✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
آه پروردگارا...!!!


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



معلوم نيست اين چند دهمين باري است که در طول يک سال و نيم که از عقدشان مي گذرد، با هم قهر کرده اند. ترانه احساس درماندگي مي کرد و نمي دانست در گفت وگوي تلفني با مشاور بايد تمام جزئيات مشکلش را بيان کند يا خير.

آشکارترين چيزي که مي شد در رفتار او احساس کرد نياز به گفت وگو با شخصي غير از همسرش بود. همسري که به دليل به وجود آمدن يک اختلاف، چند روزي است با ترانه قهر کرده است و با او صحبت نمي کند.

از اين سم مهلک دوري کنيد

«قهر» يکي از مهلک ترين آسيب هاي يک رابطه است!
قهر، يک رفتار کودکانه است. اين اولين چيزي است که بايد درباره قهر بدانيم. پس هر کدام از ما که از اين حربه به عنوان يک رفتار دفاعي يا رفتاري براي آزار دادن همسرمان يا به هر نيت ديگري استفاده مي کنيم بايد بپذيريم که اصلا به عنوان يک فرد عاقل و بالغ ظاهر نشده ايم! حتي کودکان گاهي پس از قهرهاي شديد با دوستانشان پس از چند دقيقه يا چند ساعت آشتي مي کنند و دوباره بازي پرنشاط خود را از سرمي گيرند، گويي به بي اهميتي قهر پي مي برند اما خيلي از آدم بزرگ ها همچنان در رفتار کودکانه خود باقي مي مانند!البته ناراحت شدن و به اصطلاح «سرسنگين بودن» با همسر زماني که از دست او ناراحت هستيم، هميشه «بد» نيست، حتي مي تواند در شرايطي به عنوان راهي و نشانه اي براي آگاه کردن او از رفتار اشتباهش موثر هم باشد ولي در برخي شرايط و نه هميشه و نه براي مدتي طولاني!

وقتي قهر کردن نازکشيدن را به دنبال ندارد!
متاسفانه قهر کردن بيشتر در بانوان ديده مي شود و تا وقتي همسر آن ها پا پيش نگذارد، عذرخواهي نکند و به اصطلاح «منت کشي» نکند، آن ها از چهارپاي شيطان پايين نمي آيند! البته طرح اين مسئله درباره خانم ها اين موضوع را نفي نمي کند که بسياري از مردان نيز به اين آسيب مبتلا هستند. در مواردي که خطاي همسر به صورت عمد و به دفعات تکرار مي شود و راه حل هاي ساده احتمالي موثر واقع نمي شود، استفاده از قهر تا سطحي مجاز است. ولي تکرار آن يا طولاني شدن مدت آن، براي رابطه زناشويي بسيار مضر است.

چرا همسران قهر مي کنند؟
گاهي زوجين نمي توانند منظور و پيام خود را به يکديگر منتقل کنند؛ بنابراين يکي از زوجين احساس ناکامي مي کند و گمان مي کند مورد بي توجهي همسرش قرار گرفته است. بنابراين دچار دلخوري و خشم مي شود و تصميم به قطع رابطه کوتاه مدت يا همان قهر مي گيرد، البته عمق و ميزان قطع رابطه به اهميت پيام بستگي دارد و ممکن است از چند ساعت تا چند روز هم طول بکشد.

فقط خودت را مي بيني
دليل دوم باز هم در رابطه با گفت وگوي ناموفق زوجين مطرح است، گاهي يکي از طرفين خودمحورانه صحبت مي کند يعني مطالب خود را با تصورات و با توجه به نيازهاي خودش مطرح مي کند و تصورات و نيازهاي طرف مقابل را در نظر نمي گيرد که اين خودمحوري باعث دلخوري و قطع رابطه طرف مقابل مي شود؛ زيرا در اين جا مسئله تفاوت نگاه و نگرش وجود دارد و احساس نااميدي و يأس جزئي در فرد، ايجاد مي شود.

وقتي نمي شود گفت بالاي چشمت ابروست!
 دليل سوم :ممکن است شخص، عزت نفس پايين يا آسيب ديده اي داشته باشد که در اين صورت وقتي در شرايط يا در معرض اختلاف عقيده يا سليقه با ديگران قرار مي گيرد، راهي جز قهر کردن برايش باقي نمي ماند.
در همين مواقع است که اصطلاحا مردم مي گويند: «به فلاني زود برمي خوره» يا «نمي شه بهش گفت بالاي چشمت ابروست».اين کارشناس خانواده تاکيد مي کند: قهر کردن مانند ريختن زباله ها زير فرش خانه است، مشکل با قهرکردن حل نمي شود زيرا افراد بعد از چند دقيقه، چند ساعت يا چند روز سعي مي کنند دوباره با هم ارتباط برقرار کنند ولي مشکل به جاي خود باقي است.

از همسرتان باج نگيريد!
دليل بعدي با عنوان «بازيابي عاطفي» از سوي بهروزي فر مطرح مي شود: اگر دليل قبلي ناآگاهانه بروز مي کند، اين دليل کمي آگاهانه است، يعني فرد در فرآيند شکل گيري شخصيت اش از کودکي تا بزرگسالي راهي را براي رسيدن به هدف انتخاب مي کند که نوعي «باج گيري عاطفي» از ديگران است.
کودکي که براي رسيدن به خواسته اش بهانه گيري مي کند يا روي نقطه ضعف والدينش انگشت مي گذارد و از اين طريق به هدفش مي رسد، ممکن است در بزرگسالي هم اين کار را انجام دهد، براين اساس با همسرش قهر مي کند و با خود مي گويد مي توانم با حرف نزدن و قهر کردن با همسرم به هدفم برسم.

عوارض قهر
خود فرد، بيش از همه در معرض پيامدهاي منفي قهر است. اين روان شناس در تشريح آثار قهر با بيان اين جمله ادامه مي دهد: وقتي قهر رخ مي دهد، نشان مي دهد که فشار زيادي روي فرد است زيرا مي خواهد خودش را حفظ کند، او در حال تجربه تهديد است و با قهر، انرژي رواني زيادي را از دست مي دهد.
قهر کردن هاي زياد و طولاني مدت به مرور زمان موجب دلسردي میشود….

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




 

عمده خلق و خوهایی مشابه مردها

1- مردها سنگ صبوران قابلی نیستند ، زیرا آنها برعکس خانمها قدرت تحمل کافی برای شنیدن مشکلات ، دلخوری ها و ناراحتی های همسرشان را ندارند. آنها دوست ندارند که همسرشان را پیوسته گله مند ببینند .اما خانمها همیشه دوست دارند که درمورد مسائل گوناگون ، حرف و حدیث های رد و بدل شده و دلخوری های صورت گرفته با همسرشان درد و دل کنند و تنها انتظار دارند که همسرشان آنها را دلداری داره ،نوازش کنند و حق را به او بدهد! اما در این حالات مرد عصبی شده زیرا ذاتا قدرت تحمل ناراحتی و غصه همسرشان را ندارند.


2- هرگز شوهر خود را دخیل در مسائل خانمها نکنید. و حتی به او اجازه دخالت ندهید .زیرا خانمها در بین خود مسائلی دارند که تنها خودشان اعمال همدیگر را درک می کنند و دخالت شوهر تنها به افزایش مجادلات دامن میزند. مردها جنبه شنیدن مسائل زنانگی را ندارند . واقعیت است که اگر دو خانم ساعتها در مورد مسائل زندگی دیگران یا غیبت و یا دلخوری های زنانه صحبت کنند هرگز خسته نمیشوند اما فقط کافیست در خصوص کسی به شوهر خود گله کنید یا خصوصیات بد کسی را مدام برای شوهر خود بازگو کنید، خواهید دید که وی به مرور روابط خانوادگی را قطع میکند و حتی بعد از رفع دلخوری ها هم به شما اجازه رفت و آمد نمی دهد .


3- همانطور که نباید بدی کسی را به همسر خود بگویید هرگز نباید خوبی های فردی را برای همسرخود بازگو کنید! زیرا خصوصیت ذاتی مرد این است که کم کم به طرف فرد ایده آل شما جذب میشود . هرگز از دوستان و اطرافیان یا مردهای فامیل دختران و زنها و … نزد شوهر خود تعریف و تمجید فراوان نکنید زیرا اگر مرد باشد به وی حسادت ورزیده و مانع برخورد شما با او می شود حتی اگر آن مرد برادرتان باشد و اگر زن یا دختر باشد به او علاقمند میگردد و همین باعث میشود که کم کم شوهر خود را از دست بدهید.


4- در ابراز علاقه به مرد باید حد ایده آل را حفظ نمود . و یا از راههای متفاوت و خوشایند مرد از این ابزار استفاده کرد. کلمات عاشقانه مداوم اما تو خالی مرد را دلزده میکند. اگر شما برای همسرتان یا دوستتان هرگز قدمی بر نمی دارید و یا اعمال خوشایند وی را انجام نمی دهید اما فقط او را سرشار از کلمات عاشقانه میکنید مطمئن باشید که او را خسته ، دلزده و فراری! می دهید . مهمترین اصل در این مقوله این است که عملا طرف خود را دوست بدارید نه زباناً.گاهی بدون گفتن حتی یه کلمه عاشقانه مرد شیفته می شود اما گاهی با هزاران کلمه وی دورتر و دورتر میگردد. باید اعمالی انجام داد که به دل مرد بنشیند و البته اینکه کلمات عاشقانه را نیز چاشنی روابط قرار دهید نه اینکه زیاده روی کنید.

5- مردها از این قبیل زنها با این خصوصیات خوششان می آید: 1- مرتب و منظم 2- کدبانو 3- با حوصله 4- عاشق پیشه 5- با درک و فهم و عاقل6- اجتماعی و خونگرم 7- زرنگ و متهیج


6- یکی دیگر از خصوصیات مردانه این است که مرد همواره میخواهد همسرش بله قربان گوی خوبی باشد . درست است آنها همیشه دم از مشارکت می زنند اما پای مسئله که رسید دوست دارند همسرشان فقط قبول کننده درخواست و نظر وی باشد . حتی اگر در باطن موافق نظر همسرتان نیستید اما در ظاهر خود را موافق قرار دهید و بدانید در انتها قضایا به نفع شما پیش خواهد رفت . زیرا حس ریاست در مردها بسیار زیاد است و وی به این باور رسیده که حرف، حرف اوست. اما تجربه ثابت کرده که این امر برعکس می شود.


7- شوهر خود را در منگنه قرار ندهید و مرتب روابط او را مورد بازخواست قرار ندهید . زیرا ممکن است همین رفتار شما باعث لجبازی مرد شود . مدام از او سوال نپرسید که کجا بوده کجا رفته چرا با آن دختر یا زن گرم صحبت شده چرا با فلان دختر یا زن شوخی می کند و… زیرا مرد یاد گرفته که آزاد است و این آزادی جز خصوصیات ذاتی اوست اگر او را مدام سین جیم کنید او برعکس خواسته شما رفتار خواهد کرد زیرا آزادی او را سلب کرده اید و همین امر باعث مشاجره می شود!( البته بنظر خودم این مورد یکم مشکل داره)


8-مهمترین مشخصه مرد غرور اوست! هیچ گاه درصد شکستن غرور او نباشید . حتی اگر در او عیبی دیدید! هرگز سراغ الفاظ تمسخر آمیز در قبال مرد نروید و در هر شرایطی شخصیت او را حفظ کنید.


9-مردها عاشق تعریف و تمجیدند . پس سعی کنید از نکات مثبت او بیشتر سخن به میان آورید .درست است آنها را تشویق کنید .آنها عاشق تشویق شدنند.مشوقان خوبی برای همسر خود باشید حتی اگر وی خواست کوچکترین کارها را انجام دهد. مردها دوست دارند که همیشه مورد توجه همسرخود قرار بگیرند و همسرشان به آنها بها دهد .(البته تعریف و تمجید هنگامیکه تفاوت فرهنگی شما و همسرتان زیاد است و یا زن از لحاظی از همسر خود بیشتر است معنایی ندارد زیرا اعتماد به نفس بی جا برای مرد به وجود می آورد و وی خودشیفته می شود)
- هیچ وقت غرور یک مرد رو به بهانه های مختلف نشکنید.
-هیچ وقت احساسات عاشقانه یک مرد رو با بی تفاوتی ها جریحه دار نکنید.


یاد دیالوگ مختار افتادم تو سریال مختار نامه که به زنش جاریه گفت:
اگر غرورم رو بشکنی عشقم رو ازت سر میبرم

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




 

 

در اولین صبح عروسی ، زن و شوهر توافق کردند که در را بر روی هیچکس باز نکنند . ابتدا پدر و مادر پسر آمدند . زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند . اما چون از قبل توافق کرده بودند ، هیچکدام در را باز نکرد . ساعتی بعد پدر و مادر دختر آمدند . زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند . اشک در چشمان زن جمع شده بود و در این حال گفت : نمی تونم ببینم که پدر و مادرم پشت در باشند و در را روشون باز نکنم . شوهر چیزی نگفت ، و در را برویشان گشود . اما این موضوع را پیش خودش نگه داشت .

سالها گذشت خداوند به آنها چهار پسر داد . پنجمین فرزندشان دختر بود . برای تولد این فرزند ، پدر بسیار شادی کرد و چند گوسفند را سر برید و میهمانی مفصلی داد . مردم متعجبانه از او پرسیدند : علت اینهمه شادی و میهمانی دادن چیست ؟

مرد بسادگی جواب داد :چون این همون کسیه که در را برویم باز میکنه !!!

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




زغال هاي خاموش را
کنار زغال هاي روشن ميگذارند
تا روشن شود
چون همنشيني اثر دارد

ما هم مثل همان زغال هاي خاموشيم
اگر کنار افرادي بنشينيم
که روشنند
که گرما و حرارتي دارند…

ما هم به طبع آن ها
نور و حرارت و گرما پيدا ميکنيم.

پس آدمی انتخاب کنید
که بشما انرژی ببخشد!
ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻣﯿﮕﻔﺖ:
ﯾﮏ ﺷﺐ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ
ﺳﺮ ﻣﯿﺰ ﻏﺬﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ،
ﺷﻨﯿﺪﻡ
ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﺎﺑﺖ
ﺳﻮﺧﺘﮕﯽ ﺗﻪ ﺩﻳﮓ ﻫﺎ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﻡ
ﻋﺬﺭﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ.
ﻫﺮﮔﺰ
ﺟﻮﺍﺏ ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ
ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﮔﻔﺖ :
ﻋﺰﯾﺰﻡ
ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﻪ ﺩﻳﮕﻬﺎﻱ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺮﺷﺘﻪ ﻫﺴﺘﻢ .
ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺐ، ﮐﻤﯽ ﺑﻌﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﭘﺪﺭﻡ ﺷﺐ ﺑﺨﯿﺮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺍﺯ
ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺁﯾﺎ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ
ﺗﻪ ﺩﻳﮕﻬﺎﻳﺶ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؟
ﺍﻭ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﮐﺸﯿﺪ ﻭﮔﻔﺖ:
ﻣﺎﺩﺭﺕ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻭﺯ ﺳﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻩ ﻭ
ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﺑﻌﻼﻭﻩ،
ﺗﻪ ﺩﻳﮕﻬﺎ ﻱ ﮐﻤﯽ ﺳﻮﺧﺘﻪ
ﻫﺮﮔﺰﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﮐﺸﺪ!
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻤﻠﻮ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﻧﺎﻗﺺ …
ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ
ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﮐﻢ ﻭ ﮐﺎﺳﺘﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ.


ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺣﻞ ﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﺠﺎﺩ
ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺳﺎﻟﻢ، ﻣﺪﺍﻭﻡ ﻭ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ:
ﺩﺭﮎ ﻭ ﭘﺬﯾﺮﺵ
ﻋﯿﺐ ﻫﺎﯼ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ
ﻭ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺯ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
ﺍﺳﺖ .
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﻋﺎﯾﻤﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ
ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ﻗﺴﻤﺖ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ، ﺑﺪ ﻭ
ﻧﺎﺧﻮﺷﺎﯾﻨﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﯾﻢ

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




مثلا داشتن خانه ای بزرگ در بالای شهر با اسباب و وسایلی لوکس و شیک که یک دکوراتور حرفه ای خارج تحصیل کرده، چیدمان آن را طراحی کرده باشد و استخر و سونای مجزا داشته باشد و حتی آنقدر مدرن باشد که بتوان با آسانسور شخصی مان، ماشین چند صد میلیون تومانی مان را دم در خانه پارک کنیم؟


شاید به نظر شما زندگی زیبا، زندگی بدون سختی باشد، مثلا داشتن خانه ای خوب و قشنگ، البته نه به اندازه ی خانه ای که در بالا ذکر شد، یک ماشین مدل بالا و شغلی که آزادی در آن موج بزند، مثلا هر وقت بخواهی بروی و هر وقت که دلت نخواهد ، نروی ، البته کارمندانت بدون نظارت شما، مثل یک ربات کارشان را سر موقع انجام دهند و سودهای کلان به حساب شما واریز شود!
خیلی ها هم زندگی زیبا را در خانواده می بینند، همسری که عاشق و شیفته شان باشد و البته مثل موم هم در دستتان قرار بگیرد تا به هر شکلی که می خواهید در آید و فرزندان زیادی که سر به راه و حرف گوش کن هستند و پشت سر هم مدال افتخارکسب می کنند!


برای بعضی ها هم زندگی زیبا در آن طرف مرزهاست، همان جایی که از دور دل می برد و برق می زند و آوازش دهلش به گوش می رسد، حتی اگر در اردوگاه های پناهندگان باشد و یا گارسونی یک رستوران و یا نظافتچی یک …!


زندگی زیبا برای کسانی که پایشان روی زمین نیست هم شامل تفریح و بی کاری و بی مسئولیتی است، مثلا تا لنگ ظهر بخوابند، بعد به آرایشگاه و پارک و سینما و تئاتر و نمایشگاه و مهمانی و کافی شاپ و …و خلاصه هر جایی که بتوان در آنجا وقت گذراند، بروند و روزگار را فقط خوش بگذرانند!


آیا شما می دانید که در دل کسی که ماشین چند صد میلیونی دارد، چه می گذرد؟ آیا شما مطمئنید خانه های ویلایی که انتها ندارد، سراسر خنده و شادی و خوشبختی است؟ نمی خواهم بگویم اشخاص ثروتمند ، زندگی زیبایی ندارند، می خواهم بگویم ما در دل دیگران نیستیم
زیبایی زندگی در چیست؟ پول؟ شغل خوب؟ خانواده پُر جمعیت؟ سلامتی؟ زیبایی صورت؟ آیا تمام کسانی که این نوع امکانات و موهبت ها را دارند، زندگیشان زیباست؟
زندگی زیبا برای کیست؟ ورزشکاران قهرمان؟ پزشکانی با درآمد میلیونی؟ فوتبالیستی که برای یک نیم فصل، تقاضای یک میلیارد و ششصد میلیون تومان می کند؟ بازیگران و هنرمندان و هرچه معروف تر خوشبخت تر؟ آیا زندگی این انسانها زیباست؟
می دانید چرا این افراد را مثال زدم؟ زیرا این ها کسانی اند که اغلب مردم دوست دارند که جای آنها باشند و آنها را به عنوان الگوی یک انسان موفق در ذهن دارند! هیچکس دوست ندارد جای یک رفتگر زحمتکش، یک دربان و یا یک معلم پیر باشد! هیچکس دوست ندارد خانه اش کوچک و مدل ماشینش مال دهه سی باشد!


اما…
اما چه کسی از دل دیگران خبر دارد؟ آیا شما می دانید که در دل کسی که ماشین چند صد میلیونی دارد، چه می گذرد؟ آیا شما مطمئنید خانه های ویلایی که انتها ندارد، سراسر خنده و شادی و خوشبختی است؟ نمی خواهم بگویم اشخاص ثروتمند ، زندگی زیبایی ندارند، می خواهم بگویم ما در دل دیگران نیستیم.
خدایا چرا؟
ما انسانیم و جاهل و مقصر در بارگاه خدای دانا و حکیم، گاهی که مشکلات زندگی ما را خسته می کند، می گوییم خدایا چرا؟ خدایا چرا از این ثروت های بادآورده به من ندادی؟ چرا ما را یک شبه ثروتمند نکردی؟ چرا فلانی دارد و من نه؟ چرا…
پاسخ این سوالاتمان را از خدا می خواهیم و او هم که نامه ی نانوشته خواند، در سوره طه، آیه 131 می فرماید:


وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقى
و هرگز چشمان خود را به نعمتهاى مادّى، که به گروه هایى از آنان داده ایم، میفکن! اینها شکوفه هاى زندگى دنیاست تا آنان را در آن بیازماییم و روزى پروردگارت بهتر و پایدارتر است!


بازهم یاد این می افتم که ما در این دنیا مسافریم و در حال امتحان، شکوفه مهمان چند روزه است و زندگی آخرت، جاویدان!

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




 

دعوای زن و شوهری(داستان واقعی) لطفا نظرتون رو بگید

(برگرفته از داستان واقعی)


خانم و اقایی که خیلی همدیگرو دوست دارن و واقعا عاشق هم هستند تا جایی که اقا سر کار گاها با خودش و تو خیالش با خانمش حرف میزنه و مطمانن خانم هم تو خونه شاید به فکر اقا باشه ولی گاهی مشکلاتی این چنینی بوجود میاد.

اقا- صبح بیدار میشه اماده میشه بره سر کار از در که میخاد بزنه برون خداحافظی میکنه ولی خانم جواب نمیده چون مثل همیشه این وقت روز خوابه


خانم- تا ظهر میخوابه


اقا- عصر میاد خونه مشتاق دیدار خانمشه ولی میبینه خانم تو خونه نیست ، زنگ میزنه ولی خانم گوشی رو جواب نمیده ، پیامک میده بازم جواب نمیده.


خانم-مثل همیشه یا تو خونه دوستاشه یا رفت پارک ، گاهی هم وقتی دوستش خونه اینا میاد به اقا محل نمیذاره


اقا- از این حرکت ناراحت میشه و میره تو اتاق و بین خانم و اقا هیچ حرفی رد و بدل نمیشه


خانم- بعد صرف شام تی وی میبینه یا با لب تابش سرگرمه


اقا- هی سر صبحت رو باز میکنه و الکی سوال میپرسه، حرف میزنه چیزی تعریف میکنه ولی خانم همه هواسش به لب تابشه یا به تی وی نگاه میکنه، اقا هم میاد میگیره میخوابه


خانم - نصف شب اقا رو صدا میزنه


اقا- جواب نمیده برا اینکه تلافی کرده باشه و با زبون بی زبانی بگه که جواب ندادن چقدر کار زشتیه
خانم-چرا جواب نمیدی؟


اقا- یعنی تو تو 24 ساعت شبانه روزی فقط نصف شبها وقت میکنی با من حرف بزنی؟
صبح که خوابی ، عصر هم میام خونه نیستی یا اگه باشی با دوستاتی و هواست به من نیست، شب هم باز سرت گرمه ، حالا نصف شب منو بیدار میکنی که چی؟ ، دورو برت کسی نیست از تنهایی اومدی پیش من؟


خانم - ناراحت میشه و و برای اینکه دست پیش بگیره که پس نیفته میگه : منو باش که میخواستم نصف شبم رو با تو سر کنم حالا که اینجوری شد دیگه هیچ وقت باهات حرف نمیزنم و جواب تو رو هم نمیدم !!!!………و قهر میکنه


اقا- هیچ حرفی نمیزنه !!!! ولی با خودش میگه من که انقدر این زن رو دوست دارم و صبح تا شب به فکرشم و اگه حتی ی لحظه نباشه زندگی برام معنی نداره و اینو بارها به خودش هم گفتم پس چرا این خانم اینجور رفتار میکنه؟!!!!…. میخوابه


اقا- صبح شده امادس که بره سر کار……….. خانم من رفتم خداحافظ


خانم- مثل همیشه تو خوابه و جواب نمیده


اقا - سرکار انقدر دلش تنگ خانم میشه که گاهی مرخصی ساعتی میگیره که بتونه با همسرش حرف بزنه حتی تلفنی اخه سرکار نمیتونه با تلفن حرف بزنه ولی باز این خانم جواب نمیده ، عصر از سر کار میاد خونه


و روز از نو روزی از نو
……….

نظر شما در باره این خانم و اقایی که واقعا هم همدیگرو دوست دارن چیه؟


بنظر شما هر کدومشون بخاطر این نوع رفتارشون چقدر مقصرن؟

 

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




مامان و بابا داشتند تلویزیون تماشا می کردند
که مامان گفت:"من خسته ام و دیگه دیروقته ، میرم که بخوابم “
مامان بلند شد ، به آشپزخانه رفت و مشغول تهیه ساندویچ های ناهار فردا شد ، سپس ظرف ها را شست ، برای شام فردا از فریزر گوشت بیرون آورد ، قفسه ها رامرتب کرد ، شکرپاش را پرکرد ، ظرف ها را خشک کرد و در کابینت قرار داد و کتری را برای صبحانه فردا از آب پرکرد .
بعد همه لباس های کثیف را در ماشین لباسشویی ریخت ، پیراهنی را اتو کرد و دکمه لباسی را دوخت .
اسباب بازی های روی زمین را جمع کرد و دفترچه تلفن را سرجایش در کشوی میز برگرداند.
گلدان ها را آب داد ، سطل آشغال اتاق را خالی کرد و حوله خیسی را روی بند انداخت .

بعد ایستاد و خمیازه ای کشید . کش و قوسی به بدنش داد و به طرف اتاق خواب به حرکت درآمد ، کنار میز ایستاد و یادداشتی برای معلم نوشت ، مقداری پول را برای سفر شمرد و کنارگذاشت و کتابی را که زیر صندلی افتاده بود برداشت .
بعد کارت تبریکی را برای تولد یکی از دوستان امضا کرد و در پاکتی گذاشت ،
آدرس را روی آن نوشت و تمبرچسباند ؛ مایحتاج را نیز روی کاغذ نوشت
و هردو را درنزدیکی کیف خودقرارداد. سپس دندان هایش رامسواک زد.

باباگفت: “فکرکردم ، گفتی داری می ری بخوابی

” و مامان گفت:” درست شنیدی دارم میرم.”

سپس چراغ حیاط راروشن کرد و درها را بست.
پس ازآن به تک تک بچه ها سرزد ، چراغ ها راخاموش کرد ،
لباس های به هم ریخته را به چوب رختی آویخت ، جوراب های کثیف را درسبد انداخت ،
با یکی از بچه ها که هنوز بیداربود و تکالیفش را انجام می داد گپی زد ،
ساعت را برای صبح کوک کرد ، لباس های شسته را پهن کرد ، جاکفشی را مرتب کرد و شش چیز دیگر را به فهرست کارهای مهمی که باید فردا انجام دهد ، اضافه کرد . سپس به دعا و نیایش نشست.

درهمان موقع بابا تلویزیون راخاموش کرد و بدون اینکه شخص خاصی مورد نظرش باشد ، گفت: ” من میرم بخوابم” و بدون توجه به هیچ چیز دیگری ، دقیقاً همین کار را انجام داد

واين است تفاوت خواب مادرو پدر

بهشت زير پاي مادران نيست بلكه بهشت خانه ايست كه مادرم در ان است

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




در بررسی موضوع تربیت، یکی از مهمترین بحث‌هایی که توجه اندیشمندان علوم تربیتی را به خود جلب کرده است، عوامل و نقش آفرینان در عرصه تربیت‌اند. عوامل تربیت را می‌توان از چشم اندازهای مختلفی، تجزیه و تحلیل کرد که در این بخش به بررسی عوامل تربیتی با توجه به سیره و سخن حضرت امام حسن(علیه‌السلام) می‌پردازیم:
یک) اعضای خانواده
خانواده از مهمترین عوامل نقش آفرین در عرصه تربیت از نظر وراثت و محیط است. مهمترین هدف از تشکیل آن، ایجاد و پرورش نسل جدید و هدایت آن به سوی اهداف عالی تربیتی است. خانواده، کانون مقدسی است که در پرتو پیوند زناشویی دو انسان، پایه گذاری شده است و با پدید آمدن فرزند، جلوه‌ای نو به خود می‌گیرد. نتیجه این پیوند، فرزندانی است که هر کدام ممکن است بر اثر تأثیرگذاری خانواده در آینده، سربار یا سرباز جامعه باشند. روان شناسان اجتماعی، خانواده را یکی از پاسداران آثار تمدن و فرهنگ جوامع مختلف انسانی می‌دانند. مهمترین رکن خانواده، پدر و مادر است. نقش والدین هم در قبال فرزند از دو جهت قابل بررسی است:
1. جنبه وراثت: بر اثر آن، رنگ چهره و پوست، شکل استخوان بندی و سایر صفات جسمانی، و نیز بسیاری از خلق و خوی‌ها، بیماری‌ها، زیبایی‌ها و زشتی‌های ظاهری به کودک منتقل می‌شود.
2. از نظر محیطی: بر اثر محیط، نوع افکار و اندیشه‌ها، آداب و رفتار، سجایای اخلاقی، زبان، نحوه سخن گفتن و معاشرت با دیگران و فرهنگ و رسوم خانوادگی به کودک آموخته می‌شود.
وقتی سخن از خانواده به میان می‌آید در ذهن انسان، پدر و مادر جلوه می‌کند. کودک از مادر، درس زندگی، عشق و محبت می‌آموزد و از پدر، درس اقتدار، انضباط و چگونگی موضع‌گیری در برابر مسائل و حوادث اجتماعی.[1]
پدر صالح
پدر که رکن مهم خانواده است و به عنوان عامل محیطی و وراثتی، نقش ایفا می‌کند، باید دارای شرایط شایسته و صفات خوب و پسندیده و سجایای اخلاقی و انسانی باشد. یک خانواده اصیل، زمانی می‌تواند در آغوش خود، فرزندان شریف و با فضیلتی بپرورد که مدیر آن خاندان، دچار انحراف و انحطاط نشده باشد و سجایای عالیه خانوادگی خود را که سرمایه شرف و عزت آن خانواده است؛ مانند گوهر گران‌بهایی در محیط خانواده خود حفظ کند؛ اما ضعف مبانی ایمانی و اخلاقی یک پدر، مانند بیماری سرطان بر پیکر خانواده اصیل و نجیب پنجه می‌اندازد و ریشه‌های فضایل و شرافت را یکی پس از دیگری از بین می‌برد.
مطمئنا اگر پدرِ آینده برای هر خانواده که به عنوان مدیر خانواده محسوب می‌شود، فردی با ایمان و صالح باشد، همسر و سایر اعضای خانواده را در پرتو مهر و محبت ـ که ریشه در ایمان او دارد ـ قرار می‌دهد و بر اثر شایستگی‌های معنوی خویش، کانون خانواده را به محیطی امن و باصفا تبدیل میکند و زمینه رشد و تربیت فرزندان با ایمان و مسئولیت پذیر را فراهم خواهد کرد. پدر در کانون خانواده، نقش مدیریت دارد و مظهر امنیت، قانونمندی، عدالت و نظم و در مواردی که خوف و هراسی باشد، پناهگاه خانواده است و برای رفع سایر نیازمندی‌های خانواده از جمله نیازهای اقتصادی می‌کوشد.
او می‌تواند مشکلات فرزندان را حل کند و به آنان اعتماد به نفس بدهد. در عین حال، ریشه بسیاری از عصیان‌ها، لغزش‌ها و گرایش‌های ناپسند کودک، ناشی از اِعمال خشم‌ها و ایجاد رعب‌ها و ظلم‌های پدر است. اهانت‌ها، ضعف و سستی او در مدیریت خانواده، انحطاط اخلاقی پدر، باعث پدید آمدن آثار نامطلوب و عواقبی سوء در وجود طفل خواهد شد.
نقش مادر شایسته
مادر، رکن دیگر خانواده، نقش قابل توجهی در رشد و شکوفایی استعداد و خلاقیت‌های وجودی فرزندان در محیط خانه دارد، تا آنجایی که طبق متون دینی ما یکی از عوامل سعادت و شقاوت هر انسانی در گرو اعمال، رفتار و حالات مادر در دوران بارداری است و آغاز نیک‌بختی و یا انحطاط افراد، به آن دوران مربوط می‌شود.[2] حضرت مجتبی(علیه‌السلام) درباره نقش حساس و فوق العاده مادر در ساختار هویت افراد، سخنی دارد که ما را در درک این مهم یاری می‌کند.
آن حضرت، هنگامی که با معاویه مناظره می‌کرد، درباره یکی از علل انحراف معاویه از محور حق و انحطاط اخلاقیِ وی و گرایش او به باطل و کجروی‌ها، به نقش مادرش هند اشاره کرد و فرمود: «معاویه! مادر تو هند و مادر بزرگت نثیله است، در دامن چنین زنان پست و فرومایه پرورش یافته‌ای که این گونه اعمال زشتی از تو سر می‌زند؛ ولی مادر من، فاطمه و مادر بزرگ من، خدیجه است. (سعادت ما اهل بیت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، بر اثر تربیت در دامن مادرانی پاک و پارسا همچون خدیجه و فاطمه(علیهماالسلام) است).»[3]
مادر به عنوان سمبل عاطفه و مهر و محبت، در شکل گیری و رشد شخصیت روحی و جسمی کودک، بیشترین اثر را دارد. او به عنوان عامل دیگر وراثتی و محیطی از هنگام انعقاد نطفه تا رسیدن به سن آموزش در فرزندان، بیشترین نقش را ایفا می‌کند؛ به ویژه در نه ماه دوران بارداری و ایام شیردهی که در آغوش مادر یا در کنار اوست، ساختار روانی و اخلاقی کودک، هم زمان با پرورش جسم او در حال رشد است و مادر، اصلی‌ترین منبع تغذیه روحی و جسمی و محرم راز و ملجأ و پناهگاه کودک به شمار می‌رود.
بعد از سن آموزش، مادر باز هم نزدیکترین یار و محرم اسرار فرزندان در سختترین لحظات زندگی کودک است و مؤثرترین مدل و اسوه مورد نظر برای اوست. بچه در سنین پایین در سایه مادر، راه می‌رود و رازهای زندگی خویش را کشف می‌کند و جهان و اطراف خود را در سایه رهنمودهای مادر می‌شناسد. امام مجتبی(علیهالسلام) به همین دلیل برای داشتن مادری شایسته همیشه افتخار می‌کرد و می‌فرمود: «من پسر بهترین بانوان و سرور زنان عالَمَم. من، فرزند زنان نجیب و پاک هستم.»[4]
بنابراین ایمان و اخلاق والدین که دو رکن خانواده هستند، شرط اساسی در نیل به اهداف بلند و ایده آل تربیت است. همچنین برادران، خواهران و سایر اعضای خانواده و فامیل در امر تربیت، تأثیرگذارند. اگر نیاز پیدا کردی که با کسی مصاحبت [و دوستی] کنی، با کسی مصاحبت کن که وقتی همراهیش می‌کنی، زینت تو باشد و هنگامی که به او خدمت می‌کنی، از تو صیانت و پاسداری کند.
دو) دوستان و همسالان
بعد از خانواده؛ دوستان، همسالان، هم‌بازی‌ها و همکلاسی‌های یک کودک می‌توانند به عنوان عاملِ محیطی، در تربیت و خلق و خوی کودکان و نوجوانان تأثیرگذار باشند. کودک و نوجوان، فطرتاً به دوستان خود گرایش زیادی دارد؛ زیرا کودک، یک انسان است و انسان، یک موجود اجتماعی و از ماده انس است و باید برای خود انیس و مونس داشته باشد، با او دردِ دل و مشورت کند و لحظاتی را سرگرم شود و از تنهایی به درآید. پس پرکردن این خلأ، یک نیاز طبیعی است و می‌توان گفت: خوشترین و لذت بخشترین لحظات زندگی یک کودک و نوجوان، دقایقی است که با دوستانش به سر می‌برد. بدون تردید، این همگرایی و همنشینی با دوستان، در یکدیگر مؤثر خواهد افتاد و در این تعامل، خلق و خوی و افکار آنان به همدیگر منتقل خواهد شد.
در مبانی دینی ما، به این نیاز طبیعی و هدایت صحیح آن، توجه خاصی شده است. پیشوایان معصوم(علیهم‌السلام) در یافتن و نگهداری از دوستان خوب و مفید تشویق کرده‌اند. آنان ضمن بیان آثار مثبت و منفی رفاقت و مصاحبت، پیروان خود را به همراهی و همنشینی با افراد شایسته، دلسوز، امین، صبور و مهربان راهنمایی کرده‌اند. حضرت مجتبی(علیه‌السلام) نیز در تربیت فرزندان خویش به نقش حساس دوست و هم‌بازی برای کودک عنایت ویژه‌ای مبذول می‌داشت و به فرزندش می‌فرمود: «یَا بُنَیَّ لَا تُؤَاخِ اَحَداً حَتَّی تَعْرِفَ مَوَارِدَهُ وَمَصَادِرَهُ، فَاِذَا اسْتَنْبَطْتَ الْخِبْرَةَ، وَرَضِیتَ الْعِشْرَةَ، فَآخِهِ عَلَی اِقَالَةِ الْعَثْرَةِ، وَالْمُوَاسَاةِ فِی الْعُسْرَةِ؛ فرزندم! با هیچ کس دوستی مکن، مگر اینکه از رفت و آمد [و ویژگی‌های روحی، اخلاقی و رفتاری] او آگاه شوی. هنگامی که دقیقاً بررسی و تحقیق کردی و رضایت به معاشرت با او دادی، آن گاه با او براساس چشم پوشی از لغزش‌ها و یاری کردن در سختی‌ها برادری و دوستی کن.»[5]
همچنین آن حضرت در بخشی از سخنانش که به جنادة بن امیه، در آخرین روزهای زندگی با برکت خویش بیان کرد، به نشانه‌ها و علائم دوست خوب و شایسته اشاره می‌کند و می‌فرماید: «وَ اِذَا نَازَعَتْکَ اِلَی صُحْبَةِ الرِّجَالِ حَاجَةٌ، فَاصْحَبْ مَنْ اِذَا صَحِبْتَهُ زَانَکَ، وَاِذَا خَدَمْتَهُ صَانَکَ، وَ اِذَا اَرَدْتَ مِنْهُ مَعُونَةً اَعَانَکَ، وَ اِنْ قُلْتَ صَدَّقَ قَوْلَکَ، وَ اِنْ صُلْتَ شَدَّ صَوْلَکَ، وَ اِنْ مَدَدْتَ یَدَکَ بِفَضْلٍ مَدَّهَا، وَ اِنْ بَدَتْ عَنْکَ ثُلْمَةٌ سَدَّهَا، وَ اِنْ رَأی مِنْکَ حَسَنَةً عَدَّهَا، وَ اِنْ سَألْتَهُ اَعْطَاکَ، وَ اِنْ سَکَتَّ عَنْهُ ابْتَدَأکَ، وَ اِنْ نَزَلَتْ بِکَ اِحْدَی الْمُلِمَّاتِ وَاسَاکَ، مَنْ لَا یَأتِیکَ مِنْهُ الْبَوَائِقُ، وَ لَا یَخْتَلِفُ عَلَیکَ مِنْهُ الطَّرَائِقُ، وَ لَا یَخْذُلُکَ عِنْدَ الْحَقَائِقِ وَ اِنْ تَنَازَعْتُمَا مُنْقَسِماً آثَرَکَ؛ اگر نیاز پیدا کردی که با کسی مصاحبت [و دوستی] کنی، با کسی مصاحبت کن که وقتی همراهیش می‌کنی، زینت تو باشد و هنگامی که به او خدمت میکنی، از تو صیانت و پاسداری کند. زمانی که از او کمک خواستی تو را یاری کند. و اگر سخن گفتی، قول تو را راست و درست شمارد و اگر با او ارتباط داشتی، احترام و هیبت تو را بیش تر نگه دارد و چنانچه دستت را برای [کسب] فضلی دراز کردی، همراهی کند و اگر آسیبی برایت بروز کرد، جبرانش کند و در صورتی که از تو نیکی ببیند، به حسابش آورد و اگر از او چیزی بخواهی، بدهد و چنانچه با او سخن نگفتی، او ابتدای به سخن کند و اگر امر ناراحت کننده ای بر تو وارد شد، همراهی کند. از ناحیه او مشکل و سختی به تو نرسد. راههای او بر تو مختلف نباشد [و با تو یک رنگ و صاف باشد]. و در امور حق تو را تنها نگذارد و اگر در تقسیم کردن اختلاف کردید، تو را بر خود مقدم کند.»[6]
سه) معلمان
اساتید، معلمان و اندیشمندان جامعه، از دیگر نقش آفرینان در صحنه پرورش و تربیت انسان اند. معلم در نظر طفل، اقتدار و شخصیت ویژه‌ای دارد و کودکان از حرکات و سکنات وی تقلید می‌کنند و او را الگوی خویش در نظر می‌گیرند. همچنین حساس ترین دوران زندگی کودک در مراکز آموزشی و مدرسه می‌گذرد و مربیان و معلمان، به طور مستقیم در شکل گیری تربیت وی نقش دارند. تأثیر گفتار، رفتار و منش و در یک کلام، تمام حرکات معلم و مربی در رفتار کودک، امری مسلم و تردیدناپذیر است. در این مرحله، جنبه الگو بودن آنان برای دانش آموزان کم تر از والدین نیست؛ بلکه آنان در این دوران، بیش تر صفات و اخلاق خود را از اساتید و مربیان خود می‌آموزند و تقلید می‌کنند. کودک و نوجوان، به شدت، حواس خود را به معلم محبوب خویش معطوف می‌کند، آن چیزی را ارزشمند می‌داند که معلم تأیید کند و آن چیزی را ناپسند می‌شمارد که مربیَ‌اش زشت بداند و سرانجام می‌توان گفت که رفتار و حرکات او تبلور شخصیت معلم و استاد است.
بنابراین مربی و معلم، حامل دو نوع امانت است: اول، علم و آگاهی که امانتی بس ارزشمند و ادای این امانت در گرو عمل کردن به آن است. دوم، همان شاگردان معصوم که در اختیار وی قرار گرفته‌اند. معلمان و مربیان، ضمن آموزش به آنان و یاری رساندن در پرورش و شکوفایی استعداد دانش آموزان، راهنمایان قابل اعتمادی برای خوبی‌ها و کمالات‌اند. با توجه به این نقش ارزنده آموزگار و تأثیر چشمگیر او در نسل آینده، امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) درباره نقش معلّم، مربی و مبلغ می‌فرماید: «فَضْلُ کَافِلِ یَتِیمِ آلِ مُحَمَّدٍ، الْمُنْقَطِعِ عَنْ مَوَالِیهِ، النَّاشِبِ فِی تِیهِ الْجَهْلِ ـ یُخْرِجُهُ مِنْ جَهْلِهِ، وَیُوضِحُ لَهُ مَا اشْتَبَهَ عَلَیْهِ ـ عَلَی فَضْلِ کَافِلِ یَتِیمٍ یُطْعِمُهُ وَ یَسْقِیهِ کَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَی السُّهَا؛ برتری کسی که یتیم آل محمد(صلی‌اللهعلیهوآله) را سرپرستی کند که از پدران معنوی‌اش جدا شده و در ورطه جهل و بی اطلاعی فرو رفته است ـ چنانچه او را از جهل برهاند و امور مشتبه و به هم آمیخته را برای او توضیح دهد. بر کسی که یتیم [مادی] را سرپرستی کند و به او غذا و آب دهد، همچون برتری خورشید به ستاره [کم نور] سها[7] است.»[8]
چهار) قرآن و پیشوایان دینی
از جمله عواملی که می‌تواند در تربیت و اعتلای شخصیت افراد تأثیرگذار باشد، قرآن، کتاب آسمانی ما مسلمانان است. مربیان و والدین گرامی می توانند از این عامل ارزنده تربیتی در رشد شخصیت و تعالی روح خویش و فرزندان، به وجه احسن بهره مند شوند. حضرت امام مجتبی(علیه‌السلام) در این باره می‌فرماید: «اَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ فِیهِ مَصَابِیحُ النُّورِ وَ شِفَاءُ الصُّدُورِ فَلْیَجْلُ جَالٍ بِضَوْئِهِ وَلْیُلْجِمِ الصِّفَةَ فَاِنَّ التَّلْقِینَ حَیَاةُ الْقَلْبِ الْبَصِیرِ کَمَا یَمْشِی الْمُسْتَنِیرُ فِی الظُّلُمَاتِ بِالنُّورِ؛ در این قرآن، چراغ‌های نور [هدایت] و شفای سینه‌هاست. پس باید هر جلا دهنده‌ای با نور آن [به قلب خویش] جلا دهد و صفات خود را کنترل کند. تفکّر در قرآن سبب زنده شدن قلب بیناست همان گونه که طلب کننده نور در تاریکی‌ها به واسطه نور حرکت می‌کند.»[9]
همچنین آن بزرگوار درباره نقش پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و اهل بیت(علیهمالسلام) در رشد و ترقی افراد و تأثیر پیروی از آنان در یافتن راه صحیح زندگی برای افراد بشر، چنین می‌فرماید: «نَحْنُ حِزْبُ اللهِ الْغَالِبُونَ، وَ عِتْرَةُ رَسُولِهِ الْأقْرَبُونَ، وَ اَهْلُ بَیْتِهِ الطَّیِّبُونَ الطَّاهِرُونَ، وَاَحَدُ الثَّقَلَینِ اللَّذَیْنِ خَلَّفَهُمَا رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله فِی اُمَّتِهِ وَالتَّالِی کِتَابَ اللهِ، فِیهِ تَفْصِیلُ کُلِّ شَیءٍ، لَا یَأتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ، فَالْمُعَوَّلُ عَلَیْنَا فِی تَفْسِیرِهِ لَا نَتَظَنَّی تَأوِیلَهُ بَلْ نَتَیَقَّنُ حَقَائِقَهُ، فَأطِیعُونَا فَاِنَّ طَاعَتَنَا مَفْرُوضَةٌ، اِذْ کَانَتْ بِطَاعَةِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ وَرَسُولِهِ مَقْرُونَةً، قَالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ «یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اَطِیعُوا اللهَ وَاَطِیعُوا الرَّسُولَ وَاُولِی الْأمْرِ مِنْکُمْ»؛ ماییم حزب پیروز خداوند و خاندان نزدیک پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و خانواده پاک و پاکیزه او، و یکی از دو چیز گرانبهایی هستیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از خود در میان امتش به جای گذارد و ما جفت و همدوش کتاب خداییم که تفصیل هر چیز در آن است و هیچ گونه باطلی از پس و پیش در آن راه ندارد. پس اعتماد و اطمینان در تفسیر آن بر ماست و ما در تأویل آن راه گمان نپوییم؛ بلکه حقایق آن را به یقین می دانیم. پس، از ما اطاعت کنید که اطاعت ما واجب شمرده شده است؛ چرا که به طاعت خداوند ـ عزّ و جلّ ـ و رسولش مقرون شده است. خداوند عزّ و جلّ فرمود: ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا و رسول او و صاحبان امر، اطاعت کنید.»[10]
آن حضرت درباره تأثیر عمیق و ریشه دار قرآن و پیشوایان معصوم(علیهم‌السلام) بارها سخن گفته و مردم را با این دو عامل تربیتی و انسان ساز آشنا ساخته است. بنابراین بر اولیا و مربیان دلسوز جامعه، شایسته است که از تأثیر این دو عامل اساسی غافل نباشند و در تربیت فرزندان به این مسئله، کمال توجه را داشته و در حد امکان با روشهای دلپسند و جذاب، تأثیر آنان را مد نظر داشته باشند.
امام مجتبی(علیه‌السلام) در گفتاری، مقام و عظمت اهل بیت(علیهم‌السلام) و موقعیت آنان را در رهبری افراد بشر و هدایت استعدادها و پرورش و تعالی روح و روان انسان‌ها چنین ترسیم می‌کند: «اِنَّ الْأئِمَّةَ مِنَّا وَاِنَّ الْخِلَافَةَ لَا تَصْلُحُ اِلَّا فِینَا وَاِنَّ اللهَ جَعَلَنَا اَهْلَهَا فِی کِتَابِهِ وَسُنَّةِ نَبِیِّهِ وَاِنَّ الْعِلْمَ فِینَا وَنَحْنُ اَهْلُهُ وَهُوَ عِنْدَنَا مَجْمُوعٌ کُلُّهُ بِحَذَافِیرِهِ وَاِنَّهُ لَا یَحْدُثُ شَیءٌ اِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ حَتَّی اَرْشُ الْخَدْشِ اِلَّا وَهُوَ عِنْدَنَا مَکْتُوبٌ بِاِمْلَاءِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله وَ بِخَطِّ عَلِیٍّ علیه السلام بِیَدِهِ؛ پیشوایان [هدایتگر] از ما اهل بیت(علیه‌السلام) هستند و خلافت صلاح نیست مگر در بین ما باشد و خداوند در کتاب و سنت پیامبرش، ما را اهل آن قرار داده است. علم در بین ما است و ما اهل آن بوده و تمام آن علوم مجموعاً در نزد ما است و تا روز قیامت، چیزی حادث نمی‌شود، حتی غرامت یک خراش، مگر اینکه آن مطلب به املاء پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و دست خط علی(علیه‌السلام) نزد ما موجود است.»[11]
گفتنی است که رهنمودهای قرآن و اهل بیت(علیهم‌السلام) نه تنها برای سعادت مسلمانان، بلکه برای کمال و تربیت تمام افراد بشر تنظیم شده است. آوای ملکوتی و وحیانی آن‌ها با سطح فرهنگ تمام طبقات مختلفِ مردم، هماهنگ است؛ چرا که انسان‌ها در فرهنگ‌ها و سنت‌های قومی و جغرافیایی با هم اشتراک ندارند؛ اما در فرهنگ انسانی ـ که همان فطرت پایدار تغییرناپذیر است ـ با همدیگر مشترک هستند و مخاطبان قرآن و اهل بیت علیهم السلام هم فطرت پاک انسان‌ها است: «فِطْرَتَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ»؛ این فطرتی است که خداوند، انسان‌ها را بر آن آفریده و دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمی‌دانند.»[روم/ 30]
در نتیجه، محتوای پیام‌های آسمانی قرآن و رهنمودهای دلنواز پیشوایان معصوم(علیهم‌السلام)، همانند آبی گوارا و زلال، عامل حیات، رشد و تربیت همه طبقات افراد بشر است.
پنج) اندیشمندان و عقلای جامعه
امام حسن(علیه‌السلام) علاوه بر اینکه ارزش و اهمیت معلمان و تأثیر آنان را در پرورش استعدادهای نسل جدید بیان می‌کند، به معرفی مربیان و تأثیرگذاری مهم جوامع، مانند اندیش‌وران و خردمندان نیز پرداخته، تأثیر آنان را در پرورش خلاقیت‌ها و شکوفایی استعدادهای مردم، یادآور شده، می‌فرماید: «اِذَا طَلَبْتُمُ الْحَوَائِجَ فَاطْلُبُوهَا مِنْ اَهْلِهَا قِیلَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ وَمَنْ أهْلُهَا؟ قَالَ الَّذِینَ قَصَّ اللهُ فِی کِتَابِهِ وَذَکَرَهُمْ فَقَالَ: «اِنَّمَا یَتَذَکَّرُ اُولُوا الْألْبَابِ»[رعد/ 19] قَالَ هُمْ اُولُوا الْعُقُولِ؛ هرگاه می‌خواهید نیازهای [علمی و روحی] خویش را برطرف کنید آن را از اهلش بخواهید. گفته شد: ای فرزند رسول خدا! چه کسانی اهلش هستند؟ فرمود: همان‌هایی که خداوند در قرآن از آن‌ها یاد کرده و فرموده است: «تنها خردمندان و صاحبان اندیشه پند می‌گیرند.» و امام فرمود: آنان اندیشمندان و عقلا[ی جامعه] هستند.»[12]
شش) کانون‌های اجتماعی
از عوامل کارساز در امر تربیت، مراکز اجتماعی و محافل مذهبی و تفریحی را می‌توان نام برد؛ زیرا انسان در محیط زندگی خویش و با نشست و برخاست در چنین مجالسی در مجموعه افکار و اندیشه های خود تأثیر و تأثر می‌پذیرد.
فرزندان جامعه نیز بر اثر معاشرت با مجالس و محافل و شرکت در گروه‌ها و تشکیلات مذهبی و تفریحی، تحت تأثیر رفتارها و حرکات آنان قرار می‌گیرند. اکنون اگر اعضای آن مجموعه‌ها از افراد نیک اندیش و دارای افکار سالم و مثبت باشند، بر سجایا و روحیات کودکان و نوجوانان تأثیر مفید و مثبت خواهد گذاشت و اگر از افراد سست ایمان و ناسالم باشند، بدیهی است که نقش آنان، منفی و مخرب خواهد بود.
اینها عوامل مهمی هستند که در ساختن یا ویران کردن بنای اخلاقی کودکان، نقش اساسی دارند. چه بسیار، انسان‌های پاک و شریفی که بر اثر اختلاط با گروه‌ها و محافل منحرف، ایمان و اعتقاد خود را از دست داده‌اند و به یک فرد ناصالح و سربار جامعه تبدیل شده‌اند. در مقابل، افراد ناشایست بسیاری را سراغ داریم که با ورود به محافل مذهبی، علمی و فکری، اخلاق و منش و رفتار خویش را تغییر دادند و به فردی مفید، شریف و بزرگوار حتی سرسلسله و رهبر فکری آن مجالس سالم و ارزشمند بدل شدند.
در عصر ما کانون‌های اجتماعی را می‌توان تحت عنوان‌های ورزشی، تبلیغی، تفریحی، ادبی، مذهبی و … غیره نام برد. اگر این مراکز، تحت کنترل و مراقبت دلسوزان و عقلای جامعه باشند و متولیان و گردانندگان در این گونه اجتماعات، افراد متعهد خیرخواه و آشنا به نیازهای نسل جدید باشند و اولیا و مربیان نیز در مدیریت و اداره و رفت و آمد فرزندانشان به این مجموعه‌ها نظارت کنند، این مراکز، تأثیر شایان توجهی در پرورش عقیدتی، جسمانی، روانی و اخلاقی کودک و نوجوان خواهند داشت.
در این باره، امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) سخنی دارد که راهکار سودمند و درخور توجهی برای والدین، مربیان و فرزندان است. در این کلام نورانی، آن بزرگوار، علاوه بر یادآوری اصل تأثیرگذاری مسجد به عنوان یکی از مجالس و کانون‌های اجتماعی، به شرکت جستن در آن توصیه و ترغیب کرده، می‌فرماید:
«مَنْ أدَامَ الْاِخْتِلَافَ اِلَی الْمَسْجِدِ، أصَابَ اِحْدَی ثَمَانٍ: آیَةً مُحْکَمَةً وَاَخاً مُسْتَفَاداً وَعِلْماً مُسْتَطْرَفاً وَرَحْمَةً مُنْتَظَرَةً وَکَلِمةً تَدُلُّهُ عَلَی الْهُدَی اَوْ تَرُدُّهُ عَنْ رَدّیً وَتَرْکَ الذُّنُوبِ حَیَاءً اَوْ خَشْیَةً؛ کسی که پیوسته به مسجد رفت و آمد داشته باشد، یکی از این هشت بهره؛ نصیبش خواهد شد: 1. یافتن دلیل محکم و قاطع [در راه هدف] 2. آشنایی با برادران مفید 3. [استفاده از] دانش‌های نو و اطلاعات تازه 4. رسیدن به رحمتی مورد انتظار [از طرف خداوند]؛ 5. آموختن سخنانی که هدایت می کند؛ 6. یا کلماتی که او را از پستی باز می‌دارد؛ 7. ترک گناه و معصیت به دلیل شرم یا ترس.»[13]
امیر مؤمنان، علی(علیه‌السلام) در گفتاری راهگشا به تأثیر منفی محافل و مجالس غیرسالم و نامطمئن اشاره می‌کند و فرزندش را از حضور در آن باز می‌دارد و به امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) می‌فرماید: «اِیَّاکَ وَ مَوَاطِنَ التُّهَمَةِ وَالْمَجْلِسَ الْمَظْنُونَ بِهِ السُّوءُ، فَاِنَّ قَرِینَ السَّوْءِ یَغُرُّ جَلِیسَهُ؛ [ای فرزندم] از حضور در مجالس و محل‌هایی که تهمت زا هستند و گمان‌های بد درباره آن‌ها می رود، بپرهیز، زیرا همنشین بد، انسان را فریب می‌دهد.»[14]
بنابراین رفت و آمد به مساجد که از محافل سالم و مفید و از مهم ترین مراکز تأثیرگذار فرهنگی، معنوی، سیاسی، عبادی و اجتماعی در جوامع مسلمانان است، در رشد و تکامل شخصیت افراد کاملا مؤثر است.
اگر والدین و مربیان بتوانند فرزندان خود را با چنین مراکزی و یا اجتماعاتی مطمئن، مانند این‌ها و در این راستا آشنا کنند و کودکان و نوجوانان با میل و رغبت به این محافل بروند به سازندگی و بالندگی و رشد روحی و روانی آنان کمک قابل توجهی می‌شود و بدون تردید به سرعتِ پرورش و رشد کودکان در جهت کسب کمالات و خصال پسندیده افزوده خواهد شد.
امام مجتبی(علیه‌السلام) در حدیث دیگری از افرادی که مساجد را ترک می‌کنند و در اجتماعات مسلمانان در مساجد شرکت نمی‌کنند انتقاد می‌کند و آنان را به غفلت و بی خبری نسبت داده، می‌فرماید: «الْغَفْلَةُ تَرْکُکَ الْمَسْجِدَ وَطَاعَتُکَ الْمُفْسِدَ؛ غفلت، آن است که مسجد رفتن را ترک کنی و از انسان‌های فاسد، پیروی کنی.»[15]
یکی از راههای انس کودکان و نوجوانان با این مراکز و محافل مفید، آن است که اولیای گرامی با ایجاد ارتباط دوستانه و صمیمی با فرزندانشان، آنان را به مجالس مذهبی و محل‌های دینی ببرند و این کار را با خاطرات خوش و شیرین همزمان و قرین سازند تا اینکه کودکان با عشق و علاقه به این اجتماعات راه یابند و از جو معنوی و فضای دوستی و دوست داشتنی آن، کمال استفاده را ببرند. گفتنی است که نقش حساس متولیان و گردانندگان مساجد و اجتماعات دینی در آماده ساختن زمینه ها و بسترهای مناسب برای پوشش فرهنگی نسل جدید، نباید فراموش شود.
——————
پی‌نوشت:
[1]. زمینه تربیت، علی قائمی، ص 118
[2]. قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله الشَّقِیُّ مَنْ شَقِیَ فِی بَطْنِ اُمِّهِ وَالسَّعِیدُ مَن سَعِدَ فِی بَطْنِ اُمِّهِ.[بحار الانوار، ج 5، ص 9]
[3]. احتجاج، طبرسی، ج 1، ص282
[4]. صحیفة الامام الحسن(علیهالسلام)، جواد قیومی، ص 284
[5]. تحف العقول عن آل الرسول، حسن بن شعبه حرانی، ص233
[6]. بحار الانوار، الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 44، ص 140 / مستدرک الوسائل، ج8، ص 211
[7]. کمنورترین ستاره‌ای که در جمع ستارگان بنات النعش قرار دارد.
[8]. تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(علیهالسلام)، ص 341
[9]. کشف الغمه، علی ابن ابی الفتح اربلی، ج 1، ص 573 / بحار الأنوار، ج 75، ص 112
[10]. امالی مفید، ص 348
[11]. احتجاج طبرسی، ج 2، ص287
[12]. الکافی، ج1، ص20
[13]. تحف العقول عن آل الرسول(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، ص 235
[14]. وسائل الشیعه، ج 12، ص 37، باب کراهة دخول موضع التهمة
[15]. العدد القویة، علی بن یوسف بن مطهر حلی (برادر علامه حلی)، ص 52 / بحار الانوار، ج 75، ص 114، باب مواعظ الحسن بن علی
منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 131

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت