✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
ﻣﻮﻱ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﻋﺸﺎﻕ ﻣﺮﺗّﺐ ﻧﺸﻮﺩ


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



اراده و پشتكار

[ملا صالح مازندرانى‏] گويد «انا حجه على الطلاب من جانب رب الارباب» من در پيشگاه خداوند بر طلاب حجت هستم، زيرا احدى در فقرا از من فقيرتر نبود؛ به طورى كه زمانى قدرت تهيه چراغ براى مطالعه نداشتم. در حافظه و استعداد، كسى فراموشكارتر از من نبود و هر زمانى كه از منزل خارج مى‏شدم، در موقع برگشتن خانه‏ام را گم مى‏كردم و اسامى فرزندانم را فراموش مى‏كردم و در سن 30 سالگى شروع به تعليم حروف تهجى نمودم، ولى با پشتكار و همت زياد، خداوند بر من منت نهاد و تحصيل علم نمودم.»

 گلشن ابرار جلد سوم ص 103 آئينه داران حقيقت ص 437

#قطره_ای_از_دریا

موضوعات: سخن بزرگان, داستان های علما  لینک ثابت




درسی بزرگ از حضرت یوسف(ع)
حضرت یوسف (ع) كه دریای عفو و بخشش بود، كلیّه آن اذیّت و آزارهائی را كه از جمله: از پدر جدا كردن، و به چاه انداختن و كتك‎هائی را كه از برادران خویش خورده و تحمل كرده بود همه را نادیده گرفت و برادرانش را مورد عفو و اغماض قرار داد و به ایشان فرمود:
امروز از ناحیه من هیچ گونه سرزنش و ملامتی نسبت به شما نخواهد شد.
و چون من از شما درگذشتم خدای مهربان نیز از این جهت شما را مورد مغفرت خود قرار داد. من كه از شما درگذرم، خدا نیز به طور حتم از شما در خواهد گذشت، چرا كه او: ارحم الراحمین است.[1]
«قالَ لا تَثْرِیبَ عَلَیْكُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ».
در بعضی دیگر از روایات آمده است كه برادران یوسف، بعد از این ماجرا پیوسته شرمسار بودند، یكی را به سراغ او فرستادند و گفتند:
تو هر صبح و شام ما را بر كنار سفره خود می‎نشانی، ما از روی تو خجالت می‎كشیم، چرا كه آن همه جسارت به تو كردیم، یوسف برای اینكه برادران نه تنها كمترین احساس شرمندگی نكنند، بلكه وجود خود را بر سر سفره او، خدمتی به او احساس كنند، جواب بسیار جالبی داد و گفت:
مردم مصر تاكنون به چشم یك غلام زرخرید به من می‎نگریستند و به یكدیگر می‎گفتند: «سبحان من بلغ عبداً بیع به عشرین در هماً ما بلغ…»
«منزه است خدائی كه غلامی را كه به بیست درهم فروخته شد به این مقام رسانید.» امّا الآن كه شما آمده‎اید و پرونده زندگی من برای این مردم گشوده شده، می‎فهمند من غلام نبوده‎ام، من از خاندان نبوّت و از فرزندان ابراهیم خلیل هستم و این مایه افتخار و مباهات من است.
__________________
[1] - سوره یوسف: آیه 92.

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




بیم‌و‌امید میرزا جوادآقا تهرانی از شلیک دو تیر

آیه: هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ مؤمنون/8
و مؤمنین كسانى‌اند كه امانت‌ها و پيمان خود را مراعات مى‏كنند

