پرسش: وقتي خداوند محافظ حضرت است دعا براي سلامتي ايشان چه فايده اي دارد و دعا براي تعجيل فرج وقتي به دست خداست ؟

پاسخ: الف. ترديدي نيست كه دعا، از عبادت‌هاي بزرگ است و آثار فراواني دارد و دعا كردن براي سلامتي امام عصر(ع) از بهترين اقسام دعا است. درباره تاثير دعا، از دو زاويه مي‌توان نگاه كرد:
الف. تاثير دعا نسبت به امام؛ ب. تأثير دعا براي دعا كننده؛
از نگاه اول، دعا در سلامتي حضرت، مؤثر است؛ زيرا ايشان به اين جهت كه انسان است و در همين عالم زندگي مي‌كند، در معرض آفات و بلايا هست و دعا مي‌تواند در دور كردن بلاها و مرض‌ها از وجود عزيزش مؤثر باشد. اين، با اراده‌ي خدا مبني بر حيات و سلامتي امام، منافاتي ندارد؛ زيرا كه اراده‌ي خدا از طريق اسباب اعمال مي‌شود و دعا از مهمترين وسيله‌ها و سبب‌ها براي جريان اراده خدا در زندگي است.
از نگاه دوم، آثار دعا كردن فراوان است از جمله:
دعا كردن راهي است براي اين كه امام عصر را ياد كنيم و به اين وسيله با آن عزيز ارتباط روحي و معنوي پيدا كنيم و اين ارتباط ثمرات بسياري براي رشد و كمال روحي ما دارد.
دعا كردن براي امام، نوعي عرض ارادت و محبت نسبت به او است كه قطعاً از سوي آن منبع كرم بي پاسخ نخواهد ماند و دعا كننده را مورد لطف و عنايت خاص خود قرار خواهد داد.
دعا كردن براي امام، يعني آن وجود عزيز را بر بسياري از موجودات و پديده‌ها مقدم دانستن و وجود و نقش او را مد نظر قرار دادن. اين موضوع، سبب زياد شدن محبت آن عزيز در دل‌ها و جان‌ها مي‌گردد؛ زيرا ذكر محبوب سبب فراواني محبت نسبت به او است.
با توجه به اين كه ايشان، واسطه‌ي فيض الهي در عالم هستي‌اند، صلوات و صدقه به نيت ايشان خود نوعي وسيله براي كسب فيوضات بيشتر است.
ب. به فرموده امام علي(ع) خداوند کارها را به حسب قضايش انجام ميدهد و نه رضايت شما (ميزان الحکمه، روايت شماره 16456) و مقدمه قضاي الهي، قدر الهي است؛ چرا که هر کار بر اساس اندازه و هندسه خاص خود انجام ميگيرد. به فرموده امام صادق(ع) چون که خداوند چيزي را اراده کند مقدار ميکند آن را و پس از تقدير قضايش به آن تعلق ميگيريد،(همان، روايت شماره 16461).
قدر و هندسه و اندازه وجودي هر چيز است و قضا به معناي گذراندن و يک سره کردن و به پايان رساندن است.
تقدير الهي موجوددات عالم مشهود را به سوي آن چه در مسير وجودشان براي آنها تقدير و قالب گيري کرد، هدايت ميکند. خداي بزرگ فرمود:"الذي خلق فسوي و الذي قدر فهدي” سپس همين تقدير و هدايت را با امضاي قضا، تمام تکميل ميکند.
بسيار ميشود که خدا چيزي را تقدير ميکند، ولي به دنبال تقدير قضايش را نميراند، مانند قدري که بعضي از علل و شرايط خارج آن اقتضا دارد، ولي به خاطر مزاحمت مانعي، آن اقتضا باطل ميشود و سببي ديگر و يا اقتضايي ديگر جاي سبب قبلي را ميگيرد.
چه بسا چيزي مقدر بشود و قضاي آن نيز رانده شده باشد، مثل اين که از جميع جهت، يعني هم از جهت وجود علل و شرايط و هم از جهت نبودن مانع، تقدير شده باشد که در اين صورت، آن چيز، محقق ميشود. در بعضي از روايات نيز آمده که قدر، ممکن است تخلف کند، اما براي قضا برگشتي نيست، البته تغيير در تقدير، مربوط به عالم ماده است.
با توجه به اين مقدمه، قضا، به معناي اجتماع جميع علل و شرايط و فقدان هر گونه مانعي است که مسلما انجام ميگيرد و هيچ گونه برگشتي در آن نيست. چه بسا، همين قضايي که مجموعه شروط متعدد دارد، يکي از آن شروط، دعاي بندگان باشد. آميختگي و هم سويي دعا و قضا، در روايات به خوبي مشهود است. امير المؤمنين علي(ع) در انتهاي نامه سي و يکم نهج البلاغه به فرزندشان امام مجتبي(ع) ميفرمايد: “دين و دنياي تو را به خدا ميسپارم و بهترين خواسته الهي را در آينده و هم اکنون در دنيا و آخرت براي تو ميخواهم".
اجتماع درخواست از خدا و قضا، بسيار زيبا است. در روايت آمده که حضرت امير(ع) از زير ديواري که در شرف خراب شدن بود حرکت کردند و به جاي ديگر رفتند. از آن جناب سؤال شد” آيا قضاي الهي (حکم حتمي الهي) فرار ميکنيد؟” آن امام بزرگوار فرمودند:"از قضا الهي به سوي قدر الهي فرار ميکنم!"(ميزان الحکمه، ج8، ص162) به اين معنا که در صورت توقف تمام مقدمات لازم براي زير آوار ماندن مهيا ميگردد و قضاي الهي تحقق ميپذيرد، امکام با حرکت سوي مکاني ديگر مقدمهاي از آن مقدمات ناقص ميگردد و هندسهاي ديگر شکل ميگيرد که آن تحقق سلامت و امنيت است. لذا منافات ندارد که حتي دعا، قضاي الهي را متبدل سازد، دعايي که از جمله مقدمات و شروط حکم الهي است. در روايت از رسول اکرم(ص) وارد شده که:"لايرد القضاء الا الدعاء؛ قضاي الهي رارد نميکند مگر دعا."(منتخب الميزان الحکمه، روايت 2101). يعني، گاه، مقدرات يک امر فراهم شده9 است و بايد قضا بيايد ولي دعا در تقديرات اثر ميگذارد و بايد تعغيير در تقديرات قضا و نتيجه محقق نميشود.
بنابراين، در عين حال که همه امور به قضاي الهي تحقق ميپذيرد، منافات ندارد که ما موظف به دعا کردن باشيم، نه صرفا به علت يک امري صوري و ظاهري، بلکه چون دعا، خود، در سلسلهي طولي تحقق اشيا تاثير جوهري دارد و اين تاثير به اذن و اراده الهي انجام ميگيرد. خود حضرت حق، ما را مأمور به دعا کردن کرده است و براي اين دعا، تاثير قائل شده است.
نتيجه اين که، زمان ظهور حضرت حجت(ع) مثل بقيه امور و اسرار به قضاي الهي است در عين حال، ما موظف به دعاي در جهت تعجيل فرج آن بزرگوار هستيم و دعي ما، ميتواند در مجموعه علل ظهور موثر باشد.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...