كودكان يا بزرگسالاني كه دچار نقص عضو و عيب هستند، از دو جهت رنج مي برند. اول از نقص و محروميتي كه در خود احساس مي نمايند. دوم از توهين و تمسخر ديگران .
كسي كه لال است مي بيند ديگران با هم سخن مي گويند. از محاوره با يكديگر لذت مي برند ولي او به سبب عيبي كه در يزبان دارد از سخن گفتن عاجز است . اين احساس عجز، روان او را فشار مي دهد، لذا خود را كوچك و حقير مي بيند و خاطرش از اين محروميت آزرده و ملول است . رنج ديگر او از اين جهت است كه افراد سالم او را تحقير مي كنند و به باد مسخره مي گيرند و عجز او را به صورت تقليد توهين آميزي وانمود مي نمايند. شايد رنج توهين مردم سنگين تر از نقص و محروميتي است كه در باطن خود احساس مي كند.
((جاحظ)) از مردان تحصيل كرده اي بود كه در قرن سوم هجري زندگي مي كرد. كتاب ها و آثاري نيز از او به جا مانده است . بسيار بدگل و قبيح المنظر بوده و چون نسبت به حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام ابراز مخالفت و دشمني مي كرد، خلفاي عباسي از وي حمايت مي كردند.
روزي با شاگردان خود مي گفت : در تمام دوران زندگي ، هيچ كس مانند يك نفر زن ، مرا شرمسار و خجلت زده نكرده است .
روزي در رهگذر با زني برخورد كردم . او از من خواهش كرد تا همراه او بروم . به دكان مجسمه سازي آمد و مرا به صاحب دكان نشان داد و گفت : ((مثل اين شيطان !)) متحير ماندم . وقتي زن مرا ترك گفت و رفت از صاحب دكان ، قضيه را سوال كردم . جواب داد: ((اين زن به من سفارش داده بود تا مجسمه شيطان را براي او بسازم .)) به او گفتم : ((من صورت شيطان را نديده ام كه شكل او را بسازم .)) او امروز شما را نزد من آورد و گفت : ((مجسمه شيطان را مانند قيافه شما بسازم .))(1)

1- تتمة المنتهي ، ص 370، كودك از نظر وراثت و تربيت ، ج 2، ص 202.

 

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...