داغ صادق شرر سينه ام افروخته کرد
جگرى سوخته ياد از جگر سوخته کرد


جگرى سوخته کز داغ بر افروخته بود
باز هم از اثر زهر جفا سوخته بود


بر جگر آنکه ولايت به موالى همه داشت
محنت کشتن اولاد بنى فاطمه داشت


آن امامى که لواى شرف افراخته بود
زهر منصور به جانش شرر انداخته بود


آه از آنروز که بگرفت زطاغوت زمان
آتش از چار طرف خانه او را به ميان


وندر خرمن آتش ولى رب جليل
راه مى رفته و ميگفت منم پور خليل


شعله را چون به در خانه تماشا مى کرد
ياد آتش زدن خانه زهرا مى کرد


آنکه هم ظاهر رو هم باطن ما مى داند
با دلش زهر چه کرده است خدا مى داند


روح دين بود ولى بى تب و بى تابش کردند
شمع کانون وفا بود که آبش مردند


چارمين قبله عشق است به دامان بقيع
رونق ديگر از او يافت گلستان بقیع

 

شاعر : سيد رضا مؤيد

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت
نظر از: رحیمی [عضو] 

ای بهار همیشه های خدا

ای که از آسمان شدی جاری

از چه این روزها شکسته شدی

بغض داری ولی نمی باری

**

لا اقل صبر کن مسافر شب

گریه کن گریه در معابر شب

صبح صادق به جز تو کیست بگو

کیست جز تو امام بیداری

**

گاه گاهی که حرف هم داری

شهر در خواب میرود انگار

آه آقا چه میکشی با این

استخوانی که در گلو داری

**

تو بگو از کدام طائفه ای

که همیشه خدای عاطفه ای

لطف ها میکنی برای کسی

که برایت نمیکند کاری

**

پس کجایند عالمان سحر

یک نفر از چهار هزار نفر

که شبانه امام را بردند

پا برهنه به خفت و خواری

**

پس کجایند نافله خوان ها

که دل قافله به درد آمد

کی به درد میخورد پس کِی

این نمازی که هست تکراری

**

کوچه ای در مدینه منتظر است

تا که روضه بخوانی از دیوار

تا تو هم مثل مادرت آنجا

حس کنی بین درب و دیواری

**

تا که کوچه به کوچه پخش شود

هم صدائی غربتت با او

تا بفهمند فاطمی هستی

مثل مادر به غم گرفتاری

**

تا که دست تو را بندند و

هی به یاد علی بخندند و

نکشندت پیاده اینگونه

هی به قصد امام آزاری

شهادت مولا امام صادق علیه السلام بر شما تسلیت باد.ش

1394/05/20 @ 14:05


فرم در حال بارگذاری ...