✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
آزرده طعم دورى، از یار را چشیده


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



?تفاوت غيبت و تهمت‏

آيت الله ميرزا جواد تهرانى مى‏فرمودند: اگر كسى غيبت مرا بكند راضى هستم اما اگر كسى تهمت بزند راضى نيستم زيرا غيبت صفتى را نقل ميكند كه در من وجود دارد و بايد خود را اصلاح كنم تا ديگر اين صفت نقل نشود لكن درتهمت نسبت دادن عمل زشتى است كه در طرف نيست.

#قطره_ای_از_دریا #غیبت #تهمت

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت




چگونگی فتح باب برای علامه قاضی

آیت الله قاضی همیشه نماز مغرب و عشاء را، در حرمین شرفین امام حسین علیه‌السلام و حضرت ابوالفضل علیه‌السلام به جا می‌آورد، و چون به حرم حضرت ابوالفضل علیه‌السلام می‌رسد، با خود می‌اندیشد که تا به حال در مدت این چهل سال هیچ چیز از عالم معنا برایم ظهور نکرده، هر چه دارم به عنایت خدا و به برکت ثبات است.

در راه سیّد ترک زبانی که دیوانه است، به طرف او می‌دود و می‌گوید؛ سیّد علی، سیّد علی، امروز مرجع اولیاء در تمام دنیا حضرت ابوالفضل علیه‌السلام هستند، و او آن قدر سر در گریبان است که متوجه نمی‌شود آن سید چه می‌گوید! به حرم حضرت ابوالفضل علیه‌السلام می‌رود. اذن دخول و زیارت و نماز زیارت می‌خواند و می‌خواهد که مشغول نماز مغرب شود.

آیت الله نجابت می‌گوید: تکبیره الاحرام را که می‌گوید، می‌بیند که وضع در اطراف حرم حضرت ابوالفضل علیه‌السلام به طور کلی عوض می‌شود، آن گونه که نه چشمی تا به حال دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب بشری خطور کرده است.

قرائت را کمی نگه می‌دارد تا وضع تخفیف یابد و بعد دوباره نماز را ادامه می‌دهد، مستحبات را کم می‌کند و نماز را سریع‌تر از همیشه به پایان می‌رساند.

به حرم امام حسین علیه‌السلام نمی‌رود و به دنبال جایی خلوت به خانه رفته و برای این که با اهل منزل هم برخورد نکند به پشت بام می‌رود. آن جا دراز می‌کشد و دوباره آن حال می‌آید و بیشتر می‌ماند. تا اهل منزل سینی چای را می‌آورد، آن حال می‌رود.

نماز عشاء را می‌خواند و دوباره آن وضع بر می‌گردد؛ چیزی که تا به حال حتی به گفته خودش یک ذره‌اش را هم ندیده است و حالا که دیده نه می‌تواند در بدن بماند و نه می‌تواند بیرون بیاید. دوباره که شام را می‌آوردند، آن حال قطع می‌شود و نیمه شب دوباره بر می‌گردد و مدت بیشتری طول می‌کشد.

آری و بالاخره درهای آسمان برایش گشوده و فتح باب می‌شود. می‌گوید: « آن چه را می‌خواستم، تماماً بدست آوردم و امام حسین علیه‌السلام در را به رویم گشود. ابن فارض یک قصیده تائیه برای استادش گفته؛ من هم یک قصیده تائیه برای امام حسین علیه‌السلام گفته‌ام نمره یک! که کار مرا ایشان درست کرد و در غیب را به نحو اتم برایم باز کرد»

منبع: کتاب اسوه عارفان و کتاب عطش


#قطره_ای_از_دریا #علامه_قاضی

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت




کمک فداکارانه ملاعباس تربتی به مردم زلزله‌زده

 آیه:
خداوند متعال در قرآن می‌فرماید:
تَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى مائده/2
در هر كار خير و تقوا يكديگر را يارى دهيد

 حکایت؛ هنگامی که خبر ویرانی چند روستا در جنوب تربت را ‏دادند، حاج آخوند پیاده به راه افتاد، هنگام برخورد با چند تن از تجار و کسبه به آن‌ها می‏گوید: هر چه سریع تر هر آنچه از چلوار و متقال و کرباس، دارید همراه با سدر و کافور برای مردگان بفرستید و خوراک و پوشاک را برای زنده ‏ها تهیه کنید و پیغام می‏دهد هراندازه ممکن است، مردان با بیل و کلنگ، خودشان را برسانند و نان سفره خود را بردارند و همراهش کاه و جو برای مرکبهای خود بیاورند تا از خانه‌های اشخاص متوفی چیزی برندارند و از کاه و یونجه‌هایی که آنجاست و هنوز معلوم نیست مال کیست، به حیوان‌های خود ندهند.
مرحوم ملا عباس تربتی سه شبانه روز در آنجا ‌ماند و مردم از شهر و روستاها، بی‌مضایقه برای کمک آمدند؛ ولی چون هوا بو گرفته و منظره هول انگيز بود، طاقت نمی‌آوردند که بیش از یک روز کار کنند و بعد از یک روز رفته، عده دیگری می‌آمدند ، در حالی که حاج آخوند همچنان مشغول بود.
ایشان در بیرون آوردن اجساد از زیر آوار، کندن قبر، بریدن کفن و شستن اموات مردم را تقسیم می کردند و به هر گروه احکام و وظایف شرعی و آداب کار خود را توضیح می‏دادند.
ایشان به همه رسیدگی می‏کرد و بر همه جنازه ها شخصاً نماز می‏خواند و پس از دفن جنازه ها، بازماندگان را جمع کرده ، دلداری می‏داد و نصیحت می‌کرد که سر تقسیم میراث منازعه نکنند و احکام میراث را برایشان تبیین می کرد.

غالباً مصیبت دیدگان همین‌که می‌دیدند حاج آخوند بر جنازه ی متوفای آن‌ها نماز می خواند و در مراسم حاضر بود، نیمی از غمشان تخفیف می‌یافت.
به این ترتیب در سه شبانه روز، یک هزار و بیست جنازه از مرد و زن و کودک، با آداب شرعی و رعایت همه احتیاط‌ها، به خاک سپرده شدند و به احوال بازماندگان نیز رسیدگی گرديد.1

1. با اقتباس و ویراست از کتاب فضیلت‌های فراموش‌شده
#کلام_وحی #تقوا #کمک #ایثار

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت




افسوس آیت‌الله بروجردی برای نرسیدن به فیض شهادت

 آیه: يَرْفَعِ اللهُ الَّذينَ امَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ اُوتُوا العِلْمَ دَرَجاتٍ مجادله/11
خداوند، مؤمنان و عالمان را بر ديگران به درجاتي برتري داده است

 حکایت؛ نقل است جمعی از فضلا خدمت آیت‌الله بروجردى رسیدند اتاق پر بود از علما و فضلای حوزه از جمله بزرگانی چون مرحوم آیت الله گلپایگانی حاج‌آقا على صافى و دیگر بزرگان، سكوت مجلس را فراگرفته بود سئوال شد، این سکوت به چه معناست فرمودند: آقا حديث نفس می‌کنند و می فرمایند: آن زمان كه كشف حجاب می‌کردند من تصميم گرفتم قيام كنم و كشته شوم، ولى اصحاب مانع شدند و گفتند: وجود شما براى اسلام مهم است و با اين حرف‌ها، نگذاشتند اکنون متأسفم چرا اين كار را نکرده‌ام، سپس یکی از علما سكوت مجلس را شكستند و گفتند: ولى من اگر بجاى شما بودم ناراحت نمی‌شدم، شما فلان خدمات را کرده‌اید و حدود ده دقيقه از خدمات آیت الله بروجردی را شمرد، آقاى بروجردى فرمودند: اگر شما محاسب باشيد: بله، اما نقاد و حسابگر كس ديگرى است، اشك در چشمانشان جمع شد و جلسه را منقلب كرد، بعد از مدتى آیت الله گلپايگانى فرمودند: آقا! حديث «مداد العلماء افضل من دما الشهدا»ء صحيح است؟! آیت الله بروجردى فرمودند: بله، آقاى گلپايگانى(ره) فرمودند: اين جامع الاحاديث شما مصداق همين روايت است، در این حال آیت الله بروجردى كمى حالشان بهتر شد و فرمودند: اميد من هم به همين است.1

