✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
بای ذنب قتلت....؟


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



کربلا یعنی که یاد رهبری …
از حسین عصر خود فرمانبری …


بیعت ما دوستان عین ولاست …
زاده زهرا علی روح خداست …


عده ای از همرهان جاهل شدند …
در حمایت از علی کاهل شدند …


مکر داخل کفر خارج را ببین …
رونق کار خوارج را ببین …


هم چو مهدی ما ولی داریم و بس …
شیعیان! سید علی داریم و بس …

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت





یادمان باشد که مادر پیرشد

یادمان باشد علی زنجیرشد

یادمان باشد که پهلویی شکست

حیدر از غم ها گلویش پینه بست

 

یادمان باشد جگرخون شد حسن

یادمان باشد حسین بی کفن

یادمان باشد چه زینب می کشید

پیش چشمانش رقیه پرکشید

 

یادمان باشد علی اکبر چه شد

روی تیغ و نیزه رأس بچه شد

یادمان باشد علی بن الحسین

اشکها می ریخت از داغ حسین

 

یادمان باشد که باقر شیعه را

خون دلها خورد تا کردش به پا

یادمان باشد قیام شیعیان

شد به دست حضرت صادق عیان

 

یادمان باشد که کاظم شد اسیر

شد رضا دور از دیارش مستجیر

یادمان باشد جواد و غربتش

حضرت هادی وهتک حرمتش

 

یادمان باشد امام عسگری

شد اسیر پادگان و لشگری

این همه یادآوری دانی چرا؟

تا بگویم جمله های زیر را:

 

یادمان باشد دگر صاحب زمان

کفرنعمت های ما کردش نهان

یوسف زهرا اگر درهجرت است

از گناه ماست گر در غیبت است

 

ای مسلمان!مهدی ات را درک کن

هرچه آقا خوش ندارد ترک کن…

 

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




ﺍﯼ ﻻﻟﻪ، ﭘﯿﺶ ﻣﺮﮒ ﭼﻤﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﭼﺮﺍ ! ؟

ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻪ ﺣُﮑﻢ ﭼﯿﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﭼﺮﺍ ! ؟

 

ﺍﯾﻦ ﭼﺸﻢ ﺧﯿﺲ ﻭ ﭼﺎﺩﺭﺧﺎﮐﯽِ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ …

ﺁﺷﻔﺘﻪ ﺣﺎﻝِ ﻏﺴﻞ ﻭ ﮐﻔﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﭼﺮﺍ ! ؟

 

ﯾﺤﯿﯽ ﺑﺲ ﺍﺳﺖ، ﻏﺼﻪ ﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻡ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺭ!

ﺑﺎ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ ﺩﻫﻦ ﺑﻪ ﺩﻫﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﭼﺮﺍ ! ؟

 

ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﯽ ﺭﻣﻖ ﺍﺯ ﻓﺮﻁ ﺗﺸﻨﮕﯽ

ﺧﯿﺮﻩ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﻌﺠﺮ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﭼﺮﺍ ! ؟

 

ﺍﯾﻨﺠﺎ ﮐﻪ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﻏﺮﯾﺐ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﻧﯿﺴﺖ!

ﻣﻈﻠﻮﻡ ﻣﻦ، ﺷﺒﯿﻪ ﺣﺴﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﭼﺮﺍ ! ؟

 

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




به نام نامی سر، بسمه‌ تعالی سر
بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر

فقط به تربت اعلات، سجده خواهم کرد
که بنده‌ی تو نخواهد گذاشت، هرجا سر

قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق
که پر شده است جهان، از حسین سرتاسر

نگاه کن به زمین! ما رأیت إلا تن
به آسمان بنگر! ما رأیت إلا سر

سری که گفت: «من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند می‌روم با سر

هر آنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر

»همان سری که “یحب الجمال” محوش بود
جمیل بود، جمیلا بدن، جمیلا سر

سری که با خودش آورد بهترین‌ها را
که یک به یک، همه بودند سروران را سر

زهیر گفت: حسینا! بخواه از ما جان
حبیب گفت: حبیبا! بگیر از ما سر

سپس به معرکه عابس، ” أجنّنی"گویان
درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر

بنازم ” أم وهب” را، به پاره تن گفت
برو به معرکه با سر ، ولی میا با سر

خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید
گذاشت آخر سر، روی پای مولا سر

چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید
به روی چادر زهرا گذاشت سقا، سر

در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد
همان سری است که برده برای لیلا سر

همان که احمد و محمود بود سر تا پا
همان سری که خداوند بود، پا تا سر

پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد
پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر

میان خاک، کلام خدا مقطعه شد
میان خاک؛ الف، لام، میم، طا، ها، سر

حروف اطهر قرآن و نعل تازه‌ي اسب
چه خوب شد که نبوده است بر بدن‌ها سر

تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود
به هرکه هرچه دلش خواست داد، حتی سر

جدا شده است و سر از نیزه‌ها درآورده است
جدا شده است و نیفتاده است از پا سر

صدای آیه کهف الرقیم می‌آید
بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر

بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام
که آفتاب درآورد از کلیسا سر

عقیله، غصه و درد و گلایه را به که گفت؟
به چوب، چوبه محمل، نه با زبان، با سر

دلم هوای حرم کرده است می‌دانی
دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




هزار بار اگر از تنم بر آری پوست
به دوستیت قسم! جز تو را ندارم دوست


هزار شکر خدا را که در غمت شب و روز
دلم بود خون، چشم چشمه، مژگان جوست


سری که خاک تو شد، سجده واجب است برآن
دلی که جای تو شد، کعبه مقدس هوست


طبیب بی تو اگر دارویم دهد، درد است
وگر تو درد، کرامت کنی، به از داروست


کنار تربت تو، صحبت بهشت خطاست
خیال روضه تو، رشک روضه مینوست


ز یک اشارة چشم تو بر فراز سنان
نهفته در دل تنگم، هزار سرّ مگوست


ز خار راه تو فیضی اگر به من برسد
هزار مرتبه خوشبوتر از گل خوشبوست


تو کعبه ای، تو صفایی، تو مروه، تو حرمی
تو قبلة دل مایی و قبله از یک سوست


هزار شکر خدا را که چارده قرن است
که زخم تو به دلم، بغض گریه ات به گلوست


عنایتی کن و خون کن سرشک “میثم” را
به آن خدای عظیمی که خونبهای تو، اوست

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت





قربان مادری که مراشیرپاک داد

ازخوان مهربانی زهراخوراک داد

 

ممنونم ازپدرکه مراهیأتی نمود

من رامیان سینه زنان اشتراک داد

 

زآن روزافتخارمن اینک حسینی ام

بانقش یاحسین به من یک پلاک داد

 

پشتش نوشته بودکه حق است مرتضی

قصاب باولای علی تن به خاک داد

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




ماشیعه زاده ایم و همین اعتبار ماست
در راه دوست دادن جان افتخار ماست


هرگز به زیر بیرق دشمن نمی رویم
تا پرچم عزای حسینی کنار ماست


توبه کردیم که دیگر غم دنیا نخوریم
تا حسین هست غم روزی فردا نخوریم


توبه کردیم که تا سایه ي هیأت باقیست
لحظه ای حسرت آن جنت اعلا نخوریم


ما حیات دلمان بسته به اشک است و حسین
نان هر سفره بجز سفره زهرا نخوریم

 

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




لذت مرگ نگاهی ست به پایین کردن
بین روح و بدن ات فاصله تعیین کردن

نقشه می ریخت مرا از تو جدا سازد “شک”
نتوانست، بنا کرد به توهین کردن

زیر بار غم تو داشت کسی له می شد
عشق بین همه برخاست به تحسین کردن

آن قدر اشک به مظلومیتم ریخته ام
که نمانده است توانایی نفرین کردن

“با وفا” خواندم ات از عمد که تغییر کنی
گاه در عشق نیاز است به تلقین کردن

“زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست”
خط مزن نقش مرا موقع تمرین کردن!

وزش باد شدید است و نخ ام محکم نیست!
اشتباه است مرا دورتر از این کردن

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت