گفت این را همسرم با پوسخند:
قفل کن کانالهایی که بدند!
من فقط سریال می بینم و بس
بلکه روزم سر شود در این قفس
خسته ام خسته از این آپارتمان
یا خودت بیرون نرو پیشم بمان!
یا سرم با ماهواره گرم کن
فکرهای بد مکن… ها… شرم کن
بی خبر هستیم از وضع جهان
امّلم خوانده زن همسایه مان
فیلم هایش با کلاسم می کند
خوش ادا و خوش لباسم میکند
ماهواره می کند تبلیغ هر
آنچه که باشد نیاز این بشر
خانم همسایه مان اسمش پری
او سفارش داده قرص لاغری
وزن او با خوردن این قرصها
آمده پایین تر از وزن شما!
در لباس و پوشش از من بهتر است
در شعور و عقل هم از ما سر است
پس برایم ماهواره نصب کن؛
اعتباری بین مردم کسب کن!
شوهر بیچاره آخر خام شد
در جدال با زنش ناکام شد
آخرش هرچند با اکراه و درد،
دیش را بر بام منزل نصب کرد
مرد؛ تا پاسی زشب در کارگاه
زن؛ نشسته پای آن دیو سیاه
زن به فکر دیدن برنامه ها
سبک پوشش های آن بی جامه ها!
شیوه های زندگی در لاس وگاس
رقص ها، شو ها، مدل های لباس
خلق و خویش ناگهان تغییر کرد
زندگی را در خوشی تعبیر کرد
نمره اش در دلبری بالای بیست!
جای زیبایی چو او در خانه نیست؛
قبله اش حالا نیویورک است و کن
میهمانی هاش ناجور و خفن
لیدی گاگا و لوپز الگوی او:
تیر زهرآگین دشمن سوی او
زیر چادر خویش را پنهان مکن
روی خود مخفی ز این مردان مکن
این دو روز زندگی را شا د باش
از حصار و قید دین آزاد باش
نیست دنیا اینچنین تاریک و سرد
باید آری با زمان تغییر کرد…
شبهه وارد شد به دین و باورش
چادرش شد شال رنگی بر سرش
اعتقاداتش متزلزل شدند
یک به یک مُردند و زیر گِل شدند
آن زن پاک همیشه با وضو؛
اشکهای ظهر عاشوراش کو؟
همسرش دلگیر شد از کار او
ظاهراً اونیست دیگر یار او
یار گرمابه گلستانش نبود
وقت خود با دیگران طی می نمود
دلبرش انگار جای دیگر است؟
پیش دلدارانی از او بهتر است
علت این سردی رفتار چیست؟
علت تغییر در کردار چیست؟
بینشان دیواری از تردیدها
سوءظن ها تهمت و تهدید ها
زندگی با ماهواره سرد شد
عشق هم از قلب آنها طرد شد
وای بر من! زندگی را باختم
ناشیانه بر وجودم تاختم
باعث ویرانی خود، خود شدم
من خودم کردم که لعنت بر خودم.

شاعر: استاد عزیزم مصطفی عابدی اردکانی

موضوعات: سایر مطالب  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...