استاد قرائتی ضمن صحبت های خویش در یکم مرداد ماه سال جاری به برخی از دام هایی که برای ایشان پهن شده اشاره کرده اند که در ادامه آنرا ذکر می نماییم:
دام هایی برای من انداخته اند، خیلی پیش آمده است. یک جوانی با یک حال هیجانی آمد گفت: پدرم مرحوم شده است. خوب خدا رحمتش کند. نه تاجر بوده، خدا رحمتش کند. وصیت کرده که هشتصد میلیون از پول هایش را به آقای قرائتی بدهیم. برای نماز خرج کند. گفتم: من از شما پول نمی گیرم. آدرس می دهم خودت برو مسجد بساز٫ من از کسی پول نمی گیرم. حتی از مراجع هم پول نمی گیرم. نماینده هیچ مرجعی نیستم. خودم از مراجع تقلید می کنم. ولی داد و ستد هیچی! اصلاً معلوم شد که کلاً نه پدری بوده و نه مرگی بوده و نه وصیتی! یک ادعا درست کرده بود که ما را جایی ببرد و یک صحنه ای درست کند و از یک جایی یک دوربین های مخفی بیاورد که بگوید: در حالی که این پول به آقای قرائتی منتقل شد. دام می اندازند.


یکبار دیگر کسی آمد گفت: من سرطان دارم. بناست عمل کنم. احتمال دارد بمیرم. وصیت کردم هزار متر از زمین های لواسان را در اختیار شما بگذارند. اگر بعد از مرگ من وصی ها آمدند زمین دادند وحشت نکنید. من وصیت کردم! گفتم: من از کسی چیزی تحویل نمی گیرم. اگر بخاطر دین است به مراجع بدهید. به دفتر آقا بدهید. به مقام معظم رهبری بدهید. معلوم شد آن هم یک دامی بوده است. اصلاً انگار خیلی ها شیطان شده اند.یک کسی در کاشان بازاری بود. گفت: خدایا شر مردم را از سر ما کم کن، خودمان با شیطان کنار می آییم. یعنی هرکسی یک طراحی می کند برای یک…
گداها چقدر فنی شدند. ما جلسه ای فاتحه نشستیم، دیدیم یک جوانی آمد و در صورتش زد. گفتم: چه شده؟ گفت: زن من زاییده و از زایشگاه مرخص نمی کنند. می گویند: پول بیاور. گفت: پول می خواهم. گفتم: آقا بیا برویم سوار ماشین شو. زایشگاه می رویم و من به رئیس زایشگاه می گویم از تو پول نگیرد. اصلاً معلوم شد اصلاً زن ندارد و زایشگاهی هم نبوده است. فیلم بازی می کنند که آدم صبح به صبح چند آیت الکرسی باید از شر مردم بخواند. همه دام می اندازند. گریه ها، خنده ها، همه اینها… بارها پیش آمده صحنه هایی که ما گریه کردیم و بعد فهمیدیم از بن این دروغ بوده است.

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...