در زمان حضرت عیسی (ع) زنی بود که شیطان نمی توانست
به هیچ عنوان فریبش دهد.
روزی این زن در حال پختن نان بود که وقت نماز شد.
دست از کار کشد و مشغول نماز شد.
در این هنگام شیطان کودک این زن را وسوسه کرد که به سمت آتش برود.
رفت و به درون تنور افتاد.
بعد شیطان وسوسه کنان به طرف زن رفت
که بچه ات بدرون تنور افتاد نمازت را بشکن.
زیرا میدانست این از آن نمازهایی است که فایده دارد.
( نمازهایی که فایده ندارد شیطان آب وضوی آن را هم می آورد)
اما این زن توجهی به وسوسه شیطان نکرد.
حال معنوی زن طوری شد که نماز را نشکست.
شوهر آمد دید که صدای بچه از درون تنور می آید.
و زن در حال خواندن نمازاست.
بچه سالم است و نمی سوزد. دست به درون تنور برد و
بچه را درآورد.
مرد این ماجرا را نزد حضرت عیسی تعریف کرد. حضرت عیسی به خانه آنها آمد و از زن پرسید تو چه کردی که به این مقام رسیدی؟
زن پاسخ داد:
۱- همیشه کار آخرت را بر دنیا ترجیح می دادم
۲- از وقتی خود را شناختم بی وضو نبودم
۳- همیشه نماز خود را در اول وقت می خواندم
۴- اگر کسی بر من ستم می کرد یا دشمنانم داد او را به خدا وا می گذاشتم و کینه او را به دل نمی گرفتم.
۵- در کارهایم به قضای الهی راضیم
6- سائل را از در خانه ام مأيوس نمی كنم
7- نماز شب را ترك نمی نمايم
حضرت عیسی فرمود :اگر این زن ، مرد بود پیامبر می شد چون کارهایی می کند که فقط پیامبران می کنند.و بر چنین کسی شیطان سلطه ندارد.
 در اینجا منظور از نماز نوع عبادتی است که در زمان پیامبران هر زمان صورت داشت .


 منبع :
 عرفان اسلامي ، ص300؛

شيطان در كمينگاه ، ص 23

موضوعات: داستان  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...