريشه اين احساس را در جاى ديگر جستجو كرد، كه يا از جهت

(ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ)

«دنيا نهايت علم اين ها است»

بوده و انتهاى علم اين ها به چهار ديوارى دنيا خلاصه مى شود، و يا غافل از شناخت ارزش خويش هستند، و يا براى دين و رسول چندان رسالتى قائل نيستند.

(سُبْحانَهُ وَتَعالى عَمّا يَقُولُونَ عُلُوّاً كُبيراً)

«او پاك ومنزّه است واز آنچه مى گويند بسى والاتر است».

ادامه »

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




حضرت_امیر_ع_از_دیدگاه دیگران

 

 

اگر علی [علیه السلام] خانه ای پر از طلای ناب و خانه ای پر از علوفه داشته باشد، طلا را پیش از علوفه می بخشد. - معاویه بن ابی سفیان

 

اگر گواهی دشمن در بعضی موارد صحیحترین شهادتها باشد باید فهمید که بخشش و کرم علی تا چه پایه بوده که معاویه بن ابی سفیان هم به آن شهادت داده، در حالی که او همیشه می کوشید که از علی عیب جویی کند و از او انتقاد نماید.

 

امام علی (ع) صدای عدالت انسانی. ج 2 - 1 صفحه 122.

 

تالیف: جرج جرداق

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




سخنان حضرت آیت‌الله وحید خراسانی درباره عید غدیر

 

امر امامت ، عظمتش ، فوق تصور و ادراک ماست. غرض از خلقت… . وقتی گفته می شود غرض از خلقت ، تمام این منظومه ها ، کهکشانها ، حساب و حد و حصر اینها و عظمتشان را جز خالقشان نمی داند. همه این تشکیلات مقدمه دو کلمه است : یکی معرفت و یکی عبادت . خلقت ، غایتش و ثمرش این است.

 

لینک های صوتی منتخب سخنان آیت الله وحید را پایین صفحه ببینید

بسم الله الرحمن الرحیم

‌عصاره این عالم انسان است و انسان هم مخلوق برای این دو کلمه است : خدا را بشناسد ، خدا را بپرستد . بعثت صد و بیست و چهار هزار پیغمبر هم، سلسله وحی و نبوت، مقدمه همین دو کلمه است . و این دو میسر نیست الا به این دو امر. فقط آنچه بشر را به این دو مطلب نائل می کند عبارت است از: قرآن و بیان قرآن ، چون جز وحی خدا چراغ این راه نیست.

 در مقام معرفت الله و عبادت الله تمام انوار عقول بشر خاموش است. نور عقل کار می کند در آنچه زیر شعاع عقل است. آنچه تحت فکر است ، قابل تفکر است ولی آنچه فوق فکر است ، فوق عقل است ، دیگر چراغ عقل و فکر آنجا خاموش است. آنی که فوق عقل است ، خالق عقل است. آنی که فوق فکر است ، آفریننده فکر است. این است که آنجا هیچ مشعلی کار نمی کند. فقط چراغ وحی است و تفسیر وحی. ‌آن وحی باز بدون آن مفسّر نتیجه اش عقیم است.

هر قانونی مفسری لازم دارد. علم معلّم می خواهد. طب ،‌طبیب می خواهد. اگر طب باشد و طبیب نباشد نتیجه آن طب کجا حاصل می شود؟ قرآن، طبّ بشریت است. امام، طبیب انسانیت است. قرآن، قانون معرفت و عبادت است. امام، مفسّر این قانون است. این است معنی “الْیَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ “.

فهمیدن کلمات قرآن که ساده نیست. ” الْیَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ “. اصلا تعبیر خدا کمر شکن است. “اکملت” کامل کردم برای شما دین شما را، ” وَرَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلَامَ دِینًا “. معنی این جمله این است که آن اسلامی که مقصد تمام انبیاء و مرسلین بود. ابراهیم خلیل وقتی کعبه را ساخت دعایش چه بود ؟ گفت او و اسماعیل آن هم هنگام ساختن کعبه: ” رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَک وَمِنْ ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَک “. این منتهی الآمال ابراهیم خلیل است. آن اسلامی که ابراهیم از خدا خواست آن اسلام مرضی خداست اما به شرط ولایت امیر المؤمنین. ” وَرَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلَامَ دِینًا ” ‌امروز من اسلام را به عنوان دین برای شما مرضی خودم قرار دادم و به این اسلامی که توأم با او باشد راضی شدم.

این است که ما غافلیم چه ایامی در پیش است؟ آن دهه ان شاء الله باید در مملکت ایران تمام سرتاسر دهه، مجالس ، مساجد به شرح وقایع آن ایام مشغول باشد. یک دقایقی است که اینها مورد غفلت واقع شده است. آنی که محیر العقول است این است که همه این قضایا در همین ایام خاص است. روز غدیر روزی بود که عَلَم اسلام را افراشته کرد آن هم دست خاتم. آن خطبه ای که خواند در آن روز که اقیانوس علم و حکمت و معرفت است، شقّ القمری کرد. و آن خطبه… بعد امیرالمومنین را سر دست بلند کرد. از عجایب این است که در همان ایام سوره دهر نازل شد. سوره دهر کتابها شرح لازم دارد. “هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکنْ شَیْئًا مَذْکورًا ، إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا ، إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکرًا وَإِمَّا کفُورًا “. همه اینها مقدمه است. ذی المقدمه آنجاست که می فرماید: ” وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا ، إِنَّمَا نُطْعِمُکمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکمْ جَزَاءً وَلَا شُکورًا “. این سوره در همان دهه نازل شد. سوره ای که غرض از خلقت را در این چند نفر نشان داد غوغائی است. ما غفلت کردیم. ان شاء الله این دهه باید جوری احیاء بشود، چون خدا در همین دهه هم نبوت را احیا کرد و هم امامت را . هم نبوت و هم امامت ، هر دو به چه زنده شد ؟ هر دو تا یعنی تمام رسالت انبیاء ، مقدمه خاتم بود. رسالت خاتم در همین دهه احیاء شد. بعد آن رسالت باز سرمنشأ ولایت بود. آن ولایت در همین دهه احیاء شد. این مطالب است که مورد غفلت واقع شده است.

به قدری این قضیه مهم است. خوب این را بفهمید، درک کنید، و همه باید بیدار بشوند در این نکته. و آن نکته این است که تمام علماء عامه متفق اند، احدی نیست که بتواند دم بزند، و آن قضیه این است که در قضیه مباهله پیغمبر ثابت کرد خلافت بلافصل علی بن ابی طالب را. سرّش چیست ؟ سرّش این است: این بهت آور است: کسی که کتابی نوشته که ریشه شیعه را بِکند -این عقل را مبهوت می کند- در همان کتاب این را نوشته. ببینید خدا چه می کند ؟ به دست خودِ نفاق ریشه نفاق را می کند ” وَمَکرُوا وَمَکرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکرِینَ “. در همان کتابی که برای بطلان مذهب شیعه نوشته، نوشته که در قضیه شورا ، امیرالمؤمنین به همه صحابه جمع حاضر این کلمه را گفت.

گفت: از من نزدیکتر به پیغمبر سراغ دارید ؟ آن وقت استدلالی که حضرت کرد، این است. خوب اینها را درک کنید. فرمود : خدا خودش در قرآن مرا جان پیغمبر قرار داده ، فرموده : “وانفسنا وانفسکم"، پسران مرا پسران خودش قرار داده ، “وابنائنا وابنائکم". زنان مرا زنان خودش قرار داده “ونسائنا ونسائکم"، از من نزدیکتر به او کسی هست ؟ این نص قرآن است ،

” فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ “. احتجاج این است. این منطق شیعه است. فرمود: از من نزدیکتر به پیغمبر کسی هست ؟ اگر صحبتِ زن در آیه کرده نساء مرا نساء خودش قرار داده. اگر گفتگوی فرزند آمده ، فرزندان من است اما خدا فرموده: “ابنائنا"، نسبت به خاتم داده. مرا هم جان او قرار داده ، آیا از من نزدیکتر کسی هست ؟ همه گفتند… ، همه گفتند : اللهم بلی، خدا را شاهد می گیریم همین طور است.

آن وقت باید گفت به همه اینها که دم از فلان و فلان می زنند، جان پیغمبر را ول کردید، کسی را جای پیغمبر نشاندید که خود او می گوید: اقیلونی اقیلونی و لست بخیرکم ، من از شما بهتر نیستم ، بیایید این گردن بند خلافت را از گردن من بردارید. دومی می آید روی این منبر می نشیند، بعد می گوید: همه مردم از من فقیه ترند حتی زنهایی که حجله نشینند. عقل ، فکر و درک این قدر تنزل کند که آن کسی که نسبتش با پیغمبر به نص قرآن این است او را خانه نشین کنند، این را سر کار بیاورند . اگر دنیا عرضه دارد جواب این را بدهد. مهم این است. این است که آن دهه بسیار مهم است.

وقتی سیطره اسلام جهان گیر شد، فتح مکه که شد. بعد از فتح مکه نامه نوشت به کسری، شاهنشاه ایران. نامه نوشت به امپراطور روم. عظما بشر را دعوت کرد به اسلام. فرستاد نزد نصارای نجران. آنجا تمرکز نصرانیت بود. این است که گفتم آن دهه هم نبوت زنده شد هم امامت احیاء شد. فرستاد نزد نصارای نجران: یا سر بسپارید در مقابل این آیه “إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِنْدَ اللَّهِ کمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کنْ فَ…” ، یا برای مباهله حاضر بشوید. تمام ارکان مسیحیت همه حرکت کردند، آمدند. بعد که احتجاج کرد، همه درمانده شدند. فرمود: یا بپذیرید یا حاضر برای مباهله بشوید، یکی از این دو تا. آنی که حق است آنی که برهان قاطع الهی دارد، این است. یا تسلیم یا دست به دعا بر می دارید، خود خدا حق را روشن کند. وقتی این پیشنهاد را کرد گفتند: امشب برویم فکر کنیم. رفتند. تمام ارکان مسیحیت کتب آسمانی را مطالعه کردند، عصاره مطلب این شد. آن اسقف اعظم گفت: ما فردا می رویم اگر آمد با اصحاب و انصار، حاضر بشوید، خبری نیست، اما اگر خودش آمد و اخص خواصش، آن وقت مبادا دست به دعا با او بردارید که سال نو نشده، ریشه همه شما کنده می شود. فردا صبح شد. عالَمی در انتظار است که آیا چه می شود؟ صبح که شد، فاتحه آن روز این بود… . اینها که می گویم تمام علماء عامه ملزم اند بپذیرند. هر کس که قدرت دارد دم بزند!!! همان روز آمد، امیرالمؤمنین را خواست، صدیقه کبری را خواست، حسن و حسین را خواست، زیر آن کساء برد. بعد فرمود: ” إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا “. ام سلمه گفت: یا رسول الله من هم راه دارم؟ فرمود: أنت بخیر، تو بخیر باش. اینجا حریمی است که غیر از اینها احدی راه ندارد، همان هایی که این آیه درباره شان نازل شد. بعد که کساء را برداشت، خودش جلو ، سید الشهداء را در آغوش گرفت. دست امام حسن را به دستش گرفت. پشت سرش صدیقه کبری ، پشت سر صدیقه کبری امیرالمؤمنین. به این هیأت وارد میدان مباهله شد. همین که چشم اسقف اعظم افتاد، اعلام کرد گفت: چهره هایی را می بینم که اگر اینها دست به دعا بردارند یک نفر از نصاری در روی زمین باقی نخواهد ماند. آنی که نبوت را احیاء کرد-دنیا هم نمی تواند منکر بشود- این است که وقتی کار به اینجا رسید همه علماء نصاری سر سپردند، تسلیم شدند جزیه بدهند اما با او دست به دعا برندارند. برهان قاطع نبوت در آن دهه حاصل شد. این یک کلمه بود .

کلمه دوم این بود که به نصّ قرآن… . یک وقت مطلب در گوشه فلان کتاب است، روایتی است ، یک وقت نص قرآن است. نص قرآن این است “وانفسنا و انفسکم". به اتفاق همه در مقابل “انفسنا” فقط کسی را که آورد علی بن ابی طالب بود. پس علی به حکم خدا جان پیغمبر شد، وقتی جان پیغمبر در امت است امامت امت به دیگری نمی رسد.

این است که مسأله مذهب شیعه، قضیه ریاضی است. دو دو تا چهار تا.اگر دنیا قدرت دارد جواب این مطلب را بدهد؟ “وانفسنا وانفسکم". پس او شد نفس پیغمبر و او شد جان پیغمبر. خلاصه تا علی هست پیغمبر هم هست. این است که وقتی خطبه خواند برای ماه رمضان، بیان خود خاتم النبیین این بود: یا علی آن کسی که تو را بکشد مرا کشته. همه اینها ریشه در قرآن دارد، چون او نفس پیغمبر است.

حالا همه اینها چیست؟ خوب فکر کنید. همه اینها قدرت نفس پنج نفر است. این است که برهان مذهب شیعه به این حد از قدرت است. اگر یک نفر… . خوب این دو کلمه را یاد بگیرید. اگر یک نفر بود از این چهار نفر بالاتر بود، پیغمبر او را واگذاشته بود، اینها را برده بود، این می شد ترجیح مرجوح بر راجح، و ترجیح مرجوح بر راجح بر خدا محال است. اگر یک نفر هم بود در همه امت در هم طراز این چهار نفر بود، آن را می گذاشت اینها را می برد، ترجیح بلا مرحج بود و ترجیح بلامرجح عقلا و نقلا باطل است. پس به حکم قرآن و عقل، ثابت شد که اعلی، اشرف، اکمل، افضل از این چهار نفر در کره زمین نبود.

خلاصه کلام این روزها باید احیا بشود، این حقایق باید در مساجد منتشر بشود. هر بابی کتابی دارد. امیدواریم ان شاء الله امسال یک عده مردم با همت دامن به کمر بزنند اقدام به این کار بکنند، در حسناتی که سال به سال افزوده می شود همه سهم داشته باشند. من سنّ سنة حسنة فله أجر من عمل بها.

اگر شما بنیانگذار یک آئین مقدسی شدید اجر هر کسی که عمل کند در نامه عمل شما نوشته می شود. این سعادتها را از دست ندهید. هر مجلسی که منعقد بشود در آن مجلس مناقب این خانواده ، فضائل این جمع ذکر بشود در دفتر عمل شماها نوشته می شود. بالاتر از همه مطالبف دعای امام ششم است: رحم الله من أحیی أمرنا.

کسانی هم که در این کارها اقدام می کنند این را باید بدانند: دستگاه قدس شرط دارد. هر کسی را راه نمی دهند. باید این چند کلمه را رعایت کنند. خدمتگزاران فاطمیه ، خدمتگزاران علویه ، خدمتگزاران صادقیه ، خدمتگزاران دهه ولایت و امامت کبری همه باید این چند کلمه را مراعات کنند :

اول: نماز. رابطه خود را با خدا محکم کنند. بر همه کار نماز را مقدم بدارند. هر روز بدون استثناء هر چه می توانند قرآن بخوانند برای امام زمان. این برنامه را ترک نکنند اسمشان در دفتر نوشته خواهد شد و ابدا قلم نخواهد خورد. چون خود حضرت فرمود کسی که این کار را بکند با ما خواهد بود. کسی که امام وعده داده با ماست دیگر ممکن نیست جدا بشود. از امروز شروع کنید. به دیگران هم توصیه کنید. ان شاء الله موفق باشید .

اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعة وفی کل ساعة ولیا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه أرضک طوعا وتمتعه فیها طویلا .

جمعه 1388/8/15 هجری شمسی مطابق با 1430/11/18 هجری قمری

 

 

 

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




متن سخنراني جناب فرحزاد درباره اثبات جانشینی و فضایل امیرالمومنین علیه السلام و اعمال عيد غدير

 

 

 

به نام خدا و با سلام

متن سخنرانی جناب حجت الاسلام فرحزاد درباره اثبات جانشینی و فضایل امیرالمومنین علیه السلام و اعمال عید غدیر در تاريخ  8/8/91 در برنامه سمت خدا:


سوال – درخصوص اهمیت عید غدیرخم توضیحاتی بفرمایید.

پاسخ – نقش حضرت علی (ع) قطعاً نقشی بی بدیل و بی نظیری بوده است . زمانی که پیامبر اسلام (ص) مبعوث شدند ، چه شخصیتی بوده که حرف اول را می زده و حلال مشکلات بوده است ؟ همه ی کارها و محوریت ها بعد از پیامبر (ص) مختص حضرت علی (ع) بوده است . قطعاً ما معتقد هستیم که پیامبر (ص) اولین شخصیت عالم بوده و از ضروریات دین ما هستند. ما نمی خواهیم احیاناً مقام پیامبر(ص) را پایین بیاوریم . امیرالمومنین (ع) می فرمایند که من شاگرد پیامبر و تربیت شده ی ایشان هستم و هرچه دارم از پیامبر (ص) است . اینکه می گویند ما درباره ی حضرت علی (ع) غلو می کنیم و یا ایشان را بالاتر از پیامبر (ص) می دانیم، یک اتهام است . در اصول کافی آمده که حضرت علی (ع) می فرمایند: اَن عبدٌ من عبید محمد (ص) . من بنده ای از بندگان پیامبر هستم. پیامبر اسلام بعنوان اولین شخصیت عالم هستی می فرمایند : آن کسی که در همه جا و همه وقت بیش از همه من را یاری کرد و مکتب خدا و توحید را به ظهور رساند ،علی (ع) بوده است . تعابیری که در مورد امیرالمومنین (ع) وجود دارد در مورد احدی از اطرافیان پیامبر نیامده است . خوشبختانه اکثر این روایات توسط اهل سنت نقل شده است . پیامبر (ص) فرمودند :علی (ع) از بهترین انسان ها است ، کسی که او را انکار کند در واقع پیامبر را رد کرده و کافر شده و یا ناسپاسی کرده است . آن چه مسلم است چنین فردی در مقابل کلام خدا و پیامبر (ص) ایستاده است . در مورد علی (ع) داریم که علیٌ مع الحق و الحقُ مع العلی … هم امیرالمومنین (ع) با حق است و هم حق با علی (ع) است. محوریت حق از آن امیرالمومنین (ع) بوده و میزان و سنجش ایشان هستند. هر طرفی که ایشان دور بزند ، حق با او دور خواهد زد . یعنی محال است که علی (ع) از حق جدا شود . تعبیر دیگری که اهل سنت نقل کرده اند این است که علیٌ مع القرآن و القرآن مع العلی . همیشه قرآن با علی (ع) بوده و علی(ع) با قرآن بوده است . قرآن یک صورت لفظی دارد که همین مصحف شریف است و یک تجسم خارجی دارد که وجود نازنین امیرالمومنین (ع) است . وجود پیامبر (ص) و علی (ع) تجسم خلق و خوی قرآنی است . در روایتی داریم که اگر همه ی امت در محبت امیرالمومنین (ع) اتفاق می کردند ، خدا آتش جهنم را خلق نمی کرد . یعنی جهنم برای کسانی است که علی را انکار کرده اند و برتری امیرالمومنین (ع) را نپذیرفته اند و محبت ایشان را در دل و جان خود ندارند. در واقع آتش جهنم برای دشمنان امیرالمومنین (ع) است . در روایت داریم که مأمون از امام هشتم (ع) سوال کردند که حدیثی از جّد شما پیامبر (ص) نقل شده که فرمودند: امیرالمومنین تقسیم کننده ی بهشت و جهنم است ، این روایت چه معنایی دارد ؟ امام رضا (ع) فرمودند : حبهُ و بغضُ . هرکسی که از صمیم دل و باعمل طرفدار امیرالمومنین (ع) است قطعاً به طرف بهشت می رود و طبق روایات نتیجه ی کار او بهشت خواهد بود و هرکسی که فضایل امیرالمومنین (ع) و جایگاهی را که خدا و پیامبر (ص) برای او معین کرده اند قبول نکند خواه ناخواه مسیر او آتش جهنم خواهد بود . طبق صریح قرآن ، سوره ی مبارکه ی مریم (ع)، تمام انسان ها باید در روز قیامت از پل صراط که بر روی جهنم کشیده شده عبور کنند ، هر راهی جواز عبوری دارد ، جواز و گذرنامه ی عبور از پل صراط، حب امیرالمومنین (ع) است . امیرالمومنین (ع) تجسم همه ی خوبی ها ، مظهر آیات و صفات ، جان و باطن پیامبر است . در روایت داریم که خدا روح انبیاء را با محبت امیرالمومنین (ع) آزمایش کرده است ، هرکسی بیشتر ایشان را پذیرفته است درجه ی او بالاتر رفته است . در روایت داریم که اگر انبیاء ولایت امیرالمومنین (ع) که نماینده ی خدا است را قبول نکنند از پل صراط عبورنخواهند کرد . تعبیری که پیامبر ما در خطبه ی غدیر بیان کردند این است که علی(ع) از همه ی شما بیشتر من را یاری کرده است . یک مورخی که مسلمان هم نباشد اگر تاریخ زندگی پیامبر را بررسی کند متوجه خواهد شد . شخصی با خصوصیات پیامبر(ص) و با سن و سال ایشان در مکه ظهور کردند . افرادی ایشان را اذیت و آزار کرده و نفاق به خرج دادند و برخی نیز از روز اول مال و جان و هستی خود را فدا کردند . اول کسی که به پیامبر ایمان آورد و ایشان را یاری کرد امیرالمومنین (ع) بود . کدام شخصیت به جای پیامبر(ص) خوابید و جان ایشان را حفظ کرد؟ کدام شخصیت مانند پروانه در جنگ احد به دور پیامبر(ص) گشت؟ ایشان نود ضربه تیر و نیزه بر بدن خود خرید و خود را بلاگردان جان پیامبر(ص) قرار داد . لافتی الا علی و لا سیف الا ذوالفقار را به همین خاطر جبرئیل در خصوص ایشان گفته است . کدام شخصیت قلعه ی خیبر را فتح کرد ؟ طبق تاریخ ، روز اول پیامبر(ص) ابوبکر را با لشکر و تجهیزات برای فتح خیبر فرستادند . اما ابوبکر گفت: این کار از عهده ی من خارج است . روز دوم عمر را با امکانات و تجهیزات فرستاند . رفت و او گفت از عهده ی ما خارج است . روز سوم پیامبر (ص) فرمودند : من کسی را می فرستم که خدا و پیامبر او را دوست دارد و او هم خدا و پیامبر را دوست دارد ، کرار بوده و غیر فرار است و تا فتح نکند باز نمی گردد . ایشان امیرالمومنین (ع) را صدا کردند و پرچم را دست ایشان دادند . طبق همه ی تواریخ امیرالمومنین (ع)فرمودند : من در قلعه ی خیبر را به قوه ی جسمانی نکندم بلکه به قوه ی ربانی کردم . دری که چهل نفر آن را باز و بسته می کردند ، تکان دادند و از جا در آوردند . کدام شخصیت عمربن عبدود را هلاک کرد؟ زمان پیامبر (ص) حضرت علی جایگاه ویژه ای داشتند . پیامبر فرمودند : علی هم ،از همه بیشتر من را یاری کرده، هم از همه به من نزدیکتر بوده و هم عزیزترین شما بر من است . در خصال شیخ صدوق است که پیامبر (ص) فرمود: یا علی هفتاد فضیلت را خدای متعال بر شما مرحمت کرده که یکی از آنها این است : من در دنیا و آخرت از شما بی نیاز نیستم . در دنیا همه ی کارها در دست تو است و در آخرت نیز به اذن خدا و پیامبر به دست با کفایت تو است . همه ی صفات و قدرت ها را خدا در وجود این بزرگوار قرار داده است . امیرالمومنین (ع) جان ، باطن و روح پیامبر (ص) است . برخی فکر می کنند که پیامبر(ص) فقط در غدیرخم حضرت علی (ع) را معرفی کردند . این اشتباه بزرگی است . پیامبر (ص) از ابتدای مبعوث شدن تا پایان عمر خود زباناً ، قولاً و عملاً در خصوص جانشینی خود حرف زدند . یکی از موارد مهم آن عید غدیر بوده است . همه ی اهل سنت نقل کرده اند که روز اولی که پیامبر(ص) مبعوث شدند اقوام خود را جمع کردند و فرمودند: اولین کسی که به من ایمان بیاورد جانشین من خواهد بود. اولین کسی که ایمان آورد امیرالمومنین (ع) بود. پیامبر اسلام در جای جای زندگی خود و در هر مناسبتی می فرمودند که علی (ع) جانشین من است . این مطلب کراراً در روایات شیعه و سنی آمده است . پیامبری که در حد اعلای عقلانیت و علم قرار داشته و همه چیز را خداوند به او مرحمت کرده ، پیامبری که برای ریزترین مسائل زندگی ما حکم آورده ، امکان داشته که در رابطه با اهم مسائل که مدیریت امت است ، راهکار نشان ندهد ؟ کسی که یک مقدار انصاف داشته باشد به این نتیجه می رسد . قطعاً خداوند و پیامبر (ص) این مسئله را بیان کرده اند . هر فردی آیاتی مانند بلغ ما انزل علیک را مرور کند متوجه مسئله خواهد شد . الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی … چه پیامی دارد . این بیان که امروز کفار مأیوس شده اند چه معنایی دارد ؟ آیا با یک حکم حلال و حرام کفار مأیوس می شوند ؟ مسلم است که مسئله ی امامت و رهبری بوده است . اصولاً تمام انبیاء جانشین خود را معین کرده اند . در روایات و تاریخ این مسئله آمده است . چطور ممکن است پیامبر ما که خاتم الانبیاء است جانشین تعیین نکرده باشد؟ آیا امکان دارد پیامبر خاتم الانبیاء، این امت عظیم را بدون راهکار و جانشین تا روز قیامت رها کرده باشد ؟ به افرادی که معتقد هستند پیامبر جانشین مشخص نکرده است باید گفت به نظر شما اگر قرار بود پیامبر جانشین انتخاب کند چه کاری انجام می داد ؟ از چه واژه و لغتی استفاده می کرد؟ امروزه یک مدیر مدرسه ی خود را به حال خود رها نمی کند . مسلم است که یک پدر و مادر هنگام رفتن به مسافرت فرزندان خود را به یک نفر می سپارند . تمام واژه ها و کلماتی که پیامبر (ص) می توانست در هنگام تعیین جانشین از آنها استفاده کند در منابع اهل سنت موجود است . این واژه ها حدود بیست عدد هستند . بارها پیامبرفرموده بودند که امیرالمومنین علی (ع) سلام بدهید . علی (ع) امیر و سرپرست مومنان است. کلمه ی امام ، قائد ، ولی ، مولا، نفسی را می توان نام برد . پیامبر می فرمودند : علی نفس و جان من است . انت منی به منزلة هارون من موسی . هارون برادر و جانشین و وصی حضرت موسی بوده است . در کلیه ی تواریخ آمده است که پیامبر (ص) زمانی که به مسافرت می رفتند جانشین مشخص می کردند . آیا امکان دارد پیامبر (ص) بعد از خود امت را رها کند ؟ کلمه اخی ، وصی ، صاحبی ، باب علمی را می توان نام برد . ان مدینة علمی و علی بابها. امکان ندارد کسی بتواند به علومی که در وجود پیامبر است دست پیدا کند مگر از طریق امیرالمومنین (ع). ما با تعصب و عناد مخالف هستیم و از روی تعصب صحبت نمی کنیم . اگر کسی بتواند یک کتاب مانند نهج البلاغه که یادگار امیرالمومنین است را بیاورد ما به او ایمان می آوریم . چه کسی جز مولی که باب علم پیامبر است می تواند چنین خطبه های غرّایی بخواند؟ نهج البلاغه بخشی از خطبه های امیرالمومنین است . فردی از امیرالمومنین (ع) سوال کرد که معنای عدل و توحید چیست ؟ فرمود: توحید این است که از وهم و خیال بیرون آمده و خدا را با هیچ وهم و خیالی مقایسه نکنید . عدل هم به این معنا است که خدا را بخاطر کمبود ها متهم نکنید ، خدا عادل است. امیرالمومنین در جلسه ای سوال کردند که بیشترین چیزی که در حروف و کلمات استعمال می شود چیست ؟ گفتند: نقطه است . حضرت سریعاً بلند شدند و خطبه ای خواندند که نقطه نداشت . اگر شما بخواهید شعری را بدون نقطه بسرایید مدت ها باید فکر کنید . در جای دیگر حضرت پرسیدند: بیشترین چیزی که در حروف و کلمات استعمال می شود چیست ؟ گفتند: الف و حمزه است . حضرت خطبه ای بدون الف و حمزه خواندند . هرکسی این کار را فی البداهه انجام دهد ما می توانیم به او ایمان بیاوریم . پیامبر در خصوص آن حضرت فرمودند : بالاترین قضاوت کننده ی شما است . قاضی باید بالاترین عدالت ، علم و شجاعت را داشته باشد . از خلیل ابن احمد نحوی سوال کردند که چرا شما شیعه شدید ؟ او گفت :بخاطر اینکه تمام امت به او احتیاج داشتند و او به هیچکدام از امت احتیاج نداشت (غیر از پیامبر) دلیلی است برای این که ایشان امام کل است . چه در زمان پیامبر که همه ی افراد به پیامبر مراجعه می کردند و پیامبر نیز افراد را به امیرالمومنین (ع) ارجاع می دادند . بعد از پیامبر (ص) نیز حتی خلفا در مسائل مختلف به ایشان مراجعه می کردند . برخی از افراد فکر می کنند خطبه ی غدیر فقط من کنت مولی و هذا علی مولی است. در حالی که این خطبه بسیار مفصل است . حدود سیصد نفر از علمای اهل سنت این خطبه را نقل کرده اند . کتابی به نام غدیر زلال وحی در قم چاپ شده است . خطبه ی حضرت رسول در غدیر را با سندهای آن و چند بار ویراستاری کامل در این کتاب آورده شده است. مجمع عاشقان بقیع این کتاب را چاپ کرده اند . این کتاب باید در میلیون ها نسخه چاپ شده و به تمام دنیا صادر شود . خطبه ی غدیر حدود بیست و دو یا بیست و سه صفحه است .

سوال – درخصوص آیات نوزده تا بیست وهفت سوره ی انعام توضیح بفرمایید.

پاسخ – خیلی خوب است که این مسئله یک سنت شود و همانطور که برای پیامبر(ص) صلوات می فرستیم ، برای حضرت علی (ع) نیز صلوات بفرستیم . پیامبر(ص) فرمودند : نزدیک ترین افراد به من کسانی هستند که بیشتر بر محمد و آل محمد صلوات می فرستند . در آیه ی بیستم این سوره ی مبارکه خداوند متعال می فرماید: زمانی که پیامبر خدا مبعوث شدند ، یهود و نصاری دقیقاً ایشان را می شناختند .( تمام اخلاق ، روحیات و شمایل ایشان در تورات و انجیل بوده است . ) در تورات و انجیل فعلی نیز موجود است و فقط یک مقدار دستکاری شده است . این افراد پیامبر (ص) را می شناختند اما مسائلی باعث می شد که آن را بیان نکنند. خداوند متعال می فرماید: کسانی که اهل کتاب هستند پیامبر را می شناختند همانطور که فرزندان خود را می شناختند . ولی حب جاه و مقام و ریاست باعث شد که این افراد ایمان نیاورده و به خود خسارت وارد کنند . حب جاه و مقام و تعصبات انسان را از حقانیت دور می کند . چه بسا افرادی هستند که در دل خود مسئله ای را قبول دارند ولی این کافی نیست باید اقرار کنند . اگر انسان در کنار معرفت اقرار نکند به خود خسارت وارد کرده است .

سوال – چکار کنیم که عید غدیر امسال خاطره ای خوش و بیاد ماندنی برای همه ی ما باشد؟

پاسخ – الان یک ورزشکار ، هنرپیشه و غیره در دنیا بیشتر از حضرت علی (ع) شناخته شده است . مردم دروازه بان تیم فوتبال فلان تیم را می شناسند ولی علی ابی طالب را نمی شناسند. آن حضرت در دنیا مظلوم است و ما ایشان را به دنیا معرفی نکرده ایم . در کشورهای اسلامی با غدیر آشنایی ندارند . باید کاری کنیم که فضایل آن حضرت و غدیر جاودانه شود . مبلغان و کسانی که کار فرهنگی می کنند باید کاری کنند که پیام غدیر به دنیا برسد . روز غدیر مانند عاشورا باید فراگیر و جهانی باشد . همانطور که در دهه ی عاشورا شیعیان عالم بسیج می شوند تا امام حسین (ع) را معرفی کنند ، در جهت شادی و جشن روز غدیر نیز باید همین کار را بکنند . اگر ما غدیر را جا بیندازیم تمام مشکلات حل می شود . مدیریت جهان با غدیر و آمدن امام زمان (ع) درست می شود . در جای جای خطبه ی غدیر پیامبر (ص) ما را به امامان و همینطور امام زمان (ع) سفارش کرده اند. ما باید جشن غدیر را احیاء کنیم . یکی از چیزهایی که در روز عید غدیر بسیار زیاد به آن سفارش شده اطعام دادن است . در وسایل آمده که اگر کسی در این باره قرض کند حضرت امیر (ع) ضمانت داده اند که قرض او ادا می شود. در روایت است که اگر کسی در روز غدیر یک نفر را اطعام بدهد ، گویی صد و بیست و چهار هزار پیامبر ، شهید و صدیق را اطعام داده است . چه خوب است که خانم ها شوهران خود را به اطعام و عیدی دادن در این روز وادار کنند . ما معمولاً در طول سال هدایایی را برای خانواده ی خود می گیریم ، چه خوب است که این کار را در روز عید غدیر انجام بدهیم . با این کار بذر محبت به ولایت را در دل فرزندان خود می کاریم . امام هشتم (ع) فرمود : والله اگر مردم عظمت عید غدیر را درک می کردند ، ملائکه روزی ده بار با آنها مصافحه می کردند . در طول سال بهترین ایامی که خداوند عفو عمومی داده و انسان را از آتش جهنم آزاد می کند مربوط به ایام شب قدر و ماه رمضان است . امام هشتم (ع) فرمود : خدا به برکت روز غدیر دو برابر ماه رمضان ، عید فطر و جمعه بندگان خود را از آتش جهنم آزاد می کند . هیچ سند و مدرکی پیدا نشده که افراد سید باید عیدی بدهند . همه ی افراد از زن و مرد و بزرگ و کوچک باید عیدی بدهند . آیت الله قاضی استاد آیت الله بهجت بودند . یکی از شاگردان ایشان می گفت : آیت الله قاضی به قدری مشکل مالی داشتند که فرموده بودند، گرفتاری و مشکل من در دنیا و آخرت همین فقری است که من دارم . ولی در ایام عید غدیر قرض می کردند ، جشن گرفته و عیدی می دادند . مرحوم آیت الله بهجت دو روز اطعام می دادند. اطعام افراد در این روز بذر محبت در دل افراد می کارد . کسی که این کار را انجام دهد ، برکت ، وسعت رزق پیدا کرده وبلا از او دفع می شود . هرچیزی که ما داریم به برکت روز غدیر و مولا امیرالمومنین (ع) است . امام هشتم (ع) فرمودند : روز غدیر روزی است که دل هر زن و مرد مومنی را شاد می کند . روزه گرفتن در این روز بسیار سفارش شده است . زیارت حضرت امیر در این روز ثواب زیادی دارد . روز عید غدیر یوم الفرح نامگذاری شده است . باید افراد در این روز هرکاری را برای شاد کردن دل ها انجام دهند . ریشه ی تمام حقایق و احکام در دین ما به روز غدیر باز می گردد . اگر سرچشمه محکم باشد تمام انشعبات دیگر درست می شود .

سوال – چه اعمالی را می توان در روز عید غدیر انجام داد ؟

پاسخ – در مفاتیح به طور مفصل اعمال روز عید غدیر نوشته شده است . روزه گرفتن در این روز معادل شصت سال عبادت است. عقد اخوت در این روز خیلی خوب است . باید افراد خطبه ی غدیر را مرور کنند . مرحوم آقای دولابی فرمودند که مادر من گفت وقتی که من ازدواج کردم یک خانم علویه ای به در منزل ما آمد و هیزم می خواست . من چون عروس تازه ی آن خانواده بودم از بزرگترها اجازه نداشتم که این کار را انجام دهم . خواستم از جاری خود اجازه بگیرم ، دیدم که در حال نماز است . صبر کردم تا نماز ایشان تمام شود . زمانی که بازگشتم دیدم که آن خانم علویه رفته است . زمانی که پدر ما به خانه آمد ، مادر جریان را برای ایشان تعریف کرد . پدرم خیلی ناراحت شدند ، شخصاً هیزم ها را جمع کردند و به در خانه ی علویه بردند . همان شب خواب دید که اهل خانه همگی برای زیارت به کربلا رفته اند . زمانی که بیدار شد به خود گفت که الان امکان رفتن به زیارت کربلا نیست پس این خواب چه معنایی دارد . چند وقتی نگذشت که یک عده نزد ایشان آمدند و گفتند که راه کربلا باز شده و و شما را هم دعوت کرده اند . به برکت خدمتی که به آن علویه کرده بودند تمام اهل خانه کربلایی شدند. اطعام و عیدی دادن در روز غدیر نباید فراموش نشود . کتابی به نام مدرسه ی سبز غدیر توسط آقای مجید حیدری فر نوشته شده است . افتخار همه ی امامان ما به امیرالمومنین (ع) بوده و امام حسن و امام حسین (ع) و حضرت زهرا فدایی ایشان بوده اند . امام حسین (ع) در روز عاشورا فرمودند : من بخاطر پدرم امیرالمومنین (ع) شهید می شوم.

 

منبع

http://ch3.ir/samtekhoda/index.php?

option=com_content&view=article&id=984:910808&catid=43:farahzadi&Itemid=300

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت