یک روزی،
یک جایی،
شاید به جایی برسی که دستت از همه جا
کوتاه باشد…
همان لحظه،
همان جا،
همه چیز را دو دستی بسپار
به دست های گرم خدا….
از خدا بخواه همه چیز را همان طور که
به صلاحت هست کنار هم بچیند،
نه آن طور که خودت دوست داری…
همان لحظه،
خدا همه چیز را درست از جایی که
انتظارش را نداری کنار هم میچیند….
طوری که جز لبخند،
کاری از دستت بر نمی آید…

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...