✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
علی کیست؟


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



علامه حسن حسن زاده آملی:
گفته ‏اند آدمى به دو سالگى (بچه،كودك) به حرف درمیآيد اما تا خاموشى اختيار كند سال‏ها طول میكشد. به حرف درآمدن زود است اما سكوت خيلى مشكل است و خيلى رياضت میخواهد، و چقدر زحمت میخواهد و چقدر كشيك نفس كشيدن میخواهد تا سكوت اختيار شود و تا حرف‏ها جمع و جور و غربال گردد تا هرزه‏ گو و هرزه خوار نباشد و روى حساب حرف بزند سپس كم‏ كم میبينيد كه قلمش سنگين میشود وعبارت‏هاى او وزين میگردد، و لذا آدم ساكت و آرام كه حرف نمیزند يك وقتى میبينيد كه به حرف درآمده هر جمله اش كتابى میشود و اگر دست به قلم شود و چيزى بنويسد بايد نوابغ دهر جمع شوند تا آن را شرح كنند.
چنين انسانى با سكوت در گفتارش بركت پيدا میكند و قول ثقيل می‏شود: «إنا سنلقى عليك قولا ثقيلا» دیگر حرف و قول او سبک نیست و لذا افراد ساکت دیرگو و گزیده گو میشوند مثل معروفى هم هست كه: «المكثار مهزال» پرگو بالأخره هرزه ‏گو و هزل‏گو میشود.

دروس شرح فصوص الحکم قیصری

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




آیت الله بهجت (ره ) میفرمودند؛ مثل ما تنبل نباشید، زود زود به مشهد بروید.
 گاهی موانع بزرگی با یکبار مشهد رفتن از سر راه ما برداشته میشوند.

 هنگامی که به حرم مشرف شدید به عدد اسم ابجد امام رضا علیه السلام یعنی هزار و یک مرتبه ” یا رئوف و یا رحیم ” بگویید. زیارت کنید، نماز زیارت بخوانید و بعد به امام رضا علیه السلام بگویید ؛ دست خالی آمده ام، گره به کارم افتاده است، شما مشکلم را حل کنید.

 برگردید و ببینید امام رضا علیه السلام چطور مسیر را برای شما هموار میکند.

 او حجت خدا و پناه شیعه است. آسمان و زمین و آنچه بین آندو است، در اختیار امام رضا علیه السلام است.

 خود را قطره ای از دریای امامتش فرض کن تا محبتش را نسبت به خود درک كني

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




 

استاد پناهيان:

ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﻴﻢ ﺩﻗﻴﻖ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺩﻫﻴﻢ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﻓﻄﺮﺕ ﺧﻮﺩ ﺩﻗﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺧﺎﻧﻢﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﻴﻨﻄﻮﺭ. ﺯﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺗﻮﺳﻂ ﻳﻚ ﻣﺮﺩ ﻣﻮﺭﺩ ” ﻣﺤﺒﺖ ” ﻗﺮﺍﺭ ﮔﻴﺮﺩ. ﻣﺤﺒﺘﻲ ﻛﻪ ﻗﻠﺒﺶ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺷﺪ . ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﺤﺒﺖ ﻫﻢ ﭼﻴﺰﻱ ﺟﺰ ﻧﻮﺍﺯﺵ

ﻧﻴﺴﺖ . ﻭﻟﻲ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺯﻥ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﻮﺭﺩ “ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺻﻤﻴﻤﺎﻧﻪ ” ﻗﺮﺍﺭ ﮔﻴﺮﺩ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦﺻﻮﺭﺕ، ﻣﺮﺩﻱ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺣﻘﻮﻗﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺯﻧﻲ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻋﺎﻃﻔﻲ، ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻫﻢﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﺗﻌﺎﺩﻝ ﻣﻲﺭﺳﻨﺪ. .

ﮔﺎﻩ ﺯﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺩﺭ، ﻧﻮﺍﺯﺷﮕﺮ ﻣﺮﺩﻱ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺣﺘﻲ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﺴﻦﺗﺮ ﺍﺳﺖ . ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺩﻳﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺩﺧﺘﺮﻱ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﻣﺤﺒﺖ ﭘﺴﺮﻱ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﻝﺭﺣﻤﻲ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻩ، ﺗﻘﺎﺿﺎﻱ ﻣﺤﺒﺖ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻩ ﻭ ﺣﺲ ﻣﺎﺩﺭﻱ ﻭ ﺯﻧﺎﻧﻪﺍﺵ ﺟﻮﺷﻴﺪﻩ

ﺍﺳﺖ ‏( ﺍﻳﻦﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﺤﺪﻭﺩﻩ ﺷﺮﻉ ﺍﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﻓﺴﺎﺩ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﻧﻪ، ﺑﺤﺚ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺍﺳﺖ ‏). ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﺮﺩﻫﺎ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺭﻧﺪﻱ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺲ ﻣﺎﺩﺭﻱ ﺩﺧﺘﺮﻫﺎ ﺳﻮﺀ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻛﻨﻨﺪ !

ﺧﺎﻧﻢﻫﺎ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﺭﺍﻫﻲ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻫﺎ ﺑﻪ ﺯﻥﻫﺎ ﻇﻠﻢ ﻧﻜﻨﻨﺪ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ ﺭﺋﻴﺲ ﻧﺒﺎﺵ، ﺑﻪ ﺁﻥﻫﺎ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ ﺭﺋﻴﺲ ﺑﺎﺵ ﻭ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﺭﻳﺎﺳﺖ ﺩﻳﺪ ﻇﻠﻢ

ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺩ ﺭﺋﻴﺲ ﺯﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﻭ ﺫﻟﻴﻞ ﺍﻭ ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻇﻠﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ ﺑﻠﻜﻪ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻫﻢ ﻣﻲﻛﻨﺪ.

ﻣﺮﺩ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺑﻨﺸﻴﻨﺪ ﺑﺎ ﺯﻥ ﻣﺬﺍﻛﺮﻩ ﻛﻨﺪ، ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺒﻴﻨﺪ ﺍﺯ ﭼﻪ ﭼﻴﺰ ﺩﻟﺶ ﻣﻲﺷﻜﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﺮﻫﻴﺰ ﻛﻨﺪ. ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﮔﻞ ﻧﺎﺯﻙﺗﺮ ﺑﻪ ﺯﻥ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﻳﺤﺎﻧﻪﺍﻱ ﺗﻠﻘﻲ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻟﻄﺎﻓﺖ ﺭﻭﺣﻲ ﺍﻭ ﺣﻔﻆ ﺷﻮﺩ، ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﺣﺎﻝ ﺯﻥ ﻏﻴﺮﺕ ﻭ ﻣﺤﻜﻤﻲ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﻲﺧﻮﺍﻫﺪ.

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




 

داستان چشم برزخی دار شدن شیخ رجبعلی خیاط

سر و گوشش زیاد میجنبید. دخترخاله‌ی رجبعلی را میگویم. عاشق سینه چاک پسرخاله اش شده بود. عاشق پسرخاله‌‌ی جوان یک لا قبائی که کارگر ساده‌ی یک خیاطی بود و اندک درآمدی داشت و اندک جمالی و اندک آبروئی نزد مردم. بدجوری عاشقش شده بود. آنگونه که حاضر بود همه چیزش را بدهد و به عشقش واصل شود.

رجبعلیِ معتقد و اهل رعایت حلال و حرام نیز چندان از این دخترخاله بدش نمی آمد، اما عاشق سینه‌چاکش هم نبود. دخترخاله‌ی عاشق مترصّد فرصتی بود تا به کامش برسد و رجبعلی را به گناه انداخته و نهایتا به وصال او نائل شود. و این فرصت مهیا شد!

آن هم در روزی که مادر رجبعلی غذای نذری پخته بود و مقداری از نذری را در ظرفی ریخته بود و به رجبعلی داده بود تا برای خاله اش ببرد. رجبعلی رسید به خانه‌ی خاله، در زد؛ صدای دخترخاله بلند شد: «کیه؟» و گفت: «منم، رجبعلی» و صدای دخترخاله را شنید که میگوید: «بیا داخل رجبعلی، خاله‌ات هم هست». رجبعلی وارد شد و سلام و علیکی با دخترخاله‌اش کرد و ناگهان متوجه شد که خبری از خاله نیست و دخترخاله در خانه تنهای تنهاست! تا به خودش آمد دید که پشت سرش درب درب خانه قفل شده و دخترخاله هم ….

با خودش گفت: «رجبعلی! خدا می تواند تو را بارها و بارها امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن». پس تأملی کرد و به محضر خداوند عرضه داشت: «خدایا! من این گناه را به خاطر رضای تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن».و توسط پنجره  از آن خانه فرار کرد و برگشت به خانه‌ی خود تا استراحت کند. صبح از خواب بلند شد و از خانه به قصد مغازه خیاطی بیرون زد و با کمال تعجب دید خیابان پر از حیوانات اهلی و وحشی شده است !!

آری! چشم برزخی رجبعلی در اثر چشم‌پوشی از یک گناهِ حاضر و آماده و به ظاهر لذیذ باز شده بود و این چشم‌پوشی، آغازی شد برای سیر و سلوک و صعود معنوی “شیخ رجبعلی خیاط” تا اینکه کسب کند مقامات عالیه معنوی را.

چه اکسیر ارزنده ای است این قاعده!! برای عارف شدن، نیاز نیست به چهل - پنجاه سال چله گرفتن و ریاضت کشیدن و نخوردن این غذا و ننوشیدن آن آشامیدنی. نه اینکه اینها بی اثر باشند، نه! اما “اصل” چیز دیگری است. بیهوده نبود که مرحوم بهجت تاکید میفرمودند بر این نکته که:

راه واقعی عرفان “ترک گناه است

منبع:

کتاب کيمياي محبت،‌ حجة الاسلام محمدي ري شهري

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




آیت الله بهجت:
مرگ، ترسی ندارد. از نظر ظاهر، همان خواب است و در خصوص مشکلات پس از مرگ هم، به اندازه یک مو، محبت اهل بیت(ع) برای نجات کافی است

و آن مقدار محبت را هم که ما داریم. باید توجه داشت که انسان در صورتی می تواند

محبت اهل بیت(ع) را همراه خود به عالم برزخ و قیامت ببرد که آفت گناه، موجب سلب این نعمت از او نگردد.

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




امرای سربداران در سبزوار به سال 7 علیها السلام 7 منطقه بیهق یعنی سبزوار کنونی و نواحی آنها و دیگر قلمرو خراسان را تصرف نمودند و یک دولت شیعی در مقابل سلطه مغول بر سر کار آوردند .

علت نامگذاری آنها به سربداران ، این است که : پنج ایلچی مغول در خانه دو برادر به نامهای حسن حمزه و حسین حمزه از مردم شیعه قریه باشتین سبزوار نزول کردند و از ایشان شراب و شاهد خواستند و لجاج کردند و بی حرمتی نمودند . یکی از دو برادر قدری شراب آورد . وقتی که ایلچیان مست شدند شاهد طلبیدند و کار فضاحت را به جائی رساندن که عورات ایشان را خواستند .

دو برادر گفتند : دیگر تحمل این ننگ نخواهیم کرد . بگذار سر ما به دار رود . پس شمشیر از نیام کشیدند و هر پنج تن مغول را کشتند و از خانه بیرون رفتند و گفتند :

ما سر به داریم ، و قیام بدین طریق آغاز شد . این کاری بود که در آن زمان بسیار بزرگ می نمود ، کشتن پنج ایلچی مغول خطری در پیش داشت که چه بسا به قیمت نابودی تمام قلمرو بیهق می شد . ولی چاره ای نبود که آن دو برادر جانباز و غیرتمند شیعه سبزواری این کار را کردند و باعث بر سر کار آمدن امرای سربداران شدند . پایه گذار نهضت فکری سربداران ( شیخ خلیفه مازندرانی ) یک نفر روحانی پاکدل شیعه بود . پس از شهادت وی به دست بدخواهان که نفوذ روحانی شیعه مانند او را به زیان مذهب خود می دانستند شاگرد شیخ خلیفه به نام ( شیخ حسن جوری ) که اهل ( جور ) محله ای از نیشابور بود ، راه او را دنبال کرد تا کار سربداران نضج گرفت . شیخ حسن جوری نیز در گرماگرم جنگ با دشمن به شهادت رسید ، ( خواجه علی مؤ ید ) آخرین امیر سربداران 17 سال بر سر کار بود و بیش از بقیه امرای سربداران حکومت کرد ، او در سال 766 ه به حکومت رسید و دو سال بعد 788 یا به گفته شهید ثانی 789 یا ده سال بعد از شهادت شهید اول به امر تیمور لنگ که همه جا او را به همراه خود می برد به قتل رسید و در حقیقت او نیز شهید شد . او بیش از اسلاف خویش در مذهب تعصب نشان می داد ، به دستور وی بنام دوازده امام سکه زدند ، سادات و علما مورد احترام خاص وی بودند . پیوسته جامه بی تکلف می پوشید ، در سفره او خاص و عام شرکت می کردند و هر سال نو خانه خود را تاراج دادی و شبها در محلات ، بیوه زنان را طعام دادی و . . . ( 36 ) آخرین امیر سربداران خواجه علی بن مؤ ید برای اخذ نتیجه بیشتر و رسمیت دادن و گسترش مذهب شیعه در داخله ایران متوسل به اعلم علمای وقت و فقیه عالیقدر شیعه شهید اول می شود و نامه ای به محضر آن بزرگوار می نویسد .

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت





ﻣﮑﺎﺷﻔﻪ ﯼ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ (ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻬﺎﺀﺍﻟﺪﯾﻨـﯽ )

