اهميت تغذيه در اسلام:

در قرآن خداوند فقط وقتي انسان و غذاي طيب را آفريد خود را ستود(14مؤمنون – 64غافر)
واين نشان ازاهميت زياد غذاي طيب است. سلامتي و عمر را خدا به انسان هديه ميكند(11فاطر)ولي اين انسان است كه بايد آن را حفظ كند و آن را به خطر نيندازد كه نه تنها ازلذات دنيوي بي بهره ميماند بلكه درآخرت هم بايد جوابگو باشد.چرا همه فکر میکنند عمر که به50رسید،باید با مریضی زندگی کرد و دیگر آخر عمر است؟ چه شده كه عمر140ساله ايرانيان به40رسيده و اين همه بيمار داريم؟اکثر بیماریها مثل:آلزایمر،اِم اِس،میگرن، دیابت ، چربی ، انواع سرطانها و…وقتی به وجود آمد که تغذیه مردم را عوض کردند وگر نه انسانيكه تغذيه سالم و طيب داشته باشد نه مریض میشود و نه ميميرد مگر اينكه بقدري پير شود كه فقط پوست و استخوان شود كه اينطور مرگ براي او راحت خواهد بود و اين است مرگ طبيعي نه اينكه هركس در خواب بميرد بگویيم با مرگ طبيعي مرده.اگر قرار بود40سالگي بميريم كه اسلامي وجود نداشت چون پيامبر تازه در40سالگي به پيامبري مبعوث شدند!از40سال به بعد روح رشد ميكند ولي الآن چنان شده كه وقتي جسم به40سالگي ميرسد به قدري بدحال است كه جايي براي رشد روح نيست.پس كِي ميخواهيم ازاين بدن استفاده كنيم!؟غذايي كه ميخوريم به دو ماده لطيف يا متخلخل(غذاي روح)وكثيف يا متراكم (غذاي جسم)تقسيم ميشود.غذا به خون تبديل شده و روح از خون لطيف ساخته مي شود.در وسط مغز اتاقك هاي خالي تونل مانندي وجود دارد كه جايگاه روح است وانسان غذاي طيب را كه ميخورد اين تونل ها پاك و نوراني مي شود ودر نتيجه{سيماهم في وجوه}(29فتح)چهره نوراني شده،اخلاقش تغيير ميكند،زندگي‌اش جهت ميگيرد و ميل به خدا پيدا ميكند و درنتيجه در دنيا وآخرت سربلند خواهد بود اما در مقابل90روزبه طول مي‌انجامد كه سلولهاي فعال شده از تمام بدن،يك وعده غذاي فاسد را ازآخرين عضو(يعني مفصل)خارج كند.پس كِي روح وجسممان وقت خودسازي به خود مي بيند؟{اي انسان به غذا خود بنگر كه چه مي خوري}(24عبس)پس چه خوب است كه به اين دستور قرآن عمل كنيم كه حتي كوچكترين ضرري به خود نرسانيم.خوردن هر نوع غذا اثرات همان غذا را در روح و روان شخص دارد و سرنوشت او را رقم مي زند.همانطور كه غذاي حرام روح انسان را ميكُشد و عامل بسياري ازگناهان ميشود،غذاي خبيث هم به‌گونه‌اي در روح و جسم و عمل شخص مؤثر است ولي بالعكس غذا علاوه بر اينكه بايد حلال باشد اگر طيب هم باشد باعث رشد و تجلي روح و جسم شده و انجام عمل صالح را در انسان دروني ميكند{غذاي طيب تناول كن تا بتواني عمل صالح داشته باشي}(51مؤمنون).به اين دليل اسلام تأكيد زيادي بر روي تغذيه دارد وتقريباً يك سوم احاديث ما در مورد تغذيه است.علما بر اين باورند كه اگر تشيع بر3پايه قرارداشت يك پايه آن علم بدن‌شناسي است.در سال 1897كه پروتوكولهاي صهيونيستها نوشته ميشد روزنامه نگار يهودي به نام هِرتزل كه رئيس جلسه بود،اشغال فلسطين را به عنوان اسرائيل مطرح ميكند.همه موافقت ميكنند،ولي فقط يك سؤال مطرح ميشودكه : با اشغال فلسطين جواب تاريخ را چه بدهيم؟هِرتزل درجواب ميگويد:تاريخ را ما مينويسيم،يعني اینکه:1.توسط آتاترك درتركيه حروف مسلمانان را عوض كنيم تا فرهنگ،احاديث و تاريخشان را آن گونه كه ما مينويسيم،بخوانند.2.هرچه دارند محتوايش را عوض كنيم وظاهرش را نگه داريم.(مثلاً نمكي را كه پيامبر فرموده بخوريد تا فشارتان پايين آيد،علمش را از ما گرفته و با تغيير محتواي آن در كارخانجات،نمكي را به ما ميدهند كه نه تنها فشار را بالا ميبرد بلكه بيماريهاي بسيار ديگري را هم ايجاد ميكند و اينطور احاديث و علوم ما را يك به يك كنار زدند.)دستهای پنهانِ یهودیان صهیونیست،حاكمان اكثر كشورهاي جهان حتي اسرائيل،آمريكا و انگليس را به دلخواه خود انتخاب و جابه‌جا ميكنند.تمام سازمانهاي‌بين المللي ساخته دست آنها و حافظ حقوق آن ميباشد و آنها در تمام تصميمات بزرگ جهاني دست دارند و اكثر رسانه‌هاي جهان در مشت آنهاست.آنها با نفوذ در كشورها،فرهنگ و علوم آنان را به غارت ميبرند و فرهنگ و علوم را همانطور كه به صورت حساب شده،از قبل آماده كرده‌اند در كشورها جا مي‌اندازند.مثلاً علوم طب سنتي،اسلامي ما يعني طب ابن سينا كه سالها در جهان متداول بوده را از ما گرفتند و خود استفاده كردند وعلم پزشكي غلط و مخالف با مباني اسلام را در تمام كشورها جا انداختند.آنها در هر كشوري كه نفوذ كردند تمام كارها را كارخانه‌اي كردند وبا اين كار ميخواستند با يك تير چند نشان بزنند يعني اولاً هرچه را كه بخواهند به عنوان علم در مواد غذايي به خورد مردم دهند ثانياً با ايجاد كارخانه، مغازه‌ها را جمع كنند تا روابط عمومي مردم( كه در اسلام به آن تأكيد شده )را كم كنند تا مردم دچار افسردگي وبيماريهاي روحي شوند واتحاد وهمدلي آنها كمرنگ شود وثالثاً كار درجامعه كم شود و درنتيجه هرج ومرج ايجاد شود،وازسويي ديگر پزشكي را تكه‌تكه كردند يعني علم طب،دارو وتغذيه را از هم جدا كردند تا پزشك از تغذيه سالم آگاهی نداشته باشد.اينكه بگوييم پزشكان تمام كشورها شيوه پزشكي و تغذيه كنوني را تأييد ميكنند كه دليل نميشود،چون اولاً همه آنها علمشان را از دست ساخته‌هاي صهيونيست ميگيرند و بدون تحقيق بر روي آن به ديگران منتقل ميكنند كه پيامبر در اين باره ميفرمايند:«براي دروغگويي مردمان همين بس كه هرچه را مي شنوند نقل قول ميكنند و هركس فقط ترجمه وبعد منتقل كند دچار جهل است.»ثانياً خداوند فرموده:{اگر از بيشتر مردم پيروي كني تو را گمراه ميكنند}(116انعام) ثالثاً پزشكي جديد فقط بر روي ميكروب تمركز كرده و به قيمت شيميايي كردن مواد غذايي ميخواهد ميكروب آنها را ازبين ببرند(در حالي كه ميكروبها نابودشدني نيستند و فقط در يك گِرَم بزاق دهان100000ميكروب وجود دارد كه نميتوانند آن را از بين ببرند)بدن در برابر ميكروب نيروي دفاعي دارد اما در مقابل مواد شيميايي بي دفاع است.درمان بیماری در پزشکی جدید نسبت به طب سنتی اساسی انجام نمیشود،بسیار پرهزینه است و همراه عوارض خطرناک و غیرقابل جبران است(زن بارداری که عفونت گوش کرده،از نظر پزشکی جدید یا باید بچه سقط يا ناقص شود و یا گوش مادر برای همیشه کَر شود،در صورتی که طب سنتی با ریختن کمی عسل در گوش مشکل را کاملاً برطرف ميکند یا درمان آلرژی در پزشکی جدید فرار از آلرژنهاست که این کار برای بیمار غیرممکن است؛در صورتی که طب سنتي با حجامت آلرژی آن را برطرف ميکند،یا درمان زردی نوزادان در طب سنتی با حجامت بلاشرط برطرف ميشود درصورتیکه پزشکی جدید درمان قطعي براي آن ندارد،و یا بیماریهای دیگر مثل دیابت یا چربی خون که با حجامت و تغذیه مناسب برطرف میشود،که همه اینها دلیل بر برتری طب سنتی است.)در صحيفه نور،امام(ره)به كساني كه طب سنتي را پيگيري ميكردند فرمودند:«نه این است كه ندانم علومي كه در ممالك ما بود دسيسه ها اسباب آن شد كه اين علوم را عقب زدند و علوم غرب را آوردند و محتوا را از ما گرفتند و الآن وضع ما چنان شده كه خيال مي كنيم هر چه هست در غرب است وما هيچ نداريم. مغزهاي ما را شستشو دادند و مغز ديگري جاي آن گذاشتند. ..بعد كه اساس مملكت را مستقر كرديم شما برويد دنبال طب سنتي وآقايان بروند دنبال طب وارداتي… پزشكي جديد هيچ خدمتي نكرده مگر در جراحيها كه آنهم مقدار زياديش زير سؤال است كه با داروي ساده اي حل ميشود… حكيمان در طب سنتي بيماران را با داروي گياهي معالجه اساسي ميكردند نه اينكه يك مريض چندين سال بايد داروشيميايي مصرف كند.»(صحيفه نور،جلد9،ص7)جمهوري اسلامي وقت رسيدگي به اين مسائل را نداشته و به جاي فرهنگسازي اول به مسائل اقتصادي،سياسي و نظامي رسيدگي كرده(و هنوز در دانشگاههايمان كه علوم غرب تدريس ميشود و پزشكانمان كه بدون تحقيق از علوم آنها پيروي ميكنند، تغييري ايجاد نكرده)ولي حال كه اساس مملكت را مستقر كرديم،وقت آن رسيده كه فرهنگسازي را شروع كنيم.

اين نوشته برگرفته ازمنابع معتبر اسلامي همچون قرآن،احاديث،سخن وكتب دانشمندان بزرگ اسلامي و تجربه7000 ساله طب سنتي،اسلامي ايران به تحقيق دكتر حسين روازاده ميباشد.

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...