شبی دیدم به رویا مست هستم.
به سوی حضرت بی دست هستم
به خود گفتم که من لایق نباشم.
که من یک بنده ی بی هست هستم


ندا آمد که ای عبد گنه کار
ضمانت گشته ای از سوی یک یار
براتِ تو بدستش خورده امضا
که آیی کربلا حتی به یک بار


دلا آن دم که من فریاد کردم
و یاد از صحن گوهر شاد کردم
مرا هم حضرت ثامن پذیرفت
چو در دل مشک سقا یاد کردم

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...