هیچ‌گاه دستور ذکر نمی‌دادند. بنده در خاطر ندارم که توصیه ذکر کرده باشند. آن چیزی که می‌فرمودند، و صد بار و هزار بار ما از ایشان شنیده بودیم مراقبه بود.

 مراقب چشمت باش.
 مراقب گوشت باش.
  مراقب زبانت باش که آن را چگونه به کار می‌بری؛

و البته هیچگاه نشده بود که چیزی را خودشان عمل نکرده به دیگران توصیه کرده باشند. حالا برای بنده که از نظر ایمان و عمل ضعیف و کوچک هستم ممکن است یک وقت چیزی بگویم که خودم آن را انجام نمی‌دهم؛ اما ایشان رسم نداشت. ما از قدیمی‌ها شنیده بودیم که ایشان فرموده‌اند: من اگر بخواهم در یک جلسه برای مردم موعظه‌ای بگویم، قبلاً بیست و چهار ساعت خودم به آن دستور عمل کرده‌ام. حالا بیست و چهار ساعت که چه عرض کنم. شاید آن را به عنوان مثال گفته‌اند.

 آن اوایل که ما جوان‌تر بودیم، و کمی پاک بودیم، مثال ما با مواعظ ایشان مانند مثال هوا و انسان‌‌ بود. نه مثال آب و انسان. چگونه اگر هوا نباشد انسان به خفگی دچار می‌شود، اینگونه بودیم. با این مواعظ زندگی می‌کردیم. اما چرا چنین بود؟ ایشان می‌فرمودند:«من چه بگویم برای شما که وقتی می‌خواهم برای شما صحبت بکنم تمام شراشر وجودی خودم را بررسی می‌کنم، مبادا غیر خدا در آن باشد. نبادا غیر خدا در این صحبت‌ها باشد. نبادا اظهار معلومات باشد. نبادا یک الفاظی حساب نشده باشد. با این که تمام قلب از گذشته و آینده در تحت نظر بوده است.این را بدانید آقا!!»

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...