سوید بن غفله گفت:

امیرالمؤمنین (علیه السلام) در تنگی و فشار زندگی افتاده بود، فاطمه (علیه السلام) شبانه نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و در کوبید.
فرمود: ام ایمن برخیز و بگو که نفس محبوبم را می شنوم. ام ایمن در را گشود و فاطمه (علیه السلام) وارد شد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
وقتی نزد ما آمده ای که پیش از این نمی آمدی؟

فاطمه (علیه السلام) گفت: ای رسول خدا، طعام فرشتگان نزد پروردگارشان چیست؟

فرمود: حمد گفتن.
گفت: طعام ما چیست؟

 رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: سوگند به آن کس که جان من در دست اوست، یک ماه است که آتشی (برای طبخ) در خانه آل محمد افروخته نشده است. برگزین، بگویم تا پنج ماده بز به تو بدهند یا پنج سخن به تو بیاموزم که جبرئیل مرا آموخت؟
 
 گفت: ای رسول خدا، آن پنج سخن را می خوانم، چیست؟
فرمود؟ یَا رَبَّ الْأَوَّلِینَ وَ الآْخِرِین َو یا خیر الْأَوَّلِینَ وَ الآْخِرِین و یَا ذَا الْقُوَّةِ الْمَتِینَ وَ یَا رَاحِمَ الْمَسَاکِینِ وَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین
و فاطمه بازگشت. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) چون او را دید فرمود:

 پدر و مادرم به فدایت ای فاطمه، چه خبر داری؟
گفت: برای دنیا رفتم، با آخرت بازگشتم.
علی (علیه السلام) فرمود: روزهایت همه خیر است، روزهایت همه خیر است. (خیر ایامک) و اگر عبارت، (خیر امامک) باشد ترجمه آن می شود: همیشه با خیر رو به رو می شوی و به استقبال خیر می روی)

 

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...