✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
برندگان جنگ یمن و عربستان


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



حِجــابم را با جهنم عوض نخواهــم کرد

گرمــای تابستــان چه لذت بخـش است
وقتی با خــُـدا معامله بهِشــت و جهنم می کنم
گرما را به جــان می خَرم…
اما حِجــابم را با جهنم عوض نخواهــم کرد
چـــادرَم!
در این گرمـای تـابستـان؛
وقتی پیچیده می شـوم میـان سیـاهی ات،
تنهــا دلخـوشی ام به این اسـت که…
عرقِ روی ِ پیشـانی ام
عرقِ بنـدگی اسـت،
نـه عرق شَـرم…
بـاور کـن، معنیِ این همه حرارت و گرما را به جان خریدن ، تحمـل نیسـت…
عشق اسـت؛ عشق بـه خُـدا…

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




خـــــــدا خواست تو "ریحان" باشی بانو

خـــــــدا خواست تو “ریحان” باشی بانو

دوره آخر الزمان است، بانو

به خودت افتخار کن،

تو خاصی…

بگذار تمام دنیا بد وبیراهه بگویند!

به خودت…

به چادرت…

به سیاه بودنش…

گذشت آن زمان که نفت را طلای سیاه میگفتند.

این روزها طلا تویی

سیاه هم چادرت…

طعنه ها دلسردت نکند.

باافتخار قدم بزن بانو!~~~

چه کسی میداند

پشت آن پوشش سخت؛

پشت آن اخم عمیق؛

چه گلی پنهان است؟

چه کسی میداند

جنس مغروری تو؛

گُهر عفت تو؛

چقدر نایاب است؟

چه کسی میداند

راز خندیدن آرام تورا؟

حکمت پوشیدن آن ساق تورا؟

باتو هستم بانو…..

و خـــــــدا خواست تو “ریحان” باشی؛

و تو “ریحانگیت” را مفروشش ارزان

قیمتت ارزان نیست…..

مواظب چادر مادر باش…….

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




چـــــــادر مـــــــادر من ، فـــــــاطمه ، حرمت دارد

چـــــــادر مـــــــادر من ، فـــــــاطمه ، حرمت دارد

نه فقط شبه عبایی مشکیست

که سرت بندازی
و خیالت راحت
که شدی چادری و محجوبه!

چـــــــادر مـــــــادر من ، فـــــــاطمه ، حرمت دارد

قاعده، رسم، شرایط دارد

شرط اول همه اش نیت توست… محض اجبار پدر یا مادر
یا که قانون ورودیه دانشگاه است
یا قرار است گزینش شوی از ارگانی
یا فقط محض ریا
شایدم زیبایی، باکمی آرایش!
نمی ارزد به ریالی خواهر… چـــــادر مـــادر من ، فـــــاطمه، شرطش عشق است

عشق به حجب و حیا
به نجابت به وفا
عشق به چادر زهرا
که برای تو و امنیت تو خاکی شد
تا تو امروز شوی راحت و آسوده
کسی سیلی خورد
خون این سیل شهیدان
همه اش با هدف چادر تو ریخته شد.

خواهرمـــــــ

حرمت این پارچه ی مشکی تو
مثل آن پارچه مشکی کعبه والاست

یـــــــادگار زهراست
نکند چـــــــادر او سرکنی اما روشت منشت
بشود عین زنان غربی
خنده های مستی
چشمک و ناز و ادا
عشوه های ناجور

به خدا قلب خــــــدا می گیرد
به خدا مـــــــادر من فـــــــاطمه شاکی بشود
به همان لحظه سیلی خوردن
لحظه پشت در او سوگند…. خواهرمـــــــ

چـــــــادر مـــــــادر من ، فـــــــاطمه ، حرمت دارد

خواهرمــــــــــــــ

منـــــــ ، پـــــــدرم ایل و تـــــــبارم
همـــــــه ی دار و نـــــــدارم

به فدایتـــــــ

حـــــــرمتش را نـــــــشکن .

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




حجت الاسلام ماندگاری به سوال يكی از بينندگان برنامه سمت خدا درباره آرايش كردن پاسخ جالبی داده است كه در ادامه می‌خوانيد!!!

سؤال: من دختری هستم که عاشق آرایش کردن هستم و آرایش هم برای دل خودم است. و آرایش من، برای جلب توجه دیگران نیست. من وقتی بیرون می روم به سر و وضع خودم می رسم تا دلم شاد بشود. آیا این کار من ایرادی دارد؟

پاسخ: کار ایشان اشکالی ندارد ولی کمال نامهربانی، بی انصافی و ناسپاسی به حضرت حق است. قرار نیست که هر کس به دل خودش عمل کند. قرار است که همه به امر خدا عمل کنند.

موتورسواری که در پیاده رو موتورسواری می کند و امنیت مردم را به خطر می اندازد، می گوید: دلم می خواهد به پیاده رو بروم و در واقع به خواسته دلش عمل کرده است. کسی که در دم بیمارستان بوق می زند می گوید که من می خواستم شاد باشم بوق زدم و اِلا قصد کار دیگری ندارم. اگر این حرف ها عاقلانه است حرف این خانم هم عاقلانه است.

وقتی ما کاری می کنیم که به دیگران آسیب و ضرری می رسد، باید روی دل خودمان پا بگذاریم. اگر شما به حرف خدا گوش بدهید و حق کسی را ضایع نکنید می توانید به حرف دل تان عمل کنید. این خانم حرف خدا را ضایع کرده است زیرا در قرآن داریم که زنها نباید زینت و آرایش خودشان را آشکار کنند مگر برای همسران و محرم هایشان. در اینجا شما نمی توانید به دل تان عمل کنید زیرا ناسپاسی خدا می شود. این خانم به چهار گروه لطمه می زند:

۱- در خیابان جوان عفیف نمی خواهد به چهره ی این خانم نگاه کند بنابراین به خودش فشار می آورد و سرش را پایین می اندازد. پس این فرد اذیت می شود و حقش ضایع می شود زیرا می توانست راحت در خیابان راه برود. مثل فردی که وقتی آلودگی هوا وجود دارد مجبور است که ماسک بزند.

۲- به جوان بی بند و بار هم ظلم می شود زیرا این جوان وقتی خانم را در خیابان می بیند ازدواجش عقب می افتد چون مجانی دارد نیازش را برطرف می کند. فرد باید نیازش را با ازدواج تامین کند نه با هرزگی و چشم چرانی.

۳-چنین خانم هایی به ما می گویند که چرا ازدواج های مان عقب افتاده است. متاعی که باید گران بفروشند دارند مفت در خیابان حراج می کنند یعنی دارند به خودشان ظلم می کنند.

۴- به متأهل‌ها هم ظلم می شود زیرا آقایان متأهل چشم شان به این خانم می افتد که خیلی مرتب است ،وقتی به خانه می روند خانم را درآشپزخانه می بینند که خیلی مرتب نیست و بخاطر همین، قیافه ها را مقایسه می کند و شروع به بهانه گیری می کند و زندگی بهم می ریزد. پس بی حجابی حق الناس است و باید این خانم ها تغییر رویه بدهند.

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




ﻧﯿﺸﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﻣﮕﺮ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ
ﺩﻟﺒﺮﯼ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ؟
ﻣﮕﺮ ﺍﯾﻦ ﭼﺎﺩﺭﯼ ﻋﻬﺪ ﻗﺠﺮ
ﻋﺸﻮﻩ ﻫﻢ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﺪ؟
ﺭﺍﺯ ﺻﯿﺪ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ؟
ﺑﺎ ﺩﻭ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺑﮑﻨﺪ ﻣﺴﺖ ﺩﻟﯽ؟
ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﻫﻤﻪ ﻓﺮﻫﺎﺩ ﮐﻨﺪ؟ﻫﻤﻪ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺑﺸﻮﻧﺪ؟
ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﮐﻪ ﮐﻨﺪ ﻣﻨﮓ ﺩﻝ ﻫﺮ ﭘﺴﺮﯼ
ﻫﯿﭻ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ﺍﻭ؟
ﺗﻮ ﺑﮕﻮ ﺍﺻﻼ ﻧﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﺑﺎﺷﺪ؟
ﭼﺸﻤﮏ ﭘﺮ ﻫﻮﺳﯽ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﺪ؟
ﺟﻠﻮﻩ ﯼ ﺗﻦ، ﺭﺥ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺍﺩﺍ ﻣﻠﺘﻔﺖ ﺍﺳﺖ؟
ﻫﯿﭻ ﺍﺯ ﻟﺬﺕ ﺧﻨﺪﯾﺪﻥ ﻭ ﻣﺴﺘﯽ ﺩﺍﻧﺪ؟
ﺗﺎﺏ ﮔﯿﺴﻮ ﺑﻠﺪ ﺍﺳﺖ؟
.
.
.
ﻣﻦ ﻫﻤﻪ ﺵ ﺯﯾﺮ ﻟﺒﻢ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ
ﺍﻭ ﭼﻪ ﺩﺍﻧﺪ ﺗﻮ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﻝ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﯼ؟
ﺍﻭ ﭼﻪ ﺩﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺯﻥ ﻭ ﮔﻮﻫﺮ ﻫﺴﺘﯽ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ ؟
ﯾﺎﺩ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﻧﺨﺴﺘﺖ ﺑﻮﺩﻡ
ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﻭ ﺣﺠﺐ ﻭ ﺣﯿﺎ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﯽ
ﻧﻪ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ
ﻧﻪ ﺯﺩﯼ ﭼﺸﻤﮏ ﻭ ﻧﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﯼ ﺑﯽ ﺟﺎ ﻧﻪ ﺳﺨﻦ
ﻧﻪ ﺗﻨﺖ ﺟﻠﻮﻩ ﮔﺮ ﻭ ﻋﺸﻮﻩ ﮐﻦ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻮﺩ
ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﻧﺎﺯﮎ
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﻭ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ
ﺩﻝ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﯼ؟
ﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﺧﻨﺪﯾﺪ
ﻫﺮ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﺒﻬﻮﺕ ﺷﺪﻩ
ﻫﺮ ﻣﻠﮏ ﮔﺮﺩ ﺗﻮ ﻣﯽ ﭼﺮﺧﯿﺪ ﻭ
ﺑﺎﻟﻬﺎﯾﺶ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺧﻮﺵ ﺁﻣﺪ ﮔﻔﺖ
ﻣﺎﻩ ﺑﺎﻧﻮ،ﻋﺴﻞ ﭼﺎﺩﺭﯾﻢ
ﺍﯼ ﺑﻪ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺣﯿﺎﯾﺖ ﺧﺎﻧﻮﻡ
ﻣﺮﺩ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺩ ﺑﻮﺩ
ﻟﺬﺕ ﺍﻭ ﻋﻔﺖ ﺗﻮﺳﺖ
ﭼﻠﭽﺮﺍﻍ ﻧﻔﺴﺶ ﭼﺎﺩﺭ ﺗﻮﺳﺖ.
ﺍﯼ ﺑﻪ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺣﺠﺎﺑﺖ ﺑﺎﻧﻮ
ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﺑﺪﺍﻥ
ﻫﻤﻪ ﯼ ﻋﺸﻖ ﻣﻦ ﺍﺯ ﭼﺎﺩﺭ ﺗﻮﺳﺖ . . .

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




گـفت: پسـرها چقـدر چشـم نـاپـاک شـده انـد …
یک بـار پشـت سـرش راه افتـادم …
در کوچـه اول ، پسـر جـوانی ایسـتاده بود !
تا نگـاهش به او و مانتـوی تنـگش افتـاد
نیشـخندی زد و به سـر تا پـای انـدام دخـتر خیـره شـد …
همـان پسـر ، وقـتی مـن از جلـویش عبـور کـردم …
سـرش را پایـین انداخت و سرگـرم گوشی مـوبایلـش شـد !
در کوچـه دوم که کمـی هـم تنـگ بـود …
چنـد پسـر در حـال حـرف زدن و بلـند بلـند خندیدن بودنـد
دخـتر که نزدیکـشان شـد ، نگـاه ها هـمه سمـت انـدام …
و موهـای بلـند دخـترک چرخـید.
یکـی از پسـر ها نیشـخندی زد
و دیگـری کاغـذی را در کـیف دخـتر انداخـت.
تنـه دخـتر ، هنـگام عبـور از آن کوچه تنگ به تنـه پسـر ها خـورد !
همـان پسـر ها ، وقـتی مـن نزدیک شـدم …
راه را بـرای عبـور مـن باز کـردند و صـدایشـان را پایـین آوردنـد.
و همیـنطور در کوچه سـوم ، خیـابـان ، بـازار …
اصـلا قبـول چشـم ها هـمه نـاپـاک …!
امـا ◄تــــو چـرا با بـی حجـابی ، طعـمه شـان میـشوی بانـو ..

موضوعات: حجاب  لینک ثابت