سلام حضرت باران سلام یا مولا

امام زاده ی سلطان سلام یا مولا

گدا برای تو بودن بهانه می خواهد

ظهور معرفتی عاشقانه می خواهد

شکوه حسن تو را آسمان نمی داند

سرود اوج تو را جز ملک نمی خواند

نگاه لطف تو را عالمی گدا بوده

فقیر منّت آیات هل اتی بوده

سحاب رحمت و رافت ، عطای بی منّت

جواد جود و کرم ، نور ذاتی عصمت

قنوت صبح دعا در نگاه شبهایت

نشسته خیره به هر لحظه ی تماشایت

به جان خریده ام آقا مدال دینت را

شکوه صبح طلایی کاظمینت را

رفیق نیمه شب از آسمان دعایم کن

برای صبح زیازت مرا صدایم کن

صدا کن ای تو مرا مقتدای زیبایی

سرود آبی گلواژه های دریایی

مدام معتکفم در حریم احسانت

نشسته ام به گدایی روح ایمانت

نشسته ام که امام الهدی مرا بخری

مرا خریده و تا وادی فنا ببری

شبیه رقص کبوتر کنار آینه ها

طواف می کنم این لحظه ها به دور شما

کنار شمع وجودت که حرف سرما نیست

تو هستی از چه بترسم که نار بر ما نیست.

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...