براي آنكه خوانندگان محترم به گوشه اي از مقام توحيد افعالي مردان عالي مقام الهي در زمينه اضطرار، واقف بشوند، در اين جا مختصري از زندگي افتخارآميز و پرفراز و نشيب حضرت ابراهيم عليه السلام بيان كرده و به مبارزات او با بت و بت پرستي و خطراتي كه در سر راهش پيش آمد، اشاره مي نماييم .
بت شكني ابراهيم از جمله مبارزات آن حضرت و افروختن آتش براي سوزاندن ابراهيم از جمله قضايايي است كه براي آن حضرت پيش آمد و در اين جا به استناد بعضي از آيات و روايات ، جريان امر، به اختصار توضيح داده مي شود.
در يكي از عيدهايي كه مردم از شهر خارج مي شده و به صحرا مي رفتند، ابراهيم عليه السلام عذر مزاجي آورد و در شهر ماند و از فرصت نبودن مردم استفاده نمود، به بتخانه رفت ، تمام بت ها را به استثناي بت بزرگ شكست و وسيله اي كه با آن بت ها را شكسته بود، به گردن بت بزرگ افكند.
مردم كه از صحرا برگشتند و به بتكده رفتند، بت ها را شكسته يافتند، فرياد برآوردند، شهر به هم ريخت ، طوفاني برپا شد، ابراهيم را عامل اين كار شناختند و او را براي محاكمه در حضور مردم آوردند.
قالوا اءاءنت فعلت هذا بآلهتنا يا ابراهيمَ قال بل فعله كبيرهم هذا فاساءلوهم ان كانوا ينطقونَ فرجعوا الي انفسهم فقالوا انكم اءننتم الظالمون ؛(1)
گفتند: ((اي ابراهيم ! آيا تو با خدايان ما چنين كردي ؟))
پاسخ داد: ((بت بزرگ مرتكب اين كار شد. از بت ها سوال كنيد، اگر مي توانند سخن بگويند!))
امام صادق عليه السلام قسم ياد كرد كه بت بزرگ مرتكب اين كار نشده بود و ابراهيم هم دروغ نگفته بود.
عرض شد: ((اين كه مي فرماييد چگونه است ؟))
حضرت فرمود: فرمود: ((ابراهيم عليه السلام فرمود: اگر بت بزرگ نطق مي كند، اين كار را انجام داده است و اگر نطق نمي كند، مرتكب كاري نشده است .))(2)
نمرود و مردم پس از مشورت و تبادل فكر به اين نتيجه رسيدند كه مجازات گناه بزرگ ابراهيم اين است كه در آتش سوزانده شود. افكار عمومي كيفر سوزاندن را پذيرفت و اين شعار زبانزد همگان گرديد:
قالوا حرّقوه و انصروا آلهتكم ان كنتم فاعلين ؛(3)
((گفتند: او را بسوزانيد و خدايان خود را ياري نماييد.))
سوزاندن ابراهيم به نام خدايان ، رنگ مذهبي به خود گرفت . از اين رو بت پرستان به احترام بت ها در تهيه هيزم شركت كردند. حتي كساني كه مريض و در شرف مرگ بودند، با وصيت مقداري از ماترك خود را براي خريد هيزم و سوزاندن ابراهيم اختصاص دادند. جمع آوري هيزم مدتي به طول انجاميد و ابراهيم در طول آن مدت زنداني بود. پس از آن كه به مقدار كافي هيزم از نقاط دور و نزديك جمع آوري گرديد و بر روي هم انباشته شد، در موعد مقرر، شعله هايي را برافروختند و در نتيجه دريايي از آتش به وجود آمد. قبلا منجنيقي ساخته بودند كه ابراهيم را در آن بنشانند و در وسط درياي آتش بيفكنند.
روز سوزاندن ابرهيم فرارسيد. او را در منجنيق نشاندند تا در نقطه مركزي آتش بيندازند. لحظات اضطراري براي ابراهيم شروع شد.
كسي كه در آن موقع مي توانست به ابراهيم كمك كند و او را از محيط خطر خارج نمايد، جبرئيل امين بود. روايات متعددي با مختصر تفاوت در عبارات رسيده كه جبرئيل خود را به ابراهيم رساند و آمادگي خويش را براي ياري او اعلام داشت . از آن جمله اين حديث است :
فالتقي معه جبرئيل في الهواء و قد وضع في المنجنيق فقال : يا ابراهيم هل لك الي من حاجة ؟ فقال ابراهيم اءما اليك فلا و اءما الي رب العالمين فنعم ؛(4)
جبرئيل در هوا ابراهيم را ملاقات نمود، موقعي كه در منجنيق قرار داشت ، گفت : ((اي ابراهيم ! آيا به من حاجتي داري !))
ابراهيم پاسخ داد: ((به تو حاجتي ندارم ولي به خداوند عالميان نيازمند و محتاجم .))
ابراهيم دعا كرد و از خدا نصرت طلبيد. خداوند خواسته او را اجابت فرمود.
قلنا يا نار كوني بردا و سلاما علي ابراهيم ؛(5)
((به آتش فرمان رسيد كه بر ابراهيم سرد و سلامت باش !))
ابراهيم عليه السلام در موقع اضطرار از غير خدا حتي از فرشته بزرگ الهي ياري نخواست . فقط از باريتعالي نصرت طلبيد و خداوند ياري اش فرمود.
درخواست امام سجاد عليه السلام در قطعه اي از دعاي مكارم الاخلاق از پيشگاه باري تعالي اين است كه خدايا در موقع اضطرار فقط از تو ياري بخواهم و با استعانت از غير خدا امتحانم منما.(6)

1- سوره مباركه انبياء آيه 61.
2- بحارالانوار، ج 2، ص 32.
3- سوره مباركه انبياء، آيه 68.
4- بحارالانوار، ج 12، ص 33.
5- سوره مباركه انبياء، آيه 69.
6- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 2، ص 310.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...