1. با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل

#کلام_وحی #شهادت #شهید

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت




حل شبهه علوم قرآنی،از برکت عنایت امیرالمومنین(ع)
آیت‌الله محمد هادی معرفت نقل می‌گوید: زمانی در نجف اشرف مشغول نوشتن مباحث علوم قرآنی، پیرامون آیات متشابه قرآن كریم بودم بحث به این آیه رسید كه خداوند می‌فرماید: …‌وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا…[1].
معمولاً ما این آیه را چنین معنا می‌كنیم: تأویل آیات متشابه را جز خدا و كسانی كه ریشه‌دار و راسخ در علم هستند، نمی‌دانند، آنان كه می‌گویند ما بدانچه ایمان آوردیم، همه از جانب پروردگار است.
و آنگاه بر طبق روایات، اَلرّاسِخُونَ‌ فِی الْعِلْمِ را به معصومین، علیهم السلام، تفسیر می‌كنیم كه فقط ایشان و خداوند این علم را دارند. در این صورت «واو» قبل از اَلرّاسِخُونَ‌، واو عاطفه می‌شود. فخر رازی چون این معنا را قبول ندارد، «واو» را استیناف می‌گیرد یعنی جمله قبل را تمام و وَ‌ الرّاسِخُون…‌ را ابتدای جمله جدید می‌داند كه معنا این طور می‌شود: تأویل آیات متشابه را جز خدا، هیچ كس نمی‌داند و كسانی كه راسخ در علم هستند می‌گویند… .
و چند اشكال ادبی كه یكی از آنها قوی است، بر قول اول، وارد می‌سازد.
هر چه فكر كردم نتوانستم جوابش را پیدا كنم. تقریباً یك هفته در مجالس مختلف این اشكال را مطرح كردم، ولی حل نشد و نوشته، همان طور مانده بود. بعد از یك هفته به حرم حضرت امیرالمؤمنین، (ع)، مشرف و به ایشان متوسل شدم و عرض كردم: یا علی، اگر هیچ كس نداند، تو می‌دانی كه هدف من از نوشتن این كتاب، احیای حق توست، چطور اجازه می‌دهید این طور متحیر بمانم. این را گفتم و به منزل مراجعت كردم. وقتی قلم به دست گرفتم كه بنویسم. دیدم شبهه به راحتی حل شد، همان چیزی كه یك هفته معطّل آن شده بودم. آری ما هرگاه در كارمان مشكلی پیش آید خدمت این عزیزان می‌رویم، حتی حضرت معصومه، (علیهاالسلام)، هیچ فرق نمی‌كند. و مشكل حلّ می‌شود[2].
__________________
[1] . سوره آل عمران، آیه 7.
[2] . مجلّه بشارت، سال سوم، شماره سیزدهم، ص 37.

 

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت




ارثی که آیت‌الله العظمی مرعشی برای فرزندانش گذاشت!

 آیه: وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ مؤمنون/8
و مؤمنین كسانى‌اند كه امانت‌ها و پيمان خود را مراعات مى‏كنند

حکایت؛ فرزند آیت‌الله العظمی مرعشی(ره) نقل می‌کند: یادم هست مادر ما می‌فرمود: آقا چرا شما یک ماشین پیکان که هر شخصی دارد، نمی‌خرید؟ ایشان در جواب گفت از کجا؟ از خود که پولی ‌ندارم، این پول‌ها هم که وجوهات است، من بیایم از مال وجوهات ماشین شخصی بخرم؟! حالا من روزی یک‌بار درس می‌روم و روزی دو بار هم به نماز جماعت، جمعش یک ساعت و نیم هم نمی‌شود، من یک اتومبیل از وجوهات بخرم و در بیست‌وچهار ساعت، یک ساعت و نیم از آن کار بکشم، بقیه‌اش اینجا بخوابد، فردا جواب ولی‌عصر(عج) را چه بدهم!؟
آیت‌الله مرعشی تا آخرین روز زندگی‌اش از ماشین شخصی استفاده نکرد و برای رفتن به درس و نماز مانند دیگران کرایه می‌داد و سوار تاکسی می‌شد. برای مساجد و حسینیه‌ها به مشکل اجازه صرف وجوهات می‌داد و می‌فرمود: از هدایا استفاده کنید، هزینه کتابخانه نیز در مرحله اول از غیر وجوهات تأمین می‌شود و تنها مواقع ضروری از وجوهات استفاده می‌شود، ولی برای ساختن مدارس علمیه اجازه می‌داد و می‌فرمود: اینجا جایی است برای سربازان امام زمان (عج).
آیت‌الله‌العظمی مرعشی، تا لحظه وفات در حفظ بیت‌المال دقت می‌کرد، در وصیت‌نامه‌اش می‌خوانیم: من به‌زودی از این دنیا می‌روم، درحالی‌که برای ورثه خود جز نامی نیک باقی نگذاشتم و آن‌ها را به خداوند بزرگ سپرده‌ام.1

1. با اقتباس و ویراست از کتاب شهاب شریعت

 

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت




محدث قمى و تسليم خدا بودن‏

فرزند حاج شيخ عباس قمى نقل مى‏كرد كه روزهاى آخر زندگى پدرم كنار بسترش بودم تا هر دستورى بدهد اجرا كنم اتفاقا با انگشت اشاره به طاقچه كرد و گفت آن كتاب را بردار. و به اتاق ديگرى ببر من كتاب را برداشتم و به اتاق ديگر بردم باز كردم ديدم تتمة المنتهى است. پس از مراجعت علت را سؤال كردم فرمود من درباره اين كتاب زحمت زيادى كشيدم تا نوشتن آن تمام شود بعد آنرا صحافى كردم و اكنون آماده چاپ است و خيلى دوستش دارم. ميترسم هنگام مردن علاقه به اين كتاب باعث شود كه من ديرتر تسليم خدا گردم كتاب را بردار كه كاملا سبكبار و آماده باشم.

 دين ما علماى ما ص 44.

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت




 آیه: وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ نجم/39
و اینکه برای انسان بهره‌ای جز سعی و کوشش او نیست

 حکایت؛ مرحوم آقا شیخ محمدحسین کمپانی طوری بود که اگر کسی به فعالیت‌های علمی‌اش توجه می‌کرد، تصور می‌کرد در شبانه‌روز هیچ کاری غیر از مطالعه و تحقیق ندارد و اگر کسی از برنامه‌های عبادی ایشان اطلاع پیدا می‌کرد فکر می‌کرد غیر از عبادت به کاری نمی‌پردازد.
آقا شیخ محمدحسین می‌گفت: من سیزده سال در درس مرحوم آخوند خراسانی، صاحب کفایه شرکت می‌کردم، در طول این سیزده سال، فقط یک‌بار موفق نشدم که در درس ایشان حضور پیدا کنم، آن یک‌بار نیز به زیارت کاظمین مشرف شده بودم و در هنگام برگشتن مشکلی پیش آمد که به‌موقع نرسیدم، در بین راه که می‌آمدم حدس می‌زدم استاد امشب چه مطالبی را بیان خواهند کرد و پیشاپیش آن‌ها را نوشتم.
به نجف که رسیدم و با دوستان صحبت کردم، دیدم تقریباً همه مطالبی که بیان فرموده بودند چیزهایی بوده که من پیشاپیش حدس زده و نوشته بودم، و تقریباً نوشته‌های من چیزی از درس کم نداشت.
ایشان بااینکه چنین موقعیت علمی داشتند و درس استاد را پیشاپیش می‌توانستند حدس بزنند و بنویسند، درعین‌حال مقید بودند حتی یک جلسه درس استاد را ترک نکنند.1

مکن ز عرصه شکایت که در طریق ادب
به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید 2

1.با اقتباس و ویراست از پایگاه تنظیم و نشر آثار آیت‌الله‌العظمی بهجت
2. حافظ

#کلام_وحی #نظم #علم

موضوعات: سخن بزرگان, داستان های علما  لینک ثابت