تا میتوانی همه کارها و فعالیت ها را با لذت همراه کن…
حتی نفس کشیدن که کمترین فعالیت توست…

داستان جالبی وجود دارد دربارهٔ مردی که به سرعت و چهار نعل
با اسبش می تاخت. این طور به نظر می سید که جای بسیار مهمی می رفت.
مردی که کنار جاده ایستاده بود، فریاد زد:
« کجا می روی؟ »

مرد اسب سوار جواب داد: « نمی دانم، از اسب بپرس! »
این داستان زندگی خیلی از مردم است؛

آن ها سوار بر اسب عادت هایشان می تازند،
بدون این که بدانند کجامی روند.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...