امام سجاد عليه السلام در دعاي خود از ((حسد اهل بغي)) سخن مي گويد و از خداوند متعال مي خواهد كه دل حسودان ظالم را به دوستي اش متمايل سازد. زيرا امام سجاد عليه السلام در افكار عمومي مسلمانان و همچنين در انديشه و فكر زمامداران اموي آنقدر از نعمت تكريم و احترام برخوردار بود كه جاه طلبان ظالم ، به آن همه محبوبيت رشك مي بردند و چون اهل بغي و ستم بودند، آرام نمي گرفتند و ممكن بود با افترا و تهمت ، هتك و اهانت ، آزار و اذيت و خلاصه از هر راهي كه ميسر باشد، دست به ظلم و ستم بگشايند تا ارزش معنوي امام و عظمت روحاني آن حضرت را كاهش دهند يا به كلي از ميان ببرند.
براي آن كه خوانندگان محترم به ارزش و احترام امام عليه السلام و سبب حسادت اهل بغي ، هر چه بهتر و بيشتر توجه نمايند، در اين جا به طور شاهد، دو مورد از آثار محبوبيت امام عليه السلام ذكر مي شود.
حج هشام بن عبدالملك في زمن عبدالملك فطاف بالبيت فحيد اءن يصل الي الحجر فيستلمه فلم يقدر عليه فنصب له منبر و جلس عليه ينظر الي الناس و معه اءهل الشام اذ اءقبل علي بن الحسين بن ابي طالب عليه السلام من اءحسن الناس وجها و اءطيبهم اءرجا فطاف بالبيت فلما بلغ الي الحجر تنحي الناس حتي يستلمه فقال رجل من اءهل الشام من هذا الذي هابه الناس هذه الهيبة فقال هشام لا اءعرفه مخافة اءن يرغب فيه اءهل الشام و كان الفرزدق حاضرا فقال لكني اءعرفه فقال الشامي من هو يا اءبافراس فقال :
هذا الذي تعرف البطحاء وطاءته
و البيت يعرفه و الحل و الحرم(1)
هشام بن عبدالملك در زمان حيات پدرش ، خليفه مقتدر وقت ، براي حج بيت الله الحرام به مكه آمد و طواف بيت الله را انجام داد و كوشش كرد كه استلام حجر نمايد ولي نتوانست ، زيرا مردم او را راه ندادند. گويي فشار مردم آنقدر شديد بود كه براي مصونيت هشام منبري آوردند، او را روي منبر نشاندند و طواف و استلام مردم را نگاه مي كرد و كساني از اهل شام با او بودند و گرد منبرش حضور داشتند.
در اين ميان حضرت سيد الساجدين ، زين العابدين ، علي بن الحسين عليهماالسلام وارد مسجدالحرام شد. لباسي بلند بر تن و عبايي بر دوش داشت . صورتش از زيباترين صورت هاي مردم و بوي عطرش بسيار مطبوع بود. طواف خانه را آغاز نمود. وقتي به حجرالاسود رسيد، مردم دور شدند و راه دادند تا حضرت استلام حجر نمايد. در طواف هاي بعد هم مطلب به همين منوال بود و مردم براي آن حضرت راه باز مي كردند.
يكي از شاميان كه در كنار منبر هشام بن عبدالملك بود و از مشاهده اين وضع به شگفت آمده بود، از هشام پرسيد: ((اين كيست كه در نزد مردم اين قدر ابهت و عظمت دارد؟))
هشام گفت : ((او را نمي شناسم !))؛ زيرا مي ترسيد كه اگر آن حضرت را معرفي كند، شاميان به او متمايل شوند و علاقه مند گردند.
فرزدق شاعر در آن جا حاضر بود. وقتي هشام گفت : ((نمي شناسم)) فرزدق گفت : ((من او را مي شناسم .))
شخص شامي گفت : ((او كيست ؟)) فرزدق شعر معروف خود را خواند كه در بيت اول گفته بود: ((اين مرد كسي است كه مكه او را مي شناسد. اين مرد كسي است كه حرم خدا او را مي شناسد، اين مرد كسي است كه تمام مردم از حل و حرم او را مي شناسد و هويت او بر همه مشهود است .))
اين يك نمونه از نعمت محبوبيت امام سجاد عليه السلام نزد مسلمانان بود كه عرض شد.
نمونه ديگر عظمتي است كه امام سجاد عليه السلام نزد خليفه وقت داشت و او صريحا به زبان آورده است .
عن الزهريّ قال دخلت مع علي بن الحسين عليه السلام علي عبد الملك بن مروان قال فاستعظم عبدالملك ما راءي من اءثر السجود بين عيني علي بن الحسين عليه السلام فقال يا ابامحمد لقد بين عليك الاجتهاد و لقد سبق لك من الله الحسني و اءنت بضعة من رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم قريب النسب و كيد السبب و انك لذوفضل عظيم علي اهل بيتك و ذوي عصرك و لقد اءُوتيت من الفضل و العلم و الدين و الورع ما لم يؤ ته اءخذ مثلك و لا قبلك الا من مضي من سلفك و اءقبل يثني عليه و يطريه قال فقال علي بن الحسين عليه السلام كل ما ذكرته و وصفته من فضل الله سبحانه و تاءييده و توفيقه فاءين شكره علي ما اءنعم ؛(2)
زهري مي گويد: من در معيت امام سجاد عليه السلام به مجلس عبدالملك مروان رفتم . عبدالملك با مشاهده اثر سجود ما بين دو چشم امام ، حضرتش را در كمال بزرگي و عظمت تلقي نمود. عرض كرد: مجاهدت شما در پيشگاه الهي مشهود است و كارهاي نيك شما نزد باريتعالي سابقه دارد. تو پاره تن رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم هستي ، از جهت نسبت به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نزديك هستي و از نظر سبب ، بسيار محكم و موثقي ! شما فضيلت و برتري عظيمي بر اهل بيت خودت و بر مردم زمانت داري ! از مدارج فضيلت و علم و از مراتب دين و تقوي آن قدر بهره مند هستي كه جز پيشينيان و پدران بزرگوار خودت ، احدي نه امروز و نه در گذشته واجد آن نبوده است .))
خلاصه عبدالملك از حضرت علي بن الحسين عليه السلام بسيار تمجيد نمود. زهري مي گويد: امام سجاد عليه السلام فرمود: آنچه را كه گفتي و توصيف نمودي ، از فضل الهي و تاييد و توفيق باريتعالي است . شكر اين همه نعمت ، وظيفه است و چگونه مي توان اين وظيفه بزرگ و سنگين را به درستي و شايستگي انجام داد؟
آن محبوبيت عظيم امام سجاد عليه السلام نزد مسلمانان و اين همه تكريم و احترام از ناحيه خليفه مقتدر زمان ، امري ساده و عادي نيست و قطعا در ضمير ديگران به طور متفاوت اثر مي گذارد. دوستان واقعي و شيعيان حقيقي امام عليه السلام در باطن از عظمت پيشواي خود بسيار مسرورند و براي خود از خداوند آن نعمت ها را درخواست مي كنند و به قدر يك صد هزارم از آن نعمت ، نسبت به امام عليه السلام حسد مي برد و در ضمير خويش ناراحت و بيقرارند. اما به عمل ناروايي دست نمي زنند. ولي ستمكاران و اهل بغي از مشاهده آن همه نعمت خشمگين و ناراحتند و نسبت به امام عليه السلام دشمني و كينه مي ورزند و ممكن است عملا به افترا و تهمت يا هتك و اهانت متوسل شوند تا از محبوبيت و عظمت امام بكاهند.(3)

 

1- سفينة البحار، ج 2، ص 355.
2- مستدرك الوسايل ، ج 1، ص 126.
3- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 1، ص 337.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...