✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
تصاویر متحرک ولادت حضرت معصومه و روز دختر


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



(ا) الا یا ایها الاول به نامت ابتدا کردم

(ب) برای عاشقی کردن به نامت اقتدا کردم

(پ) پشیمانم پریشانم که بر خالق جفا کردم

(ت) توکل بر شما کردم بسویت التجا کردم

(ث) ثنا کردم دعا کردم صفا کردم

(ج) جوانی را خطا کردم زمهرت امتناع کردم

(چ) چرایش را نمیدانم ببخشا که خطا کردم

(ح) حصارم شد گناهانی که آنجا در خفا کردم

(خ) خداوندا تو میدانی سر غفلت چه ها کردم

(د) دلم پر مهر تو اما چه بی پروا گناه کردم

(ذ) ذلالم داده ای اکنون که بر تو اقتدا کردم

(ر) رهت گم کرده بودم من که گفتم اشتباه کردم

(ز) زبانم قاصر از مدح و کمی با حق صفا کردم

(ژ) ژنم را از غزل دادی ژنم را مبتلا کردم

(س) سرم شوریده میخواهی سرم از تن جدا کردم

(ش) شدی شافی برای دل تقاضای شفا کردم

(ص) صدا کردی که ادعونی خدایا من صدا کردم

(ض) ضعیف و ناتوانم من به در گاهت ندا کردم

(ط) طلسم از دل شکستم من که جادو بی بها کردم

(ظ) ظلمت نفس اماره که شکوه بر صبا کردم

(ع) علیمی عالمی بر من ببخشا که خطا کردم

(غ) غمی غمگین به دل دارم که نجوا با خدا کردم

(ف) فقیرم بر سر کویت غنی را من صدا کردم

(ق) قلم را من به قرآن کریمت مقتدا کردم

(ک) کتابت ساقی دلها قرائت والضحی کردم

(گ) گرم از درگهت رانی نمی رنجم خطا کردم

(ل) لبم خاموش و دل را با تکاثر آشنا کردم

(م) مرا سوی خود آوردی از این رو من صفا کردم

(ن) نرانی از درمیخانه ات یا رب که ساقی راصدا کردم

(و) ولی را من علی دانم علی را مقتدا کردم

(ه) همین شعرم به درگاهت قبول افتد دلم را مبتلا کردم

(ی) یکی عبد گنهکارم اگرعفوم کنی یارب غزل را انتها کردم .

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




ﺑﺎ ﻧﻤﺎﺯﯼ ﮐﻪ ﻏﻠﻂ ﺑﻮﺩ ﭼﻪ ﻣﻐــــــــﺮﻭﺭ ﺷــﺪﯾﻢ !*
ﺑﯽﻭﺿﻮ ﺑﺮ ﺳﺮِ ﺳﺠﺎﺩﻩ !… ﭼﻪ ﻣﺴﺮﻭﺭ ﺷﺪﯾﻢ*§
ﺫﮐــــــﺮِ ﺣﻖ ﺑﺮ ﻟﺐ ﻭ ﺩﻝ ﺩﺭ ﻃﻠﺐِ ﺻﺤﺒﺖِ ﻏﯿﺮ*
ﯾﺎ ﻋﻠﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﮐﻮﯼِ ﺧـــــــــــﺪﺍ ﺩﻭﺭ ﺷﺪﯾﻢ*§
ﺍﺯ ﺧـــــــــــﺪﺍ ﺧُﺮﺩﻩ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻓﺼﻞِ ﻫﺒﻮﻁ*
ﺑﯽ ﺳﻮﺍﻟﯽ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺁﻣﺪﻩ ، ﻣﺠﺒـــﻮﺭ ﺷﺪﯾﻢ*§
ﺑﺲ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﯿﺮِﮔﯽِ ﺟﻬــــــﻞ ﺷﻨﺎﻭﺭ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ*
ﺩﺭ ﺷﺐِ ﺑﯽﺧﺮﺩﯼ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻭ ﺷﺐﮐﻮﺭ ﺷــﺪﯾﻢ*§
ﺁﺷﭙﺰ ﺭﺍ ﭼﻪ ﮔﻨﺎﻫﯽﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻄﺒﺦِ ﻋﺸﻖ*
ﻧﯿﻢِﻣﺎﻥ ﺑﯽﻧﻤﮏ ﻭ ﻧﯿﻢِ ﺩﮔــــــــﺮ ﺷﻮﺭ ﺷﺪﯾﻢ ؟؟

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




من شبیه کوهم امّا از وسط تا خورده ام/

تو تصوّر می کنی چوبِ خدا را خورده ام/

 نه! خیال بد نکن، چوب خدا اینگونه نیست/

من هرآنچه خورده ام از دست دنیا خورده ام/

 ساده از من رد نشو ای سنگدل، قدری بایست/

من همان « فرش ِ گران سنگم » ، فقط پا خورده ام/

 قطره ام امّا هزاران رود ِ جاری در من است/

غرق در دلشوره ام انگار دریا خورده ام/

 دائما در حال تغییرم ، بپرس از آینه/

بارها از دیدن تصویر خود جا خورده ام/

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




این شعر مربوط به تمام شهدا هست و بسیار زیبا:

بسم ربِ الشهید ؛ اولِ کار
یک روایت بگویم از شخصی
قالَ رزمنده ای که جامانده :
هرکسی لایق شهادت نیست
***

به خداوندیِ خدا سوگند
به زمینی که آفریده قسم
زیر این آسمانِ چرخِ کبود
هرکسی لایق شهادت نیست
***

بچه بازی که نیست دادنِ جان
جگری همچو شیر میخواهد
منِ بی عرضه ادعا دارم
هرکسی لایق شهادت نیست
***

نیمه شب/مستند/روایتِ فتح
آلیاژِ صدای آوینی !
با همان لحن خاص میفرمود :
هرکسی لایق شهادت نیست
***

به دوکوهه رسیدم و گشتم
روی دیوار یادگاری بود
خیره شد چشم من به این جمله :
هرکسی لایق شهادت نیست
***

حرف من را مجیدِ پازوکی
در تفحص نشاند و بر کرسی
روی مین پیکرش تلاوت کرد :
هرکسی لایق شهادت نیست
***

دستغیب و سعیدِ طوقانی
مدنی و حسینِ فهمیده
نه به سن کم است نه ریشِ سفید
هرکسی لایق شهادت نیست
***

سابقه جای خود ! خمینی (ره) گفت :
که ملاک حال فعلیِ فرد است
طیب و شاهرخ نمونه ی آن ؛
هرکسی لایق شهادت نیست
***

به اسیری که آمده گفتند :
ای مهاجر بگو ز احوالت
با دلی خون و چشم گریان گفت :
هرکسی لایق شهادت نیست
***

سر قبری خبرنگاری گفت :
اکبرت رفت ؛ خودت که جانبازی !
پدر آن شهید پاسخ داد :
هرکسی لایق شهادت نیست
***

بین فرزندهای یک خانه
هر گلی دارد عطری و اما !
مادرِ یک شهید میداند
هرکسی لایق شهادت نیست
***

چشم فرزند یک شهید افتاد
جلوی مدرسه به باباها !
بهر تسکین درد خود میگفت :
هرکسی لایق شهادت نیست
***

دشت سمسور و محسنِ سیفی
دهلران دست احمد گلبان
حاجیان رفت تا بگوید که :
هرکسی لایق شهادت نیست
***

خنده های محمدِ عبدی
در کفن آتشی به جانها زد
معنیِ رفتنش فقط این بود :
هرکسی لایق شهادت نیست
***

شهرک غرب/فتنه گر/خودرو
یک بسیجی کف زمین له شد
سال هشتاد و هشت فهمیدیم
هرکسی لایق شهادت نیست
***

روح پاک علی خلیلی شاد.
خون ز رگهای غیرتش پاشید
غرق خون مثل مرد ثابت کرد
وهرکسی لایق شهادت نیست
***

کاروان مدافعان حرم ؛
چشم امید من بسوی شماست
آه ؛ یادم نبود این نکته :
هرکسی لایق شهادت نیست

***اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک***

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان, شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




سحری گشته فقط گریه برای تو حسین
نان افطار فقط روضه برای تو حسین
بیشتر از خواندن قرآن در این ماه شریف
کار من شد به خدا نوحه برای تو حسین
جای العفو همه ی ذکر ، فقط آه حسین
ببخش من ، به خدا ناله برای تو حسین
من مناجات بلد نیستم ای شاه کرم
بهر عشقت زده ام ضجه برای تو حسین
با غم تو همه ی سال خدا نزدیک است
همه ی سال زدم نعره برای تو حسین
هرچه خیر است در این ماه مبارک دارم
رزق من هرشب و روز گریه برای تو حسین

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنيم
غافل از خود، دیگری را هم قضاوت می کنيم

کودکی جان می دهد از درد فقر و ما هنوز
چشم می بندیم و هرشب خواب راحت می کنيم

عمر کوتاه است و دنیا فانی و با این وجود
ما به این دنیای فانی زود عادت می کنيم

ما که بردیم آبرو از عشق، پس دیگر چرا
عشق را با واژه هامان بی شرافت می کنيم؟

کاش پاسخ داشت این پرسش که ما در زندگی
با همیم اما چرا احساس غربت می کنيم؟

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 

عاشق نباشی حال ليلا را نمی فهمی
تنهايی تلخ زليخارا نمی فهمی

هاجر نباشی چاه زمزم را نمی يابی
نازا نباشی درد سارا را نمی فهمی

شايد بدانی حال عيسا و صليبش را
اما غم و اندوه عذرا را نمی فهمی

آدم شدن سهم بزرگی نيست وقتی كه
در عطر و رنگ سيب، حوا را نمی فهمی

بی وقفه می كوبی به طبل عاشقی اما
عاشق ترين مخلوق دنيا را نمی فهمی

يک قطره ای در گوشه ی يک چشم می مانی
صدسال ديگر راه دريا را نمی فهمی

يا اين غزل را در دلت تصديق خواهی كرد
يا حتما مردی و اينها را نمی فهمی…

 

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




حال خوبی ست
گلی را دیدن
و نچیدن از باغ
قامت گل نشکستن زیباست
و رها بودن آواز قناری در باغ
عطر گل را تنها
در تن زنده هر باغچه ای بوییدن
حال خوبی ست
نسوزاندن دل
رسم دلدادگی و دلداری
قدر این موهبت عشق بجا آوردن
عشق معشوق طلب کردن و عاشق ماندن
حال خوبی ست
خدا را دیدن
پشت راز گل سرخ
بخشش هدیه لبخند به لب های خموش
و کمی تجربه ناب نگاه
دیدن خنده پر مهر نسیم
ناز یک غنچه سرخ
عطش رویش یک بوته یاس
و کمی ، مشق محبت کردن
مهر ورزیدن در مکتب عشق
بذر امید به دل پاشیدن
تا بدانند خدا ، ازآن همه ست
آشتی کردنِ با فطرت پاک
باورِ بودنِ در محضر نور
و به هر لحظه
به هر جا
هر حال
حال خوبی ست

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت