در نهج البلاغه بر این معنی تأکید شده که تقوا حفاظ و پناهگاه است نه زنجیر و زندان و محدودیت.

  بسیارند کسانی که میان «مصونیت» و «محدودیت» فرق نمی نهند و با نام آزادی و رهایی از قید و بند، به خرابی حصار تقوا فتوا می دهند.

  قدر مشترک پناهگاه و زندان «مانعیت» است، اما پناهگاه مانع خطرهاست و زندان مانع بهره برداری از موهبت ها و استعدادها.

  این است که علی علیه السلام می فرماید:

  بندگان خدا! بدانید که تقوا حصار و بارویی بلند و غیرقابل تسلط است، و بی تقوایی و هرزگی حصار و بارویی پست است که مانع و حافظ ساکنان خود نیست و آن کس را که به آن پناه ببرد حفظ نمی کند. همانا با نیروی تقوا نیش گزنده خطاکاری ها بریده می شود.
« نهج البلاغه، خطبه 157»

 علی علیه السلام در این بیان عالی خود گناه و لغزش را که به جان آدمی آسیب می زند، به گزنده ای از قبیل مار و عقرب تشبیه می کند؛ می فرماید نیروی تقوا نیش این گزندگان را قطع می کند.

  علی علیه السلام در برخی از کلمات تصریح می کند که تقوا مایه اصلی آزادی هاست؛ یعنی نه تنها خود قید و بند و مانع آزادی نیست، بلکه منبع و منشأ همه آزادی هاست.

  در خطبه 221 می فرماید:

  همانا تقوا کلید درستی و توشه قیامت و آزادی از هر بندگی و نجات از هر تباهی است.

  مطلب روشن است؛ تقوا به انسان آزادی معنوی می دهد، یعنی او را از اسارت و بندگی هوا و هوس آزاد می کند، رشته آز و طمع و حسد و شهوت و خشم را از گردنش برمی دارد و به این ترتیب ریشه رقّیت ها و بردگی های اجتماعی را از بین می برد.

  مردمی که بنده و برده پول و مقام و راحت طلبی نباشند، هرگز زیر بار اسارت ها و رقّیت های اجتماعی نمی روند

 سیری در نهج البلاغه، ص205،206

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...