ﺷبیﻣﺎﺭ ﺑﺰرگی ﻭﺍﺭﺩ ﺩﻛﺎﻥ ﻧﺠﺎﺭی می شوﺩ هﻤﺎﻥ طور ﻛﻪ برای پیداکردن غذا ﮔﺸتی می زند ﺑﺪﻧﺶ ﺑﻪ ﺍﺭﻩ ﮔﻴﺮ می کند ﻭ ﻛمی ﺯﺧﻢ می شود.
ﻣﺎﺭ ﺧﻴﻠی ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ می شوﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ
ﺍﺭﻩ ﺭﺍ ﮔﺎﺯ می گیرﺩ
ﻛﻪ ﺳﺒﺐ ﺧﻮﻧﺮﻳﺰی ﺩﻭﺭ ﺩﻫﺎﻧﺶ می شود ﺍﻭ نمی فهمد ﻛﻪ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎقیﺍﻓﺘﺎﺩﻩ
ﻭ ﺍز ناراحتی ﺍﻳﻨ ﻜﻪ ﺍﺭﻩ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﻤﻠﻪ می کندﻭ ﻣﺮﮔﺶ
ﺣتمی اﺳﺖ ﺗﺼﻤﻴﻢ می گیرد
ﺑﺮﺍی ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺩﻓﺎﻉ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ
ﺷﺪﻳﺪﺗﺮ ﺣﻤﻠﻪ ﻛﻨﺪ
ﺑﺪﻧﺶ ﺭﺍ دور اره می پیچاند ﻭ هیﻓﺸﺎﺭ می دهد .
ﻧﺠﺎﺭ ﺻﺒﺢ ﻛﻪ ﺁﻣﺪ….
ﺭﻭی ﻣﻴﺰ به جای ﺍﺭﻩ ﻻﺷﻪ ﻣﺎﺭی ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﺯﺧﻢ
ﺁﻟﻮﺩ را ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ به خاﻃﺮ بی فکری ﻭ ﺧﺸﻢ ﺯﻳﺎﺩ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
ﺍﺣﻴﺎﻧﺎ ﺩﺭﻟﺤﻈﻪ ﺧﺸﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ
ﺑﺮﻧﺠﺎﻧﻴﻢ ﺑﻌﺪ ﻣﺘﻮﺟﻪ می شویم
ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻧﺠﺎﻧﺪﻩ ﺍﻳﻢ ﻭ ﻣﻮقعی ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﺩﺭﻙ
می کنیم ﻛﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﺩﻳﺮ ﺷﺪﻩ …
در ﺯﻧﺪگی بیشتر باید ﭼﺸﻢ
پوشیﻛﻨﻴﻢ…ﺍﺯ ﺍﺗﻔﺎﻕ ها، ﺍﺯ ﺁدم ها، اﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎ،
ﮔﻔﺘﺎﺭﻫﺎ،
ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ عادت ﺩﻫﻴﻢ ﺑه ﭼﺸﻢ پوشی ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﻭ ﺑه ﺠﺎ .
ﭼﻮﻥ ﻫﺮ ﻛسی ﺍﺭﺯﺵ ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺭﻭﺑه ﺮﻭﻳﺶ
ﺑﺎﻳﺴتی ﻭﺍﻋﺘﺮﺍﺽ کنی! گاهی برو، گاهی بمان، گاهی گريه کن، گاهی بخند، گاهی قدم بزن،
گاهی رها شو، گاهی ببخش، گاهی ياد بگير…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...