خبر آمد كه یلی می آید

فاتح بی مثلی می آید

خبر آمد قمری می آید

روبهان ! شیر نری می آید

تا نگشتید در این بیشه شكار

بهترین راه ؛ فرار است ؛ فرار !

تا كه عطر خوش كوثر آمد

همه گفتند پیمـبر آمد

همه گفتند كه عیار آمد

از نجف حیدر كرار آمد

همه گفتند كه اكبر آمد

اسد الغالب دیگر آمد

ماتِ آن ماه منور گشتند

چند گامی به عقب برگشتند

بسم رب الشهداء ؛ لب وا كرد ..

رجزش ولوله ای بر پا كرد

بانگ زد: باد به غبغب دارید

بی جگرها ! دو سه مَرحَب دارید ؟!

آمدم فاتحِ میدان باشم !

وسطِ معركه طوفان باشم !

غیرتم در ره دین می كوشد

در رگم خون علی می جوشد !

نه ! حسین بن علی تنها نیست

تشنه لب هست، ولی تنها نیست !

كفر را حمله ی او شاكی كرد

خودمانیم چه كولاكی كرد !

تیغ در دست چه غوغا می كرد !

دشت را محشر كبری می كرد !

هنر طایفه را از بَر بود

كربلا آینه ی خیبر بود

كوفیان ماتِ قلندر بودند

عَمرُوَد ها همه بی سر بودند

تیغ می زد به عدو جانانه

مثل عباس چه استادانه !

سبك جنگاوری اش مبنا داشت

به اباالفضل شباهت ها داشت

درس خود، خوب و نكو پس دادش

آفرین گفت به او استادش

ضربه ی تیغ به فتوا می زد

عوض سیلیِ زهرا می زد

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...