حکایت؛ آیت‌الله میرزا جواد آقای تهرانی روزی در جبهه دو تیر به‌عنوان تمرین تیراندازی شلیک کردند، بعد از آن کاملاً مشاهده شد که چهره ایشان ناراحت است ، احساس عجیبی داشتند، پس از مدت‌زمانی کوتاه، رو به فرمانده مقر کردند و فرمودند: آیا در این نزدیکی‌ها عراقی هم هستند؟ یا خیر؟
فرمانده گفت: بله در نزدیکی مقر ما عراقی‌ها هستند؛ ایشان گفتند: آیا صدای تیرهای شلیک‌شده را فهمیدند؟
فرمانده گفت: بله می‌شنوند، کلیه تیرهایی که در اینجا توسط ما شلیک می‌شود را عراقی‌ها می‌شنوند.
با شنیدن این خبر، خوشحال شدند و تبسمی رضایت بخش نمودند و فرمودند: همین‌قدر که عراقی‌ها از صدای تیرهای شلیک‌شده ما ترسیده باشند، کفایت می‌کند، نگران بودم که نکند بیت‌المال را بی‌جهت مصرف کرده باشم اما همین‌که آن‌ها صدا را شنیدند، جواز شلیک کردن ما بود.1

سرکه بودی با نمک بر خوان او
نه ز بیت‌المال بودی نان او

۱. با اقتباس و ویراست از کتاب آینه اخلاق

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




 

آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی در 21 محرم الحرام 1342 از نجف اشرف به قصد زیارت حضرت علی بن موسی الرضاعلیه السّلام مام هشتم شیعیان و به جا آوردن صله ارحام و ملاقات با علما و فقهای ایران ، اقدام به مسافرت کرده و پس از انجام صله ارحام به مشهد مقدس شتافت و سر بر آستان امام هشتم علی بن موسی الرضاعلیه السّلام سایید و با علمای این شهر دیدار و از کتابخانه آستان قدس رضوی بازدید کرد و سپس راهی تهران گردید و چندین ماه در تهران اقامت نمود و طی این مدت از محضر فقهاء و علمای بزرگ و معروف کسب فیض کرد و در هشتم شعبان 1343 برای زیارت مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی به شهر ری عزیمت و در دوازدهم شعبان به منظور زیارت حضرت فاطمه معصومه علیهاالسّلام به شهر عالم پرور قم سفر نمود و به امر و درخواست حضرت آیت اللّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی مؤ سس حوزه علمیه قم در این شهر رحل اقامت افکند و مدّتی هم در جلسات درس ایشان و حوزه های درس آیت اللّه حاج شیخ مهدی حکمی قمی ، آیت اللّه میر سید علی یثربی کاشانی و حاج میرزا علی اکبر مدرس یزدی ، معروف به حکیم الهی و دیگر دانشمندان شرکت کرد.

???? کرامات مرعشیه

 

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت




حکم قمه زنی


سوال: قمه زدن چه حکمی دارد ؟

 

آیت الله خامنه ای(دام ظلّه):

آیا قمه زدن بطور مخفى حلال است یا اینكه فتواى شریف حضرت عالى عمومیت دارد؟

قمه زنى علاوه بر اینكه از نظر عرفى از مظاهر حزن و اندوه محسوب نمى‏شود و سابقه‏اى در عصر ائمه «علیهم السلام» و زمانهاى بعد از آن ندارد و تأییدى هم به شكل خاص یا عام از معصوم «علیه السلام» در مورد آن نرسیده است، در زمان حاضر موجب وهن و بدنام شدن مذهب مى‏شود بنابراین در هیچ حالتى جایز نیست. (رساله اجوبه، سوال 1461)

 

آیت الله مکارم شیرازی(دام ظلّه):

قمه زنی قطعا حرام است و باید از انجام اعمالی که موجب وهن مذهب و یا آسیب به بدن می شود اجتناب کرد .

 

آیت الله سیستانی(دام ظلّه):

باید از کارهایی که عزاداری را خدشه دار می کند اجتناب شود .

 

آیت الله فاضل لنکرانی(ره) :

توجه به گرایشی كه نسبت به اسلام و تشیع بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در اكثر نقاط جهان پیدا شده است و ایران اسلامی به عنوان ام القرای جهان اسلام، شناخته می‌شود و اعمال و رفتار ملت ایران به عنوان الگو و بیانگر اسلام، مطرح است،‌ لازم است در رابطه با مسائل سوگواری و عزاداری سالار شهیدان، حضرت امام حسین ـ علیه السلام ـ به گونه‌ای عمل ‌شود، كه موجب گرایش بیشتر و علاقه‌مندی شدیدتر به آن حضرت و هدف مقدس وی گردد. پیداست در این شرایط، مسئله قمه زدن نه تنها چنین نقشی ندارد، بلكه به علت عدم قابلیت پذیرش، و نداشتن هیچ گونه توجیه قابل فهم مخالفین، نتیجه سوء بر آن مترتب خواهد شد. لذا لازم است، شیعیان علاقه‌مند به مكتب امام حسین ـ علیه السلام ـ از آن خود‌داری نمایند؛ و چنان چه در این مورد، نذری وجود داشته باشد؛ نذر واجد شرایط صحت و انعقاد نیست.

 

آیة الله جوادی آملی(دام ظلّه):

چیزی که مایه وهن اسلام و پایه هتک حرمت عزاداری است جایز نیست، انتظار می رود از قمه زنی و مانند آن پرهیز شود.

 

آیت الله بهجت(ره):

ازهرعملی كه باعث وهن به تشیع می شود باید پرهیز نمود.

 

آیت الله نوری همدانی(دام ظلّه) :

قمه زدن اشکال دارد.

 

آیة الله مظاهری اصفهانی(دام ظلّه):

قمه زدن و مانند آن جائز نیست.

 

آیة الله سید كاظم حائری(دام ظلّه):

خرافاتی مانند قمه‏زنی، موجب بدنامی اسلام و تشیع است.

 

آیة الله نوری همدانی(دام ظلّه):

عزاداران محترم و متعهد به جای اینکه قمه را بر فرق خود بکوبند در فکر آن باشند قمه را بر سر دشمنان اسلام که اراضی آنان را اشغال و در فکر تضعیف آنان می باشند و منابع آنان را غارت و بالاخره هر روزی با ترفند جدیدی حیات اسلامی آنها را به مخاطره می اندازند بکوبند . خداوند توفیق بیشتر برای پیمودن این راه به همه ی مسلمانان عنایت بفرماید.

 

بخش احکام اسلامی تبیان

موضوعات: سخن بزرگان, سوال و جواب های دینی  لینک ثابت




#بیانات مقام معظم رهبری درباره قمه‎زنی

 

من واقعاً می‎ترسم از این كه خدای ناكرده، در این دوران كه دوران ظهور اسلام، بروز اسلام، تجلّی اسلام و تجلّی فكر اهل‎بیت علیهم الصّلاة والسّلام است، نتوانیم وظیفه‎مان را انجام دهیم. برخی كارهاست كه پرداختن به آنها، مردم را به خدا و دین نزدیك می‎كند. یكی از آن كارها، همین عزاداری‎های سنّتی است كه باعث تقرّب بیشتر مردم به دین می‎شود. این كه امام فرمودند: « عزاداری سنّتی بكنید» به خاطر همین تقریب است. در مجالس عزاداری نشستن، روضه خواندن، گریه كردن، به سر و سینه زدن و مواكب عزا و دسته‎های عزاداری به راه انداختن، از اموری است كه عواطف عمومی را نسبت به خاندان پیغمبر، پرجوش می‎كند و بسیار خوب است. در مقابل، برخی كارها هم هست كه پرداختن به آنها، كسانی را از دین برمی‎گرداند.

 

بنده خیلی متأسفم كه بگویم در این سه، چهار سال اخیر، برخی كارها در ارتباط با مراسم عزاداری ماه محرم دیده شده است كه دست‎هایی به غلط، آن را در جامعه ما ترویج كرده‎اند. كارهایی را باب می‎كنند و رواج می‎دهند كه هر كس ناظر آن باشد، برایش سؤال به وجود می‎آید. به عنوال مثال، در قدیم الایام بین طبقه عوام النّاس معمول بود كه در روزهای عزاداری، به بدن خودشان قفل می‎زدند! البته پس از مدتی، بزرگان و علما آن را منع كردند و این رسم غلط بر افتاد. اما باز مجدّداً شروع به ترویج این رسم كرده‎اند و شنیدم كه بعضی افراد، در گوشه و كنار این كشور، به بدن خودشان قفل می‎زنند! این چه كار غلطی است كه بعضی افراد انجام می‎دهند!؟

 

قمه‎زدن نیز همین طور است. قمه‎زدن هم از كارهای خلاف است. می‎دانم عدّه‎ای خواهند گفت: «حق این بود كه فلانی اسم قمه را نمی‎آورد.» خواهند گفت: «شما به قمه‎زدن چه كار داشتید؟ عدّه‎ای می‎زنند؛ بگذارید بزنند!» نه؛ نمی‎شود در مقابل این كار غلط سكوت كرد. اگر به گونه‎ای كه طیّ چهار، پنج سال اخیر بعد از جنگ، قمه‎زدن را ترویج كردند و هنوز هم می‎كنند، در زمان حیات مبارك امام رضوان اللّه علیه ترویج می‎كردند، قطعاً ایشان در مقابل این قضیه می‎ایستادند. كار غلطی است كه عدّه‎ای قمه به دست بگیرند و به سر خودشان بزنند و خون بریزند. این كار را می‎كنند كه چه بشود؟! كجای این حركت، عزاداری است؟! البته، دست بر سر زدن، به نوعی نشانه عزاداری است. شما بارها دیده‎اید، كسانی كه مصیبتی برایشان پیش می‎آید، بر سر و سینه خود می‎كوبند. این نشانه عزاداری معمولی است. اما شما تا به حال كجا دیده‎اید كه فردی به خاطر رویكرد مصیبت عزیزترین عزیزانش، با شمشیر بر مغز خود بكوبد و از سر خود خون جاری كند؟! كجای این كار، عزاداری است؟!

 

قمه‎زدن، سنّتی جعلی است. از اموری است كه مربوط به دین نیست و بلاشك، خدا هم از انجام آن راضی نیست. علمای سلف دستشان بسته بود و نمی‎توانستند بگویند «این كار، غلط و خلاف است.» امروز روز حاكمیت اسلام و روز جلوه اسلام است. نباید كاری كنیم كه آحاد جامعه اسلامی برتر، یعنی جامعه محب ّ اهل‎بیت علیهم السلام كه به نام مقدس ولیّ عصر ارواحنا فداه، به نام حسین بن علی علیهماالسّلام و به نام امیرالمؤمنین علیه الصّلاة والسّلام، مفتخرند، در نظر مسلمانان و غیرمسلمانان عالم، به عنوان یك گروه آدم‎های خرافی بی‎منطق معرفی شوند. من حقیقتاً هر چه فكر كردم، دیدم نمی‎توانم این مطلب - قمه‎زدن - را كه قطعاً یك خلاف و یك بدعت است، به اطّلاع مردم عزیزمان نرسانم. این كار را نكنند. بنده راضی نیستم. اگر كسی تظاهر به این معنا كند كه بخواهد قمه بزند، من قلباً از او ناراضی‎ام. این را من جدّاً عرض می‎كنم. یك وقت بود در گوشه و كنار، چند نفر دور هم جمع می‎شدند و دور از انظار عمومی مبادرت به قمه‎زنی می‎كردند و كارشان، تظاهر - به این معنا كه امروز هست - نبود. كسی هم به خوب و بد عملشان كار نداشت؛ چرا كه در دایره محدودی انجام می‎شد. اما یك وقت بناست كه چند هزار نفر، ناگهان در خیابانی از خیابان‎های تهران یا قم یا شهرهای آذربایجان و یا شهرهای خراسان ظاهر شوند و با قمه و شمشیر بر سر خودشان ضربه وارد كنند. این كار، قطعاً خلاف است. امام حسین علیه السّلام، به این معنا راضی نیست. من نمی‎دانم كدام سلیقه‎هایی و از كجا این بدعت‎های عجیب و خلاف را وارد جوامع اسلامی و جامعه انقلابی ما می‎كنند؟!

 

اخیرا یك بدعت عجیب و غریب و نامانوس دیگر هم در باب زیارت درست كرده اند! بدین ترتیب كه وقتی می‎خواهند قبور مطهر ائمه علیهم السلام را زیارت كنند از در صحن كه وارد می‎شوند روی زمین می‎خوابند و سینه‎خیز خود را به حرم می‎رسانند! شما می‎دانید كه قبر مطهر پیغمبر صلواة الله علیه و قبور مطهر امام حسین، امام صادق، موسی بن جعفر، امام رضا و بقیه ائمه علیهم السلام را همه مردم ایضا علما و فقهای بزرگ در مدینه و عراق و ایران زیارت می‎كردند. آیا هرگز شنیده‎اید كه یك نفر از ائمه علیهم السلام و یا علما وقتی می‎خواستند زیارت كنند خود را از در صحن به طور سینه‎خیز به حرم برسانند! اگر این كار مستحسن و مستحب بود و مقبول و خوب می‎نمود بزرگان ما به انجامش مبادرت می‎كردند؛ اما نكردند.

حتی نقل شد كه مرحوم آیت الله العظمی آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه آن عالم بزرگ و مجتهد قوی و عمیق و روشنفكر عتبه بوسی را با این كه شاید مستحب باشد منع می‎كرد. احتمالا استحباب بوسیدن عتبه در روایت وارد شده است .

در كتب دعا كه هست. به ذهنم این است كه برای عتبه بوسی روایت هم وجود دارد. با این كه این كار مستحب است ایشان می‎گفتند «انجامش ندهید تا مبادا دشمنان خیال كنند سجده می‎كنیم؛ و علیه شیعه، تشنیعی درست نكنند.»

اما امروز وقتی عده‎ای وارد صحن مطهر علی بن موسی الرضا علیه‎الصلاة والسلام می‎شوند خود را به زمین می‎اندازند و دویست متر راه را به طور سینه‎خیز می‎پیماند تا خود را به حرم برسانند! آیا این كار درستی است؟ نه؛ این كار غلط است. اصلا اهانت به دین و زیارت است. چه كسی چنین بدعت‎هایی را بین مردم رواج می‎دهد؟ نكند این هم كار دشمن باشد! اینها را به مردم بگویید و ذهن‎ها را روشن كنید.

دین، منطقی است. اسلام، منطقی است و منطقی‎ترین بخش اسلام تفسیری است كه شیعه از اسلام دارد؛ تفسیری قوی. متكلمین شیعه هر یك در زمان خود مثل خورشید تابناكی می‎درخشیدند و كسی نمی‎توانست به آنها بگوید «شما منطقتان ضعیف است.»(1)

نماز نخوانند، اما قمه بزنند!

كسی كه با مسائل كشور شوروی سابق و این بخشی كه شیعه‏نشین است - جمهوری آذربایجان - آشنا بود، می‏گفت: آن وقتی كه كمونیست‎ها بر منطقه آذربایجان شوروی سابق مسلط شدند، همه آثار اسلامی را از آن ‏جا محو كردند؛ مثلاً مساجد را به انبار تبدیل كردند؛ سالن‎های دینی و حسینیه‏ها را به چیزهای دیگری تبدیل كردند و هیچ نشانه‌ایی از اسلام و دین و تشیع باقی نگذاشتند؛ فقط یك چیز را اجازه دادند و آن «قمه‎زدن» بود! دستورالعمل رؤسای كمونیستی به زیردستان خودشان این بود كه مسلمانان حق ندارند نماز بخوانند؛ نماز جماعت برگزار كنند؛ قرآن بخوانند؛ عزاداری كنند؛ هیچ کار دینی نباید بكنند؛ اما اجازه دارند كه قمه بزنند! چرا؟ چون خود قمه‎زدن، برای آنها یك وسیله تبلیغ بر ضد دین و بر ضد تشیع بود! بنابراین، گاهی دشمن از بعضی چیزها این‏گونه علیه دین استفاده می‌کند. هر جا خرافات به میان بیاید، دینِ خالص بدنام خواهد شد.(2)

 

منبع:

1- فرازهایی از بیانات مقام معظم رهبری در جمع روحانیون استان «كهگیلویه و بویر احمد» در آستانه ماه محرّم 17/03/1373 .

2- بیانات رهبری در دیدار عمومی با مردم مشهد در اول فروردین 1376.

 

برگرفته از سایت تبییان

http://www.tebyan.net

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




20 جمله کلیدی رهبر انقلاب درباره « محرم»

 

*در زندگی حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، یک نقطه‌ی برجسته، مثل قله‌ای که همه‌ی دامنه‌ها را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد، وجود دارد و آن عاشورا است. ۱۳۷۱/۱۱/۰۶

 

* تحقیقاً یکی از مهمترین امتیازات جامعه شیعه بر دیگر جوامع مسلمان، این است که جامعه شیعه، برخوردار از خاطره عاشوراست. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

 

* یکی از بزرگترین نعمتها، نعمت خاطره و یاد حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، یعنی نعمت مجالس عزا، نعمت محرّم ونعمت عاشورا برای جامعه شیعیِ ماست. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

 

* قدر مجالس عزاداری را بدانند، از این مجالس استفاده کنند و روحاً و قلباً این مجالس را وسیله‌ای برای ایجاد ارتباط و اتّصالِ هرچه محکم‌تر میان خودشان و حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، خاندان پیغمبر و روح اسلام و قرآن قرار دهند. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

 

* در ماه محرم، معارف حسینی و معارف علوی را که همان معارف قرآنی و اسلامی اصیل و صحیح است برای مردم بیان کنید. ۱۳۷۲/۰۳/۲۶

 

* اگر برای ذکر مصیبت، کتاب «نَفَس المهمومِ» مرحوم «محدّث قمی» را باز کنیدو از رو بخوانید، برای مستمع گریه‌آور است و همان عواطفِ جوشان را به‌وجود می‌آورد. چه لزومی دارد که ما به خیال خودمان، برای مجلس‌آرایی کاری کنیم که اصل مجلس عزا از فلسفه واقعی‌اش دور بماند؟! ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

 

* وقتی شعر را میخوانیم، به فکر باشیم که از این شعر ما ایمان مخاطبان ما زیاد شود. پس، هر شعری را نمیخوانیم؛ هرجور خواندنی را انتخاب نمیکنیم؛ جوری میخوانیم که لفظ و معنا و آهنگ، مجموعاً اثرگذار باشد. در چه؟ در افزایش ایمان مخاطب. ۱۳۸۶/۰۴/۱۴

 

* برخی کارهاست که پرداختن به آنها، مردم را به خدا و دین نزدیک می‌کند. یکی از آن کارها، همین عزاداریهای سنّتی است که باعث تقرّبِ بیشترِ مردم به دین می‌شود. این‌که امام فرمودند «عزاداری سنّتی بکنید» به خاطر همین تقریب است. در مجالس عزاداری نشستن، روضه خواندن، گریه کردن، به سروسینه زدن و مواکب عزا و دسته‌های عزاداری به راه انداختن، از اموری است که عواطف عمومی را نسبت به خاندان پیغمبر، پرجوش می‌کند و بسیار خوب است. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

 

* من حقیقتاً هر چه فکر کردم، دیدم نمی‌توانم این مطلب - قمه‌زدن - را که قطعاً یک خلاف و یک بدعت است، به اطّلاع مردم عزیزمان نرسانم. این کار را نکنند. بنده راضی نیستم. اگر کسی تظاهر به این معنا کند که بخواهد قمه بزند، من قلباً از اوناراضی‌ام. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

 

* لازم است از همه برادران و خواهرانی که در سراسر کشور، در ایّام عزاداری، با اقامه عزا و به راه انداختن مراسم عزاداری، بخصوص با اقامه نماز جماعت در ظهر عاشورا و با عرض ارادت به خاندان پیامبر، این روزها را بزرگ داشتند سپاسگزاری کنم. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸

 

* هیچ وقت نباید امت اسلامی و جامعه‌ی اسلامی ماجرای عاشورا را به عنوان یک درس، به عنوان یک عبرت، به عنوان یک پرچم هدایت از نظر دور بدارد. قطعاً اسلام، زنده‌ی به عاشورا و به حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام) است. ۱۳۹۱/۰۹/۰۱

 

* اگر کسانی برای حفظ جانشان، راه خدا را ترک کنند و آن‌جا که باید حق بگویند، نگویند، چون جانشان به خطر می‌افتد، یا برای مقامشان یا برای شغلشان یا برای پولشان یا محبّت به اولاد، خانواده و نزدیکان و دوستانشان، راه خدا را رها کنند، آن وقت حسین‌بن‌علی‌ها به مسلخ کربلا خواهند رفت و به قتلگاه کشیده خواهند شد. ۱۳۷۵/۰۳/۲۰

 

* اگر فداکاری بزرگ حسین‌بن‌علی علیه‌السلام نمی‌بود که این فداکاری، وجدان تاریخ را به کلی متوجه و بیدار کرد در همان قرن اول یا نیمه‌ی قرن دوم هجری، بساط اسلام به کلی برچیده می‌شد. ۱۳۷۲/۰۳/۲۶

 

* کار امام حسین علیه‌الصّلاه والسّلام در کربلا، با کار جدّ مطهرش حضرت محمد بن عبداللَّه صلی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلم در بعثت، قابل تشبیه و مقایسه است. قضیه این است. همان طور که پیغمبر در آن جا، یک تنه با یک دنیا مواجه شد، امام حسین هم در ماجرای کربلا، یک تنه با یک دنیا مواجه بود. ۱۳۷۵/۰۹/۲۴

 

* عبرت آن است که انسان نگاه کند و ببیند چطور شد حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام - همان کودکی که جلوِ چشم مردم، آن همه موردِ تجلیلِ پیغمبر بود و پیغمبر درباره‌ی او فرموده بود: «سیّد شباب اهل الجنه»؛ سرور جوانان بهشت - بعد از گذشت نیم قرن از زمان پیغمبر، با آن وضعِ فجیع کشته شد؟! ۱۳۷۳/۱۰/۱۵

 

* امام حسین را فقط به جنگِ روز عاشورا نباید شناخت؛ آن یک بخش از جهاد امام حسین است. به تبیین او، امر به معروف او، نهی از منکر او، توضیح مسائل گوناگون در همان منی و عرفات، خطاب به علما، خطاب به نخبگان- حضرت بیانات عجیبی دارد که تو کتابها ثبت و ضبط است- بعد هم در راه به سمت کربلا، هم در خود عرصه‌‌ی کربلا و میدان کربلا، باید شناخت. ۱۳۸۸/۰۵/۰۵

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




این داستان بی ربط به بدگمانی نیست زیباست پیشنهاد میکنم بخونید

 

 داستان تشرف علی حلاوی

 

 شیخ علی حلاوی، مردی عابد و زاهد بود  که همواره منتظرامام زمان (عج) بوده است.

شیخ علی حلاوی، عاقبت روزی از رنج فراق سر به بیابان می گذارد  و ناله کنان به امام زمان (عج) می گوید: «غیبت تو دیگر ضرورتی ندارد. همه آماده ظهورند. پس چرا نمی ایی؟»

در این هنگام، مردی بیابان گرد را می بیند که از او می پرسد: «جناب شیخ، روی عتاب و خطابت با کیست؟»

 او پاسخ می دهد: «روی سخنم با امام زمان(عج) حجت وقت است که با این همه یار و یاور که بیش از هزار نفر آنان در حله زندگی می کنند و با وجود این همه ظلم که عالم را فراگرفته است، ظهور نمی کند»

 

 مرد می گوید: «ای شیخ، منم صاحب الزمان(عج)! با من این همه عتاب مکن! حقیقت چنین نیست که تو می پنداری. اگر در جهان 313 نفر از یاران مخلص من پا به عرصه گذارند، ظهور می کنم، اما در شهر حله که می پنداری بیش از هزار نفر از یاوران من حاضرند، جز تو و مرد قصاب، احدی در ادعای محبت و معرفت ما صادق نیست

 

  اگر می خواهی حقیقت بر تو آشکار شود، به حله بازگرد و خالص ترین مردانی را که می شناسی، به همراه همان مرد قصاب، در شب جمعه به منزلت دعوت و برای ایشان در حیاط خانه خویش مجلسی آماده کن. پیش از ورود مهمانان، دو بزغاله  به بالای بام خانه ات ببر و آن گاه منتظر ورود من باش تا حقیقت را دریابی»

 

 شیخ علی حلاوی، با شادی و سرور فراوان  بلافاصله به حله باز می گردد و یک راست به خانه مرد قصاب می رود و ماجرای تشرفش را می گوید. این دو نفر، پس از بحث و بررسی فراوان،  از میان بیش از هزار نفر که همه از عاشقان و منتظران حقیقی مهدی موعود (عج) بودند، چهل نفر را انتخاب و برای شب جمعه به منزل شیخ دعوت می کنند تا به فیض دیدار مولایشان نایل شوند.

 

 شب موعود فرا رسید و چهل مرد برگزیده پس از وضو و غسل زیارت در صحن خانه شیخ جمع شدند و ذکر و صلوات فرستادند و دعا برای تعجیل فرج خواندند  چون شب از نیمه گذشت، به یک باره تمام حاضران نوری درخشان دیدند  که بر پشت بام خانه شیخ فرود آمد.

قدری نگذشت که صدایی از پشت بام بلند شد.

حضرت، مرد قصاب را به بالا بام فرا خواند. مرد قصاب بلافاصله به پشت بام رفت و به دیدار مولای خویش نایل گشت.  پس از دقایقی امام زمان(عج) به مرد قصاب دستور داد که یکی از آن دو بزغاله  روی بام را در نزدیکی ناودان سر ببرد، به گونه ای که خون آن در میان صحن جاری شود.

 

 وقتی آن چهل نفر خون جاری شده از ناودان را دیدند، گمان کردند حضرت سر قصاب را از بدن جدا کرده است. 

در همان هنگام، حضرت جناب شیخ را فرا خواند. جناب شیخ بلافاصله به سوی بام شتافت و ضمن دیدار مولایش، دریافت خونی که از ناودان سرازیر شده، خون بزغاله بوده است، نه خون قصاب. امام زمان (عج) بار دیگر به مرد قصاب امر فرمود تا بزغاله دوم را در حضور شیخ ذبح کند.

 

 قصاب نیز طبق دستور بزغاله دوم را نزدیک ناودان ذبح کرد. هنگامی که خون بزغاله دوم از ناودان به داخل حیاط خانه سرازیر شد، چهل نفری که در صحن حیاط حاضر بودند، دریافتند که حضرت گردن جناب شیخ علی را زده و قرار است گردن تک تک آن ها را بزند. 

با این پندار، همه از خانه شیخ بیرون آمدند و به سوی خانه هایشان شتافتند.

در آن حال، امام زمان (عج) به شیخ علی حلاوی گفت: «اینک به صحن خانه برو و به این جماعت بگو تا بالا بیایند و امام زمانشان را زیارت کنند!»

 

 جناب شیخ، غرق شادی و سرور،  برای دعوت حاضران پایین آمد، ولی اثری از آن چهل نفر نبود. 

پس با ناامیدی  و شرمندگی  نزد امام بازگشت و فرار آن جماعت را به عرض آن حضرت رساند.

 

 امام زمان(عج) فرمود: «جناب شیخ، این شهر حله بود که می پنداشتی بیش از هزار نفر از یاوران مخلص ما در آن هستند. چه شد که تنها تو و این مرد قصاب ماندند  پس شهرها و سرزمین های دیگر را نیز به همین سان قیاس کن.»

 

 اينك در خانه جناب شيخ علي حلاوي، بقعه اي موسوم به مقام صاحب الزمان (عج)ساخته شده كه روي سر در ورودي آن، زيارت مختصري از امام زمان(عج) نگاشته شده است.

 

 العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان (ع)، علی اکبر نهاوندی، ج2، ص 77

 

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت