آنچه نیکی می کنی پیش کس اظهارش مکن
گر خدا داند بس است،کالای بازارش مکن

 آتشِ در زیرخا کستر،فریبت می دهد
دشمنت گر خفته است،از خواب بیدارش مکن

 خاطر غم دیده را تا می توانی مهر ورز
بازبان بد،کسی از کار بیکارش مکن

 سخن زیبا همیشه بوی باران می دهد
بسپار، در دفتر دل ، خط دیوارش مکن

 سوی بازار بتان رفتن،نه کار هر کسی است
هر عزیزی همچو یوسف نیست، خریدارش مکن

 وعده گر دادی همیشه بر سر قولت بمان
چونکه نتوانی بگو دیگر امیدوارش مکن

 قدر آزادی که می داند،جز در بندیان
مرغکان عشق را، در دام گرفتارش مکن

ا ی که از روی لجاجت زود قضاوت میکنی
بیگناه را همچو منصور بر سر دارش مکن

 روح پاک وجسم سالم بهر ما یک نعمتیست
پس بیا با کینه و حسرت ، بیمارش مکن

 گرصمد،بهر تفرج سوی بستانمی روی
شوق گل داری بچین و گله از خارش مکن

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...