توحيد واقعي

اسلام با اعلام كلمه توحيد لا اله الا الله به پرستش تمام معبودهاي ساختگي خاتمه داد و مسلمين را از قيد همه بندگي ها آزاد كرد. به پيروان خود دستور داد روزي چندبار در نمازهاي يوميه جمله اياك نعبد را تكرار كنند تا اين مطلب در اعماق جانشان نفوذ نمايد و ملكه آنها گردد كه پرستش منحصر به ذات اقدس الهي است و غير خداوند لايق بندگي و عبوديت نيست .
نتيجه اين تربيت آسماني آن شد كه پيروان اسلام به آزادگي و حريت واقعي دست يافتند و هر جا قدم گذاردند، در مقابل هيچ كس و هيچ چيز سر بندگي فرود نياورند و در سخت ترين شرايط هرگز رنگ ذلت و زبوني به خود نگرفتند.
قبل از آن كه پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم از مكه مهاجرت نمايد، فشار مشركين زندگي را بر مسلمانان تلخ و غيرقابل تحمل ساخت .
جمعي از آنان با موافقت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم به كشور حبشه پناهنده شدند، تا مگر چند روزي از آن همه سختي و فشار در امان باشند.
مشركين ، عمارة بن وليد و عمرو بن عاص را با هداياي بسيار به حبشه فرستادند تا مهاجرين را دوباره به مكه دعوت كنند و شكنجه هاي خود را نسبت به آنان از سر بگيرند.
آن دو نفر به حبشه وارد شدند. هدايايي را كه براي اطرافيان پادشاه آورده بودند، بين آنان تقسيم كردند و هديه اختصاصي پادشاه را نيز حضورا تقديم نمودند. ضمنا درخواست دعوت مهاجرين را به عرض رساندند.
نجاشي ، پادشاه حبشه ، مرد فهميده و دانايي بود. گفت من هرگز بدون رسيدگي و تحقيق ، مهاجرين را تسليم نمايندگان مشركين مكه نخواهم كرد.
آنها به كشور من آمده اند و مرا بر دگران برگزيده اند. بايد شخصا آنان را ملاقات كنم ، سخنانشان را بشنوم و از طرز تفكرشان آگاه گردم و سپس تصميم بگيرم . دستور داد مهاجرين را در وقت معين به حضورش بياورند.
خب من قبل از ادامه مطلب نكته اي را عرض كنم و آن اين كه حتما مي دانيد كه سجده كردن و به خاك افتادن نهايت درجه خضوع و انكسار سجده كننده در مقابل مسجود است . مكتب آزادپرور اسلام بر اساس كلمه توحيد به پيروان خود درس عزت نفس و شخصيت داده بود و به آنان فهمانده بود كه سجده تنها در پيشگاه ذات اقدس الهي كه خالق عالم و مالك حقيقي تمام جهان هستي است ، شايسته است . انسان مسلمان هيچ وقت و در هيچ شرايطي حق ندارد غير خدا را سجده كند و گوهر ارزنده ايمان و عزت نفس خويش را با چيزي معامله كند.
و عن ابي عبدالله عليه السلام في حديث طويل اءنّ زنديقا قال له : اءفيصلح السجود لغير الله قال : لا، قال : فكيف اءمر الله الملائكة بالسجود لآدم فقال : ان مَن سجد باءمر الله فقد سجد لله فكان سجوده لله اذا كان عن اءمر الله .(1)
از حضرت صادق عليه السلام سوال شد كه آيا غير خدا براي سجده شايستگي دارد؟
حضرت پاسخ منفي داد و فرموده : ((نه .))
گفته شد: ((پس چگونه خداوند فرشتگان را به سجده آدم امر فرمود؟))
حضرت جواب داد: ((كسي كه غير خدا را به امر خدا سجده مي كند در واقع ، خدا را سجده كرده است .))
پس در مورد سجده ملائكه بايد گفت فرشتگان با سجده آدم ، خدا را سجده كرده اند. زيرا به امر الهي آدم را سجده نموده اند.
در آن زمان ، معمول چنين بود كه هر كس به حضور نجاشي مي رسيد، بايد حتما او را سجده كند و بدين وسيله مراتب تذلل و بندگي خود را ابراز نمايد.
مهاجرين در وضع بسيار دشواري قرار گرفتند، سجده كردن نجاشي بر خلاف مكتب آزادي اسلام و منافي با اصل يكتاپرستي و كلمه توحيد است . خودداري از سجده نيز ممكن است نجاشي را خشمگين نمايد و دستور اخراج مهاجرين را بدهد و در آن موقع همه آنها در معرض خطر انتقام جويي و شكنجه هاي طاقت فرساي مشركين قرار خواهند گرفت . اكنون بر سر دوراهي قرار دارند و بايد تصميم بگيرند.
ايمان به خدا و اعتقاد به يكتاپرستي آن چنان در عمق وجودشان ريشه دوانده بود كه تصميم گرفتند از سجده نجاشي خودداري كنند و به هر حادثه سختي كه بر اثر آن پيش آيد، تن در دهند. جعفر طيار كه خود يكي از مهاجرين است گويد: ((وارد مجلس شديم و سجده نكرديم .))(2)
حضار محضر نجاشي لب به اعتراض گشودند و گفتند: ((چه شده است كه شما پادشاه را سجده نكرديد؟ جواب داديم : ما جز خداي يگانه احدي را سجده نمي كنيم .))
براي دحيه كلبي نيز در كشور روم نظير قضيه مهاجرين حبشه اتفاق افتاد. رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در اواخر عمر شريفش به زمامداران كشورهاي آن روز كه از جمله آنها قيصر، پادشاه روم بود، نامه هايي نوشت و همه آنها را به آيين مقدس اسلام دعوت كرد. هر كدام از نامه ها را براي ابلاغ به يكي از مسلمانان داد.
دحيه كلبي كه از تربيت يافتگان مكتب اسلام و از مومنين به اساس توحيد و يكتاپرستي بود از طرف رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم ماءموريت يافت كه نامه آن حضرت را به پادشاه روم برساند. او راه سفر را در پيش گرفت تا وارد پايتخت شد.
كسان قيصر به دحيه كلبي گفتند: مواقعي كه به حضور پادشاه رسيدي ، او را سجده كن و سر از سجده برندار تا شخص پادشاه اجازه دهد.
دحيه كلبي از شنيدن اين سخن ضدتوحيدي ناراحت شد و در كمال صراحت و بدون كمترين ترديد گفت : هرگز به چنين كاري تن نمي دهم و من جز خداي يگانه ، احدي را سجده نخواهم كرد.
اين شهامت و آزادگي كه در مكتب آسماني نصيب مسلمين گرديد، همه از بركت ايمان به خدا و اتكا به قدرت نامحدود ذات اقدس الهي بود.(3)

1- وسائل الشيعه ، ج 6، ص 388.
2- سيره حلبي ، ج اول ، ص 378.
3- آية الكرسي ، پيام آسماني توحيد، ص 29.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...