با بادها آرام و نامحسوس می آید

بوی خوشی از سمت و سوی طوس می آید

هنگام تطهیر است و باید دل به دریا زد

مرداب تا آغوش اقیانوس می آید

خورشید در دست از حریمت باز می گردد

آنکه به پابوس تو با فانوس می آید

تیر و کمان از دست هر صیاد می افتد

تا بچه آهویی به سوی طوس می آید

خورشید، سر در پیرهن، از سمت «پایین پا»

هر شب سلامی می دهد، پابوس می آید

تسبیح در دست از دل «صحن عتیق» ات ماه

هر صبح با «یا نور و یا قدوس» می آید

این زاغکی که شد دخیل پنجره فولاد

نقاره بردارید که طاووس می آید

دل کندن از دامان تو سخت است و زائر، باز

از شهر تو با اشک و با افسوس می آید.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...