در زمانی که خیلی‌ها برای دست بوسی شاه و چاپلوسی سر از پا نمی‌شناختند، تختی هنگام دریافت «نشان پهلوانی»، در حضور شاه و سران کشوری و لشکری و امرای ارتش، مقابل شاه سرش را خم نکرد تا شاه، نشان را دور گردنش بیندازد؛ عده‌ای از این کار تختی، ناراحت شدند و او را سرزنش کردند.
تختی قرار است بازوبند و نشان پهلوانی کشتی ایران را از شاه کسب کند، او می‌بایست سرش را خم می‌کرد تا شاه، نشان را دور گردنش بیندازد، اما جهان پهلوان، مقابل محمدرضا شاه هم سر خم نکرد و شاه را وادار کرد دستانش را بالا بگیرد و نشان را بر گردن جهان پهلوان ایران بیندازد. بسیاری از نزدیکان دربار، از این کار تختی ناراحت شدند و پس از مراسم او را سرزنش کردند.
در صحنه‌ای دیگر، در روزی که غلامرضا پهلوی، برادر بزرگتر محمدرضا پهلوی، به تالار کشتی آمد و تختی در عوض ارادت و خم شدن مقابل برادر شاه، به مردم اقتدا کرد. اما برخلاف دیگر گزارش‌های سازمان امنیت اطلاعات ایران، این یکی در اسناد ساواک نیامده است.
اختلاف اصلی تختی و رژیم، با این صحنه شروع شد که وقتی غلامرضا وارد تالار شد، هنگامه‌ای به پا شد و مردم آن یکی غلامرضا را تحویل نگرفتند و او کینه این صحنه را به جان گرفت. این یکی از عجیب‌ترین صحنه‌های زندگی تختی است که بعدها حقایق اتفاقات، بلایا و حتی شایعه‌های بسیاری را در زندگی‌اش رقم زد.
و این گونه تختی، تختی شد.
تختی مظلوم زیست و روزهایی که او را به پاس آزادگی‌اش به تالار کشتی هم راه نمی‌دادند، نمودی از این مظلومیت آزادمردان برای آیندگان بود.

 

موضوعات: حکایات تاریخی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...