ﯾــﮏ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺍﯾﺎﻡ ﻣﺤـﺮﻡ ﺑﻪ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻬﺎﺀﺍﻟﺪﯾﻨـﯽ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺑــﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺍﻗﻌــﻪ ﯼ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﮑﺎﺷﻔﻪ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻟﺤﻈﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻧﻤﺎﯾﺎﻧــﺪﻩ ﺷﻮﺩ !
ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﯿــﺪ ﻭ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺑﻬﺎﺀ ﺍﻟﺪﯾﻨــﯽ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻭﺿــﻮ ﻭ ﻧﯿﺎﯾﺶ ﻣﺨﺘﺼــﺮﯼ ﺑﻪ ﮐﻨﺠﯽ ﺭﻓﺘــﻦ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻗﺒﻠﻪ ﺧﯿــﺮﻩ ﻣﺎﻧﺪﻧــﺪ.
ﺍﺯ ﻗﺒﻞ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻧﯿــﺰ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧــﺪ ﮐﻪ ﺗﺤﺖ ﻫﯿﭻ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘــﻪ ﺑﺎﺷﻨــﺪ.
ﻫﻤﺴﺮ ﯾﺎ ﻓﺮﺯﻧــﺪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﻃﻼﻉ ﺩﺍﺷﺘـﻪ ﻣﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺳﺮ ﻣﯿﺰﺩﻧــﺪ ﻭ ﻧﻘﻞ ﻣﯿﮑﻨﻨــﺪ ﮐﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﺑــﻪ ﻇﻬﺮ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﻣﯿﺸﺪ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﻠﺘﻬﺐ ﺗﺮ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺗــﺮ ﻣﯿﺸﺪ ، ﺗﺎ ﺍﯾﻨــﮑﻪ ﺻـﺪﺍﯼ ﺍﺫﺍﻥ ﺑﺮﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺮﺧﻮﺍﺳﺘﻨــﺪ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﻗﺎﻣـﻪ ﮐﺮﺩﻧــﺪ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﺎﻟﺖ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻗﺒﻠﻪ ﺭﻓﺘﻨـﺪ ﮔﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻪ ﭼﯿــﺰﯼ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻣﯿﺸﻨﻮﻧــﺪ .
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺁﻣﺪﯾــﻢ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﭘــﺮ ﺍﺯ ﺍﺷﮏ ﺑــﻮﺩ ﻭ ﮔﺮﯾﺎﻥ ﺗﺎ ﺍﯾﻨــﮑﻪ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﺮﯾــﻪ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻕ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺮﺧﻮﺍﺳﺖ ﮔﺎﻫﺎ ﺻﺪﺍﻫﺎﯼ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﻢ ﻭ ﮔﺎﻫﺎ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﯿﺸﺪ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﮔﺎﻩ ﻧﻌــﺮﻩ ﺍﯼ ﮐﺸﯿﺪﻧــﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﺭﻓﺘﻨــﺪ.
ﺑﻪ ﺻــﺪﺍﯼ ﻧﻌﺮﻩ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﻭ ﺳﻌﯽ ﺩﺭ ﺑﻬﻮﺵ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﮐﺮﺩﯾﻢ
ﺍﻣﺎ ﺗﺎ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﻣﯽ ﺁﻣﺪﻧــﺪ ﺑﻘﺪﺭﯼ ﻣﯽ ﮔﺮﯾﺴﺘﻨــﺪ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻧﻌﺮﻩ ﻭ ﺑﯿﻬﻮﺷﯽ ﺗﺎ 5 ﺑﺎﺭ ﺍﯾــﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﺪ.
ﺑﺎﺭ ﺷﺸﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻬﻮﺵ ﺁﻣﺪﻧــﺪ ﻓﻘﻂ ﻣﯽ ﮔﺮﯾﺴﺘﻦ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺗﺎ ﺷﺐ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﯾﺎﺭﺍﯼ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﻧﺒﻮﺩﻧــﺪ.
ﺷﺐ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﻋﺸﺎﺀ ﮔﺮﯾــﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻗﻄﻊ ﺷﺪ ﻭﻟﯿﮑﻦ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯿﺰﺩﻧــﺪ. ﯾــﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﯾﮑﺎﻥ ﺳﻌﯽ ﺩﺭ ﺗﮑﻠﻢ ﮐﺮﺩﻧـﺪ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻧــﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﮐﺪﺍﻡ ﺻﺤﻨــﻪ ﮐﺮﺑـﻼ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﺮﺁﺷﻔﺘﻨــﺪ.
ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺑﻬﺎﺀ ﺍﻟﺪﯾﻨـﯽ ﻣﺠﺪﺩﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧــﺪ

ﻭ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﻐﺾ ﮔﻠﻮ ﻓﻘﻂ ﮔﻔﺘﻨــﺪ:

ﭼﺸﻤـﺎﻥ ﻋﺒــﺎﺱ ، ﻭﻗﺘــﯽ ﮐﻪ ﻣﺸﮏ ﭘــﺎﺭﻩ ﺷﺪ.

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




حاج آقا مجتبی تهرانی.

شفّاف می گویم:

برای اینکه در زمان غیبت امام زمان(عج)، یک سری شبهات در شما اثر نکند، دستور این است.

پس هر روز بگویید:

 «یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ»،

دو سه ثانیه هم بیشتر طول نمیکشد. لذا اینرا هر روز بخوانید تا دلتان به امام زمان(عج)، قرص شود.

منابع :

۱-بحارالانوار ج52 ص148

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت