حدود چهارده قرن پيش وقتي كه حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ از جانب خداوند به پيامبري رسيد و دعوت خود را آغاز كرد، افرادي كه درونشان پاك بود و دنبال حقيقت بودند از همه زودتر به نزد پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ آمده و با شنيدن سخنان پيامبر و با گوش دادن به آيه‌هاي قرآن كريم، گم شده خويش را يافته و به پيامبر و دين اسلام ايمان آوردند و از اصحاب اولية حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ گرديدند، از جمله اين افراد سلمان فارسي يا سلمان محمدي بود.
سلمان نامش قبل از مسلمان شدن روزبه[1] بود و پسر يكي از دهقانان از اهالي روستاي جي اصفهان يا از رامهرمز فارس بوده است: تاريخ تولدش معلوم نيست ولي طبق آن چه كه گفته شده، عمر طولاني داشته و در سال 34 يا 36 هجري فوت كرده است.[2]
سلمان جزء اولين كساني بود كه اسلام آورده و در جنگ‌هاي بسياري همراه پيامبر و ديگر مسلمانان با مشركان و كافران جنگيد. او در ايمان به پيامبر و اسلام به عالي‌ترين درجة ايمان رسيد[3] و در ميان اصحاب پيامبر هيچ كس به مقام و شأن سلمان نمي‌رسيد چرا كه سلمان به گفته علي ـ عليه السلام ـ مثل لقمان حكيم بلكه از لقمان هم بهتر بود و اسم اعظم را مي‌دانست.[4] سلمان به علم و علماء عشق مي‌ورزيد و آنها را دوست مي‌داشت.
سلمان قبل از مسلمان شدن به آئين زرتشت كه آئين ايرانيان بود، معتقد بود و گويا در دوران كودكي به دين مسيحيت گرويده[5] بود از آنجائي كه با سواد بود مطالعات بيشتري در رابطه با ساير اديان داشت و به دنبال دين حق و كامل مي‌گشت و در اين رابطه حتي سفرهاي پرخطري را به شهرهاي مختلف كرد و سختي سفر را به جان خريد تا به واقعيت و حقيقت برسد وقتي كه به سرزمين حجاز مي‌رسد به خدمت يكي از بزرگان قبيله بني كلب مي‌آيد و بعد از مدتي به يكي از بزرگان قبيله بني قريظه فروخته مي‌شود و به مدينه مي‌رود[6] و به ارباب خود خدمت مي‌كرد ولي هميشه دنبال گمشده خويش بود تا وقتي كه آوازة پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ در ميان مردم حجاز پيچيد و همه مي‌گفتند، شخصي ادعا مي‌كند كه از طرف خداوند يكتا آمده و تمام حرف هايي كه مي‌زند از جانب خداوند است و حرفهاي خوب و موزون مي‌زند كه هر شنونده را مجذوب مي‌كند. سلمان علاقمند مي‌شود كه اين فرد را ملاقات كند. وقتي كه پيامبر را مي‌بيند و سخنان پيامبر را مي‌شنود و نشانه هايي را كه در كتابها در مورد پيامبر خوانده بود آنها را در پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مي‌بيند. خيلي خوشحال مي‌شود پس شهادتين[7] را مي‌گويد و مسلمان مي‌شود. با قبول اسلام سلمان گم شده خود را مي‌يابد.
همانطور كه گفته شد، سلمان يكي از مسلمانان با ايمان و دوستدار پيامبر و علي ـ عليه السلام ـ بود و پيش مسلمانان از مهاجر و انصار[8] احترام فراوان داشت، طوري كه مهاجر و انصار با هم بر سر اين كه سلمان از كدام گروه باشد با هم رقابت مي‌كردند و هر كدام مي‌گفتند سلمان از گروه ماست. از آنجائي كه پيامبر هم سلمان را دوست مي‌داشت و براي اين‌كه مهاجر و انصار هم با هم رقابت نكنند و سلمان هم به درجه بالائي كه لايق آن بود برسد فرمودند: سلمان نه از مهاجر است و نه از انصار بلكه «سلمان از ما اهل بيت است».[9] و از اين به بعد به سلمان، سلمان محمدي مي‌گفتند كنيه او ابوعبدالله، ابواسحاق و ابوالحسن بود.ه است.
سلمان از آن جايي كه در ايران تجربه‌هاي زيادي اندوخته بود، از اين تجربه‌ها در جهت كمك به اسلام هم استفاده مي‌كرد. وقتي كه مشركين مكه در جنگ احزاب (خندق) خواستند به مدينه حمله كنند و به اسلام ضربه نهائي را بزنند و پيامبر و مسلمين با هم مشورت كردند كه چه بايد بكنند، هر كس چيزي مي‌گفت. يكي مي‌گفت بايد بيرون شهر برويم و با دشمنان جنگ بكنيم، يكي مي‌گفت: در شهر بمانيم و در كوچه‌ها با دشمن بجنگيم. وقتي نوبت به سلمان رسيد گفت: ما در ايران در اين گونه جنگها كه با روميان داشتيم، دور شهر خود را خندق مي‌كنديم. به اين ترتيب از شهر و خانه هايمان دفاع مي‌كرديم. پيامبر وقتي رأي سلمان را شنيد آنرا پسنديد و در نتيجه در جنگ خندق (احزاب) با استفاده از نقشه سلمان مسلمانان پيروز شدند.[10]
بعد از رحلت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ هم سلمان همواره كنار اهل بيت پيامبر بود و به دختر پيامبر يعني حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ و علي ـ عليه السلام ـ علاقه زيادي داشت و هميشه پيرو آن بزرگواران بود.
تا اين كه در سال 34 يا 36 هجري وفات كرد و حضرت علي او را غسل داد و كفن كرد و بر او نماز خواند و دفن كرد. قبر سلمان در شهر مدائن نزديك بغداد است.[11]
معرفي منابع، جهت مطالعه بيشتر:
1ـ سلمان نخستين مسلمان ايراني، داود الهامي.
2ـ معارف و معاريف، سيد مصطفي حسيني دشتي.
3ـ سلمان فارسي، سيد جعفر مرتضي عاملي.
4ـ پيامبر و ياران، عالمي دامغاني.
[1] . حسيني دشتي، سيد مصطفي، معارف و معاريف، ج 7، كلمه سلمان.
[2] . عاملي، سيد جعفر مرتضي، سلمان فارسي، ترجمه سيدمحمد حسيني، قم، انتشارات اسلامي، چاپ اول، 1370 ص 14.
[3] . همان.
[4] . خواجويان، محمدكاظم، تاريخ تشيع، مشهد، انتشارات جهاد دانشگاهي، چاپ چهارم، 1379، ص 26.
[5] . سيد جميلي، صحابة النبي، انتشارات بيروت، دارالكتاب العربي، چاپ اول، 1407 هـ، ص 77.
[6] . همان.
[7] . سلمان بعد از مسلمان شدن توسط پيامبر(ص) از بردگي آزاد مي‌شود، در سال اول هجرت.
[8] . مهاجر: به گروهي از مسلمانان گفته مي‌شد كه بر اثر آزار و اذيت مشركان با اجازه پيامبر از مكه به حبشه و مدينه هجرت كردند.
انصار: به افرادي گفته مي‌شد كه از اهالي مدينه بودند و به پيامبر كمك و ياري مي‌كردند.
[9] . ابن هشام، سيره ابن هشام، ج 2، ص 224، قمي، شيخ عباس، منتهي الامال، انتشارات هجرت، چاپ هشتم، 1373، ج 1، ص 219.
[10] . عاملي، جعفر مرتضي، پيشين، ص 63.
[11] . قمي، شيخ عباس، منتهي الامال، انتشارات هجرت، چاپ هشتم، 1373، ج 1، ص 222؛ عاملي، پيشين، ص 19.


برگرفته شده از سایت اندیشه قم

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...